- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
ای حُـسن سـراپا و سراپا همگی حُسن ای چون پدرانت شده یکجا همگی حُسن چون مادر خود حضرت زهرا همگی حُسن لبریز شود با تو به هر جا همگی حُسن ای حُسن حَسن در حَسن، ای جلوۀ سرمد ای حـضـرت دوم حَــســن آلِ مـحـمـد ای حُـسن خـداونـد ز روی تو مـجـسم ای روح کـرم، نـور کـریـمـان مـکـرم سرمست سبوی تو لبِ کـوثر و زمـزم تو کعـبه نـرفـتـه، شدهای کعـبـۀ عـالـم جـبـریل گـذارد به قـدوم تـو جـبـین را تشریف تو دادهست شرف خاک زمین را ای سجده پُر از شوقِ سلام و صلواتت لـبـریـز شـده عــالــم مـا از بـرکــاتـت هوش از سر فـردوس ربوده نـفـحاتت حـیدر مـتجـلـی شـده بـاز از جـلـواتت ای جـان نـبی، نـور علی، زادۀ زهـرا جـبریل تـبـرک بـبـرد خـاک رهـت را ای نبـض دو دنیا به نگاه تو هـماهنگ تو آیـنـه در آیـنـه، مائـیـم چـنان سنگ روی لب ما نـغـمـۀ نـامت شده آهـنگ دور از رخ زیبای تو چشمان نظر تنگ ای مِـهـر تـو مُـهـرِ سـنـد بـنــدگـی مـا بـایـد که شـبـیـه تـو شــود زنـدگـی مـا تا خاک قدوم تو بُوَد، زر به چه معناست؟ پیش رخ تو، ماه منوّر به چه معناست؟ باید که دل آورد تو را، سر به چه معناست؟ عالم شده در بند تو، عسکر به چه معناست؟ کوی تو، ملک را همۀ عمر مطاف است تو کعبهای و کعبه تو را گرم طواف است تـو یـازدهـم قـبـلـهای و سـیـزدهـم مـاه بـاشـد مــتـجــلـی ز رخـت جــلــوۀ الله گـردیـده تو را خـیل ملک بنـدۀ درگـاه والله تـویـی در هـمـه عــالــم بــلـدِ راه ای کاش که ما عـلت لبخـنـد تو بـاشـیم در هر دو جهان یاور فـرزند تو باشیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
ما مانـدهایـم و حـسرت ایـوان سامـرا جامـانـدهایم و دست به دامـان سامـرا ما کـسب آبـرو ز غـبـار تو میکـنـیم از ذرّههـای خـاک بـیــابــان ســامـرا با افـتـخـار تـاج گـدایـی ســرم کـنـیـد راهـم دهـیـد بـیـن گــدایــان ســامــرا آقـا بــیـا و حـال مـرا رو بـه راه کـن امـشـب بـه حـق آیـۀ پـنـهـان سـامـرا از تو به ما زیاد رسیده است یا حسن لطـفـت زیـاد حـضرت بـاران سامرا یک کـوه از نـگـاه تو دریـا کـشیدهایم دسـتی بـکـش به روی سر ما ندارها آقـای خـوب این هـمه شبزنـدهدارها چـشـم انـتـظـار مـقـدم دردانـۀ تـوأنـد حـتـی تـمام حـضرت خـتـمی تـبارها ما خواستیم، حـیف، نشد، با دعـای تو شـایـد غـروب کـرد هـمۀ انـتـظـارها ای غـربت تو از همه دنـیا غـریبتر لطف تو بیـشـتر ز همه سـفـره دارها امشب ستاره میچـکـد از مـقـدم شما بـر روی چـشـمهـای تـمـام نـگـارهـا یک کـوه از نـگـاه تو دریـا کـشیدهایم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
شکـر ایـزد که دلبـری داریم دلـبـر بـنــده پــروری داریـم دلــربــای مــظـفــری داریـم در دل خویش، گوهری داریم زرشنـاسیم و زرگری داریم عاشـق کـوی سـامـرا شدهایم تـشـنـه سُـرَّ مَنْ رَأی شـدهایم مست و مجنون این سرا شدهایم زائــر حـجـت خــدا شـدهایـم حال و روز کـبـوتری داریم مست مسـتـیم از خیال حسن مات ماتـیـم از جـلال حـسن محو محـویم در کـمال حسن عـبد عـبدیم از جـمـال حسن حـال خـوب مـکـرری داریم گـنج گـنجور حق، ابا المهدی چـشمه نـور حـق، ابا المهدی سـرّ مسـتور حق، ابا المهدی فیض موفور حق، ابا المهدی پیش او فیض نوکـری داریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
