![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
آتش کشد زبــانـه ز دور و بــرم خدا خاکسـترش نشـسته به روی سرم خدا پـور خـلـیـلم و وسـط شعـله ها اسـیـر بـنـمـا اجـابـتی به دل مـضـطـرم خـدا ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک این درد غربت است به جان میخرم خدا دشمن غرور موی سپید مرا شکست امـا کـسـی نـبـود شــود یــاورم خــدا گـرچه کـسی نبـود تمـاشـا کـنـد مـرا در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا غـم های عـمه عـاقـبت انـداخـتم ز پـا دیـدی که داغ غـربتـش آمد سـرم خدا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
گـفـتـیـم با خجـالـت دل بعد بـوتـراب معصوم دیگـری نـشود بستـه در طناب دیدیم دست هرچه امام است بسته شد شیعه چرا نمیرد از این شرم بی حساب گفـتیم زهـر کین به امـامی نمی دهـند دیـدیـم هر زمـان جـگـر دیگری کـبـاب گفتیم شب، دگر مه نو سر برهنه نیست دیـدیـم مــاه، پـای بـرهــنـه زنـد رکـاب گفتیم بر سه ساله دگر زجر وغصّه نیست دیدیم پیـر مرد شد از زجر و غصّه آب گـفـتـیـم خـانـه را دگر آتـش نمی زنند دیـدیم خانه سوخت دوباره در آن مذاب آن سیل آتشین که ازآن کوچه شد شروع تا کعـبه تا نرفـته بگـیـریـدش از شـتاب تنها رســول اعـظـم اسـلام، با غضب نگذاشت تا دوباره سر از خون شود خضاب گـفـتـیـم شـیـعـه حـقّ ولـی را ادا کن قـرن ها که دعـوتـتـان مـانـده بی جـواب گفـتـیم دوره دورۀ غربت زدایی است ماندیم و ماند غـربت هـر تربت خراب سرداب و سامرا و بـقـیع تلّ خاک شد انگـار رفـته امّـت قـالـو بـلی به خـواب دیدیم و هیچ دم نزدیم این چه شیعگی ست دشمن هر آنچه خواست روا داشت در نقاب وهّابیت کمر به صف شیعه بسته است تا در صفـوف شیعه کند طرح انشعاب ما شـیـعـیـان صــادق آل مـحــمّــدیــم سر خط گرفته ایم از آن مالک الـرقاب تا کی نشـسته ایم و بگویـیم: ای دریغ قــرآن نـاطـق است پـس پــردۀ حـجـاب رهـبـر، سـران امّـت دین را پـیام داد شـد در مــیــان عـالــم اسـلام، انـقـلاب سستی به خویش راه نباید دهیم، هیچ بـایـد کـنـیـم قــافــلــه را بـاز انــتـخـاب از نهضت عدالت و از معنویّت است ای شیعیان، دعای فـرج هست مستجاب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
اگرچه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت به بی وفائی این روزگار عـادت داشت دوباره سینۀ دریائی اش پُر از غوغاست که بین آن همه شاگرد باز هم تنهاست شب و سکوت و مناجات دل نوازش بود فضای شهر پر از عطر جانمازش بود ز سـوز اشک، تن پیـرمرد می لـرزید وَ پا به پای تنش خاک سرد می لـرزید نـشـانه هـا هـمـه آیـات شــام آخـر بود که این همه به لبش ذکر وای مادر بود سر نمـاز و دعـا بود دوره اش کردند چقـدر مردم این قـوم پـست و نامـردند چـقـدر ساده شـکـسـتـند خـلـوت او را وَ زیــر پـای نـهــادنـد حــرمـت او را دوباره داغ مـدیـنـه خـدا به خـیـر کند امام و دشمن و کـیـنه خدا به خـیر کند بـرو فـرشـتــه بـیــاور عـبـای آقــا را دوبـاره جـفـت نـمـا کـفـش های آقـا را کسی نمی دهد اینجا بها به موی سپـید که بـاز کـار امـامی به قـتـلـگـاه کـشید شبانه رفت و غـریـبانه تا خـدا پـر زد از این قفس وَ از این شهر بی صفا پر زد دوباره بـاز عـزا بین عـرش بر پا شد امـام پـیـر هـم از بی حـرم تـرین ها شد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
