- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تشنه شدی و ساقۀ شعـلهورت شکـست چون چوبِ خشک هر دو لب لاغرت شکست هر سـو دویـد مـادر تو زمـزمی نـبـود طفل ذبیح خیمه، دل هاجـرت شکـست با گـریۀ تو هـر دویـمان آب میشـویـم با گریهات غرور پدر مـادرت شکست نامت علی است، محترمی مثل مرتضی این احـترام، ارثـیـۀ حـیـدرت شـکـست میخـواسـتم برای تو کـاری کـنم، نـشد خیلی دلم برای دو پـلک ترت شکـست تا باد تـیر حـرمـلـه از چـلـهاش گذشت مانند یاس خشک شده حنجرت شکست این حجـم تیر کـل تنت را گـرفته است مانـند مـادرم هـمـۀ پـیـکـرت شـکـست خون گلوی تو به روی صورت من است از بس که بی هوا قدح کوثرت شکست با فکـر پـاسـخی که بگـویم بـه مـادرت بُهتم کنار جسم و تن بی سـرت شکست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
از عطش مستی و در سینه شَرَر داری تو گریه سر کردهای و حالِ دگر داری تو ظاهراً دستِ تو بسته است در این قنداقه بال، واکردهای و عـزمِ سـفـر داری تو سر کـشیدی که ببـیـنـند و گلو را بزنند ای جگر گوشۀ من بسکه جگر داری تو بـی زره آمـدهای حــیـدرِ در گـهـــواره نه به کف، تیغ گرفتی نه سپر داری تو حرمله عـقدۀ خود را سرِ تو خالی کرد ارثی از محـسن و افـتـادنِ در داری تو بی هوا حنجرِ تو پاره شد و خون پاشید کِی، تـوانِ لگـدِ تـیـرِ سه پـر، داری تو من سـرِ تـشنکیِ تـو به هـمه رو زدهام پسرم جـای، در این قـلبِ پدر داری تو با چه روئی پـسرم سوی حـرم برگردم مـادری دلـنـگـران، دیـدۀ تر، داری تو خـونِ تو کـارِ عـلـمـداریِ عـبـاس کـند با همین پیکرِ بیسر شده، سرداری تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پلک تو را که ریخته چشم شکسته قابِ تو وای که بویِ خون دهد روضۀ آب آبِ تو یک دو خط از مقتلتان کُشت تمامِ خلق را با دلِ تو چه میکـند اینهـمه از کتابِ تو از کَـفَـنم بـلـند شـد بـوی کـبابِ جـگـرم سوخـتهام زیرِ لـحد از جـگـر کـبابِ تو شُکر که دستِ ما نبود این عطش حسین جان لطف دعای مـادر و گریۀ مستجابِ تو فیض تو میرسد اگر گوشه نشین هیئَتیم از سـرِ مـا نـمـیرود ســایـۀ آفـتـابِ تـو کاش مـدافـعِ حرم کـاش شهـیدِ این عـلم ما چه کـنیم نام ما ثـبت کـند حـسابِ تو شب به شب آمدیم تا مرحمِ سینهای شویم خانه خـراب تر شدیم پـایِ دلِ خرابِ تو آه که تازه مادری در دل آفـتاب سوخت وای که سوخت زینب از نالۀ یا رُبابِ تو
: امتیاز
|
شرح حال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چـشـمش شده پـیـالۀ خون جگـر رباب تازه عـروس خـانه مـولا چه پـیـر شد قـدش خـمـیـده است ز داغ پـسر رباب با گـریـه ربـاب هـمـه گـریـه میکـنـند آتـش زده به جان هـمه با شـرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه میکنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمۀ رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فـرات ساخـتـه با چـشم تر رباب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
با آن صدای خسته و اشک مثالیاش گـردیـده باز هـمـدم طـفـل خـیالیاش این روضه زنانه جگـر پـاره میکند دارد ربـاب صحبت گهـواره میکـند یادش بخـیر قِل زدن و خـنده کردنت یـادش بخـیـر بـوسه پــیوسته بر تنت وقتش رسیده بود که دندان در آوری با خندهات از این دلم ای جان در آوری یادش بـخـیر مـوقـع قـنـداقه بـسـتـنت یـادش بخـیـر دفـعـه اول نـشـسـتـنـت میخواستم که شانه زنم تازه موی تو مـادر صدا زنـیم و بیـایم به سوی تو همواره بود در بـغـلم جای خواب تو طاقـت نداشـتم به خـدا اضـطراب تو بابا که میرسید لبت بود و بوسههاش یادش بخیر بال و پری میزدی براش گفتم که راه میروی و ذوق من بپاست افسوس، روزگار برایم چنین نخواست تنها رباب را فقط این غصه کرده پیر با تیر کی گرفـته کجا کودکی ز شیر حالا فـقـط خـیـال تو مـانده برای من یـاد لـبـت شـده سـبب گـریـههـای من مظلـومِ بیدفـاع من ای طفـل نازنین جای تو هست در بغل من نه در زمین
