- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
از این سو شهربانو با دلی خرسند میآید از آنسو زینب کبریست با اسپند میآید حسین آغوش وا کرده؛ حسن تبریک میگوید به استـقـبـال او عـباس با لبـخـنـد میآید لب افلاک خندان شد؛ مدینه نورباران شد که دارد عابدی بیمثل و بیمانند میآید دل سجادهها بیش از همه شاد است این شبها امامی که به او سـجـاد میگـویـند میآید به عشق حیدر کرار او را هم علی نامید چقدر این اسم روح افزا به این فرزند میآید عرب را با عجم عهدیست امشب تا خود محشر به این وصلت بگو محکمترین پیوند میآید ز درگاهش کسی با دستِ خالی رد نخواهد شد خوشا آنکه به این درگاه حاجتمند میآید گدا خوب است کارش را به دست خلق نسپارد اگر دست گدایی سمت زین العابدین دارد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
ناگـهـان بـانگِ هَـل اَتیٰ پیـچـید در دل صـورهـا، صدا پـیـچـید صـوت شـیـریـن ربَّـنـا پـیـچـیـد عــطـر سـجــادۀ خــدا پـیـچــیـد مُـرشـد اهـل دین! سـلامٌ علیک سَیِّـدُ الـسّـاجـدین! سـلامٌ عـلیک نغـمـۀ چَـنگ و ضَربِ دف آمد مــوســمِ شــادی و شـعــف آمـد مِــی عُــشّــاق از نــجــف آمــد دادِ کـعــبـه از آن طــرف آمـد: گــوشهــا! بـشـنـویـد فــریــادم عـاشـقِ ســیـنـهچـاکِ ســجــادم مـاه، نِـعـمَ الْـبَـدَل* گرفت تو را حُسن، ضربُ المثل گرفت تو را شعر، بیتُ الغـزل گرفت تو را تا پـدرجـان بـغـل گـرفت تو را شـبِ مــیــلاد، کــربــلا رفـتـی بـیـن آغـوشِ عـشـقِ مـا رفـتـی مــا ذبـــیــحِ نــگـــاهِ دلــداریــم بــخــدا ســـرســپــردۀ یـــاریــم دار بــر دوش، مـثـلِ تَــمّـاریـم با عـلـیهـا چـه عـالـمـی داریـم شَـرَفُ الـشَّـمـس مَشـرِقِـیـنی تو دومــیــن حـیـدر حــسـیـنـی تـو عـشـق تـزریق کـرده در جانت تـا پــدر کـرده بـوســهبــارانـت عـمّه میگـفـت: ای به قـربـانت به عـمـویت کـشـیـده چـشمـانت چشمهای، رو به جو نخواهی زد با ابـالـفـضـل، مـو نخـواهی زد فـرشِ پشتِ درِ تو از پرِ ماست بــامِ تـو لانـۀ کــبـوتــرِ مـاسـت خـانـهات سـرپـنـاهِ آخـرِ مـاست مـادرت آبـرویِ کـشـورِ ماست با تـو مـا نـیـز جـزءِ این ایـلـیـم عـجـمـی زادهایــم، فـامـیــلــیــم هر که در کویِ وحدتِ تو دوید از همه غـیر رَبِّ خـویش بُـرید بـال هـرکه عـروج را فـهـمـیـد از صحیفه به صحن عرش رسید مَـلَـک وحـی اگـر جـلـیـل شـده بــا دعــایِ تـو جــبـرئـیـل شـده قَطـرۀ نُطقِ تو خودش دریاست واژههایت عجـیب، بیهـمتاست مــنـبـرت بـانـیِ تـحـولهـاسـت خطبهات مُهرِ ثبتِ عاشوراست از تــو داریــم نــوحــه و دم را از تــو داریــم ایـن مُــــحرم را غـمِ من را حـضور تو کـم کرد عـشـق را بین سـیـنـهام دم کرد گـنـبـدت را دلـم مُـجَــسَّـم کـرد حَـرَمت را درست خـواهم کرد در بـقـیـعـت به پا کـنم، عَـلَـنی! اوّلــیــن چــایــخــانـۀ حَـسَــنـی کـاشیاش پُـر لَـعاب خواهد شد دلِ زُوّار آب خــــواهـــد شــــد آبِ حـوضش شراب خواهد شد صحـنها، انـقـلاب خـواهـد شد کـنج هر صحـن، انجـمن داری تا خودِ صبـح، سـیـنه زن داری در حرم عطر ناب خواهم ریخت مثل مشهد، گلاب خواهم ریخت مشک بر دوش، آب خواهم ریخت یـادِ طفـلِ ربـاب خـواهم ریخت سهم جسمِ ضریح تو، تب نیست بیحـیا دور عـمه زیـنب نیست
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
