- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت زینب سلام الله علیها
شرمندهام که سوخت میان شرر پرت آتش گـرفـت باغ گـل لالـه در برت شرمندهام که مشک ابالفضل پاره شد شرمنـدۀ ربـاب شد و کام اصغـرت مهلت نداد عمود به قـولش وفـا کند عـباس من که آب شد از آه آخـرت زینب حلال کن پسرم را حـلال کن قسمت نشد صدات کند چون برادرت با دست خسته اش دو دست یلم گرفت خـیلی شدم دوباره بدهکـار مـادرت ای من فـدای نـالـۀ روی بـلـندیات شرمندهام که رفت ز دستت برادرت سُمِّ ستور قـسمت آن جـسم پـاک شد بالای نیزه رفت سرش در برابرت عباس رفت و آتش لشکـر بلـنـد شد آتش گرفت چادر و دامان و معجرت
: امتیاز
|
مناجات با امام زمان عج الله تعالی در وفات ام البنین
الا که دست خدایت در آستـین باشد بـیا که مانده به در دیـدۀ زمین باشد گـنـاه میکـنم اما به خود نـمیگـویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد خوشا به حال گدایی دست چشمانش ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد چه میشود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد کـنـار اشـک غـم فـاطـمـیـهات بـاید دوباره چشم تو با غصّهای قرین باشد بــگــو بـه آه دل دردآورت امـشـب که روضه خوان غم اُمِّ بیبنین باشد تو روضه خوان عمویی و روضهات باید برای مـادر عـبـاس دلـنـشین بـاشـد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها قبل از وفات
شد شـامـلـم دعـای سحرهای فاطمه روشن شدم به نـور قمرهای فاطمه هستند هر چهار پـسر نـوکر حسین عهدی است بین اُمِّ بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها با حضرت عباس علیه السلام
دل من خسته ز غم هاست کجایی عباس مادرت بیکس و تنهاست کجایی عباس مثل هر روز منم فـاتحه خـوانت مـادر دلم از داغ تو غـوغاست کجایی عباس
: امتیاز
|
مناجات با حضرت عباس در وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ای رودِ خـروشان به لبِ، بـاغ اقـاقی ای ساحل طوفان زدگان،حضرت ساقی ایـام عــزاداریِ مـادر شـده، بـرخـیـز وقتِ غم و غمخواریِ مادر شده، برخیز گـویـنـد هـمـه فـاطـمـیـان، آجرک الله ای مـاهِ بـنـی هـاشـمـیـان، آجـرک الله تـو ارشــدِ ابــنــاء و یــلِ اُمِّ بـنــیــنـی امروز به حُزن و به غم و غصّه قرینی شد باز قفس، گشت رها، همچو کبوتر دیگر ز مدیـنه چو پـدر، پر زده مـادر آن مادرِ دلخون، که برای تو غمین بود بعدِ تو به چشمانِ تر و اشکِ جبین بود بـا گـریـۀ او اهـل مـدیـنـه بـه تـلاطـم میسوخت چو شمعی ز فراق تو و انجُم میگفت حسین جان و به دل شعله زنان بود او قـبـلـه گه جـمله بکـائـینِ زمـان بود عمری زِغم و داغِ عظیمِ، جَبَلَ الصَّبر میساخت به گلزارِ بقیع، صورتی از قبر آن صورتِ قبری که همیشه گِل و تَر بود از اشکِ دو چشمانِ تَرَش، غرقِ اثر بود دیـگـر به بَـرَش اُمّ بـنـیـن نـالـه نـدارد در بینِ بـقـیـع، بـا قـدِ خَـم لالـه نـدارد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
ای سراپـا عشق و پاکی و صفا اســوۀ دلـداری و صـبـر و وفـا بر علی سرخیل مردان همسری مـرتـضی را یـاوری و دلـبـری دامنـت مـهـدِ عـلـمـدار حـسـیـن مهـدِ شیـر بـیـشه، کـرّار حسین آن فــدائــیــانِ دشـتِ کـــربـــلا جـرعـه نـوشـانِ مـیِ قـالـو بـلا یک به یک پرپر به نزد فاطمه آن سه در میدان، یکی در علقمه تـو نـبـودی در بـرِ عـبّـاسِ خود تا گشایی عـقـده و احساسِ خود نه دگر دستی به تن ماند و نه پا شه میآمد قـد کـمان از خیمهها گـر نـبــودی کـربـلا اُمُّ الـبـنـیـن سـربـلـندی ای غـریب بیبـنـیـن
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
