![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
دل سپردیم به عشقش، چه اسیریم اسیر طیّب الله به این حـضرتِ دلـدارِ دلـیر «درِ» علم است و در از قلعۀ خیبر کنده پسرِ مرحب از این واقعه شد یک شبه پیر مینشستند دو زانو؛ پُرِ از شرمِ حضور مالکِ اشتر و مقداد، سر افکنده به زیر چشم در چشم شدن کارِ فقط فاطمه بود چونکه سخت است گذر کردن از این راه و مسیر هم هم آغوشِ یتیمان شد و هم در میدان همه گـفـتـند کسی آمـده با هـیبتِ شـیر ذوالفقارش شده یک لشکر و دستانِ خدا غضبُ الله نوشتهست به روی شمشیر علوی مذهـبمان کرده خدا روزِ الَست گفته این است برای همگان نِعمَ الامیر رفت تا هجده ذیالحجّه به پیغمبر گفت: جز علی هیچکسی را به خلافت نپذیر سندِ مـحـکـم آن آیۀ «ألـیـوم لکُم ...» منکرش را بنـشان و بگـو آرام بگـیر مُهر تأیـیدِ نـماز است فـقـط حبّ عـلی نام او اصلِ اذان است و رکوع و تکبیر از خوشِ حادثه بر ساحـت پیـشانیِ ما نام او حک شده! زیباست عجب این تقدیر نسل در نسل، یقـیناً به عـلی مُنـتَـسبیم شـجره نـامـۀ ما را بنـویـسـید غـدیـر!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
ای آسـمان مُـبـلِّـغ عـشـق و کمال تو وِرد لب ملائکه خُـلـق و خـصال تو یا قـاهـِر العَـدُوِّ… وَ یا وٰالِـیَ الـوَلی شد مَظْهـَرُ العـجـائِب عـالَم خـیال تو بـُــردنــد انــبــیــاءِ الـهــی و اولــیــا حسرت به سجدههای تو و شور و حال تو شـرح قَـدَر به معـرکـههـا اقـتـدار تو شـأن نُــزول عـدلِ خـدا اعـتـدال تـو عینُ الیقین و حِصْنِ حَصین، فاتح المبین رویای اهل جنـةُ الاعـلیٰ وصـال تو پروانه هم در آتش عشق تو شعله خواست مـعـنا کـنـیـد واژۀ نِـعْـمَ الـنّـصیـر را نـوکـر شـدم خـدا بـشـنـاسـم امیـر را شکر خـدا که حُـبّ وصیّ نبی، علی بد مست میکند به خدا این حـقیر را دست خدایی و صفت دسـتگـیریات دارد هـوای طـفـل یـتـیم و فـقـیـر را اربـابـی و غـلام خـود آزاد میکـنـی جـان حسـن رها نکـنی این اسـیر را با دسـت خود پـیـالـۀ آبی درست کن تـا مَـزْمَـزَه کـنـیـم کـمی الـغـدیـر را عـلّامه هم غلام غـلامان حیدر است با هـر قـیـام تو شـده بـرپـا قـیـامـتـی در هر رکـوع تو شده دیـده کـرامتی تکـبیر تو بزرگی رب را نـشان دهد رفتی به سجده گفت خدا چه سعادتی وَالله در تـشـَـهُّــدِ بـی اَشـهــدِ عــلــی پـیـدا نـکـرده عـرش الـهـی دیـانـتـی بعد از سلام های نمازی که خواندهام گفتم هزار شـکـر که هـسـتم ولایـتی افـتــادم و بـلـنـد شـدم یـا عـلـی مــدد افـتـادنـَم بـرای مـن آورده نـعــمـتـی این اوج غربت است، منم یاور علی فـرمـانـدهـی کـُلِّ قـــُوا شـاه لافــتـیٰ شمشیر و شیر حضرت حق کیست؟!مرتضی یار و وصی حضرت ختم رسل علیست سـردار بدر و خیبر عـلمـدارِ ماسـوا حرف علیست قول نبی وَحی کردگار حیدر قَسیم نار و جنان است در جزا یا مرتضی تپـشْ تپـشِ قـلـب فـاطمه ذکـر لـب کـریـم حـرم شــور نـیـنـوا شاهـنـشَه غـدیر حسـابم کـنـد اگر… دل میشود مُـحـرّمـی و نـذر کـربلا سـیـنه زن حسـین توأم شاه لـو کـَشَف
