کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی اصغر یزدی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

او بر امور عـالم ناسـوت ناظم است            هرکس که غرق یاد علی نیست نادم است

ما سجده سمت سـاقی میخانه می‌کنیم            زیرا شراب آتش عشقش مداوم است


روح الامین به شوق نجف گریه می‌کند            جبریل در حوالی آن بقعه خادم است

در ماورای عـرش عـلی سیر می‌کند            بر راه‌هـای عـالَـم ما نـیز عـالِم است

وقتی که خال او حجرالاسود دل است            هر مَحرمی‌که شهر نجف رفته مُحرم است

فرمود ضربه‌ای زده و ضربه‌ای زنید            در حیرت از عدالت او ابن ملجم است

جایی که ذوالفقار علی در غلاف نیست            عریان شدن مقابل این تیغ لازم است

تـنها به تـیـغ ابـروی او جان نداده‌ایم            در این قتال وعـدۀ دیدار مجرم است

زینت گرفت مجـلس ما با عـلی علی            نامش هـمیشه مایۀ فخر مراسم است

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

گـویند حـریم کعـبه، در داشـته است            از «سیزده رجب» خبر داشته است
از شــدّتِ اشــتــیــاقِ دیــدار عــلــی            دیـوار حـرم، شـکـاف برداشته است


******************

خورشید ز شهر مکّه چون سر می‌زد            در سـیـنـه، کـبـوتـر دلـم، پـر می‌زد
وقـتی به حـریـم کـعـبه رفـتـم، دیـدم            هـسـتـی درِ خـانـهٔ عـلـی، در مـی‌زد

******************

دل در صـدف مهـر عـلی، دل بـاشد            جـان‌هـا بـه ولایـش مـتـمـایـل بـاشـد

گـفتند که ذوالفـقار او را دو دَم است            تـا مـرز مـیـان حـقّ و بـاطـل بـاشـد

: امتیاز

مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : امیرحسین مومنی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

دریـا بـدون مــاه تــلاطـم نـمـی‌کـنـد            تا نور توست، راه کسی گم نمی‌کـند

در لحـظه‌های سـبز مناجـات با خـدا            حتی کـلـیـم چون تو تـکـلّـم نـمی‌کـند


در زندگی غذای تو شد نان جو، نمک            مرد بهـشت، روی به گـندم نمی‌کـند

جان پیـمـبری! اگر از او جـدا شوی            یک غنچه این بهشت تبـسّم نمی‌کـند

او راحـت تـو و تـو قــرار پـیـامـبـر
می‌یـافت با تو جان دوبـاره پـیـامـبر

وقتش رسیده است که یک آرزو کنی            این خـاک را زلال‌تـر از آبرو کـنی

تا عرش شانه‌های نبی کرده‌ای عروج            تا مثل او به دعوت معـراج رو کنی

دنیا به حسرت نگهت زیر پات ماند            تا چند کفش‌های خودت را رفو کنی؟

هم‌صحبت تو نیست کسی غیر فاطمه            برخـیز سـمت آیـنه تا گـفـتگـو کـنی

زیباترین طـلیعۀ قدر تو فـاطـمه‌ست
پشت و پناه خیبر و بدر تو فاطمه‌ست

وقت «سلونی» است که خود را نشان دهی            تا که خبر از آن طرف آسـمان دهی

در بـسـتـر پـیـمـبـر اگـر آرمــیـده‌ای            این آروزی توست به جایش تو جان دهی

تا که حدیث منزلت از شأن تو گواست            شرح نـگـین خـاتـم پیـغـمـبران دهی

جنگید با تو «عَمرو» و به لطفت اسیر شد            بـاور نمی‌نـمود به او هـم امان دهی

حـالا بـیا کـلـید بهـشت خـدا به دست            باید که راه را به محبّان نـشان دهی

ای مرد زخـم خوردۀ میدان جنگ‌ها
حالا نگـاه کـیست بر آن زخـم‌ها دوا

بر چهره‌ات نگاه پیمبر چه دیدنی‌ست            وقت وصال این دو برادر چه دیدنی‌ست

زیبـاتـرین تـرانۀ صبح قـیامت است            ساقی کنار چشمۀ کوثر چه دیدنی‌ست

این روشن است سایۀ حق در وجود توست            کعبه ز نور توست منوّر، چه دیدنی‌ست

وقتی شکوه قـدرت تو جـلـوه می‌کند            در دست‌های تو در خیبر چه دیدنی‌ست

بر بال جـبـرئـیل نـوشـته فـضـائـلت            این بال و پر برای پیمبر چه دیدنی‌ست