مـا گـدائـیـم گـدای پـسـر فــاطمه ایم بوسه زن های عـبای پـسر فاطمه ایم بـنـویـسـیـد فــدای پـسـر فـاطـمـه ایم گریه کن های عـزای پسر فاطمه ایم چشم ما چـشمه ای انـدازۀ دریا دارد هرچه ما گریه کنیم از غم او جا دارد پیرمردی که خدا در سخنش پیدا بود زردی برگ گـل یاسـمـنش پیدا بود سنّ بالایش از آن خم شدنش پیدا بود با وجودی که خزان در بدنش پیدا بود نیمه شب بر سر سجّاده عبادت می کرد مثل یک عاشق دلداده عبادت می کرد مـاجـرایی که نـبـاید بـشـود، امّا شد باز هم واژۀ «حرمت شکنی» معنا شد پــای آتـش بـه در خـانـۀ آقـا وا شـد در آتـش زده مثـل جگـر زهـرا شد ولی این بار در خانه دگر میخ نداشت کار بر سینۀ پروانه دگر میخ نداشت تا شکست آینه اش اشک زلالش افتاد با تمـاشای چنین منـظره بالش افتاد تا که وحشت به دل اهل و عیالش افتاد باز هم خاطره ای بد به خیالش افتاد ناگهـان سنگ دلی آمد و آقا را بُرد بی عـمامه پـسر فـاطـمه را تنها برد می دوید آه چه با تب نفـسش بند آمد پا برهـنه پی مرکب نفسـش بند آمد وسط کوچه دل شب نفـسش بند آمد نه که یک بار مرتّب نفسش بند آمد با چنین سرعتی افتادن آقا قطعی است با زمین خوردن او گریۀ زهرا قطعی است آهِ بی فاصله اش مرثیه خوانی می کرد اشکِ پر از گله اش مرثیه خوانی می کرد اثر سلسله اش مرثیه خوانی می کرد پای پر آبله اش مرثیه خوانی می کرد دختری را که یتیم است پیاپی نزنید زخم هایش چه وخیم است! پیاپی نزنید
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
مثل هـمیشه شـهـر مـدیـنه عـزا گـرفت از دود آه حـضرت صادق فـضا گرفت هفت آسمان برای غـمش گریه می کنند از داغ او عـرش خـدا هـم عـزا گـرفت از زهـر آهِ سـیـنـۀ او پُر حرارت است این زهر از او مجال نیاز و دعا گرفت از آن شبی که شعـله در خـانه اش زدند درد قـــدیــمـی دل او بــاز پـا گــرفـت درد قــدیــمــی دل او داغ مــادر اسـت دردی که جان ز پـیکـر آل عـبا گرفت وقتی که تارموی سفیدش به خاک خورد شهر مـدیـنه هـالـۀ مـحـنت سرا گرفت شکـر خـدا کـه دیـدۀ او مـیـخ در نـدیـد میخی که وحشیانه به یک سینه جا گرفت این ضربه ها کـشید به گـودال قـتـلـگاه وقتی که شمر گیسوی شه از قفا گرفت آمـــد دوازده صـــدا پـشـت یــکــدگــر دریـای خـون تـمام تــن کـربـلا گرفت سر از بدن جدا شد و بر نـیزه شد بلـند این منظره تـوان ز زمین و سما گرفت سنگش زدند و وای که غلطید بر زمین بـوی سـر حـسین هـمۀ کـوچه ها گرفت بوی تنور و شعله و خاک وزمین چه باک بـوی شـراب از لب طـشت طلا گرفت این سر که چیزی از سر ورویش نمانده بود جان از وجـود دخـتـرک بی نـوا گرفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
دل گـرفـتـه یــاد ایــوان بـقــیـع دیــده ای داریــم گریــان بـقـیــع غربتـش چون شـمع آبم می کند نسل در نسل عشق دارم، عاشقم چون گرفـتارت کما فی الـسّابقـم کرسی درست جهـاد اکبر است فـاطـمـیّــه سـفــرۀ جـانـانــه ات بود هـر شب روضۀ ماهـانه ات روزی یک عمر ما دست شماست بـاز بــر بـیـت ولا آتـش زدنــد نیـمه شب وقت دعـا، آتش زدند نه ردایی نه عـمّـامه بـر سـرت خوب شد خواهر گرفتارت نشد نـیـزه ای در فـکـر آزارت نـشد اهـل بیتت را کـسی سـیـلی نزد