این روزها نگاه تو از خون دل تر است گـویـا دلت حسیـنـیۀ اشک مـادر است شال عـزا دوبـاره نـشسته به دوش تو شالی که حیف، سوخته از آتش در است گـلـبـرگ های گـونۀ شبـنـم گـرفـتهات زخمی، شکسته، نیلی، چون یاس پرپر است ای وارث تـمـامـی غـمهـای اهـل بیت این روزها غریبی تو مثل حیدر است چـون دیـدهام تو را و سـلامت نـدادهام یا تو سلام کردهای و گوش من کر است مُردن میان روضه اگرچه سعادت است در روضههای فاطمیه باز بهتر است زیرا که اشک یک شبِ این فاطمیهها بـا گـریـۀ تـمـام مـحــرم بـرابـر اسـت حـالا بیا و روضه بخـوان آتـشـم بزن چشمم به نالۀ تو و یک وای مادر است یا رب کجا رواست زنی را کتک زنند وقتی که زن مقابل چشمان شوهر است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای زُهْـرَةُ الـزَّهـرای عـالم! کَلِّمِینِی بـنـت رسـول الله خـاتـم! کَـلِّـمِـیـنِـی «هذا فِـراقٌ بِینیُ و بِینکْ » نخـوانی دق میکـنم از فـرط مـاتـم، کَـلِّمِینِی
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها
دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید از بقـچـۀ نان عـطـرِ بازوی تو پیچـید سـجــاده را وا کــردم و بـا ربّــنــایــم یـا ربّـنـای لـحـنِ دلـجـوی تو پـیـچـیـد در را به هم زد باز باد و…یادم آورد روزی که این در با لگد سوی تو پیچید از بارِ شیـشه میـخِ در سر در نیاورد تا لحـظهای که سمتِ پهلوی تو پیچید تو سوختی و دود در چشم علی رفت تو سوختی و… روی نیکوی تو پیچید فیضِ قنوتِ جاریِ در کاسهها ریخت در کوچه تا دستِ دعـاگـوی تو پیچـید دیوارها نزدیک بود و ضربه سنگـین در زیرِ معجـر طاق ابروی تو پیچـید در لابه لای لخته خونها بیجهت نیست دنـدانـههای شـانه در مـوی تو پیچـیـد بـیـمـارِ چـنـدین روزۀ من این زمـانـه با نـسخـههـای درد داروی تو پـیچـیـد یک گوشه دیدم فضه با خود حرف میزد تو زنده ماندی! روی بانـوی تو پیچید امروز دیدم سفره خالی بود و…رفتم دستاس را چرخـاندم و بوی تو پیچـید
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام در فراق حضرت زهرا سلام الله علیها
رفتی و روز و شبم یکسره غمبار شده نیـستی خـانه به روی سـرم آوار شده نفـسم! همنفـست بیکس و بییـار شده موقع غسل تنت بود، سرم درد گرفت تا نگاهم به پرت خورد پرم درد گرفت دم در خیره به من تیـزی مسمار شده آب غسلت همه از چشم تر حـیدر بود ورم بازویت از صورت تو بدترد بود شصتم از وضع وخیم تو خبردار شده با چنین وقت کمم کار تنت را چه کنم؟ خون جاری شده روی کفنت را چه کنم؟ رفــتـهای و اســدالله گــرفــتــار شــده به خـدا زنـدگـیم را به نظر چرخاندند ریشهام را که تو بودی به تبر چرخاندند بـیمـحـلی به عـلـی سنّـت بـازار شده نیستی دخترمان زار و پریشان شده است تو چه گفتی که فقط گرم حسین جان شده است کـربـلا وعـدۀ دیـدار من و یــار شـده مـوقـع گـریـه بـرای بـدن بـیسـر شـد بـدنی پـاک لگـد کـوب شد و پرپر شد نیـزهای در وسط حنجـرهاش کار شده
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
یار غمخوار عشق، یار بیـدارعشق مـادر هـسـتی و، شاه دربـارعـشـق ای عـلمدار سپاه حـیدر قوت قـلب و پناه حـیدر یکّـه تکـیـه گـاه حـیـدر فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه **************************** نـور محض خـدا، عـصمت کـبـریا دخـتـر مـصـطـفـی، مــادر انـبــیـاء ای قرار بیقرار محشر اول امـیـد و امـید آخـر ای صفای حوض کوثر فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه **************************** صـد درود و سـلام بـر روان امــام صـد درود بر هـمه لالـههـای قـیـام بر همه مردان انقـلابی رهبر شـیـران انقـلابی بــر زنــان انــقــلابــی فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه؛ فاطمه
: امتیاز
|