بـا عــشـق بـینـهـایـت و آمــاده آمـده بـنـیـانـگـذار مـسـجـد و سـجـاده آمـده ذریــة الــرســول؛ امـیــد جـهــانـیــان مـثـل عــلـی بـدون ریــا، ســاده آمـده شــد مــایــه تـبــســم و آرامــش پــدر مـحـض حـسـیـن دلـبـر و دلـداده آمده نـور چـهـارم آمـد و زیـن الـعـبـاد شد اصــلا بـــرای راه خــدا جــاده آمــده هر سطر از صحیفه او رمز بندگیست حـبـل الـمـتـیـن حـق بُـوَد؛ آزاده آمـده لطفش زبانزد است و نزد دست رد! بیا آنکس که دل به حـاجت من داده آمده پُر کرد از آنچه خوبترینِ دو عالم است در بــاز کــرد و دیــد گــدازاده آمــده رو زد هر آنکه بر کرمش سربلند شد سـائـل عـزیـز شـد اگـر افـتـاده آمـده!
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
از جنان امروز میکائیل عود آوردهاست سجدههایش عاشقان را در سجود آوردهاست چشمهایش عشق را بر قلبها تزریق کرد چشمهایی که خدا را به شهود آوردهاست جان ما را در جهان جام شرابش پاک کرد هر پلیدی را در عالم انقلابش پاک کرد روسیـاهی مرا آب طهـورا هم نـشـست لیکن او با پرتویی از آفـتابش پاک کرد بارگاهش را خدا در عرش اعلا زد رقم تا که در شـأن مـقـام او، بنا گردد حـرم چهرۀ او را تَواریخ عرب تحریف کرد تا به زیبایی شود یوسف در عـالم متهم عاشقان را مست، با چایِ ابو سجاد کرد هر اسیری را نگاهش در جهان آزاد کرد کوری چشم حسودان نام او هم شد علی روز میـلادش دِلِ شیر خدا را شاد کرد زیـنـتی بر عـابدان او را خـداوند آفرید بیبها بودیم و او از لطف ما را هم خرید جلوۀ پروردگاری خدا، در چشم اوست هیف شد هر دیدهای این نور زیبا را ندید
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
نـزد کـریـمـانِ دو عـالـم خـوشهچـینم پـای بـسـاط اهـل بـیـت از راغـبـیـنـم بر پنجم شعبان گره خوردهاست دیـنم مدیـون خـیـر و لطف زین الـعـابـدینم از بـرکـتـش شد خانۀ مـولایـمان شاد آمـــد عــلــیِ دوم اربــاب، ســـجـــاد آمد به ما آمـوخـت طـرز بـنـدگـی را پـای مـنـاجـات و دعـا، پـایـنـدگـی را آورد با خـود راه و رسـم زنـدگی را آموخـت با رفـتار خود بخـشـندگی را ایثار و بخشش در وجودش منجلی بود کیسه به دوش نیمه شب، مثل علی بود گَـرد فــرامـوشـی ازیـن آئـیـن زدوده دین را دوبـاره بـا دعـا احـیـا نـمـوده ابواب رحـمت را سوی مردم گشوده در هر مناجـاتش، گریز روضه بوده با سجدههایش خلق را دلگرم میکرد سنگ دل هر غـافـلی را نرم میکرد تـابـید نـورش، بـازتـابش شد صحیفه خـیـر کـثـیـرِ آفـتـابـش شد صـحـیـفـه پیـغـمـبری کرد و کتابش شد صحیفه ارکـان ناب انـقـلابـش شد صـحـیـفـه دلهای ما را با منـاجـاتـش تکان داد راه خـدا را بـا ابـوحـمـزه نـشـان داد از سجدههایش روح ایمان، جان گرفته با گریههایش دین، سر و سامان گرفته از یک دعای نوکـرش، باران گرفته بـا مــادر او آبـــرو ایــران گــرفــتـه لطـفی نـدارد روزیام بی شـهـربـانو دسـت من و احـسانِ بیبی شهـربـانو کار جهادی کرد و دین را تقویت کرد خیلی غلام، آقا خـرید و تـربـیت کرد نسبت به داغ کـربـلا با معـرفت کرد با روضه هر جامانده را خوش عاقبت کرد خیره به ظرف آب میشد، تشنه میماند از کام بابایش همیشه روضه میخواند با روضهاش تا سالهای سال، میسوخت یاد لباس خـونی و پامـال، میسوخت یاد تن بیسر، ته گـودال، میسوخت یک عمر یاد غارت اطفال، میسوخت با گـریهاش تـبـلـیغ کرد و کـم نیاورد با گریهاش ما نوکران را گریه کن کرد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
