- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم بیزمزمهات یکسره بیصبر و قراریم هر لـحـظـۀ ما شـور تـمـنای تو باشد در دیـدۀ مـا شــوق تـولای تـو بـاشـد ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم جـبریل شده بر حرم و کوی تو خادم در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم محـبـوب خـدایی و منم عاشق رویت گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت ای آنکه جهان است همه تحت پناهت مولای کـریـمی و دلـم هست گـواهت ای کاش شود قسمت من نیمهنگـاهت نـوری و عـدو تاب نـدارد رُخِ ماهت یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر آوازۀ عـشـق تـو بـه افــلاک رسـیـده در سجده سرت یکسره بر خاک رسیده بر سلـسله خونت ز دلی چاک رسیده بـالای سـرت بـانـوی غـمناک رسیده بر جد تو گر نیزه و شمـشیر کـشیدند بر قلب تو از زخم زبان تـیر کـشیدند جز مهر تو در خـاطـرهها یاد نداریم جـز زمــزمـۀ نـام تـو فـریـاد نـداریـم ما غـیـر رضـای تو که امـداد نـداریم جز در حـرمش پـنجـره فـولاد نداریم ما را برسان تا حرم خود ز خراسان از مشهد او تا حـرمت پر بکـشد جان
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ای جـلـوۀ لـطـف خـدا بـاب الحوائج یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج مشکل ندارد، کار و بارش رو بهراه است هرکس که شد همراه با باب الحوائج از سینهاش غم بر طرف گردیده هرکس از دل صدایت کرده یا باب الحوائج هرکس که شد ناچار و در زد خانهات را فـورا شـده حـاجـتروا باب الحوائج از هر طبـیب حاذقی هستی در عالم بـر درد بـیدرمـان دوا باب الحوائج معـنـا نـدارد دست خـالی باز گـردند از خـانـهات خـیـل گـدا باب الحوائج بالاتر از عیسی نه دمها، بـازدمهات بـیـمـار را داده شـفـا بـاب الـحـوائج واکن گره از کار من با یک نگاهت دسـتـی بـرآور بر دعـا باب الحوائج میخواهم از لطف زیادت یک زیارت هم کـاظـمین هم کـربلا باب الحوائج مشکـلگـشایی میکـنی از کار عـالم یا حضرت مشکل گشا باب الحوائج
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
قـبله شد تنـظـیم با قـبـلهنـمایت هفت بار کعبه میگردد به دور خاک پایت هفت بار برده دل از حضرت داوود هر صبح و غروب آیـههـایِ صوتِ قـرآنِ صدایت هفت بار باز شد از حاجتش فوراً گره تا با وضو گفت «یا باب الحوائج» را گدایت هفت بار گفت «یا موسی بن جعفر» اولِ هر کظم غیظ دور شد از شرّ شیطان با دعایت هفت بار هفت بارِ «تو» برابر هست با هفتاد سال پس نگاهی کن به این «بد» با عنایت هفت بار هر کسی دارد برای عـشقبازی شیوهای من که می میرم به تنهایی برایت هفت بار روزهایی را که احساس کـسالت میکنم میخورم از نُقلِ در مشکل گشایت هفت بار چشم تو دارالشّفای شهرهای در عالم است میدهد بر مرده جان چونکه دوایت هفت بار زائرت شد در حقیقت حاجیِ بیت الحرام با طوافِ کعبهٔ صحن و سرایت هفت بار سائل آمد کاظمین و ماند و دیگر برنگشت تا قـدم زد بارِ اول در هـوایت هفت بار میروم مشهد به پابوسِ علیموسی الرضا در طیِ یکسال آینده به جایت هفت بار!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
این عـشق آخر میکـند کار خودش را این دیـدۀ تـر میکـنـد کـار خـودش را با دست خـالـی بر نـمیگـردیم، یـعـنی موسیبن جعفر میکند کار خودش را اشکی که جاری میشود در بین روضه فـردای محـشر میکـند کار خودش را مستی دو چندان میشود در پای ایوان الحق که ساغـر میکند کار خودش را جان میسـپارم آخرش در کـاظـمـینت ایـنـبار نـوکـر میکـنـد کار خودش را
