- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از وفات «شهادت»
با اشـک بـیزوال خـودم گریه میکنم بر روز و ماه و سال خودم گریه میکنم این پلک ها به روضۀ تو زخم شد حسین پس بـا زبـان حـال خودم گریه میکنم حالا دگر بدون عـصا میخورم زمین گاهی خودم به حال خودم گریه میکنم میپرسم از خودم که چرا بیکفن شدی؟ بـر پـاسـخ سـوال خـودم گـریه میکنم گاهی که یاد عـصر دهـم میکـند دلـم بر غـارت جـلال خـودم گـریه میکنم من آن کـبـوتـرم که ز شلاق ها هـنوز هر شب ز درد بال خودم گریه میکنم ای بـهـتـریـن بـرادر دنــیـا بــرای تـو تا وقـت ارتـحـال خودم گـریـه میکنم
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه در شهادت حضرت زینب
آرامـش حـقـیـقـی چـشم انـتـظـارها صبـری بـده به سیـنۀ ما بیقـرارها این امتحان ماست كه با سختی فراق سنـجـیـده میشـوند تـمـام عـیـارهـا ما دل شكستهایم و دلت را شكستهایم شـرمنـدهایـم از غـم این انـكـسارها یک ماه و نیم مانده كه آمادهام كنی ای مقتدای هرشب شب زنده دارها دنیای ما پُـر است از آمـال و آرزو آقا نجـاتـمـان بـده از این حـصارها اما سرشت ما همه از خاک كربلاست آقـا عـنـایـتـی به حـسـیـنی تـبـارهـا امشب دوباره در طلب زیـنـبـیـهایم پـروازمان بده به سوی همجـوارها از ما مـدافـعـان حـرم انـتخـاب كن ما را بـده لـیـاقـت آن سـر به دارها
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از وفات «شهادت»
همیشه غرقِ غمم نقلِ این دقایق نیست که حال و روزِ من آن حال و روز سابق نیست من آن صنوبر خشکم که شعله ور شدهام از آنچه فکـر کنی بیتو پـیر تر شدهام نصیب من شده این قامتی که خم شده است ز گریه نور دو چشمم چقدر کم شده است مدینه بیتو برایم همیشه تاریک است گمان کنم که زمان وصال نزدیک است به خـانـه غـصّـۀ هـجـده شـهـید آوردم سـرِ شـکـسـتـه و مـوی سـپـیـد آوردم ز دست گریۀ ما اهل شهر خسته شدند چقدر زینب و اُمُّ البنـین شکـسته شدند هـوای نوحـه سـرایی گرفـتهایم حسین چقدر روضه دوتایی گرفـتهایم حسین چقدر ما دو نفر مستمع شدیم و رباب برای ما دو نفر خواند روضۀ غمِ آب هـنـوز حـرفِ نگـفـتـه زیـاد دارم مـن هـنـوز کـرب وبـلا را به یاد دارم من هـنـوز در تـبِ داغِ خـیــام مـیسـوزم هنوز گـریۀ بر توست کـارِ هر روزم هنوز ملـتهب از بودنـم به بـزمِ مِـیام هنوز در شوکِ دیدارِ تو به روی نِیام هنوز هـر طرفـی ظـرف آب میبـیـنم مدینه را به سرِ خود خـراب میبـیـنم هنوز جان به لبِ نعل و استخوان توأم هنوز گریه کـنِ زخـم خـیـزران تـوأم هنوز جسم علی اکبـرت به یادم هست هنوز تشنگیِ اصغـرت به یـادم هست هـزار مـرتـبـه آنـچـه گـذشت را دیـدم هزار مرتبه در خواب، تشت را دیدم نـوشته روی دلـم روضـۀ مُـفَـصَّلِ تو فضای سیـنـۀ من شد کـتـابِ مقـتـل تو قـسم به تـربتِ پنهـان و خـاکـیِ مـادر مدیـنه بیتو به دردم نمیخـورد دیگر مـنـی کـه آیــنـۀ غــصـههـای سـاداتـم دوباره راهیِ پس کـوچههای شـامـاتم زِ قـبـرِ طفـل تو باید غـبـار گـیرم من کـنار قـبـر سه سالـه، قـرار گـیرم من
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
