![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
در محفل عاشقان بخـوان مهدی را تبریک بگو از دل و جان مهدی را در سجده پس از ولادتش دخت نبی میگفت که یا رب برسان مهدی را ********************** امشب که نـبـی خـنـده به لبهـا دارد دامـان خـدیـجـه عـطـر زهـرا دارد میبوید و میبوسدش و از همه بیش بــوســیــدن دسـت او تـمــاشـا دارد ********************** جبریل به عرش نقش کوثر زده است طوبی گل تسبیح به پیکر زده است از خـانـۀ کـوچـک مـحـمـد امـشـب خورشید زمین و آسمان سر زده است ********************** امشب که خدیجه روی خندان دارد از عـالـم قـدس چـهـار مهمان دارد زهراست به دامنش و یا در دل شب خـورشیـد درون خـانه پنـهـان دارد ********************** امشب همه آیـات جـلی سجـده کـنند بر درگـه لطـف ازلـی سجـده کـنـند از بعـد ولادتش به شکـرانۀ دوست زهـرا و محـمد و عـلی سجـده کنند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
پخش سبک السلام ای یـاس طاها، فـاطـمه اُمِّ ابـیهـا السلام محـبوبۀ حق، فـاطمه همسر مولا عزیز سرمدی، تو دخت احمدی که از الطاف حق، به دنیا آمدی مدد یا فاطمه، مدد یا فاطمه (۲) ******************* تهنیت بر مصطفی باد، جشن میلاد گل یاس همه عالم شد معطر، تهنیت یا ایها الناس به هر جا زمزمه، خوش آمد فاطمه که در محشر شود، شفـیعۀ همه مدد یا فاطمه، مدد یا فاطمه (۲) ******************* حق عطا کرد بر پیمبر، کوثر این زهرای اطهر فـاطـمـه اُمِّ ابیهـا، هـمـسر سـاقـی کـوثـر همه دلشاد از او، جهان ایجاد از او دلـم از مقـدمش، شده آبـاد از او مدد یا فاطمه، مدد یا فاطمه (۲) ******************* تهنیت بادا محبان، چون جهانی غرق نور است در زمین و آسمانها، شادی و بزم و سرور است به سجده قدسیان، که شد کوثر عیان خدیجه غرق شوق، پیمبر شادمان مدد یا فاطمه، مدد یا فاطمه (۲) ******************* قسمت ما کربلا کن، هم نجف هم سامرا کن فاطمه جان جان مولا، حاجت ما را روا کن همه مهر و وفا، به هر دردی دوا نظر کن سوی ما، تو ای خیرالنسا مدد یا فاطمه، مدد یا فاطمه (۲) ******************* ای که بر خلق دو عالم، مهدیا مشکل گشایی عشق تو داده به دلها، نور امید و صفایی یگـانه دلبری، به عـالم رهـبری الا یابن الحسن، امام و سروری اباصالح بیا، ابا صالح بیا (۲)
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
غنچه زده مثل یک گل خنده روی لب طاها به یـمن مـقـدم زهـرا حـضـرت اُمّ ابیهـا مبارکه، جـلـوۀ نـور الهـی جـان احـمـد جـان حـیـدر از سوی حق، گشته نازل نور اعطینا به قرآن پیمبر به یُـمن او، همۀ عالم بهشت رحمت حق شد سراسر مظهر لطف و حقیقت رحمت سورۀ قـدر صحـیـفۀ عصمت عصمت کبری یا زهرا یا زهرا (۳) *********************** طلوع شمس جمالش به لطف ایزد سرمد مـبـارکه یا خـدیـجـه مـبـارکه یا مـحـمـد وجـودِ او، از سما تا به زمین در حالِ اِجـلالِ نُـزولِ مقـام او، واقـعـاً که بـرتـر از انـدیـشه و کُـلّ عُـقـولِ عبادت و بـندگی تنهـا فـقـط با امضای زهـرا قـبـولِ شـکـر للّه که فـدای زهـرائـیم تا قـیامت ما گـدای زهـرائـیم عصمت کبری یا زهرا یا زهرا (۳) *********************** خدا خودش میداند که آرزوی ما همینه وهابـیت بشه نابود ما هم بیاییم به مدینه یا فاطمه، حاجت این سرباز ای لشگر عشق و روا کن یا فـاطـمه نوکـرا و سینه زنهای حسینت رو دعا کن یا فاطمه ما رو اهل امرِ بر معروف و اهل کربلا کن امر ِبر مـعـروف مرامِ آل الله نـهـی از مـنـکـر پـیــام آل الله عصمت کبری یا زهرا یا زهرا (۳)
