![](images/menu/doubt_but.png)
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی
![](images/menu/software_but.png)
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
وصف تو چنان است، که انشا شدنی نیست هر چند نوشتـیم، به مـولا شـدنی نیست مدح تو به قرآن مجید است، «به قرآن» با شعر و غزل، وصف تو املا شدنی نیست من «وحده ضمیرم» صفتم «هیچ وَ پوچ»است این وحدۀ «من» جز درِ تو «ما» شدنی نیست ظرف دل من کوچک و عشق تو بزرگ است ظرفیت این عشق، به دل، جا شدنی نیست دل مــــردۀ آلــــودۀ افــتـــاده ز پـــا را غیر از نفس هوی تو احیا شدنی نیست تعـظـیـم کـنم رو به ضریح ملکـوتی ت جز خـانۀ تو گـردن من تا شدنی نیست هرگـز تو نـگـفـتی به گـدای حـرم خود این حاجت تو سخت بود، یا شدنی نیست هر کس که تو ردّش بکنی، زشت ترین است آنقـدر شود زشت، که زیبا شدنی نیست هر کس که بخواهـد بـشود شیعۀ حـیـدر بی مرحمت حضرت زهرا، شدنی نیست شیـرینی عـشق تو بود شهـدِ عـسلگـون تـلـخـیِّ بـدون تو، مـربّـا شـدنـی نیـست ما شهره به دیوانگی و عشق و جنونیم ماهیت این عشق، که حاشا شدنی نیست مَن ماتَ عَـلی حُبّ عـلی، مـاتَ شَهـیدا بی تو بخـدا لفـظ « شَهـیدا» شدنی نیست بـاد نـفـس تــیـغ تـو بـر هـر کـه وزیـده تا روز قـیـامـت بـخـدا پـا شـدنی نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
حال و احوال دلم بدجور طوفانی شده غیبت جان کاه تو آقا چه طولانی شده میرسد فصل بهار و ای بهـار من بیا از غـم دوری تو این دیده بارانی شده این گدای روزهای جمعهات یابن الحسن خـانۀ امیّـدهـایش رو به ویـرانـی شده فاطمیه میرسد بانگ عزا سر میدهند نوکرت را یک نگاهی کن پریشانی شده روضههای مادر و میخ در و چند بیحیا حال و احوال دلم بدجور طوفانی شده
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات فاطمیه ای با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دلهـا شده دوبـاره پـريـشان مـادرت آقا بيـا به مجـلـس ما جـان مـادرت روزیِّ فــاطـمـيـۀ مـا را زيـاد كـن دست شماست سفرۀ احسان مادرت در فاطميه بيعت خود تازه مي كنيم تا كه شـويـم بـاز مـسلـمان مـادرت تصديق مي كنيم كه تطهيرمان كني شايد شـويم سـائل و مهـمان مادرت وقـتـي برای آمـدنت كـم گـذاشـتـيـم گـشتـيم شـيعـيـان پـشيـمان مـادرت اي مرد انتقام كتك خورد ه ها ببـين افـتاده است پشت در خـانه مـادرت آبـادتـر شـدند حـرم هـاي اهـل بـيت غير از مـزار خـاكي پنهان مادرت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با مادر
مثـل شـمع سحـری آب شدی از گریه از خودت بیخبری آب شدی از گریه بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن نالهها از نفس انداخت تو را گریه نکن دل من از نفـس سوخـتهات آگـاه است مثل اینکه شب بیمادریم در راه است لحظهها سخت تر از سخت به تو میگذرند زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند زهـرۀ خانۀ حـیدر چه شده خاموشی؟ ساکـتی مـادر من یا نکـند بی هـوشی؟ مـثـل تـنـهـایـی بـابـا چـقـدر تـنـهـایـی دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده سایهای از تن مجـروح تو باقـی مانده دور از چشم هراسان حسن گریه نکن این چنین نالۀ جانسوز نزن گریه نکن بعد از آن کوچه باریک بهم ریختهای از همان لحـظۀ تاریک بهم ریخـتهای
