- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
دریا نه، اقـیانوسِ بیهـمتا جواد است در آسمانِ عـشـق اسـتـثـنا جواد است حاجت بخواه و عرضِ حالت را بفرما حاجترَوا کردن از این پس با جواد است بگذر از این صورت، به ژرفایِ سخن شو آنجا که هر اندیشه را معنا جواد است تـقـویـمهای مـعـتـرف این را نوشتند: دورِ فـلـک را شاهدِ شـیدا جواد است در فـهـمِ انـوارِ حـقـیـقـت، سـایه انداز از آسـمـانِ عــالــمِ بــالا جــواد اسـت اهلِ صفا در وصفِ خورشیدش بگویند: از اسمِ اعظم شش حروفش «یاجواد» است بسـتم دخـیلم را به زلفِ چـاره سازش حتماً خدا هم لطف دارد تا جواد است دیگـر نـدارم اشـتـیـاقـی جـایِ دیـگـر جایی که شوقِ حضرتِ زهرا جواد است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الائمه علیهالسلام
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی مرا خـیال نـمـازت شبی کـشید به رؤیا عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی نوشتهاند به باب الـرضا تمامیِ جـودی نوشـتـهاند به باب الـمراد جـودِ تـمـامی شبی ز بخـت بلـنـدم به خـانۀ تو رسیدم چه سفرهدار کریمی، چه خوانی و چه طعامی سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
چه کسی اینهمه احسان به گدایان دارد که جگرگوشهٔ سلـطـان خـراسـان دارد هر چه حرف است بگوئید که گوش شنواست هر چه درد است بیارید که درمان دارد بـه گــدایـی درش اهـل کــرم مـیآیـنـد خانهاش سائل از این دست فراوان دارد چه پدر را به پسر؛ یا چه پسر را به پدر این دو سوگند، فیوضات دوچندان دارد ای ولیـعـهـد! مرا هم ز عـنـایت بپـذیر رعیتی را که امان نامه ز سلطان دارد مشهد و باب جوادش به همه ثابت کرد که اجابت فقط از سمت تو امکان دارد مطمـئناً به کرمـخـانـهٔ تو رو نـزدهست هر که در خانهٔ خود سفرهٔ بینان دارد هر زمانی که خـدایی خـدا پایـان یافـت یا جـواد بن رضا جـود تو پـایـان دارد
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت جواد الائمه علیهالسلام
در اين حريم، هيچكسی بیمراد نيست بازار اهل معـرفت اینجا کساد نیست همواره بیحـساب فقـط لطف میكـند بيهـوده نام او كه امامِ "جواد " نيست ديـدم كه در تـمامی حاجـتگـرفـتهها فـرقی ميان مجـتهـد و بیسواد نيست پـرسـيـدم از حـوائج و بـين جـوابها حتی يكیش، "حاجت ما را نداد"، نيست نـامـی بـرای درب ورودی مـرقـدش درخورتر از ورودی "باب المراد" نيست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الائمه علیهالسلام
آنکه «کم»ش را نیمهشب آورد، دادت دارد زیـادش مـیکـنـد لـطـف زیـادت آقا منم... آن رختْپاره... پا برهنه... آن شب، شبجمعه مرا که هست یادت! تـو کـیـسـتـی؟ تـو از کـریـمـان بـلادم مـن کـیـسـتـم؟ مـن از گـدایـان بـلادت من از در این خـانـهات جـایی نرفـتـم پس رو مگردان از گـدای خـانهزادت آن کـه مـرا حـالا مـُریـد تـو نــوشـتـه حتماً تو را هم مینویسد «یا مراد»ت تو جان مایی، پس بگیر این حق خود را نفرین بر آن که جان گرفتی جان ندادت تو هر کجا پا مینهی هر صبح خورشید عـرض ارادت مـیکـنـد بر بـامـدادت بـابـای تـو با دیـدن تو گـریـه میکـرد با گـریه لطـف دیگـری دارد عـبـادت آباء و اجـدادت همه یک یک جـوادند پس مینویـسیـمت جـواد بن الجـوادت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الائمه علیهالسلام
