![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مناجات با امام زین العابدین علیهالسلام
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید گفت از الست و قافـیه قالـو بلی شنـید چشم تو بود روز ازل غـمزه ساز شد دست تو ربـنـای قـنـوت اجـابت اسـت سـجـادۀ تـو قـبـلـۀ اهـل عـبـادت اسـت هرکس کلاس درس تو را مستعد شدهست از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست آغشته با دعـای تو رزق حلال ماست ما را علی غلام حسینش خـطاب کرد در شام، غیرِ بغض تو در سینهها نبود مسـجـد مـحـلِّ رویـش آئـیـنـهها نـبـود منبر برای حـج تو میـقـات عـشق بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
مـرا در هــوای نـجـف آفــریـد مـرا حـق بـرای نـجـف آفـریـد ستونهای این آسمان را خودش زِ گـلـدسـتـههای نـجـف آفـریـد رُطبهای آنجـا مرا مست کرد تـو دامــادِ ایــرانـیِ مــا شــدی تو مهـمـان مـهـمـانـیِ ما شـدی به ایران صـفـا را تو آوردهای زمین پُر شد از عطر گلخانهات که بوی حسن میدهـد خانهات زِ تو بر حسین و حسن منتصب نـسـیـمی مرا سمتِ سـجـادهات سـحـر میبـرد تا سـرِ جـادهات پـــدر گـفـت تــاج ســرم آمــده تـو جـام بــلا بـا بــلا مـیزدی تـو قـالـو بـلا با رضـا میزدی زمین میشود خاک طوفان زده تو پنهـان به حـجِ خدا میروی به دنـبال جـا مـانـدهها میروی کریمی به بیتت حرامی نشست* مـرا میبَـری تـا مـلاقـات خود به سوی خـدا با منـاجـات خود بـیـا جان من سـر به راهـم نما الـهـی وَ رَبـی نـعـیـمـی نـعـیـم و نحن المُسیئونَ جُرمی جَحـیم فـقـط آمـدم با سـری سـر بـِزیر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
دور و بـرش دلــدادۀ مـاهــر نــدارد از شیـعـیـانش یک نـفـر عابر ندارد مردی که فرمان میپذیرد عرش از او بالاسـرش یک خـادمِ حاضـر نـدارد تـنـهـا صـدای حـرکـت بـالِ کـبـوتـر شـور و نـوایی نیـست و ذاکـر ندارد شاعر شدم تا پَست فطرتها نگویند بیـتی به نامش نیست و شاعـر ندارد جـانـم فـدای آن امـامـی که مـزارش یـک آســتــانِ تــا ابــد دایــر نــدارد آتش به جانم میکشد هر سال، شعبان مـیـلاد آقـایـی کـه یـک زائـر نـدارد نامش علی بن الحسین است و بدانید از کـربلا جز داغ، در خاطر ندارد!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
هرچند که در عشق به وسواس رسیدیم لب تشنه به سرچشمۀ احساس رسیدیم با شبـنـمی از اشک به الـماس رسیدیم وقـتـی بـه در خـانـۀ عـبـاس رسـیـدیـم ای عـشق! دخـیـلـیم به لبـخـند ملـیحت پر میکشم امشب به تـمنای ضـریحت تا بودم و تا هستم و تا عشق تو باقیست تا در دلم احساس خوش یاس و اقاقیست تا در سر من شور حجازی و عراقیست سرمستم و مستی من از حضرت ساقیست سـاقـی نـجـف! از مـیِ سـقّای تو مستم مابـیـن دوراهی نـجـف عـلـقـمه هـستم امشب حرم کعبه همین بیت گلین است بـنـتِ اسـدِ امـشـبمـان اُمِّ بـنـیـن است بـا نـام عـلـی نام ابالفـضل قـرین است والله اسـدالله هـمـین است هـمـین است یـعـنـی کـه عـلـی آمـده از راه دوبـاره بـنـت اســـد آرد اســـد الــلــه