در سینهام جز مِهر زینب جا نخواهد شد با او کسی در عاشقی هـمتا نخواهد شد عاشق شوی حرف دلم را خوب میفهمی ذکری شبـیه «زینب کبری» نخواهد شد نوکر که جای خود، غـلام نوکرانش هم درمانده و محتاج در عقـبی نخواهد شد هر کس که گریان شد برای عمۀ سادات شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد داغ برادرها…اسارت…سیلی و غارت در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد از غیرت و از عفت زهراییاش پیداست حتی اگـر معجـر بسوزد وا نخواهد شد مِیـلش شهادت بود در کـرب و بـلا، اما زینب نماند که عـدو رسـوا نخواهد شد بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق جز با اسارت رفتـنـش برپا نخواهد شد عـمـری بـلا دیـده ولی داغـی بـرای او مانـند داغ عـصر عـاشـورا نخواهد شد همراه مادر هر چه بر سر میزنیم انگار قـاتـل ز روی سیـنـۀ تو پـا نخـواهد شد کل تن تو جای زخم نـیـزه و تـیر است جایی برای بـوسـهام پـیدا نخـواهد شد؟
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
اگر نشانهاى از کـوه و آبشارى هست اگر خزانِ مرا شوقى از بهارى هست اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست اگر که بال و پرى هست،اعتبارى هست فقط به خاطرِ عرض ارادتم به شماست تو را به صفحۀ دل شاعرانه باید گفت زِ معـجـزات بـیـانت تـرانـه باید گفت زِ غصههـاى دلت بى بهـانه باید گـفت زِ دشت کرب و بلا عاشقانه باید گفت به نقطه نقطۀ شعـرم نظـر بـفـرمـائـید تو خواهرى و برادر تو مادرى و پدر گَهى حسینى و عباس و گه خودِ حیدر تو وجه مـشـتـرکى بین سـورۀ کـوثـر تو شاهِ شـامِ بـلایى، رقـیه سـرلـشکـر فـداى ذکـر قـنـوت و سجـود تـو بـانـو در انعکاس نگاهت عـلـى شده جارى تو فـاطـمـى نـسبى عـین شاه کـرارى بـراى دخــتـرکـانِ حــرم عـلـمــدارى مـلـیـکـهاى و مـنـم آن غـلامِ دربـارى بیا و بـر منِ درمـانـده تـکّـه نـانـى ده تو ارث بردى زِ مادر مقام عصمت را تو شأن دادى به پاکى، حجاب و عفّت را تو ارث بردى زِ حیدر شکوه و غیرت را و استـوار نـمود خـطـبـهات ولایت را بـه لـحـنِ حـیـدرىِ تـو هـزار اى والله حرم حرم حـرم از روى لب نمىاُفـتد به سنگ فرش حرم رنگ شب نمىاُفتد مـدافـع حـرم از تـاب و تـب نمىاُفـتـد ظفر به لطف دعـایت عـقب نمىاُفـتـد به زودى کار همه دشمنانِ تو زار است حسین روز و شب و ماه و آفتابت بود حسین تکّه کـلام و گـل و گـلابت بود حسیـن مـاه تـمامت مـیـانـه قـابـت بود حسین نـان تو بود و حـسین آبـت بود تو وقف کردى خودت را براى خون خدا بـراى وصف تـو واژه اگـر کم آوردم به جاش پیش قدومت سَرى خم آوردم بـراى زخــمِ دلــم بـاز مــرهــم آوردم مـیـانِ مـجـلـس تـو نـوحه و دَم آوردم سـتـارۀ شـب اربـاب، قـبـلــۀ حـاجـات اگر حسین تنش زیر دست و پاها بود بـراى ذبـحِ سـرِ او اگـر که دعـوا بود و حـرفِ شـمـرهـا به هـم بـفـرما بـود چقـدر کـرب و بلا در نگـات زیبا بود تو چنگ بر رخ خود مىکشیدى با فریاد
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
به شیعـه آبـرو داده وجـود زینب کـبری یقین و صبر بوده تار و پود زینب کبری نه تنها زینت باباست بلکه زینت دنیاست علی پیداست در حین شهود زینب کبری
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از وفات «شهادت»
این خانه گرچه بهرِ تو شاها محقّر است لطفی کن و بیا که دمِ مرگِ خواهر است لبخند چیست؟ کرده فـراموش ذهـنِ من از پنج سالگی فقط این چشمها تر است اشکـم تـمام گشته و خـون گریه میکنم امشب همان دو کاسۀ خون خیره بر دَراست بعد از تو گـشته پیـرهـنت یـارِ خاطـرم پیراهـنی که با همه عـالـم بـرابـر است هرچند ظاهرش شده رنگین ز خونِ تو بر تار و پود و رگ رگِ آن اشک مادر است یـادم نـمـیرود ز تنـت سخـت شد جـدا یادم نمیرود که…! نگوئـیم بهتر است پیـراهـنی که بوی جـنان پیشِ او، نـسیم عطرِ تنِ حسین برآن مانده،محشر است گـفـتـم بـیـا ولـیـک دلـم شــور مـیزنـد تصویـر آخـرِ بـدنت پیـشِ منـظـر است ترسم دوبـاره بـاز شود چـشـمِ زخـمـها یادم نرفته جسمِ شریفی که بیسر است دارد، هـزار شکـر، دگـر بـستـه میشود چشمی که دید زیرِ گلوی تو خنجر است «فرشی» به غیر تو به کسی نیست زر خرید فریاد میزند که در این خانه نوکر است