اهل سـقـیفه از تو چه دورند یا علی
در دیـدن مـقـام تـو کـورنـد یا عـلـی

نور شـما نـشانۀ صبـح سـپـیده است            خلقت گلی ز باغ بهار تو چیده است

گویا فرشته‌های خودش را خدای نور            از روشـنای نـور شـما آفـریـده است

مولا هـنـوز سـورۀ وحـیـی نـیـامده،            آیات مـؤمـنون ز لبانت وزیـده است

وقـتِ کـرامت است رکـوع نـماز تو            ای مرد مرحمت! که نظیر تو دیده است

این گـریه‌ها و آه یـتـیـمانه هر سحـر            پای تو را به سمت خرابه کشیده است

ای مـعـنـی غــدیـر خـدا و پـیـامـبـر
یک نـور واحـدیـد شـمـا و پـیـامـبـر

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

مــظـهــر نــور کـبـریــا آمــد            ثــــمــــر بــــاغ انـّــمـــا آمــد
شب گذشت استخاره کردم من            آیـه والـشـمـس و الضحی آمد


نور در نور تا که شد مسـتور            گــوئــیــا بــاز هــل اتــی آمـد
وارث و سـفـره‌دار زهـرا شد            نــهــمــیــن اخـــتــر ولا آمــد
پـارۀ قـلـب حـضـرت سلـطان            آیــۀ کـــوثـــر از رضــا آمــد
نــام او شــد جــــواد آل‌الــلــه
وَحــــدَه هــــو لا ‌الــه الـــلــه
همه در سـایه سـار پَرچـیـنش            خـطـبـۀ فـاطـمـه بــود دیـنـش
بین رکن و مـقـام ضـجـه زده            این هـمـان شـد مدال زریـنش
یـاد غـمـهــای مــادر افــتــاده            گشته نمـناک چـشم حق‌بـیـنش
ارث بُــرده ز حــیــدر کــرار            بخـشش و جود گـشته آئـیـنش
اسـم او شـد مـحـمـد از آن رو            مصطفی گشته طور سیـنـینش
عـلـت مـمـکـنــات آمـده اسـت
روح صوم و صلات آمده است
ایـن جــوادالائـمـۀ زهـراسـت            معنی هل‌اتی و جود و سخاست
بـهـتـرین مـولـد امـامـان است            پـسـر ارشـد امـام رضــاسـت
دستـهـایش گـره گـشـای بـشـر            همه عالم به عشق او برپاست
خـانـه‌اش مـأمـن تـمـامی خلق            این سرا بر همه سرای شفاست
من به هر سو روان شدم گفتم            خاک پایش به چشم اهل ولاست
گل شکـفت و کـویر گلشن شد
از نگـاهـش مدیـنه گـلشـن شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

بـر سـر مـأذنـه گل داده اقاقیِ سـپـید            باز هم نغمۀ «أین الرّجبیون» پیچـید

مـاه دلـدادگـی و مـاه وصـالِ مـا شـد            بازهم لطف و کرم شامل حالِ ما شد


از همه ثـانـیه‌هـایش برکـت می‌بـارد            چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد

کاش با دست عـلی آب حـیاتی برسد            فاطـمه لطف کـند برگ بـراتی برسد

تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم            در شبِ عـیـد به پـابـوسی آقـا برویم

آن امامی که رئوف است و پسردار شده            حُسن بی‌حد شده، آئیـنۀ سـرشار شده

هـشتمین نور شده صاحب دردانه بیا            محض تبریک به زهرا و به شکرانه بیا

نور چشمان رضا در دل ما جا دارد            پسر حـضرت نجـمه چه تـماشا دارد

گــذر دل بــه درِ خــانــۀ او افــتــاده            کاظمینی شده هر کس که سلامی داده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات پایانی این مثنوی به دلیل اشاره به ولادت حضرت علی اصغر کلا حذف شد موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم ماه رجب و محاسبه شش ماه تا روز عاشورا صحیح نیست و در هیچ مقتل معتبری هم نیامده است. لازم به ذکر است در تاریخ یعقوبی (۲ / ۲۴۵) و تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ ( ۱۵۰)  آمده است که آن کودک در همان لحظه به دنیا آمده بود. در تاریخنامه طبری ( ۷۱۰/۴ ) یک ساله، در الطبقات الکبری (۵/ ۱۰۱) سه ساله ذکر شده است، در تاریخ الامم والملوک، اعلام الوری، کشف الغمه، جلاء العیون، الاحتجاج هم کلمه کودکی و در کتب تَذْکِرَةُ الْخَواص، لهوف، مقاتل الطالبیین، ارشاد، الکامل فی‌التّاریخ ،اخبارالطوال، البِِدایَةوالنَّهایة، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، منتهی الآمال، نفس المهموم و بحارالأنوار کودک خردسال و در مُثیرُالأحْزان، روضة الواعظین  و و زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان (عج) کودک شیر خوار نام برده شده است. در هیچ یک از منابع قرن اول تا سیزدهم شش ماهه بودن حضرت علی اصغر نیامده است و برای اولین بار در قرن چهاردهم در کتاب ذخیرة الدارین (۱۴۱) و همچنین مقتل جعلی منسوب به ابی مخنف و بعضی از کتب امروزی اشاره به شش ماهه بودن شده است. جهت کسب آگاهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه فرمائید و یا در همین جا کلیک کنید 