دوبــاره خوب است که من بعد نیاید سحر از راه وقتی که بلند است شب از طلعت این ماه مـاهـی که درخـشـیـده به دسـتان یدالله ای دست نگـاه حسد از روی تو کوتاه شب بارقـهای در دل چـشمان سیـاهت لاحـــول ولا قـــوة الا بــه نــگــاهــت آیـا قـلـمـی هـسـت کـه روزی بـتـوانـد تا مـدح تـو را بـر خـط دفـتـر بـنـشاند اوصـاف تو بایـد به جـنـونـم بـرسـانـد جا دارد اگر عـالـمی از شوق بخـواند ای اهل حرم میـر و وعـلـمدار رسیده سـقـای حـسـین سـیـد و سـالار رسـیده کافیست قدم رنجه کنی در دل پیکـار کافیست بگیری به کفت تیغ، علی وار دشمن شود از ضربۀ شمشیر تو بیزار کی آیـنـۀ تـیـغ تـو گـیــرد رد زنـگـار ای معرکه مغلوب تو و غرّش خشمت بیجان شده جسم همه با تیغ دو چشمت در وصف تو در کام گرفـتیم زبان را مشـتاق تو دیـدم طـپش هر ضربان را عشق تو برانگـیخـته ادیـان جـهـان را مسحـور خودش کرده دل ارمـنیان را چون آذریان امشب، میخوانمت از جان قربانون اولوم عباس جانیم سنه قربان مـن قــطـرۀ وامـانـدۀ دریــای وصـالـم من سـائل هر روز و گـدای سرِ سـالم نام تو به لب دارم و بهـتـر شده حـالـم مـشـتـاق زیـارت شـدهام بـیـن خـیــالـم در حـسرت تو دل به دل اشک سپردم مانـدم که چرا از غـم هـجـر تو نمردم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را چگـونه نقـش زنم چـشـمۀ عـبـادت را چگونه ثبت کنم لحـظههای طاعت را چگـونه رسم کنم راه و رسم غیرت را اگـر تـمـام ادیـبـان ز تـو قــلـم بـزنـنـد به اذن حـیـدر کـرار از تو دم بـزنـنـد تویی که بر هـمۀ خـلـق مقـتـدا هـستی تویی که در ادب و فضل منتها هـستی تویی که قـوّت بازوی مرتضی هستی تویی که ساقی و سقای کـربلا هـستی وزیر کـشور عـشـقی و شاه علقـمهای تو نور چشم عـلی و عزیز فـاطـمهای کیم من آن که شدم ریزه خوار احسانت کیم من آنکه که همیشه اسیر و حیرانت کیم من آنکه کـنم جان خویش قربانت کیم من آنکه که بود دست من به دامنت حــوائـج هـمـۀ خـلــق را روا کــردی مـرا ز بــدو تـولـد شـمـا دعــا کـردی گــدای کــوی تــوأم بـیپــنــاه آمــدهام بـه شـوق دیـدن نــیـمـه نـگــاه آمـدهام به خـاکبـوسی تو سـر به راه آمـدهام دلـم شـکـسـتـه بـبـین روسـیـاه آمـدهام بـیـا و روز قـیـامت مرا شـفـاعت کن دوبـاره مـثل هـمیـشه بـیا عـنـایت کن دلـم هـوای تو کرده هـوای آن حرمت هـوای سیـنهزنی زیر بـیرق و عـلمت هوای روضه آن دست و بازوی قلمت چو شمع آب شوم از گدازههای غمت به قـفـل بـسـته دلها فـقـط کـلـید تویی شفـیع محـشری و بر هـمه امـید تویی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
از گـلـستان ولایت خـبـر آمد خـبرآمد که شب منتظران را سحر آمد سحر آمد افق فـضل و ادب را قمر آمد قمر آمد یـم ایـثـار و وفـا را گهـر آمد گهر آمد شـاهـکـار ازلـی را اثـر آمـد اثـر آمـد فاطـمه اُمِّ بـنـین را پـسر آمد پـسر آمد به همه صبـح تجـلای رخ یار مبارک خـندۀ فـاطـمه و حـیـدر کـرار مبارک جشن خون و شرف و غیرت و ایثار مبارک جلوۀ یوسف دیگـر سر بـازار مبارک عید میـلاد ابوالفضل عـلـمدار مبارک نخـل سر