: امتیاز
|
مدح و وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است چـادرش را میتکـاند میتکاند کـوفه را کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است میکَـنَـد از جا زمینِ شـام را با کـاخـهـا راهِ مولا باز هم بر خیـبَرَش اُفتاده است کیست زینب لحظههایی که علی در رزم بود ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است قبل از آنی که یزید از پیـشِ خانم پا شود دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است مرتضیٰ بر دستمالِ زرد خود میزد گِره یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است هرکجا میرفت چشمی سویِ او جرأت نکرد بر سـرِ او سـایـۀ آب آورش اُفـتاده است کـارِ او پیـغـمـبریِ از کـربلا تا شام بود بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است یادِ ایـامی که شد سایـه بـرادر با سـرش ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود یـادِ مـادر، یـادِ روزِ آخـرش اُفـتاده است بادِ گرمی میوزید و بویِ سیبی میرسید دید از تَل آنطرف تَر پیکرش اُفتاده است وای دستِ حرمله گهوارهای پاشیده بود آه دستِ دشمنـش انگـشترش اُفـتاده است میشنـید از مَحـمِـلی لالایـیِ گـرمِ رُباب حق بده حتماً به یاد اصغرش اُفتاده است
: امتیاز
|
مدح و وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
بس که با خود ماتم از کرب و بلا برداشته بوی غصه کوچههای شام را برداشته در حـقیـقـت چهـرۀ آئـیـنۀ کـرب و بلا با وفـور اشک های خود جلا برداشته کوچه و محراب و خون تشت را دیده، ولی چون عمود نیزه را دیده ست تا برداشته گویـیا بر چهـرۀ زینب زده آن بیحـیا خیزران را وقتی از تشت طلا برداشته طاقتش دیگر شبیه سالهای پیش نیست غصههای خویش را از هم جدا برداشته پهن کرده دور بستر گریۀ یک عمر را کوله باری را که از کرب و بلا برداشته تا همین اندازه میگویم که کوه اهل بیت چند وقتی میشود با خود عصا برداشته
: امتیاز
|
مدح و وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
به مـدیـنـه خـبـرِ سوخـتـنـش را نبرید آه در سـایـه بـیـائـیـد تـنـش را نـبـریـد بگـذاریـد که راحت بدهـد جـان زینب هرچه کردند نـسوزد دَمِ آخـر که نشد یا کمی کم بشود گریۀ خواهـر که نشد بینَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی روبه قبله شده و دور و برش نیست کسی یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند دیـر آمد سـرِ گـودال سـرش را بُـردند یک طرف داشت سنان باز زنان را میزد یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد چه کند، مادری از طفل نشان میخواهد کودکِ بی رَمَـقی تکـۀ نـان میخواهد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از وفات
پس ازتوآب اگرخوردم ازاین چشمان ترخوردم گلی هستم که از هر شش جهت به خار برخوردم برای دلخـوشی دخـتران نیمه جانت بود دراین یکسال واندی لقمه نانی هم اگر خوردم چه کارى برمیآمد از برادر مُردهاى چون من فقط زانو بغل کردم، فقط خون جگر خوردم منی که سایهام را مردم کوچه نمیدیدند منی که شش برادر داشتم، حالا نظر خوردم به نان کوچه و خرمای مردم لب نزد زینب میان کوفه هر چه خوردم از دست پدرخوردم نمیدانم تو میبینی که جایی را نمیبینم؟ غروبی داشتم میرفتم از خانه به درخوردم شب شام غریبانت از این خیمه به آن خیمه برای هر یتیمی که سپر گشتم سپرخوردم دلیل تـازیـانـه خـوردن ما گـریـۀ ما بود ز طفلان بیشتر گریان شدم پس بیشتر خوردم من پرده نشین را محمل بیپردهاى دادند به هر جا که گذر کردم چقدر از رهگذر خوردم تو و پیراهن پـاره، من و این چادر پاره تو سنگ از صد نفر خوردى، من از صدها نفر خوردم ببین این روزها پیراهنم هم رنگ عوض کرده فقط گرما نخورده بودم آنهم آنقدر خوردم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از شهادت