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی های عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
جبریل مکرر این صـلا را سـر داد بـلّـغ، بـلّـغ… نـدا بـه پـیـغـمـبـر داد ********************** چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت قـرآن مجـسـم، به روی سـینه گرفت ********************** آن روز که خم، به دست دو دریا رفت فـردوس به خاکبوسی صحرا رفت ********************** خـورشـید طلـوع کرده از لـبخـندش نور است و هزار رشته در پیوندش ********************** در آیـنه مهـر و مه، شـکـوفایی کرد دسـتـان عـلـی، بـلــنـد بــالایـی کـرد ********************** بتخانۀ شرک را شکستی ای دست بر خـندق جهـل، راه بستی ای دست ********************** «والـعـصر» که آیه آیۀ آن به عـلی میخورد قسم، به دین به قرآن به علی ********************** در ســجــدۀ شـکـر آفــتــاب افــتـاده جـــای قـــدم ابـــوتـــراب افـــتـــاده ********************** سرچـشمۀ روشن حیات است غـدیر عـطر ملکـوت صلوات است غـدیر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
عهدی شکسته شد غم آن ماجرا که هست مَن کنتُ را غدیر نخواندی، منا که هست بعد ازخدا بزرگ همه ماسوا که هست ناد عـلی بـخـوان و بگو یکـصدا عـلی فـریـاد کن به مـأذنـه، حـیّ عـلی عـلی یک یا علیاست فاصله از عشق تا علی یوسف! چه غم زمکر زنان، باش با علی هم مبـتـدای عـاشـقی ماست هـم خـبـر در کـوچهاش یـتـیـم و اسـیرند رهگذر گفتی عـلی خـداست نه آئـیـنۀ خـداست پس هرچه از بزرگی او دم زنم رواست نقّاش، حیدر است که عالم منقّش است مهرش حلول کرد به جان و دلم نشست تاریخ را سپـرد به ما، رفت مصـطفی قرآن ورق ورق شد و عترت جدا جدا زهرا نفس کشید که جان داشت از علی فـریاد اگر کـشیـد زبان داشت از علی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سـر دادهانـد پـای عـلی سـر شناسها چشمان اوست معـدن گوهرشـناسها شـاگرد ” ضربة علیٍ یومُ خندق” اند شـمشـیـر میزنـنـد اگر سـرشـناسها نهج البلاغه رفت به بـازار زرگران سنگ محک زدند به سر زرشناسها تا نـقـطههای خـطبه او رفـت آسـمان شـد پـرسـتـاره دیـدۀ اخـتـر شـناسها هوهوی ذوالفـقـار عـلی را شـنیدهانـد از شـقـشـقـیهاش همه منـبـر شناسها ساقی برای متقیان خطبه خوانده است یعـنی رسـیده دور به سـاغرشناسها نهج البلاغه خـواندم و قـرآن بلد شدم پی بـردهام به حـرف برادر شناسها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