با دسـت خـالی آمـدهام سـامـرایـیام آقـا نـگــاه کـن بـه مــرام گــدایـیام مِهرت به اوج میکشد از بینواییام اهل شما نبـاشم اگر، پس کجـاییام؟ دنیا سرور و شادیاش از سامرای توست ای معنی مجـسم جود و عـطا حسن ای چشمۀ تـبـسم و لطف خـدا حسن تا رو کـنم به قـبـلۀ اهل صفـا حـسن وا کن درِ بهشت بر این بنده یا حسن تـرسـم به آرزو نـرسـم بـیزیـارتت انگور عسکری به تو دلبسته روی تاک ذکر مـدام بـاغ تـویی ای امـام پـاک از نور عشق هر که جدا شد، شود هلاک بـاران مهـربان خـدایی برای خـاک مثل کـویر، تـشنهام ای زمزم حیات ذکر «حسن حسن» غم دل را دهد به باد جانم فدای عشق که عمرش دراز باد یادت مـراد بـخـش دلـم وقـت بـامداد عاشق ملول نیست کند چون ز یار، یاد ای ده سـتاره آمدنت را در انتـظـار درمان دردهای دو عالم به دست توست لبخند و شادمانی و مرهم به دست توست داروی رفع دم به دمِ غم به دست توست اِذنِ خلاصی از غُلِ محکم به دست توست حاجات ما به محضرتان میشود روا افـتـادهاند سـاده به زلـفـت نـسـیـمهـا این عاشـقـان عـطـر خدا از قـدیمها جمع است زیر دست تو لطف کریمها ای جـلـوۀ مـعـظّـم فَـوزُ الـعَـظـیـمها مهـمـانی نـگـاه تو یعـنی تـمام شوق پلکی بزن دو بال مرا باز کن به عرش پـروانۀ خـیال مرا ناز کن به عرش جانِ نیـازمند مرا ساز کن به عرش با من بگو از آینه پرواز کن به عرش »حُسنت به اتفاق ملاحت» مرا گرفت شایسته نیست رو به کسی جز شما کنم بـایـد برای عـاقـبت خـود دعـا کـنـم شب تا سحر خدای جهان را صدا کنم بـادا ز سـامـرا سـفـری تـا خـدا کـنم امضا کـنـند کـنج شـبـسـتـان دلـبری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
وقـتـی تـمـاشـا میکـنـم آئـیـنـهها را اِنـگـار مـیبـیـنـم کـمـالِ کـبـریـا را حس میکنم خورشید را در این حوالی حس میکنم در این حرم لطفِ خدا را
تصویر سازی میکنم بعد از ضریحِ شش گوشه تو گـنبد وُ گـلـدستهها را یک بار میسازم حرم را مثلِ مشهد یک بار میچـیـنم نَـمـایِ کـربـلا را حال وُ هوایِ سامرا را دوست دارم امشب سرودِ من حسن جانم وَ لا غیر با دستهایت میرسد نانم وَ لا غیر از لحـظـه مـیـلاد تـا مـیـعـادِ مـرگـم از عشقِ تو خواندم وَ میخوانم وَلا غیر من ساعتی را که تو راضی باشی از من در زنـدگیاَم عـید میدانم وَ لا غـیر حق رویِ قلبم نامِتان را حک نِموده بیتو خـزانَم من زمسـتانم وَ لا غیر مِـسـکـیـنِ دربــارِ تـوأم آرام جــانـم تو یک پسر داری که همتایی ندارد دنیـا به جز او هـیـچ سـودایی ندارد از صبحِ خلقت تا غروبِ روزِ رَجعت یوسفتَر از او نیست معـنایی ندارد تا لحظهای که میرسد از راه این ماه دنـیـا دَنـی بـوده تـمـاشــایــی نـدارد او تکیه خواهد زَد به کعبه تا ببـیـنم حَـج بیحسن وَالـلهـهِ زیـبـایی ندارد اهلِ زمین وُ آسـمان عـبد وُ غلامَت تو حَـج نَـرَفـتـه مـعـنی حـجِّ قـبـولی مفهـوم توحـید وُ مَعـادی از اُصولی تو وارثِ شمشیر وُ نُطقِ مرتضایی تو پـارهای از قـلبِ زهـرایِ بـتـولی هَـمنـامْ با شـاهِ کـریـمـی وُ کـریـمـی هَـم مـتـنِ قرآنی وَ هَم شـأنِ نُـزولی اِی آفـتـابِ آسـمـان؛ مـهـتابِ ایـمـان بیتو ندارد دین نَه عرضی وُ نَه طولی تعـریـفی از جـغـرافـیـایِ دینِ مـایی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