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا همه عـالـم شده دلبسته و رامت زهرا هرکه دارد به جهان رتبهای و منزلتی میخورَد غبطه بر آن اوجِ مقامت زهرا بیعلی خلق نمیشد نبی و بیتو علی لوح و کرسی و قلم خورده به نامت زهرا هرکه دارد به دلش ذرّهای از مهرِ تو را داده جایش به جنان حق زِ کرامت زهرا کوثرِ جانِ نبی...دختر و هم مـادرِ او زوجه و حامی و هم مامِ امامت زهرا نخی از چادر تو هر دو جهان ما را بَس ای امـیـد دو سـرا شـافـعِ امت زهــرا ردِّ پا بـر بدنت آتـش و سیـلی مسمـار همه شد سهم تو در پـای امامت زهرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
بیتو يا فـاطـمه با محـنت دنـيا چه كنم وای با اينهمه غم، بیكس و تنها چه كنم بیتو دنياست مرا، همچو كويری سوزان دور، از سايهات اي شاخۀ طوبی چه كنم پرده از روی گناهان چو حسان بردارند گر شفاعت نکند حضرت زهرا چه کنم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
حرفی بزن سکوت دوای تن تو نیست اینجا به کنج خانه که جای تن تو نیست خـیلی تنـت ضعـیف شده فکـر میکنم شایـد که این لبـاس برای تن تو نیست هنگـام بـاز کردن در میخـوری زمین ای وای از قدم که عصای تن تو نیست حوریۀ بهشت به غیر از حـریر یـاس سوگند میخورم که سزای تن تو نیست من نذر روزه میکـنم امشب سر نماز من حاجتم به غیر شفـای تن تو نیست زخمی و قـد خمیده و تبدار و خستهای تغـییر کرده این که نمای تن تو نیست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟ پیشِ رویم چادر از رو بر نمیداری چرا؟ کس نمیگوید سلامم؛کس نمیگوید جواب بین این غمها تو قفلِ غم به لب داری چرا؟ رنگِ رخسارت خبر از روزگارت میدهد کارِ خانه پس چرا؟ لبخـندِ اجباری چرا؟ هر چه پرسیدم ز حالت زود گفتی بهترم پس بگو دستت ز پهلو بَر نمیداری چرا؟ ردِّ خونی پشتِ در روی زمین بینم؛ ولی خیره با چشمان کم سو سوی مسماری چرا؟ یارِ هجده سالهام رنگت چنان صد ساله هاست دست بر زانو خمیده سمت دیواری چرا؟ این دعایت را شنیدم مرگ میکردی طلب نـوبهـارِ خـانهام از عـمر بیـزاری چرا؟ ای همه پشت و پناهم عزم رفتن کردهای؟ قصدِ این داری که از من دست برداری؟ چرا؟ صبح تا شب کارِ خانه نیمۀ شب گرمِ آه هر زمان کردم نظر دیدم که بیداری چرا؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() زبانحال امیرالمومنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
وقتی که حال و روز تو بهتر نمیشود در چـهـرهام امـیـد مـیـسـر نـمـیشـود با زحـمتی دو دیده به من باز کن گـلم آیـیــنـه از نـگـاه، مـکــدّر نـمـیشــود پرپر مزن میان قـفس، ای شکسته پَـر این پـر برای پـر زدنت پـر نـمیشود از میـخ در حکـایت شرم مرا بـپـرس رویـم سـپـیـد پـیـش پـیـمـبـر نمیشـود بر روی زخم گونۀ خود جان مرتضی مرهـم گـذار، گوشـۀ معـجـر نمیشود داغت عجیب پشت علی را شکسته است از پـا فـتـاده، فـاتـح خـیـبـر نـمیشـود باشد، حسین را به برم میکـشم، برو! امـا بـدان، مـحـبـت مـــادر نـمـیشـود با الـتماس گـفت: مرو! پیـش من بمان زهـرا اشاره کرد که: دیگـر نـمیشود
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
قلب دنيا سنگ شد وقتي كه آن در میشكست بايد از شرمندگي آنجا زمين سر میشكست فاجعه تازه رقم میخورد وقتي كوچه ديد در كمال بهت مردم قلب حيدر میشكست چشم هاي ذولفقاریِّ علي خون گريه داشت هيبت اسطورۀ سردار خيـبر میشكست آيهاي از سورهاش روي زمين افتاده بود قـامت رعنايي بانوی كـوثـر میشكست نيـروی پـروانه بر در كارگـر واقع نشد بال هايش شعله ور گرديد و پرپر میشكست در به روي شعلهها چرخيد و تا پهلو رسيد از تلاقـيِ در و ديـوار مـادر میشكست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