مثل گلها واشدی، عطر جنان آوردهای شـادی و لبخـنـد بهـر بـاغـبـان آوردهای خطی نوری تا زمین از آسمان آوردهای نور ایمان، کهکشان در کهکشان آوردهای آمدی تا جلـوۀ دیگـر ببـخـشی خـاک را مات نور خویش گردانی همه افلاک را تا رسیـدی شـادی مـولای ما تکـرار شد شهر پیـغمبر ز نورت مطلع الانوار شد رفت و آمـد در مـسیـر آسمان بسیار شد عرشیان را لحظههای دلخوش دیدار شد قـدسیـانی که تو را وقت زیارت دیدهاند چشمهسار کوثر و غرق طهارت دیدهاند از تبار نور بـودی نور باران شـد زمین عطر تو پیچید و بهتر از بهاران شد زمین با صدای تو پُر از شور هزاران شد زمین با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین چون خـدا از عـالـم بالا نگـاهت میکند فخر بر حال نماز و اشک وآهت میکند آمـدی تـا عـابـدان را زیـنـتـی پیـدا شود ساجـدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود عاشقان را شور عشق و طاعتی پیدا شود بنـدگی را جلـوگـاه و رفـعـتی پـیدا شود آسـمـانهـا را نــوای ربـنّـایـت پُـر کـنـد عطر اخلاص و مناجات و دعایت پُر کند بندگی در نغـمههای یا ربت معنا گرفت از مناجات و دعای هرشبت معنا گرفت زندگی در سایه سار مکـتبت معنا گرفت دین شناسی از مرام و مطلبت معنا گرفت تا خدا با یک دعای خویش راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب "الهی" کن مرا در زمـیـنی که خدا گنجـیـنۀ اسرار کرد حکمت یزدان حکیمانه تو را بیمار کرد با قـیام گـریـههـایت حـفـظ آن آثـار کرد خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد سیـنـهات هـر چند بین آتش غم تفـته بود گر نبودی کـربلا از یـاد مردم رفته بود بعد چـندین قـرن از شور و قـیام کـربلا گُل کـند هر روز از اشک تو نام کربلا جـاودان مـانـده به لـوح دل پـیـام کـربلا گـشـته دلها مُـحـرم بیت الحـرام کـربلا کـربـلا گـفـتـم هـوایی شد دلـم بـار دگـر چون هـمیـشه کـربـلایی شد دلم باردگر سوی گـلـزار شما دل را هـوایی میکنم بر غـبـار درگـه تو جـبهـهسـایی میکـنم کی از این در لحظهای فکر جدایی میکنم من ز درگـاه شـما تـنـهـا گـدایی میکـنم چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم تـا قـیـامـت سـائـل این آسـتـان رحـمـتـم
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
مژده کز آفاق روشن، گل به دست آمد بهار برگ برگ سبزه را شیرازه بست آمد بهار دید دریا تشنه، صحرا عاشق است آمد بهار جام بر کف، خنده بر لب، میپرست آمد بهار در مسیرش مخمل سبز چمن گستردهاند حلّه رنـگـینِ یـاس و یـاسـمن گستردهاند بـاغ باید در قـدومـش عـنـبر افشانی کند هُدهُد شهـر سـبا، بال و پـرافـشـانی کند ماه بَـذر نـقـره پـاشد، گـوهرافـشانی کند آفـتـاب از مشـرق گـیـتی زرافشانی کند تا ببـیـنـد آسـمـان اوج و فـرود عشق را تا بخوانند اختران با هم سرود عشق را انتـظـار عـاشـقان فجر امید دیگریست روشنیبخش جهان صبح سپید دیگریست در بـهـار آرزو عـید سعـیـد دیگریست زادروز سـیّـد سجـاد عـیـد دیـگـریست عـید تـقـوا و عـدالـت، عید آزادی رسید جشن ایثار و شهامت، موسم شادی رسید کیست این مولا که شد صدق از صفایش جلوهگر عشق از او پیدا شد و مهر از وفایش جلوهگر حُسن یوسف از جمال دلربایش جلوهگر مطلعالـفجـر اجابت از دعایش جلـوهگر لیـلـةالـقـدر امـامـت، نـازپـرورد حـسین از دو عـالم آشناتر با غـم و درد حـسین آن که آئـین وفـا را