سری که سجده کرده بر پای دل بـه قـصد قـربت و تـولای دل با نگـه حـضـرت زهـرای دل آمـــده تــا عـــالــم بــالای دل دیـده قـد و قـامت رعـنـای دل بــنــده شـده، بـنــده آقــای دل گرفـته از جنّ و ملک برتری صورت زیباش، چنان ماهتاب روز ازل جلوه نمـود از نقاب بـه بـــاد داد آبــروی آفــتــاب به زلف خود داد کمی پیچ و تاب ربود از ملائک احساس خواب به خواب دلبران خود شد عذاب روز ازل شـد بخـدا محـشری از برکاتش دل ما روشن است از کرمش هر دو سرا روشن است شمس و قمر، ارض و سما روشن است خـانـه کعـبه خـدا روشن است چراغ محراب و دعا روشن است او حـسـن دوّم دیـن مـن اسـت گشته خدا به دین من مشـتری کیست حسن؟ اسم شب عاشقان ذکـر شـریف لـب پـیـغـمـبران ابـن رضـای ســوم شـیـعـیـان سیـزدهم یـوسـف زهـرا نشان عشق دل حضرت صاحب زمان ســـتـــارۀ یـــازده آســـمــــان شیعه تو ره به آسمان میبری ای حَـسَـنِ حُـسـنِ جـمال نـبی کـمـال دیـن حـق، کـمـال نـبی به آسـمـانهـا پـر و بـال نـبـی لــعــل لــبـت آب زلال نــبــی وصال حـضرتت وصال نـبی مـثــال هـیـبـتـت مــثــال نـبی شـعـر شـده مـدیـحـه دیـگـری چه خوش بُود به این سرا سر زدن کـبـوتـر حـرم شـدن پــر زدن بـــر در او آمـــدن و در زدن درب خــدای ذرّه پـرور زدن بـاز نـشد درب، مـکـرّر زدن از عـشق او به سیم آخر زدن حیدریام، حـیدریام، حیدری ای حـرمـت کـعــبـه اهـل ولا کـعـبه کجا مـدفـن پـاکـت کجا وا أَسَـفــا دشـمـن زخــم آشـنـا هتک نموده است حریم تو را حـال کـه نـاامـن شـده سـامـرا شـد حـرم مـطـهّـرت قـلـب ما به کعـبه میکـند دلـم سروری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
ما که خود را به صفِ مردمِ دانا زدهایم پـشـتِ پـا بر هـمه آرایش دنـیا زدهایم هرچه داریم هـمه نعـمـتِ آل الله است تکـیه بر طـنـطنـۀ عـالـمِ مَـعـنا زدهایم پیروِ مکتبِ دیـنـیم و به سر شورِ ولا دلِ چون قـطـرۀ ناچیز به دریا زدهایم سخـنم مدحِ امامِ حسن عسکـری است چنگ بر دامنِ آن وارثِ طاها زدهایم حـجّـتِ یـازدهـم مـظـهـرِ آیــاتِ خــدا طبلِ شادی همه جا زان شه والا زدهایم شمعِ مهرش کند از شعشعۀ نورِ کمال خیمه در ساحت آن زادۀ زَهرا زدهایم میکـند چـرخ تمـنای زمـینبـوسی او دست بر حلقۀ دربارِ وی اینجا زدهایم با صفا از قدمش سوسن نسرین در دشت زان نظر سر همه بر دامنِ صحرا زدهایم بلبلانند که با غـل غـله خـوانـند سرود کفِ شادی به همین قصد سراپا زدهایم غـافل از منـصبِ وی معـتـمد عباسی در غمش سینه به صد شورش و غوغا زدهایم دگر امروز (علومی) سخن از غصه مگو پرچـمِ شـوق که با قـصدِ تـولا زدهایم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