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : قصیده

 بکـوش! که انـوار معـرفـت اینجاست            عطش بیار که دریای مرحمت اينجاست

به تـشنگـانِ معـارف، دهـند آب حـیات            رهِ رسـیدنِ بر حـقِ معـرفـت اینجاست


خـبر رسـید که وجـهِ خـدا تجـسّم یافت            اِله را همه ذات و همه صفت اینجاست

نـدا دهـند ز جـنّت، مدیـنه شد رضوان            شتاب کن که زُدایـنـدۀ غـمت اینجاست

به آستان رضا سر بسای و کُرنش کن            که جای عرض ادب، عرض تهنیت اینجاست

نـظـر به حـجـرۀ نـورانیِ امـامـت دار            که جلوه گاهِ فضیلت و منقبت اینجاست

پس از گذشتِ چهـل سال انتظار اینک            ندا رسید رضا! جانِ حضرتت اینجاست

چو بر "سبیکه" دمیـدند روحِ زهرایی            عروس فاطمه می‌گفت دلبرت اینجاست

و بر جـوادالائـمّه سـلامِ جـبـریل است            که گفت " یَومَ وُلِد" خیر مقدمت اینجاست

خـدا به قـلب رضا اینچنین کـند الـهـام            امـامِ جـود، امـامِ مـلاطـفـت اینجـاست

ز لعـلِ پاکِ پدر غرقِ بوسه شد نوزاد            که آیه‌هـای وِلا را مشاهـدت اینجاست

سخن ز آب فرات و ز تربت است انگار            چقدر حرف و گریز و مناسبت اینجاست

به روی دست رضا ماهِ او نمایان است            دو صد فرشته برای مواظبت اینجاست

کسی به تیرِ سه شعبه نبوسد این حنجر            چقدر بوسۀ نازک به غبغبت اینجاست

به گاهواره سخن از تلظّی اصلاً نیست            هزار نکـته به گـفتارِ مطلبت اینجاست

پـدر زده بـه سـرِ دامـنِ ولایت چـنـگ            هماره مادرِ خوبت، معاشرت اینجاست

نسـیـمِ بـاد صـبا را موافـقـت اینحاست            همه حقیقـت حق را عبودیت اینجاست

هــمـانــکـه بــاورِ روز مــعــاد آورده            پـیـام داد که جای مهـاجـرت اینجاست

بیا و از پـدر، اوصافی از پـسر بشـنو            که گفت: کوثرِ دوم به مَرتبَت اینجاست

سخن درست شـنـو از حـقـیقـتِ برکت            تمامی برکت، اصل مکرمت اینجاست

بگو به آنکه ز صِدقُ الحدیث بی‌خبر است            معیشت و طلب خیر و امنیت اینجاست

نه اخـتـیار و بـهـانه بـده به دشمنِ دین            نه مصلحت بسپارش، که مصلحت اینجاست

ز وعده‌های دروغین گریز باید داشت            کلیدِ عزّت و فـتح و مقاومت اینجاست

هـدایتِ نـبـوی، وارثِ حـسـینی اوست            عدالت عـلـوی بهـر مملکـت اینجاست

و در مقـابلِ ظالـم، سکـوتِ او هـیهات            برای امت قـرآن، مجـاهـدت اینجاست

جوابهای دقـیقـش به "اِبنِ اَکـثَم" گفت:            هدایت همگـان در مناظـرت اینجاست

به علم و حلم و فقاهت امامِ عالم اوست            خدا گـواه که معـراجِ منـزلت اینجاست

کـلام او هـمـه قـرآن، مـرام او عـترت            هزار آینه در یک مکـاشفـت اینجاست

«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت»            هزار مسئـله را حـلّ مسئـلت اینجاست

هنوز درد نگـفته، به فکر درمان است            کجا برَم غمِ دل را مشاورت اینجاست

هم او "بِکُم فتحَ الله" هم او "بِکُم یَختِم"            رها کنم همه کس را ملازمت اینجاست

اگر سلامتِ عـقـل از امـام می‌خـواهی            بیار عشق که سرفصل عافیت اینجاست

غـلامیِ درِ ابنُ الـرضـاست سـلـطـانی            مقام و منزلت و شأن و مرتبت اینجاست

گـدایـی از سـرِ کـوی جـواد بـایـد کرد            ز جودِ او همۀ حُسنِ عاقـبت اینجاست

سحر سری سوی بابُ المراد باید رفت            رهِ بهـشتِ برین را مـداومت اینجاست

نـمـازهای شـبـش مثـل مـادرش زهـرا            قسم به فاطمه بالاترین سِمت اینجاست

بـه نــامـۀ عــمــلِ مـا عــنــایـتـی دارد            گـناه بخشد و دریای مغـفرت اینحاست

چو او تجسّمِ تقوا و عـبد صالح کیست            امامِ طاهر و طُهر و مطهَرت اینجاست

تقی، جواد، زَکی، مرتَضی، رضی، صابر            امامِ مفترضُ الطاعه سَرورَت اینجاست

پدر رضا، پـسرش هـادی و نوه مهدی            »بِیُمنِهِ رُزِقَ الخَـلق» مِیمـنَت اینجاست