ای شهریار مملکت بذل و فضل و جود از ما به آسـتان تو جانـا دو صد درود تـو شـعـر جـاودانـه جـود و کـرامـتـی من با کـدام واژه تــوانـم تـو را سرود سر تا به پا عـنـایـتی و پا به سر کـرم صدها چو حاتمند به پیش تو در سجود ای آســمـــان آبـی اقــلـــیــم ارتــضــا وی زیـنـت و فـروغ ده گـنـبـد کــبـود هستی جواد و جمله کـریمان روزگار باشند قـطرهای و تو هستی مثـال رود تو برتر از خـیالی و مافـوق فهم خلـق باید که وصف حسن ترا از خدا شنود در بخشش و عطا و سخاوت یگانهای آری وجـود جـود ز جود تو شد وجود این بس به شأن تو که جـواد الائمهای با تو خدا به خلق در مرحـمت گـشـود مهر و ولای حضرتت اندر قیام حشر بـاشـد کـلـیـد بـاب بـهـشـت حـق ودود صد شکر حی لم یزلی را که در جهان مهر و محبتت شده ما را چو تار و پود زاهـد اگر خـیـال بـهـشـت بـرین کـنـد یاسر هوای کوی تو دارد به صد درود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد ( محمد تقی) علیهالسلام
تو را همراه خود آوردهاند از شرق بارانها تو را ای زادهٔ شرقیترین خورشید دورانها چه بذر برکتی آوردهای از آسمان با خود چه خیری از زمینِ خود درو کردند دهقانها چه لحنی و چه حرفی در بیان و بر زبانت بود که تسبیح سخن افتاد از دست سخنرانها به رویت چشم میبستند ای خورشیدِ دانایی بزرگیِ تو کوچک دیده شد در چشم نادانها سؤالی را که میپرسند محکوم جواب توست چه پاسخها گرفت از باب علمت، جهل انسانها مگر از چشمهٔ نامت نمیجوشد خیال شعر چرا اینقدر کم جاری شدی از چشم دیوانها نبر بخشندگی را با خودت از سفرهٔ دنیا نرو! در حسرت جود تو میمانند مهمانها سفارش کن مرا هم نزد بابای رئوف خود اگر یادی کند فرزند، میبخشند سلطانها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت امام جواد علیهالسلام
گـاهگـاهـی نـگـاه مـا را بَـس بـوسـهای گـاهگـاه مـا را بَس گرچه از دستِ یار ممکن نیست جـگـری روبـراه مـا را بَـس مـا گـره در گـره شـدیــم امـا لطفِ زُلـفـی سـیاه ما را بَس تا به کویش نرفتهایم افـسوس ولی این شوقِ راه ما را بَس در بـساطـم نـبـود غـیر از آه و هـمین نـصفـه آه ما را بَس مـرقـدی با دو گـنـبـد زردش خـاکِ آن بـارگـاه مـا را بَس یک ضریح و دو قبله و دو امام یک حرم با دو شاه ما را بَس به ضریحـش نشد اگر برسیم کـنـجِ آن سـرپـنـاه مـا را بَس ما حـسیـنی شـدیم شُکـرِ خدا کـاظـمـینی شـدیم شُکـرِ خـدا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام جواد علیهالسلام
گرچه از غم، شکسته بالِ من است اشک من شـاهـد ملالِ من است حـــالِ ابـــر بـــهـــار دارم مــن دیـــدهای اشـکبـــار دارم مــن مـن کـه مـهـر تـو را خـریـدارم هــم دلآزرده، هـم گــرفــتــارم شـد گـواهِ شـکـسـتــه بـالـی مـن چشم پُر اشک و دستِ خالی من درد مـا را نـگــفـتـه، مـیدانــی نـامـه را نـانـوشـتـه مـیخـوانی ای کـرم عـبـدِ خــانــهزادِ شـمـا رحـمـت و جـود در نـهـاد شـما خواهم از بَندِ غـم نـجـات از تو الـتـمـاس از من الـتـفـات از تـو
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت امام جواد علیهالسلام
اگر دینیست باقی در جهان بیشبهه دین توست یداللهی که میگویند خود در آستین توست تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست اگر در جان ما عطریست عطر یاسمین توست تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم اگر چه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست نه رسم معتصم ماند و نه تلخیهای اُمُّ الفضل اگر شعری به جا ماندهست، شور دلنشین توست جوادالحق اشفعـنی، تقیالعـشق ادرکنی اگر علم و یقینی هست از علمالیقین توست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت امام جواد علیهالسلام
بر شانه دارد بیـرقِ شـاهِ خـراسـان را با هر نگاهش میکند تصویر باران را از کودکی حکـمِ ولایش میشود اِمضا در خردسالی میکند او کارِ مردان را هـمراهِ عـالِـمها عَـوالِـم میشود خـیـره وقتی به منبر میکـند تدریس ایمان را دور از مدینه میشـود شاهِ غـریب امّا با بودنِ او شهـر دارد بویِ سلـطان را مانندِ زهـرا مادرش تـفـسیرِ کـوثر بود با خطبههایش زیر ُو رو میکرد میدان را دار ُو ندار و دلخوشیِ شاهِ دلها اوست با یک سفارش میکند مَست این خُماران را قبل از مُحـرّم پهن کرده سفـرۀ روضه او غسل خواهد داد امشب چشمهامان را در کـاظـمـینِ او دلِ تـنگـم حـسینی شد با روضههایش جستجو کردیم جانان را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