نگـاه لطـف تو باعـث شده گـدا باشـم دخیل بسته به آن صحـن با صفا باشم چه چیز بهتر ازاینکه میان اینهمه درد به درد عـشق تو هـمواره مبـتلا باشم منی که عاشق و بیمار چشم تو هستم دگـر دلـیـل نــدارد پـی شـفــا بــاشــم سلام یا حـسن عـسکـری اباالـمـهـدی اجـازه هـست که من زائـر شما باشم اجـازه هـست که با دیـدههای بـارانی شـب ولادت تو شـهـر سـامـرا بـاشـم تمام حاجـتم این است در هـوای حرم اسیـر زلف تو از غـصهها رهـا باشم گدای حضرت ابن الرضا شدن کافیست که ریـزهخـوار کـرمخـانۀ رضا باشم نشسته کعبۀ حسرت کشیده بر سر راه که کـاش حـاجی آن گـنـبـد طـلا باشم حسن شدی که اگر سامـرا نصیبم شد به گـریه در حـرمت یاد مجـتبی باشم حسن شدی که اگر روضۀ تو را خواندند به یـاد کـوچـه و سـیـلی بیهـوا بـاشم خـدا کـنـد که زمان ظـهـور فـرزندت غـبــار راه شـهـیـدان کــربــلا بـاشـم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
کم گفتن از مقام کریمان درست نیست غافل شدن زحرمت آنان درست نیست سختی کشیدن اول سیر و سلوک ماست سیر و سلوک راحت و آسان درست نیست لحـظه به لحـظه بود حـکـیمه کـنار تو مـثل رضا غـم تو غـم خـواهـری نبود
: امتیاز
|
ترجمه احادیثی گهربار از امام حسن عسگری علیهالسلام
بـینـور عـبـادت، دل مـا دل نـشـود بـاران امـیـد و شـوق، نـازل نـشـود قال العسکری علیهالسلام: إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا يُدْرَكُ إِلا بِامْتِطَاءِ اللَّيْلِ؛ امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند: رسیدن به خداوند متعال، سیر و سفری است که جز با شب زندهداری حاصل نگردد. بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۸۰؛ مسند الامام العسکری علیهالسلام ص۲۹۰ ******************** «ایمان به خدا» لذت ناچیزی نیست با نور خدا، غروب و پاییزی نیست قال العسکری علیهالسلام: خَصْلَتَانِ لَيْسَ فَوْقَهُمَا شَيْءٌ: اَلْإِيمَانُ بِاللهِ وَ نَفْعُ الْإِخْوَانِ؛ امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند: دو صفت است که بالاتر از آنها چیزی نیست: ایمان به خدا و سود رساندن به برادران دینی. تحف العقول، ص۵۲۰ ******************** در عرصۀ زندگانیِ رنگ به رنگ کآمـیـخـتـۀ هم شـده آئـیـنـه و سـنگ قال العسکری علیهالسلام: أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ؛ امام حسن عسکری علیهالسلام: پارساترین مردم کسی است که در کار شبههناک، توقف کند. تحف العقول، ص۴۸۹
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسگری علیهالسلام
عزیز فـاطـمه ای مهـربان بیهـمتا دوبـاره سائلی آمـد، درِ حـرم بگـشا نشان خانـهتان را ز هر که پرسیدم نـشـان سـیـدی از خـانــوادۀ زهــرا به گریه مردم عابر جواب میدادند برو به کـوچۀ رحـمت، محـلۀ طاها کسی به داد دل من نمیرسد جز تو بگـیر دست مرا خـوردهام زمین آقا اگر اجـازه دهی داخـل حـرم بشـوم کنار سفـرۀ فضلت نـشـینم ای مولا بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی گـذاشـتی دهـنم زود لـقـمـۀ خود را مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟ هزار لیلی و مجنون نشستهاند اینجا امام عسگـری ای تکـیهگاه امروزم رهـا نـمـیکـنـمت تـا قـیـامـت فـردا دعـا کـنـید که هـمـسایـۀ شـما بـاشم جوار چشمۀ تـسـنـیم جـنت الاعـلی اگر بهـشت بیـایم، بدان که بنـشـیـنم به زیر سایۀ مهرت، نه سایۀ طوبی هـوای سـامـره دارد دل هـوایی من بده برات سفـر؛ جان مادرت زهـرا برای کـربـبلا خـرجی سفـر بـدهـید به حـق چـادر خـاکی زیـنب کـبری مدیـنه گر بروم تا سحـر دعا خوانم برای مهـدیتان زیر گـنـبد خـضرا یگانه غایت خلقت وجود مادر توست کجاست مرقد او؟ خاک بر سر دنیا شنیدهام که غروب مدینه دلگیر است شبیه حال و هوای غروب عاشورا شنیدهام که نباید ز مشک حرفی زد بـه خـاطـر دل پُـر درد مـادر سـقـا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
مشکـین زلفـت شد سر خـط خـبرها پـیـچـیـدگـیـش عـلت جـلـب نـظـرها وقتی که حیدر باغبان باغ زهراست قـطعا طبیـعی باشد اینگـونه ثـمرها جلوه نـمـودی و از این جلـوه نمایی گوشه نشین گـشتـند مجـموع قـمرها در معرض تیـر نگـاهـت مینـشیـنم تـأمـین امـنـیت کـنـد گاهی خـطرها پـرواز در آب و هـوای سـامـرایـت امـیــد و آمـال تــمـام بـال و پَـر هـا دلـدادگی و دلـسـپــردن کــار مـاهـا کـار تو هـم تـبـدیـل نـوکـرها به آقـا غیر از در این خـانهات جایی ندارم من میـثـم عـشق شـمایم سر به دارم ایـل و تـبـار و نـسل در نـسلِ تو آقا هـسـتم غـلامت با همه ایل و تـبارم مِی خوردم و میخـانهها را رفتم امّا سـر از خـمـار عـاشـقـیت بر نـدارم ویرانه بودم تا نگاه تو به من خورد از بــرکـتـش حــالا دلـی آبــاد دارم از آن زمان که روزیم دست تو افتاد سـکـه شـده الـحــمـدلله کـارو بــارم رد کردن سائل ز درگاهت محال است آقـا گـدایی از شـما اوج کـمال است آقــا بــرای هــر دلـی دلـــدار بـایـد وقـت کـرامتها گـدا هـوشـیـار باید چونکه ندارم در بساطم جـنس نابی کـهـنـه کـلافـی بـر سـر بـازار بـاید باده ز تاک عسکری گیراست خیلی پس جـام آن سـاقـیِ کـهـنه کـار باید طوری خرابت کشتهام که خود بسازی این ساختن ورنه دو صد معمار باید سر میدهـم پـای تو بی اما، اگـرها شـاید نـدارد حرف من، ایـنـبار باید خانه دهی من را به شهـر سامرایت یا که عنایت کن به ما رزق شهادت قـطره شود واصل به دریـا آخر سر مجـنـون بمـاند فـکـر لـیلا آخـر سر جایی که درماندم صدا کردم حسن جان نـوکـر بـیـارد رو بـه آقـا آخـر سـر در ابــتــدای راهــم و بـایـد بــمـانـم با لطـف زهـرا پـای تو تا آخـر سر هـر سـال گـفـتم سـامـرای تو میآیم امـا دوبـاره مــانـدهام جـا آخـر سـر من اربعین هر جا سلامی عرض کردم دادم سـلام بــر شـمـا را آخــر ســر امـشب بـرای ما ابالـمـدی دعـا کـن این مرتبه عجل فرج را تو صدا کن
: امتیاز
|
مدح امام حسن عسکری علیهالسلام
محاصرهست ولی جای هیچ دلهره نیست که نـور لَم یَـزَلی قابل محاصره نیست تنش اگرچه به ظاهر اسیر سامره است نسیم عطر حضورش اسیر سامره نیست کدام بند و اسارت؟ که دست فضل کسی چنین به میمنۀ روزگار و میسره نیست بگـو به بحـث بیـایـنـد اهل شـایـعـه را اگر که در دلشان ترسی از مناظره نیست به زور حـیله و تحـریم و شایعـه، کارِ کسی که کار دلش با خداست یکسره نیست کسی که درس گـرفت از امـام یازدهم به وقت حصر، گریزنده از مخاطره نیست کسی که درس گـرفت از امام یـازدهم به وقت جنگ در اندیشۀ مذاکره نیست کسی که شیفتۀ زرق و برق سامری است مـرام او که مـرام امـام سامـره نیـست به حج نرفت و سفارش به اربعین فرمود چنین گشوده به سوی ظهور، پنجره نیست چـقدر درس گرفتیم از او ولی افسوس هنوز سیـرۀ او نام هیچ کـنگـره نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
