- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
لـبـیک یا حـسـین که مـاه محـرم است قـلب تـمـام اهل عـزا غـرق ماتم است هر جا صدای روضـۀ تو میشود بلند آنجا بهـشت سیـنـهزنان دو عـالم است هر کـس چـشـیـده لـذت ذکـر مـدام تـو شوقـش به گـریـههای تمنا دمادم است از تربت شـفـای تو حـاجـت گـرفـتهایم خاکت برای هر چه غم و درد، مرهم است چشمی که اشک ریخـته باشد برای تو در اوج شور، قیمت او مثل زمزم است بـیـچـارههـا به مـنـزل دلـبر نـمیرسند هرکس خرید عشق تو را، با تو مَحرَم است ما غیر اشک و نـالـه نـداریم تحـفـهای هرچند پیش فیض تو بسیارِ ما کم است مـا را به لـطـف مـادرتـان راه دادهانـد یعنی مجال کسب سعادت فـراهم است
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
داغ حـسـیـنـی بـیـن دلهـا سـر گـرفته عـالـم ازین غـم چهـرهای دیگر گرفته هر کس که در کشتی امنش مینـشیـند اذن ورود از ســاحـت مــادر گـرفـتـه حــتـی خــدا نــزد تــمــام انــبــیــایـش روضـه بـرای سـبـط پـیـغـمـبر گـرفته شخص حبیب بن مظاهر غبطه خورده بر حال هر کس رزق چـشم تر گرفته آغـوش گـرم هـیچ کـس را بـرنـتـابـیم ما را حـسـیـن بن عـلی در بر گـرفـته از کودکیاش جابِرُ العَظمِ الکَسیر است فـطـرس هـم از گهـوارۀ او پـر گرفـته نوکر کجا دارد به غیر از کوی ارباب؟! نوکـر هر آنچه دارد از این در گـرفته تا روز محشر هر کسی شد کـربـلایی برگ بـرات از جـانب خـواهـر گرفته آن قدر شأن زینب کـبری عـظیم است عـمـری رکـابـش را عـلی اکبر گرفته گـفـتـند وقـتی شـمـر آمـد سـوی مـقـتل زینب دو دستش را به روی سر گرفته خنجر مقصر نیست، حنجر حرز دارد زینب به گـریه بوسه از حنجـر گرفته
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
وضو بگیرم و در حال روزه با تکبیر کـنم مـبـاهـلـه با دشـمـنـان حـی قـدیـر زبــان حـق شــوم و آیـۀ مـبـاهــلـه را به شأن فـاطمه و شوهرش کنم تفـسیر ز قول دوست و دشمن شنو که این آیه به وصف اهل کسا از خدا شده تعـبیر محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن که پنج در عددند و یکی چو حیِّ قدیر پی مبـاهـلـه کـردنـد روی در صـحـرا یکی چو مهر فروزان چهار ماه منـیر فتـاد چـشـم نـصـارا به آن خـدارویـان که نور طلعـتـشان گشته بود عـالـمگیر مـسیـحـیـان پی نـفـرین پنـج تن دیـدنـد که نیست غیر هـلاکت برایشان تقـدیر هـمـه به خـاک قـدوم پـیـمـبر افـتـادنـد که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر به حضرت تو نـصاری تمام تـسلـیماند که تـو بـلـنـد مـقـامی و ما تمام حـقـیر هزار مرتـبه نـفـرین به دشـمنان عـلی که میکـنـند در این آیه حـیله و تزویر کـنند فـضل عـلی را به دشـمنی انکار خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر چرا شدند فراری از این حقیقت محض چرا به سلـسـلۀ نفـس خود شـدند اسیر قـسم به جان عـلی، منـکـر مبـاهـله را خـدای لعـن نـموده، پـیـمـبرش تکـفـیر گرفتم آنکه شود خصم منکـر خورشید کـجـا به تـابـش انـوار آن کـنـد تـأثـیـر فضائل علی از حد بُوَد فزون چه زیان که بر مباهـله منکـر شوند