کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : اسماعیل روستایی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

سایـۀ مهـرت به روی مردم دنیـا بـلند            لطـف دستـانت زیاد و دستهای ما بلند

در مقـام قـرب حق بالایی و بالاتـرین            جایگـاهت چون عـلیِّ عـالی اعلا بلند


تا صدای پای تو پیغـمبرحق می‌شنـید            می‌شد از روی ادب در مقدمت بابا بلند

ما که جای خود امامان هم به وقت تنگنا            می‌برند اسم شما را حضرت زهرا بلند

نامتان با عشق و احساسات بازی می‌کند            نـام زهـرا تا که آمـد نـالـۀ دلـهـا بـلـند

مادر ما پشت در افتاد طوری که دگر            من گمان دارم که نتواند شود از جا بلند

بشکند دستی که در آن کوچۀ تاریک و تنگ            شد به روی صورت انسیۀ حورا بلند

بعد از آن کوچه بمیرم در سرای فاطمه            شد صدای نالـۀ جـانـسوز وا اماه بـلند

امر مولا بود آنشب گریه آهـسته کنند            نیز می‌گـرییم ما هم بر غـمت اما بلند

زانوی خیبر شکن لرزید آن لحظه که خواست            تا کـند تـابـوت آن صدیـقۀ کـبری بلند

یک نفر محرم ندارد با علی دفـنش کنند            نیست یک تن تا کند از قبر طفلان را بلند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ حرمت حضرت زهرا که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

یک نفر محرم ندارد با علی خاکش کنند            نیست یک تن تا کند از قبر طفلان را بلند

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آقا سـلام، روضـۀ مـادر شروع شد            باران اشک های مکـرر شروع شد
آقـا اجـازه هـست بخـوانـم برایـتـان            این اتفـاق از دم یک در شروع شد


تا ریشه های چـادر خـاکی مـادرت            آتش گرفت،روضه معجر شروع شد
فـریـادهای مـادر پهـلـو شکـسته‌ات            تا شد فشار در دو برابر شروع شد
این ماجرا رسید به آنجا که نیمه شب            بی اخـتـیار گریه حـیـدر شروع شد
وقتی رسید قصه به اینجای شعر من            ایام خانه داری دختر شروع شد ...
دختر رسید تا خود آن لحظه‌ای که ظهر            یک ماجرا به قـافیه سر شروع شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

درس کرامت پیـش او حـاتـم بـبـیند            درس حـیـا و مـادری مـریـم بـبـیـند
إنسیة الحوراست و قطعاً محال است            کُـنـه کـمـالـش را بــنـی آدم بـبـیـنـد


تا پای جان پای امـامش ماند زهـرا            حـیـدر سپـر دارد همه عـالـم ببـیـند
آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشت            حـالا هـجـوم چـنـد نـامـحـرم ببـیـند
با میخ و آتش داده شد اجـر رسالت            بـایـد بـیـاید حـضرت خـاتـم بـبـیـنـد
در کوچه طفلی را تصور کن که ناگه            از ضرب سیلی مادرش مبهـم ببیند
دیگر حسن در خواب مادر را همیشه            با صورتی نـیلـی و قـدی خـم ببـیند
از غربت کوچه غم گودال پیداست            جایی که زینب پیکـری دَرهم ببـیند
بین حرامی ها سر عمامه دعواست            حـالا تـصور کن که مـادر هم ببـیند

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با میخ و آتش داده شد اجـر رسالت            بـایـد بـیـاید حـضرت خـاتـم بـبـیـنـد

با توجه به مستند نبودن و تحریفی بودن موضوع ساربان بیت زیر حذف شد

ای ساربان بس کن...چه میخواهی ز جانش؟            زهـرا چگونه غارت خـاتـم ببـیـند؟

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نای خوبان دو عالم از نوای فاطمه است           خلقت جن و بشر اصلا برای فاطمه است

مدح او از ما نیاید حق سروده وصف او           خط به خط آیات قران در ثنای فاطمه است


افتخـار مصطفی شد بـوسه بر دستان او           این نشان از شوکت و قدر و بهای فاطمه است

هرچه نعمت گشت نازل از سما سوی زمین           از عنایات علی و از عطای فاطمه است

ما اگـر مـانـدیم در خـیـل محـبـان عـلـی           لطف زهرا هست و تاثیر دعای فاطمه است

