- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
اگرچه زخـم سرش را تمام میديـدند ولی ز زخـم عـمـيق دلـش نپـرسـيدند كسی نخواست بپرسد چرا سرش بشكافت اگرچه مـردم بی درد كـوفه ميديـدند شبی نخفت علی از غـم جهـالت خلق ولی تـمـامی آنـان ز جـهـل خوابـيدند نرفت رنگ سياهی بُرون از آن دلها ز داغ سُرخ عـلی، گر سياه پـوشـيدند به غـير اهل ولايت، هـنـوز هم آنـان اسيـر وسـوسـه و اهل شك و تـريـدند علیست چون شب قدر خدا كه اين مردم ز قـدر و منـزلـتش نكـتهای نفـهـميدند علی حقيقت عدل است و تا ابد زندهست ولی تـمـامی آنـان ز جـهـل خوابـیدند خدا گواست كه در كربلا همين مردم گُلان باغ علی را به نـيـزهها چـيـدنـد چه روزگار غريبی بُود كه بعد از او به اشك زينب او اهل كـوفه خـنديـدند دلم گـرفته «وفایی» بیا که گریه کنیم به احترام غمی که به شیعه بخـشیدند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
او را که خـدا آیـنـۀ خـویـشـتـنـش کـرد آورد به دنـیـا و یـل بت شـکـنـش کـرد بر خاک نظر کرد علی، خاکْ طلا شد بر سنگ نظر کرد، عـقـیق یمـنش کرد در معرکه هرکس به مصافِ عـلی آمد مـولا زرهِ جـنـگـی او را کـفـنـش کـرد تا دیـد عـدو روبـرویـش تـیـغ عـلـی را جان زودتر از ضربه فرار از بدنش کرد شد اوج سـرافـکـنـدگـیِ دشـمـن حـیـدر آن کار که با ناقهسواران، حسنـش کرد قـلـب اسدالله فـقـط مخـتـص شـیر است عشقِ به علی، فاطمه را شیرزنش کرد در مکـتب خود حضرت زینب به رقیه مدح علی آموخت و شیرین سخنش کرد جبریل سعادت ز خدا خواست، خدا هم در راه حسین بن عـلی سیـنهزنش کرد گـیـرایـی انـگـور جــنـان را نـپـسـنــدد آن مست که انگور نجف در دهنش کرد از هجـر عـلی کـعـبه عـزادارتـرین شد طوری که فقط جامۀ مشکی به تنش کرد خوش عاقبت آن است که هنگام زیارت مرگ آمد و با شاه نجف هموطنش کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
سه شب گذشت و نـوایی دگر نمیآید به غیر خـون دل از چـشم تـر نمیآید هوای کوفه ملالآور و غمانگیز است دگـر صـدای عـلـی در سـحـر نمیآید فضای نُه فلک از داغ او پُر از غوغاست صدای شـیـون از این بیـشتـر نمیآید زبـان حـال یـتـیـمان بیپدر این است چـرا ز بـاب یـتـیـمـان خـبـر نـمیآیـد جگـر خـراش شـده داغ حـیـدر کـرّار که داغ، جز به سـراغ جـگـر نمیآید حسین و زینب و کلثوم باحسن گویند دلا بــسـوز کـه دیـگـر پـدر نـمـیآیـد به پـیـرمرد جـزامی کسی خـبر بـبرد که یار و هـمـدم هر شب دگر نمیآید پس از دعای فرج با خدای خود گویم مگـر که مـنـتـقـماش از سـفـر نمیآید نداد گـریه امـان بر «وفایی» و گـفتا ز شرح این غـم جانـسـوز بر نمیآید
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
