![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
هوای شهر بهاری ولی غم انگیز است بهـار اگر تو نبـاشی شبـیه پائـیز است دلـم هـوای تو کـرده چه میشـود آیـی ببین که کاسۀ صبرم ز غصه لبریز است قسم به عصمت زهرا کسی که در قلبش ولایت تو نـدارد فـقـیر و بیچـیز است بـه انـتـظـار قـدومـت مـسـافـر زهــرا ببین که جمعه به جمعه گدا سحر خیز است به عـالـمی نـفـروشم دمی ز حـالـم را که انتظار فرج قـیمتی ترین چیز است فقط تویی که زیارت نمودهای هر شب امام زادۀ نـازی که بیـن دهـلـیـز است یگـانـه مرهم یـاس شکـستـه سیـنـه بیا غـریب خـستـه دل و دلـبـر مدیـنه بـیا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شام غریبان حضرت زهرا سلام الله علیها
آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود مانند شیـشه چـند جای او تـرک داشت این هـا هـمـه درد سـر شـیـر خــدا بــود هی دست روی دست میزد راه میرفت صدها گره در کار یک مشکل گشا بود یک مرد تنها دو کـنیز و این همه زخم غـسـل و کـفـن پیـش نگـاه بچـههـا بود هر عضو را بینی که کاری تر شکسته بیشک همانجا بوسه گـاه مصطفی بود یـادش نـرفــتــه حــیــدر کــرّار روزی میدید زهرایش به زیر دست و پا بود مـادر به هـر درد سری آخـر کـفـن شد دلـشـورههـا بـهـر شـهـیـد کــربـلا بـود پیـراهـنش را از تنـش بیـرون کـشیـدند یـوسـف اسیـر گـرگ های بـیحـیـا بود یک پیکر عـریان و بیسر روی خاک منزل به منـزل رأس او بر نیـزهها بود جا دارد از این روضه نوکرها بمیـرند تـشــیـیـع آقــا بـیـن تـکّـه بــوریــا بــود اهـل الـقــری آقـای مـا را دفـن کـردنـد آن آقـایـی کـه در بـیـابـان هـا رهـا بـود فـرمـود فـرزنـدش نـشـد او را بـبـوسـم چون بنـد بنـد پـیکـرش از هم جـدا بود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بسترت جـمع شد اما اثـرت هست هنوز بالشی خیس، ز چشمان ترت هست هنوز رنگ این پارچۀ بستـر تو گـلگـون ماند اثـری از بـدن مخـتصرت هـست هـنوز ای پرستوی مهـاجر سفـرت کـشت مرا کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز رسمش این بود که تنها بروی بیحیدر؟ شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز راستی حال تو خوب است، خوشی بانویم؟! اثـر زخـمِ همان میخ درت هست هنور؟ خوب شد پهـلوی تو، درد نداری دیگر؟ با تو آن دردِ شدید کـمرت هست هنوز؟ نالههای حسنت از همه جانسوزتر است نیمههای دل شب نوحه گرت هست هنوز زیـنـبت زنـده کـنـد یـاد تو را در خـانـه اصلا انگار، که چادر به سرت هست هنوز جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن پشت این در، اثری از پسرت هست هنوز
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
با اینکـه پـیکـرِ پـسـرش بـوریـا شـود عریان به روی خاک بیابان رها شود با اینکه از قـضیّه خـبر داشت فـاطمه با اینکه دردِ دست و کمر داشت فاطمه پا شد برای امـرِ مهـمی وضو گـرفت آهی کشید و بغضِ بدی در گلو گرفت صندوقچۀ لباس و کفن را که باز کرد نفرین به اهل کوفه و شام و حجاز کرد مـیدیـد فـاطـمه شده پنـجـاه سال بـعـد در قـتـلـگــاه آمـده سـربـاز اِبـن سـعـد با نـیـزهاش به روی تـن شـاه میکـشد نـقـشـه بـرای پـیـرهـن شـاه مـیکـشـد زهرا که دید واقعه را سوخت عاقبت با آه و گـریه پیـرهـنی دوخت عاقـبت با بازوی شکستۀ خود… روزِ آخری با چشم نیـم بستۀ خود… روزِ آخری پیـراهن حـسین خودش را قـواره کرد گـریـه بـرای آن بـدن پـاره پـاره کـرد هر سوزنی که رفت به دستش دلش شکست میدید نیـزهای وسط سیـنهاش نشست پیـراهـنش همینکه به زیـر گـلو رسید در قـتـلگـاه پـنجـۀ قـاتـل به مـو رسید تا روی پیکـر پـسرش یک سپاه رفت خولی رسید و فاطمه چشمش سیاه رفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