ز خُردسالیِ خود یارِ مادرش زهراست            مـدافـعـیـنِ حـرم را مدیـریت اینجاست

برای کرب وبلا تا هنوز گـریان است            به اشک، اِبنُ رضا را مصاحبت اینجاست

فـدای صبـح و مـسای امـامِ در مـقـتـل            امامِ منـتـظران را مـشایعـت اینجـاست

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دهـم مـاه رجـب مـاه تـمـام آمـده است            موسم شادی و شـیرینی کام آمده است
در مـدیـنـه دل هـر اهـل ولا شـاد بُوَد            همه شاکر که امـام ابن امام آمده است


هـشـتـمین مـاه ولا مـاه نـهـم را بـوسد            بوی گلهای بهـشتی به مشام آمده است
دور قـنـداقـۀ او کـل مـلائک چـرخـند            جبرئیل است که از بهر سلام آمده است
ابن طاهـا بود و هـست مـحـمد نـامـش            بر رضا تک پسری نیک مرام آمده است
اهل جـودند همه مست سـبوی کـرمش            هر کریمی به طلب دست به جام آمده است
او ابوجعفـر ثـانی بود و ابن رضاست            متّقی در نظر خاص وعوام آمده است
کـودکی باشد و بر جای پـدر بنـشـیـند            بر امامی رضا حُـسن خـتام آمده است
روز میلاد جواد است و دل ما شادست            عاشقان را سبب عیش مدام آمده است
کاظـمینـش نظر آید در این روز نکـو            مرغ دل در طلبش شاد به دام آمده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : مثنوی

در سایه‌سارِ عشقِ تو غرقِ سعادت می‌شویم           از لطف و احسانت چنان مشمولِ رحمت می‌شویم
اربابِ خوبم نامِ تو دریایی از جود و سخاست           رزقِ تمامِ سالِ ما از برکتِ اِبنُ الرضاست


ماهِ دل آرای علی ای جانِ جـانانِ رضا           چشمِ جهان روشن شده از طلعتِ بدر‌الدجا
زیبا رخی از گلـشنِ یاسین و طاها آمده           باب المـرادِ عـالـمـین فـرزند زهـرا آمده
ای عزتِ دنیا و دین پورِ امامِ هـشتـمین           ای که وجـودت مایۀ فخـرِ تمامِ مؤمنـین
سرچشمۀ طاها تویی عطرِ نسیمِ هل اتی           سیـراب شد از جـامِ تو کـامِ محـبـانِ ولا
عالم شده غرقِ سرور از طلعتِ رحمانیت           نورِ ولا شد آشکـار از سجـدۀ نـورانیت
هر دم رسد از کاظمین عطرِ نسیمِ تربتت           دستِ تـوسل می‌زنـم بر آسـتانِ رحـمتت
صحن و سرایت پُر شده از زائرانِ اشکبار           ذکرِ اذان از مأذنه تسکـینِ جانِ بی‌قرار
من آمدم بر درگهت در اربعین یادش بخیر           خاکِ حریمت برتر از عرشِ برین یادش بخیر
حالا من و این حسرتِ دوریِ دیدار از حرم           چـشمِ تـمـنای من و الطـافِ اربابِ کـرم
تا میشود خاکِ ضریحت سهمِ این دل شاکرم           گر که بگویی خاک شو بر زائرانم؛ حاضرم
ای آبِروی عالمین خورشیدِ شهرِ کاظمین           ای آسـمانِ دیده‌ات بارانی از بهرِ حسین
درصحنِ گوهرشاد تا می‌آیم از باب‌الجواد           گویا به صحنت می‌رسم از مدخلِ باب‌المراد
چون زائرت گشتم صله می‌خواهم از دستانِ تو           ای مظهرِ جود و سخا آخر شوم قربانِ تو!

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مدیـنه آیـنـه‌ای غـرق روشنایی داشت            شـب ولادت تو نـور کـبـریایی داشت

زمین ز یمن وجود مطهرت چون عرش            به چـشم اهل ولا، جلـوۀ خدایی داشت


شمـیم روح‌فـزایت دل از محـبّان بُـرد            نسـیم کـوی تو آهـنگ دلـربایی داشت

به آسـمـان هدایت نـهـم سـتـاره دمـیـد            که خلق را ز خدا نور رهنمایی داشت

به پاس آمدنت، باغـبـان گـلـشن قـدس            ز اشک، دسته گل از بهر رونمایی داشت

کـبـوتـر دل یـاران اسـیـر غـم‌هـا بـود            نـسـیـم مـقـدم تو مـژدۀ رهـایـی داشت

تویی جواد و ز جود تو بهره‌ور گردید            ز بذل و جود تو هرکس که آشنایی داشت

همیـشه دست یـدالـلهی تو در همه جا            ز عـقدۀ دل عارف گره‌گـشایی داشت

پـناه بُرد ز امواج خـشم طـوفان، نوح            برآن سفینه که لطف تو ناخدایی داشت

ز بی‌نـیازی خود مـنّت از فلک نکشد            هرآن که بر در تو کاسۀ گدایی داشت

به سایـۀ دگـران کی رود، که این ذرّه            از آفـتـاب تو امـیـد روشـنـایی داشـت

