- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
امشب شـمـيـم آمدن گـل رسـيده است يعنی گلی به گلشن هستی دميده است جانـبخـشتـر ز رايحۀ گـلـشن بهشت بر ما نسيم مرحمت حـق وزيده است از آسـمـان هـفـتـم خود نـور كـردگار خطی ز نـور تا به مدينه كشيده است مـهـری به روشـنـایـی آئـيـنـۀ عـفاف از نـور لايـزال خـودش آفـريده است در آسمان نوشت كه معصومه نام اوست نامی كه روشنایی قـدر و مقام اوست موسی كه از رسـيـدن او باخـبر شده در طور خويش شاهد نور شجر شده لبـخـنـد گـرم او به همه میدهد نشان آثــار شــادمــانــی او بـيــشـتــر شـده از نـجـم ثـاقـبی كه دمـيـده به دامنـش آغـوش نـجـمـه جـلـوگه آن قـمر شده شـكـرانـۀ شـكـفـتـن آن بـانـوی عفاف موسی نـشـسـته گـرم نماز سحر شده خيل فرشتگان به فـلک مات ماندهاند از آسـمـان به مقـدم او گُل فـشـاندهاند ای دل مدينه از همه جا ديدنیتر است از كعبه، از محيط صفا ديدنیتر است رو كن بر اين حريم كه از مسجدالحرام اين قـبـلگـاهِ اهل ولا ديـدنـیتـر است او سيب سرخ گلشن موسی بن جعفر است يعنی كه از بهشت وفا ديدنیتر است از هركه شادمان شده در اين بهارِ عشق گـلـخـنـدۀ امـام رضـا ديـدنـیتر است رو بر حـريـم قـدسی اين دلـنـواز كن عـيدی دهـد امـام، تو دستی دراز كن اين فاطمینسب كه بود فـاطمی مرام آئينهای ز عـصـمت او را گرفـته وام من عاجزم ز درك مقام كسی كه هست هم بر امام دخـتر و هم خـواهـر امام او آن كريمهایست كه از فيض حق بُوَد خيـركـثـير بر همه عـالـم عـلیالـدوام هرروز در حريم بهشتی او ز عرش خيل ملك رسند حـضورش به احترام زيـبـد به او كه آيـنـۀ ذات كـوثـرست او كـوثـر مقدس موسی بن جعفرست ای افـتخار مكـتب قـرآن خوش آمدی ای خواهر امام خراسان خوش آمدی هرچند در مدينه شكفتی چو گل، ولی بـانـوی آفـتـابـی ايـران خـوش آمـدی گـنجـيـنۀ عـفـاف و شرفـنـامۀ حـيات آئـيـنـۀ نجـابت و ايـمـان خـوش آمدی بال فـرشتـگـانِ خدا فرش راه توست روشنترين سپـيـدۀ دلها نگاه توست شهر عـلوم قـم ز تو و خود عليمهای در علم و فضل و دانش و تقوا فهيمهای گـويند عـالـمانِ جـهـان بر تو عـالـمه اجداد تو حكـيم جهـان، تو حكـيـمهای قدرت فزونتراست از آن چه سرودهاند ساره چو هاجرست بر اين در نديمهای حاجـترواست سائل درگـاه جـود تو از بس رئوف هستی و بسكه كريمهای هركس غريب بر درت آمد غريب نيست از چشمۀ عنايت تو بی نصيب نيست با برقی از نگاه تو رخـشـنده میشوم با آفـتـاب مـهـر تـو تـابـنـده مـیشـوم احساس سرفرازیام از باتو بودن است ای سرفراز، بیتو سرافکنده میشوم از شعر نارسا و از اين كـوتهیِ طبع بار دگر حـضور تو شرمنـده میشوم لطفت هميشه شامل حالِ «وفایی» است از اين مرام توست كه دل زنده میشوم اين شعر رابه پای محبّت حساب كن آئــيـنـۀ وجــود مـرا نــابِ نــاب كـن
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
والشـمس ضحـهـا شب ما سحـر آمد الـمـنـة لله کـه ایـن غــصـه سـر آمـد صد چـلـه گرفـتـیم که آخـر خبر آمد از کـعـبـه مـا جـلـوه تـوحـیـد درآمـد با آمـدنش نـاظــم مـنـظـومـه مـا شـد تاج سر ما حضرت معصومه ما شد ریحانه موساست! تجلی به زمین کرد پس اهل زمین را همگی عرشنشین کرد خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد چشمان پدر را چقدر فاطـمهبین کرد بانی شده این فـاطـمه معراج پدر را جبرییل به پابـوسی او ریخـته پَر را در بین کریمان شده مشهـور کریمه! زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه سجـادهنـشـین در وسط طـور کریمه یا فـاطـر و یا فـاطـمه یا نـور کریمه این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم با چـادر تو تازه مسلـمان شده باشـیم ارثیه زهراست که پای تو ورم داشت محراب به یک جلوه تو قامت خم داشت با بودنت این قوم چه میخواست؟ چه کم داشت؟ احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت در پای شما مردن ما عین حیات است صحن تو برابر به تمام عتبات است از آیـنهبـنـدان حرم نور به ما خورد در صحن تو بیبی سر ما خوب هوا خورد در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد دیدند همه مـرقـد تو مرقـد زهراست بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست نـومـیـد رسـیـدیـم کـه امـیـد بگـیـریم هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم خوبست به امـضای تو تأئـید بگیریم یعنی که ازین خـانه روادیـد بگـیریم بـیـمـارتـریـنـیـم شـفـا را بـده بـیبـی پـس تـذکـره کـربـبـلا را بـده بـیبـی در کشور شیعه سفرت امن و امان بود هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود بر روی شتر دور و برت امن و امان بود افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا سـدّ گـذرت جـمـع اراذل نـشد اصلا جز گل به سرت از روی بامی نرسیدست بر محمل تو چشم عوامی نرسیدست پایت طرف بـزم حـرامی نرسیدست راه تو به دروازه شـامـی نرسیدست شــلاق ســراغ تـن تـو هـیـچ نـیـامـد آتـش طـرف دامـن تـو هـیـچ نـیـامـد اما به سر عـمه به جـز زخـم ندیـدند قـدّیـسـه مـا را سر بـازار کـشـیـدنـد با هلهله و خنده از او خـطبه شنـیدند بـنـد دل او را تــه گــودال بـریـدنــد قداره کشی آمد و سرزیر عـبا رفت بر نـیـزۀ اولاد زنـا نـور خـدا رفـت
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ما نـبـودیم و دل ما بود جـای اهـلبیت شکر حق شد کار و بار ما ثنای اهلبیت شکر حق تا پای جان هستیم پای اهلبیت ما همه هـستـیم تـسلـیم رضای اهلبیت زیر دین حـیـدر و زهـرای ایـرانـیم ما بنده معـصومه خاتون و رضا جانیم ما سـاقـیا کـوثـر بـده، خـیـر فـراوان آمده مژده از قـم میرسد بانـوی ایران آمده زیـنـب کـبـرای آقـای خــراســان آمـده قـبـلـهگـاه دخـتـران نـسـل سـلـمان آمده آمده تـا بـر کـنـیـزان عـلـی یـاور شود مثل زهرا مثل زینب شیرزنپرور شود جان ما قربان این دریای عشق و گوهرش هست آری معجز موسای ما این دخترش هر زمان گردد رضا دلتنگ روی مادرش زائر زهرا شود با یک نظر بر خواهرش من یـقـین دارم نیـاورد و نـمیآرد خـدا حضرت معصومهایتر از علی موسیالرضا این کریمه هست سر تا پا شبیه مادرش میدهد بوی نجف این خاک عالِم پروَرَش میشود العـبد، بهـجـت با گـدایی درش ما که جای خود همه علامههامان نوکرش تا قیامت شیعه اثنیعشر ممنون اوست کل توضیح المسائلهای ما مدیون اوست هر که سلطانش رضا شد رعیت معصومهاست هر چه ما داریم، لطف هجرت معصومهاست راه آزادی زن در عفت معصومهاست فقه ما کل اصولش حضرت معصومهاست حضرت معصومه در ایران نمیآمد اگر ما نبودیم عاشق زهرا و حیدر این قَدَر دختر باب الحوائج زود حاجت میدهد قبل حاجت خواستن بی هیچ منّت میدهد هیچ میخـواهیم ما و بینهـایت میدهد این کـریمه یاد حاتم هم کرامت میدهد ما ز لطفش آب میخواهیم و کوثر میدهد دست و دلـبازی او بوی برادر میدهد چادرش چون چادر زهرا قیامت میکند چادرش مردانه از حیدر حمایت میکند