جلـوه بخشید و جـلا شـاهـد بـزم و شـهـادت، یـادگـار کـربلا روح ایـمـان و عـبـادت، اسـوۀ اهل ولا خطبهخوان بینظیر و؛ خسته از شام بلا راهـبان کـعـبۀ آزادی و عـشـق و جهـاد پاسـدار مکـتب تـوحـیـد و عـدل و اتحاد دفـتـر آزادگی با سـعـی او شـیـرازه شد از گلاب اشک او گـلزار ایمان تازه شد عشق عالمگیر شد، عرفان بلندآوازه شد آسمان در حیرت از آن صبر بیاندازه شد چون دم پاک مسیـحا خـطبههای شام او زخمه بر تار عواطف زد صلای عام او گرچه عمری حسرت ایام را در دل نهفت گرچه در گلزار احساسش گل ماتم شکفت دشـمن از انـدیـشۀ بـیـدارباش او نخـفت از قیام روز عاشورا سخن بیپرده گفت لالههای دشت خون را باغبانی کرد و رفت نهضت سرخ شقایق را جهانی کرد و رفت ای مدینه! ای که اعجاز لبش را دیدهای ایکه در هجرانِ گل، تاب و تبش را دیدهای گریۀ صبح و منـاجـات شبش را دیدهای صبر طاقتسوز و سعی زینبش را دیدهای موجزن دریای خون را دیدهای تا کربلا در رکابش یک چمن گل چیدهای تا کربلا ای مدینه! ما که از آن روضه دور افتادهایم چون پرستو در بهار، از شوق و شور افتادهایم خانه بر دوشیم و از فیض حضور افتادهایم ما مگر از چشم آن دریای نور افتادهایم ای مدینه! ارغوانی رنگ شد دلهای ما سینهها آتش گرفت و تنگ شد دلهای ما ای مدینه! باز در کوی تو منزل میکنیم باز از دریای حسرت رو به ساحل میکنیم پشت دیوار بقـیعت خاک را گِل میکنیم نور زهـرا را چراغ روشنِ دل میکنیم ای مدینه! ای که بوسیدی رکاب جبرئیل باز کن بر روی این پروانه «باب جبرئیل» ای مدینه! ما که با گـلها تـبـسم میکنیم در خیال خود تو را هر شب تجسم میکنیم گر بخوانی در حضورت دست و پا گم میکنیم با نـسـیم صبحـدم، گـاهی تـرنّـم میکنیم جـلـوۀ جـنّت به چشم خاکـیان دارد بقیع یا صفـای خـلـوت افـلاکـیـان دارد بقـیع
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
چشمان منتظر خورشید، با خندههای تو میخندد آه ای تبسم روحانی، هستی به پای تو میخندد با واژههای گل و لبخند، دارد لب پدرت پیوند باران بوسه که میگیرد، بابا برای تو میخندد بانوی شهر خدا حالا، در بر گرفته مسیحش را دستان منتظر باران، با ربنای تو میخندد میآیی از گل و فروردین، از نص واقعهای شیرین آری صحیفۀ هفت اقلیم، با هر دعای تو میخندد ای پیر وصل مناجاتی، ای آنکه قبلۀ حاجاتی در هر فراز مناجاتت، گویی خدای تو میخندد ای روح سجده! دل محراب، در حسرت قدمت بیتاب آری نسیم اجابت در، زلف رهای تو میخندد هرچند اهل زمین بودم، هرچند خاکنشین بودم هربار گریه شدم دیدم، دست عطای تو میخندد یکبار دیگر از این کوچه، مثل نسیم گذر کردی در صحن سینۀ مشتاقم، عطر عبای تو میخندد این شعر هجرت من بوده، از مروهای نفس آلوده در چشمهای زلال بيت، دارد صفای تو میخندد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
شهرِ پیغمبر پُر از شادی شده با جلوهات فصل فصلِ عشق و آزادی شده با جلوهات با ظهورت قلبِ اربابم حسین موّآج شد غـصّه و اندوهِ مـولای زمان تاراج شد بیبرو و برگرد راهیام به سمت کربلا
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
سرچشمۀ فیض کردگار آمده است در هودجی از قدر و وقار آمده است ***************** ای سیـد سـجـاد و حـسینی جلوات با آمـدنت روح دگـر یافت صلات
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
وقتی که شب یلداتر از گیسوی یار است روی زمین زیباتر از صبح بهار است عود و گلاب آرید و شیـرینی و اسپـند