نیست در زانوی من تاب و توانی فاطمه کاش میشد بیـشتر پیـشم بـمانی فاطمه نیمه شب با سرفههای گاه و بیگاهت مدام دخـترت را پای بـستر مینشانی فاطمه گریه دارد میکند زینب از آن روزی که تو حرف هایی را زدی با او نهانی فاطمه من نمیگویم در آغوشت بگیریش ولی گیسوانش را اقلاً ..!! میتوانی فاطمه!؟ چند وقتی هست هر دفعه کنارت میرسم معجرت را روی صورت میکشانی فاطمه حرف رفتن میزنی شاید فراموشت شده که برای زنـدگـیـم آب و نـانـی فـاطـمه سعی کن بهتر شوی؛ من هم دعایت میکنم آمـیـنـش را ولی بـاید بخـوانـی فـاطـمه شیشه عمر علی هستی عزیز مصطفی جان من بـالا تو بالاتـر از آنی فـاطـمه
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح حضرت زهرا سلام الله علیها
بی نام تو زهـرا گـره ای واشدنی نیست هرگز نفـسی بی تو مسیحا شدنی نیست بوسیدن دستان تو معـراج رسـول است فـرزنـد کـسـی اُمّ ابـیـهـا شـدنـی نیـست سلـمان که مسلـمان شدۀ دست نـبی بود فهـمید که بی مهـر تو مـنّـا شدنی نیست خورشید زیادی ست به هر جا که تو باشی مانند تو هر زهره که زهرا شدنی نیست از چشم تو تا عرش خدا فاصله ای نیست بی عطر تو فردوس فریبا شدنی نیست بـایـد کـه خــدا بـر قـلـمـم واژه گــذارد چون جملۀ هم شأن تو پیدا شدنی نیست تو منحـصراً بـانـی این چـرخ کـبـودی در خلقت ما نقش تو حاشا شدنی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
به نام سـورۀ کـوثر به عصمت مـادر به نام زینب کـبری، شکـوه سر تا سر شروع شد غـم کوچه، درست آنجا که شکست هـیبت مردی به سختی حـیدر شکست قامت آن کوه پر صلابت تا... صدای هـمـسرش آمـد، ز آسـتـانـۀ در صدای له شدن غنچه ای به گوش آمد صدای مـادر خسته، کـبوتری مضطر یکی نگـفت که نامرد بی حـیا بس کن صـدا بـلـنـد مکـن در حـریم پـیـغـمبر مـزن لـگـد بـه در خــانـۀ رســول الله مکن تو غـنچۀ نشکـفته را چنین پرپر به قدر کافی از این قافله عقب ماندی دگر عذاب خودت را مکن از این بدتر حریم خانۀ حیدر که جای هرکس نیست حریف شیر ولایت، شغال و کرکس نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
پـای دعـایم با گـنـه زنجـیـر گـشتـه «آقا بیا» هایم چه بـیتـاثـیر گـشتـه من خواب دیـدم مـاه پشت ابر مانده خوابم به هجر روی تو تعبیر گشته هر جمعه که خورشید در حال غروب است در چشم من غمگینترین تصویر گشته لیلای من کم کم تو را افسانه خوانند مجنون به راه عشق تو تحقیر گشته آقا بیـا تا عـشق رنگ و بو بگـیـرد دنیا بـدون روی تو دلـگـیـر گـشتـه از نـوجـوانی انتـظارت را کـشیـدم حالا دگر چـشم انتظارت پیـر گشته ترسم که من هم با غم هجرت بمیرم از بس که در امر فرج تاخیر گشته امـروز دنیـا در پـی مـوعـود بـاشد شکر خـدا عشق تو عـالمگـیر گشته بـایـد بـیـایـی تا بـگــیـری انـتــقــامِ آن سورهای که با لگـد تفسیر گشته آقـا الـهـی بـشکـند دست کـسـی کـه در کوچهها با مـادرت درگیر گشته
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
وصف تو چنان است، که انشا شدنی نیست هر چند نوشتـیم، به مـولا شـدنی نیست مدح تو به قرآن مجید است، «به قرآن» با شعر و غزل، وصف تو املا شدنی نیست من «وحده ضمیرم» صفتم «هیچ وَ پوچ»است این وحدۀ «من» جز درِ تو «ما» شدنی نیست ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است ظرفیت این عشق، به دل، جا شدنی نیست دل مــــردۀ آلــــودۀ افــتـــاده ز پـــا را غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست تعـظـیـم کـنم رو به ضریح ملکـوتی ت جز خـانۀ تو گـردن من تا شدنی نیست هرگـز تو نـگـفـتی به گـدای حـرم خود این حاجت تو سخت بود، یا شدنی نیست هر کس که تو ردّش بکنی، زشت ترین است آنقـدر شود زشت، که زیبا شدنی نیست هر کس که بخواهـد بـشود شیعۀ حـیـدر بی مرحمت حضرت زهرا، شدنی نیست شیـرینی عـشق تو بود شهـدِ عـسلگـون تـلـخـیِّ بـدون تو، مـربّـا شـدنـی نیـست ما شهره به دیوانگی و عشق و جنونیم ماهیت این عشق، که حاشا شدنی نیست مَن ماتَ عَـلی حُبّ عـلی، مـاتَ شَهـیدا بی تو بخـدا لفـظ « شَهـیدا» شدنی نیست بـاد نـفـس تــیـغ تـو بـر هـر کـه وزیـده تا روز قـیـامـت بـخـدا پـا شـدنی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
