- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ای عـاقـبتِ کـار به دست تو؛ نگـاهی این عمر گذشت و نشدم آنکه تو خواهی تا مـنـتـظـر تو شـدنـم؛ راه زیـاد است کو طاعت بیچون ز تو ای نور الهی میخـواسـتم آقـا سـپـر جـان تـو بـاشـم ای وای که خود تیر جفایم به تو گاهی هـر بـار که تـو گـفـتهای اسـتـغـفـراللّه بخـشـیـد خـدا از من بد عـهـد گـنـاهی چون روز قـیام تو هـمین جـمعه بـیاید من نـیـستـم آمـاده؛ نـشـانـم بـده راهـی پیوسته تو در حال دعا بر من محـتاج امـا به دعـای تـو مـنـم گـاه بـه گـاهـی اینجور که من مـدعـی عـشق تو هستم از تو خـبری نیست به اعـمال گواهی تـو مـنـتـظـر لـشـگـر مـردان تـنـوری من در پـی حـاجـات کـنـم نـاله و آهی من یـوسف خـود را ته چـاهی برهـانم برعکس تو دربارۀ من چشم به راهی ای یوسف زهـرا به غـم یوسف زینب با روضـۀ گـودال رسـان بـاز پـنـاهـی با یـوسف گـودال بگـو پـیـرهـنت کو؟ ای بیکـفن حضرت زهـرا کفنت کو؟
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
از غـفـلـت زیـادم، خـیـلی دلم گرفـته چون رفتهای ز یادم، خیلی دلم گرفته دائـم هـوای من را، داری ولی منِ بد دل را به تو نـدادم، خـیلی دلـم گرفـته شرمـندهام دوباره، چون که نبـودم آقا محکـم در اعـتـقـادم، خیلی دلم گرفته دائم اسیر نفـسـم، کمتر به یاد قـبر و، جان دادن و معـادم، خـیلی دلم گرفـته با دست خالیام باز، رو کردهام به سویت آقـا بـرس به دادم، خـیلی دلم گـرفـتـه ای کاش که ببینم، یک لحظهای سرم را بر زانـویت نـهـادم، خیلی دلـم گرفـته کـربـبـلاییام کـن، من را بـبـر کـنـارِ دلـدارم و مـرادم، خـیـلی دلـم گـرفـته
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
معصیت کار هستم و حجب و حیایم کم شده غـرقِ در دنیا شدم حالِ دعـایم کم شده چشم من از بس به دنبال هوس رفته ببین در میان روضـه آقـا گـریههایم کم شده غیبت و تهمت شده ورد زبانم روز و شب این چنین بودم که سوزِ در صدایم کم شده بر سر قول و قـرارم با همه ماندم ولی پـای تـو تا که مـیان آمد وفـایـم کم شده نیمه شب ها دائما در خواب غفلت هستم و خلوت و نجوای با تو در سرایم کم شده کاش آقـا جان نبـیـنم با وجودی که بدم آن زمان را که دعای تو برایم کم شده یک نگاهی از سر لطفت به من شد باعثِ اینکه بعد از روضهها جرم و خطایم کم شده راهیام کن بار دیگر یک سفـر کرببلا گوشۀ صحن حسین درد و بلایم کم شده دختری در بین صحرا هی دوید و ناله زد عمه جانم قوت بر دست و پایم کم شده
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بار دیگـر آمـدم پشـت درت راهـم بـده در زدم گـفـتم رسیده نوکـرت راهم بده دست خالی آمدم رو برنگـردان از گدا آرزو دارم بـمـانـم در بـرت راهـم بـده من شکستم زیر بار معصیت شرمندهام سر به زیر آقا میآیم محضرت راهم بده خاطرت آزرده شد از دست اعمال بدم گرچه بـودم دائماً درد سـرت راهم بده ماندهام بیسـرپـناه و الـتـماست میکـنم امشب آقا جانِ زهـرا مادرت راهم بده دوست دارم من هم آخر در رکابت جان دهم منجیِ عـالـم بیا در لـشکـرت راهم بده همسفر کن با خودت یک شب مرا تا کربلا گوشهای در صحن جدّ اطهرت راهم بده
