
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی

آیا حمله و جسارت به خانۀ حضرت زهرا در دهه اول ربیع الأول بوده است؟
یکی از ابهامات و شبهات مهم جامعۀ امروز بحث مهم زمان دقیق حمله و جسارت به خانۀ حضرت زهرا و ترتیب زمانی وقوع حوادثی است که منجر به شهادت آن حضرت گردید. متأسفانه امروزه تصور رایج در بین مردم آن است که جنایات شرم آوری همچون هجوم به خانه آن حضرت و آتش زدن درِ خانه ایشان و مصدومیت شان که منجر به شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها گردید تنها چند روز پس از رحلت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم ( دهه اول ربیع الاول ) رخ داده که به نظر میرسد نادرست باشد زیرا این برداشت غلط دارای اشکالات و ابهامات متعدد تاریخی و منطقی است که در این مقاله به آن میپردازیم. یکی از دلایلی که وقوع حوادث منجر به شهادت صدیقه طاهره در دهه اول ربیع الاول را با چالش مواجه میکند این است که: با وجود آن همه مهاجر و انصار حاضر در مدینه، چرا هیچ کدام اقدامی عملی برای جلو گیری از حمله و جسارت به خانه حضرت زهرا انجام ندادند؟ چرا همگان تنها نظاره گر حمله به خانه صدیقه طاهره سلاماللهعلیها بودند؟ آیا سکوت تمامی آنان به هنگام غصب حق جانشینی امیرالمومنین و غصب فدک، معقول است؟ چگونه ممکن است امیرالمؤمنین علیهالسلام همسرش را با وجود سقط جنین و ضعف جسمی ناشی از مصدومیت، برای یاری طلبی، شب های متوالی به در خانه ساکنان مدینه برده باشد؟ با توجه به فاصله دو ماه و نیم یا سه ماه بین زمان حمله و مجروح شدن حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها تا شهادت ایشان، آیا امکان ندارد مسئله دیگری موجب شهادت ایشان شده باشد؟ بر اساس مدارک و مستندات تاریخی برخلاف آنچه در جامعه جا افتاده است، حوادث تلخ حمله و جسارت به خانۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها و حواشی آن در دهه اول ربیع الاول (چند روز پس از رحلت پیامبر اکرم صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم ) رخ نداده است، بلکه مدارک حکایت از فاصلۀ زمانی این جنایات دارد. اکنون این سوال مطرح است که تاریخ و ترتیب حوادثِ پس از شهادت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، که منجر به شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها شد، چگونه بوده است؟ در ادامه، با بررسی روایات و نیز شواهد تاریخی، سعی خواهیم کرد تصویری دقیق و قریب به واقع از سیر و ترتیب این حوادث ارائه کنیم. برای آنکه بدانیم این وقایع در چه روزهایی به وقوع پیوسته؛ ابتدا لازم است بدانیم تاریخ دقیق شهادت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم چه زمانی بوده است. روایات وارده در مورد تاریخ شهادت و نحوه غسل دادن، نماز میت و تدفین رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم تمام مورخین روز شهادت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم را دوشنبه هنگام ظهر[1] اعلام کردهاند در حالی که سر آن حضرت بر دامان امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیهالسلام بود،[2] اما در تاریخ شهادت آن حضرت سه گزارش متفاوت وجود دارد. الف) علمای بزرگ شیعه، همچون شیخ مفید و شیخ طوسی رحلت را در ۲۸ صفر میدانند[3] ب) مرحوم کلینی، شیخ طوسی - در قول دیگرش- ابن سعد، بلاذری، واقدی و خلیفه بن خیاط، تاریخ شهادت ایشان را دوازدهم ربیع الاول ذکر کردهاند[4] ج) ابن ابی ثلج، محدث اربلی، طبری و یعقوبی نیز با استناد به روایت وارده از امام رضا علیهالسلام