چادرش هر نامسلمان را هدایت میکند رشتهای از آن دو عالم را شفاعت میکند کی ز فـردای قـیـامت واهـمه داریـم ما سایـهسار رحـمت دو فـاطـمه داریـم ما ای فراتر از همه ای بیکران در بیکران مهربـانـانه به ما تو راه را دادی نشان دادهای هدیه به ایران سهلهای در جمکران با تو میگردند مردم زائر صاحب زمان با دعـای فـاطـمه کی راه گـم داریـم ما جمکران و مشهد و شیراز و قم داریم ما ای تـمـام دردهـایـم را مـداوا فــاطـمـه ای هـمه سـرمـایـۀ روز مـبـادا فـاطـمه میشود با گوشه چشمت قطره دریا فاطمه اشـفعـی لی فـاطمه یا فـاطمه یا فـاطمه آبرویم را بخر ای دخـتـر باب الـمـراد وقت مرگ من بیا جان رضا جان جواد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ای روزهای تار! ای شبهای دور از ماه ای بیقـراریهـای دائـم با دلـم هـمـراه ای بغضهایی که میآئید از سفر ناگاه بـاری اگر شـوق سـفـر داریـد بـسم الله ای بغضهای بیقرار روز و شبهایم من نیـز مـانـند شـما دلـتـنـگ زهـرایـم هرچند گـریـانـم تـبـسـم میکـنم امـشب بیتاب، رو بر جانب قـم میکنم امشب در کوچههایش خویش را گم میکنم امشب انـگـار با زهـرا تکـلـم میکـنـم امـشب در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست با قـم، نمایی دیگر از آن آشـنا پیداست ای آشـنـای بـیقـراریهـای ایـن مـردم با تو رسـیـده تا مـدیـنـه پـای این مردم رنگ حـقـیقـت یافـته رؤیـای این مردم یا فاطمه! یا حضرت زهرای این مردم ای حامی امروز من، فردا مرا دریاب یا فاطمه! در حشر، چون دنیا مرا دریاب اما جـدا کن شاعر از غم حال دفتر را بشـنو صدای خـندۀ موسیبن جعـفر را دریاب شـور اشکهای شوق مـادر را حـالا بـیـا و ثـبـت کـن ذوق بــرادر را معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب دیده به رخـسار رضا وا میکند امشب آن شب مدیـنه شاهد زهـرای دیگر شد از عـطر یـاس فـاطـمه دنیا معـطر شد شـأن نـزولش آیـههـای سبز کـوثـر شد آنروز در تقـویمِ شـیعه روز دختر شد بانـوی عـالم حـفـظ کن دنـیا و دیـنم را دریـاب خـانـم! دخـتـران سرزمـیـنم را در خاک مرده بـذرهای عـلم میکاری فیض حضورت در تمام حوزهها جاری در سـایهات دفـنـند عـالِـمهای بـسیاری گلپایگانی، حائری، عـلامه، خوانساری شـاگـردهای مـکـتـبت اسـتـاد افـلاکـنـد صدها چو بهجت در جوار تربتت خاکند آه ای کـریمه، ای ملـیکه، عـمۀ سـادات با کـولـهباری آمدم لـبـریز از حـاجـات برگشتن از پیش تو با دست تهی هیهات پس باز قسمت کن که مثلِ اغلبِ اوقات تا که به زودی زائر صحن رضا باشم آقا بخـواهـد اربـعـیـن را کـربـلا بـاشـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
حیا و عصمت و پاکیزگی را در رُخَت دیدند تو را بِرّه، تقیّه، عابده، معصومه نامیدند وجودت روشنیبخشِ دل موسی بن جعفر شد چه نعمتها که از یُمن قدمهای تو باریدند علی موسی الرضا خوشحالتر از کل عالَم بود ملائک از تهِ دل بعد میلاد تو خـندیدند هزاران فطرس دلسوخته با صد هزار امید برای عرض حاجت دور چشمان تو چرخیدند چه با حسرت ضریح و بارگاهت را نشان دادیم به آنها که نشان از مدفن خورشید پرسیدند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