هــوای بــام تـو داریـم مـا هــوایـیهـا خوشا به حال شب و روز سامراییها چه نعمتیست سر سفرهات نمک خوردن چه افـتخـار بـزرگیست این گـداییها خـداسـت بـانی ایـن اعــتـقـاد نـورانـی خـداسـت بـانـی این جـور آشـنـایـیهـا تو کربلای اسیری و روضه میخوانند بـه یـاد غـربت تـلـخ تـو کـربـلایـیهـا دوباره حسرت دیدار در دل کعـبهست چقدر کعبه دلش خون شد از جداییها به یـاد حـضرت فـرزنـدتـان هر آدیـنه چه حس و حال قشنگیست همصداییها
: امتیاز
|
مدح امام عسکری علیهالسلام
هر دلی بیدار شد در گیر و دار خواب نیست خواب چیزی غیر مُردن در دل مرداب نیست خواب بودم در حریمش وقت بیداری رسید دیدم اینجا هیچ کس مانند من بیدار نیست عرش گاهی زیر پای ماست اما غافـلیم هیچ اوجی کهکشانیتر از این سرداب نیست «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم» قبله گاه اینجاست حاجی!غیر از این محراب نیست من نـمـازم را پی تـکـبـیـرة الاحـرام تو خواندهام، برجا نماز چشمه و سهراب نیست تا که با من بـشـنود صـوت اذان بـاد را از سر گلدستهای که جز صدای آب نیست حضرت نرجس خبر دارد از اوصاف حسن او مگر آئیـنۀ خورشید عالم تاب نیست؟ در غزل عطر امام عسکری پیچیده است در خُم هستی شرابی جز شراب ناب نیست «بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود» عشق صادق در وجود جعفر کذّاب نیست بندۀ پیـر خـرابـاتم که لطـفـش دائم است کار ما در آستانش غیر دق الباب نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
از خاک به آسمان رسد نور حیات چـشمان ستارهها به سمت میـقـات بر منـبـر نـور مـاه تابـان میگـفت بر سـامـره و دو آفـتـابش صلوات ********************* بـا زائـرتـان، نـام مـرا بـنـویـسـیـد هر هـفـتـه گـدای سـامـرا بنویـسید مـهـمـان امام حـسـن عـسـکـریام در دفـتـر پنج شـنـبـهها بـنـویـسـید ********************* از مبدا نور، رو به مقـصود کـنیم با هـفـته طواف کوی معـبـود کنیم از پـنجـرههـای پـنـج شـنـبـه بـایـد پرواز به جـمعههای مـوعـود کنیم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
تو امیرِ لشکـرِ جود و سخایی یا حسن عسکری هستی ولی چون مجتبایی یا حسن عرصۀ هفت آسمان را سامرایت خواندهاند با گدایـانت هـمـیشه آشـنـایی یا حـسـن ای که هم نام و مرامی با کریم اهل بیت منشاء خیری و شاهِ ذوالعطایی یا حسن همچو بابایت که مولای زیارات و دعاست خالقِ ذکر و عبادات و دعایی یا حسن در مقامت جملهای دارم که دل را میبرد هم اباالمهدی و هم ابن الرضایی یا حسن یوسفِ زهرا تو را بابا خطابت میکند گرچه یعقوبی، چو یوسف دلربایی یا حسن صحنۀ دنیا همه سوء القضاء و سختیست تو برای ما همان حُسن القضایی یا حسن امشب ای آقا بـیا دستان خـالی اُمّ ببـین کاسههای مانده بر دستِ گدایی یا حسن کاش میشد بار دیگر زائرِ کویت شوم تو به من گویی گدای سامرایی یا حسن شکر حق با همتِ جمعِ کـثـیرِ شیعـیان باز هم داری شما گنبد طلایی یا حسن