حال و احوال دلم بدجور طوفانی شده غیبت جان کاه تو آقا چه طولانی شده میرسد فصل بهار و ای بهـار من بیا از غـم دوری تو این دیده بارانی شده این گدای روزهای جمعهات یابن الحسن خـانۀ امیّـدهـایش رو به ویـرانـی شده فاطمیه میرسد بانگ عزا سر میدهند نوکرت را یک نگاهی کن پریشانی شده روضههای مادر و میخ در و چند بیحیا حال و احوال دلم بدجور طوفانی شده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دلهـا شده دوبـاره پـريـشان مـادرت آقا بيـا به مجـلـس ما جـان مـادرت روزیِّ فــاطـمـيـۀ مـا را زيـاد كـن دست شماست سفرۀ احسان مادرت در فاطميه بيعت خود تازه مي كنيم تا كه شـويـم بـاز مـسلـمان مـادرت تصديق مي كنيم كه تطهيرمان كني شايد شـويم سـائل و مهـمان مادرت وقـتـي برای آمـدنت كـم گـذاشـتـيـم گـشتـيم شـيعـيـان پـشيـمان مـادرت اي مرد انتقام كتك خورد ه ها ببـين افـتاده است پشت در خـانه مـادرت آبـادتـر شـدند حـرم هـاي اهـل بـيت غير از مـزار خـاكي پنهان مادرت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادر
مثـل شـمع سحـری آب شدی از گریه از خودت بیخبری آب شدی از گریه بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن نالهها از نفس انداخت تو را گریه نکن دل من از نفـس سوخـتهات آگـاه است مثل اینکه شب بیمادریم در راه است لحظهها سخت تر از سخت به تو میگذرند زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند زهـرۀ خانۀ حـیدر چه شده خاموشی؟ ساکـتی مـادر من یا نکـند بی هـوشی؟ مـثـل تـنـهـایـی بـابـا چـقـدر تـنـهـایـی دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده سایهای از تن مجـروح تو باقـی مانده دور از چشم هراسان حسن گریه نکن این چنین نالۀ جانسوز نزن گریه نکن بعد از آن کوچه باریک بهم ریختهای از همان لحـظۀ تاریک بهم ریخـتهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا همه عـالـم شده دلبسته و رامت زهرا هرکه دارد به جهان رتبهای و منزلتی میخورَد غبطه بر آن اوجِ مقامت زهرا بیعلی خلق نمیشد نبی و بیتو علی لوح و کرسی و قلم خورده به نامت زهرا هرکه دارد به دلش ذرّهای از مهرِ تو را داده جایش به جنان حق زِ کرامت زهرا کوثرِ جانِ نبی...دختر و هم مـادرِ او زوجه و حامی و هم مامِ امامت زهرا نخی از چادر تو هر دو جهان ما را بَس ای امـیـد دو سـرا شـافـعِ امت زهــرا ردِّ پا بـر بدنت آتـش و سیـلی مسمـار همه شد سهم تو در پـای امامت زهرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بیتو يا فـاطـمه با محـنت دنـيا چه كنم وای با اينهمه غم، بیكس و تنها چه كنم بیتو دنياست مرا، همچو كويری سوزان دور، از سايهات اي شاخۀ طوبی چه كنم پرده از روی گناهان چو حسان بردارند گر شفاعت نکند حضرت زهرا چه کنم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
حرفی بزن سکوت دوای تن تو نیست اینجا به کنج خانه که جای تن تو نیست خـیلی تنـت ضعـیف شده فکـر میکنم شایـد که این لبـاس برای تن تو نیست هنگـام بـاز کردن در میخـوری زمین ای وای از قدم که عصای تن تو نیست حوریۀ بهشت به غیر از حـریر یـاس سوگند میخورم که سزای تن تو نیست من نذر روزه میکـنم امشب سر نماز من حاجتم به غیر شفـای تن تو نیست زخمی و قـد خمیده و تبدار و خستهای تغـییر کرده این که نمای تن تو نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟ پیشِ رویم چادر از رو بر نمیداری چرا؟ کس نمیگوید سلامم؛کس نمیگوید جواب بین این غمها تو قفلِ غم به لب داری چرا؟ رنگِ رخسارت خبر از روزگارت میدهد کارِ خانه پس چرا؟ لبخـندِ اجباری چرا؟ هر چه پرسیدم ز حالت زود گفتی بهترم پس بگو دستت ز پهلو بَر نمیداری چرا؟ ردِّ خونی پشتِ در روی زمین بینم؛ ولی خیره با چشمان کم سو سوی مسماری چرا؟ یارِ هجده سالهام رنگت چنان صد ساله هاست دست بر زانو خمیده سمت دیواری چرا؟ این دعایت را شنیدم مرگ میکردی طلب نـوبهـارِ خـانهام از عـمر بیـزاری چرا؟ ای همه پشت و پناهم عزم رفتن کردهای؟ قصدِ این داری که از من دست برداری؟ چرا؟ صبح تا شب کارِ خانه نیمۀ شب گرمِ آه هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی که حال و روز تو بهتر نمیشود در چـهـرهام امـیـد مـیـسـر نـمـیشـود با زحـمتی دو دیده به من باز کن گـلم آیـیــنـه از نـگـاه، مـکــدّر نـمـیشــود پرپر مزن میان قـفس، ای شکسته پَـر این پـر برای پـر زدنت پـر نـمیشود از میـخ در حکـایت شرم مرا بـپـرس رویـم سـپـیـد پـیـش پـیـمـبـر نمیشـود بر روی زخم گونۀ خود جان مرتضی مرهـم گـذار، گوشـۀ معـجـر نمیشود داغت عجیب پشت علی را شکسته است از پـا فـتـاده، فـاتـح خـیـبـر نـمیشـود باشد، حسین را به برم میکـشم، برو! امـا بـدان، مـحـبـت مـــادر نـمـیشـود با الـتماس گـفت: مرو! پیـش من بمان زهـرا اشاره کرد که: دیگـر نـمیشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
قلب دنيا سنگ شد وقتي كه آن در میشكست بايد از شرمندگي آنجا زمين سر میشكست فاجعه تازه رقم میخورد وقتي كوچه ديد در كمال بهت مردم قلب حيدر میشكست چشم هاي ذولفقاریِّ علي خون گريه داشت هيبت اسطورۀ سردار خيـبر میشكست آيهاي از سورهاش روي زمين افتاده بود قـامت رعنايي بانوی كـوثـر میشكست نيـروی پـروانه بر در كارگـر واقع نشد بال هايش شعله ور گرديد و پرپر میشكست در به روي شعلهها چرخيد و تا پهلو رسيد از تلاقـيِ در و ديـوار مـادر میشكست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
برخواست دگر جمع کند بستر خود را میخواست که خوشحال کند همسر خود را امروز خودش پای تنور آمد و نان پخت تا سیـر کـند فـاطـمه نـان آور خود را این معجر خاکی دگر اندازۀ او نیست داده است به آتش کمی از معجر خود را رفـتن پـسـرها وسـط کـوچـه نـشـستن سخت است بـبـینن غـم مـادر خود را حـالا که نـشد بـاز کـند پـوشیـه اش را ای کاش کمی ناز کـند دخـتر خود را چون محرم راز عـلی و هـمدم او بود در سیـنه نگـه داشت دَم آخـر خود را روح عـلی و فـاطمه در پیکـر هم بود پس برد عـلی دفـن کند پیکـر خود را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
ای روزگار چند صباحـی به کام باش بر زخـم ما به جـای نمک الـتیام باش جـمـعـیـتی رسـید ز دارالـنّـفـاق شهـر روح الامـیـن مراقـب دارالسّـلام باش فـریاد بـی طهـارت نامحـترم خـمـوش پشت در است طـاهـره با احترام باش این هـیـزم از کدام جهـنم رسیده است ای در مسـوز مثـل دلـم، با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نـار بهر فـاطمه "بـرداً سلام" باش ای آهـنی که کورۀ هـیـزم چـشیـده ای دور از مـحـل بوسـۀ خـیـرالانـام باش حـالا که داسـتـان فـدک نـاتـمـام مـانـد ای شعر پس تو هم غزلی ناتـمام باش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
می نـشینم وسط روضۀ روح افـزایت تا کـمی یاد کـنـم از مـحـن عـظمـایت اولـیـن آرزویـم هـسـت بـمــیـرم زیـر پـرچـم مشـکی یا فـاطـمة الـزهـرایت می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت تو همان دخـتر پیغـمبر رحمت هستی که به نـفـرین کسی وا نشده لب هایت مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر سـال ها کرد سفـارش به هـمه بابـایت اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار بر عـلی نـورفـشـانی بکـنـد سیـمـایت بارها دید عـلـی حـال تو را بین نـماز بـارها دیـد ورم کـرده سـراسـر پـایت حاضری جـان بـدهـی زیر لگـدها اما دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب شوهر خـسته دل غـم زده و تـنهـایـت
: امتیاز
|