سـاقی بده پـیـالـه که مـسـتم نـگـار را یک جرعه ماهِ کاملِ شبـهـای تـار را من خـاکِ پــایِ حیـدرِ دُلدل سوار را ای در عـدالت از همه با اعـتـبـار تر در جبـر نیست مثـلِ تو با اخـتـیار تر داده خدا به دستِ خودش ذوالفقـار را قـنبر که شد غلامِ شما غم نداشتهست چون ترسی از عذابِ جهنّم نداشتهست بخشیـــده در نداری خود هم نـدار را چون قلّهای مقابلِ این قـلـوه سنگ ها هرگز نکرده پشت به میدانِ جنگ ها تحـمـیل کرده بـر دلِ دشمـن فرار را فرقی نمیکند چه کسی روبه رویِ اوست در راهِ دوست بسته علی چشم رویِ دوست دیــنِ خــدا گرفـتـه از او اعـتـبـار را هرکس به جنگِ تن به تن آمد خراب شد پیـشِ ابـوتـراب شکسـت و تُـراب شد گردانده است گـردشِ لیلُ النهـــار را در” لیلهالمَبیت ” علی بود و هیچکس روزِ غدیر روزِ” ولی ” بود و هیچکس مـثـلِ عـلـی نداشـتـه ایـن افـتـخـار را پنهان فقط علیست نمایان فقط علیست دریا علیست کوه و بیابان فقط علیست بـایـد که سـجـده کـرد خـداونـدگار را باید به رازِ خلقـتِ این مرد فکر کرد بر آنچه فتنــه با دلِ او کرد فکر کرد امّا چگونه بـشـمرم این بی شمار را؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
عـلی بر ماسِـوا، نِـعـمَ الاَمیـر است که ذکرش؛ منـبعِ خـیـرِ کـثـیر است به جِد…هـر دانۀ تـسـبـیـحم امـشب به ذکرِ یا عـلی؛ نِعـمَ الـنَصیر است نـگـاه کـعـبه امشـب غـرق حـیـرت دعـا امشب چه ناب و دلپـذیر است چـو باشـد ذکـر او خَـیـرُ العـبـادات سـعـادت، با عـلی معـنا پـذیـر است امــیــر و قــافــلــهسـالار هــسـتــی به غـایت پادشـاهی بس دلـیـر است نـگــاه قــدســتـیــانِ عــرشِ اعـــلا برابر با نگاهـش سـر به زیر است هــزاران کـهــکـشـان راه شـیــری بـه دامِ زلـف مـوّاجـش اسـیـر است خــدا نَــبْــوَد، ولـی ذاتــاً وجــودش شبـیه حضرت حـق بی نظـیـر است بخوان از مأذنه”حَیّ عَلی العـشـق” که بی نامش اذان، جهلی کبیر است “قــسـیــم الـنّـار و الجَـنَّـة “عـلـی و همان، مصداقِ بر حـقِّ غـدیر است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
درست وقت اذان بود؛ وحـی نازل شد که دین حضرت خورشید تازه کامل شد به لطف حضرت خورشید جان تازه گرفت دلی که پـای نفـسهـای آسـمان دل شد شکست ظرف بُلـورین ظلمت شب را نگـاه صبح؛ وَ فـرمود ظـلـم باطـل شد هـنـوز دیـن خــداونـد در تـلاطـم بـود که ذوالـفـقـار عـلی آمـد و حـمـایل شد و تیغ حضرت حیدر به خلق ثابت کرد که لحظه های زمین خوردن اراذل شد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم» خلاصه؛ حضرت خورشید میزند فریاد غدیر خـم پس از امروز شد عـلی آباد نسیم، راه خودش را به زلف او کج کرد اگر که عطر علی پخش میشود در باد و مـادر تو خـودش بارها شهـادت داد فـقط تویی که شدی شیر مرد مادر زاد همیشه حضرت صدیـقـه یاعـلی گـفته اگر که نام تو پـیچـیـده است بـین بـلاد تو بـا خـدا و خـدا نـیـز با تو میمـانـد که با تو حضرت جبریل دست بیعت داد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم» از آسـمـان خـبـر از زلـف یـار میآید که پـا بـه پـای عـلـی اعـتـبـار مـیآیـد همیشه حضرت زهرا کنار حیدر هست که در کـنـار طـلا هـم عـیـار؛ میآیـد میان این همه عاشق که مرتضی دارد چـقـدر نــام تـو مـیـثـم بـه دار مـیآیـد قـسم به ناد عـلی و به لافـتی که فـقـط به دستهـای عـلـی ذوالـفـقـار مـیآیـد برای عرض ارادت به همسرش زهرا هـمـیـشـه حــیـدر دلـدل سـوار مـیآیـد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم»