سبز امید علوی را ثـمر آمد شب میلاد در او شیر خـدا دید خدا را عشق و ایثار ووفا و شرف و صدق و صفا را آبـرو داده به میـدان شهـادت شهـدا را لاله گون کرد ز خون تا صف محشر، یم لا را بیشتر سینه سپر کرد و بلی گفت بلا را هر چه بر پیکر او تیر بلا بیـشتر آمد آمد آن کودک شیری که بود صولت شیرش بلکه شیران شجاعت همه خوانند امیرش دل هر سلسله در سلسلۀ زلف اسیرش خوشتر از شیر بود وعدۀ زخم سر تیرش اوست عباس که با دیدن رخسار منیرش بوسه زن بازو و پیشانی او را پدر آمد عـلـوی زاده و رخ آیـنۀ طلـعت طاها قمر و از رخ او در دل خورشید ضیاها این گل از کیست باین رنگ و باین بوی الها؟ که ز انفاس خوشش گلشن دین یافت صفاها که بَرَد مژده بر آن فاطمه روحی بفداها که از این فاطمه در جلوه حسینی دگر آمد این همان است که فرموده قمر شمس ضحایش نه عجب خواند اگر شیر خدا شیر خدایش جان من جان همه عالم و آدم بفـدایش حاجیان واله و حیرت زدۀ حج وفایش عشق میقات و عطش مروه و خون سعی صفایش زمزمش علقمه گردید و عمودش حجر آمد کربلا گوهر سرخی است به دریای وجودش شهدا در دو جهان عاشق شیدای وجودش آخرت نعمه شوری است به دنیای وجودش نیـنوا گوشهای از زمزمۀ نام وجودش تا گلستان شود از زخم سراپای وجودش پیش شمشیر سراپای وجودش سپر آمد ای زده دست خدا بوسه به دست و سر و رویت ای گلستان وفا سبز ز خوناب گلـویت رشته عـشق تـمام شهـدا حـلـقۀ مـویت دیده خلق چو اطفال جگر سوخته به سویت من نه مداح توأم بلکه گدای سر کویت شاد از آنم که سر کوی تو عمرم بسر آمد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
دوتا بازو به دنیا آمده نامش اباالفضل است دوتا ابرو که وقت رزم پیغامش اباالفضل است به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر اگر وامی گرفته ضامن وامش اباالفضل است همان که خَلقاً و خُلـقاً شده مانند پیغمبر علیِ اکبری که نسخۀ خامش اباالفضل است علی در ضربههای مستقیمش چون حسین است و علی در ضربههای نا به هنگامش اباالفضل است حسین بن علی خاصیت خاصش علی اصغر حسین بن علی خاصیت عامش اباالفضل است اباالفضل است معنای ابوالقِربَه به وقت صلح و عباس است شیر آن شیر که رامش اباالفضل است فرات این فالگیر کهنه چون بر عکس شد در خود خودش هم دیده که عکس تَه جامش اباالفضل است شبـیه تو شبـیه او میان مـردمان من هم کسی را میشناسم کُل اسلامش اباالفضل است اگر کوهی به دریا تکیه دارد در دل شیعه است که زینب نیز اقیانوس آرامش اباالفضل است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
مستاند همه، ساقی و ساغر که تو باشی از سر نپرد مستی، در سر که تو باشی در هـیـچ دلـی هـیـچ غــمـی راه نــدارد دلــدار و دلارام و دلاور که تـو بـاشـی تـکـرار اباالفـضل اباالفـضل اباالـفـضل ذکری به من آموخته مادر، که تو باشی از گـرگ هــراسـی بـه دلـی راه نـدارد بر یـوسف این قـوم، برادر که تو باشی بینالحـرمین امنتـرین جای جهان است این سو که حسین و سوی دیگر که تو باشی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
