- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
این روزها حال و هوایت فرق کرده لحن غـم انگـیـز صدایت فرق کرده آخر نگـاهت را چرا از من گرفـتی شـایـد نـگـاه من بـرایت فـرق کرده آنقـدر بانـو خـستهای از مانـدن خود که در حضور من دعایت فرق کرده؟ از محـرم خود رو گرفـتی تا نـبـینم رنگ عـقـیق چـشم هایت فرق کرده دیـوار و گـاهی شانههای مجـتـبایت در خانه و کوچه عصایت فرق کرده در سن هـجـده سالـگـی بـاور ندارم ایـنگـونه این قـدّ رسـایت فرق کرده از لرزش زانوی من یک شهر فهمید حال و هـوای مرتضایت فرق کرده دیگر مدیـنه مثل سابق باخـدا نیست زهرای من حالا حکایت فرق کرده
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
گـدای اهل بـیـت تا به آسـتـانـه میرسد عطا و لطف هل اتی ز هر کرانه میرسد ولیِ عصر هر کجا همیشه شد گره گشا به سوی ما عنایتش به هر بهانه میرسد اگرچه بیلـیـاقـتـم، بـرای یـار زحـمـتم خوشم سلام هر سحر به آن یگانه میرسد به خاک غم نشستهام، چراکه پَر شکستهام مگر پرنده این چنین به آشیانه میرسد؟! شده امیـد من هـمه، نـوای یابن فـاطـمه به داد من همین نـوای عاشقانه میرسد رسیده وقت پا شدن، به هوش باش سینه زن به شهر ما دوباره خیر مادرانه میرسد فقط نه بیت هل اتی، به شعله سوخت از جفا تمام نار دوزخ از همین زبـانه میرسد بس است بهرِ گل همین، که خوب پرپرش کند به سمت صورتش که باد تازیانه میرسد به روی خاک مادری نشسته است ای خدا گمان کنم به سختی آخرش به خانه میرسد دلیل غـاضریه در وجـود فـاطمیه است بدون فـاطمیه کس به کـربـلا نـمـیرسد
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
لطفی نما غلام به لب جان رسیده را بشنو فغان این دل در خون تپیده را چـشمی دگر بده صنما تا كه بنگـرم آن خـال گـوشـۀ لـب تو آرمـیـده را روح لطیف تو نفـس پـاك و حق تو در بند خود كشیده صفای سپـیده را صف بستهاند سرو و صنوبر به راه تو تا خـم كـنند پـیـش تو قـد كـشیـده را امشب بیا كه سینه پُراز شور عشق توست تا فـرش پـای تو بنـمایم دو دیـده را جانا... دلـم هـوای تو كرده تفـضّلی وقف تو كردهام دل از غم رمیده را پرده بكش ز چهره ببینم دمی تو را بر من نشان بـده وجـنـات نـدیـده را شد فاطمیه و دل ما مست فاطمه است بر ما عیان نما حـرم آن شهـیـده را اشك مرا بگـیـر و ببر نـزد فـاطـمه مرهـم گـذار زخم تـن قـد خـمیده را ما را ببر به علقمه یا اینكه خود بیا تشریـح كـن قـصۀ جـسـم دریـده را تیغ دو سر بكش ز نیام و بریز سر بستان تقاص خون سرِ سر بریده را
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
عـاقـبـت دردم دوا خـواهـد گـرفـت دامـنـت دست مـرا خـواهـد گـرفت هر شب "الـلهم عجل..." خـوانده ام روزی آخر این دعـا خواهد گرفت من اگـر مُــردم غــبــارم عــاقـبـت روی دامـان تو جـا خـواهـد گـرفت ای ز مـادر مـهـربـان تـر خـوبتـر کی دلـت از دست ما خواهد گرفت! چشمت این ایـام خون خواهد شد و قلبت از این روضهها خواهد گرفت تو اگر یک بار روضه خوان شوی روضـۀ ما تـازه پـا خـواهـد گـرفت روشن است از حال و روز مادرت زود بیـمـارت شـفـا خـواهـد گرفت بعـد از این هـمسایه راحت میشود حـیـدر از فـردا عـزا خواهد گرفت فـاطــمــیــه عـاقـبـت از دسـت تــو دست من یک کـربلا خواهد گرفت
: امتیاز
|
زبانحال امام زمان عجل الله تعالی فرجه در شهادت مادر