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
حُسن تو سِـرِّ عـاشـقی را بـرملا کرد بر طُـرّۀ زلـف کـمـنـدت اقــتــدا کـرد شکر آن خدا را که ز لطف بیمثالش روز ازل بـا تـو دلــم را آشــنـا کــرد دلـدادگـی دلـدادهات شد، شـوق پـر زد عـشق آمد و بر تو سلامی دلـربا کرد جانم فـدای پـیـر میخـانه که سـرمست ما را به عشق روی ماهت مبتلا کرد من بنـدهای سرگـشته بودم که نگاهت دل را اسـیــر بــارگـاه ســامــرا کـرد دیدارِ سُرِّ مَن رَأی رشک بهشت است باران ز شوق دیدنت اشک بهشت است زیبا گل سوسن که رشک نسـترن شد جلـوه نـمود و رونق دشت و دمن شد روی زمـیـن تـا آســمــانِ بـیکـرانــه در هر کران دائم ز حُسن او سخن شد در خـانۀ قـلـب هـمه جـانـانه جـا کرد هرجا که مِهرش بود بر دلها وطن شد ذکر حدیثـش قدسیان را مست میکرد در حـلـقـۀ خـاتم عـقـیـقـی از یـمن شد وقـتی که دنـیـا آمد و بُـرد از همه دل نــام دل آرا و خـدایـیاش حَـسَــن شـد حُسن حَسن، مهر حسین و مرتضی داشت او یک تـنـه حُـسن تـمام انـبـیـا داشت او آمـد و آغـاز عـشـق و دلـبـری شد گـویـا دوبـاره مـوسم پـیـغـمـبـری شد تــاب تــمـاشـایـش نــدارد دیــدۀ شـب بر او هجوم از خصم با نابـاوری شد در لشکری، محبوب را محصور کردند غافل از آنکه نام خوبش عسکری شد با رمز یا زهرا دل از دل دادگان بُرد آغــاز دلــداریِ یــار حــیـــدری شــد در سامرایش سائلان صف ها کشیدند درگـاه او درگــاه حـاتـم پــروری شـد مـا هـم گـدایــان ره دلــدار هــسـتـیــم در انـتـظار وصـل روی یـار هـسـتیم هر کس که شـوق سـامـرا دارد بیـایـد هر که به دل عـشـق خـدا دارد بـیایـد هر کس به قـلبش شوق دیدار زیارت از بــارگــاه ســـامـــرا دارد بـــیــایــد مهـر امـام عـسکری در سـیـنۀ ماست هر کس که قـلـبـی با صفـا دارد بیاید شـوق مــدیــنـه تـا ابـد داریـم در سـر هـر کـه دلـی درد آشـنــا دارد بــیـایـد این بانگ زیبای خدا از آسمان هاست هـر کـس هــوای کـربـلا دارد بـیـایـد خـتـم کلام عاشـقـان ذکر حـسین است عشق خـدای آسـمان ذکر حسین است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
زمین شدیـم ولی آسمانِ ما حسن است کـرانهایـم ولی بیکـرانِ ما حسن است گره گره هـمه اما؛ امـانِ ما حسن است پُر از حسن لبِ ما نوشِجانِ ما حسن است هـزار شُکـر تـمـامِ جـهـانِ ما حـسـن است رسـیـد جـلـوهای و بـاز یا عـلی گـفـتیم پس از دو یا حسن از چارتا علی گفتیم دوباره از حسن و مرتضی علی گفتیم حسن حسن همۀ عـمـر با عـلی گـفـتیم به فـاطـمـه بـنـویـسـید جـانِ ما حسن است بساطِ عاشـقیام جور شد به لطف شما و سهـمِ سفـرۀ ما نور شد به لطف شما از آن زمان که زمین طور شد به لطف شما گدای سامره مشهـور شد به لطف شما تـمامِ عـمر فـقـط آب و نـانِ ما حسن است برای عـرضِ ادب شاعران کم آوردند برای پـیـش کـشیِ تو جـان کـم آوردند به پـای بـوسـی تو آسـتـان کـم آوردنـد قـلم زدنـد به عُـمر و زمان کـم آوردند که عشق در رگ و در استخوانِ ما حسن است گـدا شـدیـم بـگـوئـیـم این سـخـنهـا را نـوشـتـهانـد خــدایِ کَــرَم حـسـنهـا را بـرای مـا که نـوشـتـنـد پَـر