اگـر نـقــطـۀ بـا تـنــزُّل نـمـیکـرد اگـر اسـمِ اعـظـم تـغـزّل نـمـیکرد علی بود و خلقت سراسر علی دید علی با خدا رمز و رازش یکی بود علی ذوالفـقـار و نمازش یکی بود خـدا شـد عـلی و پـیـمـبر عـلی شد که هست اینکه حق غَرقِ اوقاتِ او شد خـدا جـلـوههـای مـنـاجـاتِ او شـد دلم بُـرد و هربار گـفـتم اباالـفـضل بـبـیـن بـنـد آمـد نـفـسها سـخنهـا بـبـین بـاز مـانـده نـظـرهـا دهـنها که میبـیـند امشب دلم پـر زدن را اگـر آبِ دریــا مـرَّکـب شـود بــاز زمیـن از غـزلـهـا لـباب شـود باز که زینب بگوید که ای جان من تو دعـا کـرد مـیــدان عــلَـم بـرنـدارد در این مـعـرکـه یک قـدم برندارد فـقـط یال و کـوپـال یـکـسر بریزد عـلی بین میدان که تصویر میشد چنان ضربههای تو تـکـثیر میشد پـنـاه حــرم دسـت آب آورِ تـوست خدا این حرم را عجب دیدنی گرد پُر از دست خالی پُر از ارمنی کرد مرا دسـت خـالـی رهـا میکـنی نه تــو نــور قــمـرهـای اُمُّالـبَــنــیـنی دعــای سـحــرهــای اُمُّالــبَــنــیـنی فـقـط بوسه زد روی بالت عـزیزم نظر میخوری رویِ خود را بپوشان از این تیر اَبروی خود را بپوشان زمین میخورم تا زمین میخوری اگر خار چـشمانتان این سپاه است که ای خصم پایانتان این سپاه است سـپاهی که ایرانیاش بَسِّـتان است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
ز امر حق گل کرد بر تاجِ وفاداری نگین چون امیرالمومنین شد صاحبِ حبل المتین غرق در جشن و سرور و شادمانی شد زمین ماهِ کامل داشت در آغوشِ خود اُمُّ البنین بسکه زیبا بود یوسف آمد و وقتِ سحر گوشۀ قنداقهاش زد مُهـرۀ چـشم و نظر دور تا دورش شلوغ و نامِ او آرامِ جان چشمهایش نافذ و عمقِ نگاهش مهربان میرسد دائم صدایِ هلهـله از عـرشیان بوسه زد بر دسـتهای او پدر وقتِ اذان اینچنین بیواسطه حلّالِ هر مشکل شده ظاهراً عـباس! در واقـع ابوفـاضل شده چونکه بود از کودکی راهِ ولایت را بلد رویِ حرفِ حضرت اربابمان حرفی نزد دور بـاشد از وفـاداریِ او چـشـمـانِ بـد شد علمدار و همین را زد به نام خود سند روی شمشیرش؛ علی حیدر مدد مکتوب شد تا ملقَـب شد به سقّا حالِ دریا خوب شد حضرتِ باب الحوائج بود و تمثالِ ادب شد برای زینبِ کبری در آرامش سـبب مشکیِ عمّامهاش زد بارها طعنه به شب تا قیامت وصف او کار شبانه روزِ لب تا گـره افـتاد در کارم سـریع و بیدلـیل حاجتم را بر پرِ کـنجِ علـَم بستم دخـیل!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
ای چـهـرۀ مـنـوّر تو رهـنـمای خلق ای نـوکـری خـانـۀ تو ادعـای خـلـق اصلاً شـبـیه نیـست به ما آفـریـنشت ای نور ذات اقدس تو مـاورای خلق یک در هـزار علت خلق تو این بُوَد روزی رسان رسانده تو را حق برای خلق هنگـام رفـتـنـت به زمین دید آسـمان دارد قمر به روی زمین هم هوای خلق از کعبه بیـشتر سر کوی تو دیده شد وقت مراجـعـه به خـدا رد پای خلـق باب الجـوائج هـمه حـاجت گرفـتهها بازوی حیدری تو مشکل گشای خلق دستی که شد دخیل تو خالی نمیشود دست شماست پر شدن دستهای خلق میزان قرب ما به خدا حد عشق توست با حُبّ تو محاسـبه گردد بهـای خلق چشمت بهشت و اخم شما دوزخ من است ای خاستگاه و مأمن خوف و رجای خلق من هر چه خواستم به شما رو زدم فقط هـستم گدای تو که نباشـم گدای خلق زوّار کـربـلا چـقَـدَر با تـو راحـتـنـد امن است در جوار حریم تو جای خلق پـیـش فـرات رفـتن زوّار دیـدنیست وا میشود به روضۀ خونبار پای خلق آه ای فرات دست علمدار ما چه شد؟ با پیکری رشید چه کرده جفای خلق پاشو که چشمهای عدو هرز میرود بغضی شکست در نفس نینوای خلق تا که عـلم ز دست تو افتاد بر زمین از دیدهها چکیده شد اشک عزای خلق هر مجلسی که خوانده شده روضۀ عطش مثل خـودِ رباب گرفـته صـدای خلق
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
کـوه میسـازد نگـاهِ دلـنـشـیـنت کـاه را یوسفِ گمگـشته کرده با تو پـیدا راه را ای دلاور! خوب عهدی با برادر داشتی جـذبۀ ماهیِ و چشمِ آسمان طنّازِ توست طایرِ قدسیّ و دل جولانگهِ پروازِ توست جایگاهت بس رفیع است و مقامت محترم اسوۀ عشق و ادب هستی و تـندیسِ وفا در مــقــامِ بـــنـدگـی آئـیـنـۀ روی خــدا در لقب سقّا و صدّیق، عبدصالح، مستجار هر که کوبیده درِ تو دستِ خالی بر نگشت در تمامِ عمرِ خود بیچاره و مضطر نگشت نیست روزی که صدایت نشکفد در جانِ ما دوست و دشمن نهند انگشتِ حیرت بر دهن هم عـلـمدار حـسین و هم وفـادارِ حسن در بـلا جـان داد و امّا بـنـدۀ کـافـر نشد عشق در اعماقِ جانش شور و بلوی میکند چیست در نامش مگر اینگونه غوغا میکند بس که نامِ یا ابَاالفضل آفتابِ رحمت است ای خوشا آنکه به لطفِ درگهش امید داشت در نگاهِ آسمانشِ هم مَه و خورشید داشت تا که تصویرش دلِ آئینۀ آب آمده است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت عباس علیهالسلام
بـایـد دخـیـل بـارشِ الـطـافِ رب شـود تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود وقتی که شعر در پیِ اوصافِ حُسنِ توست بـایـد تــمـامِ قـافــیـههـایـش ادب شــود! ای کاشف الـکـروبِ عـزیـزانِ فـاطـمه شعرم وضو گرفته به تو مُنـتـسب شود من لکّهای سیـاه در این آستـان، قـبـول لطـفی نـمـا که عـاقـبـتـم خـالِ لـب شود دستت به آبِ علقمه خورده عجیب نیست روزی فرات، سـرزده مـاءُالعِـنَب شود در صُنعِ ما خدا به خودش گـفته آفرین شاید که ذکـرِ صُنـعِ تو یالَـلعَجـب شـود گفـتم چگونه خوانـمت ای سرسـپاهِ شاه بیاخـتـیـار بـر لــبـم آمـد جـنــابِ مــاه با این لـغـات شَـأنِ تو مـعـنـا نـمیشـود واژه طـرازِ حُـسـنِ تـو پـیـدا نـمیشـود فرمـودهای غـلامِ حـسـینی به هر نَفَـس آخـر غــلام ایـن هــمـه آقـا نــمـیشـود رو تافـتی ز علقمه اعـلان کنی به خلق محـتـاجِ رود، حـضرتِ دریـا نمیشـود میخواست دل مقیمِ ضریحت شود ولی گـفتند جای حضرتِ عـیسی؟ نمیشود! تـو خـادم حــسـیـنـی و مـن خـادمِ تـوأم این هم ز لـطفِ توست وَ اِلّا نـمیشود! گفـتم چگونه خوانـمت ای سرسـپاهِ شاه بیاخـتـیـار بـر لــبـم آمـد جـنــابِ مــاه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت عباس علیهالسلام