مـادری دارم به نـام بـانـوی روز الـست دست و بازوی خدا را اوست چون بازو و دست مادری دارم که شأنش در حدیث قدسی است او همان سرلوحۀ لوح و قلم بود از الست مادری دارم که هستی هست زیر چتر او در هدایت شیوهای دارد جهان را، چیره دست مادری دارم که با فـتح المبینِ کـوچهاش نقطۀ عطف دفاعش از علی پشت در است انقلاب فـاطمی دست عـلـی را بـاز کرد ورنه محکم ریسمانِ جهل را ابلیس بست بازوی زهرا شکست و دست مولا بسته شد شد از اینجا کوثرِ قرآن به عالم سرپرست کوچه را گفتم که سیلی نور چشمش را گرفت آنقدر گویم که حتی از حسن هم دیده بست آشنـاتـر از هـمـه بـا مـادرم، دیـوار شـد چادرش خاکی شد و رویش از آن دیوار خست گـوشواری که جـدّم هدیه بر او داده بود پیش من شد پاره پاره،لالۀ گوشش شکست بسکه اهل کذب تکذیبش نمودند ای دریغ تار و پود آرزوهای عـلی از هم گسست آنکه نور سجدهاش روشن تر از خورشید بود یک تنه جنگید با خفـاشهای شب پرست مادر من با چهـل نامرد جـنگـید آشکـار ای بنازم همتش را یک زن و این ناز شَست نور را با تارِ بیپروا چکار ای اهل درد؟! هـیـزم آوردند مـردم! مردم آتـش پرست مادری دارم که پشت در سپر شد بر علی سیـنۀ گـنجـینۀ اسـرار پشت در شکـست بیامان ضرب لگـد آمد به درب سوخته ضربهها از بسکه سنگین بود او از پا نشست مادرم از زیر در میخواند مولا را به خویش پایکوبان حمله ور بودند و مادر پای بست جـانشین وحـی، شد خـانه نـشین امّا نشد بعد پیغـمبر دمی دین خـدا بیسـرپرست خود تسلی میدهم خود را در این داغ بزرگ نالۀ مادر به گوش آید هنوز از دوردست
: امتیاز
|
مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصههای بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروبِ غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی و کُفر و نفاق و غـربـتی که شده هر دلی گرفـتارش مـدیـنـه بــود ولـی از تـمـام مـردم آن کـسی نکـرد مـراعـات حال بیـمـارش مـدیـنه بود و چهـل تن هـجـوم آوردند به یک نفر؛ نشد اما کسی طرفـدارش مدیـنه بود و در خـانهای پُـر از هـیزم دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیـبـتی که خـدا هم شده عـزادارش میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش چه ضربهای!چه شتابی!عجب گل رویی که آب شد دل سنگـیِ سختِ دیـوارش
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز تـرحّـمـی بنـمـا یـار بـا وفـا برخـیز بدون تو به زمین میخورد یلِ یل ها سلالۀ نـبـوی جـان مرتضی برخیز چـراغ خـانـۀ مـن قـوّت دلـم زهـرا گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا بیا برای رضـامـنـدی خـدا برخـیـز غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم تـسـلّـی دل لـرزان مـجـتـبی برخیز ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز ببین فتاده حسینت ز رنگ و رو زهرا بیا به نور دو عینت، گل ولا برخیز دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من به اشک دیدۀ این خسته، دلربا برخیز به پای درد تو من رفتهام از این دنیا ببخش بر تن بیجان من بقا برخیز بیا زکـیّـه دوبـاره تو مهـربـانی کن پـنـاه شـیـر خـدا معـنی صفا برخیز
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
این صفای سینههامان از صفای فاطمه است هر چه داریم و نداریم از عطای فاطمه است چـادر خـاکی او بر قـلب ما هم نـور داد باز هم در جان ما حال و هوای فاطمه است باز هم این سفرههای هئیتی رونق گرفت رونق این روضهها از اعتنای فاطمه است بـاز هـم مـهـدی ما شـال عـزا انـداخـتـه باز دلخون از غم و سوزِ عزای فاطمه است بوی زهرا را گرفته باز شهر مصطـفی کوچههای شهر مست ربنای فاطمه است آبـرومـان رفـته اما بـاز هم ما را خـرید آنچه آورده است ما را هم، وفای فاطمه است حاجت یک ساله میخواهیم این شب ها از او دستِ رحمت، بازوی مشکل گشای فاطمه است مـریـم و آسـیـه و حـوّا و آدم جـای