زیـور آلات کـسـی غـارت نشد خواهری میکرد با حسرت نگاه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پُر از شمـيـم بهشت است منـبـرت آقا بـه بـرکـت نــفـحـات مـعــطـرت آقـا هنوز عـطـر و شـمـيـم محـمـدی دارد گـلِ دمـيـده ز لـبـهـای أطـهــرت آقـا شـبـيـه حضرت خـاتم مدينه الـعـلـمی عـلـوم می چکـد از خاک معـبرت آقا چهارهزار حکيم و فـقـيـه و دانـشمـند رهـيـن مکـتـب انديـشـه گـستـرت آقا اشاره های نگـاهـت زُراره می سـازد شنـيـدنی است کـرامات محضرت آقا و ديـده ايـم به وقـت جـهــاد انـديــشـه هـزار مـرتـبـه مـا فـتـح خـيـبـرت آقا ببـين که شيعـۀ صبح نگـاه تو هـستـيم در آســمـان هـمـيـشــه مـنـوّرت آقــا هنوز شيعه و « قال الامامُ صادق» هست کــنـار چـشـمـۀ جـاریِ کـوثـرت آقـا سـبـد سـبـد گـل لالـه به بـاغ دل دارم بـه احـــتـــرام دل داغ پــرورت آقــا نـبـود غـيــر گل آه و غــنچـۀ شـيـون به باغ بـغـض گـلو گـير حنجـرت آقا مگر نه شيعۀ تو در تـنـور آتش رفت چگـونه سوخت بهشت معـطـرت آقا در آن شبي كه تو را پا برهنه می بردند بهـشت عـاطـفـه هـا بود پـرپـرت آقا من از حضور شريفت اجازه می خواهم كه روضه خوان شوم امشب برابرت آقا اگر چه حرمتتان را شكسته اند آن شب نـبـستـه اند ولی دسـت خـواهـرت آقـا چه خوب شد كه نشد در مقابل چشمت كـبود، چـهـرۀ معـصوم دخـتـرت آقا گـل گـلـوی تو را دشـنه ای نـبـوسـيده و ماهِ نـيـزه نـشيـنـان نـشـد سرت آقا به حـرمت لب تو، چـوب پا نزد آنجا و داغ نـعـل نـديـده است پـيـكرت آقا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
همان امام غـریبی که قـامتش خـم بود به روی شانـۀ پیرش غـم دو عـالم بود میـان صحـن حـسـینیـۀ دو چـشـمانـش همیشه خـاطـرۀ ظهـر یک محـرم بود دل شکـسـتۀ او را شـکـستـه تـر کردند شبیه مـادر مظلومه اش پـر از غـم بود اگر تمـام مـلائک ز گـریـه می مـردند به پـای خانـۀ آتـش گـرفـته اش کـم بود حدیث حرمت او را به زیـر پا بـردنـد اگــر چــه آبـــروی خــانــدان آدم بـود شتـاب مـرکـب و بـنـد و تعـلـل پـایـش زمیـنه های زمین خوردنش فراهم بود امان نداشت که عمامه ای به سر گیرد همان امام غـریبی که شانه اش خم بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود غريب شهرِ خودش نه، غريب عالم بود چقدر روضۀ كرب و بلا بپا می داشت به روی سـر در خانه هميشه پرچم بود اگر چه زخم جگـر تازه می شد اما باز برای داغ دلـش روضـه مثل مرهم بود هـمـيـشـه در وسط كـوچـۀ بـنی هـاشـم پـر از تـلاطم اشـكِ مصيبت و غـم بود شبی كه در تب آتش بهشت او ميسوخت شكسته قامت و آشفـته حال و درهم بود كبـودِ زخـمِ طناب و اسارت و غـربت چـقـدر در نظـرش كـربـلا مـجـسّـم بود خلاصه لحـظـۀ آخـر، زمان تـدفـيـنـش بـسـاط غـسـل و بساط كـفـن فراهم بود در آن زمان به خـدا هـر دلی پـريـشانِ شهـيــد بـي كــفــن واديِ مـحــرّم بــود به زخـم پـيـكـر گـل، بـوريا نمی پـيچيد اگـر كه پـيـرهـن پـاره پـاره ای هـم بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زباحال امام جعفر صادق علیهالسلام قبل از شهادت