بستهام دل را به آقایی که خیلی آشناست حامی اِبنُ السبیل و یاورِ هر بیـنواست نهمین خورشیدِ تابان ست در عرشِ خدا نهـمین آئیـنهدارِ حضرت خیرالوراست نامِ زیبایش محـمّد، کـینهاش باشد جواد این پسر نورِ دو چشمانِ علی موسی الرضاست مدحِ او گفتن لیاقت خواهد ای اهلِ هنر هر چه در وصفش بگویم مطمئناً که رواست من دخیلش میشوم بلکه گره را وا کند حضرت بابُالکرم در انتظارِ یک گداست هرچه دارد میدهد بر سائلِ درماندهاش بسکه این آقای خوبیها فقط مشگل گشاست غـیرتی بیانتها دارد به زهـرا مادرش قلبِ حسّاسش مریدِ حضرت خیرالنساست کـوثـرِ دوّم لـقـب دادنـد بـر او اهلِ دل بر امام هشتمین هم نور چشم و هم عصاست بذل و بخشش میکند بر هر ز پا افتادهای سائل اینجا راحت ست از بسکه او بیادّعاست هر چه میخواهی بخواه امّا بدان که حاجتِ گریهکُنهای حسینی یک براتِ کربلاست
: امتیاز
|
مدح امام جواد علیهالسلام ( مناظره او با یحیی بن اکثم و رسوایی دشمنان)
هرکه راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل بُرید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت چند روزه نوبت هر کس به پایان میرسد ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت در پــنــاه هـمّـت و در پــرتــو آزادگــی راه حُرّیت سپرد و شـیوۀ احـرار داشت من غـلام هـمـت آنـم که از روزِ نخست افـتخـارِ دوسـتی با عـترتِ اطهار داشت جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفـین چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت مدفـنِ پـاکِ رضا را کـعـبـۀ امـید یـافـت بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز جواد از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جـمال شـاهـد ما در حجـاب غیب بود ادعـای صدق ما را مدعی انکـار داشت کیست این مهر جهانآرا که چون آباء خویش جلوهها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث بُرد یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت مظـهـر تـقـوا و قُـدس و مـطـلع اَللهُ نور نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت مطلع الفجر حـقیقـت آشکـارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شبها تا سحر شمس الشموس در کـنـار مهـد نازش دیدۀ بـیـدار داشت جـلـوۀ حُـسن خـدادادش تـجـلّـی تا نمـود بُرد از آئـیـنۀ دلها اگـر زنـگـار داشـت خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت خوشهچین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت آن دلآگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد دشمن از بیدانشی با او سر پیکار داشت آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت شوربختی بین که کرد از تیرهرایان محفلی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت بود آن دانای راز، آگاه که قاضِیالقُضاة با نهـاد و نـیّـتی ناپـاک استـفـسار داشت چیست حکم آنکه مُحرم بود و قتل صید کرد لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت: کُشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا سالخورده بود و زین پروندهها بسیار داشت؟ از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟ هر یک از حالت حکمی خاص دارد پس بگو در چه حالت مُحرم مد نظر آن کار داشت چون رسید اینجا سخن « یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم« از پی عرض ارادت عرضه با زوّار داشت باید اینجا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید اینجا حلـقۀ بابِ شفـاعـت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید اینجا چون اباصلت از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید اینجا چنگ زد بر دامن أمَّن یُجیب منتظر بود و به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما شفق ای خوشا آنکس که فردا وعدۀ دیدار داشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