از على بانگ اذان امشب به گوش ما نیامد مسجد کوفه پُر از جمعیت و مولا نیامد نخلهاى کوفه میگریند و میگویند با هم آنکه بود از اشک چشمش آبیار ما نیامد پیر نابیناى مسکینى چنین میگفت امشب اى خـدا یـار من مسـکـین نابـیـنـا نیامد کودکی با کودکی میگفت من بیشام خفتم آنکه بر مـا شـام میآورد آمد یا نیـامد؟ دامن مـادر گرفته گوشۀ ویـرانه طفـلى گوید اى مادر بگو امشب چرا بابا نیامد با صدای پای او لبهای مامی گشته خندان چشم ما گریان شد و از او صدای پا نیامد چاه گوید من از آن مولا هزاران راز دارم رازدارِ در مـیـان جـامـعه تـنهـا نـیـامـد نام مولا گشته میثم شمع جمع دردمندان گرچه شب بگذشت و آن ماه جهانآرا نیامد رفته امشب جانب عُقبا که زهرا را ببیند زین سبب آن شهریار کشور جانها نیامد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هرگـز نـمیـرد آنکه حیّ لایموت است حـیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است تـابـوت بر دوش جـنـابـان جهان رفت دفـن نـمـادین عـلـی در آن زمان رفت فی الـواقـع آن واقع برای اهل دین بود مـقـصـود از آن آیـنـدۀ اهـل یـقـین بود تـدفـین او ایـجـاد کـعـبـه در نجـف بود تعـیـین قبله سمت او از هر طرف بود جـبریل و میکـائـیل که ره را گـشودند تـابـوت نه، در حال حملِ کـعـبه بودند حـیدر کلامش حرف نه، اوج بیان بود صدیق اکـبر در زمین و در زمان بود وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد در هر مکان هر مذهـبی، من را ببـیند یعنی «الیه راجعـون» دیدار با اوست رفته علی سوی علی، از دوست تا دوست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
بگو به خواب که آید به چـشم بیدارش دلا بـسـوز که مـولا تـمـام شـد کـارش سریـعتـر بـدنش را به خـاک بسـپـارید که در بهشت، علی وعده کرده با یارش زمیـنـیان غـمگـین آسمانیان خوشـحال که بیـقـرار دلـی مـیرسـد به دلـدارش بــرای دیـدن دسـت کـبـود فـاطـمـهاش به عـرش رفـته یدالله دست حق یارش خـدا کـنـد ز عـلـی بـاز رو نگـیرد؛ آه خـدا کـنـد بـرود ابــر از شـب تــارش دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش دوباره گُل نکـند کاش زخـم مسـمارش خـلاصه بـاز عـلی جـان دهـد اگـر آید دوباره فـاطـمهٔ زخـمیاش به دیـدارش علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت چه کـوفـهای که تمامی نداشت آزارش چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را نه بین مجـلـس تـفـسـیر، بین انـظارش رواست کوفه خودش را فرو بَرَد در خاک که رفت دخـتر غـیرت میـان بـازارش گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را امـان ز مردم نامـرد بیکـس و کارش
: امتیاز
|
مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
با تـمـام أنـبـیـا و اولـیـا تـشـیـیـع کـرد نیمهٔ شب عشقِ بیمانند را تشییع کرد پشت تابوتِ علی میرفت کعبه غرق اشک قبله سرگردان! پر از شور و نوا تشییع کرد حضرت قرآن ناطق را به روی دوش خود با تـمام سـورهها و آیهها تـشـیـیع کرد منبر و گلدسته و محراب مشکی پوش شد مسجدکوفه علی را با عزا تشیـیع کرد بوسه بر دست حسن زد، دست زینب را گرفت با یتـیـمـانش شبانه پابه پا تشـیـیع کرد با تمام شیعـیان در عالم ذر گریه کرد سائلان بودند و با خیل گدا تشییع کرد با تـمـام آسـمـانها و همه منـظـومهها اولین مظلوم عالم را خـدا تشییع کرد!