منی که بـر همه عـالـم گـره گــشا بودم مـیــان مـوج مـصیـبــات مـبــتــلا بودم همیشه غفلت اصحاب دردِسر ساز است به وقـت فـتـنه چـه بی یـار و آشنـا بودم کـنـار مـنـبـر من مـکـتـب جـدیـد زدنـد در آن غـبار زمان چـشـمـۀ هـدی بودم حقـیـقـت همه قـرآن میان قلب من است مـنـم که بـر هـمـۀ خـلـق رهـنـما بــودم شبی که از همه سو ریخـتـنـد در خـانه فـقـط به یـاد غــریـبـیِ مـرتـضی بـودم همـین که شـعـلـۀ آتـش به خانه ام افـتـاد نـفـس نـفـس زدم و یـاد خـیـمه ها بـودم اگرچه شکر خـدا دختری نسوخت ولی به یــاد شــام غــریـبان کــربــلا بــودم کـمی ز روضـۀ گـودال بـر سـرم آمـد به گـیـسوان پریشـان چو در نـوا بودم نخـورد یک نـوک نـیـزه به پیـکرم امـا بـه یــاد قــاری بـالای نـیـزه هـا بــودم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
می سوخت بین شعـله ها بال و پر تو آتـش نشـد شـرمـنده از مـوی سر تو با رفـتن تو آسمـان هم گریه می کرد آن شـب نبود عمامه ای روی سر تو پای برهـنه پشت یک مـرکب دویدن نـگـذاشت نـایی در میـان پـیـکـر تو دیــدنــد خــیــلی داغــدار کربــلایـی شام غریبان شـد به پا در محضر تو در کـوچـه های خـلـوت شهـر مـدینه تـنهـا غــریـبـی بـود یـار و یـاور تو جای هـزاران سجـدۀ شـکـرانه دارد خـنـجر نیـامد بر ضـریح حـنـجر تو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
بــاز از دعــای مـادر نــام آشـنـای ما امشب بساط روضه به پا شد برای ما خون گـریـه می کـنـند تـمام سـتـاره ها همراه چـشـم های زمیـن پـا به پای ما از بوی دود و آتش کوچه مشخّص است بوی مدیـنه می دهد این گـریه های ما یک عـدّه از سـقـیـفـه شبیه مغـیره باز خـون کـرده اند بر جـگـر مـقـتـدای ما یک پیرمرد پای پیاده! چه روضه ای! خاکی به سر کنیم از این ماجـرای ما شیخ الائمه و سر عریان عجیب نیست؟ این ها شده است غـصّـۀ بی انتـهای ما
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
عالم ز آه، تیره تر از صبح محشر است خـون جـگـر به دیـدۀ آل پـیـمـبـر است شهر مدیـنـه گـشـته عـزا خـانـۀ وجـود رخت سیاه بر تن زهرا و حـیـدر است گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است گـریـنـد بر امـام شـشـم هـفـت آسـمــان در نه فلک قـیامت عظمای دیگر است جسمی که آب شد زجفا زیر خاک رفت در قلب آب و خاک از این داغ آذر است خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او قبرش کنار تربت زهـرای اطهـر است آتـش زدنـــد خــانــۀ او را حـرامــیـان این اجر خوبی پدر و ارث مـادر است جز تَلّ خاک نیست نشانی از آن مزار الحـق که نـنگ آل سعـود ستمگر است قـامـت خـمـیـده؛ تن شده مانند شمع آب این شـاهد جـنایت منصور کـافـر است بر او بریز اشک که این گریه نزد حق با گـریه بر حسیـن ثـوابش برابر است با آنکه بسته است به رویش در بـقـیـع میثم هماره چشم امیدش به این در است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() حضرت عبدالعظیم حسنی
از بوستان فاطمه، عطر و شمیم داشـت با دوستـان فـاطـمه، لطف عمـیـم داشت خواندند اهـل معرفت او را "نگین ری" با آن که نام و شهرت "عبدالعظیم" داشت این گلشن "حسن" این عـاشـق "حسین" با مهر و عشق و عاطفه عهدی قدیم داشت گـل واژه حـدیـث از آن لـعـل جـان فـزا عطر بهـار وحی و صفای نـسیم داشت از محضر سه حجت معصوم فیض برد یعـنی که ره به چشمه فوز عظیم داشت مثـل کـبوتــران حــرم خــانــۀ "رضــا" روحــی در آستــان ولایت مقـیـم داشت شــاگرد