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
جـشن مـیـلاد گـل یـاس پیامبر آمده گل بریزید عاشقان زهرای اطهر آمده جلوۀ این، نـورِ سـرمد تهنـیـت باد، یا مـحـمـد فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (۴) ************************ عصمت ذات خداوندی به دنیا آمده عیدی از مولا بگیر زیرا که زهرا آمده ذکر جنت، ذکر رضوان فاطمه جان، فاطمه جان فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (۴) ************************ کـوثر قـرآن چه زیبا و مطهـر آمده روح ما بین دو پهـلـوی پیمبـر آمده گویم از جان، با دلی شاد یا خـدیـجـه تهـنـیت باد فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (۴) ************************ کُفو مولا جان طاها آمده خوش آمده حـضرت اُمّ ابـیهـا آمده خـوش آمده رکن و بیت و زمزم است او آبـروی عـالَـم است او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (۴) ************************ حقّ این دختر بیا و از سرِ لطف و وفا یکی مدینه روزیِ این جمع کن یا مصطفی عیدیِ ما را عـطا کن قـسمت ما کـربـلا کـن فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه (۴)
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
قــرآن گـشـودم آیـۀ مـحـشـر بـیــاورم میخـواستـم که سـورۀ کـوثـر بـیاورم من کـیـستـم ز شـأن تو سر در بیاورم بـایـد کـسـی شـبـیـه پـیـمـبــر بـیـاورم هنگام وصفت عـقل مرا ترک میکند معـراج رفته شأن تو را درک میکند با نور تو زمین شـرف آسـمان گرفت چل روز مصطفی ثمری بیکران گرفت پا بر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت تا آمـدم بـگـویـم زهـرا زبـان گـرفـت گـفتم که رخصتی بده بهـتر بخـوانمت مهـرت اجازه داد که مـادر بخـوانمت مادر سلام، گـوشۀ چـشمی به ما کنید مـادر سـلام، درد مـرا هـم دوا کـنـیـد با این امـیـد در زدهام تـا که وا کـنـیـد لطـفی به این اسـیـر یـتـیـم گـدا کـنـیـد حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست من سائـلـم هـمیـشه بـرایم انـار هـست یا آیه آیـه آیۀ خود «هـل اتـی» کـنـی یا از کـرم لـباس عـروسی عـطا کـنی چـادر امـانـتـی بـدهـی تـا چـهـا کـنـی یک قـوم را به نـور خـدا آشـنـا کـنـی دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد خـاکی که زیر پای تو آمد بهـشت شد دنیا تـمام ظـلـمت و تو مـاورای نـور با تو کم است فـاصله تا انـتهـای نـور هـمـسایـهات اگر که شده آشنـای نـور این بوده است از برکـات دعـای نـور در آسمان نور چه بدری، شبیه توست در سال یک شب است که قدری شبیه توست در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود یـادآور بـهـشـت خــدای جـلـیــل بــود سرچشمۀ وضوی تو از سلـسبـیل بود جـاروی خـانـۀ تـو پَـر جـبـرئـیل بـود دنـیا به پـای مهـر تو از شـرم آب شد آبـی که گـشت مهـریـیـۀ تو گـلاب شد آنکه تو را به جملۀ «لولاک» میشناخت درک تو را فراتر از ادراک میشناخت پرواز را چه کس بجز افلاک میشناخت بانوی آب را پـدر خاک میشناخت... نام پـدر هـمیـشه به دنبـال مـادر است خیر العمل محبت زهرا و حیدر است دیگر توان از تو سرودن قـلـم نداشت این روز مادری دل من غیر غم نداشت رفتم مدینه آنچه که میخواستم نداشت گـفتم زیـارتـش کـنم اما حـرم نـداشت مـرغ دلم که داشته یک بام و دو هـوا بیاخـتـیـار پر زده اکـنـون به کـربـلا حـالا عـجـیب نـیـست اگر بـیمـقـدمـه پــرواز مـیکـنـیــم حــوالـی