: امتیاز
|
مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نام خود را نقش کن امشب به ایوان علی ای به قربان عـلی و ای به قربان علی سالها رفـتـیم مشهـد تا که دربـانی کنیم تا که شاید یک سحر باشیم دربان علی من که شبها میرسم تا صبح بارانی شوم چشم خود را میسپارم دستِ باران علی عـرش هم حـتی نـدارد بینـیـازیِ مـرا مادرم زهـرا بزرگـم کرده با نـان علی خوش بحال بچههای بیکَسِ آن روزها حسرت ما هست و خوابی روی دامان علی مثلِ زینب مثلِ عباس است مثل اکبر است هرکه امشب میشود پاره گریبان علی یک طرف امالبنین و یک طرف سوزِ رباب گریـۀ ما را در آورده شـبـسـتان عـلـی گوشهای پیراهن بابای خود را باز شُست امالکثوم است و این شامِ غـریبان علی مثل چشمان حسین و مثل چشمان حسن آه میسـوزد جگـرهای پـریـشان عـلـی وقت غسلش دست را روی شکاف سر گذاشت آب هم آتش گرفت از زخم سوزان علی خضر اُفتاده زمین جـبریل اُفتاده زمین اصلا امشب میشود این خانه ویران علی اینطرف دست حسن، آنسو حسین بیکفن یک کفن را میکشند آرام بر جان علی سر به تابوتِ پدر میزد حسن میزد حسین وای از عباس و از تشیـیع پنهـان علی بعد از این باید برای کـربـلا آمـاده شد آخرین روز است زینب بود مهمان علی آخرین حرفی که میزد با یتیم کوفه بود گفت روزی میرسند اینجا یتیمان علی کوفه بعد از من مدارا کن تو با سرنیزههات کوفه جان زینب و جان تو و جان علی ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن* نام ما ثبت است از اول به دیوان عـلی هر زمانی که نجف میخواهم اما جور نیست با قـطاری میروم سمت خراسان علی با عـلی ما آمدیم با عـلی جان میدهـیم خاک ما را فاطمه خوانده است ایران علی *تتضمینی از غزل حافظ
: امتیاز
|
مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تا بیـابان نجـف، او را شـبـانه میبرند مثل زهـرا نیمۀ شب، مخفیانه میبرند آن که عمری بار غم بر روی شانه میکشید حال جسمش را غریبانه به شانه میبرند باز هـم داغ مـزار مخـفـیـانـه تـازه شد چون علی را هم به قبری بینشانه میبرند بـچـههای داغـدیـده از کـنـار تـربـتـش بار سنگـین غـم او را به خانه میبرند کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا اهل بیـتش را چرا با تـازیـانه میبرند کودکان خـسـتۀ او را به جرم بیکسی بیبـهـانه میزنـند و بیبهـانه میبـرند ای «وفایی» آل عصمت، در ره احیای دین حرف خود را بر در حیّ یگانه میبرند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
روز وداع با امـیـرالـمـؤمنـیـن است از حال رفته زینب ونقش زمین است سردار خیـبر، پهـلـوان جنگ خـندق اینک شهـید تـیغ جهـل مسلمین است در سوگ او عـرش خدا مـاتم گرفته عـالـم عـزادار امـامی راسـتین است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تنهـا دلت نـبود كه شـوق شـفا نداشت حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت حق میدهم كه دیده بدوزی به راه مرگ دنـیای بعـد فاطـمه دیگر صفـا نداشت بـابـای مــهــربـان تــمــام یــتــیــمهــا بعد از تو سفرههای یتیمان غذا نداشت زخم سـرت اگر كه دوا داشت باز هم زخم عـمیق قلب تو هرگز دوا نداشت طوری فراق فـاطمه قدّ تو را شكست سیسال خونجگر شدنت هم صدا نداشت هـمـراه تو فـقـط حـسنـینند ای غریب بیشك مدینه غربت دفن تو را نداشت كـوفه پس از تو باز هم اهل وفـا نشد هـرچند این دیـار از اول وفـا نـداشت با بغض بر حسین تو شمشیر میزدند حتی برای بوسهای آن جسم جا نداشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چارده قرن است از قتل عدالت رد شدی از کنار خون او، دنیا! چه راحت رد شدی از «قسیم النار و الجنة»، جدایی تا به کی؟ از بهشت سرنوشتت، با چه قیمت رد شدی؟ با چه رویی، چشم بستی روی «اکملت لکم»؟ با لگد از پهلوی آیات عصمت رد شدی؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