خود خوب میدانیم ما، عالم گدای فاطمه است من نمیدانم چه سری هست در خلقت ولی خلق مجنون علی، او مبتلای فاطمه است از همان اول خدا در شأن زهرا گفته بود او برای حیدر و حیدر برای فاطمه است کی فروشیم عزتِ خود از برای آب و نان بشنوید، این مملکت تحت لوای فاطمه است مـادری کـرده بـرای بـیپـلاکـان شهـیـد قـبر این گمنام ها پائین پای فـاطمه است گـرچه پـنهـان مـاند، قـبـر مـادر آلالـهها سینۀ سینه زنان تا هست، جای فاطمه است علت این گریههای ماست، اشک فاطمه گریههای ما همه از گریههای فاطمه است گوش کن، از کوچهها دارد صدایی میرسد یا صدای مجتبی، یا نه؛ صدای فاطمه است عـلت چـشمان تـارش بعـدها معـلـوم شد جای دست گرگ روی پلک های فاطمه است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
در شــلــوغــی گـــذرهــا غــالــبــاً سخـت خـواهـد بود تـنـهـا رد شدن جنگ جنگ عصمت و بیعصمتی ست شـعـلـه بـالا رفـت زهـــرا جـا نـزد حـرفـی از سازش به کـافـرها نـزد حکـم صـادر کرد با خـون اینچـنین اهـرمـن هــیـزم بـه دست آمـد اگـر فـاطـمـه بـسته است چـادر بر کـمر صد هزاران میخ پیـش او کـم است تـا که دود شـعـلـه شـد از در بـلـنـد گـشـت دیـگـر نـالــۀ کــوثــر بـلـنـد نیمه جان هم باز او صاحب لواست گرچه هـر روضه مـکـرر میرسد روضه روضه حرف دیگر میرسد کـربـلا زهـرای خـیـمه زینب است گـوشــۀ گــودال تــنـهــا مــیشــود گـرچـه میافـتـد زمیـن پـا میشـود در اسـیــری ســرفــرازی مـیکـنـد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
سایـۀ مهـرت به روی مردم دنیـا بـلند لطـف دستـانت زیاد و دستهای ما بلند در مقـام قـرب حق بالایی و بالاتـرین جایگـاهت چون عـلیِّ عـالی اعلا بلند تا صدای پای تو پیغـمبرحق میشنـید میشد از روی ادب در مقدمت بابا بلند ما که جای خود امامان هم به وقت تنگنا میبرند اسم شما را حضرت زهرا بلند نامتان با عشق و احساسات بازی میکند نـام زهـرا تا که آمـد نـالـۀ دلـهـا بـلـند مادر ما پشت در افتاد طوری که دگر من گمان دارم که نتواند شود از جا بلند بشکند دستی که در آن کوچۀ تاریک و تنگ شد به روی صورت انسیۀ حورا بلند بعد از آن کوچه بمیرم در سرای فاطمه شد صدای نالـۀ جـانـسوز وا اماه بـلند امر مولا بود آنشب گریه آهـسته کنند نیز میگـرییم ما هم بر غـمت اما بلند زانوی خیبر شکن لرزید آن لحظه که خواست تا کـند تـابـوت آن صدیـقۀ کـبری بلند یک نفر محرم ندارد با علی دفـنش کنند نیست یک تن تا کند از قبر طفلان را بلند
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
آقا سـلام، روضـۀ مـادر شروع شد باران اشک های مکـرر شروع شد تا ریشه های چـادر خـاکی مـادرت آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
درس کرامت پیـش او حـاتـم بـبـیند درس حـیـا و مـادری مـریـم بـبـیـند تا پای جان پای امـامش ماند زهـرا حـیـدر سپـر دارد همه عـالـم ببـیـند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است افتخـار مصطفی شد بـوسه بر دستان او این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است هرچه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین از عنایات علی و از عطای فاطمه است ما اگـر مـانـدیم در خـیـل محـبـان عـلـی لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است نام ما را جزو خدّامش اگر حک کردهاند این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است نسل در نـسلیـم سائل بر در میـخـانهاش چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است همت ما در جهان جلب رضای مادر است چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است