: امتیاز
|
مدح و منقبت امام موسی کاظم علیهالسلام
حاجتش را خواست و یکبارِ دیگر نذر کرد با دلی آشفته و با حالِ مضطر نذر کرد بردمش با خود حرم، یک لحظه گنبد را که دید با سلامش زیر لب چندین کبوتر نذر کرد خیره شد بر دستهایش! گفت: میخواهم چکار؟! شک ندارم که النگوی گرانتر نذر کرد خونِ دل خورد و برایِ من خودش را پیر کرد تا زمین خوردم فقط «والعصر» و «کوثر» نذر کرد حاجتم را بر تمام حاجـتـش ترجـیح داد سالها اوّل دعـایم کرد و آخر نذر کرد چونکه در چشمم هوایِ استجابت را ندید بغض کرد و ربّنا گفت و مکرّر نذر کرد زد ورق با اشک قرآن را نمیشد ناامید پس برای هفـتمین عشقِ پیمبر نذر کرد بیتعـلّـل باز شد از هم گـره پـشتِ گره تا که مادر سفرۂ موسیبن جعفر نذر کرد!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
اسـمِ تـو آمــد و گِــره وا شـد دلِ ما مُرده بـود و اِحیاء شد با تو هـرگـز نـشد ندارد کار هر محالی در این حرمها؛ شد نوکرت از تو گفت در مشهد سـفـرِ کـربـلایـش امـضـا شد در حـریـمت عـلـیلِ مادرزاد مددی خواست از خدا؛ پا شد مادری سفرهای براتْ انداخت بچّـهای کـور داشت بـیـنا شد مـا شـنـیـدیـم بـابِ حـاجـاتـی ذکرمان یا اباَ الرّضا... تا شد همه دیدیم لطف و مِهرت را با شـمـا ایـن غــلام آقــا شــد حاجتم روزِ وصلِ دلدار است تو دعـا کن بگـو گِـره وا شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
همانگونه که شب را روشنایِ ماه میبخشد خـدا در ظلمت دنـیا چراغ راه میبخشد به حکم"البلاء للولاء" است اینکه در تاریخ خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد تو نور آسمانهایی که "فی قعرالسجون" هستی خدا گاهی حضور ماه را به چاه میبخشد تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود عـقـیقـش را به سـائل قـربةً لله میبخـشد نگاه مهـربانت آیـۀ "والکـاظمین الغـیظ" تو "عافینَ عنِ النّاسی" که بیاکراه میبخشد به کم قانع نشو امشب، بخواه از او خودِ او را به کم قانع نشو ای دل، که دارد شاه میبخشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
طلـوع نـور من از کاظمین میبـیـنم ز آسـمـان ولایـت سـتـاره مـیچـیـنم ز کار بستۀ من شد گرهگشا زین رو که دادهام بـه هـوایت هــوای آئـیــنـم
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
حضرت موسی بن جعفر رهبر راه ولاست باطـن نـورانـیاش آئـیـنـه ایـزدنـمـاست عالم و فاضل سخیّ و کاظم و باب المراد بوده آن فرزند پیغمبر امام و رهنماست
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
حلقه را کـوبـیدم و اعجاز را آغاز کرد در به رویم حضرتِ موسی بن جعفر باز کرد سـائـلانـه آمـدم جـانـانه تحـویـلم گرفت گوشهای از چشم خود را کار راه انداز کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