دلـم به مهـر تو پیـوسـته بود از آغـاز            کجا ز خاک قدومت سرِ جدایی داشت

هماره شکرخدا بر لبان او جاری‌ست            از آن زمان که ولای تو را وفایی داشت

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین ملکیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

جهان را می‌شناسد، لحظۀ غمگین و شادش را           از این رو سخت در آغوش می‌گیرد جوادش را

پسر مثل پدر می‌خندد این یعنی که از حالا           میان این دو قسمت می‌کند دشمن عنادش را


جهان از بعد عیسی اولین‌بار است با حیرت           درون قالب یک طفل می‌یابد مرادش را

چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی           هوایی می‌کند از نو بسازد اعـتقادش را

چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟           که هر عالِم به این معیار می‌سنجد سوادش را

قدم آهسته برمی‌دارد و پیـوسته تا منزل           که راه مستقیم از او بجوید امـتدادش را

به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد           نشد تا سرمه چشمم کنم خاک بلادش را

بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر           ولی من دوست دارم بیشتر باب‌الجوادش را

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما            نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
مگر بهـشت آرزو گـشوده شد به نام ما            مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما


که بهـر دل‌شکـسـتگـان در امید باز شد
هزار قـفـل غـم ببین که بی‌کـلید باز شد

شمس ضحی که می‌دمد ماه ز هر نظاره‌اش            بود طـلـوع این قـمر تجـلّـی دوبـاره‌اش
تا که نـگـاه می‌کـند بر رُخ مـاه‌پـاره‌اش            غرق ستاره می‌شود کـنار گاهـواره‌اش

نـهـم امـام را به‌ بر، امـام هـشـتـم آورد
بـضـعـۀ دوم نــبـی، کــوثــر دوم آورد

خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی            شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی
زُهد امام چـارمین، عـزم شهـید کـربلا            حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا

کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد
وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود

ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده            به هـشت سالگی خدا امامـتت رقم زده

به قـله‌های مکـرمت، کرامتت علم زده            اساس واقـفـیّه را ظهـور تو به هـم زده

تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان
پُر برکت‌ترین کسی که آمده‌ست در جهان

فروغ بزم قـدسیان، چراغ آسمان تویی            مُـدوّر زمـین تـویی مُـدبّـر زمـان تویی
خدای را امین تویی جهان را امان تویی            تجـسّم یقـین تویی فراتر از گمان تویی

تو وارث پیـمبری شافع روز محـشری
قـسم به کـوثر خدا خیر کـثـیر کـوثـری

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.عبارت « دم زدن » نشانگر شک و عدم اطمینان است و ائمه دم از امامت نزده اند بلکه از جانب خدا بر این مسند منصوب شده اند.

ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده            به هشت سـالگی دم از امامت اُمَـم زده

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

جـلـوۀ روی تـو در آیـنـه تـا پـیــدا شـد            عشق، بی‌حُسن تو در خاطره، ناپیدا شد

چون «یدالله» که شد جلوه‌گر از آیۀ عشق            باز در دست خـدا، دست خـدا پـیـدا شد


ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل!            نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد

مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل می‌ریخت            آنکه چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد

ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود            آفــتـاب رخ تـو در هــمـه‌جـا پـیـدا شـد

در دل، ای روشـنیِ عـاطـفه‌های ابدی!            آنچه گـم بـود، ز انـوار شـمـا پـیـدا شـد

در کـلام دل مـا رایـحـۀ عــشـق نـبــود            عـشـق با نـامِ تـو در دفـتـر ما پـیدا شد

سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور            آفـتـابِ رخـت از پـنـجـره تـا پـیـدا شـد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای که از دست کریمت خیر و برکت می‌رسد            هر کسی شد سائل جودت به عزّت می‌رسد

تو نـشان دادی که در آل امیرالـمؤمنین            ز امر حق بر کودکانش هم امامت می‌رسد


از «رضا» باید «جوادی» اینچنین یابد ثمر            از قیامت انتظاری جز قیامت می‌رسد؟!

ظرف عقل آدمی از درک جودت عاجز است            بر امامان از تو وقتی که محبّت می‌رسد

من خودم را می‌شـناسم مسـتحق نـقـمتم            از تو اما سمت من هر بار نعمت می‌رسد

من اگر از تو فـقـط دنیا بخـواهم باخـتم            بس که از معنای جودت معنویت می‌رسد

لطف ابراهـیم چـشـمانت به من آموخته            دست بر دامان تو روزی به خُلّت می‌رسد

وای بر دستی که یک دفعه به سمتت رو نزد            بیشتر در روز حسرت، او به حسرت می‌رسد

شاعری بیتی برایت گفت و رفت، اما بر او            از علی موسی‌الرضا صدبار خلعت می‌رسد

زائر مشهـد شدم دیدم که از باب الجواد            بیـشتر از پیش بر زائر عـنایت می‌رسد

یابن سلطان خـراسان! از پر قـنـداقه‌ات            به علی‌اصغر قسم آدم به دولت می‌رسد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد، کلمه ظاهر می تواند نشانگر شک باشد در صورتی که بجای ظاهرا باید کلمه قطعا را گفت.