یا به غـدیر علی کسیست که در جنگ بدر شد پیروز خدا به جنگ اُحد میدهد به او شمشیر عـلیست فـاتـح احـزاب و فاتح خـیـبر علیست تیرِ الهی به قلب خصم شریر علیست بتشکن کعبه روی دوش رسول علی به بیـشۀ اسلام شد خروشان شیر علی به جای نبی خفت و جان گرفت به دست کسی نیافت چو او این چنین مقام خطیر حـدیث مـنـزلـه چون آفـتـاب مـیتـابـد به این دلیل علی بعد مصطفاست امیر وصی احـمد مـرسل کـسی بُوَد "میثم" که در تمـام فـضـائـل ورا نبـود نظـیر
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
در خـشـکـی دهـانِ بـیـابـان مبـاهـله سوگند خورده است به باران مباهله پیش از غدیر چشمۀ جوشان عشق را انداخـت مثـل رود به جریان مباهله آرام و با وقـار سخـن گـفته از علی در آیـههـای مـحـکـم قـرآن، مبـاهله گـلـدسـتـۀ اذان عـلـی دوستـانِ شهر سـجــادۀ اقــامــه بــرهــان مـبـاهـله جاریست در تمامی قرآن بدون شک حـقـیست غیر قـابل کـتـمان مباهله در سورۀ سعادت انسان، شروعِ راه در سـورۀ مـجـادلـه، پـایـانْ مبـاهـله در لحظههای سخت و نفسگیر جنگ نرم مـیایـسـتـد مـیـانـۀ مـیـدان مـبـاهـله مـیایـسـتـد مـیـانـۀ مـیـدانِ اعـتـقــاد با تـیـغِ آب دیـده و عـریـان مبـاهـله با تیغ آب دیده و عـریـانِ منـطـقـش گـردن بـریـده است فـراوان مبـاهله گردن بریده است فراوان به دست خویش از دستـههای لشکـر شیـطان مباهله از دستههای لشکر شیطان نداشت باک در جـنگ با اهـالـی نـجـران مباهله در جنگ با اهالی نجران زبان گشود بـا آیـههـای سـورۀ انـسـان مبـاهـلـه با آیههای سورۀ انـسان رسیده است مثل تـمـام دشـت به ایـمـان مبـاهـلـه هر قدر گفته است غدیر از اباالحسن فـریـاد کرده است دو چـندان مباهله گـفتیم اباالحسن دلمان را روانه کرد بعد از نجف به سمت خراسان مباهله پـرسـید از بزرگ ترین مدح جد او شد مـنـبـر سـلـونیِ سـلـطـان مباهله قربان آن امام رضایی که گفته است بودهست اوج فضل به قـرآن مباهله
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
آفـریـدنـد آفـریـنـش را بـرای پـنـج تن پس همه هستند خلـق مـاجرایِ پنج تن مثل جـبـرائـیـل تا عـرش بـالا میروم آن زمانهایی که میافتم به پای پنج تن نذر «اهل بیت» اهل بیت باید ذبح کرد بچـههـای مـا فـدای بـچـههـای پـنج تن استجابت در قسم دادن به نام فاطمهست پس بـدون او نمیگـیرد دعـای پنج تن فاطمه در عین وحدت، گاه کثرَت میشود میرسد از جانب یک تن صدای پنج تن یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت لاجرم تکثیر شد در جای جایِ پنج تن هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه هم رضای فاطمه یعنی رضایِ پنج تن ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم یا غـلام پنـج تن، یا که گـدای پـنج تن
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