و امام باقر علیهالسلام تاریخ شهادت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم را دوم ربیع الاول ذکر کردهاند. [5] اما در خصوص نحوۀ غسل و نماز بر آن حضرت برخی از محققان پس از ارائه احادیث متعدد، این گونه نتیجه گیری میکنند که پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، حضرت علی علیهالسلام به تنهایی مشغول غسل ایشان شد و هیچ کس با ایشان (بجز در آوردن آب ) در این امر مهم مشارکت نداشت [6] امیرالمؤمنین پس از غسل، بدن رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم را کفن کردند و تنها بر بدن ایشان نماز خواندند، درحالی که سایر مردم مشغول به امر خلافت بودند [7] با توجه به دستور رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به امیرمؤمنان علیهالسلام مبنی بر رها نساختن بدن ایشان از زمان رحلت تا زمان دفن، میتوان نتیجه گرفت که زمان غسل، با فاصله اندکی پس از رحلت و به هنگام زوال بوده است. توطئه سقیفه بنی ساعده در غصب حق امیرالمؤمنین علیهالسلام و بیعت گرفتن برای ابوبکر تعدادی از مردان قبیلههای اوس و خزرج در عصر همان روز شهادت پیامبر در حالی که حضرت علی مشغول غسل، کفن، نماز میت و مقدمات تدفین پیامبر بود، در محلی بنام سقیفه بنی ساعده جمع شدند و گفتند: پس از رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم ، امر را بر عهده سعد بن عباده (رئیس قبیله خزرج) میگذاریم [8].اما عُوَیم بن ساعده، که از قبیله اوس بود، به خلافت سعد بن عباده اعتراض کرد. در نتیجه، او را از سقیفه بیرون انداختند [9] او با فردی بنام مَعْن بن عدی بلوی نزد عمر رفتند، سپس هر سه نفر با نگرانی نزد ابوبکر رفتند و او را خبردار کردند؛ بعد هر ۴ نفر به طرف سقیفه به راه افتادند و در راه ابوعبیده جراح نیز به آنان اضافه شد[10]. در سقیفه ابوبکر ضمن سخنرانی گفت: «من با خلافت عمر یا ابوعبیده راضی ام». برخی از انصار گفتند: امیری از ما و امیری از شما. هرگاه یکی مُرد، آن دیگری امیر شود و به همین صورت، یک امیر از ما و پس از مرگش امیری از شما. ابوبکر این سخن را نپذیرفت و نزاع بالا گرفت پس از بحث های طولانی و جنجالی بشیر بن سعد گفت من با ابوبکر بیعت میکنم. به دنبال این سخن، افراد قبیله اوس که در جلسه حضور داشتند نیز از ترس اینکه مبادا خلافت به خزرجیان برسد با ابوبکر بیعت کردند[11] ابن ابی الحدید به نقل از بَراء بن عازِب مینویسد: علی علیهالسلام به همراه عدهای از بنی هاشم مشغول غسل رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بودند و من از شدت غصه و ناراحتی مصیبت وارد شده و از ترس اینکه مبادا خلافت را از دست بنی هاشم خارج سازند، بین این گروه و مسجد در رفت و آمد بودم. در این اثناء خبر رسید که عدهای در سقیفه اجتماع کردهاند. ناگهان عمر و ابوبکر غیبشان زد. سپس خبر رسید که با ابوبکر بیعت کردهاند. طولی نکشید که عمر، ابوعبیده جراح و عدهای از اهل سقیفه را به همراه ابوبکر دیدم که به راه افتادهاند و هر که را میبینند دستش را گرفته، به عنوان بیعت به دست ابوبکر میدهند، خواه راضی به چنین عملی باشد یا از آن اکراه داشته باشد. به سرعت خود را به بنی هاشم رساندم. و با فریادی بلند آنان را از نقشه شوم عمر و ابوبکر آگاه ساختم[12]. ابوبکر و همرانشان پس از بیعت اجباری عدهای از مردم در کوچهها وارد مسجد النبی شدند، درحالی که عمر مرتب و فریاد میزد: مردم با ابوبکر بیعت کردهاند! پس از آن ابوبکر بر منبر رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم نشسته و خطبهای خواند [13] در