عـمـر عـلـی رسـیـد به پـایـان دفـترش وقتی که سوخت سینۀ زهرای اطهرش یک عـمر پا به پای مـصیـبات فـاطمه خون دلی که خورد علی، ریخت از سرش مردی که هست نقطۀ «با» شـأن نام او افـتاده بـود روی زمین شـأن کـوثـرش میسوخت پا به پای همان خانهای که بود یک روز قـتلگاه زن و بچهاش، درش بعد از تمام ظلـم و جفـائی که دیده بود امشب عـلی رسـید به دیـدار هـمسرش این داغ مـانـده بر جگـر اُمِّ ایمن است داغی که بود بغـض گـلوگیر همسرش افـتـاده بـود گـوشـۀ گــودال قـتـلــگــاه لعنت به شمر بیادبی که به خنجرش... میداد دست پـست سـقـیـفه فقـط هدف شـمـشـیر اوست ارثـیۀ میـخ بیشـرف
: امتیاز
|
ذکر مصائب تشیع و تدفین امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
نهان ز چشم مردم، زمانه میرود علی شكسته فرق وخونجگر، ز خانه میرود علی باغم ومحنت درون، با پر و بال غرق خون به سوی گلشن جنان، زلانه میرود علی قسم كه حق مدارشد، به سجده رستگار شد به ديدن خـدا بدين تـرانه میرود عـلی زبیكسی وغربتش، به سوی خاك تربتش به همره هـزارها، نشـانه میرود علی همره اشك زينبين، با دل خونين حسين به روی دوش مجتبی، زخانه میرود علی نهان زچشم دشمنان، جانب تربتی نهان غريبتر ز فاطمه، شبانه میرود علی شب غمش شده سحر، بسته اگر بار سفر برای ديدن گُـل و جـوانـه میرود علی زگلشن عشق وشرف، به وادی پاك نجف دريغ جسم اطهرش، به شانه میرود علی چه باصفا و بايقين، ز خاك تاعرش برين پی وصال ايـزد، يگــانـه میرود علی وفایی اشك غم فشان، بگو نفس نفس زنان نهان ز چشم مردم زمانـه میرود علی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای که توحید از وجودت یافته تمثالها در نبـوت احـمدی و، در امـامت آلها نور تو دیدند، چون خورشید، حتی کورها مدح تو خواندند، چون آیات، حتی لالها در فصاحت پیش تو صف بسته قدهای الف در بلاغت نزد تو خـم گـشته قد دالها کن تلاوت (ما لها) را تا زمین بشناسدت معنی (انسان) تویی در سورۀ (زلزال)ها جامۀ جنگ تو بیپشت است و در وقت نبرد هیچ کس چون تو نکرد از مرگ استقبالها سنگ بستن بر شکم سهم تو گشته از جهان داغ شد دست عقیل از سهم بیت المالها جامههای پر بها تر را به قـنبر دادهای تا وجود اطهرت، عریان شد از آمالها در نمازت تیر از پای تو بیرون میکشند در نمـازت تیغ بر فـرقت زند دجالها تو به سجده رفتی و شمشیر پشتت سجده رفت رب کعبه رستگارت دید در آن حالها گفتی از غیرت اگر مردی بمیرد عیب نیست وقتی از پای زنی غارت شود خلخالها غیرت اللهی و حق داند که بر تو چه گذشت از غلاف تیـغ و از رنگ کـبود بالها ای که بخشیدی به سائل خاتم خود را ببین کربلا تکرار شد این قصه در گودالها
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آبـشـار نـور از دسـتار او سـرشـار بود با عبای روی دوشش کعبهای سیار بود او مکرر دلبـری میکرد از اهل بهشت شیوهاش این بود، زیرا حـیدر کرار بود انـعـکـاس نـور رویش در رُخِ آئـیـنههـا خالـق سلـمان و حجـر و میـثم تمار بود کعـبه رو میکـرد بر ایـوان آقای نجـف پنج نوبت کعـبه مشغـول طواف یار بود خط به خط، نهج البلاغه نوحهخوانِ رفتنش روضهخوانِ روی زردش، زردیِ دستار بود باغـبـان کهـنـهکـار یـاس، هـنگـام وداع درگلویش استخوان، در بین چشمش خار بود از نود زخـم اُحُـد، بدتر در و دیوار شد از نود زخم اُحُد، کاری تر آن مسمار بود زخم او تکثیر شد تا بینهایت در حسین یکصد وده زخم نه، زخم تنش بسیار بود قبل از اینکه زخم، جانش را بگیرد، جان سپرد چون سخن از کاروانی بر سر بازار بود
: امتیاز
|