زدنهـا را بـه سـامـرایِ شـمـا رفـتـن آمـدنهـا را هـزار شُکر که رزقِ دُکـانِ ما حسن است به روی شانه اگر گـیسویت رها بشود عجـیب نیـست اگـر قـبـله سامـرا بشود حسن نـمـاز و حـسن قـبـلـۀ دعـا بشود حسن رکوع و حسن سجدههای ما بشود مـیـان کـرب وبلا هـم اذان ما حـسـن است نـوشـتـهانـد بر این خـانه از قـدیـم: الله که با تو جلوه کند جلـوهای عـظیم: الله عصا بدست رسیده است پیشِ تو کلیم الله کـلـیـم تـا که بـگـویـد حـسن کـریـم الله چه غم از این همه غم، مهربانِ ماحسن است اگر چه تـکـیـهگَهِ خـانـههـا پـدر بـاشـد پدر هـمـیشه هـمه کـارهاش پـسر باشد پـسـر بـرای پــدر؛ پــارۀ جـگـر بـاشـد پسر که هست گدا هم که پشت در باشد بـزرگ خانۀ صاحـب زمانِ ما حسن است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
زانـو زدنـد پـیـش تـو با احـتـرامهـا شاه و گـدا و صاحب مال و مـقامها از آسمان عشق امامت رسیدی و... شد مـقـدم حـضـور تو خـتم کـلامها امشب طواف، دور تو باید کنند خلق جای صفا و مـروه و بیت الحـرامها ای عـشق دومـین حـسن بن عـلیِّ ما دستی بکش تو بر سر ما، ما غلامها در وصف جایگاه رفیعت همین بس است صف بسـتـهانـد پشت سر تو امـامها دلـتنگ سامرای تو هـستـیم یا حسن دلتنگ عطر صحن و سرایت مدامها زائـر شدیم از ره دور و نشـسـتهایم حـالا در انـتـظـار عـلـیک السلامها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
فـروغ شمس و قـمر وام دارِ منظرتان به مـاه، طعـنه زنـد طلعـت مـنـوّرتان سلیلِ سوسن و سنبل، حُـدَیث مادرتان سلالـهات بدرخـشد چو تاج بر سرتان مـرا نـوشـته خـدا از ازل کـبـوترتـان حـلال زاده بوَد هرکه گـشت یاورتان خدا سپرده به گردون سپهرِ سرمد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را شبانهروز دلم با تو عرض حاجت کرد گدای سامـرهات باز هم سماجـت کرد چه می شود نتوان ساده ترک عادت کرد گدای کوی شما بر جهان سیادت کرد بهـانه بود گـدایی؛ تو را زیـارت کرد شمیم نام تو دل را پُر از حرارت کرد به دستهای تو دیـدیـم جودِ بی حد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را فــدای دلـبــریات دودمــان دلـبــرهـا به خاک پای تو سودند عرشیان سرها به اذن حق تو عوض میکنی مقدّرها کـم آورد بـه مـدیـح تـو کـل دفــتـرهـا امام عـسکریِ نیک و بد ز عـسکرها فـدای لـشـگـر مـهـدیـت کـل لشگـرها به کوی تو دل کعـبه بدیـده مقـصد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را حسینیان به دو عالم حسن حسن گویند تـمام عـمـر مسلّـم حـسن حسن گـویند چو انـبـیاء معـظّم حـسن حسن گویند صفا و مروه و زمزم حسن حسن گویند فـرشـتگـان مکـرّم حسن حسن گـویـند مدافـعـان حـرم هم حسن حسن گـویند نـمـیکـنـنـد رهـا این مـدار مـمـتـد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را هماره شوق رهاییست بر شما مرهون ولی شده غـم و انـدوه بهـرتان قـانون به چار سالـگیات هـمره پـدر دلخـون نمودهاند غـریـبانه از مدیـنهات بیرون به شهر سامره تبعـید کرد دشمن دون شهید گـشته و دور از دیارتان مدفون بخوان همیشه «رئوفی» تو آل احمد را امــام یــازدهــم را؛ ابــا مــحــمــد را
: امتیاز
|