نام ما را جزو خدّامش اگر حک کرده‌اند           این هم از الطاف مخفی خدای فاطمه است

نسل در نـسلیـم سائل بر در میـخـانه‌اش           چشم ما بر دست های با سخای فاطمه است

همت ما در جهان جلب رضای مادر است           چون رضای حضرت حق در رضای فاطمه است

یک نخی از چادرش فردا قیامت می‌کند           روز محشر کار ما با بچه‌های فاطمه است

فاش می‌گـویم قـیامت کار ما بیچـارگـان           دست سالار شهیدان، سر جدای فاطمه است

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید           آه ای مـرگ بـیـا نـوبـتِ دیـدار رسـیـد

زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم           وقتِ شرمندگی از دخـترکی زار رسید


بـاز هـم پـیـرهـن تـازۀ من خـونـین شد           بـاز بـا پـیـرهـنِ تـازه پـرسـتـار رسـیـد

ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من           جانبِ بـستـر من دست به دیـوار رسید

گرچه دلتـنـگِ تمـاشـای حسیـنم اما…           چـشمِ زخـمیِّ مرا نیـمه شبی تـار رسید

لابـه لای نَـفَـسم لـخـتـۀ خـون می‌بـیـنـم           از همان روز که بر سینه‌ام آزار رسید

از همان روز که آتـش به سـراغـم آمد           از همان روز که در بود و ستمکار رسید

شعله‌ای حلقه زد و چادر من را سوزاند           نـالـه‌ای تا که زدم خـنـدۀ انـظـار رسید

خویش را در پَسِ در جـمع نمودم شاید           نرسد زخـم به محسن ولی انگـار رسید

خـویش را در پَسِ در جـمع نـمودم اما           در به من خورد و به او ضربۀ مسمار رسید

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : سیدامیرحسین خوشرو نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

اَلـجّـار ثُـمَّ الـدّار شـد رمـز دعـایت            دیـدم که می‌لـرزید آهـسته صـدایت
شهری که میسوزد خودش از بغض و کینه            می‌ریزد آخر هـیزم و آتش به پایت


قدر تو را مولا فقط می‌داند ای نـور            جاهل نمی‌فـهـمد تو را ای بی‌نهایت
حتی گذشتی از همان نان و نمک ها            میشد فـقـیری بین سفـره هم غذایت
در مـهـربـانـی و وفـا بـی‌انـتـهـایـی            ای کـه دلـیـل خـلـق دنـیـا ابـتـدایـت
عرش خدا از خانۀ تو نور برداشت            از گردش دستـاس و شـور ربّـنایت
آخـر بـجـای بـوسۀ پـیـغـمـبـر آتـش            افـتاد بر آن خانه شد کـرب و بلایت
مولا فقط وصف تورا میگفت زهرا            ای که هـمه هستیِّ عـالم شد فـدایت
یک عمر اگر ما از غریبی‌ات بگوییم            پـایـان نــدارد مــاتــم بـی‌انـتـهـایـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و حفظ بیشتر شأن حضرت زهرا؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

قدر تو را مولا فقط می‌داند ای عشق            جاهل نمی‌فـهـمد تو را ای بی‌نهایت

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : چهارپاره

بهر نزول رحمت حق آیه می‌شوی            گریان برای حاجت همسایه می‌شوی

بانو بس است این همه گریه که می‌کنی            داری خیال می‌شوی و سایه می‌شوی


اذکـارِ آسـمـانـیِ تـسـبـیح مـرتـضی            پرپر شدی چـقـدر مفـاتـیح مرتضی

دیروز هر کجای مدینه که سر زدم            دیدم نـشسته‌اند به تـقـبـیح مـرتضی

مـردم تـوجّهـی به کـلامـم نمی‌کـنند            قدری حیا ز شأن و مقـامم نمی‌کنند

جـای هـمـه بـیـا و جـواب مـرا بـده            حـالا که کل شهـر سلامـم نمی‌کـنند

هفتاد روز مبهم و مسکوت مانده‌ای            از آن دوشنبه فاطمه مبهوت مانده‌ای

با صد امید گـفتی و گهـواره ساختم            حالا به فکر روکشِ تابوت مانده‌ای؟!