با اشک شوق جاری از چشمِ ترِ سلطان دارد خبرها میرسد از محضر سلطان در جمع خـوبانش دوباره دعـوتـم کرده با مهـربـانی چـشـم ذرهپـرور سـلـطـان آباء و اجـدادش تـمـامی سرورم هستـند آبـاء و اجـدادم تـمـامی نـوکـر سـلـطـان از سـائـلان آبـروداری کـه مـحـتـاجانـد امشب دوباره پُر شده دور و بر سلطان قـطعاً از اینجا دست خـالی برنمیگردم با سـفـرهای که پهن کرده مـادر سلطان از یاد زهـرا پُـر شده سرتـاسر حـجـره با عطر و بوی بی نظـیر کـوثـر سلطان نـذر قـدمهـای عـزیـزش هــدیــه آوردم ای خـواهران من فـدای خـواهر سلطان نامش اگر چه ظاهراً معصومه است اما "معصومه" نه، بلکه بگو "تاجِ سرِ سلطان" مـهـمـان امـشـب انـبـیـا و اولـیـا هـستند چـشم انتـظار دیدن أُخـت الرضا هستند نــور دل پـیـغــمـبــر و جـان امــام آمـد از نـسـل زهـرا دخـتـری والا مـقـام آمد اولاد ایـن خـانـه هــمـه آوازهای دارنـد مـولـودی از نـسـل کـریـمانِ به نـام آمد روی زمین آئـیـنۀ زهـرای مرضیهست از آسـمـانهـا مـظـهـر حُـسـن تـمام آمد حـیِّ تـعـالی زیـنـبـی دیگـر عـطا کـرده پـس عـمــۀ خـوب امــامـان هـمـام آمـد گفتند دختر رحمت است و ما همه دیدیم ابـر کـرامـت، مـنـشـأ فـیـض مـدام آمـد شیـریـنی شهد روایت را چـشـیدم چون عـطر مـدیـنه از حـریـمش بر مشام آمد گـرم طـوافش بـهـجت و گـلـپـایگـانیها پـس کـعـبـۀ سـیّــار آیــاتِ عـظـام آمــد هرچه بگـویم از وجـودش باز کم گـفتم بـانـوی با مهـر و محـبت، با مـرام آمـد شاعـر شدم در خـلوت کـنج شـبـستانش من را خـجـالت میدهد لطف فـراوانش چون او ندارد دختری تکتم؛ به این خوبی بر زخمهای کهنهاش مرهم به این خوبی با خـنـدهای که میزنـد دردی نـمیمـاند از جان مادر میزداید غم به این خوبی جز دخـترش اسرار را با کس نمیگوید وقتی خدایش میدهد محرم به این خوبی شاه خراسان بعد از این دیگر چه کم دارد وقتی که دارد مونس و همدم به این خوبی "ای جان و جانان رضا، جانم به قربانت" در این همه دیوان ندیدم دم به این خوبی با لطف او بودهست اگر که زندگی کردم در سـایـۀ امـنـیت پـرچـم به این خـوبی دور از پلیدیها فقط نه، جمع خوبیهاست بانو نـدیـدند اهل این عالم به این خوبی نجـمه به عُمر خود ندیده بهتر از او را زیـبـاتر و والاتـر و زهـراتـر از او را
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس از ستاره پُر شده دور و بر شمس الشموس از مـدیـنه نـور میتـابد به سمت آسمان اول ذالـقـعـده آمـد دلـبر شمس الشموس هشت جنت وامدار حضرت معصومه است زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس جـبـرئـیل آمد برای آنکه حـکـاکـی کـند ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
طی شد شب هجران و مبارک سحر آمد مژده بده ای دل که صبا خوش خبر آمد در گـلـشـن دین بـاز گـل یاس در آمد بـانـوی قـم آمـد، غـم عـالم به سر آمد درد هـمگـان بـاز نگـفـته شده درمـان آمد به جهان، جانِ علی جانِ خراسان یک بار دگر سـوره کـوثـر شده معـنا فـریـاد رس هر لـبِ تـشـنـه شده دریـا ای حـیـدریون فاطمه برگـشت به دنیا تا کـور شـود هر که بُـوَد دشمن مولا ای مردم عالم پس ازین عرش نشینید از فـاطـمه هر چیز شـنـیـدید، بـبـینـید مــائــیـم هـمـه مـلـت ایـرانِ کــریـمـه هـستـیم کـنـیـزان و غـلامـان کـریـمه در سـفـرۀ مـا هـست فـقـط نان کریمه مـوریـم ولـی مـور سـلـیـمـان کـریمه هر قدر جهان رنگ عوض کرد به کَرّات جز لـطـف نـدیـدیـم ازین عمه سادات او کیست که صاحب نفـسانـند گدایش او کیست که معصوم کُنَد جان به فدایش والله فـقـط کـار ائــمـه اسـت ثـنــایـش جـمعِ حـرم آل کـسا صحن و سرایش چون کعبه بُوَد عزت این روضۀ رضوان این فخر بهشت است که قم گشته درِ آن ای