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت زین العابدین علیهالسلام
این کمترین از ذرّه را شکـرت نیاید وز عهدۀ شکر تو کی چون من بر آید ای اسـم تـو تـسـبــیـح کـل مـاسـوالله والله نـامت، عـقـده از دل میگـشایـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
آمـد از راه، امـامِ دگـری مـثـلِ عـلـی سر زد از خاک دوباره شجری مثلِ علی خانۀ حضرت ارباب شده رشگِ جنان نـور بارید ز رویِ قـمـری مثـلِ عـلی در مدیـنهست ولی کعبه طوافش بکند پُر شده گوشِ جهان از خبری مثلِ علی وارثِ چـارمِ پـیـغـمـبـرِ اسـلام رسـیـد نایبِ شـیـر خـدا بود سـرانـجـام رسیـد آبـرو یافت دوبـاره گل گـلـزارِ حسین رونق آمد به سـراپـردۀ بـازارِ حـسین بانویِ مُلکِ عجم، مادرِ با نام و نشان شده دلـبـاخـته و حافـظِ اسـرارِ حسین زینتِ سـجـده و سجّـاده رسيده ز افـق تا شود آیـنه دارِ گـل رخـسارِ حـسـین سر زد از خانۀ اربابِ وفا؛ نـورِ جلی آمده چونکه علیابن الحسین ابن علی آمده آنکه چنان شیرخدا بت شکن است مرد جنگیست و آمادۀ هر تن به تن است خطبهای خوانَد و او فاتحِ شامات شود بسکه مانند علی صاحبِ نطق و سخن است عَـلـَم کـربـبـلا بـا نَـفـَـسش بـاقی مانـد غیرت اللّه زمانهست عمویش حسن است از حسن یاد گرفته که شود باز صبور این علی ابن الحسینست پُر از شورِ نشور آمـده آنکه به هـر شیـعـه مـصّلا بدهد سیـنه چاکـانِ حـسین را تبِ بالا بدهـد آمده تا شـود اسطـورۀ هر گـریه کُـنی پایِ پـروندۀ هر سیـنهزن امـضا بدهد آمـده عــزّت اســلام شـود یــوم الابـد تا که بر سجده کـنان معـنیِ والا بدهد عـاشـقی را به گـمانم گُهـرِ ناب رسید وارثِ واقـعیِ حـضرت اربـاب رسید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
از شعف امروز گیتی رشگ فردوس برین است پنجم شعبان و میـلاد امام چارمین است از پـدر شهـزادۀ والا ز مـادر شاهـزاده مصطفی فخر دو عالم را چهارم جانشین است باب وی شاهنشه کونین و ماه مشرقین است شهربانو مادرش شهزادۀ ایران زمین است نام زیبایش علیّ ابن حسین ابن علی بود کو مُلقّب از حق یکتا بزین العابدین است کی تواند ذرّه گوید مدح خورشید جهان را من یکی از ذرّه کمتر او خور افلاک دین است شرق انـوار الـهـی آسـمـان هـشت نـیّـر مخزن علم لدّنی دُرج دُرهای ثمین است ممکن است اما صفات واجبی از وی هویدا مظهر ذات و صفات خالق جان آفرین است محـرم اسـرار یـزدان عـالم آیـات قـرآن حجّت خلّاق رحمان اصل قرآن مبین است می ندانم چیست حکمت خسروی با این جلالت دست بسته دلشکسته دستگیر قوم کین است مطلع انـوار لامع بـسته اندر غـل جامع ای عجب جوید معینی آنکه عالم را معین است خارجی خوانند نامش مسلمین بیحقیقت آنکه جدّ امجدش اسلام را رکن رکین است دید در کوفه جفای کوفیان از حد گذشته و ز ستم های فراوان، عمههایش دل غمین است گفت کای قوم دغل ما میهمانیم اندرین شهر حرمت مهمان مگر در کیشتان آخر چنین است مصطفی اجر رسالت حُبّ قربی کرده تعیین معنی حُبّ و مودّت امت بیشرم این است؟ شعر«سعدی زمان» را بنگرد با چشم تحسین آنکه در این فن دارا خود ادیب نکته بین است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