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
قـربـان تـو و محـکـمۀ عـذر پـذیـرت قربـان تو و لطف و مَبـرّات کـثـیرت ای حجّت حق، درگـذر از بندۀ زارت حالا که پشیمان شده این عبد حقـیرت خالی شده پیمانۀ ما " أوْفِ لَـنَا الْکَـیْل" ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت هر لحـظۀ ما پر شده از عطر دعایت الحق که تو هستی همه دَم، فاطمه سیرت هر جا که رسیدیم فقـط مدح تو گفـتیم بگـذار بمانیم هـمـان مـعـرکه گـیـرت "هرکس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم" دلخوش به توأیم و همه هستیم اسیرت گفـتـیـم بـیـا روضـۀ عـبـاس گـرفـتـیم شاید که سوی خیمۀ ما خورد مسیرت ای مـادر عـباس اجـازه بـده یک بیت ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت بیدست و پُر از تـیر ز بـالای بلـندی افـتـاد زمـیـن اُمّ بـنـین، مـاه مـنـیـرت
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هر شب یـتـیم توست دل جـمکرانیام جانـم به لب رسـیده بـیا یـار جـانـیام از بــادهـا نــشـانـیتـان را گـرفــتـهام عمریست عـاجـزانه پی آن نـشانیام طی شد جـوانی من و رؤیت نشد رُخت « شرمـنـده جـوانی از این زندگـانـیم» با من بگو که خیمه کجا میکنی به پا با هجر خود به خاک سیه مینشانیام در این دهه اگر چه صدایت گرفته است یک شب بخوان به صوت خوش آسمانیام در روضه احتمال حضورت قوی تر است شاید به عشق نام عـمـویت بخـوانیام هـم پـیــر قـد خـمـیـدگـی زیـنـب تـوأم هـم داغــدار آن دو لـب خـیـزرانـیام این روزها که حال مرا درک میکنی بگـذار دسـت بـر دل آتــشـفــشـانـیام در به دری برای غلام تو خوب نیست تأییـد کن که نـوکـر صاحب زمـانیام
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
نـاقـابـلم و راه مـن افـتـاده به کـویت من سـائـلم و دست تـمـنّـام به سـویت یک جـرعـه اگر بـادۀ دیـدار بنـوشـم من مست شوم تا ابد از طعم سبویت آشـفـتـه تـر از حال دل خویش نـبـینم آنـدم که ببـیـنم نـظـر افـتاد به رویت بیچاره مـنم من که تو را هیچ ندیـدم دور است دل و دیـدۀ آلوده ز رویت فرقی نکـند مرگ و حیات نفـسی که بهـره نبرد یک نفـس از نـفحۀ بویت کعبه به طواف قد و بالای تو شیداست زمزم همه دم در طلب آب وضویت دست من و دامان تو ای حجّ مجـسم ای فلسـفۀ حـج همه اوصاف نکویت ای مقصدم از سعیِ صفا کسب رضایت وی عصر منا و عرفه خاطره گویت آقا به عموجان تو سوگند شب و روز چشمان ابالفضل هنوز است به سویت
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دو چـشـم تو مُحَـرّم در مُحَـرّم پُر از اندوه و اشک و حزن و ماتم فقط یک حرف از غمهات کافیست ز یـادم میرود غـمهـای عـالـم ***************** بُـوَد ذکر سـوارانت: اباالفـضل شـود لبیک یـارانت: اباالفـضل فـرات خون شده چـشمان عالم بیا جان عـمو جانت ابا الفـضل ***************** بیا تا قلب خـسـته جـان بگـیرد بـیـا تـا غـصهها پـایـان پـذیـرد بیاور با خودت مشک عمو را بیا تا کـودکی عـطشان نـمـیرد ***************** ببین از دست رفته، صبر و چاره صــدای مــادری آیــد دوبــاره شــده لالایـیاش: بــرگـرد آقــا بـه حـق این گـلـوی پـاره پـاره ***************** بـیـا آرام کـن چــشـم تــری را نگـاه نـیـمه جان و پـرپـری را شده چشمان مقـتل حـلقهٔ اشک بـیا و پس بگـیر انگـشـتری را ***************** فــدای اشـکهــای بـیامــانـت چه بـارانیست امشب آسمانت بـیـا ای الـتــیــام روی نــیــلـی بخوان از غصههای عمهجانت
