![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
شـبـیـه شب زدههـایم که در حـرم آقـا مسیـرشان به تو افـتاده ذوالـکـرم، آقا شـبی که گـم شده بـودم در آیـنهکاری نـمیرود بـخـدا هــرگـز از سـرم آقـا بسـنده کرده ام ایـنجا به کـنج دیـوارت اجــازه از تــو نـبـاشـد نـمـیپــرم آقـا عجب بساط عجیبی به پا شده در صحن چه وحـدتی شده بیـن عرب، عجـم آقا در ازدحـام گــداهـا نـمـیرسـد حـتـی صــدای شــادی نـقّـارههـا بـه هـم آقـا هـرآنکه آمده ایـنجا ز غـم شده فـارغ که قطعهای ز بهشت ست قـدم قدم آقا گـرهگـشـایـی تـو شـد زبـانـزد مــردم گـرهگـشای دو عـالم حرم حرم آقا…
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
مائـیم هـم جـوار تـو یا حـضرت رضا پـروانـۀ مـزار تـو یـا حـضرت رضـا داریـم زیـر سـایـهات آرامـش بـهـشت آقــای مـن ســلام غـریـب غــریـبهـا درمـانـدهایم و دل زدهایـم از طـبیبها در شهر با دعای تو باران گرفتهاست مهر تو سایه بر سر ایران گرفتهاست اینجا شکسته بالی زائر سعـادت است هر قطره اشک واسطۀ استجابت است یادش به خـیر حال خوش بیگـناهیام حــالا کـه روسـیـاه جـهـان تـبــاهـیام با هر بهـانه سـمت حـرم میکـشانیام از لـطـف هـم جـواریتان آسـمـانـیام زائــر شــدم دوبــاره جــلال امــام را از من گـرفـته اشـک مـجـال کـلام را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
پـریـشـانم پی درمـان دردم راه میافـتم به یـاد لحـن فـرزنـد رسـول الله میافـتم همان لحنی که شیرین بود و لذت داشت تکرارش دلم قرص همان وعده است یاد ماه میافتم هزاران سکـۀ دنیا نمیارزد به دیدارش گـدایش بودم از اول به پای شاه میافتم که دستم را بگیرد، بر سرم دستی کشد شاید موجه گردم، و در صحن طوسی آه میافتم به من گفتند دیوانه پریدی یا که نه گفتم: رضایم اوست روزی دست خاطرخواه میافتم سپردم دست او آیندهام را چون که میدانم به دست من اگر باشد درون چاه میافتم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
مـن کـیـسـتـم گـدای گـدایـان این درم گر پا نهم به جای دگر خاک بر سرم روزی اگر بناست از این در جدا شوم از هم جدا شوند سر و جان و پیکرم مـحــتـاج دام و شـیـفــتـۀ دانــۀ تــوأم هر چـند در حـریم تو کم از کـبـوترم زوّار عـارفـنـد بـه حـقّ تـو یـا رضـا ای وای من که از همه بیمعرفت ترم بر پـادشـاهی دو جـهـان نـاز میکـنم از آن خوشم که بر در این خانه نوکرم مهر تو گشت شیرۀ جان و روان روح از لحظهای که شیر به من داد مادرم فـیض زیـارت تو و آلـودهای چو من گر لـطف تو نبـود نـمیگـشت بـاورم هرکس که دشمن است تو را دشمنش منم حــتّــی اگـر بــود پــدرم یـا بــرادرم از صـدق و پـاکی پـدر و مـادرم بود گـر عــاشـق پـیـمـبـر و آل پـیـمـبـرم یک عمر از تو گفتم و خواهم که وقت مرگ خـیـزد رضا رضا ز نفـسهای آخرم پای مـرا بـبـند که پـابـنـد خـود کـنـی دست مرا بگـیر که مسکـین این درم من «میثمم» که با همه بیدست و پائیم جـز دار عـشق تو نـبـود دار دیگـرم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() رباعی های دهۀ کرامت