عـلـقـمـه آنجا که قـد خـمـیده رسیده ست فاطمه او روضه خوان و در حرم افتاده همهمه حال و هوای صحن دلم نیـنوایی است شب های جمعه فاطمه هم کربلایی است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خسران زده است هر که توکل نمیکند بـر خـاک چـادر تـو تـوسـل نـمیکـنـد یا بـلبـلـی که طوف سر گـل نمیکـنـد قـلـبـم مـیـان سـیـنـه تحـمـل نـمـیکـنـد امشب نخـواند از جـلـوات خـدایـیات از تـابـش و تـلالـؤ خـیـرالـنـسـایـیات ای که کنیز خانهات از عالمی سر است نامت نجات بخش هزاران پیمبر است یک گوشه از تجلّی تو قدر و کوثر است کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است حوریهای و دور و برت جای خار نیست غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست صاحبْ کتاب… باطن قرآنِ مرتضی زیـبـا تـرین سـتـارۀ تـابـان مـرتـضـی جان تو هست جان نبی جان مرتضی لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی وصله بزن به چـادرت اما فـقـط بخند رخت عروسیات بده زهرا؛ فـقط بخند بر سائلت بـزرگی و سرمـایه میرسد آنـقـدر که عطای گـرانـمـایـه میرسد در مدح بـنـده پـروریات آیه میرسد نان میپزی و باز به همسایه میرسد این بار نه؛ نده همهاش را به این و آن افطار کن بس است عطای دو لقمه نان حتی به مریـمـش ذکـریا نگـفـته است اصلا کسی به دخترش این را نگفته است قطعا رسول صحبت بیجا نگفته است بیخود به تو که «اُمِّ ابیها» نگـفته است تـو مــادر امـیـر حـجـازی و کـوثـری از مـریـم و خـدیـجـه و آسیه بـرتـری مهر تو در خرابۀ این دل عنایت است روح تمام بنـدگـی از این محـبت است نامت به لب رسید، همین هم عبادت است خدمت به آستان تو عین شرافت است این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد کـار دلـم به لطف نگـاهـت ردیف شد امشب بیا دوبـاره حدیث کـسـا بخوان سیـب بهـشـتی نبوی هـل اتـی بخـوان در جـمـع ما بیا و کـمی ربـنـا بخـوان مادر به جای ما همه اغـفـرلـنا بخوان از بخشش تو قـلـب خـدا شـاد میشود ویــرانـه خــانـۀ دلــم آبــاد مــیشــود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
هویدا میشد از اسرار در عالم اگر شأنت نه عالم بلکه میکرد عرش را زیر و زبر شأنت خلایق را خدا در صبح محشر جمع خواهد کرد به قدر سوزنی پیدا شود آنجا مگر شأنت تو را بالاترین مخلـوق ها اُمِّ ابیها خواند که اینگونه شود سنجیده بانو با پدر شأنت عـلـی آمد به دنیا آینه دارت شود زهـرا برابر باشد اینجا لا اقل با یک نفر شأنت برایم جملۀ لولاک هم حرف بزرگی نیست که آنجا هم بیان گشسته ست خیلی مختصر شأنت رسول الله اعمالش همه عین عبادت بود نشد حتی کمی با بوسههایش بیشتر شأنت چگونه من هزاران بیت در مدح تو بنویسم خدا با آن خدائیش سه آیه گفته در شأنت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
یلِ کرب و بلا باید که مامش اینچنین باشد فقـط عباس او کافی ست تا اُمُّ البنـین باشد همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین آور فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد رباب و زینب کبری عروس ودخترش هستند که بعد از فاطمه او باید اُمُّ المؤمنین باشد به دور نام او از چار سو عمری پسرهایش رکاب از نام خود دارند تا این زن نگین باشد تـمام بچـههـایـش بهـتـرند از دیگـران اما یکی این بین چون عباس باید بهترین باشد رباب و زینب از عباس میخواندند قبل از او که قطعا روضه خوانِ خُبره باید آخرین باشد وَ مـادر روضۀ عباس را تا آب میخواند چرا که آخر این روضه باید نقطه چین باشد به سطح آب، عکس ماه میریزد به هم گاهی ولی ماهش چگونه ارباً اربا بر زمین باشد حضور چار امامِ در بقیع و مادری یعنی که بعد از مرگ هم باید که او اُمُّ البنین باشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