این حال ابوذر که از مسئله بیعت آگاهی یافته بود، به مسجد رفته و طی سخنانی مردم را به اطاعت از حضرت علی علیهالسلام و عمل به وصیت پیامبر اکرم صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم دعوت کرد [14] بنا بر نقل طبری و دیگران در روز شهادت پیامبر، تعدادی از مردان قبیله «بنی اسلم»، از اعراب خارج مدینه، برای تأمین آذوقه به مدینه آمده بودند، آنان در بین راه با بیعت گیران برخورد کردند. عمر به ایشان گفت: اگر در بیعت گرفتن از مردم ما را یاری کنید در عوض، آذوقه شما را به قیمت ارزان تر تأمین خواهیم نمود. آنان نیز پذیرفته، چوب به دست به راه افتادند، تعداد آنان به حدی زیاد بود که کوچههای اطراف مسجد النبی از آنان پُر گردید [15] شیخ مفید مینویسد آنان هر که را میدیدند، گرفته، به زور و کشان کشان برای بیعت نزد ابوبکر میآوردند و به زور از او بیعت میگرفتند[16] بنا بر گزارش ابن ابی الحدید این روندِ بیعت گیری( به زور چماق و تهدید) تا شب ادامه یافت و با فرارسیدن شب، آنان به منازل خود بازگشتند [17]. روز بعد از شهادت پیامبر؛ تثبیت بیعت سقیفه بنا بر گزارش طبری، ابن هشام و دیگران صبح روز بعد شهادت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم عمر و ابوعبیده جراح ابوبکر را به مسجد بردند و برای او از مردم بیعت گرفتند [18] هرچند ابن هشام نوشته که عصر روز سه شنبه برخی از حاضران سقیفه پس از اقامه نماز ظهر، برای غسل و کفن پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به منزل ایشان آمدند [19] اما اکثر مورخین همچون شیخ مفید و ابن شهرآشوب و دیگران نوشتهاند، بسیاری از مهاجران و انصار در نماز و مراسم تدفین رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم حضور نداشتند و دلیل آن سرگرمی آنان به انتخاب خلیفه بود[20] ابن ابی شیبه (متوفای ۲۳۵ ق) نیز به حضور نداشتن ابوبکر و عمر در تدفین پیامبر تصریح دارد. او به صورت ضمنی، به حضور نداشتن انصار نیز اشاره مینماید. که با توجه به تواتر اسناد در این خصوص و گزارش نقل شده از عاشیه غیبت ناموجّه ابوبکر، عمر و اهل سقیفه در غسل، تدفین، نماز و دفن پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم صحیح تر است. چرا بدن مطهر پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم با تاخیر دفن شد؟ بنا بر آنچه در کتب تاریخی آمده است نکات زیر را میتوان به عنوان دلایل تاخیر در دفن بدن مطهر پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم اعلام کرد: ۱ـ خواندن نماز بر بدن مطهر پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به صورت انفرادی و بدون امام جماعت بوده؛ چنانچه در برخی منابع نیز تصریح شده مردم نه به صورت یکجا، بلکه گروه گروه و دسته دسته برای اقامه نماز میآمدند و بر بدن مطهر پیامبر نماز میخواندند [21] مرحوم کلینی به نقل از امام صادق علیهالسلام میفرمایند: بعد از غسل و کفن کردن پیامبر توسط علی علیهالسلام، ایشان خطاب به مردمی که حاضر بودند فرمودند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم إِمَامٌ حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ قَالَ إِنِّي أُدْفَنُ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي أُقْبَضُ فِيهَا ثُمَّ قَالَ عَلَى الْبَابِ فَصَلَّى عَلَيْهِ ثُمَّ أَمَرَ النَّاسَ عَشَرَةً عَشَرَةً يُصَلُّونَ عَلَيْهِ ثُمَّ يَخْرُجُونَ. ای مردم رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم امام و راهبر ما بود در زمان حیات و بعد از مرگش، مطابق وصیت خود