کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در بازگشت به کربلا

شاعر : سیدهاشم وفایی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

مبريدم به مديـنه كه دل من خون است            همۀ هستی من كرب وبلا مدفون است

بگـذاريـد بـمانـم به روی خـاك حـسيـن            كه دلم چون بدن غرقه به خونش خون است


جان من خفته دراین خاك، خدا می‌داند            تاكه جان در بدنم هست دلم محزون است

حال من از نفـس سوخـتۀ من پـيـداست            شاهد آه دلم شب همه شب گردون است

پاره‌هـای جـگـرم ريخـتـه دراین وادی            گركه ازخون دلم دشت بلا گلگون است

به همان پيكر بی‌غسل وكفن، لاله صفت            خيمه ومنزل من دشت غم و هامون است

اُسوۀ صبرم و بعد از سفـر كوفه و شام            از كف صبر عـنان دل من بيرون است

عجبي نيست اگر جان بسپارم پس از اين            جان سپردن به ره عشق و وفا قانون است

ای«وفایی» به عـزای گُـل پـرپر شده‌ام            هركسی اشك نريزد به جهان مغبون است

: امتیاز

ترسیم مصائب بازگشت کاروان اهل بیت به کربلا ( زبانحال حضرت زینب)

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای ساربان به خیل اسیران تو جان بده            آن ره كه می‌رسد به حـسیـنم نـشان بده

بشـنـو صـدای زینب قـامت خـمـیـده را            ما را بـه دسـت قـافـلـه سـالارمـان بـده


گوید ربـابِ زار و پریـشان به زیرِ لب            مشتی ز خاكِ اصغـرِ شیـرین زبان بده

آیـد شـمـیـم كـرب و بـلا بـر مـشـامِ مـا            بر دل نـشـان ز اكـبـرِ تـازه جـوان بـده

دارد سـكـیـنـه زمـزمـۀ أیـنَ عَــمـی‌اش            گویـد مـرا بـه قـبـر عـمـویـم تـوان بـده

بهرِ خطابه، بزمِ عـزا، روضه‌های آب            یك بـاغِ یاس و لاله و برگِ خـزان بده

اینجا همان دیارِ عطش، دشت کربلاست            ما را به دست صاحبِ این کـاروان بده

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با امام علیه‌السلام در بازگشت به کربلا

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بعد از چهل منزل رسیدم محضر تو            آورده‌ام پــیــراهـن و انـگــشـتـر تـو

احـساس دلـتـنگی نکردم در اسارات            آنـقـدر خـیـره بـوده‌ام سـمـت سـرِ تو


رفـتم که راه سرخ تو پـایـان نگـیـرد            جوشـید خونت در وجـود خـواهر تو

هرجا کتک خوردم به خود آرام گفتم            ای کـاش بود ایـنجـا امـیـر لشکر تو

هـرجا کـه آمـد تـازیـانـه بـر تن مـن            آمـد بـه یـادم زخــم‌هـای پـیـکــر تـو

من یک دل سیر از غمت گریه نکردم            تـرسـیدم از پـا در بـیـاید هـمـسر تـو

دائم دو دستش را تکان میداد و می‌گفت:            ای حـرمـله آتش بگـیـرد حـنـجـر تو

داداش، آوردم تــمــام کـــودکـــان را            امـا نـشـد تـا کـه بــیـایـد دخــتــر تـو

طـفـلـی تـمـام راه را بـا گــریـه آمـد            قـدش کــمـانـی بـود مـثـل مــادر تـو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

احساس دلتنگی نکردم این چهل روز            آنـقـدر خـیـره بـوده‌ام سـمـت سـرِ تو

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اضغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

انــقـدر مـی‌افـتــاد از بــالای نــیــزه            رأس پُـر از خـونِ علیِ اصغر تو...