یک نخی از چادرش فردا قیامت میکند روز محشر کار ما با بچههای فاطمه است فاش میگـویم قـیامت کار ما بیچـارگـان دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مـرگ بـیـا نـوبـتِ دیـدار رسـیـد زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم وقتِ شرمندگی از دخـترکی زار رسید بـاز هـم پـیـرهـن تـازۀ من خـونـین شد بـاز بـا پـیـرهـنِ تـازه پـرسـتـار رسـیـد ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من جانبِ بـستـر من دست به دیـوار رسید گرچه دلتـنـگِ تمـاشـای حسیـنم اما… چـشمِ زخـمیِّ مرا نیـمه شبی تـار رسید لابـه لای نَـفَـسم لـخـتـۀ خـون میبـیـنـم از همان روز که بر سینهام آزار رسید از همان روز که آتـش به سـراغـم آمد از همان روز که در بود و ستمکار رسید شعلهای حلقه زد و چادر من را سوزاند نـالـهای تا که زدم خـنـدۀ انـظـار رسید خویش را در پَسِ در جـمع نمودم شاید نرسد زخـم به محسن ولی انگـار رسید خـویش را در پَسِ در جـمع نـمودم اما در به من خورد و به او ضربۀ مسمار رسید
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
اَلـجّـار ثُـمَّ الـدّار شـد رمـز دعـایت دیـدم که میلـرزید آهـسته صـدایت قدر تو را مولا فقط میداند ای نـور جاهل نمیفـهـمد تو را ای بینهایت
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بهر نزول رحمت حق آیه میشوی گریان برای حاجت همسایه میشوی بانو بس است این همه گریه که میکنی داری خیال میشوی و سایه میشوی اذکـارِ آسـمـانـیِ تـسـبـیح مـرتـضی پرپر شدی چـقـدر مفـاتـیح مرتضی دیروز هر کجای مدینه که سر زدم دیدم نـشستهاند به تـقـبـیح مـرتضی مـردم تـوجّهـی به کـلامـم نمیکـنند قدری حیا ز شأن و مقـامم نمیکنند جـای هـمـه بـیـا و جـواب مـرا بـده حـالا که کل شهـر سلامـم نمیکـنند هفتاد روز مبهم و مسکوت ماندهای از آن دوشنبه فاطمه مبهوت ماندهای با صد امید گـفتی و گهـواره ساختم حالا به فکر روکشِ تابوت ماندهای؟! رد خزان به چهرهات ای یاس مانده است وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است خیلی دلم شکسته... بدان میکُشد مرا خونی که روی دستۀ دستاس مانده است دیشب سر نماز شبت گریهام گرفت با آه آهِ روی لـبت گـریـهام گـرفـت وقتی قنوت نیمه شبت نیمه کاره ماند بر دست های با ادبت گریهام گرفت زهرا غم مرا چه کنم تا که حل کنی زهری که مانده بر جگرم را عسل کنی بغضی نهفته موی حسن را سپید کرد قدری نمیشود حسنت را بغـل کنی دیدی دعای مضطرمان هم اثر نکرد امن یجـیـبِ دخـترمان هم اثر نکرد قرآن به سر گرفته حسن با برادرش حـتی امـیـد آخـرمان هم اثـر نکـرد فکری برای غـربتِ حـالم نمیکـنی رحمی به حال و روز دو عالم نمیکنی تازه جوان من چقدر قدکمان شدی! زهـرا مرا ببخش، حلالم نمیکنی؟! وقـتی کـفـن برای حـسیـنت نیـافـتی چـادر سیاه سوخـتـهات را شکافـتی هر طور بود با پر زخمی و درهمت پـیـراهنی بـراش غـریـبـانـه بـافـتی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زهرایی و مدح تو فـراتر ز کلام است عالم همگی خیره بر این شأن و مقام است در شادی و در غصه و در شام و سحرگاه یا فـاطـمـه ذکـر لب آیـات عـظـام است
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
با "محبّت" آمدی، صید کـمندم کردهای با هـمین ترفـند سـاده، پـایـبـندم کردهای بیبهاتر از همه هستم ولی با لطف خود در میان عـاشـقـانت ارجـمنـدم کردهای بـار سنگـین گـنـاهـانم ذلـیـلـم کرده بود با نگـاه رحـمت خود سربـلـندم کردهای در پـنـاه گـرم آغـوشت مرا جـا دادهای در پناه خود مصون از هر گزندم کردهای بیشتر از دیگران دارم صدایت میزنم بیشتر از دیگران چون دردمندم کردهای راستش این است آقاجان اگر میخواهیام چون مُحب مادرت بودم، پسندم کردهای تا قیامت روزیام از خوان زهرا میرسد شاکرت هستم که بر او مستمندم کردهای