رسول خدا؛ ایشان را در همان حجرهای که رحلت کردند دفن میکنیم، سپس مقابل درب حجره ایستادند و مردم ۱۰ نفر ۱۰ نفر وارد حجره شده و بر بدن مطهر پیامبر نماز خوانده و خارج میشدند [22] همچنین ابن شهر آشوب به نقل از امام باقر علیهالسلام نوشته: مردم ۱۰ نفر۱۰ نفر وارد حجره شده و بر بدن مطهر پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم نماز خواندند، اقامه نماز عصر روز دوشنبه، شب سه شنبه و روز سه شنبه ادامه داشت اما اهل سقیفه علیرغم اینکه حضرت علی علیهالسلام افرادی را به دنبال آنان فرستاده بود بر بدن مطهر پیامبر حاضر نشدند. [23] بیشتر مورخان و سیره نویسان متقدم بر این عقیدهاند که پیامبر در شب چهارشنبه به خاک سپرده شد [24] ۲ـ کتب تاریخی نوشتهاند: افراد حاضر در منزل رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم برخی را به دنبال حفاران قبر در مدینه (ابوعبیده جراح و ابوطلحه ) فرستادند تا آنان را یافته و برای حفر قبر رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم حاضر سازند [25] از این گزارش معلوم میشود بسیاری از صحابه مشغول تعیین خلیفه بودهاند و در مراسم تدفین پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم حضور نداشتند. با توجه به روایات ذکر شده معلوم میشود که ابوبکر، عمر، عایشه و دیگر مدعیان خلافت در مراسم غسل، تکفین و تدفین پیامبر حضور نداشتند و سرگرم تعیین خلیفه بودند شاید مهم ترین سند این موضوع اعتراف خود عایشه است که ابن هشام و ابن سعد آن را نقل کردهاند که عایشه گفته: ما متوجه دفن رسول خدا نبودیم تا اینکه در دل شب چهارشنبه صدای بیل ها را شنیدیم [26] اولین اقدام حضرت علی در باز پس گیری غصب جانشینی پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم سُلیم بن قیس در کتابش به نقل از سلمان فارسی مینویسد حضرت علی علیهالسلام پس از فارغ شدن از دفن پیامبر به مدت سه شب در حالیکه همسرش حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را بر مرکبی سوار کرده و دست حسنین علیهالسلام را گرفته بود، به در خانه تمام کسانی که در بدر حضور داشتند، مراجعه و ضمن یادآوری سخنان رسول خداصَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم از آنها طلب یاری میکردند که از میان آنان، چهل و چهار نفر پاسخ مثبت دادند و بنا شد فردای آن شب، همگی سر تراشیده در وعده گاه حاضر شوند؛ اما از میان این جمع، تنها چهار نفر، یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر بر سر قرار حضور یافتند! این اقدام، دو شب دیگر نیز تکرار شد، ولی بر آن چهار نفر، کسی افزوده نشد! از این رو، امیرالمؤمنین علیهالسلام مشغول جمع آوری قرآن شدند [27] با توجه به گزارش سلیم بن قیس میتوان گفت که احتمالا حضرت شب پنج شنبه تا شب شنبه؛ (اول تا سوم ربیع الأول) این کار را انجام دادهاند. البته شیخ مفید گزارش دیگری نقل کرده و مینویسد: بعد از آنکه حضرت زهرا سلاماللهعلیها با ابوبکر بر سر بازپس گیری فدک احتجاج نمود و با وجود ادلۀ قرآنی و شهادت اُمّ ایمن و حضرت علی علیهالسلام مبنی بر بخشش فدک توسط پیامبر به حضرت زهرا سلاماللهعلیها؛ عمر مانع از باز گرداندن فدک به حضرت شد؛ شیخ مفید به نقل از امام صادق علیهالسلام مینویسد؛ ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ علیهالسلام مَعَهَا سپس فاطمه سلاماللهعلیها از نزد ابوبکر بیرون رفت آنگاه فاطمه در حالیکه حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام همراه او بودند چهل بامداد هر روز به در خانههای انصار و مهاجرین