تو نـشان دادی که در آل امیرالـمؤمنین            ظاهراً بر کودکـانش هم امامت می‌رسد

ضمنا دو بیت پایانی شعر به دلیل اشاره به ولادت حضرت علی اصغر کلا حذف شد موضوع ولادت حضرت علی اصغر در دهم ماه رجب و محاسبه شش ماه تا روز عاشورا صحیح نیست و در هیچ مقتل معتبری هم نیامده است. لازم به ذکر است در تاریخ یعقوبی (۲ / ۲۴۵) و تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ ( ۱۵۰)  آمده است که آن کودک در همان لحظه به دنیا آمده بود. در تاریخنامه طبری ( ۷۱۰/۴ ) یک ساله، در الطبقات الکبری (۵/ ۱۰۱) سه ساله ذکر شده است، در تاریخ الامم والملوک، اعلام الوری، کشف الغمه، جلاء العیون، الاحتجاج هم کلمه کودکی و در کتب تَذْکِرَةُ الْخَواص، لهوف، مقاتل الطالبیین، ارشاد، الکامل فی‌التّاریخ ،اخبارالطوال، البِِدایَةوالنَّهایة، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، منتهی الآمال، نفس المهموم و بحارالأنوار کودک خردسال و در مُثیرُالأحْزان، روضة الواعظین  و و زیارت ناحیه مقدّسه امام زمان (عج) کودک شیر خوار نام برده شده است. در هیچ یک از منابع قرن اول تا سیزدهم شش ماهه بودن حضرت علی اصغر نیامده است و برای اولین بار در قرن چهاردهم در کتاب ذخیرة الدارین (۱۴۱) و همچنین مقتل جعلی منسوب به ابی مخنف و بعضی از کتب امروزی اشاره به شش ماهه بودن شده است.

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : چهارپاره

آسمان از منزلش در آسمان دل کنده است            چادر شب‌رنگِ ماه از روشنی آکنده است
از زمین دارد دوباره نور، می‌بارد به عرش            نور یعنی؛ بر لب خورشید هشتم خنده است


غصه رفته از دلش؛ اوقاتِ شادش آمده            بین آغـوشـش دلـیـلِ «اِن‌یَکـادش» آمده
باب رحمت باز شد بر زائرانِ مشهدش            در مدینه؛ صاحبِ «باب‌الجوادش» آمده

آب و جارو کرده جبرائیل، با پر، جاده را            می‌پـراند بال‌هـایش هر زمین افـتاده را
هدیه‌ای را می‌بَرد تا خانۀ سلطان طوس            می‌بَرد از جانب حق؛ نامِ سلطان‌زاده را

تا بساط سور و سات شادمانی جور شد            خانۀ خورشید، غرقِ نورِ «نورُالنّور» شد
این طرف؛ چشمِ رضا روشن شد از تابیدنش            آن طرف؛ چشمان شور دشمنانش کور شد

عـالـِم آل مـحـمـد عـالـِـمـی آورده اسـت            عالِمی که مکتبِ درسِ خدا پرورده است
پیش او « یحی‌بن‌اکثم »‌ها تـلـمّذ می‌کـنند            عالِمان را علم او طفل دبستان کرده است

من که باشم تا برای مدح او شاعر شوم؟!            مصرعی گفتم که شاعرهاش، را چاکِر شوم
آمدم ایـنجا بیـانـدازم دلـم را در ضـریح            آمـدم تـا صاحـبِ دربـار را زائـر شـوم

از درِ باب‌المرادش هر که داخل می‌شود            با خروشِ چـشمۀ جودش مقابل می‌شود
با ضریحش؛ طبعِ شعرِ هر کسی گل می‌کند            بی‌سوادِ این حرم؛ یکباره دعبل می‌شود

دستِ رقص پرچمش دل می‌سپارد آسمان            پای کوه گـنـبدش سر می‌گـذارد آسـمان
کاظمین از روز روشن نیز نورانی‌تر است            اصلا انگاری سه تا خورشید دارد آسمان

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : حسین عباس پور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حس می‌شود همواره عـطر ربّنا از تو            آکنده شد زندان هـارون، از خـدا از تو

در پهنۀ سجاده، ای خـورشید عالم‌تاب!            انگار که چیزی نمانـده جز عـبا از تو


افطار شد؛ خورشید آمد خاکبوسی کرد            لـب‌تـشـنـه‌ای و می‌تـرواد کـربلا از تو

هر قـدر دشـنامت دهد هـرچه بـیازارد            پاسخ نمی‌گـیرد نگهـبان جز دعا از تو

حتی شده دلبـسته‌ات هر حـلـقۀ زنجـیر            آن‌گونه که آسان نخواهد شد جدا از تو