زیـبـا و فـریـبـا شده بـاغ ارمـت عطر نـفس بهـشت دارد حرمت ********هاشم وفائی******** اوصاف تو بیش ازاین ستایش دارد جبریل در این حرم نیـایش دارد ********هاشم وفائی******** مشهد حـرم مطهـر سلطان است قم مرقـد پاک بانوی باران است گویند که حد فاصل این دو حرم بین الحـرمین کشور ایران است ********اسماعیل شبرنگ********
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
عالم دوباره غـرق شمیـمی معطرست تابـیـده بر زمیـن قـمری که مـنوّرست جـشن ولادتـش شده دم از شعـف بزن از عشق او زمین و زمان در تلاطم است روشن ز نور او قمر و شمس و انجم است آمـد ز یـمن مـقـدم او جان صفا گرفت دنـیای عاشـقی هـمه عـطر ولا گرفت دارد چـه جـلـوهای جـنـم کـبریـاییاش نــور خـدا رسـد ز جـمـال خـدایـیاش عشقش نشانه ای ز سرشت حلال ماست نامش نگار و نقـش نگـین مدال ماست همپای عرش حضرت حق پرچمش بود ایـن ذرّهای ز جـایـگـه اعـظـمـش بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
لطفِ بیحـدّ تو در بند کـشد انسان را پَـر و بـالی بدهـد هر نَفَـست ایـمان را دخترِ حضرتِ موسی، هنرت موسایی سـر و سامان بـدهی آدمِ بیسـامـان را «عصمت اللهِ جهانی به نظر دریایی» خواهرِ حضرت سلطان، نظرت بخشیدن ای کریـمه کرمی کن کـرمت بخشیدن «ای سلامِ همۀ شهر به تو معصومه» ای کـریـمـه کـرمت پـهـنـۀ دریـا باشد شأنِ والای تو چون مـریمِ عـذرا باشد نـامِ زیـبای تو را مـستـمـراً میخـوانم شـهـر قُــم را حــرمِ آل عـبـا مـیدانـم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
الـســلام عـلـیـک یــا بـانــو بـپـذیـر این سـلام مـا بـانــو دیـدن گـنـبـد پُـر از مـهـرت میدهـد بـر دلـم صـفـا بانـو هر زمان که بهشت میلم بود بـروم جـز حـرم کجـا بانو؟ آب خضر و حیات جاویدان در کـویـر قـمـی شـمـا بانـو نه فـقـط جان من به قربانت هـمـۀ بـچـه هـای مـا بــانــو پـای تو آنقـدر بریـزم اشک تا ز دسـتم شـوی رضا بانو به جـواد الائـمّــه و پــدرت قـسـمـت میدهـم تو را بانو کار من را درست کـن جان خودت و حضرت رضا بانو در حریمت چـقدر میچسبد روضـۀ شـاه کــربــلا بـانـو عـمّه جان شما چه میبـیـنـد شـور محـشر شده به پا بانو آه از این روضه خوان چه میخواند رفـته سـرها به نیـزهها بانو به حـریـمت رسیدهام مـددی از هـمه دل بـریـدهام مـددی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
بانـو هـمیشه خـیـر شـما میرسد به ما از تو چـقـدر بوی رضا میرسد به ما شاعـر شـدم که دعـبـل دربـارتان شوم هرچه نمیرسد، که عبا میرسد به ما این شـور هـیـئـتی جـوانـان شهـرمـان از آب شـور شهـر شـما میرسد به ما وقتی مزار حضرت زهرا مزار توست بوی بهـشت هم زِ دو جا میرسد به ما از لـطـف بـیـکـرانـۀ تو جـمـکـرانیام از هرسه شنبه حس دعا میرسد به ما بانو جـواب پرسـش من را خودت بده آیـا بـرات کـرب وبـلا مـیرسد به مـا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها
تا که در صحن و سرای تو قدم برداشتم باز عـاشق تر شدم کاغـذ قـلـم برداشتم آمـدم عـاشـق شـدم مثل کـبوترهای تو چون کنار دانه اینجا عشق هم برداشتم در حریمت هستم و انگـار پیش مادرم من فقط بوده همین از این حرم برداشتم نـذر کردم توشهام باشد دم یـوم الورود تـربـتی که بارها از این عـلـم برداشتم باید اینجا عشق را آموخت ورنه پیش از این من کلاه عـاشقی را از سـرم برداشـتم چـشم های خـستهام انگـار شیـداتر شده هرچه اینجا بیشتر از این کرم برداشتم هرچه بر میدارم از این سفره میبینم هنوز حیف عـمرم رفته و انگار کم برداشتم سایۀ بالاسـرم دست از گدایت بر ندار دست از دنـیا به اسـم تو قـسم برداشتم غـربتت را دیدم و یـاد غـریبیِ حـسین بین این میخانه یک پیمانه غم برداشتم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
الـســلام ای دل و دلـدار ابـاعـبـدالله شـشـمـیـن سـیـد و سـالار ابـاعـبدالله هـمه با دیـدن تو یاد حـسین افـتـادند ای حـسـیـنـیــۀ سـیـّـار ابــاعــبــدالله ما حـسـیـنی شدگـانِ نَفـسِ گرم توأیم به تـو هـسـتـیـم بـدهـکـار اباعـبـدالله کار تو داده نتـیجه چه قیامت کردند اربـعـیـن لـشـکـر زوّار ابـاعـبــدالله در و دیوار مدیـنه ز غـم بی کسی ات مـیزنـد تـا بـه ابــد زار ابـاعــبـدالله مادری بودی و کوبید درِ بیتِ تو را آتـش آن در و دیــوار ابــاعـــبــدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفـر با تو نـشد یـار اباعـبدالله؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غــربـت حـیـدر کــرّار ابـاعــبــدالله تو علی گشتهای و ابن ربیع هم قـنفذ وای از این هـمه تـکـرار اباعـبـدالله سرِ پیـری گـذرِ تو به چه جاها افتاد وای از آن هـمــه آزار ابـاعــبــدالله شکر حق باد که در لحظۀ آخر ز عطش چـشـمهـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله خواهـر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شـعـلـه پــرسـتـار ابـاعـبـدالله کفـنت خار بیابان نشد و بیتو نرفت دخـتـرت بـر سـر بـازار ابـاعـبـدالله
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
حتی قلم ز شرح چنین غصّه قاصر است قـبـر امام تـولیـتـش دست کافـر است حـیـن قـدم زدن به امـامـت سـلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیـعـۀ حـلاوت یک قـال صادقـیـم نَقل حدیث اوست که نُقـل منابر است شـیـخ الائـمّـه، عـالـم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شــیــوۀ جـســارت ابـن ربـیــع ها نسل عـلی و فاطمه بودن مـؤثر است آتش، طنـاب، کوچه و مأمور بد دهن دشمن چه در شکنجۀ معصوم ماهر است بـانـوی پـا به مـاه نـدارد به خـانـهاش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش بـیار شهر مـدیـنـه مـقـصّر است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