میرفتند و آن حضرت به مردم می فرمود: وَ هِيَ تَقُولُ يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بِبَيْعَتِكُمْ ای انصار و ای مهاجرین خدا را یاری کنید من دختر پیغمبرتان هستم، با پیامبر اکرم صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بیعت کردید و پیمان بستید که باز دارید او و فرزندانش را از هرآنچه خود و فرزندانتان را باز می دارید اکنون به پیمان خود وفا کنید. [28] ( البته بعضی از علما معتقدند عدد چهل اینجا بیشتر به منظور کثرت بوده والا تعداد روزها کمتر از عدد چهل است) جمع آوری قرآن توسط امیرمؤمنان علیهالسلام در چه ایامی بوده است امیر مومنان علی علیهالسلام بنا بر وصیت و دستور پیامبر مأمور شدند در اولین فرصت ممکن نسبت به جمع آوری قرآن اقدام نمایند لذا یکی از اقدامات مهم امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، جمع آوری قرآن بود. شایان ذکر است که براساس شواهد موجود، علی علیهالسلام قرآن در زمان رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم تقریباً جمع آوری کرده بود، اما آنچه امیرمؤمنان علی علیهالسلام از سوی رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بدان مأموریت یافت، جمع آوری و مرتب کردن قرآنی بود که از سوی رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم املاء و توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام کتابت شده و مشتمل بر نکات تفسیرگونه و تأویل آیات و برخی توضیحات مربوط به ویژگی هایی همچون ناسخ و منسوخ، و محکم و متشابه و مطالب خارج از متن قرآن بود. با توجه به اینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام تنها باید مکتوبات پیشین را تنظیم میکرد و اجزای این قرآن در زمان رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم کتابت شده بود، طبعاً فراهم کردن آن به زمان زیادی نیاز نداشته است. مدتِ جمع آوری این قرآن را برخی از مورخین همچون ابن ندیم سه روز عنوان کردهاند. اما درباره تاریخ جمع آوری این مصحف دو احتمال و نتیجه گیری وجود دارد: الف) میتوان از روایت سلیم بن قیس از سلمان چنین نتیجه گرفت که از اولین اقدامات امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از مراجعات شبانه به در خانه صحابه و یأس از همراهی آنان، جمع آوری قرآن بوده است و چنانکه گذشت مراجعات شبانه تا سه شب ادامه داشت، و اگر جمع آوری قرآن نیز سه روز طول کشیده باشد طبعاً عرضه قرآن بر اصحاب باید هفت روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داده باشد. به بیان دقیق تر، امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از شب چهارشنبه، که از تجهیز و تدفین جنازه رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم فارغ گشتند، از شب پنج شنبه این امکان برایشان فراهم شد که به مقابله عملی با توطئه سقیفه برخیزند؛ ازاین رو، شب های پنج شنبه، جمعه و شنبه را به همراه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها و حسنین علیهالسلام به در خانه مهاجران و انصار رفتند و پس از یأس از یاری آنان، از روز شنبه تا دوشنبه به کار جمع آوری قرآن مشغول شدند. ب) احتمال دوم آن است که امیرالمؤمنین علیهالسلام بلافاصله پس از دفن پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم یعنی از همان روز چهارشنبه، به جمع آوری قرآن مشغول شدند. لذا آن حضرت طی سه شبانه روز اول، علاوه بر جمع قرآن، به در خانه بدریون نیز میرفتند، اما طی سه روز بعد، فقط به جمع قرآن مشغول بودند که با پذیرش این