زنـدانـی دنـیـا شدم، مـولا دعـایـم کـن!            باب الحـوائج خواستم تـنها تو را از تو

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سیده فرشته حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

جهان را، بی‌کران را، جن و انسان را دعا کردی            زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی

تـمامِ مـردمِ ایران سـرِ خـوانِ شما هـستـند            که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی


اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی            و این یعـنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی

مبادا آن‌که دِینی باشد از زنجیر بر دوشت            غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی

به ضربِ تازیانه روزه‌ات را باز‌ می‌کردند            تو اما قبلِ افـطارت نگهبان را دعا کردی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمدمهدی سیار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـنـوز اسـیـر نـمـاز تــوأنـد زنـدان‌هـا            و پـایـبــنـد نـگــاهـت دل نـگــهـبـان‌هـا

تو مثل یک نفس تازه حـبس می‌گـشتی            تویی که در نفـست گـم شدند طـوفان‌ها


«چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی            و سـجـده کـردی جـای تـمـام انـسـان‌ها

نشد طـلـوع کـنی تا تو را طواف کـنند            تــقــیـّـه‌کـار شـدنـد آفــتــاب‌گــردان‌هــا

تو یوسفی و مجازات یوسـفی این است            چـنـیـن دهـنـد گـواهـی تـمـام قــرآن‌هـا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

هـنوز اسـیـر سـکـوت تـوأند زنـدان‌هـا            و پـایـبــنـد نـگــاهـت دل نـگــهـبـان‌هـا

زبانحال امام هادی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سعید خرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

من آن صیدم كه بین دام این بیگانه افتادم           من آن شمعم كه در این بزم بی‌پروانه افتادم

من آن مرغ گرفتارم بیا مادر تماشا كن           به كنج این قفس پربسته و بی‌دانه افتادم


دلِ شب از پی مركب پیاده می‌دویدم من           به یـاد عـمّۀ جان داده در ویـرانه افتادم

مرا بزم شراب آورده‌اى؟ شرمى كُن از زهرا           به یادِ عـمّه‌ها در مجـلس بیگـانه افـتادم

چو دیدم این همه زیور به روى تاج و تخت تو           به یاد گـوش مجـروح گـلِ دُردانه افتادم

به من در حالت مستی جسارت می‌كنى یادِ           لب بى آب و چوبِ زادۀ مرجـانه افتادم

اِمامه از سرم انداختى مویم پریشان شد           به یاد گـیـسوان درهـم و بی‌شـانه افتادم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی علیه‌السلام

شاعر : عادل حسین قربان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با تو معنا می‌شود هم غصه‌ها؛ هم شادی‌ام            مـن پُـر از دلـدادگی‌هـای امـامِ هــادی‌ام

ای امامِ جامعه!؛ ای ذکرکم فی‌الذاکرین!            کاش یک جرعه از آن جامِ ولا می‌دادی‌ام


بی‌تو این دل؛ دل که نه، ویران‌سرای من شده            با نگـاهـت این خـرابی می‌شود آبـادی‌ام

عشقِ من عشقی‌ست ناب و ساده و با سابقه            منشأ این عـشق هم دل بسـتنِ اجـدادی‌ام

روز و شب در وادیِ جرم و خطا غوطه‌ورم            پس خودت تضمین کن از شَرِّ گنه، آزادی‌ام

با نگاهت واژه‌ها در شعر تابان می‌شوند            ورنه من یک شاعـرِ بی‌ادعای عـادی‌ام

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام هادی علیه‌السلام

شاعر : مهدی قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : تضمین

گریه و شیون ما باطن هرچه شادی‌ست            نوکری کردن ما عـزّت مـادرزادی‌ست
هر دم و بازدمم بر لب مان یا هادی‌ست            لطف و احسان و کرم کار و مرام هادی‌ست


سامـرایـی شـدنم دسـت امـام هـادی‌ست

بهـترین نسخـۀ تسکـین دلـم از هر درد            این غـلامـی تو مـا را هـمه جا آقا کرد
خـواندن جامـعـه ما را عـلـوی بارآورد           
تو کرم کردی و ما گرم عـنایت شده‌ایم
ما به دست کـلـمات تو هـدایت شـده‌ایـم

هــادی هـر دل گـمـراه، أنـا ســائـلـکـم            در شب تـیـره تـویی مـاه، أنـا سـائـلـکم
و بِــکُــم عَـلَّــمَـنـا الله، أنــا ســائـلـکــم           
با هـمه هـستی خود بر تو ارادت داریم
مـا به احـسـان خـدایی تو عـادت داریم

مهبط الوحی، حریم تو و اجداد شماست            معـدن الرحمه، یکی از کـرم تو آقاست
منتهی الحلم، کرامات تو بر نوکرهاست           
گـوش الله مـنــاجـات تـو را مـی‌فـهـمـد
ابن سِـکّـیت مـقـامـات تو را می‌فـهـمـد