دلی که عـشق در آن جـا نگـیرد سـراغ از عــالـم بــالا نـگـــیرد نشد یک لحظه هم درمانده باشیم خـدا عــبـاس را از مـا نـگـیـرد وفـا تـنهـا شود معـنی ابالـفـضل سعادت گـشت با ما همدم امشب جهان آزاد شد از هر غـم امشب امـیـد نـا امـیـدیهـاسـت عـبـاس دل و جـان بـنی الـزهـرا رسـیده ادب را بـهـتـرین مـعـنـا رسـیـده رسـیـده حــیـدر گــردان اربـاب الا یـا ایـهـا الـسـاقی ابـالـفـضـل تو نـور چـشم عـشـاقی ابالفضل تو ای ساقی چه در پیمانه داری غـلامـیت بـرای مـا مـدال اسـت ابالفـضلی شدن اوج کـمال است دعا کـن محـو خـوبیهـات باشم تـو اوج روضـههـای کـربـلایی شـده سـقـایـیات چـه مـاجـرایی خــداونــدا عــلــمــدارم نـیــامــد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
آمدی جان جهان، فخر زمین، فخر زمان آبــروی بـــشــریّـت شـــرفِ آدمـــیــان اشک شوق از قدمت گشته زِ هر دیده روان ای بهـار دو جهان آمدی و رفت خـزان آمدی و شـده نـازل به خـلایـق بـرکـات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات در مـسیـرِ تـو نـگـردد دل زارم گـمـراه راهِ تو راه بُوَد، هر چه به غیر از آن چاه گل فِشان گشته فلک ذکرِ لبِ کوکب و ماه شـــده لا حَـــولَ وَ لا قُـــوّةَ الّا بـــالــلـه آمدی ای به هـمه، وادیِ تو راه نـجـات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات چار قُـل، کوثر و صافات به تو مینازد ذکر و تسبـیـح و مناجات به تو مینازد عـزّت و فخـر و مباهـات به تو مینازد حرم و کعـبـه و مـیـقـات به تو مینـازد ای کـمـال تـو کـمـالات خـدا را مِــرآت بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات صـدفِ قــدسـیِ تــوحـیــد گُـهَــر آورده شــجــر گـلــشــن اســلام ثـــمــر آورده آسـمـان خـنـده بـه رخـسـار قـمـر آورده بـر دو عـالَـم قـدمـت شــورِ دگـر آورده ای به جـامِ نِگَـهَـت آب گـوارای حـیـات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات از قُـدومت همۀ ارض و سما گـلشن شد دیـدۀ دَهـر بـه مــاهِ رخِ تـو روشـن شـد از ازل مِهر تو مأنوس به جان و تن شد خـاکــسـاریِ تـو آبـــرو بـرای مـن شـد یادِ تو هـست فـروغ خَلـَوات و جَـلَـوات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات کهکشان گشته زِ فـیض قـدمت نـورانی ای به قـربـان تـو و ایـن قـدم رحـمـانـی مَظهرُ اللهی و یک جلـوهای از یـزدانی معنی عصمت و دین و شرف و ایمانی نظری کن به منِ عـاصی هـنگامِ مَمات بر وجـودِ تو و بر مَقـدمِ پاکَـت صلوات ای گـل گـلشن رضوان به فـدای قـدمت که منم سـائلِ اَلطـاف و عـطا و کـرمت زنده گردد دل عصیان زده از فیض دمت کاش باشد سرِ دوشم چو شهیدان علمت کاش بر من بِنَمایی نِگَهی در عـرصات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات دل خـود را گِـرِه بر فـیض تَـوَلّات زدم مَکُن از درگه خود از کرم و لطف رَدَم هرچه تو خوبی من عبد خطاکار و بـدم مـن فـقـط راه و نـشـانـیِ شـمـا را بـلـدم سائل خانهات هستم نظری کن به گدات بر وجـودِ تو و بر مَـقـدمِ پاکَت صلوات
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