نتیجه گیری سخن یادشده از ابن ندیم مبنی بر جمع آوری قرآن طی سه روز هم همخوانی خواهد داشت. با عنایت به مطالب فوق الذکر، امیرالمؤمنین علیهالسلام قرآن جمع آوری شده خود را روز سه شنبه طی خطبهای ( خُطْبَةُ الْوَسِيلَة) در مسجد النبی بر اصحاب و غاصبان خلافت عرضه کردند؛ یعنی همان تاریخی که در روایت کلینی به نقل از امام باقر علیهالسلام بدان تصریح شده است. در این روایت آمده است: قَالَ اسْمَعْ وَ عِ وَ بَلِّغْ حَيْثُ انْتَهَتْ بِكَ رَاحِلَتُكَ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام خَطَبَ النَّاسَ بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ سَبْعَةِ أَيَّامٍ مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم وَ ذَلِكَ حِينَ فَرَغَ مِنْ جَمْعِ الْقُرْآنِ وَ تَأْلِيفِه امیرالمؤمنین علیهالسلام هفت روز پس از وفات رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم و پس از فراغت از جمع قرآن، همراه با ایراد خطبهای( خُطْبَةُ الْوَسِيلَة) آن را بر مسلمانانِ مدینه عرضه کردند و بنا به نقل سلمان، این کار در مسجد نبوی انجام گرفت و با کارشکنی و نپذیرفتن ابوبکر و عمر مواجه گردید، از این رو، امام علیهالسلام آن قرآن را به منزل بازگرداندند [29] نقشه شوم ابوبکر و عمر برای تثبیت جایگاه غصب شده غاصبین جانشینی پیامبر بعد از اقدام نامشروع خود به تکاپو افتادند تا برای تثبیت قدرت نامشروع خود با اقدامی زیرکانه، لشکر اسامه را به حرکت در آوردند[30] لذا ابوبکر تا توانست مردان شهر مدینه و قبایل اطراف آن را همراه لشکر اسامه فرستاد و تنها عده قلیلی را آن هم به اندازه محافظت از قبایل باقی گذاشت[31] طبری، ابن جوزی، ابن کثیر و نویری نیز در این خصوص مینویسند: « پس از درگذشتِ رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، جارچیان ابوبکر فریاد میزدند: هیچ یک از لشکریان اسامه در مدینه باقی نمانند و همه آنان باید به لشکرگاه در منطقه جرف بروند[32] همچنین برخی منابع اولین فرمان ابوبکر پس از غصب خلافت را حرکت لشکر اسامه دانستهاند [33] زمان دقیق حرکت لشکر اسامه از مدینه: متأسفانه تاریخ دقیق حرکت لشکر اسامه به درستی معلوم نیست اما بعضی از مورخین و تاریخ شناسان معتقدند که گزارش مقریزی درباره زمان حرکت لشکر اسامه نیز به گونهای است که حکایت از بدون فاصله بودن «بیعت مردم با ابوبکر» و «حرکت لشکر اسامه» دارد[34] چنانچه ابن عساکر نیز به حرکت لشکر اسامه پس از دفن پیامبر خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم تصریح دارد [35] این در حالی است که واقدی تاریخ اعزام، یعنی خروج سپاه اسامه از مدینه را اول ربیع الثانی، یعنی قریب یک ماه پس از رحلت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم دانسته است [36]سید بن طاوس نیز در الیقین از اختلاف اسامه با ابوبکر و نامۀ تند او به نامه فرمان حرکت ابوبکر سخن گفته است [37] در ثانی به نظر ما ( نوسینده مقاله در سایت آستان وصال) خطبه فدکیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها نیز مؤید این مطلب است که در زمان خطبه انصار و مهاجرین در مدینه بوده و در مسجد حاضر بودهاند!! زیرا در مقدمه خطبه اینگونه آمده: أَنَّ فَاطِمَةَ سلاماللهعلیها لَمَّا بَلَغَهَا إِجْمَاعُ أَبِي بَكْرٍ عَلَى مَنْعِهَا فَدَكاً چون خبر رسيد بفاطمه سلاماللهعلیها كه أبو بكر اصرار دارد بر غصب فدك لَاثَتْ خِمَارَهَا وَ أَقْبَلَتْ فِي لَمِيمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَجُرُّ أَدْرَاعَهَا تَطَأُ فِي