ذکر زمزمه ای شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای خورشید شرف و بانـوی مِهر و وفـا اُسـوۀ پـاکـی و صبـر مــادرِ خـون خـدا بر اهل ارض و سما ذکرِ بر روی لـبی خـم شـده بـوسه زده بر دستـانِ تو نـبـی عصمت خدا فاطمه یا فاطمه نـور کـبریا فاطمه یا فاطمه روح مصطفی فاطمه یا فاطمه **** جـانِ مرتضی جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳) **************************** خطبهات آیۀ حق، جلوهات نـور هداست چه سان مدح تو کنم،که مداح تو خداست قـامـتـت خـم شده از، بـار غـم های ولـی کُشته از کـینه شدی، در راه عشق عـلی تو شـهـیـدۀ مکـتـب ولایـتی تو صحیفۀ رحمت و هدایتی بحر مغـفـرت، کوهی از عـنایتی **** بی نهـایـتی جانِ مرتضی جانِ ما فدای تو (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای بانــوی بیهمتا نـور بصـر طـاهـا ای سـیّــدۀ عـالــم امّ الـنّـجَـبـا، زهــرا مـادر نظـری بـنمـا، سوی بی نوایانت کعبـۀ حـقـیـقیِ مـا، آن تربـت پنهـانت یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲) ********************** صــدّیقه و مـرضیّه انسیـــۀ حـورایی هم کفو علی هستی هـم دختر طاهایی ای عرش خداوندی، خاکِ قدمت مادر من فدای درد و غم و، آن عُمرِ کَمَت مادر یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه (۲) ********************* ای مجلس ذکر تو عشق همه مشتـاقان حُـبِّ تو و اولادت معنـای همـه قـرآن من کجا و مدح تو، ای حقـیقـتِ ایمان مـدّاحِ تـو میبـاشـد، ذات ایـزد مـنّـان یا فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
فـاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت دستمالی بر سرش میبست دیگر؛ درد داشت غصۀ اسلام را میخـورد جای نان شب انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت شهر پیغمبر! چرا دخت پـیمبر را زدند؟ شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟ خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت خاک عالم بر دهانم ضربۀ در درد داشت بوسه بر دست عـلی زد تا دلش آرام شد دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت صبح تا شب زخم برمیداشت، شب تا صبح درد آه، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت یک نفر از بچهها هم سمت آغوشش نرفت بچهها هر وقت میدیدند مادر درد داشت
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بیتو هر جا میروم احساس غربت میکنم راه بر جایی ندارد هر چه همّت میکنم نامـۀ اعـمـال من حـال تو را بـد میکـند جمعهها بدجـور احساس خجالت میکنم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با امیرالمؤمنین علیهالسلام
امروز که جز عشق تو پندار ندارم جز جان به قدوم تو سـزاوار ندارم من فـاطـمـهام واهـمـه از نار ندارم امروز به سر چون که تو دستار ندارى با حکم نـبى فرصت گـفـتار ندارى من فـاطـمـهام مـانـع گـفـتـار نـدارم فریـاد که بردند ز من بوالحـسنم را گم کردهام امروز خـدایـا وطـنـم را در راه تو از گـفتن حق عـار ندارم خون در دلم از داغ تو اندوخته بهتر در محفل من شمع تو افروخته بهتر من حـوصلـۀ این هـمه آزار نـدارم چون پاى تو آید به میان مادّۀ شیرم گردست دهد در وسط کوچه بمیرم من خود شررم واهمه از نار ندارم جان میدهـم امروز که دلدار بماند بر صفحۀ جان نقش تو اى یار بماند من وحـشتى از لطمۀ مسـمار ندارم تبـدار شده در تب و تاب تو تن من بیـمار شده از غـم عـشقت بـدن من و اللَّه کـه مـن جـامـۀ گـلـدار نـدارم اکنون که عدو دست یداللهى توبست اینگونه مپندار که زهراى تو بنشست صد حیف که من رخصت پیکار ندارم رفتند بنى هاشم و درد است به سینه تکـذیب شده فـاطمه از فـرقـۀ کـینه جز حمزه و جز جعـفر طیار ندارم
: امتیاز
|
وصایای حضرت زهرا سلام الله علیها به امیرالمؤمنین