کـریـمـان همه مـات اُمُّ البنـین اند فـقـیـر کـرامـات اُمُّ الـبــنـیـن انـد نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسـیــر مـنـاجـات اُمُّ الـبـنـیـن انـد همه ساقیانی که صاحب سبـویند دخـیـل خــرابـات اُمُّ الـبـنـیـن انـد مـریـدان عـباسِ او در دو عـالم به دنبال خـیـرات اُمُّ الـبـنـیـن انـد پسرهـای او یـار خـون خـدایـنـد دلـیـل مـبـاهـات اُمُّ الـبــنـیــن انـد پـسـرهای نـور و تـجـلّی نـورند تـجــلّــی آیــات اُمُّ الـبــنــیــن انـد به خـورشید تابـان قـمرها میآید گرفـتند ماهش، همه تکیه گاهش گرفـتند ابالفضل، پشت و پناهش عـصایی نـدارد دم پـیـری حـالا نـشانـده زمانه به خـاک سیاهـش امان از صبوری، کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عـالـم، کسی جز یل او که دامان زهـرا شود قـتـلگاهش بشـیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش؛چه شد قبله گاهش؟! پـسرهای او نـذر راه حـسیـن اند دل او شکـسته ولی بـازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش نه کـسی دیـده در بین خـانه بـیافـتد شراره به جان سر گـیسویش، نه کسی دیـده در بین کوچه بـیافـتد رد پنجۀ لاله چـین بر رویش، نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش، نه شنـیده کسی که زن پا به مـاهـی در سوخـتـه بیـاید سویـش… نه شده زیر در مـادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش؛ نه بـهـار دل آل حــیـدر خـزان شـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
قـدر صد عـالـم بهـا دارد بهـای مادری کارهـا سامـان بگـیـرد با دعـای مادری شأن این والا گهر را حق مشخص ساخته هـست وقـتی باغ جنّت زیر پای مادری عـشق باید تا بجـنـبانـد قـلم را در دوات تا که بـنویـسد قـلـم؛ اندر رثـای مـادری داشتم رد میشدم از وسعت تاریخ عشق یـادم آمـد بـاز هـم از مـاجـرای مـادری در خبرها آمده وقـتی بشیر آمد به شهر شهـر شد آتـشکـده از وای وای مـادری ای بشیر آهـسته تر، دارد میآید مادرش من شنیدم تند شد ضرب عصای مادری مادر است او پیک غم، باید مراعاتش کنی تا که میگـویی خبر از بچـههای مادری از شهیدان گفت مادر گفت قربان حسین تا که گـفـتا از حسین آمد صدای مادری هر چه گفتش از پسرها او صدا میزد حسین عشق باشد چیزی اصلا ماورای مادری با عصا نقـش زمین شد مـادر سقای آب آب هم آتش گـرفت از کـربـلای مادری دیگر او را تا به مرگش هیچ کس خندان ندید شد بقیع و چهار قبر،بیت العزای مادری بر حسین او بیشتر از بچههاش گریه کرد چون که باید تا بگرید او به جای مادری بـهـر سـقـا تا دم آخـر حـلالـیـت گـرفت ای فـدای این همه احـساس های مـادری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها در برگشت کاروان کربلا