با نـفی عـشق مـرجـع اعـلـم نمیشوید در جهـل خویش مانده و آدم نمیشوید تا آن زمـان که دور از این خانوادهاید سـسـتـید در عـقـیده و محکم نمیشوید فکری برای عـاقـبت خویش کـردهاید؟ چون رستـگـار، قـدر مـسـلم نمیشوید گـیرم که هست دین شما، دین برتـر و تـسـلـیم دیـن حـضـرت خاتم نمیشوید باید که از مبـاهـله صـرف نـظر کـنید حـتی حـریف کـودکـشان هم نمیشوید داماد و دختر و نوههایش که جای خود خـاکِ درِ پـیـمـبـر اعـظـم نـمـیشـویـد وقـتی که در بـرابـرشـان ایـسـتـادهایـد بی حرمتیست تا به کمر خم نمیشوید این پنج تن حـقـیقـت عشقاند، والسلام با نـفی عـشق مـرجـع اعـلـم نمیشوید
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
کشیده در گره ابروی ابلاغ صریحش را ملائک در تکـاپـویـند آیات فصیحش را به یک چشمش هدایت میشود نجران نصرانی بنازم صورت تأکید در حشو ملیحش را اگر دم را به نفرینی بر آرد هیچ ترسایی نمیماند که بر لب آورد نام مسیحش را پـیـمبر آمده با اهل بیـتـش، پنج سوگندی که تضمین میکند در هر جدل قول صحیحش را کشیشان دل به شک ماندند تا آن روز در وعده کتاب توبه را خـوانند یا شعر مدیحش را کلیسا اشک میریزد برای مصطفی وقتی میان کوفه بـیند رأس فـرزند ذبـیحش را ذبیحی که هزاران مسجد و دیر و کلیسا هم به غبطه بوسه میبارند آغوش ضریحش را
: امتیاز
|
مباهله پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با مسیحیان نجران
جـایی نـمـانـده است برای مـجـادلـه از عرش تا قنوت شما نیست فاصله آنروز در مقـابـلِ جـمع مـسـیحـیان با دست پنج نفـر عـوض شد معادله احمد نه، مرتضی نه، در اینجا کفایت است آمـیـن دستهای حـسـیـن در مقـابله با هرچه ذکر و هرچه دعایی که میکنند نجـرانـیـان و ریش سـپـیدانِ سلـسله معلوم شد که نَفْس رسول خدا علیست حـیـدر قـدم گـذاشت و خوابـید قـائله نـور خداست جلوه در انوار پنج تن این جـمـله هست معـنی آیـات نازله باید به روی صفحه تقـویمها نوشت روز ظهـورِ عـزت شیعه «مباهله»
: امتیاز
|
افتتاح کانال سایت آستان وصال در ایتا
با عنایت به درخواست های تعدادی از کاربران عزیز؛ در پاسخ به این اوامر و همچنین جهت تسهیل بهتر برای کاربران؛ کانال سایت در ایتا ایجاد گردید، دوستانی که تمایل دارند عضو کانال باشند در همین جا کلیک نموده و یا از طریق لینک زیر وارد کانال شده و عضو شوند لطفا با نشر و تبلیغ لینک این کانال؛ شما نیز در این خدمت به آستان اهل بیت سهیم باشد
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
رو به حجاج به آوای جلی گفت رسول: نـیـسـت حـج احــدی بـی ولـیالله قـبـول جانشینْ خواند علی را به صراحت آن روز خـوانـد او را پـدر دیـگـر امـت آن روز بعد از این او به هـمه خلـق ولایت دارد هر که دنبال عـلی نیست، جهـالـت دارد شـادی مـحـض به انـدوه دلـم غـالـب شد هر زمان حـرف عـلی بن ابیطـالب شد در سرم شعـله کـشد شوق تماشای نجف نیـسـت بر لـوح دلـم غـیر الفـبای نجـف خوش بر احوال کسی که شده مأمور ضریح میرساند همه دم دست به انگور ضریح به من ایکاش که یک خوشه تفضل میشد بعد از آن بوسه به ششگوشه تفضل میشد