رد خزان به چهره‌ات ای یاس مانده است            وضعت هنوز فاطمه حساس مانده است

خیلی دلم شکسته... بدان می‌کُشد مرا            خونی که روی دستۀ دستاس مانده است

دیشب سر نماز شبت گریه‌ام گرفت            با آه آهِ روی لـبت گـریـه‌ام گـرفـت

وقتی قنوت نیمه شبت نیمه کاره ماند            بر دست های با ادبت گریه‌ام گرفت

زهرا غم مرا چه کنم تا که حل کنی            زهری که مانده بر جگرم را عسل کنی

بغضی نهفته موی حسن را سپید کرد            قدری نمی‌شود حسنت را بغـل کنی

دیدی دعای مضطرمان هم اثر نکرد            امن یجـیـبِ دخـترمان هم اثر نکرد

قرآن به سر گرفته حسن با برادرش            حـتی امـیـد آخـرمان هم اثـر نکـرد

فکری برای غـربتِ حـالم نمی‌کـنی            رحمی به حال و روز دو عالم نمی‌کنی

تازه جوان من چقدر قدکمان شدی!            زهـرا مرا ببخش، حلالم نمی‌کنی؟!

وقـتی کـفـن برای حـسیـنت نیـافـتی            چـادر سیاه سوخـتـه‌ات را شکافـتی

هر طور بود با پر زخمی و درهمت            پـیـراهنی بـراش غـریـبـانـه بـافـتی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

زهرایی و مدح تو فـراتر ز کلام است            عالم همگی خیره بر این شأن و مقام است
معـصـوم ز اوصـاف تو بایـد بـزنـد دم            اظهار نظر بر من بیچـاره حـرام است


در شادی و در غصه و در شام و سحرگاه            یا فـاطـمـه ذکـر لب آیـات عـظـام است
هـر روز درِ خـانـۀ تو معـجـزه دیـدیـم            مانند خـدا هستی و لطف تو مـدام است
هر کس که شده مرد شهادت پسر توست            هر کس که غلام تو شود مرد قیام است
فـردای قـیامت به تو افـتد سر و کارش            هرکس که فقط دغدغه‌اش حفظ امام است
از هر که بُوَد در طلـب فـیض شهـادت            بر محسن شش ماهه تو عرض سلام است
پـایـان پـرستـاری زیـنـب شده نـزدیک            زن‌ها هـمه گـفـتند که کار تو تمام است

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با "محبّت" آمدی، صید کـمندم کرده‌ای           با هـمین ترفـند سـاده، پـایـبـندم کرده‌ای

بی‌بهاتر از همه هستم ولی با لطف خود           در میان عـاشـقـانت ارجـمنـدم کرده‌ای


بـار سنگـین گـنـاهـانم ذلـیـلـم کرده بود           با نگـاه رحـمت خود سربـلـندم کرده‌ای

در پـنـاه گـرم آغـوشت مرا جـا داده‌ای           در پناه خود مصون از هر گزندم کرده‌ای

بیشتر از دیگران دارم صدایت می‌زنم           بیشتر از دیگران چون دردمندم کرده‌ای

راستش این است آقاجان اگر می‌خواهی‌ام           چون مُحب مادرت بودم، پسندم کرده‌ای

تا قیامت روزی‌ام از خوان زهرا می‌رسد           شاکرت هستم که بر او مستمندم کرده‌ای

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی هوای روضۀ ما باز مادری است            حال و هوای گریۀ ما جور دیگری است

وقـتـی کـه مـادر هـمـۀ مـاست فـاطـمـه            حسّی که بین ماست، همانا برادری است


مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز            کارِ تمام ما درِ این خـانه نـوکری است

شاهان روزگار به ما غـبطه می‌خورند            این نوکری خودش به خدا عین سروری است

این اشک ها نـشان دل بی قـرار مـاست            عالم بداند اینکه دل شیعه مـادری است

زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است            زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است

زهـراست آن که اُمِّ ابیـهـای احـمد است            زهراست مادر همۀ ما، چه مادری است

زهراست آن که شیعه به او کرده اقـتدا            از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است

زهراست آنکه در ره حـیدر خـمیده شد            بگـذاشت سر به پای ولایت؛ شهیده شد

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سلک عشاق، غیر خلوت نیست            خلوت ماست روضه، جلوت نیست

