- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
کـریـمـان همه مـات اُمُّ البنـین اند فـقـیـر کـرامـات اُمُّ الـبــنـیـن انـد نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسـیــر مـنـاجـات اُمُّ الـبـنـیـن انـد همه ساقیانی که صاحب سبـویند دخـیـل خــرابـات اُمُّ الـبـنـیـن انـد مـریـدان عـباسِ او در دو عـالم به دنبال خـیـرات اُمُّ الـبـنـیـن انـد پسرهـای او یـار خـون خـدایـنـد دلـیـل مـبـاهـات اُمُّ الـبــنـیــن انـد پـسـرهای نـور و تـجـلّی نـورند تـجــلّــی آیــات اُمُّ الـبــنــیــن انـد به خـورشید تابـان قـمرها میآید گرفـتند ماهش، همه تکیه گاهش گرفـتند ابالفضل، پشت و پناهش عـصایی نـدارد دم پـیـری حـالا نـشانـده زمانه به خـاک سیاهـش امان از صبوری، کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عـالـم، کسی جز یل او که دامان زهـرا شود قـتـلگاهش بشـیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش؛چه شد قبله گاهش؟! پـسرهای او نـذر راه حـسیـن اند دل او شکـسته ولی بـازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش نه کـسی دیـده در بین خـانه بـیافـتد شراره به جان سر گـیسویش، نه کسی دیـده در بین کوچه بـیافـتد رد پنجۀ لاله چـین بر رویش، نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش، نه شنـیده کسی که زن پا به مـاهـی در سوخـتـه بیـاید سویـش… نه شده زیر در مـادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش؛ نه بـهـار دل آل حــیـدر خـزان شـد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
قـدر صد عـالـم بهـا دارد بهـای مادری کارهـا سامـان بگـیـرد با دعـای مادری شأن این والا گهر را حق مشخص ساخته هـست وقـتی باغ جنّت زیر پای مادری عـشق باید تا بجـنـبانـد قـلم را در دوات تا که بـنویـسد قـلـم؛ اندر رثـای مـادری داشتم رد میشدم از وسعت تاریخ عشق یـادم آمـد بـاز هـم از مـاجـرای مـادری در خبرها آمده وقـتی بشیر آمد به شهر شهـر شد آتـشکـده از وای وای مـادری ای بشیر آهـسته تر، دارد میآید مادرش من شنیدم تند شد ضرب عصای مادری مادر است او پیک غم، باید مراعاتش کنی تا که میگـویی خبر از بچـههای مادری از شهیدان گفت مادر گفت قربان حسین تا که گـفـتا از حسین آمد صدای مادری هر چه گفتش از پسرها او صدا میزد حسین عشق باشد چیزی اصلا ماورای مادری با عصا نقـش زمین شد مـادر سقای آب آب هم آتش گـرفت از کـربـلای مادری دیگر او را تا به مرگش هیچ کس خندان ندید شد بقیع و چهار قبر،بیت العزای مادری بر حسین او بیشتر از بچههاش گریه کرد چون که باید تا بگرید او به جای مادری بـهـر سـقـا تا دم آخـر حـلالـیـت گـرفت ای فـدای این همه احـساس های مـادری
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها در برگشت کاروان کربلا
نـشـستـه بود ببـیـند مگـر جـوانان را و داشت زیـر نظـر پهـنـۀ بیـابـان را سپاه زینب کبری که میرسید از دور بـلـنـد شـد بـتـکـانـد غـبـار دامـان را بشیـر بود که قـبـل از همه جـلـو آمد بـشیـر بود که آورده بود طـوفـان را رسیده بود که با یک خـبـر بلـرزانـد دل گـرفـتـۀ ایـن مــادر پـریـشـان را خبر چه بود که اُمِّ الـبنـین ز پـا افـتاد چرا دریـد به یکـباره او گریـبان را؟ حسین گفت و زمین خورد و روی سر میزد به آه و گریه درآورد هر مسلمان را رسید زینب و از چشمهای یوسف گفت رسید زینب و سوزاند قلب کنعان را رسید و گفت که بر روی نیزه میبردند سـر بــریــدۀ آن آفــتــاب تــابــان را نشست از علم و مشک ودست سقا گفت شنید حضرت اُم البنین که جریان را رسید نوبت سوغات کـربلای حسین بلـنـد شد که بـبـیـند مـتـاع پنـهـان را زمان گذشت و کمی بعد مادری تنها کـشیده بود به چـشم مدیـنه بـاران را دوباره بـاز رباب و سکـیـنه و زینب نشانده بود کـنارش زنان حـیـران را غروب مادر عباس روضه خوان میشد که تا مـرور کند کودکان عطشان را غروب روضه به گودال میرسید آخر به خاک و خون که کشیدند شاه عریان را
