- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد فـردا قـلـمهـا تـیـغـۀ شمـشیر خواهد شد هر چـنـد فـردا با غـروبـش میرود اما این داستان یک روز عالمگیر خواهد شد این ماجرا تا روز محـشر تازه میمـاند هر لحظهاش با اشکها تکثیر خواهد شد سـقـای تـو فـردا بـدون دسـت هـم بـاشد با یک نگاهش کربلا تسخیر خواهد شد از دیدن حال عـلیاصـغـر در آغـوشت دریا هم از نامی که دارد سیر خواهد شد آنها تو را کنج قفـس در بند میخواهند اما مگر این شیر در زنجـیر خواهد شد هر بـوسـۀ جـدت محـمـد روز عـاشورا بر زخـمهای پیکـرت تفـسیر خواهد شد این صحنهها تکرار یک تاریخ ننگین است قرآن به روی نیـزهها تکـفیر خواهد شد شاعر برایش گفتن از آن روز آسان نیست در هر هجا همراه شعرش پیر خواهد شد دیشب کنار قبر ششگوشه غزل خواندم من حتم دارم خواب من تعبیر خواهد شد
: امتیاز
|
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گـل کرد در قـنـوت شـما، ربـّـنا فـقط باریده بود عشق به صحرا و میوزید عـطـر زلال نـافـلـه از خـیـمهها، فقط وقـتی نـسـیـم گـلنـفـسیهای او وزیـد پر شد فـضای خـیـمه ز بوی خدا فقط پـرسید میروید اگر، وقت رفتن است کـوتـاه بـود پـاسـختان: هـا! کجا؟ فقط کامل عیـار سنگ محک خوردهایم ما آغـوشمان گـشـوده به روی بـلا فقط آن روح غیرتیم، که ما را توان گداخت از الـتهـاب حـسرت «یا لـیـتـنا» فـقـط بیرنگ میشدید از آن آزمـون سرخ من هایتان گرفت ازو رنگ ما، فقط بـاور نـداشـتـیـد اگـر عـشـق را چــرا بـرداشـتـنـد پـرده ز چـشـم شـما فقط؟ روزی که آه شیونیان طعم خاک داشت زد خیمه گل خروش شما در فضا فقط منـظـومـه بلند شهـادت سرودنی است با حـنـجـر بـریـده سـر نـیـزههـا فـقـط یک کاروان دلید ولی روی نیزههاست سرهای تان درین سفر از هم جدا فقط ای از زمان همیشه فراتر که مانده است از تـو بـه یــاد خـاطـره کـربـلا فـقـط از حر مجال شرم گرفته است خندهات یعـنی که از تو شکـوه ندارم، بیا فقط زنـجــیــره قــیــام تــو را امـتــداد داد زیـنـب به حـلـقـه حـلـقـه دام بلا فـقـط بر روی نی چو دید گلافشانی تو گفت: میخـواهد این بهار شکـوه تو را فقط افزونتری ز حوصله ما، هزار حیف از تو اگـر که داغ بـمـانـد به جا فقـط هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست ای خـطـبه حـماسی سُرخت رسا فقط تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست تا نـام تو خـلاصه شـود در عـزا فقط خون بود و داغ بود و عطش بود و آه بود امّــا نــبـود ایـن هـمـه مــاجــرا فـقـط روزی که عشق و عاطفه تاراج میشدند سـهـم تـو بود پـارهای از بـوریـا فقـط افتاده از نفس جرس، ای همـنـفس بیا یک شیـون است فاصله تا نـیـنوا فقط او ماند و خون حماسه او ماند و عشق ماند از ما چـرا به جای بـمـاند صدا فقط؟!