فـاطـمـۀ فـاطـمه ای بـانـوی جنت دلـبـسـتۀ دارالـکـرمـت اهـل کـرامـت دارنـد بـزرگـان ز تو امّـیـد شـفـاعـت ای مفـتخـر از پـیـرغـلامیِ تو بهجت قم مرد خدا دیده چه بسیار، چه بسیار شیعه چقَدَر هست به این شهر بدهکار بر سینه که مثل تو زده سنگ رضا را آوازۀ عـشـق تـو گـرفـتـه هـمـهجـا را کوتاهی عـمرِ تو بر افـراشت وفـا را رفـتـی تو رهِ زیـنـبِ شـاهِ شــهــدا را مـانـنـد عــقـیـلـه تـو وفــادار تــریـنـی بر یـوسـف مشـهـد تو خـریدارتـرینی من گـر چه بَـدَم سـائـل درگـاه شـمـایم گردیده قم و مشهدتان سعی و صفـایم بینـا و نـوایـم کـه تـویـی نـا و نـوایـم من بـنـدۀ سـلـطـان مـعـین الضـعـفـایم بانـو چـو گـذشـته بده رنگی به حـنایم بـیـچـاره شـدم، دیـر شـده کـربـبـلایـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ای جـمالت بـهـار، معـصومـه کـرمت مـانـدگـار، مـعـصومه یـــادگــار امــام هـــفــتــم مــا ای رضا را قـرار، معـصومه صـلـوات خـدا بـه روح شـمــا بیحـد و بیشـمار، معـصومه نــذر ایـل و تــبــار تــو جــانِ هر چه ایل و تبار، معـصومه ابر رحمت همان دو دست شماست من کـویـرم بـبـار، مـعـصومه خواهری مثل زینب و تو ندید دیــدۀ روزگـار، مـعــصـومـه تـا گـدای کـریـمـه هـسـتـم من هـمـۀ عـمـر بـیـمـه هـستم من قـلـب عـالـم پُر از تـلاطـم شد لـب دنــیــا پُـر از تـبــسّـم شـد عشق موسیبن جعفر است اینکه نـور چـشــم امـام هـشـتـم شـد قـلـب مـا رفت تا درون حـرم بـین امـواج جـمـعـیـت گـم شد بـابهـای حـریـم او یـک یک بـاب حـاجـات کـل مـردم شـد قـبـلـۀ دل هـمـیـشه مشهـد بود قـبـله چـرخـید و قبلهها قم شد در جـوارش کـسـی نـشـد آقــا غیر از آنکـه گـدای خـانـم شد حـق او کـن ادا تو با صلـوات یک نه صد نه هزار تا صلوات مــاه زیـبــا و انــورش دادنــد هر چه از خوب، بهترش دادند پسری خوب داشت مثل رضا مثل معـصـومه دخترش دادند یـاد زهـرا دوبـاره غوغا کرد تا به موسی بن جعفرش دادند شـــد تــداعــی ولادت زیـنـب تـا بـه دسـت بــرادرش داد نـد هر که آمـد ولادتـش بـه حـرم از حـرم تـا حـرم پـرش دادند یِــکُــم مــاه تــا بــه یــازدهــم یک دهه مِی ز کـوثرش دادند هر که دربند بانوی دو سراست دوستدارش خود امام رضاست نور عشق است نور ایمان است قدر و شأنش هنوز پنهان است از حـرم تـا حـرم در این ایـام غرق نور است ریسهبندان است مشهد و قم دو بال کشور ماست عالم از این دو بال حیران است چشم سلطان همیشه سمت قم و چشم بیبی سوی خراسان است تا قیامت به عـصمـتش سوگند بـانـوی یـکّـهتـاز ایران اسـت این هم از دولت کریمۀ اوست قندِ چایِ بـهـشت سوهان است پیـش خـالـق چه حرمتی دارد به کـرامت چه شـهـرتـی دارد ساقی امشب چه ناب پُر کرده کاسه را بیحـسـاب پُـر کـرده به شـراب طـهـور مـهـمـانـیـم جـانـمـان را شـراب پـر کرده حرمش را ز نورِ مِهرِ رخـش روز و شب آفـتـاب پـر کـرده چه همه با صفـاست، خادم او حـوضهـا را ز آب پُـر کـرده حـرمـش را به یـمن مـیـلادش بوی عـطـر و گـلاب پُر کرده خوش به حال کسی که جمع کند حـرمـش را ثــواب پُـر کـرده اهلبـیـتانـد هـمچـو منـظومه مـاهِ مـنـظومـه است معصومه مرتضی رنگ و فاطمه سیماست قطرهای از کرامتش دریـاست شـهـر قـم، حـوزههـای علـمیه با تـمسک به نـام او بـرپـاست هر رواقش بهشت موعود است این حرم نیست جنت الاعلاست ایـن حـرم تـا خـدا خـدا بـاشـد در زمین پایگاه عرش خداست زائـر قــبــر او بـه شـهــر قـم زائر قبر حـضرت زهـراست عـمـه مـعـصـومـۀ امـام زمان عمۀ هر چه شیعه در دنیاست میرسد این پـیـام از هـر سـو الـــســلام عـلـیـکِ یــا بــانــو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