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
انـگــیــزۀ عـبـادت لـیــل الـنـهـارهـا قـربـان روی مـاه تـو ایـل و تـبـارها «این هفته هم گذشت تو اما نیامدی» صد شکر کار دل شده این انـتـظارها آه ای عـزیز فـاطمه وقـتـش نـیـامـده رحمی کنی به حـال دل این غـبارها دارند یک به یک همه پائیز میشوند در آرزوی وصل تو فـصل بهـارهـا خورشید پر فروغ عـوالم طلـوع کن محض رضای مادر و دُلدُل سوارها گـنـجـیـنـۀ عـلـوم الـهـی، امــام حـی خـیـری ندیـده بعد تو این روزگارها برگـرد از سـفر عـلـوی طینتِ حسن بـرگـرد ای ذخـیـرۀ عــالـی تـبـارهـا کـم رنگتر شده ست ولای ابـوتراب در بـیـنـمـان بـیـا پـسـر تـکـسـوارها علّامهها کم از پدرت حرف میزنند عـزلت نشین شـدنـد ولایت مـدارهـا برگرد تا که روضه بخوانیم دور هم از زینب و رقـیه و خلخال و خارها یابن الغـریب عـمـۀ مـظـلـومۀ تو را کـرب و بـلا زدنـد به جـان تو بارها آقـا شـنـیـدهایـم که جـدّت حـسـیـن را کـشـتـند عصر روز دهم نیزه دارها
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
تـا شـامـل عـنـایـت یـارم، دعــا شــوم غـفـلت کـنم اگر سـرِ مـویی، فـنـا شوم دل هر چه صافـتر شود از دودۀ گـنـاه مـن زودتـر مــلازمِ آن بـا صـفـا شـوم چـشـمِ نـجـیبِ یـار نـگـاهـم که میکـند احـساس میکـنـم، چـقـدَر با حـیـا شوم خوب است بارِ رفتنِ خود را سبک کنم وقـت است از اسارتِ دنـیـا رها شـوم هـمـراه بـا امـام زمان مـویـه سَـر دهم هــمــدرد بــا تــمـامـیِ آل عـبــا شــوم این روزهـا شـدیـدتـر از هر زمـانهای با ناحـیه، به وقتِ سـحـر هـمـنوا شوم آنجا که صحبت از عطش و نیزه میکند جا دارد از دهانِ پر از خون فـدا شوم در زیر نـور مـاه، نـگـین برق میزند از دشمنان بپرس که گـریان چرا شوم اینها مصائبی ست که هر صبح و هر مساء گِـریَد بر آن امام و من از او جدا شوم مــا را بــرای یــاریِ او آفـــریــدهانــد پس کی به سبکِ زنـدگیاش آشنا شوم دارد زمــان یـاریِ مـن دیـر مـیشـود آقــا بـیـا کـه هـمــســفـر کـربـلا شــوم
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دلِ شکـسـتۀ ما را به مَـرحـمی دریاب مرا که خسته شدم این مُحَرمی دریاب به سر به زیریِ ما، شَرمِ ما، تَرَحُم کُن نه مَرحمیم برایت نه مَـحـرَمی دریاب کـمِ تـو از سـرِ مـا که زیـاد هـم بـاشـد تو را به جانِ عزیزت مرا کمی دریاب شـبـیـهِ حـالِ شـمـائـیـم حـالِ مـا را که نشـسـتهایم به گـیـسویِ دَرهمی دریاب مرا که روزیِ خود را از این و آن جویَم مرا که میروم آقا به هر غمی دریاب حیاتِ ما همه از گریه است پایِ حسین دو چشمِ خُشکِ مرا هم به زمزمی دریاب هزار شُکـر فـقـط با حـسین کار داریم هـزار شُکـر که داریم عـالـمی دریـاب
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