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
به او دادند کشتی را که در آن ناخدا باشد در این دنیای خـاکی او تجـلیّ خدا باشد خدا بود و نبی بود و بنا شد حضرت خاتم نه در روی زمین بلکه امیر ماسوا باشد اگر چه اشـرف کـل خلایق بوده از اول به بعثت میرسد وقتی که حرفش مرتضی باشد چهل قرن است پیغمبر به لب ذکر علی دارد نبی حق داشت با آیـات قـرآن آشنا باشد علی شد نفس پیغمبر علی شد جانشین او بنا بود از همه عالم حساب او جدا باشد پیمبر با علی هر دو یکی هستند در باطن اگر یا مصطفی گوئی همان یا مرتضی باشد برای بت شکستن شد رکابش دوش پیغمبر نمیفهمد کسی هرگز مقامش تا کجا باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
کسی نـیـامـده او را عـلـی جـواب کـند علی به سمت گدایان خودش شتاب کند کسی که خـادمـش حـیـدر حـسـاب کـند بـه آسـمــان رود و کــار آفــتـاب کـنـد علی فقط که علی نیست، چارده نور است از او جدا شدن از هفت پشت ما دور است بــرای دایــرۀ شــاعــران بـیتــکــرار شده ست خطبۀ بینقـطه، نقـطۀ پرگار در اولین خـم زلفـش اسیـر شد عـطـار هزار شاعر مضمون سرا هزاران بار خیال وصف علی را قلم به دست شدند شراب عشق علی را نخورده مست شدند علی، علیست و زهرا شناسنامۀ اوست شروع او حسن است و حسین ادامۀ اوست صفات خاص ملائک صفات عامۀ اوست من از خودم که نمیگویم، این چکامۀ اوست برای او و خدا، دل، شریک قایل نیست میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست که گفته روی زمین قرنهاست گم شدهایم؟ نه! ما مجـاور کوی صد و دهم شدهایم مسـافـر نـجـف و کـربـلا و قـم شـدهایم مُـبَـلِّـغ جـریـان غــدیــر خــم شــدهایــم غـدیر از نظر شیـعه عـید الاعیاد است خدا ولایت خود را به شیعیان داده ست به هر که عاشق او شد اسیـر میگویند به دستهای عـلـی دسـتگـیر میگـویند و اهل عرش، عـلـی را امیـر میگویند هـنوز جن و مـلک از غـدیـر میگویند جماعت این دو سه خط را ولی نمیفهمند که چیزی از درجات عـلی نمیفـهـمند عـلی که بود؟ نه میدانـم و نه میدانی مُحب او چه عـرب باشد و چه ایـرانی چه آشـکـار سـلامـش کـند چه پنـهـانی چه در سلامت کـامل چه در پریـشانی جواب میشـنود از عـلی: سلامٌ عـلیک اگر مـریـد مـرامش شدی بـگـو لـبـیک به پاست تیر و علی روی پاست وقت نماز نماز اوست زکات و گداست غرق نیاز دهان کعبه از این کـارهای او شده باز که در نهـایـت ایجـاز میکـند اعـجـاز؟ به جز علی، که هر انگشت او هنرمند است برای او در خیـبر به تار مو بـند است اگـر که دشـمن او تـیـغ را غـلاف کـند علی که جنگ ندارد، چرا مصاف کند؟ عـمر به خوبی او باید اعـتراف کـند؟! رواست کعبه نجـف را اگر طواف کند کجا شبـیـه به نهـج البـلاغه آمده است؟ کتابهای جهان را کسی ورق زده است؟ ستارهای ست برای خـودش ابـوریحان ولـی کـنـار عـلـی میشـود ابـوحـیـران که گـفته نام عـلی نیست داخل قـرآن؟! هزار بار بـخـوان از شـروع تا پـایـان قـسـم بـه نـقـطـۀ زیـریـن بـاء بـسـم الله عـلی ست معنی قـرآن، سخن کنم کوتاه ستاره روزنی از وصلۀ عبای علیست روایت است سماوات زیر پای علیست به عرش رفته محمد، پی خدای علیست به نقل قول، صدای خدا صدای علیست قرار شعر بر این شد سخن شود کوتاه چه “یا علی” بنویسم چه “فی امان الله”