امشب خداوند مبین دارد بر این عالم نظر در آسمان دین حق نور خدا شد جلوهگر بیت امام هفتمین گردیده چون وادی طور ای عـاشقـان ای عاشقان ماه مـنور آمده بر عرشیان و فرشیان لطف مکرر آمده امشب تمام عالم هستی شده غرق سرور بنگر جهان آذین شده با تاج گل قندیل نور امشب مهی از دامن نجمه هویدا میشود زیبا گلی از گلشن طاها شکوفا میشود این ماه رخشنده بود نـور خدای لایـزال مرآت زهرای بتول درعصمت وخوی و خصال درگاه او در شهر قم بر شیعیان دارالشفاست دارالشفای عالمی خاک در اخت الرضاست از لطف حق وا میشود یک در ز قم سوی بهشت پُر گشته آن صحن و سرا از عطر دلجوی بهشت معصومۀ اختالرضا امشب منم مهمان تو ایـام میـلاد شما بنـشـسـتهام بر خوان تو از کودکی معصومه جان بر درگهت هستم گدا من با ولا و مهـر تو گـردیدهام اهـل ولا
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
اوّل ذی القعـده شد یا که بهـار دیگری آمده موسی بن جعفـر را قرار دیگری اوسـت گـویا، آفـتـاب دوّم ایـران زمین مژده ای دل، خواهر خورشید هشتم آمده مخزن نور مه و خـورشید و انجم آمده وا شود درهای جـنّت از حریم پاک او اوّل ماه است و ماه کامل موسی رسید بر روی عرش خدا دُرِّ رضا سیما رسید دارد او شـأن و مقـام فـاطمه پیش همه اوست معصومه، کریمه، بیمعلّم عالمه وارث نام و جـلال مـادر خود فـاطـمه شیعه با او میشود از آتش دوزخ رها فاش شد بر شیعیان یک جمله از اسرار او گـفته مولانا رضا از شوکـت بسیار او گفته در جایی دگر شد زائرش اهل بهشت میشود سُکنی و مَأوَی الْفاطمیین میهنش میشود کانـون امن کلّ شیعه گـلشـنش اوست بر موسی ونجمه نور عین دیگری عابد آید در حریمش رتبهاش افزون شود کافر آید نزد او بر دین حق مفتون شود اهل عالم اوست عمّه، دختر و اخت الامام میرسد روزیکه میآید به قم بین حجاب شستـشو گردد مسیر رفـتن او با گلاب در میان کوچههای قم سرش سنگی نخورد
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
دری از عشق به روی دل مستان وا شد پهـنۀ عـرش به یک جلوۀ حق زیبا شد سـورهای پُـر برکت آمد و نازل گردید که به تـفـسـیـر خـدا جـملۀ اعـطـینا شد مژده ای دل شده گان رحمتی از رب آمد طور شد خانۀ موسی ز ظهورش امشب روز شد شب، ز رُخ غرقۀ نورش امشب نام او در خـور او باشد و در تقـدیرش همه افـلاک زمین خوردۀ خاک قـدمش برتر از فنّ حساب است به خوبی رَقَمش سجده بر خاک درش اهل کرم بگذارند در حـرم خـانـۀ او درد شـفـا میگـیـرد زیـر ایـوان طـلائـیـش دعـا مـیگـیـرد کـاش هـر ثـانـیه بـودیم کـنـار حـرمش او کسی نیست که در ثانـیهها گم گردد یا کسی نیست فـقـط تاج سـر قـم گـردد حق همین است که زینب بخدا سر شکند
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
ما از ازل فـقـط در این خـانه را زدیم جـایی نـرفـتـهایم و به این سمت آمدیم حـاجـت به آسـتـانـۀ دیـگـر نـمیبـریـم ماه آمده است خواهر خورشید را ببین این نـور فـاطمی که درخـشید را ببین بـایـد که مـاه سـر بـگـذارد به پـای او خورشید جا به جا شود از هر ندای او نـور از زمین به کل سـماوات میدهد بیبی کریمهای ست که حاجات میدهد عـفّت به اوج میرسد از بال چـادرش حجب و حیاست طرحی از اشکال چادرش از لطف اوست سفـرۀ نان باز میشود قـفـل هـزار مـشـکـلمـان بـاز میشود در لحـظـۀ کـرامت او عـالـمـی فـقـیـر بر حُسن خلق فاطمیاش عرشیان اسیر معصومه فاطمه است دلیلم کمال اوست آئـیـنـۀ پیـمـبـر و زهـرا جـمـال اوست