نیـمه شب شـعـله به مهـمانی در میآید اشـک آتـش به سـر هـیـزم تـر مـیآیـد کـوچـه را دود گـرفت و وسط آتـش ها پشت در حضرت زهرا به نظر میآید روضه خوان کیست؟ امامیست که چون ابراهیم مثل خیری ست که در دامن شر میآید روضه خوان باش که درک صفحات مقتل فـقـط از عـهـدۀ لـبـهـای تـو بـر میآیـد بی وفا شهـر مدینه، بی حـیا ای بـغـداد سوز این روضه به پابوس جگر میآید گرچه عمامه نداری و عبایی هم نیست بـه تـنـت نـور ولایـت چــقـدر مـیآیـد ماه، روبـنـد بـیانـداز ببـین در دل شب مو پـریـشان وسـط کـوچه قـمـر میآید مو پریشان شدی و زجر کشیدی، آری مو پـریـشان بـشود حوصله سر میآید روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس چه رسیده ست به حال بـدن محـترمت و چه سنگین شده بر شانۀ تو کوه غمت ریسـمان بر تن مهـتاب تو بی تاب شده کوچه پر نور شده نیـمۀ شب از قدمت تو اگـر تـنـدتـر از این بروی مـیـفـتـی آه ای پــیـر قـبـیـلــه، آه از قَــدِّ خـمـت مو سفـیـدی و ولیکن پـسـر فـاطـمهای مـادرت گـفـت بُـنَـیَّ بـه فـدای قــدمـت مثل آن سینۀ سنگین شده در ظهر عطش چقـدر سخت شده هم دم و هم بازدمت تو چه گفتی که سزاوار مصیبت شدهای؟ تو چه کردی که کند قاتـل تو متّهـمت؟ بـنـویس آنـچـه که اسلام به آن وابـسته رسـتـگـاری مـرا داده خـدا در قـلـمـت روضه بر حـاشیۀ برگ شقـایق بنویس مثل زهراست غمت، حضرت صادق بنویس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
هزار مرتبه شکـر خدا که شیـعه شدیم به سیـنـه مُـهـر ولای علی نشانه زدیم غـلام خـانـۀ اولاد مـصـطـفی هـسـتـیم و دل به ریشۀ خـاکی چـادری بسـتـیم، که گـفـتهاید دو عالم گدای مادر ماست که خلق عـالم و آدم برای مادر ماست به لطف درس تو ما شیعهایم شکر خدا بـه زیــر دیـن شــمــائــیـم تـا ابــد آقــا تو شیعه را نه، که اسلام را بنا کردی چه مکتبی تو از این درس ها به پا کردی هـزار حـوزه و مـکـتب به پـا شده امّا هـنــوز هـم نـرسـیـده به ابـتـدای شـمـا اگرچه این همه عالِم به حوزهها هستند هـنوز جـیره خـور سفـرۀ شما هـسـتـند سـلام مـا به شـمـا ای سـلالـۀ پُر نـور سـلام مـا به شـما یا مُـروّج الـعـاشـور نـشـستهایم در این روضهها کـنار شما که اشـک ما بـشـود مـایـۀ قـرار شـمـا چـقـدر گـریه نـوشتی به پای عـاشورا چـقـدر روضه نـوشتی برای عـاشورا به داغ پـیـکــر اکـبـر چـقـدر بـاریـدی به یاد حـنـجـر اصغـر چـقـدر بـاریدی به دست بستۀ زینب چه گریهها کردی چه گریهها که به دست ز تن جدا کردی چـقـدر حسّ عـجـیـبی حـکـایـتت دارد چـه مـاجـرای غـریـبی شهـادتت دارد اسـیـر داغ شـمائـیـم و سیـنه میکـوبیم به سـیـنه از غـم داغ مدیـنه میکـوبـیم دوباره هـیزم و آتش، دوباره دود سیاه دوباره روضه زهرا، دوباره گریه و آه تو را چو جدّ غریبت کشان کشان بردند میان خـنـده اوبـاش و این و آن بُـردند مـیان کـوچـۀ غم ها زمـین زدنـد تو را شبیه حضرت زهرا زمین زدند تو را درست، اینکه زمین خوردی و پُر از دردی اگـرچه پـیـر، ولی بـازهم شما مـردی خدا کـند که دگر مادری زمین نخورد به پیش چشم ترِ دختری زمین نخورد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
قلبم از کـینۀ دشمن چقدر ریخت به هم تا که زد بر جگرم زهر شرر ریخت به هم یاد بزمی که بپا کرد در آن شب منصور از سر شب جگرم تا به سحر ریخت به هم اثری نیست به جا جز سرم، از زهر ولی صورت مادرم از شعلۀ در ریخت به هم خانهام سوخت ولی سینهای از میخ نسوخت آن که شد بهر علی سینه سپر ریخت به هم با لـگـد زد به در سـوخـتـه تا در افـتاد میوه از شاخه جدا گشت و ثمر ریخت به هم دست بسـته وسط کـوچه کـشانـدنـد مرا دیدهام از غم زینب شده تر، ریخت به هم داغ های من و عمّه چه تفاوت ها داشت وای من عمّهام از تیر نظر ریخت به هم میدویدم عقب مرکب و میسوخت دلم بهر آن طفل که از پای به سر ریخت به هم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() توصیف مظلومیت ائمه بقیه و شرح مصائب امام صادق علیهالسلام