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
نام ادب و شما عجـیـن خـواهد بود حالا که خدا خواست چنین خواهد بود ********************* لبخند ز لب های تو گـل چید؟! نچید چشمان تو غیر غصه را دید؟! ندید ********************* آرامــش روح و تـن نــدارد مـــادر ایـنـجـا غـم خـویـشـتن نـدارد مـادر
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام
به تیغی حیف گـیسویت گُسستند دو بازویت دو بازویت گـسستـند از آنجایی که من بـوسیـده بـودم بمیـرم هر دو اَبـرویت گـسستـند انـیـس گـریـههـایـم را گـرفـتـنـد تـوانِ دسـت و پـایـم را گرفـتـنـد کمانی تر شدم از زینب افـسوس سرِ پـیـری عـصایـم را گـرفـتند بهـارم را چِـسـان پـایـیـز کـردند دلـم را از غـمـت لبـریـز کـردند سرت ای کاش رویِ نیزه میماند تو را از مـرکـبـی آویـز کـردنـد غـمـت راهِ نـفـس بر سیـنه بسته تَـرَک بـر چـهـرۀ آئـیـنـه بـسـتـه زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من ببـیـن عـبـاس دستـم پـیـنه بـسته از آن سرو علی بنیاد و صد حیف از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف دو دستی که عـصای پیـریم بود خداوندا زِ تَن اُفـتاد و صد حیف
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
بعد از تو دیگر هیچ کس اُمُّ البنین نیست یعـنی زنی مانـند تو مـرد آفـرین نـیست اُمُّ الادب، اُمُّ الــوفــا، اُمُّ الابــاالـفــضــل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست شـاگـرد درس صـبـر مــولا بـودهای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گـریـهات راهــی نـدارد داغ فـرزنـد قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقـتـی که اشک دشـمـنـانـت را درآورد پس خطبهای چون خطبههایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضههایت هم جز این نیست شـور رجـزهـایـش نـمـیآمـد بـه آن کـه در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت زینب سلام الله علیها
شرمندهام که سوخت میان شرر پرت آتش گـرفـت باغ گـل لالـه در برت شرمندهام که مشک ابالفضل پاره شد شرمنـدۀ ربـاب شد و کام اصغـرت مهلت نداد عمود به قـولش وفـا کند عـباس من که آب شد از آه آخـرت زینب حلال کن پسرم را حـلال کن قسمت نشد صدات کند چون برادرت با دست خسته اش دو دست یلم گرفت خـیلی شدم دوباره بدهکـار مـادرت ای من فـدای نـالـۀ روی بـلـندیات شرمندهام که رفت ز دستت برادرت سُمِّ ستور قـسمت آن جـسم پـاک شد بالای نیزه رفت سرش در برابرت عباس رفت و آتش لشکـر بلـنـد شد آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی در وفات ام البنین
الا که دست خدایت در آستـین باشد بـیا که مانده به در دیـدۀ زمین باشد گـنـاه میکـنم اما به خود نـمیگـویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد خوشا به حال گدایی دست چشمانش ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد چه میشود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد کـنـار اشـک غـم فـاطـمـیـهات بـاید دوباره چشم تو با غصّهای قرین باشد بــگــو بـه آه دل دردآورت امـشـب که روضه خوان غم اُمِّ بیبنین باشد تو روضه خوان عمویی و روضهات باید برای مـادر عـبـاس دلـنـشین بـاشـد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها قبل از وفات
شد شـامـلـم دعـای سحرهای فاطمه روشن شدم به نـور قمرهای فاطمه هستند هر چهار پـسر نـوکر حسین عهدی است بین اُمِّ بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام
دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس مادرت بیکس و تنهاست کجایی عباس مثل هر روز منم فـاتحه خـوانت مـادر دلم از داغ تو غـوغاست کجایی عباس