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
بـر لـکـنتِ زبـان من آقا امـان دهـید یا لطف کـرده و به بـیانم تـوان دهید تا مدح یک فـضیـلـتـتان را بیان کنم قـدر تـمام عـمـر جـهـانم زمـان دهید کار از کمیت لنگ غزل هم گذشته است الـفـاظ قـاصـرند به الـفـاظ جان دهید تا حق مـطلـب از سر ایـمـان ادا کنم ابن سکـیت نطق مرا دُر فـشان دهید بر ذوق کـور من تب دریای ملتهـب سـقـفی بلـنـدتر، ز خود آسـمان دهید از وحی در ثـنای تو باید مدد گرفت پس کوی جبرئیل امین را نشان دهید تا دعبل و کمیت و فرزدق شوم به پات شب تا سحر غزل بسرایم، غزل برات بر شیر پرده جان بده دم را به هم بریز بالاتر از مسـیح عـدم را به هم بریز شعری بخوان که وقت هدایت گری شده ارکان کفر و ظلم و ستم را به هم بریز آقا اگر بـنـاست دمی بیتو سـر کـنـم تقدیر من به لوح و قلم را به هم بریز اصلا به دست های کریمت گـل مرا از نو سرشته، آب و گلم را به هم بریز بر سائل درت نظری کن ز روی لطف کـل مـعـادلات کـرم را به هم بـریـز آقــای مـهـربــان دلــم بـا تــبـســمـی دریای پُـر تلاطـم غم را به هم بریز آرامش دلم دو جهـان در پـناه توست کارم هـمـیـشه گیر نفـوذ نگاه توست انداخت گرچه کینۀ دشمن به زحمتت یک ذرّه کم نشد به خـدا از شرافـتت گـردیـده بــارهـا مـتــوکـل ذلـیـل تـو بـوده رفـیـع ســایــۀ دیــوار عـزتـت صد آسمان فـرشته به شـمـشیر آخته دارند چشم در پی فـرمان حـضرتت راضی نشد دلت رسد آسیب بر عدوت جوش و خروش داشت ز بس دیگ رحمتت آورده دائـمـاً سـر تـعـظـیـم را فـرود دنیای عـلـم عالـمـیان پای حـکـمـتت اسـلام رفـت تـا بـه دل قــارۀ سـیــاه از بـرکت درایـت بـسـیـار و هـمـتت نورت گرفته کشـور دلها به جلوهای از بس شبیه حضرت زهرا به جلوهای از کفر محض با دمت ایمان درست کن از زنگی سـیـاه مـسلـمان درست کن در پای درس و بحث سراسر هدایتت از وحشیان حقیقت انسان درست کن از راز قـلب مرد مـسـافـر خـبـر بده از او کسی شبیه به سلمان درست کن ای حسرت بهشت خـدا خاک پای تو از دوزخ خـرابه گـلستان درست کن یک خندۀ ملـیح به لبهـای خود نشان قبله برای یوسف کنـعـان درست کن با سطری از معارف والای حضرتت راهی برای بیـنـش قرآن درست کن در وصف خوبی تو هزاران حکایت است عشقت همان میان بُر راه هدایت است چون نوکری که خو کرده بر امیر خود من را نما به نیمه نگاهی اسـیر خود تا جای دیگـری نـروم از درت، مرا بر خانهات الی الابدی کن فقیر خود در باب معـرفت تو مرا پای جامعـه بخشیدهای بصیرت و کردی بصیر خود دست مرا بگـیر و ببر تا غـدیـر خـم با سطری از زیارت اهل غدیر خود اهـل گـنـاه بـودم و با