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غـدیـری هستم و عبدم امام المتقـینی را که پیمودم به حُب او مسیر راستـینی را نبی روز غدیر خم، کمال بعثتش رو شد به امر حق بیان فرمود امر جانشینی را دو دست مرتضی در دست خاتم بود، یعنی حق سزا دانست بر خاتم، چنین دُر و نگینی را فقط باشد علی لایق که بر دوشش بیاندازد ردای وصف زیـبای امیرالمـؤمنـینی را بگو لبیک با یک یاعلی، مَن کُنتُ مولا را خدا را شکر کن داری چنین نور مبینی را غذای بچههایش را به ایتام و فقیران داد ندیده چشم عـالـم شاهمـردِ اینچـنـینی را شب معراج، حق بود و نبی بود و سکوتی محض شنید احمد به ناگه یک صدای دلنشینی را صدایی که تـمام انـبـیا دلـگـرم آن بودند همان که شاد میفرمود هر اندوهگینی را از آن لبهای نورانی، از آن حلقوم ربانی الهی بـشـنـوم آوای رب الـعـالـمـیـنی را علی حتی به مورِ در مسیرش هم نظر میکرد یقین دارم علی دارد فقط این تیزبینی را چنین مردی رئوف و مهربان در نزد یارانش نشان دادهست در میدان حماسهآفرینی را درِ خیبر به دستش بود و بر لب ذکر هو میگفت کجا داری سراغ اینگونه شیر بیقرینی را چه گویم از کراماتش، چه گویم از مقاماتش به چالش میکشد اوصاف او عقل زمینی را شدم دلتنگ کوی حیدر و آرامش محضش ندیدم از نجف بهتر به عمرم سرزمینی را تصور کن نشستی در میان حجرۀ صحنش خدا قـسمت کند دیدار او در اربعینی را تمام عمر، پیغمبر سفارش کرد بر حُبّش رها کردند این امت عجب حبلالمتینی را امان از ناسپاسی کردن و حمله به بیت وحی گرفتند از علی آخر چه یار و همنشینی را پس از زهرا علی زانو بغل میکرد طوری که نوشته صاحب مقتل: تصور کن جنینی را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اگـر نـوبـهــارم، اگـر زمـهـریــرم اگــر آبــشــارم، اگــر آبــگــیـــرم اگـر تـیـره مـانـنـد شـبهای ابری اگر مثل خـورشید، روشنضمـیرم تـپـشجـوش اگر مثل امـواج دریـا عـطشنوش اگر مثل خاک کـویرم اگر هرچه هستم، سحر، شب، طرب، غم فـقـیـرم، فـقـیـرم، فـقـیـرم، فـقـیـرم همینم که هستم، همین روح خاکی اگـر بر گـلـیـمـم، اگـر بر حـریرم رها از حصار نـفـسگـیر حـرصم مـگـیـرید خُـرده اگـر بر حـصیرم لـبـالـب ز شـعـرم، لبـالـب ز آتـش اگر لب گـشـایـم، اگر گُر بـگـیـرم گزیر و گریزی مرا نیست از عشق «که بر عهد و پیمان روز غدیرم» عــلـی بـوده تـا بـوده ورد زبــانــم «شناسند مردان، صغیر و کبیرم» اگـر خـفـتـهام، با عـلی هـمخـیـالـم اگر میروم، با عـلـی هـممـسـیـرم مـرام عـلـی را فـقـط دوسـت دارم کـلام عـلــی را فـقـط مـیپــذیــرم اگر بـیعـلـی شـاد بـاشـم، بـگـریم اگر بیعـلـی زنـده هـسـتم، بمـیرم عـلی بـوده در بـیـقـراری، قـرارم علی بوده در گـمشـدن، دستـگـیرم اگـر از کـلامــم نــظـر بــر نـدارد به ششگـوش گـیـتی نیـابی نظیرم عـلی عـزّتم داده گر عـزّتی هست اگر نه حـقـیـرم، حـقـیرم، حـقـیرم
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شخص نبى مدينۀ علم است و در علیست يعنى كه از زمين و زمان با خبر علیست در كهـكـشان روشن تـوحـيد و معرفت خورشيد شد محمد و قرص قمر علیست در جلوۀ شهود، شهيد است و شاهد است در محـضر خـدا، سند معـتبر علیست حكـم قـضا به مِهـر عـلى مُهـر مىشود دست خـدا و كـاتب لـوح قـدر علیست جز او كسى صلاى «سـلـونى» نمىزند بر شام جهل، مژدۀ صبح سحر علیست غير از خدايىاش كه فقط عين ذات اوست مجموعۀ صفات خدا جمله در علیست پـیـوسـتـه از اثـر به مـوثـر رسـیـدهایـم آرى مـؤثـر است خـدا و اثـر عـلیست تا كـوى دوست قـافـلـهسـالار اولـياست سير و سلوك اهل دل از هر نظر علیست سـرسـبز از طـراوت لـبخـند او بهـشت نخـل بـلـند بـاغ خـدا را ثـمـر عـلیست تفـسير و شرح و ترجـمه آيههاى وحى «المؤمنون و بسمله، قدر و زُمر» علیست مسند نـشـين كاخ جـلالت كه در جهـان كرد اكـتفا به زندگى مخـتصر علیست از كـودكـى بـراى دفـاع از مـرام حـق آزادهاى كه بست به همت كمر علیست در ليـلـةالـمـبيت كه جاى رسول خـفت معلوم شد هر آيـنه مرد خـطر علیست دريا دلى كه پشت به دشمن نكرد و كرد در پيش دوست سينۀ خود را سپر علیست شير افكنى كه فـتنهگران در مصاف او فرياد مىزنند كه: «اين المفـر؟» علیست ديـدند قـدسـيان شبِ أسـرى به كـائـنات با حضرت رسول خدا همسفر علیست جز آن كه با حـبيب خدا در ظهور بود در روح انبـياء رسل مـسـتـتر علیست نوح و خليل و يوسف و يعقوب و شيث و هود آدم، شعيب، موسى و عيسى نگر علیست ركن و مقام و سعى صفا، مروه، عمره، حج خيف و منا و مشعر و حِجر و حَجَر علیست دنـيا و آخـرت عـلى و دين و دين على سرور على، سُرور على، سِرّ و سَر علیست روز غـديـر دست عـلى را نـبى گرفت فرمود: بعد من به همه تاج سر علیست حـجّـت عـلى، اميـر عـلى، مـقـتدا على مولا على، امام عـلى، راهـبر علیست با ماست در بهشت هر آنكس كه با علیست بر ماست آن دلى كه پُر از كينه بر علیست شور و شعور و فضل و کرامت، شرف، «کمیل» در يك نفر خلاصه شد آن يک نفر علیست
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غدیر، خاطری از گل شکـفـتهتر دارد غدیر، یک چـمـن آلالـه زیر پـر دارد غـدیـر، از سـفـر حجّـة الـوداع هـنوز هـزار خـاطــرۀ نـاب در نــظــر دارد غدیر، چشم به راه حضور مهمانیست که جان عـاشـق و چـشم خدانگر دارد چه میهمان عزیزی، که در مدینۀ وحی غـــم هــدایــت و آزادی بــشـــر دارد غـدیر گـفت: خدایا چگـونه اقـیـانـوس به سوی « برکۀ خُـم» نیّت سفر دارد؟ غدیر، جلوۀ سینا به خود گرفته، مگر از اتـفـاق شـگـفـتآوری خـبــر دارد؟ غـدیر دید، که یکصد هزار دل لرزید دل است و صحبت دلبر در او اثر دارد غدیر و صبر و سکوت نبی مسَلّم بود که پـردهدار حـرم، بـیـم پـردهدر دارد در این مکاشفه، ناگاه دست غـیب آمد که از حـقـیـقـت اســلام پـرده بـردارد امـین وحـی خـدا گـفـت: یا رسـول الله بگو که شمس جمال تو یک قمر دارد کنون که چـلّهنـشـیـنان همسفر جمعاند بگو که جامعه، حاجت به راهبر دارد بگو به حکم صریح خدا علی مولاست به هـرکـسـی کـه ولای پـیـامـبـر دارد عبادت دو جهان، ناز ضرب شصت علیست بگـو کـدام جـوانـمـرد، این هـنر دارد حدیث منزلتش را بخوان در این صحرا تــلاوت از لــب تــو لـذّت دگــر دارد بگو به عارف و عامی مراقبت بکـنند از این نهال، که هم سایه، هم ثمر دارد غـدیر و آیۀ « یا اَیُّها الرَّسول» و علی چه ارتـبـاط عـمـیـقی به یکدگر دارد دلش رضا نـشود جز به دوسـتی علی «مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد»
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