برخواست دگر جمع کند بستر خود را میخواست که خوشحال کند همسر خود را امروز خودش پای تنور آمد و نان پخت تا سیـر کـند فـاطـمه نـان آور خود را این معجر خاکی دگر اندازۀ او نیست داده است به آتش کمی از معجر خود را رفـتن پـسـرها وسـط کـوچـه نـشـستن سخت است بـبـینن غـم مـادر خود را حـالا که نـشد بـاز کـند پـوشیـه اش را ای کاش کمی ناز کـند دخـتر خود را چون محرم راز عـلی و هـمدم او بود در سیـنه نگـه داشت دَم آخـر خود را روح عـلی و فـاطمه در پیکـر هم بود پس برد عـلی دفـن کند پیکـر خود را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
ای روزگار چند صباحـی به کام باش بر زخـم ما به جـای نمک الـتیام باش جـمـعـیـتی رسـید ز دارالـنّـفـاق شهـر روح الامـیـن مراقـب دارالسّـلام باش فـریاد بـی طهـارت نامحـترم خـمـوش پشت در است طـاهـره با احترام باش این هـیـزم از کدام جهـنم رسیده است ای در مسـوز مثـل دلـم، با دوام باش اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است یا نـار بهر فـاطمه "بـرداً سلام" باش ای آهـنی که کورۀ هـیـزم چـشیـده ای دور از مـحـل بوسـۀ خـیـرالانـام باش حـالا که داسـتـان فـدک نـاتـمـام مـانـد ای شعر پس تو هم غزلی ناتـمام باش
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
می نـشینم وسط روضۀ روح افـزایت تا کـمی یاد کـنـم از مـحـن عـظمـایت اولـیـن آرزویـم هـسـت بـمــیـرم زیـر پـرچـم مشـکی یا فـاطـمة الـزهـرایت می رود فکر بهشت از سر آن عاشق که گریه ها کرده و دارد به سرش سودایت تو همان دخـتر پیغـمبر رحمت هستی که به نـفـرین کسی وا نشده لب هایت مهر تو فیض عظیمی است که روی منبر سـال ها کرد سفـارش به هـمه بابـایت اهل یثرب همه دیدند که هر روز سه بار بر عـلی نـورفـشـانی بکـنـد سیـمـایت بارها دید عـلـی حـال تو را بین نـماز بـارها دیـد ورم کـرده سـراسـر پـایت حاضری جـان بـدهـی زیر لگـدها اما دست بسته، سوی مسجد نرود مولایت بعد تو، هم سخن چاه شود در دل شب شوهر خـسته دل غـم زده و تـنهـایـت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
صاحب نفسان خاک در حضرت زهرا محـتـاج دعـای سحـر حضرت زهـرا چون فضّه و اسما همه شب گرم طواف است جبـریل امین دور سـر حضرت زهرا من معتقدم شعبهای از عرش الهی است آنجا که بـیـفـتـد نـظـر حضرت زهـرا ای کاش که باشیم فقط یک شب جمعه در کـربـبلا هـمـسـفـر حضرت زهـرا دارد به دلش هـول و ولا ضـد ولایت تا چادر خاکی است سر حضرت زهرا در پیش دو چشمان عـلی و حسنـیـنش خون کرد مغیره جگر حضرت زهرا هـستـنـد چهـل بی سـر و پـا مـتـهـمانِ آتـش زدن بـال و پَـر حـضرت زهـرا غم بیشتر از این که علی خانه نشین شد؟ تا شد، ز خجالت کـمر حضرت زهرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مصائب کوچۀ بنی هاشم و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
نقل زَمَخشَری ست كه روزی ابولهب یك سنگریـزه جـانب احمد روانه كرد ریگی، به طول و عرض نخود، در كَفَش گرفت از روی كین، نبی خـدا را نشانه كرد تـبّـت یـدا أبی لهـب از آسـمـان رسیـد فـوراً لـهـیب خـشـم الهـی زبـانـه كرد فرمود: هر دو دست وی از تن بریده باد نفـرین بر آنكه این عـمل ظالمانه كرد یك دست او فقط به كمین نـبی نشست خشم خـدا به دست دگر هم كمانه كرد با این حساب، كیفر اهل سقیفه چیست؟ حق كسی كه حمله بر این آستانه كرد؟ قرآن اگر هنوز میآمد چه مینوشت؟ در وصف آنكه خون به دل اهل خانه كرد با مـصطـفـى نكـرد در آنجـا ابـولـهب با فـاطـمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد دشمن، تقاص لات و هبل را ازو گرفت كـار عـلـی و بـاغ فـدك را بهـانـه كرد با هر دو دست، بست و شكست و كشید و كُشت جـان بـتـول را هـدف تــازیــانـه كـرد " آتـش به آشیـانـۀ مـرغـی نـمی زنند" نفرین بر آن كه شعله در این آشیانه كرد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