پــاک بـاخـتـه مکتـب "جــواد" دستی پر از کرامت و طبعی کریم داشت از پــرتــو هــدایت "هــادی" اهــل بیت راهــی بـه آســتـان خـدای رحیـم داشت ایمان خویش را به امـامش ارائـه کــرد با آن که جان روشن و قلب سلیم داشت بـا خــانــدان وحــی پــل ارتــبــاط بــود با اهـل بــیت رابطه ای مستـقـیـم داشت طــور تـجــلــی ســـه امــام هـــمــام را چون درک کرده بود، مقام کـلیم داشت شب تا به صبح شعر "شفق" را مرور کرد مرغ سحر که زمزمه "یا کریم" داشت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() حضرت عبدالعظیم حسنی
ای بلــنـدای عشق قامــت تــو ای ســلام خـدا به ســاحت تـو خـاک بوس سیـادت تـو زمین جایگاهت ولی به عرش برین آسـمانی تـرین مـسـافـر خـاک قدر و شان تو کی شود ادراک ای ذراریّ حـضــرت زهـــرا بــنــــده ای بــا ارادت زهـــرا افتـخارت همــین بـس ای والا باشــی از نســل سیـدالـنُّـجـبــا بس که بودی تو فاطمه سیرت مصطـفایی منش علی صولت در سماوات چون ستـاره شدی تو اباالقــاسمی دوبــاره شـدی نـور تـوحـید در نـگـاهت بـود تـربت عشق سجده گاهت بود ذکر تحـــلـیـل با تــکــان لبـت چـشــمۀ نــور در نـماز شبت ای روایـت گـــر هــدایـت هــا راوی صـــادق روایــت هــا بس که در عشـق مستـدامی تو دسـت بـوس چـهـار امـامی تو تا لبت عرضه ای ز دین کرده مـعـرفـت پیـش تـو کــم آورده اعتقادت ز بـس که بنیادیســت صله اش لطف حضرت هادیست بهر تحسیـــن تـان بگــفت آقـا انــت انــت ولـــیــّنــا حــــقـــا تــو غـــرور اصــالتـّـی منــی حُسن محضی حسین درحسنی آبـــرودار خـــاک مـــایـی تــو صاحـب ملک خون بهایی تـو تو صــفـا بخش دیـن و آیـیـنی عــزت سـرزمیــن بـاکـیـنــی ملـــک ری از تـو آبــرو دارد پای تـو هسـتِ خـویش بگذارد چــه بــگویــم ز قـدر والایــت چـه بـگـویم ز شأن عـظمایـت وصفت این بس زبس عظیمی تو حـضــرت سیـدالکـریـمـی تـو شــاه زاده! گدای خود دریـاب رهگـذر! خاک پای خود دریاب پیرمرد عصـا به دست حجاز! یک نظر سوی خاکیــان انداز قـبـلـه خـــاک ما شده حـرمـت چـشم امیــد مـاست بر کـرمت هـر دمـی از زمـانـه دل گیـرم راه صحـن تو پـیش می گـیرم ای قــــرار دل هــوائــی مـــن مرهـــم زخــم کـربـلایــی مـن ای به دل دادگـان تو نـور عین ای نگـار همیشه شکـل حسیـن کـوی تو رنـگـی از خـدا دارد خــاک تــو بــوی کـربـلا دارد ای فـــــرسـتـــاده رســـول الله جــانـب خــون بــهـای ثــارالله تــویی آن یـار بی قــریـن دلـم هـر شب جمعه هـمـنـشین دلـم با عـلـی عـهد عشق بستی تــو سـفـره دار کـمـیـل هـستــی تو بشنو این درد دل ز نوکر خود نوکر بی قـرار و مضـطرخود چه بـگـویـم که قـوم نـامـردان ملک ما را فروختند چه گران وای بر ما برسـرشک دوعیـن قیمت خاک ماست خون حسین آری ایـن است با تــو درد دلـم تا قـیــامت ز مــادرت خـجــلم تحفه ای می دهی که هدیه کنم کـمکـم کی کنی که گـریه کـنم حق بده گر ز غصه دل خونـم قــدر یک عمر گریــه مدیـونم گرکه نقشم برآب شد تو ببخش گرکه شادی خراب شد تو ببخش حـرمت گـرچـه کــربــلا باشـد کـربــلا کــرب و البــلا بــاشد کی در این جا سری بریده شده معـجـری از سـری کشیده شده کی دراین جا عطش جگر سوزاند جگــر یک پــدر پسر سوزانـد باورم نیست شور و زمزمه را کــربــلای بـدون عـلـقـمــه را کـربــلا دیــد نیست با یــاسـش با دو گـلدستـه هـای عـبـاسـش حاجتی دارم از تو شـاه کریــم حضرت عشق واجب التعظیـم خــواهش ســائـلـت ادا فــرمــا خــاک من خاک کـربــلا فرما