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
شب مـیلاد تو باید شب میـلاد قـم باشد برای دیدن خواهر برادر آمد از مشهد من از یک جام مینوشم ولیکن از دو میخانه فراوان زائر از مشهد به پابوس تو میآید تنور شاطر عباس قمی داغ است از لطفت چنانکه نان او حتی دم از تو از حرم میزد فقط فرهاد میفهمد که بوده آب قم شیرین خدا میداند از عشقت جنون ما گذشت از حد بیابان نیست دیگر قم شده سرچشمۀ فیضت بنا شد فیضیه در آن به لطف سایۀ مرقد اگر شد مرعشی مرجع در این خانه را میزد کسی عالم نخواهد شد بدون سجده بر گنبد
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
زاهــدۀ بـا وقــار؛ عــالــمـۀ روزگــار مـعـدن حجـب و حـیا، بانوی والاتـبار فـاضـله اهـل بیت، آیت عـظـمـا سـلام شمسه شمسالشموس، عشق انیس النفوس ای که شده جبرئیل در حرمت خاکبوس ای حـرمت جـلـوۀ تـربت زهـرا سـلام ملجأ نزدیک و دور، کعبه اهل حضور عابدۀ روز و شب، بـانوی روز نـشور بر تو ز هر سو درود، بر تو ز هر جا سلام دخـتر زهـرا تویی، مـریم عـذرا تویی سـتـرۀ پنـهـان تویی، جـلـوه پـیدا تویی آب حــیـات زمـیـن، آبـیِ دریــا ســلام درگـهِ تـو جــنّـتـم، خــادمـیات عـزّتـم شکر خـدا را که من، بنـده این ساحـتم میدهـم امـروز در حـسرت فردا سلام جـام شدم جـم شدم، چـشمه زمـزم شدم اولِ ذی الـقـعـدهات، مــاه مـحـرم شـدم از سـوی پـائـینترین، جانب بالا سلام آمـدی و عـالـم از، عـطر تو آکـنده شد خـاطــرۀ مــادرِ آیــنــههــا زنــده شــد مــاه فــلـک داد بـر، مـاه دل آرا سـلام رقص طرب می کند طوس به شکرانهات مست شده سلـسـبـیل؛ از لب پیـمانهات فـاطـمـۀ فـاطـمه، سـرور زنهـا سـلام روح تویی جان تویی، معنی ایمان تویی خـواهـر معـصومۀ شاه خـراسان تویی پس به تو از جـانب خـیل گـداها سـلام زائــر تـو زائـرِ … آل مــحــمـد شـود در حـرمت مست از، باده بیحـد شود دست به سـیـنه دهـد بر تـو و آقا سـلام دور ز دلـبر شدی؛ نه که مقـرب شدی از میِ هـجـران او بسکه لـبـالب شدی آیــنـۀ حـضـرت زیـنـب کـبـری ســلام زینب کبری شدی، چشم شدی تر شدی شـمع شـدی آب از هـجـر بـرادر شدی تا که ز قـم آمـدنـد، در پیِ تـو با سـلام قم به تو تعظیم کرد، بر تو جسارت نشد محمل تو پرده داشت، نور زیارت نشد بر تو وآن بانـوی زخـمی و تـنها سلام عمه تو پـیـر شد، بـسته به زنـجـیر شد زود به مقتل رسید، حیف کمی دیر شد آه چـه آمـد سـرِ زیـنـب عـلـیـهـا سـلام
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
نـور جـریان یافت و پایان شامِ تار شد دل چراغانی شد امشب صاحب دلدار شد زینبِ ثانی کرامت را به نام خود زد و دخـتـرانه زد تـبـسّم! لحـظـه دیـدار شد نام او معصومه و چون با نجابت انس داشت چشمهایش از حیای فاطمی سرشار شد اینچنین شد که به عشق خواهرِ سلطان طوس دخـتـرانِ با وقـارِ چـادری بـسـیـار شد آمد و از دستهایش سالها حاجت گرفت هر که در کارش گره افتاده و بیمار شد خوش بحال زائری که با شکستِ نفْسِ خود روبروی صحن آئینه پر از تکرار شد سفـرۂ باب الحـوائج پهـن تر از قبل شد میدهد عیدی، بیا! دردانهاش بیدار شد در دل تقویمهامان روز دختر را نوشت حضرت موسی بن جعفر تا که دختردار شد!