تا آخرین نفس که توانی در این تن است داغت امانتی است که همراه با من است رفـتـی و داغ دامن مـن را رهـا نـکـرد یاد تو در دل من و اشکم به دامن است چـون شـمـع ذرّه ذرّه دلـم آب شد ولـی در من هـنـوز شـعـلۀ امیـد روشن است جان میسپارم و دم آخر دلم خوش است دیدار تو مقـارن این جان سپـردن است یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است سنگ از مصیـبت تو دلـش آب میشود دلهای دشمـنان تو از جـنس آهـن است مویی که شـانه بود به آن دست فـاطمه دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است رفتی و بین این همه نـامـرد و بیحـیـا یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
کوکب دردانۀ عصمت نگینش زینب است آیۀ ایـاک نعـبد، نستعـیـنـش زینب است کم ندارد چیزی از مادر بزرگش پس بگو کربلا تا شام، اُمُّ المومنینش زینب است واقعا زن نیست این، پروردگار مردهاست انقلاب کربلا مرد آفـرینـش زینب است خیمههای کـربلا اُمُّ البـناتش زینب است کشتههای نیـنوا اُمُّ البنـیـنش زینب است فاطمه زینب حسن زینب پیمبر زینب است حیدر کرار لحـن آتـشیـنـش زینب است مستجـیر بیرق عـباس گرچه شد حسین پرچم صاحب لوا حبل المتینش زینب است آنکه بین ازدحـام چـشمهای خـیـره سر رو گرفت از دشمنان با آستینش زینب است گرچه در بزم عبـیدالله او پائـین نشست صبح محشر بانوی بالانشینش زینب است
: امتیاز
|
مدح و وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
ما هـمه نـوکـر دربـار حسین و زینب نسل در نـسل بـدهکار حسین و زینب نام ما سیـنـه زن طایـفـهای بیهـمـتاست ما که هستـیم سیه پـوش عـزای زینب کـاش یک روز بـمیـریم به پای زینب وای از آن روز که شد بیکس و یاور زینب مانـد تنها وسـط آن هـمه لشکـر زینب غم او گفتنش حتی به اشاره سخت است ماجرای بدنی غرق ستاره سخت است روز و شب داشت ازین رسم زمانه گلهها دخـتـر فـاطـمـه شد همسفـر حرمـلهها وای از خون دل و اشک مدام و زینب وای از آن همه سنگ لب بام و زینب دم رفتن چه قدر غـم به دلش جا دارد قامتی خم شده چون حضرت زهرا دارد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها قبل از شهادت
ببین زمانه چه آورده است بر سر من نشسته گرد اسارت به روی پیکر من حسین و اکبر و عباس و قاسم و... شده بود تمام دشت پُـر از لالـههـای پـرپـر من ورق ورق شده بودی، نرفـته از یـادم چگـونه جـمع نمودم تو را بـرادر من تمام جان و دلـم سوخت بعد رفـتن تو چرا که سایهات افـتاده بود از سر من به روی تل، دم گودال، پیش طشت طلا همـیـشه قـبل تر از من رسید مـادر من نـبـود طاقـت شـرمـنــدگی بـیـشـتـری هزار شکر نگـفتی کجاست دخـتر من اگرچه بعد تو یکسال ونیم رفت، هنوز سری به نیـزه بلـند است در برابر من
: امتیاز
|
مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها
کیست زینب هـمیشه بیهـمتا نــورِ مــســتـورِ عــالــمِ بــالا کیست زینب حسینِ پرده نشین کیست زینب حسن به زیرِ کسا کیست زینب کسی چه میداند؟ غــیـر آن پـنـج آفـتـاب هُــدی ذوالـفـقـار عـلـی مـیـان نـیـام اوجِ نهـج البـلاغـهای شـیـوا کیست زینب فـراتر از مـریم روشنی بخشِ هـاجر و حـوّا کیست زینب حجابِ جلوۀ غیب صبر اعـظم، صلابت عـظـما قـلـمـم بـشکـنـد چه میگـویـم من و اوصافِ زینب کـبری؟ من چه گویم که گفت اربـابـم حـضرت عشق، التماس دعـا السـلام ای شـکـوه نـام حسین دومین فـاطـمـه، تـمـامِ حسین