دوبیتی های اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن ثابت جو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

بــه یـــاد آمـــد وداع آخــرت را            لب خشک و دو چشمانِ ترت را

زمـان شـســتـن قــبـر تـو بـا آب            گرفـتـند چـشم‌هـای خواهـرت را


*****************

دگر اینجا سرت بر نیزه‌ها نیست            خبر از زجر و خولی و جفا نیست

بـرادر، زیـنـبت شـرمـندۀ توست            رقـیـه دخـتـرت هـمراه ما نیست

*****************

رباب از ناله جـسمش آب می‌شد            کـنـار عـلـقــمـه بـی‌تـاب مـی‌شـد

به لب می‌گفت با سقـای عطشان            کجا بودی گـلـم سـیـراب می‌شد؟

*****************

خوشا سالی که سال بخت ما بود            دلـم مـهــمـان یــاری آشـنــا بـود

عـلـم بر دوش و بـا پـای بـرهـنه            مـسـیـرم از نجـف تا کـربـلا بود

*****************

تـنم درمانـده، روحـم مـبـتـلا شد            سـرای سـیـنـه‌ام مــاتـم سـرا شـد

رسیده اربعـین و وای از این دل            نـرفـتـن قـسـمتِ امـسـال مـا شـد

: امتیاز

مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمود اسدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

الله جــمـال پــنـج تـن را کـه کـشـیـد            از نـور جـمالشان، جهان گشت پدید
در بـیـن ائــمّــه، انـبــیــا، ذات خــدا            تنها به حـسـین، اربعـیـن را بخـشـید


در راه خدا گذشت از هستی خویش            ناموس اسیر و خود به گودال شهـید
جا دارد اگر در غـم او خـون ریـزد            هرکس که مصیبات عـظیمش بشنید
عـشّـاق، پـیـاده سـوی اربـاب رونـد            با یـاد سه سـاله‌ای که بر خـار دوید
این جمعیت از موسم حج بیشتر است            (تا کـور شود هرآن که نـتـواند دید)
شائـق، تو بگـو با مـدد فـاطـمه بـود            هـرآنکه به سـوی حـرم یـار رسـیـد

: امتیاز

ترسیم مصائب بازگشت کاروان اهل بیت به کربلا

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوباره کرب وبلا، حال درهمی دارد            فضای غرق غم و،دشت مبهمی دارد

بـبـین که سـید سـجاد، با دلی خـونـین            کـنـار قـبـر پـدر، حـال درهـمـی دارد


رسیده قـافـلۀ غم، به دشت کرب وبلا            ز اشک، هر گل این باغ، شبنمی دارد

هنوز آب فرات از حسین شرمنده است            فرات زان لب خشکیده، زمزمی دارد

بـیا به بـزم عـزایی که زیـنـبـش دارد            که باحـسـین عزیز خود عـالـمی دارد

سکـیـنه قبر پدر را گرفته در آغـوش            بـرای درد دل خـویـش هـمـدمی دارد

رباب قـبـر علی را نـدیده است هنوز            نشـسته گوشه‌ای و ماتم و غـمی دارد

خدا گـواست که زهـرا سـیاه پوشـیـده            کـنـار زینب خـود، بزم مـاتـمـی دارد

عـنان گریه وفایی در اختیارش نیست            برای درد دلـش، فـرصت کـمی دارد

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با امام علیه‌السلام در بازگشت به کربلا

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

الا سردار بی‌سر از برای تو سر آوردم            برایت زائران از کاروانی مضطر آوردم
نمودم فتح شام و کوفه را با خطبه‌ای غرّا            کنون از بهر دیدارت تکیده خواهر آوردم


ربابت بی‌قراری می‌کند بهر علی‌اصغر            بگو اصغر بیاید از برایش مـادر آوردم
سکینه در غمت خون گریه کرد و کعب نی خورده            به دیـدار مـزار خـاکی تو دخـتر آوردم
شنیدم بی‌کفن خوابیده در خاکی حسین من            برایت یک کفن با عطر مشک وعنبر آوردم
هنوزم نالۀ هل من معینت خاطرم مانده            زنان و کودکان را از برایت یاور آوردم
خجالت می‌کشم از تو رقیه شام جا مانده            خبر از چـیدن آن نوگـل نیـلـوفر آوردم
دعا کن تا که زینب هم بیاید پیش تو جانا            برای استجابت قلب خون، چشم تر آوردم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

گذشته اربعینی از فراق خواهرت با تو            کنون از بهر دیدارت تکیده خواهر آوردم

سکینه در غمت خون گریه کرده این چهل روزه            به دیـدار مـزار خـاکی تو دخـتر آوردم

دراین چل روز هر روزش، مردم،زنده گردیدم            خبرها ازجسارتهای خـلقی کافـر آوردم

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با امام علیه‌السلام در بازگشت به کربلا