قسم به غربت خاکی که فوق تفسیر است هـوای شـعـر برای بـقـیع دلگـیـر است نفـس کـشـیدن بین غـبارها سخت است سرودن از حرم بی مزارها سخت است چگـونه شعـر بـگـوید دلی که میگـیرد الا بــقـیـع! چـرا شـاعـرت نـمـیمـیـرد قـرار نیـست تـو را بیسبب بهـانه کـنم ولـی بگـو که دلـم را کـجـا روانـه کـنم کبوتری که در این خانه لانه داشته است در آسـتـان رضـا آشـیـانـه داشـته است چگونه باخبر از آن سرای درد و غم است دلش خوش است که نامش کبوتر حرم است بقیع، سـامـره و کـربلا و مشهـد نیست در این سرا خبری از رواق و گنبد نیست بـقـیع مثـل نجـف نیست تا که مهـمانش بـه راحـتـی بـنــشـیـنـد مـیـان ایـوانـش ولی بقـیع، بهـشتی ست با چهار مـزار بـقـیع مـژده سـالیست بـا چهـار بـهـار چهار مظهـر غـربتِ چهار تن مظـلـوم چهار قـبر غـریب از چهـارده معـصوم فـقـط میان بقـیع است این قـرار و تمام به یک سـلام شـوی زائـر چـهـار امـام ولی نـه، آه دلـم نـا تـمـام مـانـده هـنـوز به سینه حسرت عرض سلام مانده هنوز سلام از عمق دل دیدهای که پُر ابر است به مادری که بدون حرم نه بی قبر است اگر سلام تو آتش به سینهات افـروخت از آن دری ست که روزی میان آتش سوخت مرا ببـخـش! نـمیخـواهم آتـشت بـزنـم چگونه گویم از آن روز، خاک بر دهنم ز هرُم شعـلۀ در یاس را که پـژمـردند در آن هجوم علی را به ریسمان بُردند مـیـان تـلـخـی آن صـحـنـۀ غـبـار آلـود شکست قـامت مرد و مـدیـنه شاهد بود از آن غروب غم انگیر چند سال کذشت که باز خاطـرۀ کوچه از خـیال گـذشت مدیـنه هـمـدم انـدوه دودمـان عـلـیست و باز شاهد مـردی ز خانـدان علیست کـه بــاز آمــده آتـش در آســتـــانــۀ او هزار شکر که محـسن نداشت خانۀ او رسیـدهانـد که از بـاغ، لالـه را بـبـرنـد امــام صـادق هـفـتـاد سـالـه را بـبـرنـد تصورش چقدر سخت میشود ای وای بزرگ طایفه در کوچه میدود ای وای مــیـان گــریــۀ آرام او بــلـنــد نـخـنــد به دست بیرمقـش لااقـل طـناب مـبـند میان سیـنـۀ او روضۀ مدیـنـه به پاست طنین روضهاش از وای مادرش پیداست عـزیز فـاطـمـه را بـیاراده مـیبـردنـد هـمه سـواره و او را پـیـاده مـیبـردنـد دوید و از نـفـس افـتاد پشت آن مرکب دویـد و از نـفـس افـتاد گـفـت یا زیـنب اگرچه رفت ولی قامـتـش خـمـیده نبود به نی مقابل چـشـمش سر بـریـده نبـود اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جای جای تـنـش رد تـازیانه نداشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
کوچهها نیمۀ شب سوخـتـنت را دیدند ریسمان هـا به سراپـای تنت پـیچـیـدند اثـر زهـر کُـشـنـده بـدنـت راحـت شـد پابرهنه عقب اسب چه بد درد سر است اسب ها سرعتشان از قدمت بیشتر است جانت از جانب منصور لعین در خطر است صورت ملتهبت از عرق سرد، تر است پیکرت آب شد از زهر ولی بیسر؛ نه خانهات سوخت ولی کودک تو معجر؛ نه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام صادق علیهالسلام