نـشـستـه بود ببـیـند مگـر جـوانان را و داشت زیـر نظـر پهـنـۀ بیـابـان را سپاه زینب کبری که میرسید از دور بـلـنـد شـد بـتـکـانـد غـبـار دامـان را بشیـر بود که قـبـل از همه جـلـو آمد بـشیـر بود که آورده بود طـوفـان را رسیده بود که با یک خـبـر بلـرزانـد دل گـرفـتـۀ ایـن مــادر پـریـشـان را خبر چه بود که اُمِّ الـبنـین ز پـا افـتاد چرا دریـد به یکـباره او گریـبان را؟ حسین گفت و زمین خورد و روی سر میزد به آه و گریه درآورد هر مسلمان را رسید زینب و از چشمهای یوسف گفت رسید زینب و سوزاند قلب کنعان را رسید و گفت که بر روی نیزه میبردند سـر بــریــدۀ آن آفــتــاب تــابــان را نشست از علم و مشک ودست سقا گفت شنید حضرت اُم البنین که جریان را رسید نوبت سوغات کـربلای حسین بلـنـد شد که بـبـیـند مـتـاع پنـهـان را زمان گذشت و کمی بعد مادری تنها کـشیده بود به چـشم مدیـنه بـاران را دوباره بـاز رباب و سکـیـنه و زینب نشانده بود کـنارش زنان حـیـران را غروب مادر عباس روضه خوان میشد که تا مـرور کند کودکان عطشان را غروب روضه به گودال میرسید آخر به خاک و خون که کشیدند شاه عریان را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
نام ادب و شما عجـیـن خـواهد بود حالا که خدا خواست چنین خواهد بود ********************* لبخند ز لب های تو گـل چید؟! نچید چشمان تو غیر غصه را دید؟! ندید ********************* آرامــش روح و تـن نــدارد مـــادر ایـنـجـا غـم خـویـشـتن نـدارد مـادر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام
به تیغی حیف گـیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گـسستـند از آنجایی که من بـوسیـده بـودم بمیـرم هر دو اَبـرویت گـسستـند انـیـس گـریـههـایـم را گـرفـتـنـد تـوانِ دسـت و پـایـم را گرفـتـنـد کمانی تر شدم از زینب افـسوس سرِ پـیـری عـصایـم را گـرفـتند بهـارم را چِـسـان پـایـیـز کـردند دلـم را از غـمـت لبـریـز کـردند سرت ای کاش رویِ نیزه میماند تو را از مـرکـبـی آویـز کـردنـد غـمـت راهِ نـفـس بر سیـنه بسته تَـرَک بـر چـهـرۀ آئـیـنـه بـسـتـه زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببـیـن عـبـاس دستـم پـیـنه بـسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عـصای پیـریم بود خداوندا زِ تَن اُفـتاد و صد حیف
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
بعد از تو دیگر هیچ کس اُمُّ البنین نیست یعـنی زنی مانـند تو مـرد آفـرین نـیست اُمُّ الادب، اُمُّ الــوفــا، اُمُّ الابــاالـفــضــل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست شـاگـرد درس صـبـر مــولا بـودهای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گـریـهات راهــی نـدارد داغ فـرزنـد قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقـتـی که اشک دشـمـنـانـت را درآورد پس خطبهای چون خطبههایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضههایت هم جز این نیست شـور رجـزهـایـش نـمـیآمـد بـه آن کـه در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت زینب سلام الله علیها
شرمندهام که سوخت میان شرر پرت آتش گـرفـت باغ گـل لالـه در برت شرمندهام که مشک ابالفضل پاره شد شرمنـدۀ ربـاب شد و کام اصغـرت مهلت نداد عمود به قـولش وفـا کند عـباس من که آب شد از آه آخـرت زینب حلال کن پسرم را حـلال کن قسمت نشد صدات کند چون برادرت با دست خسته اش دو دست یلم گرفت خـیلی شدم دوباره بدهکـار مـادرت ای من فـدای نـالـۀ روی بـلـندیات شرمندهام که رفت ز دستت برادرت سُمِّ ستور قـسمت آن جـسم پـاک شد بالای نیزه رفت سرش در برابرت عباس رفت و آتش لشکـر بلـنـد شد آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با امام زمان عج الله تعالی در وفات ام البنین