در سر ما نوکران غیر از هوای روضه نیست زندگی درد است آنجا که بنای روضه نیست خانه در آشفـتگی شهر حسرت ساخته آنکه در تاب و تبش جایی برای روضه نیست
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
پـای قـرار عـاشـقـیات سـر گـذاشـتی از هرچه بهـتر است تو بهـتر گذاشتی مـفـتـاح مـشـکـلات بزرگ قـبـیـلـه را در دست های کوچک اصغـر گذاشتی
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
عشقِ تو در دو جهان غرق امیدم میکند چشمت از دیگر طبیبان نا امیدم میکند کنج هیئت، زیر پرچم، وعدۂ دیدارِ ماست مـادرت میآید و غـرقِ امـیـدم میکند در تو آیات خدا نازل شده ست و تا ابد نـام تـو پـابـنـدِ قـرآنِ مـجـیـدم میکـنـد غصّهها و قـفل های بسته میدانند که؛ اشکهایِ روضهات صاحب کلیدم میکند سینه زن یا گریه کُن یا روضه خوان یا چای ریز چشم پوشیهایِ تو شخص مفیدم میکند شالِ مشکی! سر درِ خانه زدم پرچم سیاه این سیاهی ها خلاصه روسفیدم میکند چشمهایت عاقبت یکروز میگیرد مرا حتم دارم مثل «حُر» آخر شهیدم میکند!
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
پرچمت سایۀ روی سر این نوکرهاست بال جبریل امین شهپر این نوکرهاست یا حـسین از همۀ عـرش فـراتـر رفته هرکه در روضۀ تو نوکر این نوکرهاست من فقط در وسط روضه نفس میگیرم این نفس ها نفـس آخر این نوکرهاست
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک خورشید غبطه میخورد اینجا به نور اشک داودهـای مـرثــیـه از راه مـیرسـنـد با آیـههای تـشنه لبی از زبـور اشک یک شب به رونـمایی این شعـرها بیا در محفل صمیمی ما با حضور اشک بعد از هـزار سال نشد مرهـمی شود از کوچه باغ زخم تن تو عبور اشک لَـن تَـبـرُدَ مُـصـیـبـتُـکَ فـی قــلـوبـنـا گرم است از حرارت داغت تنور اشک در خواب نامت آمد و گـفتم نگریمت اما شدم دو مرتبه مغلوب زور اشک راز شفای نذریات این است مادرت در طبخ آن به جای نمک ریخت شور اشک آوردهاند… روی شما را زمین زدند اینجا شکست چون دل راوی غرور اشک
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
از سرورِ هر دو عالم نزد ما غم بهتر است گریه بر تو از نماز نیمه شب هم بهتر است واقعاً اشک براى روضه چیز دیگرى است در سلوکِ ما فرات از آب زمزم بهتر است گریههایم را بگیری بی گمان دق میکنم مردن از دنیاى بی گریه برایم بهتر است در جواب اینکه شأن گریه کنهای تو چیست از برای این سؤال «الله اعلم» بهتر است هر که به جایی رسید از نوکریِ تو رسید نـوکـری تـو ز آقـایی عـالـم بهـتر است نوحه دم دادیم و با این دم مسیحا دم شدیم از دم روح القدس واللهِ این دم بهتر است یازده ماه از خـدا مـاه شما را خواستـیم از تـمام مـاههـا مـاه محـرم بـهـتر است رتـبـۀ پیـرِغـلامان تو نزدِ فـاطمه است چون غلامیِ شما با قامتِ خم بهتر است گر به زیرِ نـاودانِ کعـبه هـم باشم ولی معتقد هستم که باشم زیرِ پرچم بهتر است
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