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
بیش از دمی که در دل صحرا ببینمت بـگـذار امـشـبی تک و تنـهـا بـبـیـنمت از هم گـسـسـته رشته عـمر مرا غمت مـگـذار بـیکـفـن شـبِ فـردا ببـیـنـمت گفتی که خواب دیدی و نیزهنشین شدی آیـا سـزات ایـن هـمـه بــالا بـبـیـنـمـت داری نـگــاه جـانـب گــودال مـیکـنی در قـتـلـگـاه تـشـنـه لـب آیـا ببـیـنـمـت از کـودکی مصیبت و غم دیدهام، ولی بـایـد تو را مـصـیبت عـظـمی ببـینمت
: امتیاز
|
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
امـشـب مـحـارم پـاسـدار خـیـمهگـاهـند امشب تمام دخـتـران در سـوز و آهـند کـار عـطـش در خـیـمـهها بـالا گـرفته هر تشـنهای در گـوشـهای احـیا گرفته امـشـب تـمـام قـلـبهـا را غـم گـرفـتـه چـون دخـتـر شـیـر خـدا مـاتـم گـرفـته امشب سـزد گـر جـان عـالم بر لب آید چون یک جهان ماتـم سـراغ زینب آید یک سو دو چشم خواهری بر شش بردار یک سو دو چشم شش بردار محو خواهر افـسوس جز غـم حـرفشان با هم نباشد حرفی به لبها جـز فـراق و غم نباشد حرف از سنان و از خدنگ و تیر آنجاست حرف از گلوی پاره و شمشیر آنجاست حرف از گلوی تشنه و صد پاره آنجاست حرف از به غارت رفتن گهواره آنجاست حـرف از سـر بـریده کـوی ثـنان است حرف از غل و زنجیر و پای کودکان است
: امتیاز
|
ذکر مصائب عصر تاسوعای سیدالشهدا علیهالسلام
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش خسته با زین و یراقی واژگون آشفتهیال بیسوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش یا تمام صفحه را با خیمهها همرنگ کن یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش آن به دریا رفته دیگر بر نمیگردد به دشت خشکی لبهای فرزندان زهرا را نکش او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید مادرش لیلاست واویـلای لیلا را نکش ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود آبـروداری کـن و رسـوایی ما را نکش عاقبت آن مرد مردستان میآید بعد از آن کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام با یاران خود در شب عاشورا
هر که را نیست سر دادن سر، برگردد زآن که خورشید در این معرکه بیسر گردد دست او مثل اباالفضل میافـتد بر خاک با حسین بن عـلی، هر که بـرادر گردد زهر در قلزم اگر بود، به جان مینوشید مالک این گونه فقـط مالک اشـتر گردد زندگی کردن او، در گرو مُردن اوست لاله پیـوسـته بر آن است که پرپر گردد ظهر فـردا، که زمین آرزوی مرگ کند و زمان سـعی نمـایـد به عـقـب برگردد عصر فردا، که دو خورشید بر آید به افق و زمین روشـنـیاش چـند بـرابـر گردد عصر فردا، که سر دوست دمد بر نیـزه ظهر فردا، که جهان عرصه محشر گردد
: امتیاز
|
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
امشب است آن شب، که بر پا شور محشر میشود زینب غـمـدیده، فـردا بیبـرادر میشود امشب است آن شب، که فردا در زمین کربلا حجت کبرای حق، بییارو یاور میشود
: امتیاز
|
ذکر مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
شیعیان فردا حسین بی یار و یاور میشود خونجگر زینب ز داغ شش برادر میشود بر سر دست حسین از تیر ظلم حرمله پاره حلق نازک شیرخواره اصغر میشود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
بناست بعد تو با غـصههات پیـر شوم برای خـاطر تو حـاضـرم اسـیر شوم بـیا کـمی بـنـشـیـن تا تو را نگـاه کـنم چه عاشقانه گـذشته است زندگـانی ما جـدا نـبــود تـن و روح آســمـانـی مـا بـرادر و پـدر و مــادرم شـهـیـد شـده نگـاه کـن دل از غـصـههـا لـبالـب را کـسی نـدیـده بـدون حـسـین زیـنب را کسی خدا نکـند جـنگ را شروع کـند عـزیز فـاطـمهای و تـمام حـاصل من غـم جـدایی تـو شـد حـسـین قـاتـل من بیا حسین از این دشت کـینه برگردیم چگـونه قـافـلـه را بعـد تو اداره کـنم؟ برای دل نگرانی خود چه چاره کنم؟ بـیـا اجـازه بـده تا که من فـدات شـوم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام با اصحاب در شب عاشورا
بـه اشک و سوز و مناجات، سر کنید امشب به شوق مرگ، شب خود سحر کنید امشب نــمـاز وتــر بـخـوانـیـد و سـجـدۀ آخـر دعا به زینـب خـونینجگـر کنید امشب
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
امشب نـدای ارجـعی آیـد به انصار خدا فردا به دشت کربلا سرها شود از تن جدا امشب به دور خیمهها عباس گردد تا سحر فردا کنار علقمه غلطد به خون بیدست و سر
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
از خون زمین دریا شود امشب اگر فردا شود محشر همی برپا شود امشب اگر فردا شود خون از دم خنجر رود از تن به نیزه سر رود دامن به خون اندر کشد امشب اگر فردا شود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا برادر دل گواهی میدهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است قرآنها چرا فردا؟..
