آيهاي كه به مسئله «توسل» اشاره دارد؛ آيه ۳۵ سوره مائده است كه خداوند ميفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» اي كساني كه ايمان آوردهايد پرهيزكاري پيشه كنيد و وسيلهاي براي تقرب به خدا، انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
وسيله در آيه فوق، معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود؛ شامل ميگردد. همانطوركه حضرت علي علیهالسلام فرمودند: بهترين چيزي كه به وسيله آن ميتوان به خدا نزديك شد؛ ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صله رحم، انفاق ... ميباشد.[4]
و از آيات ديگر نيز استفاده ميشود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خداوند و درخواست حاجت از خداوند به خاطر آن وسيله، به هيچ وجه ممنوع نيست همانطور كه حضرت ابراهيم علیهالسلام از خداوند براي عمويش، طلب استغفار كرد، قرآن ميفرمايد: و استغفار ابراهيم براي پدرش (عمويش آزر) فقط به خاطر وعدههايي بود كه به او داده بود (تا وي را به سوي ايمان جذب كند) امّا هنگامي كه براي او روشن شد كه وي دشمن خداست از او بيزاري جست، چرا كه ابراهيم مهربان و بردبار است».[5] يا در سوره يوسف آيه ۹۷، زماني كه گناهان برادران يوسف آشكار شد، آنها به پدرشان گفتند: اي پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه كه ما خطاكار بوديم.
اين آيات نشان ميدهد كه انسانهاي صالح را ميتوان وسيله براي استغفار و طلب حاجت از خداوند قرار داد. اين توسل در حقيقت توجه به خداست نه غير خدا.
متوسل شدن به افراد در حقيقت توسل به مقام روحاني آنهاست كه روح خود را پرورش داده و به كمالاتي رسيدند. و روح براي بقاست نه براي فنا. لذا ميتوان به افرادي كه در قيد حيات نيستند؛ متوسل شد. عالم اهل تسنن در كتاب «وفاء الوفا» مينويسد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش و هم در عالم برزخ و هم در روز رستاخيز. عمر بن خطاب ميگويد: حضرت آدم علیهالسلام به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لي؛ خداوندا! به حق محمد از تو تقاضا میكنم كه مرا ببخش![6]
در زمان خليفه دوم سالي قحطي شد، بلال به همراه عدهاي از صحابه بر سر قبر پيامبر آمد و چنين گفت يا رسول الله! استسق لامتك... فاعفم قد هلكوا...» اي پيامبر! از خدايت براي امتت باران بفرست كه ممكن است همه هلاك شوند.[7] با وجود روايات زياد در كتابهاي اهل تسنن باز هم گروهي از آنان به مسئله توسل و شفاعت خرده ميگيرند و آن را انكار ميكنند و آن را نوعي استقلال در مقابل خداوند تلقّي ميكنند. در حالي كه از اين جمله غافل هستند كه متوسل شدن به انبياء و ائمه علیهالسلام در حقيقت متوسل شدن به خداست. و آنها عملي را جز با رضايت و اذن خداوند انجام نميدهند.
«قل لا املك لنفسي ضرّاً و لا نفعاً الا ما شاء الله؛[8] بگو! من براي خودم زيان و سودي را مالك نيستم، مگر آن چه خدا بخواهد».
علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش روح يأس را كاهش و ايجاد رابطه معنوي با خدا و اولياء الله و تحصيل رضايت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود ميآورد.
ب) زيارت قبور: يكي از عللي كه مسلمين را براي زيارت اهل قبور سوق ميدهد، اعتقاد به زنده بودن آنها است. تمام اديان و شرايع الهي، انسان را براي بقا ميدانند نه براي فنا، لذا با آمدن مرگ، جسم خاكي انسان در زير خاك نهفته ميشود، امّا روح او زنده و به جايگاه متعالي اوج ميكند.
در اين جا به اختصار به بررسي ادله زيارت قبور (اولياء الله و ديگر افراد) ميپردازيم. كه جهت تكميل بحث علاوه بر دليل قرآني از روايات و شواهد تاريخي هم استفاده مي شود:
۱. دليل قرآني
خداوند در سوره توبه آيه ۸۴ ميفرمايد: «و لا تصلّ علي احدٍ منهم مات ابداً و لا تقم علي قبره...»؛ هرگز بر هيچ يك از آنها (منافقان) كه بميرد نماز مخوان! و بر قبرش (طلب مغفرت و رحمت را) مايست، چرا كه آنها به خدا و رسولش كافر شدند و در حال فسق (و بيرون از طاعت خدا) مردند».
از اين آيه استفاده ميشود كه پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر جنازه مردگان نماز ميخواند و به زيارت آنها ميرفت و براي آنها طلب مغفرت مينمود. امّا بعداً از چنين اعمال نسبت به منافقان نهي شد.