الا که دست خدایت در آستـین باشد بـیا که مانده به در دیـدۀ زمین باشد گـنـاه میکـنم اما به خود نـمیگـویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد خوشا به حال گدایی دست چشمانش ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد چه میشود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد کـنـار اشـک غـم فـاطـمـیـهات بـاید دوباره چشم تو با غصّهای قرین باشد بــگــو بـه آه دل دردآورت امـشـب که روضه خوان غم اُمِّ بیبنین باشد تو روضه خوان عمویی و روضهات باید برای مـادر عـبـاس دلـنـشین بـاشـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها قبل از وفات
شد شـامـلـم دعـای سحرهای فاطمه روشن شدم به نـور قمرهای فاطمه هستند هر چهار پـسر نـوکر حسین عهدی است بین اُمِّ بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام
دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس مادرت بیکس و تنهاست کجایی عباس مثل هر روز منم فـاتحه خـوانت مـادر دلم از داغ تو غـوغاست کجایی عباس
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات با حضرت عباس در وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ای رودِ خـروشان به لبِ، بـاغ اقـاقی ای ساحل طوفان زدگان،حضرت ساقی ایـام عــزاداریِ مـادر شـده، بـرخـیـز وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده، برخیز گـویـنـد هـمـه فـاطـمـیـان، آجرک الله ای مـاهِ بـنـی هـاشـمـیـان، آجـرک الله تـو ارشــدِ ابــنــاء و یــلِ اُمِّ بـنــیــنـی امروز به حُزن و به غم و غصّه قرینی شد باز قفس، گشت رها، همچو کبوتر دیگر ز مدیـنه چو پـدر، پر زده مـادر آن مادرِ دلخون، که برای تو غمین بود بعدِ تو به چشمانِ تر و اشکِ جبین بود بـا گـریـۀ او اهـل مـدیـنـه بـه تـلاطـم میسوخت چو شمعی ز فراق تو و انجُم میگفت حسین جان و به دل شعله زنان بود او قـبـلـه گه جـمله بکـائـینِ زمـان بود عمری زِغم و داغِ عظیمِ، جَبَلَ الصَّبر میساخت به گلزارِ بقیع، صورتی از قبر آن صورتِ قبری که همیشه گِل و تَر بود از اشکِ دو چشمانِ تَرَش، غرقِ اثر بود دیـگـر به بَـرَش اُمّ بـنـیـن نـالـه نـدارد در بینِ بـقـیـع، بـا قـدِ خَـم لالـه نـدارد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ای سراپـا عشق و پاکی و صفا اســوۀ دلـداری و صـبـر و وفـا بر علی سرخیل مردان همسری مـرتـضی را یـاوری و دلـبـری دامنـت مـهـدِ عـلـمـدار حـسـیـن مهـدِ شیـر بـیـشه، کـرّار حسین آن فــدائــیــانِ دشـتِ کـــربـــلا جـرعـه نـوشـانِ مـیِ قـالـو بـلا یک به یک پرپر به نزد فاطمه آن سه در میدان، یکی در علقمه تـو نـبـودی در بـرِ عـبّـاسِ خود تا گشایی عـقـده و احساسِ خود نه دگر دستی به تن ماند و نه پا شه میآمد قـد کـمان از خیمهها گـر نـبــودی کـربـلا اُمُّ الـبـنـیـن سـربـلـندی ای غـریب بیبـنـیـن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
این روزها نگاه تو از خون دل تر است گـویـا دلت حسیـنـیۀ اشک مـادر است شال عـزا دوبـاره نـشسته به دوش تو شالی که حیف، سوخته از آتش در است گـلـبـرگ های گـونۀ شبـنـم گـرفـتهات زخمی، شکسته، نیلی، چون یاس پرپر است ای وارث تـمـامـی غـمهـای اهـل بیت این روزها غریبی تو مثل حیدر است چـون دیـدهام تو را و سـلامت نـدادهام یا تو سلام کردهای و گوش من کر است مُردن میان روضه اگرچه سعادت است در روضههای فاطمیه باز بهتر است زیرا که اشک یک شبِ این فاطمیهها بـا گـریـۀ تـمـام مـحــرم بـرابـر اسـت حـالا بیا و روضه بخـوان آتـشـم بزن چشمم به نالۀ تو و یک وای مادر است یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است
: امتیاز
|