مصائب شام غریبان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کوفه در اندوه و واویلاست واویلا علی در نجف صاحب عزا زهراست واویلا علی پیـر نابـیـنایی افـتاده است در ویـرانهها دیدهاش بر راه آن مولاست واویلا علی کاسههای شیر در دست یتیمان است و او فکـر این طفـلان بیباباست واویلا علی مخـفـیـانه دور از چـشم هـمه تشـیـیع او مثـل تـشیـیـع تن زهـراست واویلا علی میکـند هر دم نظـر بر جای خـالی پدر خون به قلب زینب کبراست واویلا علی مرتضی راحـت شد و اما میان کوفـیان بر سـر نام عـلی دعـواست واویلا علی رفت مولا و نرفت از قلبشان بغض علی شاهد من روز عاشوراست واویلا علی هر که شد نامش علی طوری دگر او را زدند این هم از مظلومی مولاست واویلا علی یک علی با تیغ و نیزه ارباً اربا شد تنش پـارهتـر از آن دل بـابـاست واویلا عـلی یک علی را تیـر هم انـدازۀ قـدش زدند آخر این کودک مگر سقاست واویلا علی یک علی با دست بسته چون علی بر ناقهها کو به کو آوارۀ صحـراست واویلا علی کـوفه و شـام بلا با عـمّههای بیکساش مـیهـمان مجـلس اعـداست واویـلا عـلی یک نفـر کوی یهـودی داد زد این قافـله اهل بیت حیدر و زهـراست واویلاعلی یا علی داری خبر یک بیحـیا بزم یزید دخترت را به کنیزی خواست واویلا علی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دوش بر فرق تو شمشیر فرود آمده بود سـنگ بـر آیـنـۀ اصل وجـود آمـده بـود شب تودیع تو از جوش ملک غوغا شد وحی نازل شده و روح فـرود آمده بود به تـمـنّـای حـضور تو ز بـام ملـکـوت پیک قدسی به سلام و به درود آمده بود آن شب از سرخی خون تو شفق رنگین شد فجر حـیرتزده با روی کبـود آمده بود جان ما بودی و بدرود جهـان میگفـتی آن شب قدر که مسجد به سجود آمده بود به امـید کـرمی پـیک اجل این همه راه به گـدایـی به در خـانـۀ جـود آمـده بـود ای گره خورده حیات دو جهان با نفَسَت مرگ آن شب به سراغ تو چه زود آمده بود غمت این بود که در خانۀ بیفاطمه باز محشر تازهای آن شب به وجود آمده بود مـیشـنــیـد از گـل لـبهـای تـو الله الله شاهـد غـیب که از بزم شهـود آمده بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
از شب رهـا شده شـمـیـم تـو یا عـلی ایـام شـد تـهـی ز نـسـیـم تـو یا عـلی از بهر حفظ دین ز خلافت گذشتهای با آن که کس نبـود سـهـیم تو یا علی با چشم بسته رد شدی از «فسق در نهان» اینگونه بود حـفـظ حـریم تو یا عـلی وحشت نداشت از تو کسی وقت اعتراض لکـنت کسی نداشت ز بیـم تو یا علی برخصم، راه آب نبستی اگرچه بست در کـربـلا به ذبـح عـظـیم تو یا علی برنعش طلحه نیز به زاری گریستی زیـرا که بـود یـار قـدیـم تـو یا عـلی بعد از جمل، آن زنِ نـالایق هم ندید جز رحـم، از وجود رحـیم تو یا علی گفتی چو بندگان ندوید از پیام، به خلق ای لـشکـر فـرشـته نـدیـم تو یا عـلی ترسا شکایت از تو به اسلام چون که بُرد تـسلـیـم بـود قـلـب سـلـیـم تو یا عـلی ترسا چو شد به اسم خطاب و تو «یاامیر« آشـفـته گـشت روی بـسـیم تو یا علی محکوم بیگناه من ای شاه بیشهود! نازد قـضا به حکـم حکـیم تو یا علی چشم بـرادر، آتش خـشم تو را چشید بیهیچ بهره از زر و سیم تو یا علی فـرقی نـبـود بین غـذای تو با اسـیـر جـانم فـدای فـرق دو نـیـم تو یا عـلی بعد از تو تکـیهگاه برای بشـر نـماند تـنهـا نه شیعـه مانـد یـتـیـم تو یا علی
: امتیاز
|
مصائب بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
بیآشنا مـانـده غـریـبی بـین خَـلـقت دیگـر نـمیآید صـدای پـای غـربت بعد از تو باید سرکند با خاک غمها آن سر که بر دامان مهرت داشت عادت
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
بعد تو با غمت ای حضرت مولا چه کنم با دل غـم زدۀ عـتـرت طاهـا چه کـنم پــسـرانـم بـه فــدایِ پــســرانِ زهــرا بـا غـم بیکـسیِ زینب کـبری چه کـنم خانه بیروی تو غـمخـانۀ من شد، اما با ردِ خونِ سرت کـنج مصلّا چه کنم بیتو درمانـده تـرین مـادر تـاریخ منم بیتو در سیل بلا یک زن تنها چه کنم سیر کی میشود این قوم به یک ضربت تیغ جگـر پارۀ در طشت حسن را چه کنم یادگاری دو کفن مانده ز زهرای بتول با حسینت که شود کشته به صحرا چه کنم گر سرت گشت دو تا بر سر تن باقی بود بـا سـرِ هـمـسـفـرِ نـیـزۀ اعـدا چه کـنم
: امتیاز
|