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما عـلـی اکـبـر به نـظـر میرسد خُلقاً و خَلـقاً به رسـول مدنی رفته است آیـنـۀ حُـسـن بـرادر بـه نـظـر مـیرسـد میچکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شیرخوار پیمبر به نظر میرسد وقت جلـوسـش به سر دست امـام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمیـن محـو شـکـوه اسـداللهـیاش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیـش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرأت چرا با عمو عـبـاس بـرابر به نظـر میرسد بعـد عـلـمـدار عـلـمـدار حـرم مـیشـود بسکه ابوالفـضل دلاور به نظر میرسد با قدمـش با جـنـمش با نفـسـش با دمش محسن صدیـقـۀ اطـهـر به نظر میرسد مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حـرمله گر تیـر سـتم را نزند هم؛ عـلی با لب خشکش گل پرپر به نظر میرسد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
دیدۀ خـلق جهـان باز اگر تَـر شده است علتش خشکی کام علی اصغر شده است بهبه این کودک شیرخوار که با سن کمش چون علی اکبر و عباس دلاور شده است در جواب پدرش لحـظـۀ هـل من ناصر پاسخ او بلی از هر رگ حنجر شده است کـیــنـۀ آل عــلـی در کـشـش زه افــتـاد که تـوانـایی آن چـنـد بـرابـر شـده است ضرب تیری اگر این است خدا رحم کند به حسینی که چنین بیکس و یاور شده است خون اصغر به زمین ریخت؟ نه والله نریخت قدرت جـاذبه آن گـونه دیگـر شده است چشم اربـاب به چـشـمـان ربـاب افـتـاده و در آغوش پدر اصغر پرپر شده است شده از روی کسی سخت خجالت بکشی و سر افکنده شوی تا دم آخر؟ شده است؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
با خـود ایـنـبار اصغـر آوردی یـا یــلـی مـثـل اکــبــر آوردی این غدیر است یا که عاشـورا بـر سـر دسـت حــیـدر آوردی زادۀ کــوثــری کـه ایـنـگـونـه آیــــههـــای مـــنــــوّر آوردی چه شد از اوج روضه برگشتی از عــقـابـت فــقـط پـر آوردی به حـرم از کـمـان حـرملـههـا زخـــم هــای مــکــرر آوردی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تشنهای با تشنهای آمد سپاهی رفت عقب لشگـر آمـادۀ کـوفـه ز آهـی رفت عـقـب رو زد اما روی او را بر زمین انداخـتند بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب حرمله زانـو گرفت و زانـوی آقـا خـمید تیر در بین کمان جا شد نگاهی رفت عقب صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند پرت شد قلاب تا! لبهای ماهی رفت عقب حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست گردن افتادهاش خواهی نخواهی رفت عقب یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده گاه گاهی پیـش آمد گاه گاهی رفت عقب قطعهای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
شـد قـتـلگـاه مـادر تـو پـشـت خـیـمـه خوابـیـده حالا پـیکـر تو پشت خـیـمه پیـش نگاه حـرمـلـه گـر چه نـلـرزیـد افـتـاده امـا در بـر تـو پـشـت خـیـمـه گهوارهات یک سو و قنداق تو یک سو هر تکه از بـال و پـر تو پشت خـیمه وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت یعـنی جدا گـشـته سر تو پشت خـیمه این روضه خوانیها هم از آنجا شروع شد از روضـههای مـادر تو پشت خـیمه هر کس به یک سو میدود در دشت اما آمد کـنـارت خـواهـر تو پشت خـیـمه
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی اصغر علیهالسلام