هر کس که میخواهد ببیند لطف حیدر را بـاید بگـیرد دامنِ موسیَ ابنِ جعـفر را باب الحـوائج شد که درمانده نَـمانـیم و باب الحوائج شد بگـیرد دستِ نوکر را از نسل شیرِ خیبر و زهرای مرضیّهَست با دستِ بسته میکند تسخـیر؛ خـیبر را از هر سرِ انگشت او جود و کرم جاریست وقتی نَفَس میزد جهان میدید کوثر را بابای سلطان خراسان است و معصومه دنـیـا بـبـیـن ایـن پـادشـاهِ ذرّهپـرور را بر روی دوشَش بیرقِ شیخ امامان است در هر کجای کـشور ما رَدّی از پـایش شـد افـتـخـار مـا غـلامـیِ پـسـرهـایـش معصومۀ او سفـره داری میکند در قـم پهن است در مشهد به لطف حق ببین سایهَ ش شیـراز صحـنِ احـمد ابنِ مـوسِیِ کاظم یارِ علی موسیَ الرّضا غمخوار بابایش بـایـد جــوانِ او زیــارتـگـاه ری بـاشـد عـبدالعـظیم از زائـران حـمزه و پـایش در شهرِ ری وا شد اگر موسیَ بن جعفر خواست هر سوی ایـران یک زیارتگـاه بابایش با این حَـرمها کـشورِ ما کـاظـمینی شد با روضهاش صدها گِره از کار ما وا شد چه دردهایی که در این مجلس مداوا شد مادر بزرگی سفرۀ موسی بن جعفر داشت حاجتروا از پای سفره هر کسی پا شد هر کس که از خُـدّام این آقاست شد آقا هر کس به سینه سنگ عشقش زد مسیحا شد از بـانـوان جَـنّـةُ الاعـلی شـد و با یک گـوشه نگـاه او برات عـشق امـضا شد هستم گدای خانهاش دارم رضا را شکر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
تجلی دادهای با هر دعایت روح عرفان را فـضیلت داده القابت تجـلیگاه انسان را تو را باب الحوائج! کاظم آل عبا خواندم عبا بر سر کشیدی جان ببخشی جسم بی جان را؟ رسول الله را وقتی در آن لحظه پدر خواندی کشیدی بر فضیلت های هارون خط بطلان را پر و بال قنوتت را شکنجه داد با زنجیر ولی نفرین نکردی در دعای خود نگهبان را تو با این بردباری ها به اصحابت نشان دادی برای کظم غیظ خود مصادیقی فراوان را شترها هم نباید خدمت ظالم کـنند، آری تو روشن کردهای با این سخن تکلیف صفوان را اشداء عـلیالکـفارُ کـظم غـیظ را با هم نشان دادی چنین توصیههای ناب قرآن را اگر چه ماه محبوسی و فی قعر السجون بودی ولی روشن کند نامت در و دیوار زندان را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
نگاهت مبداء تاریخ انسان است آقاجان نگاهی که قسیم کفر و ایمان است آقاجان خدا با قصۀ پر غصۀ یوسف به ما آموخت همیشه جای خوبان کنج زندان است آقاجان نه آن هارون گرگ، آن نارشیدِ زشت عباسی که خود هارون تو، موسی بن عمران است آقاجان تقیّه شد سلاحت تا بماند زنده این مکتب که گاهی ماه، پشت ابر پنهان است آقاجان زمانی ابن یقطین گفت و کلّ راویان گفتند که این باب الحوائج باب عرفان است آقاجان نه تنها مشهد و قم بوی گلهای تو را دارند که عطرت منتشر در کلّ ایران است آقاجان دمی هم غافل از احوال یاران نیست قلب تو که حتی فکر اشترهای صفوان است، آقا جان بگو از امتداد خون خود با قوم خون آشام تویی آرامش و بعدِ تو طوفان است آقاجان بهشتی هست در بغداد: نامش کاظمین توست ولی حس میکنم آنجا خراسان است آقاجان متاعی سخت کمیاب است اربابی شبیه تو اگرنه مثل ما نوکر فراوان است آقاجان!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ای که تـسبـیـحِ هـمه اهـلِ دعـایی آقا هـفـتـمـیـن پـلّـۀ پــروازِ خــدایـی آقـا آیـنــه دارِ رُخِ شــیـــرِ خــدایــی آقــا پـارهای از جـگـرِ خـیـرِ نـسـایـی آقـا پـسرِ حـضرت صادق چقَـدَر والایی کوه احسان، یمِ رحمت، پسرِ زهرایی دمِ تو عـینِ مـسیحـاست خـدا میداند نَفَـست اصلِ مـداواست خـدا میدانـد هنرت رخنه به دلهاست خـدا میداند نامت ای یار چه زیباست خدا میداند حضرت عشق همیشه کرمت پا برجا تا خودِ حـشر الهـی عَـلَـمت پا بـرجا بابِ حاجات بده حاجـتِ ما را امشب حضرت نور بده عزّتِ ما را امشب کسل هـستـیم