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
شهـرِ مـدیـنه بـهـتر از بـاغِ جـنـان شد زیباتر از زیـبـایی رنـگـین کـمـان شد هـفـتم وصّیِ مـصـطـفی لبخـنـد میزد بر رویِ دستش یاسِ زهرایی عیان شد بوسـید و در زیرِ لـبانش فـاطـمه گفت با ذکرِ مادر دخترش صاحب نشان شد
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
همیـشه بوده فـقـط لطف، کار فاطمهها که بـوده ایـل و تـبـارم دچـار فاطمهها خوشا به حال کسی که تمام زندگیاش مـدام چـرخ زنـد در مـدار فـاطـمـههـا
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
بر دخـترِ خـورشـیـد ولایت صلوات بـر کـریــمـۀ آل کــرامـت صـلـوات ************ بر معصومه آن کـوثـرِ ریحانه سلام بر دسـتـه گـلِ خـدای فـرزانـه سـلام ************
: امتیاز
|
مدح و ولات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
اول ذی القعده ماهی سرزده روی زمین گـشته روشن بار دیگر دیدۀ اهل یقـین از کـرامـات و عـنایات خـداوند مـبـین پر ز شـادی خـانۀ مـولا امام هـفـتـمین امشب از لطف خـدا مـاهی دلاور آمده دخـتـر نجـمـه گـل زهـرا به دنـیـا آمده بار دیگر در مدینه شور و غوغایی بپاست باز بیت موسی جعفر پر از عشق و صفاست سر زده ماهی که بر کل جهان نور و ضیاست دخت نجمه خواهر مولا علی موسی الرضاست در جـهـان آئـیـنۀ زهـرای اطـهـر آمده عـاشقـان دردانۀ موسی بن جعـفر آمده غنچهای از بوستان آل عصمت وا شده مـوسی جـعـفـر ز اکـرام خـدا بابا شده دختر موسی بن جعفـر زینت دنیا شده از قدومش شهر یثرب به چه روح افزا شده در سپهر دین حق ماهی درخشان سرزده رحمت حق بر سر ما همچو باران آمده حضرت داوود پیغمبر غزل خوانی کند حورو غلمان از شعف بهرش گل افشانی کند خـادم جـنّت بر او آئـیـنـه گـردانی کـند هاجر و مریم نِگر، گهواره جنبانی کند نور باران گشته از نور وجودش نه فلک بهر تبریک آمده با دسته گل حورو ملک در جهان آئینۀ زهرا نما معصومه است نور چشمان علی موسی الرضا، معصومه است معنی صبر و شکیبایی، حیا، معصومه است ازکرامات خدا، مشکلگشا معصومه است آسمان دین حق را دخت موسی کوکب است از برای هشتمین خورشیدِ دین چون زینب است صحن و ایوان حریم او حریم کبریاست آب سقـا خـانۀ اخت الرضا آب بقـاست دردمندان، مستمندان، این حرم دارالشفاست هر که آید درحریم پاک او حاجت رواست این حریم با صفایش جنّت هرشیعه است هر که گردد زائر صحن و سرایش بیمه است شامل کل جهـان امشب شده احسان تو تو کرم کردی و من گردیدهام مهمان تو گشتهام مهـمان کـنار سفـرۀ احـسان تو از طفولیت شدم من ریزهخوار خوان تو بـار دیگـر آمـدم مـولاتـنـا بـر تو پـنـاه از کرامت عبد درگاه خودت را کن نگاه من کجا معصومه جان لطف وعطای تو کجا ای کریمه از کرم امشب نمابر من دعا با نگاهی از کـرم بنما مرا حاجت روا قسمت و روزی من کن اربعین کرببلا ریزهخوار سفرهات هستم غلام تو(رضا) درد من را کن دوا یا حضرت مشکل گشا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
تصویر مهـتاب و شب و آئـینهبـندان امشب صفـای دیگری دارد شبـستان گـلدستهها و آسـمان سرمـهای رنگ نقش و نگـار کاشی و گـلهای ایوان شهر از هیاهوها پُر اما با حضورت آرامــش بـــاغ ارم دارد خــیـــابــان جایی به غیر از خانهٔ امن شما نیست چـتـر امـانی بـر سـر مـا بیپـنـاهـان در سـاحـل آرامـشت پهـلـو گـرفـتـند دلهای طوفـان دیدهٔ جـمعی پریشان گنبد... کبوتر... اشـتـیاق روشن ابر حس زیارتنامه خـواندن زیر باران قـلبم هـوایی میشود پر میکـشد باز با شوق معصومانهای سمت خراسان
: امتیاز
|