بشارت باد بر یاران که عالم خُلد رضوان شد بِهین میلاد فخرالساجدین آن شاه شاهان شد عیان شد پنجم شعبان ز الطاف خداوندی به برج معرفت ماهی تجلّا کرد و تابان شد پدر سلطان دین و مادرش هم دختر شَه بود مبارک مقدمش فخر حجاز و ملک ایران شد زبانم قاصر از مدحش چسان گویم حسین اورا در آغوشش کشید و از لبش بوسید وخندان شد علی نام و لقب سجاد و زین العابدین شهرت هویدا آفتاب و معدلت در ماه شعبان شد همی دانم صفات لم یزل از وی هویدا گشت زبان بگشود و درگهواره یزدان را ثنا خوان شد همان زین العبادی که زدند او را غل و زنجیر همان آزادمرد آخر اسیر قوم عدوان شد برفت از کربلا بر کوفه و از کوفه بر شامات چرا عالم نشد ویران چو جایش کنج ویران شد بگِرد شمع رخسارش بگَرد ای«شاجری»هردم پرِ پروانهٔ دل سوخت اندر جمع و بیجان شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
پنجم شعـبان رقـم زد روزِ بیمانـند را بر لبِ صاحب زمان زیباترین لبخند را بارشِ باران خـبر آورده این پیـوند را لحـظۀ شـیـرینِ مـیلادِ پـدر فـرزنـد را عشقِ سجّاده نشین بود و چه نورانی جبین خواند او را حضرت حق؛ أَنْتَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ در قنوتش آیهایه شوقِ استغـفار داشت در دل محراب با عرشِ خدا دیدار داشت اینچنین در هر زمان آرامشِ بسیار داشت در عبادت؛ خطِ مشی و سیره و معیار داشت از نگاهش شرحی از نهج البلاغه جاری است شک ندارم که صحیفه شیوۀ دینداری است ذکر خیرش هست تا روز قیامت ذکرِ لب ربّناهایش حلاوت داشت با طعمِ رطب چرخشِ تسبیح او حولِ مدارِ روز و شب شد علیبن الحسین و عشقِ با اصل و نسب هم رگ و هم ریشهایم و شد برایمان عزیز هست ایرانی نسب از سمتِ مادر؛ گل بریز! دستِ حق ویرانگرِ ظلم و ستم آورده بود نور مطلق! آفتابِ خوش قدم آورده بود در طوافِ روی او خورشید، کم آورده بود محض سائلها فقط لطف و کرم آورده بود داد با روشنگریِ خود به ظلمت خاتمه بود مـولـودِ چـهـارم از تـبـارِ فـاطـمـه
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
مـرا در هــوای نـجـف آفــریـد مـرا حـق بـرای نـجـف آفـریـد ستونهای این آسمان را خودش زِ گـلـدسـتـههای نـجـف آفـریـد رُطبهای آنجـا مرا مست کرد تـو دامــادِ ایــرانـیِ مــا شــدی تو مهـمـان مـهـمـانـیِ ما شـدی به ایران صـفـا را تو آوردهای زمین پُر شد از عطر گلخانهات که بوی حسن میدهـد خانهات زِ تو بر حسین و حسن منتصب نـسـیـمی مرا سمتِ سـجـادهات سـحـر میبـرد تا سـرِ جـادهات پـــدر گـفـت تــاج ســرم آمــده تـو جـام بــلا بـا بــلا مـیزدی تـو قـالـو بـلا با رضـا میزدی زمین میشود خاک طوفان زده تو پنهـان به حـجِ خدا میروی به دنـبال جـا مـانـدهها میروی کریمی به بیتت حرامی نشست* مـرا میبَـری تـا مـلاقـات خود به سوی خـدا با منـاجـات خود بـیـا جان من سـر به راهـم نما الـهـی وَ رَبـی نـعـیـمـی نـعـیـم و نحن المُسیئونَ جُرمی جَحـیم فـقـط آمـدم با سـری سـر بـِزیر
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیهالسلام
دور و بـرش دلــدادۀ مـاهــر نــدارد از شیـعـیـانش یک نـفـر عابر ندارد مردی که فرمان میپذیرد عرش از او بالاسـرش یک خـادمِ حاضـر نـدارد تـنـهـا صـدای حـرکـت بـالِ کـبـوتـر شـور و نـوایی نیـست و ذاکـر ندارد شاعر شدم تا پَست فطرتها نگویند بیـتی به نامش نیست و شاعـر ندارد جـانـم فـدای آن امـامـی که مـزارش یـک آســتــانِ تــا ابــد دایــر نــدارد آتش به جانم میکشد هر سال، شعبان مـیـلاد آقـایـی کـه یـک زائـر نـدارد نامش علی بن الحسین است و بدانید از کـربلا جز داغ، در خاطر ندارد!