ذُيُولِهَا مَا تَخْرِمُ مِنْ مِشْيَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم چادر بر سر مبارك گرفته با خدمه و چند تن از زنان قوم كه شقه چادرش نگاه مي داشتند از خانه خارج شدند و راه می رفت مثل راه رفتن رسول اللَّه صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم حَتَّى دَخَلَتْ عَلَى أَبِي بَكْرٍ وَ قَدْ حَشَدَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ تا آمد نزد أبو بكر و آنجا مهاجر و أنصار بسيار حاضر بودند،[38] سخنان خود حضرت زهرا نیز سند دیگری بر حضور انصار و مهاجرین است آنجا که آنها را دعوت به قیام و بازپس گیری حق خود میکنند و میفرمایند: آن گاه رو بسوى انصار کرده و فرمودند: یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! اى گروه نقباء( انصار)، و اى بازوان ملت، اى حافظان اسلام، مَا هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ این ضعف و غفلت در مورد حق من و این سهل انگارى از دادخواهى من چرا؟ اَما کانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم اَبی یَقُولُ: اَلْمَرْءُ یُحْفَظُ فی وُلْدِهِ»، آیا پدرم پیامبر نمیفرمود: حرمت هرکس در حفظ حرمت فرزندان او حفظ میشود. حضرت زهرا سلاماللهعلیها در فرازهای بعدی خطبه فدکیه دوباره انصار را مورد خطاب قرار داده و میفرمایند: ایهاً بَنی قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدى وَ مَجْمَعٍ، اى پسران قیله (گروه انصار) آیا نسبت به میراث پدرم مورد ظلم واقع شوم در حالى که مرا میبینید و سخن مرا میشنوید، و داراى انجمن و اجتماعید، تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ، صداى دعوت مرا همگان شنیده و از حالم آگاهى دارید، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، و داراى نفرات و ذخیرهاید، و داراى ابزار و قوهاید، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، تُوافیکُمُ الدَّعْوَةُ فَلا تُجیبُونَ، صداى دعوت من به شما میرسد ولى جواب نمیدهید، وَ تَأْتیکُمُ الصَّرْخَةُ فَلا تُغیثُونَ، و ناله فریاد خواهیم را شنیده ولى به فریادم نمیرسید، وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْکِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیْرِ وَ الصَّلاحِ، در حالى که به شجاعت معروف و به خیر و صلاح موصوف میباشید، [39] لذا با عنایت به مطالب فوق به نظر صحیح تر آن است که حرکت لشکر اسامه بلافاصله بعد از بیعت نبوده بلکه همانگونه که گذشت صدور فرمان حرکت بلافاصله بعد از بیعت مردم بوده است اما زمان حرکت بعد از خطبه فدکیه و بین تاریخ های ۱۳ ربیع الاول ( زمان خطبه حضرت) تا اول ربیع الثانی بوده است. یکی دیگر از نقشههای شوم ابوبکر در خلال اعزام مردم به لشگر اسامه این بود که نیروهای مورد نیاز خود را از لشکر اسامه خارج و در مدینه نگاه داشت که بارزترین این افراد عمر بن خطاب بود [40] از سوی دیگر، ابوبکر تا میتوانست مردانی را که توانایی شرکت در درگیری های احتمالی شهر مدینه را داشتند به همراه لشکر گسیل داشت. بر اساس گزارش های موجود، غالب بزرگان، جنگ جویان و نام آوران مسلمان در این لشکر حضور داشتند[41] بدین سان، ابوبکر با کنار هم قرار دادنِ و ساماندهی طرف داران خویش در مدتی که اکثر مردم شهر مدینه و اطراف آن حضور نداشته و به لشگر اسامه رفته بودند، به راحتی پایههای قدرت نامشروع خود را مستحکم ساخت. ابوبکر پس از فرستادن افرادی که ممکن بود مقابل زیاده خواهی های او بایستند به لشکر اسامه، اینبار به فکر جذب نیرو از داخل منازل افتاد. درباره