در دلـم شـوری دگـر بـر پـا شده غرق در شور و شعـف دنیا شده شـادمـان قـلـب و دل زهـرا شـده مـرتـضـی بـار دگـر بــابــا شـده آمـد امشب نـور شـمس مشرقـین نـور بخـش عـالـم امـکـان حـسین پـیک حـق بر خـاکیان داده خـبر نـخـل دیـن بـار دگـر داده ثــمــر فـاطــمـه دخـت نـبـی زاده قــمـر مـرتضی دسـته گـلی دارد به بـر گـشـته عـالم از قـدومش منـجـلی آمـده مــولا حــسـیـن بـن عــلــی ایـن پــسـر نـور دل زهــراسـتـی او ز نـسـل حـضرت طـاهـاسـتی در شعـف از مـقـدمـش دنـیـاستی بر هـمه عـالـم حسـین مـولاسـتی این پسر پنجم گـل از آل عباست شمع جـمع شیـعـیان مـرتضاست مصـطـفی مـنـظـر جـمال او بود مـرتـضی مـظـهـر جـلال او بود فـاطـمی خـوی و خـصال او بود عــالـمـی مـحــو کـمــال او بــود بــا خــدا کــار خــدایـی مـیکـنـد از هـمه مـشکـل گـشـایی میکـند رحـمة لـلعـالـمـین است این پـسر در جهان نور مبین است این پسر عاشقان حبل المتین است این پسر شیعیان حامی دین است این پسر این پسر نور دو چشم حیدر است دستگیر شیـعه روز محـشر است ایکه هـستی محـرم رازم حسین مهر و حُـبت بال پـروازم حـسین در جهان تو میکشی نازم حسین در دو عالم بر تو مینازم حسین دوست دارم نوکـرت باشم حسین همچو سـائل بر درت باشم حسین ایکه هـسـتی مـقـتـدایم یا حـسین من به درگـاهت گـدایم یا حسین بــا ولایـت آشــنـایـم یـا حــسـیـن آشـنــای کــربـلایـم یـا حــسـیـن از ازل بر درگهـت گـشـتم مقـیـم سـائــلـم بـر خــانـۀ تـو یـا کـریـم کـرده ای بر من عـنایت یا حسین شامـلم لطف و عـطایت یا حسین زنـده گـشـتـم با ولایت یا حـسیـن کن نظـر بر این گـدایت یا حسین دسـت خـالی آمـدم من سـوی تو تا بگـیـرم یا حـسیـن من بـوی تو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
آسـمـان شـد آفـتـابـی! عــیـد آورده خـدا انبـیـا غرق شعـف! لـرزید پشتِ اشـقـیا آمـد و شـد پـنـجــمـیـن آئـیــنـۀ آلِ کـسـا نام او را با طلا حک کرد موسی بر عصا روز و شب خیل گدا محضِ گدایی میرسید بسکه فطرس بالِ خود را بر رخِ عالم کشید دست حق یکباره او را از همه سر کرده است رزق عالم را به زیبایی مقدّر کرده است خاک را برداشته؛ با نام او زر کرده است عرش در میلادِ مولایم چه محشر کرده است میگـذارد دست میکائـیل پیـشِ مادرش تاجی از فیروزه و الماس بر رویِ سرش کلّ عـالـم شـد بـرای او غـلامِ خـانهزاد ماه و خورشید و ستاره، کهکشان و ابر و باد تا خدا حس کرد خاطرخواهِ عشقش شد زیاد خواند بعد از هر اذان، در هر دو گوشش "اِن یکاد" از کجا آورده این سیمایِ بیمانـند را؟! اینچنین میگفت و اسما دود کرد اسپند را نـور چـشـم و زینتِ دوش پیـمـبـر آمده گـفت خـیـبر: قـوّت بـازوی حـیدر آمده آمـد و لبـخـنـد بـر لـبهـای مـادر آمـده محـضِ آقـایم حـسن یـار و بـرادر آمـده این خبر آمد که شد بهبوهۀ جشن و سرور خانۀ مولا امیرالمومنین شد غـرقِ نـور جبرئیل آمد؛ نشست و کرد چشمش را رصد چارگوشِ چوبیِ گهوارهاش را بوسه زد دور باشد از وجودش شرّ شیطان؛ چشم بد خواند با صوتِ حجازش قل هواللهُ احد بوسه از پیشانی و مابینِ ابرویش گرفت تا علی قنداقه را محکم در آغوشش گرفت دید در