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیه السلام
ای اخـتـر تـابـان قـمـرت باد مـبارک ای مـادر ایـران پـسـرت بـاد مـبارک ریحـانـۀ خـیـر الـبـشـرت بـاد مبارک از خـوبتران خـوبترت باد مبارک فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است بـا نـام عـلـی آیـنـه روی حـسین است ای پـیـش رویـت آیـنـۀ شـمـس ولایت ای همسر و ای مـادر دو رکن هدایت امروز خـدا کرده عـلی بر تو عـنایت رویـش کـنـد از آیـنـۀ غـیب حـکـایت گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب این جان حسین است که داری به بر امشب این خوبترین گل ز گلستان خلیل است این آیـنـۀ حُـسـن خـداونـد جـلیل است این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است بیمثل بدیل است، جمیل است، جمیل است طوبای بهشت عـلوی این ثـمر توست تـبریک که میـلاد یگـانه پسـر توست زیبا پـسـر تو پـدر هـشـت امـام است در پـنـجـم ماه آمـده و مـاهِ تـمام است این بر شهدا حامل خون است و پیام است این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است با هـر نفـسـش نغـمـۀ تکـبـیر مبارک بر خال و خـطش آیۀ تطهـیر مبارک ای نخل وجـودت، ثمر یـوسف زهـرا ای روی تو قرصِ قـمرِ یوسف زهرا ای پـارۀ قـلب و جـگـر یوسف زهـرا ای یوسف زهرا، پـسـر یوسف زهرا گـلـبـوسـه شـیـرین دعـا بـر دهـن تـو آیـات خــدا مــوج زده در ســخـن تـو ای با سخـنت زنـده شـده جـان ولایت ای روح کـتـاب الله و ریـحـان ولایت پـیـغــامــبـر خــون شـهـیــدان ولایـت از اشک شبت سـبـز گـلـسـتان ولایت تو خـون خـدا در بـدن خـون خـدایـی فــریـاد خــروشـان تــمــام شــهـدایـی ای مرغ سحر مست مناجـات شب تو پـیـوسـتـه دعـا بـوسه نهاده به لب تو بال و پَـرِ پـروازِ دعـا تـاب و تب تو ای وحی خـدا بـال زده در طـلـب تـو وصـف تو شـده زینت آیـات شـریـفـه از متن مـنـاجـات تو داریم صحـیـفـه ای وجه تو بر وجه خـدا منظر دیگر سجـادۀ خـاکت دل شب سنـگـر دیگر ما را نـبـود غـیـر شـمـا یـاور دیـگـر برما نگـشودنـد جز این در، درِ دیگر ما در دو جهـان بـنده فـرمـان شمائـیم در مـوج بـلا دست به دامـان شمائـیم ما راست گدایی و شما راست کرامت داریم هـمـۀ عـمـر به کـوی تو اقامت ای بـر هـمـۀ مـلـک الـهـیت امـامت یک حرف ز قد قامت تو کرده قـیامت جن و بشر و حور و ملائک همگان گوش با صوت مناجات تو دادند زکف هوش رخسار تو هنگام دعا سورۀ نور است سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است ما را همه جا با نفست فیض حضور است بی روی تو گلزار جنان خانه گور است در دیدۀ آن بنده که پاکیزه سرشت است دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است ای بر تو درود از نبی و از علی و آل ای سـرو قـدت وقت مناجات شده دال ای روح عبادت زده بر دور سرت بال کی مثل تو با بودن در بـنـد کُـند حال کی مثل تو در حال چهل روز اسیری در سلـسله بر سلـسله ها کرده امیـری تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی تو یک تـنـه در شام بـلا فـاتـح شامی در گـوشۀ ویرانه