مـهـربـانـیات وا کردهای تو پای مرا در مسیر خود از سختی زمان گلهای نیست، شکر حق خواندی مرا به خنده به مهمان پذیر خود دل بـسـتـۀ کـلامـکـم الـنـورتـان مـنم در باب عـشق وصلۀ ناجـورتان منم دنیاست عـبـد خـانۀ عـبدالعـظـیـم تو محـتاج دست های هـمـیشه کـریـم تو با اهـدنا الـصـراط تـو اهـل هـدایـتـم با نـور تـوست راه دلـم مستـقـیـم تـو این حس همیشه بوده به همراه من که هست مشمـول من عـنایت و لطف قـدیم تو در کاظمین، مدینه و قم، مشهد و نجف شد تازه پای جامعه روح از نسیم تو با جامعه، زیارت هر یک از اهل بیت دارم سـلام بر تـو و قـلـب سـلـیـم تو حال و هوای گنبد سلطان که جای خود دارد هـوای گـنـبـد تـو یا کــریـم تـو نزدیک شـد مـحـرم شاه شـهـیـد دین امضا بزن حوالۀ دل را یک اربعین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
چون ندارد با کسی کاری گدای سامرا میکـند بر خـلق سـالاری گدای سامرا ده برابر بیـشتر از پیش عاشق میشود چونکه دارد مثل تو یاری گدای سامرا با محبّت عادتش دادی به احسان٬ آنچنان کم نـدارد قـدر دیـنـاری گـدای سـامـرا هیچ فرقی نیست بین سرشناس و ناشناس نام خود کافیست بگـذاری گدای سامرا دستْ خالی تا کمر خم شد یقین کردم که هست آشـنا بـا رسـمِ دربـاری گـدای ســامـرا با مفـاتـیح ٱلجنان در هر فـراز جامـعه چشم هایش میشود جاری گدای سامرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی های ولادت امام هادی علیهالسلام
نوری به جـهـان ز حیّ سرمد آمد از لـطـف خــدا عــبـد مـؤیّــد آمـد دهـم گـل بـوسـتان زهـرا و عـلـی از نـسـل عـلـی نـجـل محـمّـد آمـد ***************** امشب به جهان نور خدا آمده است دهم گـل باغ مـصـطفی آمده است در بـیت نـهـم گـل ولایـت، هـادی از نـسل عـلی مرتضی آمده است ***************** امشب به جهان نـور مبـین میآید بر شیـعه بگـو حـبل مـتـین میآید از بیت جواد ابن رضا هادی دین هـمـنـام امـیـر مــؤمـنـیـن مـیآیـد ***************** امـشـب از لـطـف خــداونـد ودود غـنـچـهای وا شد به گـلزار وجود آمـده چـهـارم عـلـی، هــادی دیـن بـر جــمــال کــبــریــائـیـش درود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی هایی در توصیف زیارت جامعۀ کبیرۀ امام هادی
در جـامـعـۀ کـبـیـره انــوارِ خــدا گــردیـد هــویــدا ز درِ بـیـت ولا ***************
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
دست من وعطایت یا هادیالمضلین جـان هـمه فـدایت یا هـادیالمـضلین هرسو روم به عشقت بیطاقت و قرارم قـربان سـامـرایت یا هـادیالمـضلین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
امشب بسـاطِ شـادمـانی جـور بـاشد از فرش تا عـرش امتـداد نور باشد هادی همان سرچـشـمۀ نـورِ هدایت مـیـلاد او باشد سـراسـر با سـعادت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