: امتیاز
|
وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
بازهم روضۀ زینب همه جا ریخت بهم حال و روز همۀ اهل سما ریخت بهم باز هم پیرهنی را به سر و روش کشید آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم زیر خورشید نشسته به خودش میگوید به چه جرمی همۀ عزّت ما ریخت بهم؟ اشک هایش چقدر حالت مادر دارد… آه، از بیکسیاش کرب و بلا ریخت بهم لحظۀ آخر عمرش دل او بیتاب است کهـنه پـیراهـنی از آل عـبـا ریخت بهم میرود تا به برادر برسد اما حیف… گریههـایش همۀ مرثـیه را ریخت بهم یاد آن لحـظۀ بـیطاقـتـی گـودال است نیزه آمد که تن خـون خـدا ریخت بهم
: امتیاز
|
مدح و وفات « شهادت» حضرت زینب سلام الله علیها
لحظهها لحظههای آخـر بود آخرین نالههای خواهـر بود چـقـدر سیـنهاش مـکـدّر بود پلک هایش کمی تکان دارد رعشهای بیـن بـازوان دارد تا عـلی اکـبـرش اذان ندهـد تا که قاسم رُخی نشان ندهد زیـرِ ایـن آفـتـاب میسـوزد تنـش از الـتهـاب میسـوزد میزند شعله مرثـیه خوانـیش زنـده ماندن شده پشیـمانـیش سه بـرادر گرفته هر سو را و عـلـی هم گرفـته بـازو را ناگهـان یک سپـاه خـنـدیـدند بـر زنـی بـیپـنـاه خـنـدیـدند آن همه ازدحـام یادش هست جمع کوفی و شام یادش هست یک طرف دختری که رفت از حال یک طرف تلِ خاکی و گودال جانِ او تا زِ صدر زین اُفتاد خیمهای شعله ور زمین اُفتاد یک نـفـر گـوئـیا سـر آورده زیر یک شـال خنجـر آورده
: امتیاز
|
رباعیات مدح و ولادت امیرالمومنین علیهالسلام
نازد به خودش خدا که حـیـدر دارد دریــای فــضـائـلـی مـطــهّــر دارد هـمـتـای عــلـی نـخـواهـد آمـد والله صد بـار اگـر کـعـبـه تـرک بردارد ********************** سر چشمۀ عشق با عـلی آمده است گل کرده بهشت تا عـلـی آمده است شد کـعـبه حـرمـخـانـۀ میـلاد عـلی کز کعـبه صدای یا عـلی آمده است ********************** از « عین » علی عـیـون ما بیـنا شد وز « لام » عـلـی لسان ما گـویا شد در « یای » علی نـور خـدا را دیدیم زان نـور مـحـمـد و عـلـی پـیـدا شد ********************** دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت جز نـور تو در عرصۀ آفاق نـیافت هـنگـام نـهـادن قـدم بـر سـر خـاک دیوار حرم به احـتـرام تو شکـافـت ********************** ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین! حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود ********************** چـون نـامـۀ اعـمـال مرا پـیـچـیـدند بردند و به میـزان عـمل سنجـیـدنـد بیـش از همه کس گـناه ما بود ولی ما را به مـحـبـت عـلـی بخـشـیـدنـد ********************** برخـیـز که قـدسـیـان جوابت بدهند وز کـوثـر مـعـرفت جوابت بدهـنـد چون ماه رجب باشد و اعـیاد عـلی این روز دعـای مستـجـابت بدهـنـد ********************** من از ازل به مهر علی خو گرفتهام درس خـداشنـاسی و نیـرو گرفـتهام از مـرشد طریـقـت خود شاه لافـتی خوی محـبـت از کـرم او گـرفـتهام ********************** از کـعـبـۀ حـق بـانگ جـلـی میآید آوای خــوش لــم یــزلــی مــیآیـــد بشنو که سروش وحی حق میگوید آغـــوش گـشـایـیـد عــلـی مــیآیــد ********************** ذکرمن، تسبیح من، ورد زبان من علی است جان من، جانان من، روح و روان من علیست تا علی دارم ندارم کار با غیر علی شکرلله حاصل عمرگران من علیست ********************** گفتم ز چه کعبه را به عالم شرف است وان خانه مطاف اهل دل صف به صف