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : مربع ترکیب

ســرِ خـاکِ تـو بـی‌خــبــر آمــدم            عــزادارم و خــون جـگـر آمــدم

دُرست اسـت بـی‌بـال و پـر آمـدم            بـه شــوقِ تـو امـا بـه ســر آمـدم


سرآمد غمِ هجر، دوری بس است

صبوری صبوری صبوری بس است

رسـیـدم که با یـار صحـبـت کـنم            شــهِ بـی‌ســـرم را زیــارت کـنـم

نـگـاهـی کـنـی و نـگـاهـت کـنـم            اگـر اذن دادی شــکــایـت کــنــم

به نی زار قـلـبـم جـز آتش نـبـود

سفر رفتی ای دوست، رسمش نبود

تو رفـتی و دنیا به من بد گذشت            وَ هر لحظه هر جا به من بد گذشت

در این روز و شبها به من بد گذشت            خـلاصه که آقا به من بـد گـذشت

نگو گریه کافیست، صبرت کجاست

عزیزِ دلم سنگِ قـبرت کجاست؟

در هجران به یادِ تـنـت سـوخـتـم            به یـادِ زمین خـوردنت سـوخـتـم

ز داغِ بـه نـی رفـتـنـت سـوخـتـم            وَ بـا کـهـنـه پـیـراهـنت سـوخـتـم

همـین که دلم سمتِ گـودال رفت

دوباره ز غم زینب از حال رفت

خبر داری اصلاً که حیران شدم؟            چو مویِ تو بر نی پریشان شدم؟

پــدر مــادر ایـن یـتــیــمـان شـدم            به من شِمـر خـنـدید گـریـان شدم

قَـدَم از فـراقِ تو خـم شد حـسیـن

لـبـاسِ اسـارت تـنـم شـد حـسـیـن

چـه آمـد سـرِ خـواهـرت بین راه            نـشـسـتـم به پـایِ سـرت بـین راه

شـدم یک تـنه لـشـگـرت بین راه            دویــدم پـی دخـــتــرت بـیـن راه

زمین خورد و از قـافـله باز ماند

زِ سـنـگـیـنیِ سـلـسـلـه بـاز مـاند

نـبــودی و اشـکـم سـرازیـر شـد            پـر و بـال من گـیـر زنـجـیـر شد

حرم، کوچه در کوچه تحقـیر شد            ازین غصه‌ها خواهـرت پیـر شد

غـریـبانه مـاه شبت سـنگ خورد

به پـیـشـانی زینبت سـنگ خورد

من از شهـرِ کـوفه چه‌هـا دیـده‌ام            غــمـی بـدتـر از کــربــلا دیـده‌ام

عـجـب لـطــفـی از آشـنـا دیـده‌ام            بـگـوشـت رسـیــده که را دیـده‌ام

کــنــیــز قـدیـمـیِّ مـن ایــســتــاد

به من نان و خـرمایِ خیرات داد

گـذشـتـیـم از شــهــر در ازدحـام            مـیـان حـرامـی خــطـر ازدحــام

نه یکـجا که در هر گـذر ازدحام            مرا نـیـمه جان کرد اگر ازدحـام

نـگـاه هـمه سـوی ما خـیـره بـود

بـه ذریـۀ مـصـطـفی خـیـره بـود

نمی‌گـویم از شام، نامش بد است            شلوغی هر پشت و بامش بد است

سلامش بد است، احترامش بد است            محـل یـهـود، انـتـقـامـش بد است

نمی‌پـرسی از حال و احـوال من

تو را جان عـبـاس، حـرفی بـزن

بگـو حـقِّ زیـنب که آزار نیـست            پریشان شدن، پیشِ انـظار نیست

عـبور از هـیاهـویِ بـازار نیست            سـزاوارِ گـل خـنـدۀ خـار نیـسـت

تو بودی و دیدی که با خـطـبـه‌ام

چـسان دشمنت را زبـون کـرده‌ام

خـبر داری از ضَعفِ دُردانه‌ها؟            بـوی نان که می‌آمـد از خـانه‌ها؟

کــبــودیِّ شــلاق بـر شـانــه‌هـا؟            پـذیـرایِ مـا بـود بـه ویــرانـه‌هـا

هـمه دست بسـته به پـیـشِ عـوام

بــدون تـو رفــتــیـم بــزم حــرام

شراب و شراب و شراب و شراب            نـگــاه حــزیـن ربـاب و شــراب

دل سنگِ چوب و عذاب و شراب            سرت بود در پیچ و تاب و شراب

فـرود آمد و ناگهان خـون چکـید

خودم دیدم از خیزران خون چکید

ز داغِ سـرت مـادرت گریه کرد            به اشکِ دو چشمِ ترت گریه کرد

به بی‌تـابیِ خـواهـرت گریه کرد            چقدر از غمت دخترت گریه کرد

به او حـق بده غـم مـریضش کند

کسی خـواست آنجا کـنـیزش کند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخي را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام ( ۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن جهارم (شرح الاخبار ج3 ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال (۵۸۹) علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار (۱۰۱/۳۳۴) و جلاءالعیون (۶۱۹)، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال (۵۲۵) ، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال(۷/۲۱۱)، عادل العلوی در عبقات الأنوار (۴۴)، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم (۳۷۵)، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ (۶/۱۰۱)، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ (۳۱۸)، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین (۳۶۰)، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی (۱/۳۰)، فرهاد میرزا در قمقام (۵۸۶)، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا (۱۴۸)، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان( ۷۵۳)، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (۲۲۶) تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چـهـل روز، یـادِ تـنـت سـوخـتـم            به یـادِ زمین خـوردنت سـوخـتـم

بیت زیر دلیل حفظ بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد.

در این شهر غـوغایِ پـوشیه بود            ولی دست من جـایِ پـوشـیه بـود

بیت زیر دلیل سکت در وزن مصرع دوم تغییر داده شد.

کــبــودیِّ شــلاق بـر شـانــه‌هـا؟            پـذیـرایِ مـا بـود بـه ویــرانـه‌هـا

ترسیم مصائب بازگشت کاروان اهل بیت به کربلا

شاعر : مجید تال نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

زود بر انگـشـتر صحرا نگـین انداختند            چون عقیق سرخ خود را بر زمین انداختند

مثل بارانی که مشتاق است خاک تشنه را            از فـراز نـاقـه‌ها خود را چنین انداختند


پس به یـاد اکـبر و عباس روی قـبـرها            خویشتن را از یسار و از یمین انداختند

روی قـبر کوچک عـباس جای مادرش            خویش را با ذکـر یا اُم‌البـنـین انداخـتـند

خاک را بر سر زدند و سر به خاک آنقدر که            روی پیشانی دشت تـشنه چـین انداختند

اربعین شد که پس از نام رقیّه در کتب            اکثر مقـتـل‌نـویسان نقـطه‌چین انداخـتـند

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با امام علیه‌السلام در بازگشت به کربلا

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ره وا کـنـیـد قـافـلـه سـالار می‌رسد            یک قـافـلـه اسـیـرعـزادار مـی‌رسـد

برخیز یا حسین سری دست و پا نما            دلـبـر بـرای دیــدن دلـدار مـی‌رسـد


حالا که پیـر عـشق شدم ناز می‌کنی            باشد تو ناز کن که خریدار می‌رسد

سرّ الحسین سینه سینای زینب است            آری حـقـیـقـت هـمه اسرار می‌رسد

بـالا بـلـنـد بـودم و حـالا خــمـیـده‌ام            پُـر غـم‌تـرین زمـانه دیـدار می‌رسـد

عـباس کو که صبـرعـقـیله سر آمده            ناموس حق زکوچه و بازار می‌رسد

بر روی قـبر پیرهـنت پهـن می‌کـنم            جانم به لب ز گـریه بسـیار می‌رسد

تکرار صحنه‌ها شده در پیش دیده‌ام            نیزه به دست لشگـر اشرار می‌رسد

گویا هنوز می‌شـنوم زیر دست و پا            فـریـاد العـطـش ز لب یـار می‌رسـد

آن بار گـر نـشد بدنت را بغـل کـنـم            قبرت به روی سینه‌ام این بار می‌رسد

هرجا که شد غرور مرا دشمنت شکست            زینب غمین از آن همه آزار می‌رسد

آه ربـاب و قـبـر نهـان گـشـتۀ عـلـی            لالایی‌اش از آن دل غـم‌دار می‌رسد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح شده است موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آه ربـاب و قـبر بـهـم خـوردۀ عـلـی            لالایی‌اش از آن دل غـم‌دار می‌رسد

مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دوستان که جایِ خود حتّی به فکرِ دشمن است            کمترین لطفش به دشمن دادنِ پیراهن است

از همان شب که چراغِ خیمه را خاموش کرد            عیب پوشی کردنش از نارفیقان روشن است


شک نکن گاهی تَشَرهایش دل از ما می‌برَد            شـیـوۀ حُـر سـازیِ آقا به نـحـو احسن است

خـطبه خـطبه من تَـوَرُّق کـرده‌ام تـاریخ را            گاه الگـویِ تمامِ شـیر مردان یک زن است

چایِ روضه رمزِ مستیِ رسولِ تُرک هاست            این شرابِ کهنه تا روزِ ابَد مرد افکن است

هرکـسی را بَهرِ کاری ساخـتـنـد و کـارِ ما            کفش هایِ سینه زن ها را مرتّب کردن است

بـویِ اسـفـند و گـلابِ دسـتـه‌های سیـنه زن            بویِ خوبِ خاطـراتِ کودکی های من است

هرکسی از هرکجایی اربعین در کربلاست            با من و ایل و تبارم بعد ازاین هم میهن است

اربعین موکب به موکب چایِ شیرین میخورم            آه شیرین تر از آن در کربلا جان دادن است!

: امتیاز

مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

من‌ از آن موقع که طفلی بی‌زبان بودم حسین            خادم نـاقـابـل این آسـتـان بـودم حـسـیـن

خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد!            سود کردم پیش تو! گرچه زیان بودم حسین


از جـوانی خـوبـتر پـیرِغـلامی شماست            شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین

راه افـتـادم بــرایـت! پـیـشــوازم آمـدی!            هر قدم مدیون لطفی بی‌کران بودم حسین

بـین خـوبـانت من بی‌آبـرو را هـم بخـر!            چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین

من‌ که بودم دیرتر راهی مقـتل می‌شدی            کاش یارت می‌شدم! کاش آن زمان بودم حسین!

عفو کن‌ هروقت راحت آب خوردم در مسیر!            عفو کن هروقت زیرِ سایبان بودم حسین

تـاول پـایـم فـدای پــای دخـتـرهـای تـو!            بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین

خواهری از شام برگشته چنین فریاد زد            بی‌تو بین مجلس نامحـرمان بودم حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! زیرا بعد از زندانی کردن اهل بیت در کوفه ابن زیاد ملعون طی نامه‌ای از یزید کسب تکلیف کرد؛ به گفته سیّدبن طاوس در اقبال الاعمال ص۵۸۹؛ حاج شيخ عبّاس قمي در منتهي الآمال ص۵۲۴؛ و محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ص۱۷۴، آیت الله شعرانی در نفس المهموم ص۳۷۵، فرهاد میرزا در قمقام ص۵۸۶ تند‌ترین پیک‌ها هم این مسير ۱۷۵ فرسخی را در حدود ۲۰ روز طی می‌کنند که رفت و برگشت آن ۴۰ روز میشود؛ مدت زمان رفتن کاروان اسرا از کوفه تا شام (۱۵۰۰ کیلومتر) هم یک ماه طول کشیده است، بنا بر نقل سید بن طاوس (اقبال الأعمال ص ۵۸۹ ) و قاضی نعمان از علمای قرن چهارم (شرح الاخبار ج۳ ص ۲۶۹ ) اهل بیت بین ۳۰ تا ۴۵ روز در شام بوده‌اند!! حداقل بیست روز هم زمان نیاز بوده است که اهل بیت از شام به کربلا برگردند!! با توجه به مطالب فوق و دلایل متعدد روایی و تاریخی دیگر که در قسمت روایات تاریخی بطور کامل به آن اشاره کرده‌ایم علمایی همچون سید بن طاووس در اقبال الأعمال ص۵۸۹، علاّمه‌مجلسی در بحارالأنوار ج ۱۰۱ ص۳۳۴ و جلاءالعیون ص۶۱۹، محدّث نوری در لؤلؤ ومرجان ( ۱۸۱)، حاج شیخ عبّاس قمی در منتهی الآمال ص۵۲۵، علاّمه محمّد تقی شوشتری در قاموس الرجال ج۷ ص۲۱۱، عادل العلوی در عبقات الأنوار ص۴۴، آیت الله شعرانی در ترجمۀ نفس المهموم ص۳۷۵، محمّد تقی سپهر در ناسخ التّواریخ ج۶ ص ۱۰۱، محمّد خراسانی در منتخب التواریخ ص۳۱۸، عبد الرزاق موسوی مقرّم در مقتل الحسین ص۳۶۰، علاّمه شهید مطهّری در حماسه حسینی ج۳ ص۳۰، فرهاد میرزا در قمقام ص ۵۸۶، دکتر محمّد ابراهیم آیتی در بررسی تاریخ عاشورا ص۱۴۸، میرزاحسین یزدی در مهیج الأحزان ص ۷۵۳، سردرودی در تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۲۶ تصریح کرده‌اند به هیچ وجه امکان بازگشت اهل بیت در ۲۰ صفر سال ۶۱ هجری وجود نداشته بلکه احتمالا در اربعین سال بعد به کربلا آمده‌اند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد            بی‌تو بین مجلس نامحـرمان بودم حسین

مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا بگـیرد زندگـانی‌ام صـفا گفـتم حـسین            با همه بی‌بـنـد وباری بارها گفتم حسین

دست‌هایم را گرفتی هر کجا خوردم زمین            تا نهادم دست خود را روی پا گفتم حسین


اشکهایم را خریدی، خنده دادی جای آن            در میان خـنده‌ها و گـریه‌ها گفـتم حسین

هرکه با هر نیّتی خوانده تو را دادی جواب            گاه با اخلاص و گاهی با ریا گفتم حسین

گـاه در تـنهـایـی‌ام نـام تـو را نـالـه زدم            گاه در بزم عـزایت بی‌صدا گفـتم حسین

تاکه دیدم نوکرانت یک به یک زائر شدند            ناگهان بغضم شکست وبی‌هوا گفتم حسین

"ازحرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین"            اربعین، من از وطن تا کربلا گفتم حسین

حال می‌خواهی جواب گریه‌هایم را نـده            ابتدا گفـتم "حسین" و انـتها گفـتم حـسین

: امتیاز

مدح و مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حامد فلاحی راد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عمری ست در فراق تو با اشک سر کنیم            گـریه اگر کـم است بگـو بـیـشـتر کـنـیـم

جا مانـده‌ایم، حوصلۀ شرح قـصه نیست            تربت بـیـاورید که خـاکـی به سـر کـنـیم


ری زاده‌ایم و هر شب جمعه در این حرم            شب را به یاد کرب و بلایت سحـر کنیم

باهر قدم به سمت تو، صد حج برابر است            راضی نـشو که این همه آقا ضـرر کنیم

یک گوشه می‌رویم و فقط گریه می‌کنیم            یک روز می‌شود به ضریحت نظر کنیم؟

امسـال اربـعـین تـو دق می‌کـنـم حـسـین            تا کـی بـرای آمـدن امـا، اگـر… کـنـیـم

حـی عـلی حـسـیـن فـی یـوم الاربـعــیـن            این جـمـله را شعـارِ حـقـوق بـشر کـنـیم

: امتیاز

مناجات اربعینی سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : میثم میرزائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

شد اربـعـین و بر دل ما غم اضافه شد            یک فصل دیگری به محرم اضافه شد

تشبیه شد به کوثر و زمزم چواشک ما            بر آبـروی کـوثـر و زمـزم اضـافه شد


بر بـیـقـراری این قلب عـاشـق الـحـرم            نـزدیـک اربـعـیـن دمــادم اضـافـه شـد

دشمن شکسته تر شد و تیرش به سنگ خورد            تا برشمار موکـب و پـرچـم اضافه شد

لبیک یا حـسین زمین و زمان که گفت            بر اعــتـبـار عــالـم و آدم اضـافـه شـد

خالیست جای محتشم واین چه شورش است            گـویا که رستـخـیـز دگر هم اضافه شد

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : عباس شاه زیدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از جـوار عـرش سـرزد آفـتـاب دیگری            وا شد از «اَبِوا» به روی خلق، باب دیگری

بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود            از فـراز عرش می‌بـارد سحاب دیگری


بوی پـیراهن شـنـیدم، دیده بسـتم تا مگر            یوسف شعـرم ببـیـند باز خـواب دیگری

ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن            دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری

ما خـدا را در جـمال چـارده تن دیـده‌ایم            خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری

جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند            این یكی هم می‌رسد از خاك و آب دیگری

بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق            بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری

حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار            بـا وجــود او نـدارد انـتـخـاب دیـگــری

شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان            وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری

ماه كی؟ بعد از نگاهـش آفـتابی می‌شود            می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری

شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود            از كتاب معـرفت، فصل‌الخطاب دیگری

یا نـمی‌دانـد بـلـندای مـقـامش تا كجاست            یا ندارد منـكـرش حـرف حساب دیگری

مثل بـغـدادش خـرابم كـرده درد اشتـیاق            بسته بـالـم را فـراقـش با طـناب دیگری

یا بگـو باب الحـوائج یا بگو باب الـمراد            نام او حیف است بردن با خطاب دیگری

: امتیاز

مدح امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

شد غـزل آغاز در مـدح رحـیم دیگری            هفـتمین بار است مستم از نسیم دیگری

هر كجا او هست آنجا میشود عرش خدا            گوشۀ طور است در سجده كلیم دیگری


با كدامین نام باید نام تو خواند و نوشت            حـضرت باب الحـوائج یا كریم دیگری

نیست غیر از كاظمین ات هیچ جا در عالمین            در كنار هم دو گـنبد در حـریم دیگـری

نیست هرگز بر علی ابن ابی طالب قسم            جز شما هرگز صراط مستـقـیم دیگری

باز هم در میزند این خانه را در باز كن            هم فـقیری هم اسـیری هم یـتـیم دیگری

نیمی از دل گم شده از عمد در صحن رضا            گـم شده در كـاظـمین انگار نیم دیگری

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از مهـستـان ولایت مـاه هـفـتم شد عیان            جشن میلادش بپا گردید در هفت آسمان
بار دیگـر در مـدیـنه دلـبری دل می‌برد            تازه مولودی که باشد عرش حق را دلستان


عالم آل عـلی صادق شده، صاحب پسر            بوسه باران می‌کند مـادر رخ آرام جان
مخـزن گنج الهی را خـدا بگشوده است            عرضه کرده بر جهان اینبار هم دُرّی گران
مقصد هر شیعه بیت حضرت صادق شده            صف در صف واژۀ تبریک بر لبهایشان
آمده موسی بن جعفر، صابر وباب نجات            عالم وصالح، زکظم غیض او دارد نشان
جشن می‌باید که میلاد شریف کاظم است            نوکری در روز میلادش نما شادی کنان
کـاظـمـیـنش روز میلادش تماشایی بود            بارگـاهـش کـفـتـر دلـهـای ما را آشـیان
کاش روزی زائرش گردم دلم گیرد صفا            بهره ها گیرم ز الطاف امام انس و جان
حضرت باب الحوائج باز کن باب کرم            حاجت ما را روا کن ای عـزیزمهربان

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقـتـی امام صـاحـب فـرزند می‌شـود            بـاغ جـنـان شـکـوفۀ لبـخـنـد می‌شـود

صدها فرشته برقدمش بوسه می‌زنـند            فصل بـهـار و مـوسـم پـیـوند می‌شود


دل می‌تـپد به سیـنه ز شادی اهل بیت            آئـیــنـه دار لـطـف خـداونـد مـی‌شـود

لبخند نور حضرت صادق که دیدنی‌است            نـذر فــروغ چـهـرۀ فـرزنـد مـی‌شـود

دل در حضور حضرت کاظم رسیده است            یعنی که سـرسـپـرده و پـابـند می‌شود

موسی کجا به طـور مـنـاجات با خـدا            بـا او در این مـقـام هـمـانـنـد می‌شـود

هر کس قـدم نهـاد به راه امـام خویش            در این مسـیـر نـور هـدفـمـند می‌شود

گـفـتم نمی‌شود که به پـابـوس او رسم            از آسـمـان مـلائکه  گـفـتـنـد، می‌شود