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی هوای روضۀ ما باز مادری است حال و هوای گریۀ ما جور دیگری است وقـتـی کـه مـادر هـمـۀ مـاست فـاطـمـه حسّی که بین ماست، همانا برادری است مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز کارِ تمام ما درِ این خـانه نـوکری است شاهان روزگار به ما غـبطه میخورند این نوکری خودش به خدا عین سروری است این اشک ها نـشان دل بی قـرار مـاست عالم بداند اینکه دل شیعه مـادری است زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است زهـراست آن که اُمِّ ابیـهـای احـمد است زهراست مادر همۀ ما، چه مادری است زهراست آن که شیعه به او کرده اقـتدا از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است زهراست آنکه در ره حـیدر خـمیده شد بگـذاشت سر به پای ولایت؛ شهیده شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
سلک عشاق، غیر خلوت نیست خلوت ماست روضه، جلوت نیست ما هـمیـن جـا تـوجّـه محـضیـم احتیاجى به کنج عـزلت نیست هـمـه هــسـتـنـد، انـبـیـا حـتــى مجـلس آفـتـاب خـلـوت نـیست لحظهاى اشک، لحظهاى شکریم نعـمتى قـدّ شکـر نعـمت نیست ما هـمـه قـنـبـریم، یک نـفـریـم جمع ما وحدت است، کثرت نیست گریهاى جمع کن که باید رفت وقت خیلى کم است، فرصت نیست دل به صحرا زدن تلاش من است این جهان جاى استراحت نیست آه و افـسوس میخورد هر شب آنکه سفـره نشین هـیأت نیست عـلت رحمت خـدا گـریـه ست هرکجا گریه نیست، رحمت نیست هر که نـاراحت از فـراق نشد در لـیـالـى قـبـر راحت نیـست خـون دل جاى خـون تن دادیم شأن گریه کم از شهادت نیست رنـج نابـرده گـنجـمـان بخـشید لطف زهرا به شرط خدمت نیست در عـبــادت عـبـودیـت بــایــد طاعتى بهتر از اطاعت نیست ما تو را بیـن خـواب هم دیـدیم خواب عشاق خواب غفلت نیست جنّت آنجـاست که شما هـستـید جـنّـت بى شـما که جنّت نیست همه سـرمـایه دار حُـبّ تـوأیـم گـنـجـى انـدازۀ محـبـت نیـست عـزّت بـیتـو را نمیخـواهـیم عـزّت بیتـو غـیر ذلّـت نیست حرف تو حجت است و غیر از تو هیچ کس بر ائمه حجّت نیست تـو اگـر خـانـه دار این بـیـتـى خـانه دارى کم از نبوّت نیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
با نـوکـریات سینه زن شـوکت گرفته هر چه گرفته از همین کِـسوَت گرفته شرکـت، میـان مجـلست دارد قـداست عاشق وضویش را به این نیت گرفته بـیبـی دعـا کن تا دوبـاره بـاز گـردد حـال بـکـایـی را که معـصیت گـرفـته ما هرچه بالا میرویم از فاطمیه است از روضـهات ایـمان ما برکـت گرفته هر کس تـوسل کرد بر خاک قـدومت حاجات خود از مرتضی راحت گرفته روزه بگـیـر و باز افـطارت عطا کن حـاتـم به پشت خـانـهات نـوبت گرفته سـائـل، پـیِ کـهــنـه لـبـاسـت آمـد امـا رَخت عـروسی از تو بـیمنّت گـرفته شرحِ نـماز تو هـمین بس که نوشتـنـد وصف کـبـودی و ورم پـایـت گـرفـته فـردا خـیالش تخت باشد هرکه امروز دنـبــالـۀ کــار تـو بـا هـمّـت گـرفــتـه نـوع اراداتـش به مـادر فـرق دارد... هر کس که از خـطِ ولایت خط گرفته در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر در خـیـمه گـاه فـاطـمه حاجت گـرفـته خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که مادر نـشـسته قـصد قـد قـامت گـرفـته وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای انـگـار پهـلـویش از این بابت گـرفـتـه
: امتیاز
|