من عـلی اصغـرم و تـیغ اگر بردارم در وجـودم سکـنات عـلی اکـبر دارم نسبِ هاشـمیام کـار خودش را کرده جـگـر حـمـزه، دلِ فـاتح خـیـبر دارم سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست کوچـک امـا اثـرِ مـالـک اشـتـر دارم همه کردند سر و جان به فـدای پدرم کسر شأن است ببینند که من سر، دارم در سپاهی که عمویم شده فرماندۀ آن حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم من ز نسل علیام که زرهش پشت نداشت حرمله کـمـتر از آنست زره بـردارم کوفه و شام بترسید که من در رگ خود خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم هاشمیّون هـمگی مادریاند و من هم هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم گرچه افتادهام از شـیر به تـیرِ دشمن جگـری با جـگـر شـیـر بـرابـر دارم کاشـکی عـمه به خـیمه ببرد مادر را که نـبـیـند اثـرِ تـیـر به حـنـجـر دارم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ای ولـیالـلـه گـهــواره نــشـیـن دسـتهـایت پـرچـم فـتـح المـبـیـن گـریههایت خـطبههای حـیـدری حجّت کـبرای محـشر! محشری پـیــرهـای کــاروان را مــقــتـدا بـنـد قـنـداقـت عـمـود خـیـمـهها نــور مــات نـــور ربّــانـی تــو لـشگـری مـات رجـز خوانی تو ای سـپاه کـافـران را خـط شکن مسـتجاب الـدعـوة مثـل پـنج تن بـاقـیـات الصـالـحـاتی یـا عـلـی حـسـرت آب فــراتـی یـا عــلـی کـــهــــیــــعــــص ســــــورهای روح هــر ادعــیــۀ مـاثــورهای از حــرم آمـــد صــدای آب آب بین خـیـمه زد بروی سر رباب آه مادر بین چشمت خواب نیست هی زبانت را نچرخان! آب نیست بـار دیـگـر تـب سـراغـت آمـده سیب سرخم! صورتت تاول زده بـیقــرارم تـنـد قــلـبـم مـیزنـد نـبـض هـایت نـامـنـظـم میزنـد مینـشـیـنم باز هـق هـق میکنم حرفی از رفـتن نزن دق میکنم این جـماعـت با علیها دشمنـند اصـغـر و اکـبـر ندارد میزنـند تا کـمی نـیرو به بـازو میدهـند هر جوابی را سه پهـلو میدهند چه کنم روضه زبانش قاصر است حرمله تیر و کمانش حاضر است وای اگـر بابـای تو گـریان شود بین میـدان و حـرم حـیران شود حق بده اینقدر حالم مضطر است حنجرت از برگ گل نازک تر است جانمـادر تـیر خوردی پر نزن دست و پا در پیش این لشگر نزن خـون تو هرگز نمیریزد زمین میبرند آن را سوی عرش برین غم مخور خونت شفاعت میکند حضرت زهـرا بزرگـت میکند
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پـدری خَـم شـده تا دردِ کـمـر را بِکِـشَد مادری مـانـده که تا نـازِ پـسر را بکشد چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت کاش میشُـد به لبـش دیـدۀ تـر را بکشد بُردنِ این تَنِ بیوزن برایش سخت است نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟ هرچه میخواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قـبـر کَنـَد خاک کُـنَد شـرح دهـد آه این سـیـنـه غَـمِ چـنـد نـفـر را بِـکـِشَد زیرِ لـب گـفت فـقـط آه ربـاب آه ربـاب وای اگر پیـشِ سنان بارِ سفـر را بِکِشَد حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کـمـرش کـیسۀ زَر را بِکِشَد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
مادر شـکـسـته تا که مـهـیا کـند تو را تـا آخـریـن مــدافــع بـابـا کـنـد تـو را آری یـقـین تویی سـند غـربت حـسـین وقـتی که تـیـر آمده امـضا کـنـد تو را تـیـر آمـده است از بر بـابـا بگـیـردت تا شیر خوار حضرت زهرا کند تو را داغ تو اکـبر است عـلی اصغـر حـرم بـایـد حـسـین زیر عـبا جـا کـند تو را
: امتیاز
|
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
نمیرسید قـمـر هم به پای زیـبائـیش میان هاشـمیان شهـره بود یکـتائـیش صداش تازه کمی مثل مردها شده بود اگر چه فاصله کـم بود تا شکوفائیش همیشه آرزویش بود چون عمو باشد نشد، که شکل بگـیرد خیال سقائـیش همین که مقـتدرانه بسوی میدان رفت همینکه خواند رجز با دم مسیحائیش هراس و لرزه بر اندام دشمنان انداخت احاطه بود به لـشکـر توان یارائـیش عـمامه سر او ضـربه را نمیفهـمـید گـذشـته تـیـغ ز پـیـشانی اهـورائـیـش عمو رسید کنارش ولی چه فایده داشت چه سخت بود خدایا عـروج لیلائیش به روی شانه او گرچه گردنش افتاد به چشم نجـمه نشد کم دمی ز آقائیش تــمـام اهـل حــرم آمـدنـد بـا عـجـلـه بـرای دیـدن آن قـامـت تـمـاشـائـیـش