ای ریـخـتـه نـسـیـم تو گـلهای یاد را سـرمـسـت کرده نـفـحـهٔ یاد تو باد را افـراشـتـه ولای تو در هـشت سالـگی بـر بـام آســمـان، عَـلَـم دیـن و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بــوســیــده آســتــان امــام جــــواد را خورشیدِ بیغروب امامت که جود او آراســتــهسـت کــوکــبــهٔ بــامــداد را جـود و سخا جـواز تداوم از او ستاند تــقـــوا از او گـرفـت ره امــتــداد را آن سر خط سخا که به جود و کرم زده بـر لـوح آسـمــان رقــم اعــتــمــاد را بـیرنـگ کـرده بـد دلـی دشـمـنان او افـسـانــهٔ سـیــاهدلـیهـای «عــاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بـوئـیـم از امـام نُـهـم عــطــر یــاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عـطـر بـهـارِ وحـدت و باغِ وِداد را؟ جز آسـتان جـود و سخـایت کجـا برم این نـامـهٔ سـیـاهِ گـنـاه، این سـواد را؟ بییاری شفاعت تو چون کشم به دوش بـار ثــواب انـدک و جــرم زیــاد را؟ خـط امان خویش به ما ده که بشکـنیم دیــوارِ امـتـحــانِ غــلاظ و شــداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نراندهای دلــدادگــان خــسـتــه دلِ نــامُــراد را بگـذار تا به نزد تو سازم شفـیع خـود جـدت امـام سـاجـد، زیـن الـعـبــاد را تا روز حشر یار غریبی شوی که بست از تــوشــهٔ ولای تـو زادالـمــعــاد را
: امتیاز
|
مدح حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
بُـرونِ در بِـنـه اینجـا هـوای دنـیا را درآ به محـفـل و برگیر زاد عـقـبا را بـگـیـر سـاغـر پُـر از مـیِ ولایت را گذار بر دگران خوان « منّ و سلوی» را به زیر سایۀ نخـلی نشین که پرتو آن به زیر سایه گرفتهست نخل طوبا را درآ به وادی ایمن که نخل طور اینجاست بـیـار دیـدۀ پــاک و نـگــر تـجــلّا را بــیـا در آیــنــۀ طـلـعـتِ امــام جــواد بـبـیـن هـرآیـنـه انـوار حـقتـعـالی را بخواه هر چه که خواهی مراد خود ز جواد بخواه حاجت و بشنو ندای بُـشری را شـفـیع ساز به درگـاه حـق، امام نُهُـم جـواد، نـوگُـلِ بـاغ عـلـیِ مـوسـی را تقی که دوخـته خیاط لمیـزل از لطف به قـد سـرو رسـایش لـبـاس تـقـوا را به غیر نخلِ امامت به بـوستانِ وجود نــیــاورد بَــرِ آرامــش و تـــســلّا را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت جواد الأئمه علیهالسلام
به مسکینی قناعت کرده بودم کرد سلطانم امیـرم چون اسـیرِ طُرِّۀ گـیسویِ جانـانم اگر دیـوانۀ کویِ تو باشم بهتر است آقا تو ما را زیرِ بال و پر گرفتی و پَری دادی غلامت بودم آقاجان مدالِ مِهتری دادی نَه زیبایم نَه خوش آوا ولی میخوانَمت آری صدایم در نمیآیـد مگر در مدحِ مولایم به عزّت میرسم چون در حرم مجنون و شیدایم همین که گفتم از دُردانهاش دُر در کلامم ریخت منم مستِ علی موسیالرضا پابستِ این دربار غلامی از غلامانِ علی سلطانِ مردم دار مریدِ آل و ایلِ مرتضی هستم خدا را شکر هزاران بار از جودِ جوادِ ابن الرضا گفتم به هر که مدحِ او خواند از تهِ دل مَرحباٰ گفتم الهـی شکـر از روزِ تـولّد کـاظـمیـنیام تمامِ سال گـفتم یا حـسین این آخرِ سالی رفـیقـانم حرم هستـند اما جایِ من خالی مناجاتی به رنگِ خون شد از لبهایِ تو جاری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