چونکه صحبت شود از فضل تو در هر منبر            می‌رسـد از هـمۀ خـلـق صـدا سرتا سر
از صدای سخـن عـشق ندیـدم خـوشـتر           
چونکه بی‌نور شما کل جهان تاریک است
و رسیدن به خدا از سوی تو نزدیک است

شیر درنده شده صید به یک گوشه نگات            من ذلیل بن ذلـیلم، تویی عـالی درجات
ما همه غـرق گـناهـیم تو کـشتی نجات           
چون کویریم ز تو خواهش باران داریم
ما به دستان شـفا بخش تو ایـمان داریم

یا من أرجـوه رجـب‌های مـنی یا هادی            ذکـر طـوفـانی لب‌هـای مـنـی یا هـادی
رمـز آرامـش تب‌هـای مـنـی یـا هـادی           
پُـر کـنـید از کـرم این کاسـۀ خالی مرا
ای جگـر گوشۀ دلبـنـد مـعـین الضـعـفا

دست حق نام تو را رهبر عالم بنوشت            شکـر حق نوکـر تو نام مرا هم بنوشت
بی‌نصیب است کسی که ز غمت کم بنوشت           
باعـث دلـخـوشی گـریـه کـنـان بی‌تـاب
یا عـلی‌النقی، این نوکر خود را دریاب

یا مـجـیب الـدعـواتـم بـنـگـر حـال مرا            بـلکـه کُـنـتـُم شـفـعـائی بـده إقـبـال مـرا
آخـر ســال بـده روزی یـک سـال مـرا           
نـور عالـم شدی و منـشأ خورشید شدی
روضه‌خوان گفت که یک عمر تو تبعید شدی

روضه‌خوان گفت که نامرد اهانت می‌کرد            بد دهان بود و به آل تو جسارت می‌کرد
داشت در حق شما سخت شرارت می‌کرد           
گرگ بی‌رحم چه‌ها با دل یوسف می‌کرد
به امـام من و تو بـاده تعـارف می‌کـرد

روضه‌خوان گفت تورا قلب کبابت دادند            روضه‌خوان گفت تو را سخت جوابت دادند
وسـط بــزم حـرامی کـه عـذابـت دادنـد           
ناگهـان روضه جـانـسوز تو را آمد یاد
دَخَـلَتْ زینبِ مـحـزون عـلـی ابن زیـاد

خـواهـر شـاه مــرا بـیـن أراذل بــردنـد            وسـط عـده‌ای از جـانی و قـاتـل بُـردند
روح حـق را به بر باطـن باطـل بردند           
به گمانم که از آن کرب و بلا سخت‌تَر است
روضه بزم شراب از همه جا سخت‌تَر است

چـشم نامـحـرم و نامـوس خدا بود آنجا            یاری از یاور خود سخت جدا بود آنجا
بی‌پـناه از همه جا بنت الهـدی بود آنجا           
دور تا دور حـرم پـر شده بود از بیداد
چشم ارباب در آن طشت به زینب افتاد

عاقبت بحر خـروشان به کـویری آورد            دخـتـر شـیـر خـدا را بـه أسـیـری آورد
او عـزیـزان خـدا را به حـقـیـری آورد           
بی‌حیایی که شراب از غم حق می‌نوشد
خواست نامـوس خـدا را بـبـرد بفروشد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام هادی علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر مروج نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای نـور حق امـام دهـم مالـک الرّقـاب            شرمنـده پیـش مهـر رخـت نـور آفـتاب

ای یـادگـار نُـه خـلـف خــاتــم الــرُّسُـل            وی جـانـشـین هـشـت وصیِّ ابـوتـراب


حق بسته هفـت باب جهـنم ز راه لطف            بر روی دوستان تو از شیخ تا به شاب

پیوسته انس و جن و ملک با تمام خلق            از شش جهت شوند ز فیض تو کامیاب

شـاهـا تـوئـی امــام هــدی مـنــبـع نــقـا            غـوث وری و طـود نهی محـیی کـتاب

نور مُبین و رمز متـین کهـف مُذنـبـیـن            حصن حصین و خسرو دین هادی صواب

در وادی ضـلالـت و حـیـرت نـمی‌فـتـد            هر کس که از هـدایت تو کرد اکـتساب

مشمول لطف و مرحمتت گر کسی نشد            هـرگـز ره نـجـات نـیـابد ز هـیـچ بـاب

لکن بسی دریـغ که از خـصم بد شـعار            شد ظلمها به ساحت قـدس تو بی‌حساب

دادَت خـرابه جـا مـتـوکـل چو از عـناد            در حیرتم که از چه نشد این جهان خراب؟

هوش از سرم رود چو کنم یاد آن شبی            کان مست خواستت بسوی مجلس شراب

دون پروری دهر همین بس که خصم دون            باشد سـوار اسب و پـیاده تو در رکـاب

آخر ز زهر معتز دون چون شدی شهید            قـلب بـتول جـدّه‌ات از غـصه شد کباب

شاها عـنایتی به «مروج» نـما ز لطف            تا روز رستخـیـز شـود ایمن از عـذاب

: امتیاز