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() حضرت حمزه سیدالشهدا
بــرای اوج نـوشـتـنـد بـال وا شــده را نزول نیست، به معـراج آشـنـا شده را تو هـمـزۀ اَحَـد و حـمـزۀ اُحـد هـسـتـی چگونه شرح دهم جلـوۀ دو تا شـده را قسم به حرمت جعفر تو نـیـز طـیـاری قـفـس چگـونه بگیـرد تن رهـا شده را خودی شکستی و آوازه ات فراتررفت خــدا بلـنـد کند خـاک مصطفی شده را تو ایـسـتــاده ای و ایـسـتـاده می مـانی شکست نیست،به دست نبـی بنا شده را به بازویت"اسد اللّهی" علی وصل است سپاه نیست جـلــودار، مرتضی شده را به روی خاکی و پیغمبر خدا مانده است چگونه جمع کند این جـدا جـدا شده را کفن که برتن توکرد،گریه کردو نشست کـنـار پـیـکر تو دیــد بــوریـا شده را خــدا به خـواهـر غمدیـدۀ تو رحـم کند اگر نگـاه کـند جـسـم جا به جا شده را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() حضرت حمزه سیدالشهدا
گـمــان نمی کنم این روح پیکرم باشـد تــنـی که مُـثـلـه شـده در بـرابـرم باشد گمان نمی کنم این تکـه های پخش شده هـمــان عـمــوی رشیــد پـیـمبـرم باشد بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟ اگــر خــدای نـکـرده بــرادرم بــاشد! فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت کنار کشتۀ گودال مو پــریـشان گفت: گمــان نمـی کـنم این زیر نیـزه افـتـاده حسیـن فـاطـمـه یعــنی بــرادرم بـاشد تو را خدا بگــذارید بـوســه اش بـزنم که قــول می دهم این بار آخــرم باشد کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟ مـخـواه بی کفن این مـرد محترم باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تخریب حرم ائمه بقیع
دیشب برای دفـتر من همّ و غــم شدی بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قـلـم شدی باور نکـرد نیست سـرانجـام در زمین مهمانِ رسـمی شب شـعـر خودم شدی تو از زمان آدم و حـوا، وَ قـبـل از آن بر روی دست های مشیّـت عـلـم شدی بی مرحمت که روز شما شب نمیشود اصلاً تو آفــریــده برای کــرم شــدی هشتاد سال و خرده ای انـگـار می شود از جمع اهل بیتِ حــرم دار کـم شدی بـا اتــفــاق هــشـتــم شــوّال آن زمــان تنها گـریـزِ روضهٔ من در حـرم شدی ماندم چرا زمین و زمان زیر و رو نشد مـوقــعــی کـه وارد بـازی ســم شـدی آن بار هـفـتمی که لبت رنگ سبـز شد آن بار هفتمی چه قَــدَر پر ورم شدی حالا بماند این که چه شد بین کوچه ها حالا بـماند این که برای چه خـم شدی «عارف» نگو دگر، نکند فکر میکنی! مثل مـؤیـد و شـفـق و مـحـتـشـم شدی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تخریب حرم ائمه بقیع
تخریب کرده اند حرم و بارگــاهـتــان آنها که زنــده انـد به لطف نگــاهـتـان بر روی مهربـانـیـتـان چـشـم بسته اند با خود نـگـفــتــه اند چه بوده گناهتان ازنسل هیزم آورشان که عجیب نیست آتش زنــنــد دوبــاره دل پـر زآهـتـان روز سـقـیـفـه بود اگر بی حــرم شدید یا بـیـن کوچــه بود که بـسـتند راهتان اول زدند مادر و بـعـدش حـسـیـنـتــان افتاد بین تیغ و نیزه و شد قـتـلگـاهتان وقتی رسید یوسف کـنـعـان فــاطــمــه با او بنا کـنـیــم حــرم دلـبـخــواهـتـان فـعـلا نشسته است و زغـم آه می کشد کنج بــقــیــع در شب تار و سیـاهـتان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تخریب حرم ائمه بقیع