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
از من مگیر این لحظههای آخرت را یک بار دیگر هم بغل کن خواهرت را بگـذار تا زینب بـپـوشـاند به جـسـمت پـیـراهـنـت را، یــادگــار مــادرت را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت عباس علیهالسلام در شب عاشورا
شـبِ مـن در حـرمِ آل عـبـا مـیگـذرد نَـفَـسـم با نـَفَـسِ خــونِ خـدا مـیگـذرد شبِ دهم شده و پُر شدم از شوقِ وصال خاطـر آسـودهام و دل به نـوا میگذرد گوشِ من میشنود ذکرِ دعاهای حسین شکر اوقاتِ من آخر به دعـا میگذرد پـاسـبـانِ حـرمـم واهـمهای نیـست مرا فکر و ذکرم همه در خوف و رجا میگذرد خیمۀ حضرت زینب شده چون کعبۀ من طُوفِ آن میکـنم و ثـانـیـهها میگذرد در رُخِ سیدهام غـصّه و غـم موج زند با من آیا ز غم و غصه رها میگذرد؟ من فـدائی خـواتـینِ حـرم هـستم و بس چه کسی گفته که از خیمه جفا میگذرد؟ غیرت اللّهم و غارت به نظر ممکن نیست مگـر از جـانبِ من تـیـغِ بـلا میگذرد صبحِ فـردا برسد مثـلِ پـدر جنگ کنم تا بفهـمـند که در مشت چهها میگذرد صبح فردا برسد رخصتِ جنگ از ارباب جوی خـون از حـرمِ کـربـبلا میگذرد من ابوفـاضـلم و شیـرِ حرم حـیدریام شبِ مـن در حـرمِ آل عــبـا مـیگـذرد
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
یکلحظه خلوت کردهای مشغول قرآنی یکلحظه مشغول سخن در جمع یارانی گـاهـی بـه فـکـر کـنـدن خـار بـیـابـانـی گـاهی هـم از دلـشـورۀ زینب پـریشانی امشب شب سختی است امشب در دلت غوغاست گـاهـی مـیآیـد نـغـمـۀ لـبـیـک یـارانـت گـاهی میآیـد گـریـۀ زنها و طـفـلانت گاهی صدای اصغـرت کرده پـریـشانت امشب غـم عالم نشـسته در دل و جانت امشب شب سختی است آری امشب عاشوراست بـر شـانـۀ بـابـا؛ رقــیـه مـیگـذارد ســر خوابد علی اصغر در آغوش علی اکبر خـوابـیـدهانـد آرام اهـل بـیـت پـیـغـمـبـر زیرا که بیـدارست چـشم سـاقی لشـگـر تا کی چنین آرامشی در کربلا برپاست؟ فردا به پا خواهد شد اینجا محـشر کبرا فردا شود صحـرا ز خون عاشقان دریا فردا حسین است و خودش، تنهاترین تنها بیلشگـر و بیاکـبر و بییـار و بیسـقا فـردا صـدای العـطش تا عـالـم بـالاست یک دم به روی خاک افتد دست سقایش یک دم حسین است و جوان ارباً اربایش فکر حرم لـرزه میانـدازد به اعضایش ایکاش برخـیزد فـقـط عـباس از جایش آری حسین است این عزیز حضرت زهراست نـازل شـده گـویا دوبـاره سـورۀ زلـزال برگشته دیگر اسب او از دشت خونین یال افتاده جـسم چـاک چاکی در دل گـودال سر میبُرند و یک زن اینجا میرود از حال از سینهاش برخیز ملعون! مادرش اینجاست بالای تل از هوش رفـته، خواهـر افتاده آتـش به مو و معـجـر یک دخـتـر افتاده دیـدنـد یک انـگـشت بیانگـشـتر افـتاده زیـر سُـم اسـبـان دشـمن پـیـکـر افـتـاده یک پیرزن میگفت سر هم زیر تشت ماست پایان نـیابد ظهـر فـردا ماجـرا باقیست آتـش به جـان خـیـمۀ آل عـبـا بـاقیست هم رفتن سرها به روی نیزهها باقیست هم کوچه و بازار؛ هم شام بلا باقیست زین پس شروع کربلای زینب کبریست
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