چـشمان او آیـاتِ محکم را فقـط آسمان و روز و شبهایِ منظّم را فقط در نگـاهـش تـوبـۀ حـوّا و آدم را فـقـط پـای بـوسیِ تـمـام اهـل عــالـم را فـقـط تا شنـیدم اینچـنـین آقـاست؛ من هم آمدم سر به زیر و دست خالی بر نگاهش رو زدم داده آرامش به قـلبـم ذکر زیـبایِ حسین در دلم هرگز نمیگیرد کسی جایِ حسین در گلو عمریست جا خوش کرده آوایِ حسین میشود خوشبخت آنکه پیر شد پایِ حسین او که بـعـد از کـربلا آئـیـنـۀ ایـثـار شد سیـد و سـالار بـود و سـیـدالاحـرار شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
به دل، عشق تو واکردهست معبرهای بسیاری رقم خوردهست با دستت مقدّرهای بسیاری چنان در دلرباییهای خود جذّابیت داری که در بند تو افـتادند دلبـرهای بسیاری یکی از پنج رکن آفرینش هستی و خالق به حول محور تو ساخت محورهای بسیاری حریم امنت آغوش خداوندست و با جنّت تفاوت میکند از حیث منظرهای بسیاری ملائک بسکه اطراف حرم مشغول پروازند گرفته سطح ایوان تو را پرهای بسیاری چه کردی با دل عشّاق که هر روز میبینم به سمت کربلا خم میشود سرهای بسیاری کجا پیدا کنم دیگر شراب از این طهورا تر که چای روضهات پرورده نوکرهای بسیاری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
عاشقـیم عاشق یک جرعه شرابیم همه سـر کـیــفـیـم و پـىِ بــادۀ نـابـیـم هـمـه غــم ایّــام نــداریـم کـه ایـن مـیگــذرد شب میلاد حسین است خداهم شاد است هرکه در بند حسین است زغم آزاد است نام تو شعـر لـب عـالـم بـالاست حـسین خوش بنازیم به این نام چه زیباست حسین پـاى گـهــوارۀ تـو مــریـم اطـهــر آمـد تا تو را دید دلش رفت و غمش سر آمد کمتر از ذرّه من و شمس جهان تابم تو هـم دل آرام تو و هم که رگ خـوابم تو آســمـانـى و زمـیـن در گـره دسـتـانـت زیر و رو کرده مرا گوشه اى از احسانت عاشـقى درد سـرم داد ز تو مــمـنـونـم عـشق تو بال و پرم داد ز تو مــمـنـونـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
تو چون طلیعهٔ صبحی، به شب سرانجامی به سـیّـئـات دل ما تـویـی که فـرجـامـی نه ساعتی و نه سالی که قرنهاست حسین تـویی که مـثـلِ خـداونـد لـطـفِ مـادامی خداشناس شد آنکس که با تو مأنوس است بـرای بـادهٔ تــوحـیــد بـهـتـریـن جـامـی به دست تو چه بـلاها که رد نـمیگـردد تو چـتر وقـتِ بـلایی به حـق بهـنگـامی زمانِ غـم که رفیـقـان غـریبه میگردند مــیــانِ ســیــل بــلایــا رفـیــقِ ایــامـی به خاکِ قبر تو هرکس رساند کامش را به خـیـر شد عـاقـبـتـش، نـدیـد نـاکـامـی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
از ره رسـیـده سـوّمـیـن نـور ولایـت شمـس جـهـان آرا و مـصباح هـدایت مکـر عـدوی مرتضی گـردیده باطـل نخـل ولا بـار دگـر دادهسـت حـاصل ذکر فـضیـلتهای او ما فـوق ادراک بـاید بگـردیم در پی او ما در افـلاک گر او نبود از دین نـبود نام و نـشانی اسلام زنـده مانـده است از آن زمانی نـور دل انـسیـة الحـورا حـسیـن است پشت و پناه زینب کـبری حسین است با روضهاش تا قـرب او ادنی رسیدیم با گریهاش جـنّت برای خود خـریـدیم
: امتیاز
|