از صـفـای ضــریح دم نـزنـید حرفی از بیــرق و علــم نزنید گریه های بـلـند ممنـوع است روضه كه هیچ، سینه هم نزنید كربـلا رفتـه ها! كــنار بـقـیع حرفی ازصحن و از حرم نزنید زائری خسـته ام نگــهـبـانـان بـه خــدا زود می روم، نزنیـد زائــری داد زد كه نامــردان تازیـانــه بـه مــادرم نـزنـیــد غـربت ما بـدون خاتمه اســت مادر ما همیـشه فاطــمـه است كاش درهای صـحـن وا بشود شــوق در سینه ها به پا بشود كاش با دست حضرت مهـدی این حـرم نیز با صــفا بـشـود كاش با نغمۀ حســین حـسـیـن این حـرم مثــل كــربـلا بـشود در كــنـــار مـزار ام بـنـیـــن طرحـــی از علـقـمه بـنا بشود پس بســازیــم پـنـجـره فــولاد هر قدر عـقده هسـت وا بشود چار تا گـنـبـــد طلایــی رنگ چــار تا مشـــهد الرضا بشود این بقیعی كه این چنین خاكی ست رشـك پروانه های افلاكی ست در هـوایش ستـاره می سـوزد سیـنه با هر نـظاره می سوزد هـشـت شـوال آسمان لــــرزید دید صحن و مناره مـی سـوزد بــارگــاه بـقــــیع ویــران شــد دل بی راه و چـاره می سوزد این حرم مثل چادر زهرا ست كه دراین جا دوباره می سوزد این حــرم مـثل خـیـمـۀ زیـنب كه در اوج شـراره می سـوزد سـال ها بعـد قـدری آن سـوتـر چــنــد قـرآن پــاره می سوزد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() تخریب حرم ائمه بقیع
روزی ایـنجا بهار داشته است چـار سـنگ مزار داشـته است به حـریــمـش پــنـاه مـی بـرده هرکه با هرکه کار داشته است مثل مشـهد در این حــرم زائر از خودش اختـیار داشته است شـانه ی بـی قــرارِ لــرزان و گــونـه ی آبــدار داشـتـه است اشک با پلک، رو به روی ضریح آشـکـــارا قــرار داشــته است روزگـاری به خـادمیِ بـقـیــع جـبـرئیـل افتخـار داشتـه است روی زوّار بــــاز بـــوده حــــرم زائــرش شــوق یــار داشته است شاخه هایش به سنگ محکوم است هر درختی که بار داشته است گیـرم اینجا خــراب هـم باشــد دائــمــا آفـــتـــاب هــم بــاشـد دل مهم است بیـن مــا با قـبـر گـیرم اصلاً طنــاب هـم بـاشد گــاه مثـل بقــیع می بـایـســت در زیــارت شــتـاب هم بـاشد این خودش باب رحمت است اگر زدن شیــعه بــاب هـــم بـاشد چون که اُمّ البنین دراین خاک است باید ایـنــجا ربــاب هــم بـاشد بایـد اینـجا شبـیـه کـرب وبـلا نـالـــه ی آب آب هــم بــاشــد باید اینجا حـرم درست کـنـنـد چار تا مثل هم درســت کنـنـد با امام حـسـن سـزاوار اســت چند باب الکـرم درســت کنند بـا طــلا دور مــرقــد سـجــاد بیتی از محتشم درســت کـنند به تــولای بــاقــر و صــادق صحن دارالقلم درســت کنند نـزد ام الـبــنـــین نــمــادی از مشک و دست وعلم درست کنند دود مه نه در این مـکـان بـاید شاعران چـاردم درسـت کـنند با کریــمان "کـریم خانــی"ها قـطـعـه ی "آمدم" درست کنند دورِ گـنـبــد چــهـار گـلــدستـه ولی از داغ خـم درسـت کـنند کاش هر چـیز را نمی سـازند کوچه را دست کم درست کنند کوچه را در ادامـۀ این طـرح از حـرم تا حرم درست کنند
: امتیاز
|