دلـم بـرای داغِ تو مـذاب شد حسینجان که خانۀ دو چشم من خراب شد حسینجان به گریههای خواهرت به صبح گو طلوع مکن که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسینجان صدای پای پاسبان خیمهها هنوز هست هزار شکر کودک تو خواب شد حسینجان کنارِ اصغرت ببـین سکـینه زار میزند که روضهخوانِ خیمهاش رُباب شد حسینجان خدا کند که هیچ وقت نگویدت میانِ شام لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسینجان کـنارِ رأس تو چـرا قـمار میکـنند وای نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسینجان
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورای سیدالشهدا علیهالسلام
دل که عاشق بشود واله و سر گردان است چشم هم در پِیِ این عشق فقط گریان است راه تسکین فراق و غم و محنت اشک است دل که خشکید فقط چارۀ آن باران است حـلـقـۀ روضـۀ اربـاب بُـوَد عـرش خـدا هر چه فیض است در این دایرۀ امکان است شاه و رعیت درِ این خانه همه مُحترمند نوکر این حرم عشق خودش سلطان است کـربلا یک کـلـمه هـست ولی در مـعـنا شـرح آن بـاطن آیـات هـمـه قـرآن است شرح بیتابی زینب شب عاشورا چیست که از این مصرعِ غم بر لب عالم جان است باید امشب به سر و سینه زنان دَم بدهیم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ولی افـسـوس قـرار است بـبـیـنـد زینب صبح فـردا بـدنش زیر سُـمِ اسـبان است بدنش هیچ، چه سازد که ببیند به درخت سـر بُبـریـدۀ یـار است که آویـزان است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
بیا در این شب آخر که بشـنوم سخنت سخن بگـوی بـرادر به شـمع انجـمنت ترک تـرک شده لـعـل لبت عـزیز دلـم خدا کند نخـورد سنگ بر لب و دهنت
: امتیاز
|
تشریح حالات سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
شب آخر شده و حال همه عـرفانیست چقدر صورت اصحاب حسین نورانیست وقت هجران برادر شده با خواهر خود چقـدر حال و هـوای دلشان بـارانیست
: امتیاز
|
خطبۀ سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا و جواب اصحاب
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد وقـت جـوابِ هـمسـفــران بـر امـام شـد پـاسـخدهـنـده اوّل آنـان «زُهـیـر» بـود كاندر حـضورِ سبـط نـبـی در قـیـام شد كای زادهٔ رسـول! « سَـمِـعْـنـا مَـقـالِـكَ» مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد دنـیا اگـر هـمـیـشگـی و مـرگ آخـرش ما عزممان همین و نه جز این قـیام شد وآنگه «بُـریر» دادِ سخـن داد آنچـنان ظاهـر، خـلـوصِ نـیّـت او از كـلام شـد مـنّـت بـه مـا نـهـاده خـدا بـا وجـود تـو ما را ز لطف، شهـد شهادت به جام شد فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو طوبی بر آن بدن كه چنـیـنش ختام شد! پـس بـهـر دلنـوازیِ فـرزنـد فــاطــمـه گـاهِ سخـن ز «نـافـع» شـیـرینكـلام شد گـفـتـا كـنون كه گـشـته گـهِ امـتحـان ما بـا رهـبـریت، مـحـنـت مـا بـیدوام شـد مـا دوسـتـیـم بـا تــو و بـا دوسـتـان تـو دشمـن به آنكه دشـمنیات را مـرام شد ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِـصام» شد
: امتیاز
|