ما هـمیـن جـا تـوجّـه محـضیـم            احتیاجى به کنج عـزلت نیست


هـمـه هــسـتـنـد، انـبـیـا حـتــى            مجـلس آفـتـاب خـلـوت نـیست

لحظه‌اى اشک، لحظه‌اى شکریم            نعـمتى قـدّ شکـر نعـمت نیست

ما هـمـه قـنـبـریم، یک نـفـریـم            جمع ما وحدت است، کثرت نیست

گریه‌اى جمع کن که باید رفت            وقت خیلى کم است، فرصت نیست

دل به صحرا زدن تلاش من است            این جهان جاى استراحت نیست

آه و افـسوس میخورد هر شب            آنکه سفـره نشین هـیأت نیست

عـلت رحمت خـدا گـریـه ست            هرکجا گریه نیست، رحمت نیست

هر که نـاراحت از فـراق نشد            در لـیـالـى قـبـر راحت نیـست

خـون دل جاى خـون تن دادیم            شأن گریه کم از شهادت نیست

رنـج نابـرده گـنجـمـان بخـشید            لطف زهرا به شرط خدمت نیست

در عـبــادت عـبـودیـت بــایــد            طاعتى بهتر از اطاعت نیست

ما تو را بیـن خـواب هم دیـدیم            خواب عشاق خواب غفلت نیست

جنّت آنجـاست که شما هـستـید            جـنّـت بى شـما که جنّت نیست

همه سـرمـایه دار حُـبّ تـوأیـم            گـنـجـى انـدازۀ محـبـت نیـست

عـزّت بـی‌تـو را نمی‌خـواهـیم            عـزّت بی‌تـو غـیر ذلّـت نیست

حرف تو حجت است و غیر از تو            هیچ کس بر ائمه حجّت نیست

تـو اگـر خـانـه دار این بـیـتـى            خـانه دارى کم از نبوّت نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

گـنج نابـرده رنجـمـان بخـشیـد            لطف زهرا به شرط خدمت نیست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

با نـوکـری‌ات سینه زن شـوکت گرفته            هر چه گرفته از همین کِـسوَت گرفته

شرکـت، میـان مجـلست دارد قـداست            عاشق وضویش را به این نیت گرفته


بـی‌بـی دعـا کن تا دوبـاره بـاز گـردد            حـال بـکـایـی را که معـصیت گـرفـته

ما هرچه بالا می‌رویم از فاطمیه است            از روضـه‌ات ایـمان ما برکـت گرفته

هر کس تـوسل کرد بر خاک قـدومت            حاجات خود از مرتضی راحت گرفته

روزه بگـیـر و باز افـطارت عطا کن            حـاتـم به پشت خـانـه‌ات نـوبت گرفته

سـائـل، پـیِ کـهــنـه لـبـاسـت آمـد امـا            رَخت عـروسی از تو بـی‌منّت گـرفته

شرحِ نـماز تو هـمین بس که نوشتـنـد            وصف کـبـودی و ورم پـایـت گـرفـته

فـردا خـیالش تخت باشد هرکه امروز            دنـبــالـۀ کــار تـو بـا هـمّـت گـرفــتـه

نـوع اراداتـش به مـادر فـرق دارد...            هر کس که از خـطِ ولایت خط گرفته

در اوج سختی ها خودش فرمود رهبر            در خـیـمه گـاه فـاطـمه حاجت گـرفـته

خاک دو عالم بر سرم آخر چه شد که            مادر نـشـسته قـصد قـد قـامت گـرفـته

وقت رکوعش خم شد آهسته ولی وای            انـگـار پهـلـویش از این بابت گـرفـتـه

: امتیاز

مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در خانه کیست تا که مرا یاری‌ام کند؟            با این هـمه گـنـاه و خـطا یـاری‌ام کند
گفتم دخیل حضرت صاحب زمان شوم            گـفـتـم قـسم به فـاطـمـه تا یاری‌ام کند


وقـتـی سـرم مقـابـل بیـگـانـه خـم شده            دیگر چگـونه قـبـله نـما یاری‌ام کند؟!
خود را کشانـده‌ام وسط اهل مغـفـرت            شـایـد کـنـار اهـل دعـا یــاری‌ام کـنـد
با معـصیت چـقـدر دلش را شکـسته‌ام            بـایـد ازین به بـعـد حـیـا یـاری‌ام کـند
باید دلـم شکـسته شود تا که دیـده‌ام...            در لا به لای زمـزمـه‌هـا یـاری‌ام کـند
مثـل همیشه چـشم به راهش نـشسته‌ام            تا که خـودِ امـام رضـا یــاری‌ام کـنـد
دلگـرم قـول های رئــوفـانـه مـانــده‌ام            او قـول داده است سه جـا یاری‌ام کند
در روضه‌های فاطمیه مادری غریب            با دست هـای عـقـده گـشا یـاری‌ام کند
آتش گـرفـت چـادر زهـرا و نـاله زد:            سلمان کجاست تا که عـبا یاری‌ام کند
حالا که دست شیر خدا بسته شد به صبر            فـضه به جـای شیـر خـدا یـاری‌ام کند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : مهدی جهاندر نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