امام مستجاب الدعوه، دلها را هوایی کن نوای از نفـس افـتادگان را نیـنوایی کن مرا بر سفرۀ احسان خود بنشان تمام عمر ولی ذکر لبم را یا علی موسی الرضایی کن بیا از کودکی مثل مسیح و حضرت یحیی فقط بر سرزمین قـلبها فـرمانروایی کن کسی از آستانت دست خالی بر نمیگردد مرا مشمول اقیانوسی از حاجت روایی کن شبیه کشتی طـوفان زده درگـیر گـردابم تو سکان دار این کشتی بمان و ناخدایی کن جواد اهل بیتی و جوانی وقت رفتن نیست بمان و بیشتر از اهل عـالم دلربایی کن تو راز نُه فلک را فاش کردی با کراماتت پس از این هم جهان را غرق نور وروشنایی کن تو راز «کُلُ ارضٍ کربلا» را خوب میدانی زمان را کاظمینی کن، زمین را کربلایی کن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
لطف تو بیواسطه، دریای جودت بیکران عـالـمی از فهـم ابعـاد وجـودت نـاتـوان صورت و سیرت، نه اصلاً عمرت از مضمون پر است ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان! چاههای خشک با دست تو جوشان میشدند ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان! روز حسرت هیچکس حسرت نخواهد خورد تا بخـشـش ابنالـرضایی تو بـاشد در میان داسـتان عـمـر تو کـوتـاه بود امـا نـبـود لحظهای تاریخِ نور از ردّ پایت بینشان یـوسـفی اما عـزیز خـانهات هم نـیـستی یا سلیمانی که شأنش را نمیفـهمد زمان دوستانت بیوفایی... دشمنانت خون دل... آشنای طعنهای از کودکی... از این و آن نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم ما چـنین گـفـتیم تا وا شد دهـان دیگران از قضا من هم جواد بن الرضایم گرچه باز بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
در حـریمت یافـتم شورِ صداقت بیشتر آمـدم انــدوخــتـم حُـبِّ ولایت بـیـشـتـر مایه ای اصلاً نبود ای نهمین سالارِ عشق من گرفـتم زیرِ پاهای تو قـیمت بـیشتر هر چه افتاده شدم افـتادهتر بر خاکِ تو پیش این مردم گرفـتم باز عزّت بیشتر آخرین باب الحوائج دست من باشد دراز یک عطایی کن بگیرم حسِّ رحمت بیشتر عشقِ بر سائل خصیصه شد برایت یا جواد شاهدم در خانه بر لطف و عطایت بیشتر هرکسی که دل دهد بر تو دلت را میدهی این چنین شد بین تو با من رفاقت بیشتر هر کجا ماندم مدد کن جانِ بابایت رضا از تو میخواهم به هر بُرهه حمایت بیشتر هر کسی جای دگر رفت و ز بابت دور شد در جهـان باید بپـردازد غـرامت بیشتر نامۀ اعـمالِ من پُر از تـباهی شد ببـین در جزا از من بفـرمایی شفاعت بیشتر داشتم لکـنت زبان و محضرت تا آمدم باز شد قـفـلِ بیان و شد بـلاغـت بیشتر بیتو میبـازم تـمـامِ زندگانی را یـقـین دوست دارم یابن زهرا من ضیافت بیشتر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
میشـناسند تو را اهـلِ ولا اِبنِ رئـوف میرسد از درِ این خانه عطا ابن رئوف بابِ حاجاتِ خلایق شدنت شُهـره شده پس دخیل اند همه شاه و گدا ابن رئوف تو«جوادی» و کرم از کرمت بُهت زده وَ تَـصّدق بـده در راهِ خـدا ابن رئوف قسم ت میدهم امشب به غریب الغربا نظری! نائبِ بر حقِّ رضا ابن رئوف نهمین آینهای!پاک و زلالی چون رود پاک کن، پُر شدم از جرم و خطا ابن رئوف کوهی از درد شدم منتـظرِ یک نگهـم با نگـاهی بـده دارو و دوا ابن رئـوف اسمِ زیبایِ تو مضمونِ غزلها شده است مینـویـسـند تـمـامِ شـعـرا ابـن رئـوف صـلهای آخـرِ مـدّاحیِ من لـطـف نـمـا اهلِ این روضه رسان کرببلا ابن رئوف نعـمتِ اشک بـده تا بـشـوم پُـر روزی بده بر حال دلم شور و نوا ابن رئوف
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیه السلام
ای وجودت جود را معـنا جواد ای مـریـد لطف تو دسـت مراد هرچه خوبی هست بِه از آن کنی نیست چون تو بنده و بنـدهنـواز سایهات خورشید نه خورشید ساز بر سریرِ عشق فـرمان میدهی ای چو جدّ اطهرت شمس هدی درد ما هـسـتـیم ای دسـتـت دوا گر کمی از لطـفـتان معـنا شود گـر گه ما مسـتـیم از پـیـمانهات کـفـر ایـمـان شد اگر از دانهات کاسه و دست دل و باب المـراد آنکه تا کویت خیالش رفته است دادهای بـال و وبالش رفته است آنقـدر کرده رضایت بر تو نـاز
: امتیاز
|