خود را به کاظمین رسان درحضور او            آنجا ببین که ازتو چه خرسند می‌شود

با قلب پر سرور وفایی نوشت وگفت            امشب نصیب شیعه شکرخند می‌شود

: امتیاز

مدح و ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

از همه زندگی‌ام عشق فقط حاصل شد            عشق حرفی است که از کنج لبت نازل شد

گر چه جولانگه تو پهنۀ اقیانوس است            کشتی مـهـر تو را کـنج دلـم ساحل شد


خـواسـتـم از دم هـویِ تو هـدایت یـابم            سـوی درگـاه تو آمـد دل من سـائل شد

تا که سرگشته شدم ذکر تو را من خواندم            دیـنم از مهـر و تولای علی کـامـل شد

بهـر شکـرانـۀ آن کـه تو شـدی مولایم            جان دهم گر چه تو را هدیۀ ناقابل شد

من از آن روح طهورایی تو می‌خواهم

راه روشـن کـنـی و با تو بـیـابـم راهـم

کمترین سایۀ یک سایۀ تو خورشید است            درگه لطف تو تـنـهـا حـرم امـیـد است

مات از نـور فـروغ رخ تـو تا محـشر            زهره و اختر و شمس و قمر و ناهید است

هر چه بارید به عالم همه از یُمنِ تو بود            در شگفتم چه کسی از کرمت نومید است

بیدمجنونِ دلم شاخه به خاکت انـداخت            دلم از شوق نسیم تو به سان بیـد است

هر که دم می‌زنـد از ذات احـد می‌داند            که ولایت همۀ رمز همین توحید است

شـرح تو هـیچ نـیـاید ز کسی غیر خدا

اوست شایسته فقط تا که کند وصف تو را

هر چه گوییم همه شعر و محبت باشد            هـمـگـی زمـزمـه‌ای بهـر ارادت باشـد

می شد ای کاش به غیر تو نبندم دل را            کـار نا مـمکـن ما درک مـقـامت باشد

تو خودت معرفتت را به دل ما بچشان            فقـط این مـعـرفت از راه کرامت باشد

یک نگاه تو بس است ای گل زهرا ما را            گـوشـۀ چــشـم تـو وَاللهِ قـیـامـت بـاشـد

هر که آید به حـریمت دل او می‌گـیرد            کـاظـمـینت به خـدا عرش ولایت باشد

از ازل مـهـر ولایـت بـه دلـم می‌بـارد

نـام زیـبـای عـلـی در تـو تـجـلّی دارد

اولین کار تو در هر دو جهان دلبری است            اصل شأن تو همان منصب پیغمبری است

حکم حق ختم نبوت شده ورنه بی‌شک            روح والای تو شایستۀ این سروری است

دل ما را گــرهِ حـبـل مـتـیـن عـشـقـت            کِشد آن جا که تویی و به جنان برتری است

دل سپردن به تو معنای خدایی شدن است            هر که شد پیرو راهت به خدا حیدری است

وقت جان دادنم ای زادۀ زهـرا به لـبم            نام زیـبای تو آن زمـزمۀ آخـری است

ما هنوز از کرمت شوق عـنایت داریم

به خدا بر حـرمت مـیل زیـارت داریم

: امتیاز

مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ذرّه‌ای در نزد خورشید درخشان توأیم            تشنه‌ای در حسرت یک جرعه باران توأیم

سالها نان خـورده‌ایم از سفرۀ اولاد تو            روزی ما می‌رسد چون بر سر خوان توأیم


گوشه‌ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق            هرکجا هـستـیم گویی کـنج ایوان توأیم

زائـران دخـتـر تـو زائـران فـاطـمه‌اند            تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم

ما غذای خانه‌هامان هم غذای حضرتی‌ست            درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم

بی‌گمان ایل و تبارت عزّت این کشورند            در حقـیقت اهل جمهـوری ایران توأیم

بچه‌های تو در ایران پادشاهی می‌کنند            حضرت غربت نشین! مدیون احسان توأیم

شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف            امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم

بی‌گمان بی‌حب تو اسلام ابـتر می‌شود            دین هر کس پای خود ما که مسلمان توأیم

ما مسلمان تو؟! نه! از پیر خود آموختیم            پیـش شأنت در مـقام کلب دربان توأیم

قبلۀ ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض            بــنــدۀ نـاقـابـل شـاه خــراســان تـوأیـم

عبد صالح بوده‌ای، باب الحوائج بوده‌ای            ما هـم آقـا از مـریدان عـمـوجان توأیم

: امتیاز