قلبی که در هوای تو گشته است بیقرار با پـای دل رسیده به خـلـوتسرای یار جایی ندیده بهتر از این روی خود زمین جایی ندیده بهتر از این روز و روزگار عـشـاق هـر کـدام طـریـقـی گـزیـدهانـد مالک میان مـعـرکه مـیـثم به روی دار از لـیـلـة الـمـبـیت گـرفـته است تا اُحـد جان کردهای فـدای پـیـمـبـر هـزار بـار خمس و نماز و روزه و حج و زکات نه از خـاکبـوسـی تـو گـرفـتـیـم اعـتـبـار عاشق میان صحن تو دشمن میان رزم گـفـتـنـد از نـگـاه تـو لا یـمـکـن الـفرار خـالـق شـبـیـه حـضـرت حـیدر نـیاوَرَد دنـیـا اگـر شـبـیـه عـلـی داشـتـی بـیــار ما را یکی از این دو کمان میکشد یقین یـا ابـروی هـلالـی تو یـا که ذوالـفـقـار سـر رفـتـه است حـوصـلـۀ سـربـدارها جاری است خون میان رگ ما چو آبشار تا در کـنـار مـهـدی تو جـان فـدا کـنـیم گرم است پشت کعبه به آن کوه استوار
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
فخر است برایش که بخـوانند فـقـیرش شاهی که به درگـاه تو افـتاد مـسـیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آنکس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطـان هم اگر بود کـشیـدند به زیرش بیمهـر تو این گـمـشده سیـارۀ تاریک آبستن رنج است؛ چه صحرا، چه کویرش دل سـوی تـو آورده پـنـاه از غـم دنـیـا این طفل یتیم است در آغـوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر مـنّـت به سـر من بـگـذار و بـپـذیـرش
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آیات محـکـمات خـدا مدح حـیدر است ذکـر لـب پـیـمـبـر ما مـدح حیدر است هر روز ما به مدح علی میشود شروع هوهوی صبح باد صبا مدح حیدر است بـايد که يک قـصـيـدۀ بیانـتـهـا سرود وقـتی تـمـام قـافـيهها مدح حـيدر است ذکـر رکـوع و سـجـدۀ ما؛ یا عـلی مدد ذکر قنوت؛ جای دعا؛ مدح حیدر است وقتی که در بهشت کسی میزند به در در گوشها به جای صدا مدح حیدر است در مدح هيچکس نـسـروديم غير از او پس شعر ما هجابههجا مدح حیدر است مدح تو صفحهصفحۀ دیوان ما شدهست ترکـیـببـنـد مـدح تو بیانتهـا شدهست تو نه خدایی و نه بشر، چـیستی علی؟ لطـفـا خـودت بیا و بگـو کـیـستی علی مـوضـوع مـنـبر هـمۀ واعـظـان شهـر اثـبـات این شده که خـدا نـیـسـتی عـلی با این که اختیار عوالم به دست توست امـا نـمـاد سـادهتـریـن زیـسـتـی عـلـی تـوحــیـد را دلایـل بـسـیـار لازم اسـت هرچند که تو یکتـنـه کـافیسـتی علی بیپرده با خدای خودت حرف میزنی وقـتـی بـرای نـافـلـه مـیایـسـتـی عـلی نهجالبلاغه خواندم و پرسیدم از خودم تو نه خدایی و نه بشر، چیستی عـلی؟ ثـبـت است بـر جـریـدۀ تـاریـخ نـام تو مبـهـوت مـانـده عـقـلِ همه در کلام تو مست از شراب کوثر نهجالبلاغه نیست هرکس که پای منبر نهجالبلاغه نیست وقـتـی بـرای فــهـم کــلام خــدا، دری آسانگـذرتـر از در نهـجالبلاغه نیست وقـتی که مـرتـضی و محـمـد بـرادرند قـرآن مگـر بـرادر نهجالبلاغه نیست؟ زیـبا نـمیشـود سـخـن هر خطیب اگر آراسـتـه به زیـور نهـجالـبلاغـه نیـست در کـارزار عـدل، صـدایی رسـاتر از فـریادهای حـنجـر نهـجالـبـلاغه نیست حق ماندنیتر است! که بعد از هزار سال زخمی به روی پیکر نهجالبلاغه نیست زیبـنـدۀ عـلـیست خـطاب «ولی» فقط تنها علیست با حق و حق با علی فقط از مهد ذکر روی لبم تا لحـد عـلیست من حقپرست هستم و حق تا ابد علیست نـام عـلـیست ذکـر دم و بـازدم هـنوز یعنی که حرف هر دم ما بیعدد علیست ننگ است، ننگ، رو به کس دیگری زدن وقتی که در جهان دم صاحبمدد علیست هرکس که با علیست، ردیف است کار او معیار در شناخت هر خوب و بد علیست در راههای سـخـت رسـیـدن به آسمان با دیگران نباش که تنهـا بـلد عـلیست ای دل به هوش باش که با این همه گناه تنها کسی که شافع ما میشود علیست شـکـر خـدا که زنـدگـی مـا هـدر نـشد پای کسی به غیر عـلی عـمر سـر نشد دنـیـا نـدارد عـاقـبـتـی جـز تـلـف شدن غیر از غـلام کـوی امـیـر نجـف شدن هرکس که با علیست در اوج شرافت است ای دل بکـوش در طلب با شـرف شدن اجـداد ما مُـحـبّ عـلـی بـودهانـد و بس یـارب روا مـدار به مـا نـاخـلـف شدن گیرم هزار مرتبه دشمن حدیث ساخت اما نـبـود حـدّ کـسی «لوکَـشَـف» شدن گردنکشان قوم عـرب خـوب واقـفـنـد مرگ است در نبرد به حیدر طرف شدن پیـغـمـبر از غـدیـر به ما یاد داده است باید به پای عشق علی جانبهکف شدن دریـا شدن کـمـال کـویـر است با عـلی هر روز، روز عید غدیر است با علی ما از الست مـست شدیم از خُـم غـدیر پس نـام مـا رقـم زده شد مـردم غـدیـر در بحـر بیـکـران ولایت شـناور است هر دل که قطرهای شده در قلزم غدیر کـاملترین شریعـت توحید، شیعـه بود وقـتـی که نازل آمده «أکـمَلـتُم» غـدیر یک غافلی بس است که سر دربیاورد از درّۀ سـقـیـفـه مـسـیــر گــم غــدیــر چـشـم حـسـود اهل خـطا کور میشود دودی اگـر به پـا شـود از هـیزم غدیر هـرگـز اسـیـر مـمـلـکـت ری نمیشود هرکس که خورد لقمهای از گندم غدیر بعد از غـدیـر هرچه در اشعار گفتهایم از مـعـجـزات حـیـدر کـرار گـفـتـهایـم با این که از بیان علی عقل عاجز است اما چهجای حرف، که بحرالمعاجز است هر آیه از کـتـاب خـداونـد مدح اوست این نکته در سـراسر آیـات بارز است یلهـای کـارزار عـرب رام میشـونـد هرجاکه ذکر او دم «هَل مِن مُبارِز؟» است شوق «فَـمـَن یَـمـُت یَرَنی» گـفتن علی حتی به روح قابضالارواح، قابض است ایراد قافیهست، ولی دست من که نیست مدح امیر عـشـق در اشعار نافـذ است هر شاعری برای علی شعر گفته است شاهد مثال حرف من این شعر حافظ است گیرم که در فنون ادب سخت ماهر است هرکس که شعر گفته برای تو، شاعر است ای دل غلام شاهِ جهان باش و شاه باش پـیـوسـتـه در حـمـایت لـطـف الـه باش آنرا که دوستی علی نیست، کافر است گو، زاهـد زمانه و گـو، شیخ راه باش امـروز زنـدهام بـه ولای تـو یـا عــلـی فـردا به روح پاک امـامـان گـواه باش [صحنو سرای شاه نجف را شبانهروز] از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش "حافـظ" طریق بنـدگی شـاه پـیـشه کن وآنگـاه در طـریق چو مردان راه باش عـالم هـنوز بر سـر عـهدیست باعلی رمز ظهور حضرت مهدیست یاعلی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آفـتاب ای آفـتاب ای آفـتـاب ای آفـتـاب روشنی داری به عمق