است گفتا که گهر مایۀ ارج صدف است این عاصمه زادگاه میر نجف است ********************** هر کس که شود داخل حصن حیدر ایـمـن بُـوَد از عـذاب روز محـشـر جز مـهـر عـلـی و آل چـیـزی نـبود سرمـایـۀ طـوبـا و بهـشت و کـوثـر ********************** با آمـدنت عـشـق و صفا معـنی شد گـلـزار جهـان ز مـقـدمت زیـبـا شد ********************** تـا حُـبّ عــلـی و آل او یـافـتــهایــم کام دل خـویش مـو به مـو یـافـتهایم وز دوستی عـلی و اولاد علی است در هر دو جهان گر آبـرو یـافـتهایم ********************** آن شب که چراغ کعبه انوار تو بود جبـریل امین محـرم اسـرار تو بود ********************** تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبر است مستی قلب عاشقم از جام کوثر است بر سر در بهشت خدا حک شده چنین بختش بلند هر که گرفتار حیدر است ********************** با شـوکـت بی نـظـیـرش آمد از راه می آید از آسـمان و در دستـش مـاه ********************** مـیـدان بـلاغـت است دیـوان عـلـی کس چون بنهـد قـدم به میدان عـلی هر نکته که بوی عشق میآید از آن یـا زان محـمـد است یـا زان عـلـی ********************** آنسان که به جز خدای معبودی نیست مانند عـلی به کعـبه مـولودی نیست ********************** بر مولد کعبه از دل و جان صلوات تـقـدیـم به ارواح شهـیدان صلوات مـیـلاد امـیـر مـؤمـنـان آمـده اسـت بفرست بر آن گوهـر تابان صلوات ********************** يا علی ذاتت ثـبوت قـل هـو الله احد نام تو نـقـش نگـيـن امرِ اَلله الصّمـد لم يلِد از مادر گيتی و لم يولَد چو تو در جهان بعد از نبی، مِثلت لهُ كُفواً احد ********************** حـقّـا كه حـقـيـقـتـاً عـلـی حـق باشد حق است علی ز حق كه بر حق باشد ديـديـم خـطـی بـه دفـتـر لـم يـزلـی حق با عـلی و عـلی مع الحـق باشد ********************** هر دل كه شكست ره به جايی دارد هـر اهـل دلـی قــبـلـه نـمـايـی دارد با آنـكـه بُـوَد قـبـلـۀ ما كـعـبـه ولـی ايـوان نجـف عَـجـب صفـايـی دارد ********************** اين گفت: بزرگ و نامدار است علی آن گفت كه مرد روزگار است علی امّا به حقيقـت او نه آنست و نه اين آئـيـنـۀ ذات كـردگـار اسـت عــلــی ********************** روز ايجاد كه حق خلقت دنيا میكرد در پسِ پرده، علی بود تماشا میكرد بـلكـه از آيـنـۀ كُـنـتُ نـبـيّاً چو نـبی سِير در آب و گِل آدم و حوّا میكرد ********************** بر مخزن غيب، باب مفتوح، عليست گيتی همه كِشتی و در او نوح، عليست آن روح كه مبـدأ حـيـات همه است در قالب آفرينش، آن روح، عليست ********************** گـفتم كه عـلـی، گـفت بگـو سِـرُّ الله گـفتم كه عـلی، گـفت بگو عـيـن الله گفتم كه به وصفش چه بگـويم گفـتا لا حــــول و لا قــــوة إلّا بـــالــلــه ********************** فـرمــود رسـول قــادر لــم يــزلــی در شأن وصيّ خويش با صوت جلی افـضل بُـوَد از طاعـت كلّ ثـقـلـيـن يك ضربت روز خندق از دست علی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمومنین علیهالسلام
با آمـدنت عـشـق و صفا معـنی شد گـلـزار جهـان ز مـقـدمت زیـبـا شد ********************** آن شب که چراغ کعبه انوار تو بود جبـریل امین محـرم اسـرار تو بود ********************** قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد ایمان به جز از حُبِّ علی پایه ندارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمومنین علیهالسلام
کـعـبـه آن قـبلـگـه اهـل نـیاز مـأمن امن و حـریـم اعـجـاز خـبری بود به زیبـایی وحی که شود نازلِ بر میـر حجاز
: امتیاز
|