بـده هـمّتِ ما را امشب گرچه پـستـیم بده قـیمت ما را امشب ما فـقـیرانِ جهـان را بپـذیـر آقـاجان مرحمت کن ز گدا دست بگیر آقاجان در سرم حال هواییست هواییِّ حرم قـسـمتـم کن که بیـایم به گـدایّیِ حرم کاظمین ست و یقین عطرِ خدایّیِ حرم کی شفـایـم بـدهـد خـاکِ دوایّیِ حـرم برسان تذکـرهای جانِ رضا یا مولا کی ببینم حرم و صحن و سرا یا مولا بـه عـنایاتِ تو سوگـند شکـایت دارم خـسته جـانم بخـدا میـلِ هـدایت دارم از تو درخواستِ یک برگۀ دعوت دارم ببرم شهرِ خودت شوقِ زیارت دارم یـا امـامُ الـفـقــرا فــقـرِ تـمــامــم آقــا نـوکـریِّ تـو نـمـوده ست بـنـامـم آقـا
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
خورشید هر شب میدمد از مشرق پیشانیات وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانیات جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس وقتی که هستی همقسم با سجدۀ طولانیات هر بار یونس میشود مبهوت کظم غیظ تو چشمی ندیده یکدم از این قوم روگردانیات هرکس اسیر سورۀ والشمسِ رویت میشود از قعر ظلمت میرسد تا ساحل نورانیات عزم تو فولادیتر است از میلههای این قفس هرگز ندیده دیدۀ فـرعونیان حیرانیات »یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت میچکد اما همه در حیرت از آرامش طوفانیات یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت بوی مدینه میوزد از گریۀ پنهـانیات با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو آزاد آزاد است از بند جهان زندانیات
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
هفت آسمان در دستهای مهربانت بود هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود تـسبـیحی از ماه و سـتاره بین دستانت خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود تصویر تو در قاب زنـدان باز میتابید یا نور و یا قدوس وقتی بر زبانت بود با تـازیـانه روزهات را بـاز میکـردند اشک غریبی آه غربت، آب و نانت بود وقت قنوت آخرت، خون گریه میکردند زنجـیرهایی که به دسـت ناتـوانت بود طعنه شنیدن، داغ دیدن، خون دل خوردن هـرچند مـوروثی مـیان دودمـانت بـود اما خدا را شکر این حرمت شکستنها دور از نگاه مضطر معصومهجانت بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
فلق در سینهاش آتشفشان صبحگاهی داشت که خونآلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر میروید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم میتوان خاموش کرد آخر کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکیتر که در آن نخنما آغوش اسرار الهی داشت کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت هماره آه او خرج دعا بر دیگران میشد اگر در سینهاش یارای آهی گاهگاهی داشت به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم از آن زندان که حکم روضههای قتلگاهی داشت تمام کشور من، کاظمین کوچک مردیست که در هر گوشهای از خاک ایران بارگاهی داشت تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد تو حَوّل حالنایی، حال و روزم با تو بهتر شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی هر جا گـذری، حکـایت از نـور کنی سید محمد رستگار چون سرو همیشه راستقـامت بودی مـعـنـای شـرافـت و شـهـامـت بـودی سید هاشم وفایی دل در حرم تو خویش را گم کردهست یعـنی عـوض گـریه تـبـسم کردهست محمد جواد غفورزاده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام موسی کاظم علیهالسلام