از ازل در سر من میل تـماشای تو بود داشتم هر چه به دل جمله تمنای تو بود آنچه در وقـت نمازم کمرم را خـم کرد سجده بر حق به سرِ تربت اعلای تو بود سرِ بازار جـنـون رفـتم و دیـدم با چشم عقل مجنون تو، آشفته و شیدای تو بود عزّت هر دو جهان بسته به اشک است حسین نم اشکی که روان جانب دریای تو بود این چه سری است ازل تا به ابد محتاجیم احـتـیاج هـمه بر مهـر و تـولای تو بود تا ابـد نـوکر تو، نوکـر تو خـواهـد ماند تاج شاهی من از خاک کف پای تو بود شجـری دیـدهام از سـلـسـلـۀ نـوکـریام ریشـۀ آن شـجـرم در گـل بابـای تو بود مـادرت گـفت بـنـی به دلـم صور دمـید محشر سینـۀ من خشکی لبهای تو بود
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
مائیم و فقـط روضۀ ارباب و دگر هیچ چشمان پُر آب و دل بیتاب و دگر هیچ چون روزنهای چشم فرو بسته از عالم وابستۀ خورشید جهـان تاب و دگر هیچ انـدوخـتـه جـز اشـک نـداریـم بـه دنـیـا مائیم و همین گـوهـر نایاب و دگر هیچ انـدازۀ یک قـطره اگـر اشک فـشـانـدیم شد کوه گنه شسته به سیلاب و دگر هیچ راه دل مـا را بـه حـرم خـتـم نــمـودنـد هر راه به جز این شده گرداب و دگر هیچ چون پـرچـم سـیّـار عـزا خـانه به دوشم چون ابر سبک بارم و بیخواب و دگر هیچ در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری گویم که غمِ حضرت ارباب و دگر هیچ
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
برای خیر من همیشه فـتح باب میکنی به رسم بنده پروری مرا خطاب میکنی بـساط خـانۀ کـرم هـمـیشه فـرق میکند دعا نکرده هم مرا تو مستجاب میکنی خداشناسی من از مُحـرّمت شـروع شد زمان گریه در وجـودم انـقلاب میکنی به ارضیان و عرشیان چقدر فخر میکنم برای نـوکـری مرا که انتخـاب میکنی همین که دور میشوم مرا به روضه میکشی زمین که میخورم به سوی من شتاب میکنی به گردش دو دیدهات شفاعت قیامت است در این جهان به ما کرم علیالحساب میکنی چه خوبم و چه بد، مرا به دست دیگران مده خودت مرا عذاب کن، اگر عذاب میکنی دوباره خواب دیـدهام پـیاده سوی کربلا روانـهام ز مـرقــد ابـوتـراب مـیکـنـی بریز در سبوی من کمی ز جام معرفت سبوی خالیام اگر پُر از شراب میکنی به زیر دشنه هم دعا برام میکنی، ولی بگو چرا محاسنت به خون خضاب میکنی؟!
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
دلم از روز ازل خورده به نامت ارباب کن دعا تا که شوم عـبد مدامت ارباب گر دهی یا نـدهی حـاجت من میدانی تا قـیـامت شـدهام عـاشق نـامت ارباب به همان ذکر حسین جان که نوای زهراست نام تو در دو جهان کرده قیامت ارباب لحـظۀ روضه چه باکم ز گنه معـتقـدم نفسِ وحشی بشود عاشق و رامت ارباب بِشِکـن بال و پـرم را که کـنون آمدهام نـتـوانـم که پَـرم از سـر بـامت اربـاب دیدن کرب و بلای تو نصیـبم چو نشد کنم از دور ز دل عرض سلامت ارباب تو بـیا جـان یـتـیم حـسـنت کن نظـری تا شوم نوکر دربست و غلامت ارباب جان قـاسـم تو بـیا و بـخـرم، تا بـشـوم سـیـنه بشکـسـته فـدایی قـیـامت ارباب مستم از بادۀ لعـلی ز عـسل شـیرین تر قـاسمی مسلـکم و تـشـنۀ جامت ارباب تیغ بر دست شدم بیسر و پای عشقت تا که لـبـیک بگـویـم به پـیـامت ارباب غربتت میکُشدم عاقبت ای شاه غریب گر بگوشم برسد حُـزن کلامت ارباب لحـظـۀ مرگ چه بـاکی که کنی امدادم جان فدای تو و این مشی و مرامت ارباب
: امتیاز
|