هر زمان سختی هر مرحله بیحد میشد فـاطـمـه مـادر دلـسـوز محـمـد مـیشـد گـاه با تیغ زبان یک تـنه حـیـدر بود و گاه در خواندن خطبه خود احمد میشد بـرسانـد به نـبی، یا به عـلی، یا زهـرا؟ حـامـل وحـی در این بیت مـردد میشد چه یتیم و چه اسیر و چه فقیر و مسکین بهره مند از کرمش هر که میآمد میشد چادر فاطمه از گـبر مسلمان میساخت لاابــالـی درِ ایـن خـانـه مـقـیـد مـیشـد پشت این در ملک الموت سه بار اذن گرفت آتش و دود به اذن چه کسی رد میشد؟ چه گذشته است مگر در پس این در؟ که علی حرف در میشد اگر، حال دلش بد میشد پـارۀ جـان نــبـی بـا سـنــد بــاغ فــدک روزی از کوچۀ شهر پدرش رد میشد ناگهان شیشۀ عمر پسر افتاد و شکست وسط کـوچه هـمان شد که نـباید میشد ماندهام! دشمنش آخر چه گره داشت مگر؟ وا نمیشد اگر اینگونه نمیزد؟... میشد! کـاش میآمـد و با کـنـدن بـنـیـان سـتـم بـانـی سـاخـتن مـرقـد و گـنـبـد مـیشـد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
دریایی و دل دادی یک روز به دریایی این شد که پدید آمد از عشق تو دنیایی هم سرّ خـدایی تو، هم بـاغ حـیـایی تو هم نـور دل سـاقـی، هم مـادر سـقـایی شیدای شکـوه تو تنها دل حـیدر نیست عالم همه مجنونند وقـتی که تو لیلایی از نـور تو یا کـوثر! تا کور شود ابـتر دارد دل پـیـغـمـبـر چـه اُمِّ ابـیـهـایــی! مـرضیّه و راضیّـه، ریحـانه و حـانیّه منصوره و مستوره، به به! که چه اسمایی هم دخـتـر طاهایی هم هـمسر مـولایی قدر تو ولی این نیست، اینست که زهرایی گـفـتـنـد که پـنهـانی، اما به خـدا دیـدم هر لحظه که درماندم، آن لحظه همان جایی در خواندن تو سوزی است، با ما تو بخوان مادر « ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی»
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
داده ست نام فاطمه، داور به زهرا داده لـقب صـدیـقۀ اطهـر به زهـرا جنّت همان توصیف اجمالى زهراست جنّت به کوثر وصف شد کوثر به زهرا اُمّ ابـیـهـایـیاش اُمّ الانـبـیـایـى ست باید بگـویـند انـبـیـا مـادر به زهـرا او سـربـلـنـد امـتحـان هاى خـدا بود اینگونه شد بخشید تاج سر به زهرا صبرش زبانزد بود حتى قبل خلقت صبرى که داده جلوهاى دیگر به زهرا به رشتـههاى چـادرش امـیّـد دارنـد آنانکه محتاجند در محـشر به زهرا مانـدم بگـویم رفته زهـرا به پیـمبر یا که بگویم رفته پیغـمبر به زهرا؟ در سیر معـراجى خود در آخر راه زهرا به حیدر میرسد حیدر به زهرا خدمت به مولا هم همان خدمت به زهراست در اصل خدمت میکند قنبر به زهرا یعـنى همه محـتاج زهـراى بتـولـیم وقتى توسّل میکند رهـبر به زهـرا زهرا براى ما هـمیشه مـادرى کرد خیلى بدهکار است این کشور به زهرا تا فیض از دامان معـراجش بچـیـند سر میزند هر صبح پیغمبر به زهرا وقـتى پـیـمـبـر بود در شهـر مدیـنه عرض ادب میکرد حتى در، به زهرا تــازه رســول الـلـه را از دســت داده اما چو کـوهـى روى پـایـش ایـسـتـاده زهرا ستاره، ماه، زهرا آفتاب است یک مصطفاى دیگرى زیر نقاب است جبریل نازل میشود با وحى بر او او نیست پیغمبر ولى صاحب کتاب است مـهـریـهاش آب است آب زنـدگـانى دنیاى لب تـشنه فقط دنبال آب است زهرا حکیمانه ست جنس اعتراضش زهراى مرضیه سوالش هم جواب است زهـرا به مـا آمـوخـتـه پـاى