خـلاصه استجـابت شد دعـایـم روم امـشـب بـه دیـدار خـدایـم بگو همسایهها راحت بخـوابند که دیگـر در نـمیآیـد صـدایـم در این ساعات آخر ای علی جان بـرای تـو وصیـت مـینـمـایـم به فکر ازدواجت بعد من باش جـوانی تو هـنوز ای مقـتـدایـم برای بـدرقـه از خـانه تا قـبـر تـو تـابـوتـی مهـیّـا کـن بـرایـم کنار قـبر من قـرآن بخوان که شـدیـداً عــاشـق ایـن آیـههـایـم مـبـادا دشـمـنـان مـن بـیـایـنــد برای دفـن و تـشیـیع و عـزایم سلامـم را رسان تا به قـیـامت عـلـی جـان به تـمام بچـههـایم حـلالـم کن که تـنهـایت نهـادم حـلالـم کـن برای گـریـههـایـم خـدا حـافـظ امـیـرالـمـومـنـیـنم که دیگـر مـیروم نـزد خـدایم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
آسمان ماتم گرفته، غصه دار فاطمه است در عـزای فـاطمیّه بیقـرار فاطمه است این دهه صاحب زمان صاحب عزای مادر است صاحب این غصهها خود سفره دار فاطمه است بین مجلس نالۀ " ای وای مادر میرسد" مجلس ما دست شخصی از تبار فاطمه است مصطفی با بوسه بر او میرود سمت خدا راه معراجی شدن در اختیار فاطمه است هرکه اینجا اشک خود را خرج هیئت میکند روز وانفـسا یقـیـنا در کنار فاطمه است تک تک گریه کنان را سمت کوثر میبرد دست گیری کردن از بیچاره، کار فاطمه است در مدیـنه چـادرش را پـرچم اسلام کرد دادن درس بصیرت راهکار فاطمه است در تمام عـصرها باید ولایت را شناخت پس ولایی کردن ما شاهکار فاطمه است سینۀ ما هست پس زهرا نمیخواهد حرم قلب مومن وقف زهرا و مزار فاطمه است مـادریِ فـاطمه خـیلی به دردم میخورد نوکرش روز قیامت هم جوار فاطمه است میکشم بر روی چشمم خاک چادر را هنوز چـادر خـاکی برایم یادگـار فـاطمه است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود دیـگـر ز تـنـد باد بـلا قـد خـمـیـده بود غرق سکوت خسته و مجروح و بینفس شمعی که قطره قطره به آخر رسیده بود حتی برای حرف زدن هم توان نداشت طوفـان شعـلهها نفـسش را بـریده بود تـنـهـا شـرارۀ دلـش این بـود که چـرا کار عـلـی به خانه نشینی کشیده بود؟ جـای رسـول، در عـوض لیلة المبـیت با جان خویش جان علی را خریده بود آن روز درد غنچه خود را به خاک سرخ بعد از جسارت در و دیـوار دیـده بود داغِ عـظـیـمِ نـاحـلـة الـجـسم را عـلـی تنها به شانه در شب دفـنش کشیده بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادر
زودتر کـاش بـمیرم زِ غـم اما چه کنم مانـدهام با تنِ تو با چه کـنم با چه کنم خـواسـتـم تا که نَـگِـریَـم به کـنـارِ بابا خواستم تا که نَگِریَم به تو اما چه کنم گریه سخت است به مَردِ تو ولی میگِرید زیر لب زمزمهاش این شده زهرا چه کنم از سرِ شب که زدی شانه به مویم به لبت خون به جایِ نَفَست آمده حالا چه کنم بسکه خون میچکد از پیرهنِ تازۀ تو بارها گـفـتهام ای وای که بابا چه کنم دیدم آن روز چه آمد به سَرَت در آتش مانده بودم که در آن همهمه تنها چه کنم در و دیوار به هم خورد و تو را خُرد نمود میشنـیدم نَفَـست را که خـدایا چه کنم من به دنبـالِ تو و فکرِ همه کُـشتنِ تو کَس نمیگفت که در زیرِ قدمها چه کنم پلکِ سرخِ تو قرار است مگر وا نشود تو بگـو با دلِ دلـتـنگِ تـمـاشا چه کنم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هرچند دیگر خـستهای از زندگـانی راهی اگر دارد بمان خـیلی جـوانی حـتـی هـنـوزم با نگـاه نـیـلـی خـود غم های عـالم را ز دوشم میتکانی خورشید چشمت را رها از چادرت کن این روزها مثـل کـسـوف نـاگهـانی من با سکوتت انس میگیرم شما هم با درد پهـلـو سعـی کن پیـشم بمانی تـسبـیح هم میافـتـد از انگـشتهـایت ای جان من اینقدر یعنی نیمه جانی؟ دیوار و در هر روز هنگام عبورم گـفـتـنـد از تـو بـا زبـان بـیزبـانـی
: امتیاز
|