: امتیاز
|
مناجات با حضرت عباس در وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ای رودِ خـروشان به لبِ، بـاغ اقـاقی ای ساحل طوفان زدگان،حضرت ساقی ایـام عــزاداریِ مـادر شـده، بـرخـیـز وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده، برخیز گـویـنـد هـمـه فـاطـمـیـان، آجرک الله ای مـاهِ بـنـی هـاشـمـیـان، آجـرک الله تـو ارشــدِ ابــنــاء و یــلِ اُمِّ بـنــیــنـی امروز به حُزن و به غم و غصّه قرینی شد باز قفس، گشت رها، همچو کبوتر دیگر ز مدیـنه چو پـدر، پر زده مـادر آن مادرِ دلخون، که برای تو غمین بود بعدِ تو به چشمانِ تر و اشکِ جبین بود بـا گـریـۀ او اهـل مـدیـنـه بـه تـلاطـم میسوخت چو شمعی ز فراق تو و انجُم میگفت حسین جان و به دل شعله زنان بود او قـبـلـه گه جـمله بکـائـینِ زمـان بود عمری زِغم و داغِ عظیمِ، جَبَلَ الصَّبر میساخت به گلزارِ بقیع، صورتی از قبر آن صورتِ قبری که همیشه گِل و تَر بود از اشکِ دو چشمانِ تَرَش، غرقِ اثر بود دیـگـر به بَـرَش اُمّ بـنـیـن نـالـه نـدارد در بینِ بـقـیـع، بـا قـدِ خَـم لالـه نـدارد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ای سراپـا عشق و پاکی و صفا اســوۀ دلـداری و صـبـر و وفـا بر علی سرخیل مردان همسری مـرتـضی را یـاوری و دلـبـری دامنـت مـهـدِ عـلـمـدار حـسـیـن مهـدِ شیـر بـیـشه، کـرّار حسین آن فــدائــیــانِ دشـتِ کـــربـــلا جـرعـه نـوشـانِ مـیِ قـالـو بـلا یک به یک پرپر به نزد فاطمه آن سه در میدان، یکی در علقمه تـو نـبـودی در بـرِ عـبّـاسِ خود تا گشایی عـقـده و احساسِ خود نه دگر دستی به تن ماند و نه پا شه میآمد قـد کـمان از خیمهها گـر نـبــودی کـربـلا اُمُّ الـبـنـیـن سـربـلـندی ای غـریب بیبـنـیـن
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
این روزها نگاه تو از خون دل تر است گـویـا دلت حسیـنـیۀ اشک مـادر است شال عـزا دوبـاره نـشسته به دوش تو شالی که حیف، سوخته از آتش در است گـلـبـرگ های گـونۀ شبـنـم گـرفـتهات زخمی، شکسته، نیلی، چون یاس پرپر است ای وارث تـمـامـی غـمهـای اهـل بیت این روزها غریبی تو مثل حیدر است چـون دیـدهام تو را و سـلامت نـدادهام یا تو سلام کردهای و گوش من کر است مُردن میان روضه اگرچه سعادت است در روضههای فاطمیه باز بهتر است زیرا که اشک یک شبِ این فاطمیهها بـا گـریـۀ تـمـام مـحــرم بـرابـر اسـت حـالا بیا و روضه بخـوان آتـشـم بزن چشمم به نالۀ تو و یک وای مادر است یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای زُهْـرَةُ الـزَّهـرای عـالم! کَلِّمِینِی بـنـت رسـول الله خـاتـم! کَـلِّـمِـیـنِـی «هذا فِـراقٌ بِینیُ و بِینکْ » نخـوانی دق میکـنم از فـرط مـاتـم، کَـلِّمِینِی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها
دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید از بقـچـۀ نان عـطـرِ بازوی تو پیچـید سـجــاده را وا کــردم و بـا ربّــنــایــم یـا ربّـنـای لـحـنِ دلـجـوی تو پـیـچـیـد در را به هم زد باز باد و…یادم آورد روزی که این در با لگد سوی تو پیچید از بارِ شیـشه میـخِ در سر در نیاورد تا لحـظهای که سمتِ پهلوی تو پیچید تو سوختی و دود در چشم علی رفت تو سوختی و… روی نیکوی تو پیچید فیضِ قنوتِ جاریِ در کاسهها ریخت در کوچه تا دستِ دعـاگـوی تو پیچـید دیوارها نزدیک بود و ضربه سنگـین در زیرِ معجـر طاق ابروی تو پیچـید در لابه لای لخته خونها بیجهت نیست دنـدانـههای شـانه در مـوی تو پیچـیـد بـیـمـارِ چـنـدین روزۀ من این زمـانـه با نـسخـههـای درد داروی تو پـیچـیـد یک گوشه دیدم فضه با خود حرف میزد تو زنده ماندی! روی بانـوی تو پیچید امروز دیدم سفره خالی بود و…رفتم دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها
رفتی و روز و شبم یکسره غمبار شده نیـستی خـانه به روی سـرم آوار شده نفـسم! همنفـست بیکس و بییـار شده موقع غسل تنت بود، سرم درد گرفت تا نگاهم به پرت خورد پرم درد گرفت دم در خیره به من تیـزی مسمار شده آب غسلت همه از چشم تر حـیدر بود ورم بازویت از صورت تو بدترد بود شصتم از وضع وخیم تو خبردار شده با چنین وقت کمم کار تنت را چه کنم؟ خون جاری شده روی کفنت را چه کنم؟ رفــتـهای و اســدالله گــرفــتــار شــده به خـدا زنـدگـیم را به نظر چرخاندند ریشهام را که تو بودی به تبر چرخاندند بـیمـحـلی به عـلـی سنّـت بـازار شده نیستی دخترمان زار و پریشان شده است تو چه گفتی که فقط گرم حسین جان شده است کـربـلا وعـدۀ دیـدار من و یــار شـده مـوقـع گـریـه بـرای بـدن بـیسـر شـد بـدنی پـاک لگـد کـوب شد و پرپر شد نیـزهای در وسط حنجـرهاش کار شده
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
یار غمخوار عشق، یار بیـدارعشق مـادر هـسـتی و، شاه دربـارعـشـق ای عـلمدار سپاه حـیدر قوت قـلب و پناه حـیدر یکّـه تکـیـه گـاه حـیـدر فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه **************************** نـور محض خـدا، عـصمت کـبـریا دخـتـر مـصـطـفـی، مــادر انـبــیـاء ای قرار بیقرار محشر اول امـیـد و امـید آخـر ای صفای حوض کوثر فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه **************************** صـد درود و سـلام بـر روان امــام صـد درود بر هـمه لالـههـای قـیـام بر همه مردان انقـلابی رهبر شـیـران انقـلابی بــر زنــان انــقــلابــی فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خورشید شرف و بانـوی مِهر و وفـا اُسـوۀ پـاکـی و صبـر مــادرِ خـون خـدا بر اهل ارض و سما ذکرِ بر روی لـبی خـم شـده بـوسه زده بر دستـانِ تو نـبـی عصمت خدا فاطمه یا فاطمه نـور کـبریا فاطمه یا فاطمه روح مصطفی فاطمه یا فاطمه **** جـانِ مرتضی جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳) **************************** خطبهات آیۀ حق، جلوهات نـور هداست چه سان مدح تو کنم،که مداح تو خداست قـامـتـت خـم شده از، بـار غـم های ولـی کُشته از کـینه شدی، در راه عشق عـلی تو شـهـیـدۀ مکـتـب ولایـتی تو صحیفۀ رحمت و هدایتی بحر مغـفـرت، کوهی از عـنایتی **** بی نهـایـتی جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای بانــوی بیهمتا نـور بصـر طـاهـا ای سـیّــدۀ عـالــم امّ الـنّـجَـبـا، زهــرا مـادر نظـری بـنمـا، سوی بی نوایانت کعبـۀ حـقـیـقیِ مـا، آن تربـت پنهـانت یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲) ********************** صــدّیقه و مـرضیّه انسیـــۀ حـورایی هم کفو علی هستی هـم دختر طاهایی ای عرش خداوندی، خاکِ قدمت مادر من فدای درد و غم و، آن عُمرِ کَمَت مادر یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲) ********************* ای مجلس ذکر تو عشق همه مشتـاقان حُـبِّ تو و اولادت معنـای همـه قـرآن من کجا و مدح تو، ای حقـیقـتِ ایمان مـدّاحِ تـو میبـاشـد، ذات ایـزد مـنّـان یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
فـاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت دستمالی بر سرش میبست دیگر؛ درد داشت غصۀ اسلام را میخـورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دخت پـیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربۀ در درد داشت بوسه بر دست عـلی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچهها هم سمت آغوشش نرفت بچهها هر وقت میدیدند مادر درد داشت
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بیتو هر جا میروم احساس غربت میکنم راه بر جایی ندارد هر چه همّت میکنم نامـۀ اعـمـال من حـال تو را بـد میکـند جمعهها بدجـور احساس خجالت میکنم
: امتیاز
|