ای بـنـای حـرم عــدل و امـان را بـانـی ای ز انــوارِ تـو، آفــاق هـمـه نــورانـی ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند ای تو در منـزلت و قـدر، عـلی را ثانی آن جمال ملکـوتی که تو داری، به مَلَک از تـمـاشـای رُخـت دست دهـد حـیرانی تویی آن نوح، که خود روح نجاتی هر گاه گـیـتی از سـیل حـوادث بـشـود تـوفـانـی گردش چشم تو و گردش افلاک یکیست نـکـنـد چـرخ ز فـرمـان تـو نـافـرمـانـی که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال یـوسف فـاطمه یک عـمـر شود زندانی؟ آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت آه از ظـلـمـت زنـدان و شـب ظـلـمـانـی از هـجوم غـم و اندوه به تـنگ آمده بود روح قــدســی تـو در کــالـبـد انــســانـی جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی در دل و جـان جـهـان عـاطفـۀ عـرفـانی از لب لعـل تو، انـوار هدایت جاریست ای سـحـاب کـرمت، در هـمـهجا بارانی ای کـلامُ اللَّه نـاطق که تو را میخـوانـند شــجــر طــیــبـه در مـعــرفـت قــرآنـی حبس و تبعید به فتوای تو محبوبتر است از قــبـول سـتــم و سـلـطـۀ بـیایــمـانـی بر در قـاضـی حـاجـات مـنـاجـاتکـنـان عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی آفتابی و سفـر میکنی از شرق به غرب عجـب از صبر تو در سـایۀ سرگـردانی اهـرمن گرچه بسی بهـر فـنایت کـوشـید حـاش لِلَّه کـه شـود جـلـوۀ یـزدان، فـانـی شاهد مـکـتب تـوحـیـدی و در راه هدف بِـاَبـی اَنـت و اُمّـی کـه شـدی قــربــانـی روح و ریحان حریم تو دل از دستم برد بـاز مـمـنـونـم از آن رایـحــۀ روحــانـی تا مرا رخـصت پـابـوس تو پـیـدا نـشـود مـنم و دست و گـریـبان غـمـی پـنهـانـی «گر چه دوريم به یاد تو سخن میگوییم بُـعـد مـنـزل نـبـود در سـفـر روحـانـی» با تـولّای تو، تا گـلـبن طـبـعـم گـل کـرد عـوض گـریـه کـند دیـده گـلابافـشـانـی چه بخواهم که تو خود حال مرا میبینی چه بگـویم که تو خـود درد مرا میدانی نظری کن که «شفق» محرم کوی تو شود ای بـنـای حـرم عــدل و امـان را بـانـی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
هـنـوز اسـیـر نـمـاز تــوأنـد زنـدانهـا و پـایـبــنـد نـگــاهـت دل نـگــهـبـانهـا تو مثل یک نفس تازه حـبس میگـشتی تویی که در نفـست گـم شدند طـوفانها «چه خلوت خوشی» آرام زیر لب گفتی و سـجـده کـردی جـای تـمـام انـسـانها نشد طـلـوع کـنی تا تو را طواف کـنند تــقــیـّـهکـار شـدنـد آفــتــابگــردانهــا تو یوسفی و مجازات یوسـفی این است چـنـیـن دهـنـد گـواهـی تـمـام قــرآنهـا
: امتیاز
|
مدح امام موسی کاظم علیهالسلام
شد غـزل آغاز در مـدح رحـیم دیگری هفـتمین بار است مستم از نسیم دیگری هر كجا او هست آنجا میشود عرش خدا گوشۀ طور است در سجده كلیم دیگری با كدامین نام باید نام تو خواند و نوشت حـضرت باب الحـوائج یا كریم دیگری نیست غیر از كاظمین ات هیچ جا در عالمین در كنار هم دو گـنبد در حـریم دیگـری نیست هرگز بر علی ابن ابی طالب قسم جز شما هرگز صراط مستـقـیم دیگری باز هم در میزند این خانه را در باز كن هم فـقیری هم اسـیری هم یـتـیم دیگری نیمی از دل گم شده از عمد در صحن رضا گـم شده در كـاظـمین انگار نیم دیگری
: امتیاز
|