ولایـت از آبروى خود گذشتیم آن حساب است چه آبرویى! گر به کار دین نـیاید؟! این آبروها بیشتر نوعى حجاب است خانه به خـانه در زدم پـاسخ نـدادند بیگانه بیدار است اما دوست خواب است در راه قرآن کندرو بودن چه حاصل به نص قرآن راه قرآن با شتاب است نه حرف من، نه حرف تو، نه حرف مردم در دین ما حرف "على" فصل الخطاب است تضعیف حزب الله جائز نیست، زیرا هر جا که حزب الله باشد فتح باب است در سینۀ اطفال ما عکس خمینى ست این رویش نـسل جدید انـقلاب است ایران، یمن، لبنان، فلسطین... در همه جا پرچم به دست بچههاى بوتراب است ما را دعـا کن بـاز با دست شکسته ما را دعا کن که دعایت مستجاب است هر که در این خیـمه نـشسته کار دارد بـا مــادر پـهـلــو شـکـسـتـه کـار دارد بایـد طریـقـت هـم ابـوذر وار بـاشد هـم بـیـنـش مقـداد یک مـقـدار باشد ما این طرف یا آن طرف در دین نداریم باید فـقط "معیارِ حق" معـیـار باشد باید به روى مأذنه حق را بیان کرد بـایـد بـلال شـهـر هم عـمّـار بـاشـد فرقى ندارد نخل یا منبر، على دوست بـایــد زبــانِ مـیــثــم تــمّــار بـاشـد دم میزند هر لحظه از حق و حقیقت حـتى اگر منـصـورِ روى دار باشد انصار بودن یا نبودن اسم و رسم است آنکس ز انصار است که بیدار باشد دنیـاطلب دین را به دنیا میفـروشد اى واى اگـر دیـنـدار دنـیـا دار باشد گنجش به فردى میرسد رنجش به جمعى هر وقت اشرافى گرى در کار باشد دیگر نمیخوابد گرسنه طفـل مردم گر سلک ما " الجَّار ثُـمَّ الدّار" باشد از حرف حق خسته نخواهد گشت زهرا حـتـى اگـر بـیـن در و دیـوار بـاشد کتمان نخواهد کرد حقِّ مرتضى را هر چند بیـن سیـنهاش مسـمار باشد مردم! همیشه گل گل است و خار خار است گیرم دو روزى گـل کنار خار باشد این قـافـله ترسى ز گـمراهى ندارد وقـتـى ولایـت قـافـلـه سـالار بـاشـد مرد و زن ما یک به یک سردار جنگند دشمن غـلط کـرده پى سـردار باشد از یـاوه گـویى هاى دشـمن بـیم! هرگز وقتى شهـادت هست پس تسلـیم! هرگز مـردى یگـانه بود و بانـویى یگـانـه آهـستـه میرفـتـند از خـانـه شبـانـه هـمراه هـم بـودند مـثـل دو فـرشـتـه پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه سر میزدند انصار را کوچه به کوچه در میزدند انصار را خانه به خانه مظلـومشان دیدند، در را وا نکردند واى از زمانه، واى از دست زمانه چهل شب تمام شهر را گشتند با هم امـا بـدون یــار بـرگـشـتـنـد خــانـه وقــتـى عــزادار رسـول الله بـودنـد از درب خانه میکـشید آتش زبـانه در باز شد وقتى که زهرا پشت در بود دُخـت نــبــى افـتــاد بـیـن آسـتــانـه دستى ورم کرده ست و دستى هم شکسته هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه.... حتى نگاهى هم به پهلویش نینداخت محو عـلـى بود عـاشقانه، عـارفـانه دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت ...در کـربلا دامان چـندین نـازدانه افـتاد یک دانـه از آن دو گـوشواره در کــربــلا افــتـاد امـا دانــه دانــه شب هاى جمعه فاطمه بالاى گودال با نـالـه، آنهم نـالـههاى مـادرانـه... گـویـد حسیـنم کـشتـه شد اى داد بـیداد نـور دو عـیـنم کـشتـه شد اى داد بیداد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها (کوچۀ بنی هاشم)