سرا عرش مـقـامی آری تو امـامی، تو امـامی، تو امامی هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگـیرد مـه چهـرهگـشایـی کند و ابـر بـمـیـرد ای جان دو عـالم، همه عالم به فدایت ای جن و بشر یکسره محتاج دعایت مـا دسـت گـشـودیـم بـه دامـان ولایت «میثم» متحـیّر که چه گوید به ثنایت ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی بهتر که گـشائـیم سـویت دست گـدایی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیه السلام
بار دیگر شور و غوغایی به پاست جشن شادی در زمین و در سماست ســر زده نـــور خــداونــد مــبــیـن آمــده دنــیـــا امـــام چــهــارمــیــن شـادمـان گـشـتـه قــلـوب مـؤمـنـیـن در شـب مــیــلاد زیـن الـعــابــدیـن شـهـربـانــو گـل پـسـر آورده اسـت یک پسر هـمچون قـمر آورده است چهارمین مـنجی و روشنـگـر رسید در کــرامـت ثــانــی حـیـدر رسـیـد روح تــقـــوا و مــنـــاجــات آمـــده شـیـعـیــان را بـاب حــاجــات آمـده عـالـم هـسـتی ز نورش منجـلیست « اَینَ آل الـلـه » او دوّم عــلـیسـت پـنـجـم شـعـبـان شـب مـیـلاد اوست هر دلی امشب در عـالـم یـاد اوست چهـارمین گـل از گـلـسـتان ولاست این پـسر پـیـغـمـبر کـرب و بلاست او گـلـی از گـلـشـن پیـغـمـبـر است شـیـر مـردی از تـبـار حـیـدر است مــــادر او بــانـــوی ایـــران بـــود او ز نـسـل بــیــشـۀ شــیــران بــود جـمـله خـوبـان جهـان سـرمست او هـسـتـی عــالــم بُــوَد از هـسـت او از هـمـه مـشـکـل گـشـایـی میکـنـد هـر دلـی را کــربــلایــی مـیکــنـد هر نـگـاهـش کار عـیـسـی میکـنـد هـر گـره از کــار مــا وا مـیکــنـد ای که هـسـتـی روح تـقــوا و دعــا از کرامت کن نگـاهـی بر( رضا ) کـن نـگـاهـی از کــرم بـر ایـن گـدا بـار دیــگــر دعــوتـم کـن کــربــلا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام زین العابدین علیه السلام
نور عرش امشب، تنزّل کرده است در کـویر خاکیان، گـل کرده است قـدسـیـان عرض ارادت میکـنـنـد در مـدیـنـه نـور قـسـمت میکـنـند بـا طـلـوع نـــور، هــمــزاد آمــده بـاز کـن سـجــاده، ســجــاد آمــده سجـدههایش خاک را شرمنده کرد بـنـدگـیاش آسـمـان را بـنـده کـرد غم مخور داری اگر «ذنب عظیم» «یحسن العفو» است کار این کریم آنچنان در قـرب، جـای تـام داشت در نمازش رعـشه بر انـدام داشت در مـصلایـش، ز رب الـعـالـمیـن شد خـطابِ «انت زین الـعـابـدین» وقـت حـــج او مـــیــان ازدحــــام بــاز شـد راهــش بـرای اســتــلام بـاز شـد راهـش ولی بـاشد غـلـط این سـخـن در نـزد اهل مـعـرفـت چونکه در اسرار حق دردانه اوست در حقیقت، صاحب آن خانه اوست کعـبه زد از پیـش، مردم را کـنار تا به چـشـمش، قـبله گـردد آشکار تـا بـگــیــرد اعــتــبــار بـیـشــتــر بوسـههـا میزد به دست او حجـر تـا نـمـایـد در مــقـامـش احــتــرام ایـسـتـاد آنـجــا بـه روی پـا مـقــام تـا بگـیـرد در بـغـل او را مـطاف خواست دیوار حرم، گیرد شکاف کاش من هـم حـنجـر حـق میشدم کاش که من هم «فرزدق» میشدم
: امتیاز
|