در شهر اگر هیچ کسی را غم دین نیست           تا فاطمه زنده است علی خانه نشین نیست

ای دست پُر از پینه ز چرخاندن دستاس           افلاک در افلاک تو را جایگزین نیست


در کوچۀ مسجد تو زمین خوردی و در ما           جز پینۀ چون زانوی اشتر به جبین نیست

انصار هـم از خـطـبۀ تو شـرم نکـردند           کردند بهانه که چنان است و چنین نیست

غـصب فـدک این بود که نـام تو نبـاشد           پیداست که دعوا سر یک تکّه زمین نیست

کـو چـادر خـاکـی شده، کـو دامن مـولا           تا کی بزنم چنگ به حبلی که متین نیست

جایی که علی هست معاویه چکاره است           قـرآن سـر نیـزه که قـرآن مبـین نـیست

ای کاش که خود را برسانم به رکوعش           زیرا که بجز نام توأش نقش نگین نیست

مقصود خدا از دو جهان خلقت زهراست           الـمنّة للّه که این است و جـز این نیست

: امتیاز

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای کـشتی صبر عـلی پهلـو گـرفتی            با ناخوش احوالی گمانم خو گرفتی

دیشب خودم دیدم که بعد از جابه جایی            در بین بستر دست بر پهلـو گرفتی


داری حسابش را؟ دو سه ماه است خانم            من آمدم هر بـار پیـشت رو گرفـتی

برخاستی از جا شنیدم از سر صبح            گـفتی علی و دست بر زانـو گرفتی

گـفـتم ضرر دارد برایت کـار خانه            از فضه اما پـا شدی جـارو گرفـتی

بالای بستر بغض کرده دخترت از            بسکه سـراغ شانه را از او گرفـتی

فهمیده است انگار چشمان تو تار است            سنجاق سر را چونکه پشت و رو گرفتی

یکی دو روز پیش دیدم که حسین را            کردی صدا و از تنـش الگو گرفتی

خیلی برای پیـرهن زحمت کـشیدی            خـیلی برایش کار از بـازو گرفتی!

ای کاش پیـراهن، گـلویش را نساید            ای کاش که به راحـتی از تن درآید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

داری حسابش را؟ دو سه ماه است خانم            هر دفـعـه آمـدم کـنارت رو گرفـتی

ترسیم حالات حضرت زهرا سلام الله علیها قبل از شهادت

شاعر : محمّدقاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آورده دستی را کـمی بـالا به زحـمت            دستی گـرفته زیرِ دستی را به زحمت

دستِ دعـایِ دخـتـری هـم رفـتـه بـالا            بلکه نیفتد مادرش زهرا به زحمت ...


سخت است دردِ بازویش را از عزیزش            پنهـان کُـند صدّیـقـۀ کُـبری به زحمت

زینب نکن این گونه گیسو را پریشان            مویت مُـرتّب می‌شود حالا به زحمت

برخاسته از جایِ خود حتماً به سختی            خوابیده در بستر اگر شبها به زحمت

خونِ جگـر از زخـم پهلـویش می‌اُفـتد            می‌ایستد وقـتی که رویِ پـا به زحمت

از تـاولِ پـایش مُـشخـص می‌شـود که            یا بـا مـشِقّـت راه رفـته یـا به زحـمت

پیـراهـنش هم زار خـواهـد زد برایش            آن شب که غُسلش می‌دهد مولا به زحمت

مظلـومِ عالم بیش از الان خواهد اُفتاد            بـا رفـتـنِ انـسـیّـة الـحـورا به زحـمت

در آخرت آسایش و آرامش از اوست            افـتاد اگر سائل در این دنیا به زحمت

: امتیاز

ترسیم حالات حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت مادر

شاعر : سجاد شرفخانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گـاهی به یـاد زخـم تـنت گریه می‌کند            یا با حـسین و با حـسنت گـریه می‌کند