ای مقـام تو فـراتـر ز هـمه بـاورها مـادر اهل یـقـیـن، سایـۀ بـالا سـرها همه مدیـون تو هـسـتـند الهی مـادر سایه ات کم نشود از سر این نوکرها هر کسی واژۀ یا فاطمه را یاد گرفت نشود تا به ابد بسته به رویش درها ریشه در حرمت بسیار تو دارد بانو احـترامی که گـرفـتـند همه مـادرها برِکت داد به نـسل تو خـدای عـالـم تا شود کـور دو چـشم همـۀ ابتـرها قـبـلـۀ اُم بـنـیـنـی و ربـاب و زیـنب الگوی قاسم و عباس و علی اکبرها خاک پای حسنینت همه صاحب نفسان به تو دارند ارادت همه پیـغـمبـرها من ازین سوختنت پای علی فهمیدم فـاطمه هست فـقط یاور بی یـاورها پشت در یک تنه تو محشر کبری کردی محسنت شد سپرت جای همه لشکرها آتش لات و هبل بال و پرت را سوزاند آب شد تا به ابد قلب عـلی محورها نا خـود آگـاه شـود نـالـۀ ما وا امـاه تا که مسمار ببـیـنـیم به روی درها حرف مسمار شد و باز نفس بند آمد باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها آنکه از مادر این قوم خجالت نکشید الگوی شمر شده و خولی و خیره سرها
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به پنج سبک مختلف
پخش سبک جز غصه ندارم به لب دیده کلامی زهـرا و جـنایـات لعـیـنان حـرامـی بین شرر افتاد ** در پشت در افتاد ********************** بدتر بوَد این واقعه از داغ گل و داس مسمار زده بوسه به گلبرگ گل یاس ذکـر دل مــولا ** واویـلا واویــلا ********************** بر فاطمه شد بعدِ نبی ظلم و جنایت شد محسن او کشته به اثبات ولایت زهـرای حـزینه ** مجروحۀ کـینه ********************** یا فاطمه جان ما به حریم تو فقیریم ای کاش که از داغ غمت جمله بمیریم ای نـور حـمـیده ** بانـوی شهـیده ********************** تاریخ ز تو درس خوشِ عشق گرفته ایزد ز ازل مدح تو را خوانده و گفته ای عصمت کبری ** یا حضرت زهرا
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() ذکر سینه زنی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن دلــربـا و جــانـان مـنـی کــوثـر و قــرآن مــنـی قسم به حق فـاطمه جان روح و هستی و جانِ منی عـشق تو همه آئـین و مـذهب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ************************************************ مظهـر خـداونـد حـمـیـد فـلک ز تـو گـشتـه پدید بـده جـوابــی بــه عـلـی از چه سَـرْوِ قدِّ تو خمید جز عشقـت نَبُوَد رکن مکـتب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ************************************************ بر لـبم ببـین شیون و آه الا بـه عــالــم تـو پــنـاه سـحـرگـه از مــاتــم تـو سر فرو بَرَم در دلِ چاه در ظلمت شده نـور تو کوکب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ************************************************ قوت من شده خونِجگر دلـم شــده پــر ز شــرر گــریـه بـه یـاد غــم تـو کار من شده شام و سحر بنگر بر حال و روز و تاب و تب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ************************************************ گرچه مرد لشکر شکـنم شیـر خــدا بــوالحـسـنـم ولی از ایـن غـم به خـدا لـرزش آمـده در سخـنـم گریه کن به تو گردیده منصب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ************************************************ آنکه مست و دلدادۀ توست دخـــتــر آزادۀ تــوسـت فـــروغ بــیـت عــلــوی آفـتـابِ سـجّـادۀ تـوسـت میگریَــد ز فــراق تــو زینب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ************************************************ خون دل خورم از شررش ز غـربـت چــشـم تـرش گـرفـتـه بـا نـالـه حـسـن چونکه زانوی غم به برش بـنگـر بـر روزگـارِ پـر تعـبِ من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن ای یادت غم هر روز و هر شب من یـا زهـرا یـا زهـرا ذکـر لـب مـن
: امتیاز
|