باز در بحر ولایـــت گهــری پیــدا شـد باز بــر چـرخ امامت قـمــری پیــدا شد بـاز در بـاغ فـضیـلت ثـمـری پیـدا شـد قـلـــم صـنـع خــدا را اثــری پیـــدا شـد شب وصل و شب وجد و شـب ذکر اسـت و دعاسـت شب میلاد علی ابن جواد ابن رضاست جان به کف گیر و بیا جلوۀ جانانه ببین خلوت محفل شمع و گل و پروانه ببـین در حرمخانـۀ حـق، مـاه حـرمخانه ببین روح شــو طلعـت ریحانۀ ریحانـه ببین باز پیـــدا شـــده مـصباح هُـدایی دیگـر پـای تـا فـرق امـام الـشّــهـدایـی دیـگـر شاهکـار ازلـی را اثر است این مولـود دهمین قـبلۀ اهـل نظـر است این مولود پسر پاک رضا را پسر است این مولود دهمـین قـبلـۀ اهـل نظر است این مولود بـفـشـانـید به گـهــواره گـل و ریحـانش سر و جان همــه خـوبان جهان قربانش آفتابی که به چـشم هـمگان چهـره گشاد سایـهاش بر سـر خلــق همه عـالم افـتاد هـمـه داریـم از او درس ولایـت را یـاد جامعه باد فدایش که به ما (جامعه) داد وعدههایش همه صدق است و کلامش همه نور نگه چشم بد از مصحف رخسارش دور دست ما خـالی و او دست عـطای داور فکـر ما کوتـه و وصلـش ز همه بالاتر گوهر ده یـم نــور است و یـم ده گـوهر نام هادی است برازنده بر آن فخر بشر داده بر چشم دل از پرتو حُسنش جلوات به جلال و به کمال و به جمالش صلوات این گل باغ جواد است و جهان گلزارش بـهـتـرین آیـنـۀ حُـسـن خـدا رخـسـارش بـه جـواد ابن رضا روح دهـد دیـدارش کـعـبـۀ جـان هـمـه زنـده دلان دیـوارش وصف او ســورۀ نـور است بدانید همه فــی بـیـــوت اذن االله بـخـوانـیـد هـمــه ای به از عطر جنان خاک در سامرهات آرزوی هـمـه خـوبان سـفـر سـامـرهات شـجـر طـور کجـا و شـجـر سـامـرهات آسـمــان بـال زنـد دور ســر سامـرهات نه عجـب کعـبه اگر دور مزارت گردد هرچه جان کرده خدا خلق، نثارت گردد کیسـتی تو که به برج سه محمد قمری؟ نام زیبات علـی و سـه علـی را پـسری هرچه خوبان همه گفتند از آن خوبتری پــدر مـنـتـقـم خــــونِ خــدا را پـــدری چار اُم، هفـت پـدر بـنـدۀ جود و کرمت نه فقط سامره، قلب همه خوبان حرمت ای حـرم گـشته به دور حرم سـامرهات چشم رضوان به ریاض الارم سامرهات دل زند موج به هر پیچ و خم سامرهات سـایه افـکـنـده بـه عـالم علـم سـامرهات حـرم امـن خـدا صـحن تـو و حـائر تـو همه شـب مهـدی موعـود بود زائـر تـو من کی اَم تا که ثنا گوی تو باشم مولا؟ یا که مشـتاق گـل روی تـو باشـم مـولا یا کـه سـرگرم هیـاهـوی تـو باشـم مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم مولا! من ندارم به جهان غـیر تو مولای دگر چه بـرانی چه بخـوانی نروم جای دگـر دل بـرد از همـه پـیغــامبـران دیــدارت چـــارده آیــنـــه در آیــنـــۀ رخســـارت یوسف آورده سر و جان به سر بازارت سـرمـۀ چـشـم مـلـک خـاک ره زوّارت صلواتی که از آن بوی خـدا گردد حس به تو و بر حسن و روح عروست نرگس گر چه یک عـمـر ز افـعـال بـدم آگـاهم گرچه نبود به بساط از همه هستی آهـم گرچه بگذشته به غفلت همه سال و ماهم بـه عـنـایـات شـما مـیـثم ایــن درگـاهـم طبع خود را همه جا وقف شما سازم و بس هر که هستم به تولای تو مینازم و بس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