ای صداقت ز نـامـتـان جاری حرف حق در کلامـتان جاری در هـوای تـو میکـنـم پـرواز مـرغ دلهـا به بـامـتـان جـاری در حــریـمِ تـو مـیشـوم لایـق زیـر پــاهـای تـو ســری دارم بر هـمـه حُکـمِ سـروری دارم هـرچه هـسـتم غـلامِ این بـابـم ای کـلامت کــلامِ پـیـغــمــبـر بـر تـو بـادا ســلامِ پـیـغـمــبـر عکـسِ رخسار احـمدی هستی با تـو از بـیـن میرود بـدعـت عالم از کارِ تو پُر از حـیـرت تو مسیـحـای شیـعـیـان هـستی تـو هـمـانـی که دلـبـری داری بین روضه چه محشری داری نوحه کردی سفارشت این است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
نور را در کوچۀ ظلمت کشیدن مشکل است پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است آسمان گر بر زمین افتد، قیامت میشود آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است خوشۀ انگور، تیره چون دل منصور بود دانه دانه مرگ را بر لب چشیدن مشکل است خانۀ آتش گرفته، روضه خوان مادر است نالۀ زن را ز پشت در شنیدن مشکل است قاتلی برادشت یک شمشیر….پیغمبر رسید ده نفر با اسب در مقتل رسیدن مشکل است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام صادق علیهالسلام
حـیـرانیام بود به درِ عـلـمـتان وکـیـل باشد خرد به پیش تو ای عقل کل، علیل آمـوزگـارِ دیـنـی و پـروردگـار عـشق بر شرح علم، درس شما هست بی بدیل از منطقت به مکتب حق مست گشتهایم مـا عـاشـقـیـم عــاشـقِ اسـلامِ بـا دلـیـل وقـتی که هست مـنـشأ عـلـمِ شما عـلی پس درس توست آنچه ادا کرد جبرئیل ای مو سـفـیدِ فـاطمه بر غـربتت سلام دست دلـم به خاک حـریم تو زد دخـیل در بیتِ خود تو حاکـمِ دلها شدی سپس با دست تو حکـومتِ منـصور شد ذلیل آتـش مـگـر بهـشت خـدا را اثـر کـنـد؟ آتـش بـرای دشـمـنـتـان است ای خـلیل آن شب که پا برهنه دویدی به کوچهها از چشم نـازنینِ تو میریخت سلـسبـیل
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصیبت به آتش کشیدن خانۀ امام صادق علیهالسلام
میان هیزمِ نمرودها «خورشیدْ سوزان» بود خلیلالله، بین شعله؛ آتش در گلستان بود زمین از گریۀ نوحالائمه غرقِ دریا شد هوای کشتیِ سُکّانِ دین درگیرِ طوفان بود مسلمانظاهراً رفـتند، جـنگِ آیۀ تطهیر نبردی که در آن سوزاندنِ آیاتِ قرآن بود دوباره هتکِ حرمت کرد، از آل رسولالله که گفته از جسارتهای قبل آتش پشیمان بود؟! هوای آسمان وحی، خیس از ابرِ دود آلود میان خانۀ فرزندِ کوثر روضهباران بود گلابِ باغِ گل را در اجاقی داغ، جوشاندند گلابی که شمیمِ اشکهای یاس و ریحان بود در و دیوار و دود و آتش و ترسِ زن و فرزند به قابِ مقتلِ تصویریِ مادر نمایان بود به هر سو میدوید انگار، مادر بود در شعله فضای صحنِ مقتلخانهاش آئینهبندان بود هوای ناجوانمردانه داغ و تشنگیهایش دلش را بُرد، آنجا که غریبی سخت عطشان بود گریزِ روضه شد عمامهای که شعلهور میشد به یاد معجری که نیمسوز از خیمهسوزان بود
: امتیاز
|