اكثر مفسران با استدلال به اين آيه، ايستادن بر قبر و دعا كردن را عبادتي مشروع ميدانند، اگر چنين نبود خداي سبحان نهي از اين عمل را مخصوص كافر نميكرد.[9]
۲. دليل روايي
روايتهاي فراواني از اهل بيت عصمت و طهارت به ما رسيده كه استحباب زيارت اهل قبور مخصوصاً زيارت ائمه اطهار علیهالسلام را ميرساند، نمونههايي از آن روايات را متذكر ميشويم.
الف. انس بن مالك از پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل ميكند كه پيامبر فرمودند: «شما را از زيارت قبور نهي ميكردم (امّا امروز ميگويم) قبور را زيارت كنيد كه شما را به ياد مرگ مياندازد.[10]
ب. عايشه روايت ميكند كه حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: جبرئيل نزدم آمد و گفت: پروردگارت به تو امر ميكند كه در قبرستان اهل بقيع حاضر شوي و برايشان طلب آمرزش كني...».[11]
ج. حضرت علي علیهالسلام هنگام زيارت قبور در كوفه فرمود: «السلام عليكم يا اهل الدّيار من المؤمنين و المسلمين و...».[12]
د. استحباب زيارت امام حسين علیهالسلام و امام رضا علیهالسلام و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم از منابع شيعه از حد تواتر گذشته است.
روايات فوق نشان ميدهد كه زيارت اهل قبور، مورد تأييد و تأكيد اهل بيت علیهالسلام بوده است.
۳. شواهد تاريخي
زيارت قبور در اسلام تاريخ ديرين دارد، زيرا پايه گذار زيارت قبور مسلمين پيامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بودند و گروهي از وهابيون اعتقاد به زيارت قبور ندارند وآن را شرك ميخوانند. در حالي كه با مراجعه به منابع اصيلشان و كتابهاي تاريخي در مييابيم كه آنها نيز به مسئله زيارت قبور پرداختهاند.
الف. محمد بن سعد در الطبقات الكبري نقل ميكند كه «در واقعه حديبيه (سال ششم هجري) پيامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برسر قبر آمنه رفت و بر آن گريست و به مرمت و بازسازي آن پرداخت و هم چنين پس از حجه الوداع نيز به زيارت قبر مادرش آمنه رفت.»[13]
ب. بيهقي و محدثان ديگر نقل كردهاند كه حضرت رسول قبور شهدا را در احد زيارت كرد.[14]
ج. درباره حضرت علي علیهالسلام نوشتهاند كه ايشان به قصد زيارت حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ بيرون ميرفت و بر سر مزار آن حضرت گريه ميكرد و براي آن حضرت دعا ميكرد.[15]
د. تاريخ به ما نشان ميدهد كه زيارت امام حسين علیهالسلام از شور انگيزترين زيارتها بود و مورد تأكيد و تشويق امامان بوده است و از سال ۶۱ هجري تا سال ۱۳۲ هجري (كه انقراض بني اميه بوده) شيعيان تحت فشار حكومت نتوانستهاند زيارت كنند باز هم به عشق آن آقا و از راه مخفيانه به زيارت آن شهيد ميرفتهاند. و كاروان زيارت آن حضرت در طول تاريخ تشيع از حركت باز نايستاد.[16]
[1] . قاموس قرآن، سيدعلي اكبر قرشي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ذيل ماده «وسل».
[2] . همان،ذيل ماده «شفع».
[3] . تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، دارالكتب الاسلاميه، تهران، ج ۱، ص ۲۲۳.
[4] . نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰.
[5] . توبه، ۱۱۴.
[6] . به نقل از تفسير نمونه، ج ۴، ص ۳۶۷؛ وفاء الوفاء، ج ۳، ص ۳۷۱.
[7] . به نقل از تفسير نمونه، ج ۴، ص ۳۶۹؛ وفاء الوفاء، ج ۳، ص ۳۷۱.
[8] . يونس، ۴۹.
[9] . مجمع البيان، فضل بن حسن طبرسي، انتشارات اسماعيليان، قم، ذيل آيه ۸۴، سوره توبه؛ الميزان، علامه طباطبايي، انتشارات اسراء، قم، ذيل آيه فوق؛ تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ذيل آيه فوق.
[10] . علامه اميني، الغدير، ج ۵، ص ۱۶۶، به نقل از حاكم در المستدرك،ج ۱، ص ۳۷۵.
[11] . همان.
[12] . همان.
[13] . شوق ديدار، دكتر محمد مهدي ركني، انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد، چ ۴، ۱۳۸۱، ص ۱۹ به نقل از بحار الانوار، مجلسي، ج ۱۰، ص ۴۴۱.
[14] . همان.
[15] . كشف الاسرار وعدة الابرار، رشيد الدين ميبدي، ج ۱، ص ۶۲۶.
[16] . ر.ك: كامل الزيارات، ص ۱۲۶؛ و ر.ك: خصائص الحسين، شوشتري، نبي الزهرا، قم.