یا گـوشه‌ای نـشـسته و همراه تک تک            گـل های سـرخ پیـرهنت گـریه می‌کند


با شب سیاه پوش غمت می‌شود هنوز            با روضه‌های دل شکنت گریه می‌کند

دسـتی به دستگـیـرۀ در دارد و هـنوز            یاد نـفـس نـفـس زدنت گـریـه می‌کـند

با اینکه سوخت از تب بی‌مادری ولی            دارد به یـاد سوخـتـنت گـریه می‌کـنـد

از بس که روضه‌دار غم سینه‌ات شده            دختر نگـو که سیـنه‌زنت گریه می‌کند

"من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..."            هـمواره یاد این سخـنت گـریه می‌کـند

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع مصرع اول بیت زیر مستند نیست و در هیچ کتاب معتبری نیامده است

"من نیستم، ببوس، بجایم گلوی او..."            هـمواره یاد این سخـنت گـریه می‌کـند

زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این اشک ها براى تو مـرهـم نمی‌شود            چیزى ز غـصه‌هاى دلت کم نمی‌شود

با من بـگـو عـزیز دلـم راز کوچه را            کس جز على به راز تو محرم نمی‌شود


جارو نزن به خانه؛ براى تو خوب نیست            پهلو شکسته این همه که خم نمی‌شود

زهـرا بـیـا و غـصـۀ ما را تـمـام کـن            زینب حـریفِ این هـمه مـاتم نمی‌شود

ظهر دهم حسین تنش زیر دست و پاست            تنها کـفن نه؛ که سیـراب هم نمی‌شود

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

فقط نه اینکه تو از انبیاء سری زهرا            که با عـلـی و پـیـمبـر بـرابری زهـرا

تو اُمّ احمد و کلثوم و زینب و حسنین            اصالـتاً به امـامـان تـو مـادری زهـرا


بزرگ لفظ حـقیریست در بزرگی تان            ظـهـور و مـظـهـر الله اکـبـری زهـرا

صحـیفۀ تو که شد کاتـبـش امیـر کلام            گـواست مثـل پیـمبـر پـیمبـری زهـرا

قسم به لیلة الاسـری تو لیـلة الـقـدری            قسم به چشمۀ زمزم تو کوثـری زهرا

تو کـیـستی که شبـی در قـبـیـلۀ کـفـار            به نـور چـادرت اسـلام پروری زهرا

زمان فتنه که دستان مرتضی بسته است            تو ذوالفـقار سخنگوی حـیدری زهـرا

تو یک تنه، همه‌ای در مصاف با دشمن            تو کـفـو شیـر خـدایی، دلاوری زهـرا

درست آخـر دنیاست، اول حـشر است            اگر که دست به معجـر بیاوری زهرا

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

تا شما هستی نبی دلدار میخواهد چه کار           مرتضی با بودن تو یار میخواهد چه کار

مثل کوهی پشت مولا هستی و با این وجود           تـیغ بُـرّان حـیدر کـرّار میخواهد چه کار


تو خودت توحیدی و با بودنت روی زمین           نص قرآن راوی اسرار میخواهد چه کار

سازه‌های نُه فلک از رشته‌های چادرت           بعد تو این نُه فلک معمار میخواهد چه کار

در وجود تو خلاصه کرده هر چه داشته           سرالاسرار شما گـفـتار میخواهد چه کار

اُمّ عـیسی شد کـنـیز خـانـۀ تو زان سبب           منبعی از نور شد، انوار میخواهد چه کار

دار؛ ارزانیِّ آن خـرما فـروش رستگـار           کُشتۀ عشق تو چوب دار میخواهد چه کار

در کـنار مرتضی جنّت بـنا کـردی ولی           گرمی جنّت سرایت نار میخواهد چه کار

: امتیاز

مدح و مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مجید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

چندیست مـاه از آسمانش رو گرفته            با درد و غمها و مصیبت خو گرفته

گیسوی زینب را به سختی شانه میزد            آهـسته آهـستـه ولـی بـازو گـرفـتـه


هجده غزل از عمر او می رفت اما            هنگـام قـد قـامت چرا زانـو گرفـته

سـر در میـان چـاه دارد تـا نـبـیـنـد            رنگ خسوفی را که تا ابرو گرفته؟

جبریل هم در شادی زینب شریک است            وقتی که مادر دست خود جارو گرفته

کم کـم صدای منـتـقـم می آید انگـار            برخـیز از جـا کـشتی پهـلـو گـرفته

: امتیاز