سینههامان بینقاب مهر تو جاری به دشت سینههای خشک شد مهر تو دریای رحمت بود از عهد سراب ای خـرابـیها هـمه آبـاد از اعـجـاز تو بیشتر از این خرابم کن خرابم کن خراب گر خدا خوانم تو را کفر است، پس میخوانمت بوتراب و بوالعجائب، بوالحسن، عالیجناب گفت پیغمبر علی میزان حق و باطل است پس علی حق است و معیار است در روز حساب صوت حیدر بود در گوش سمیع مصطفی آن زمانیکه میان عرش حق شد کامیاب پس علی آمد که حتی در میان عرش هم جـلـوۀ حـیِّ تـوانـا را کشد در احـتجاب راه بیحیدر رهی تاریک و بیجان است و سرد مثل دنیایی که در عـمرش ندیـده آفـتاب گرچه خوش باشد به کام زاهد نیکو سرشت وعدۀ شیر و شکر نحر عسل جام شراب از شراب و مستی و نهر عسل شاهد مگو ما و خّم مستیم عمری از غدیر بوتراب
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
علی بر خاتم هستی نگـین است مـدار آسـمـانهـا و زمـین است نوشته دست حق بر قـلب زهرا فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی دست خدا در آستـین است علی اعجـاز قـرآن مـبـین است بـه کــوری تــمــام دشـمـنـانـش فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی با ذات رحمانی عجین است عـلی اسـتـاد جـبریل امین است خدا حک کرده بر عـرش معلا فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است علی بـالاتر از بالا نشـین است عـلی اعجـوبۀ مرد آفـرین است شــده ذکــر لـب کـل دو عــالــم فقـط حیدر امیـرالمـؤمنین است
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در همان عصری که فرمان بُرد خورشید از علی چشمهچشمه، اشک غربت خیز جوشید از علی خـطبۀ بینقـطه را کـوفه شنید اما دریغ خـطبۀ با آه را جز چاه، نـشـنید از علی موبه مو آگاه بود از سرّ عالم، حیف حیف دشمن از تعداد موی ریش پرسید از علی! شأن او را روزگار آورد پائین؛ روزگار آنچه که باید بفـهـمد را نفـهـمید از علی عدل بود و داد، داد از قوم اشباه الرجال عدل را این طایفه کِی میپسندید از علی تا قیامت هم عقیل اصرار اگر میکرد؛ باز غیر از این برخورد، برخوردی نمیدید از علی آی حاجیهای بیعت کرده! از سمت غدیر خـانه برگـردید؛ اما برنگـردید از عـلی دوخت چندین وصلۀ نو بر عبای غربتش بد به دنیایی که آخر چشم پوشید از علی
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مرمت میکـند سرمایۀ ویـران امت را بنای عدل محکم میکند ارکان امت را پس از فقدان پیغمبر خیال خلق آسودهست اگر در دست میگیرد علی سُکان امت را در این دریای پُر طوفان، علی آن نوح کشتیبان هدایت میکند کشتی سرگردان امت را خلافت با علی بر تن ردای عدل میپوشد که میزان میکند میزانِ نامیزانِ امت را علی پیداترین اعجـاز پنهـان پیمبر بود که میدانست هم پیدا و هم پنهان امت را پیمبر جان امت بود و مولا تا به تن جان داشت حفاظت کرد با شمشیرِ غیرت جان امت را مسلمانان چه میجویید در تنهایی محشر که میسنجند با حبِ علی ایمان امت را علی از سادهلوحان زخمهای بدتری خورده خدایا دور کن شر کـجاندیشان امت را میان گـودی محـراب یا در پهـنۀ میدان علی، تنها علی پس میدهد تاوان امت را
: امتیاز
|