: امتیاز
|
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
قـلب حسن در سیـنـه این نوجـوان بود زیـبـاتـرین گـلـواژه ایـن کـاروان بـود مانند یک خورشید رویش میدرخشید گاهی به دورش هالۀ رنگین کمان بود قـدش کمی کوتاه و انـدامش کـمی تُرد سیـمای جـذّابش شکـوهی بیکـران بود سنش نمیخورد اینکه مرد جنگ باشد پـای دفاع از مـقـتـدایش در مـیان بود شوق شهادت در وجودش موج میزد سـمـت نگـاهـش انـتـهـای آسـمـان بود تنهـا عـمو نه هیچ کس راضی نمیشد قـاسم رود میدان ز بسکه مهـربان بود حس کرد آغـوش پـدر را لحـظهای که دسـتـش به دور گـردن اربـابـمـان بود میدان که میرفت از نگاهش یاس میریخت چون برگ گل در معرض باد خزان بود میگـفـت تا کـامـل شدن راهی نـمـانده وقـتی عـمو آمد کنارش نیـمهجـان بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
نـوجـوانـی بـود اما مـردتـر از مـردها اذن مـیـدان داد او را زادۀ خـیـرالـنـسا لشگر دشمن شده حیران ز روی ماه او گـوییا بر کـوفیان گـشته حسن جلـوه نما
: امتیاز
|
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
عطر تنش ترنّمی از یاس و سیب بود حتی گل از لطافت او بینصیب بود او با غـزل سرایی احـلی من العـسل آموزگار عـابس و حُـر و حبیب بود بغض بهار وقت و داعش شکسته شد مرثیه خوان رفـتن گـل؛ عندلیب بود بر روی شانۀ جبل النور میگریست ابری که در وصال کسی بیشکیب بود سـنـگ صبـور دلـهـرۀ گـوشـوارهها روی لـبـش تـرانـۀ امن یـجـیب بـود چشم انـتـظار آیـنـۀ مجـتـبی نشـست سنگی که با تبـسّـم شیـشه رقیب بود روی زمـین سـتـارۀ دنــبـالـهدار شد جان دادن سـلالۀ نـجـمه عجـیب بود
: امتیاز
|
مدح امام مجتبی و مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهم السلام
هم پـریشانِ حسیـنـم هم پـریشان حسن ای بقربان حـسـین و ای بقـربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضههامان میرسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا، دینمان را هم کریمان میدهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی میرسد یاحسن جان مینویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکـند دسـتم نباشد گر به دامـانِ حسن نه که تنها این دو شب کُلِ محرم میشویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت: میرود جانِ حسین و میرود جانِ حسن نعره شد: إن تُنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن تا چو حیدر حملهور شد بر گروه ناکثین نعره زد عباس؛ ای جانم به قربانِ حسن روضههای ما همه لطفِ امام مجتبی است شُکر هرشب میروم در زیرِ بارانِ حسن پیـشِ زهـرا آبـرو داری کـنیم و آوریم هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن
: امتیاز
|
مدح و شهادت قاسم ابن الحسن علیهالسلام
چون ثبت کند حضرت حق هر عملی را با گـریـه سـرودیـم به یـادش غـزلـی را تا اینکه سخـن گـفـت هـمه قـافـله دیـدنـد در چهـرۀ او غـیرت و شوری ازلی را پرسید عمویش که شهادت به چه طعمی است؟ با پاسخ خود گفت چه ضرب المثلی را! مرگی که گرفته است به خود چند برابر شیرینی و خوش طعمیِ ظرفِ عسلی را شـمـشیر به دست آمده، با سـنِ کـمِ خود تـا خــلـق کـنـد مـنــظــرۀ بـی بـدلـی را دیـدنـد هـمـه لـحــظـۀ جـنـگـیـدنِ قـاسـم در قـامـتِ او، هِـیبَت و کـردارِ عـلی را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیهالسلام
گیرم زره نیافتی عمه، کفـن که هست گیرم سـپر نیافتی عـمه، بدن که هست گـیرم سـپاه مسخـره کردند: بچه است تیغم به خوبیِ سر دشمن زدن که هست غصه نخور عمو، سپرت میشوم خودم ابنالحسین کشته شد ابنالحسن که هست من جنگ میکنم، تو نفس تازه کن عمو فرصت به قدر غارت یک پیروهن که هست دیـدنـد زادۀ حـسـنـم من، کـه تـاخـتـنـد از پشت این نقـاب چگـونه شناخـتـند؟
: امتیاز
|