سیـر و سـلـوک من شـده آواره بـودن بی "چاره" بودن با وجود چاره بودن هرکس کـسی دارد ولیکـن من نـدارم کاری به جـز ذکر و دعا کردن ندارم من دوست دارم کوچهگرد شب شدن را شـب تا سحـر دلـواپس زینب شدن را رفـتـنـد اما یک نـفـر دورو بـرم بـود آن یک نفـر هـم سـایۀ پشت سـرم بود گـشـتم ولی این شـهـر پـروانـه نـدارد انـگـار جز طـوعه کـسی خـانه ندارد این شهر بیدرد است، یک زن اهل درد است طوعه پناهم داد، خیلی طوعه مرد است چه مـردم نـامـهـربـانی داشـت کـوفـه ای کـاش ده تا مثل هـانی داشت کوفه در کوفه دیگر حرمت مهمان شکسته بین از سفـیر تو چسان دندان شکسته ایـنـجـا وفــا دارد، وفـاهـای دروغـی بـازار هـم دارد، چه بـازار شـلـوغی! بازار، دنـبـال وفـا رفـتم، جـفـا داشت اما خـدا را شـکـر دیـدم بـوریا داشت حالا که دسـتـم بـسـته شـد یـاد عـلیام مـعـلـوم شـد امــروز دامــاد عــلــیام از بـام نـه از چـشـمـشان افـتادم آخـر دیدی چه کاری دست زینب دادم آخر! مـانـنـد قـربـانی تـنـم را مـیکـشـیـدنـد دست مرا بسـتـند و از پـا میکـشـیدند میخـواستم خـونم به پای رب بریـزد گـل در مسـیـر محـمـل زینب بـریـزد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت مسلم بن عقیل علیهالسلام
کوفه با مردان خیلی مرد، بد تا میکند با حسینت بی برو برگـرد، بد تا میکند آی مسلم دردهایت را به نا اهلان مگو کوفه با مـردان اهل درد بـد تـا میکـند بعد حیدر گرمی از دلهای مردم رفته است کوفه از وقتی که شد دلسرد، بد تا میکند نخل میثم را ببین و بعد لب وا کن که شهر با کسی که لب به حق وا کرد، بد تا میکند جرم هانی از تو گفتن بود، این شهر فریب با کسی که از تو نام آورد، بد تا میکند با تـو بـد تا کـرد دنـیا، مطـمئـنم تا ابـد با دل ما غصهات ای مرد، بد تا میکند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال مسلم بن عقیل علیهالسلام قبل از شهادت
عشق تو را به قیمت جان میخرم حسین بـالای دار نـام تـو را میبـرم حـسـین گـفـتم سـر تو باد سـلامت به کـوچهها هرچه زدند سنگ جـفا بر سرم حسین
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام محمد باقر علیهالسلام
یک طرف کاغذ و یک سو قلمش افتاده قـلـمـش نـه، دم تــیـغ دو دمـش افــتـاده مثل روز دهم از فرط عطش با طفلان در شب حـجـره به روی شکـمش افتاده آخرین لحظه همان لحظۀ تلخیست که مَرد دیـده از دست ابا لفـضل عـلـمش افـتاده دیده که دست و سر و چشم عمو عباسش تـا دم عـلـقــمـه در هـر قـدمـش افـتـاده نفسش را رمقی نیست و در خاطر مرد زخــم هــای تـن آقــا رقــمــش افــتــاده بعد اینـقـدر مـصیبت که سـرش آوردند تـازه تـیـغ آمـده بـر قــدّ خـمـش افـتـاده آخرین لحظه به یاد فقط این جملۀ شمر که: خودم میکِـشم و میکُـشـمش افتاده دمش از بس که حسینیست چو پایین رفته بــاز در پـای دمــش بــازدمـش افــتـاده مثـل بـین الـحـرمـیـن است مـدیـنـه امـا سر پا نیست…دراین سو حرمش افتاده
: امتیاز
|