زمان دقیق انجام این کار، نمیتوان اظهارنظر قطعی نمود، اما مسلم آن است که این اقدام در نبود لشکریان اسامه صورت گرفته است. بنا به نقل طبری، با حرکت لشکر اسامه و خالی شدن شهر مدینه و اطراف آن از مردان، ابوبکر اقدام به تقسیم اموالی بین زنان شهر مدینه کرد[42]. این عمل یعنی همان یارگیری از منازل و زنان شهر. جوهری نیز در این خصوص (بنا به نقل ابن ابی الحدید ) مینویسد: پس از بیعت مردم با ابوبکر، او اموالی را بین زنان مهاجران و انصار تقسیم نمود. از جمله سهمی را توسط زید بن ثابت نزد یکی از زنان بنی عدی بن نجار فرستاد، اما آن زن سهمش را نپذیرفت و آن را بازگرداند و گفت: آیا به من رشوه میدهید که دین مرا از من بگیرید؟ به خدا سوگند، هرگز از آن سهم برنخواهم داشت. از دیگر نقشههای شوم ابوبکر و عمر برای تثبیت خلافت نامشروع خود، تصرف منابع مالی اهل بیت علیهالسلام بود، منابع تاریخی تصریح کرده اند: ابوبکر و عمر به قصد جلوگیری از اقدامات امیرمؤمنان علیهالسلام در براندازی حکومتشان، به تصرف آنچه امیرمؤمنان علیهالسلام در اختیار داشت، اقدام نمودند؛ زیرا به عقیده آنان، انسانی که منابع مالی در اختیار ندارد همتش کاهش یافته، احساس حقارت میکند و با اشتغال به کسب و کار، از طلب مُلک و ریاست فاصله میگیرد [43] با این توطئۀ شوم و نقشۀ پلید، غصب اموال اهل بیت پیامبر خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به شرح زیر آغاز شد: الف ـ غصب زمینهای فدک که به دستور خداوند و توسط پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به حضرت فاطمه سلاماللهعلیها واگذار شده بود. ب ـ تصرف آنچه از محصولات و یا سرزمین خیبر توسط پیامبرخدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم برای اهل بیت علیهالسلام قرار داده شده بود [44] ج ـ مصادرۀ خمس و فیء که بر اساس نص صریح قرآن از آنِ اهل بیت علیهالسلام بود. د ـ صدقات موجود در روستاهای اطراف مدینه و به طور خاص، مزرعه «بانقیا» (در یکی از روستاهای اطراف مدینه) که از آنِ امیرالمؤمنین علیهالسلام بود یا سرپرستی آنان به ایشان واگذار شده بود. ابوبکر به منظور تصرف صدقاتِ یاد شده، شخصی به نام «اشجع بن مزاحم ثقفی» را همراه سی تن از بهترین جنگ جویان قبیله ثقیف مأمور به این کار کرد [45] علامه مجلسی مینویسد انتخاب این شخص را میتوان هدفمند دانست؛ چرا که برادر وی در جنگ هوازن به دست امیرمؤمنان علیهالسلام کشته شده بود و انگیزۀ انتقام گیری داشت [46]، شرح چگونگی غصب فدک و حوادث بعد از آن همانگونه که گفتیم یکی از اقدامات شوم ابوبکر برای تثبت خلافتش غصب فدک بود؛ او ده روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم ( یعنی حداقل ۸ ربیع الاول ولی اگر روایت دوم و سوم شهادت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم را بپذیریم آنگاه ۱۲ یا ۲۲ ربیع الاول خواهد بود) افرادی را برای تصرف فدک و اخراج کارگزاران حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها، که در آن مشغول کار بودند، اعزام کرد [47] ابن ابی الحدید تنها کسی است که به زمان دقیق غصب فدک اشاره کرده و مینویسد: ماجرای غصب فدک، ده روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، اتفاق افتاد. با غصب ظالمانۀ منابع مالی امیرمؤمنان علیهالسلام و حضرت زهرا به ویژه فدک، از روز دهمِ بعد از شهادت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، اقدامات امیرمؤمنان علیهالسلام و حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها برای باز پس گیری حقوق حقۀ خود آغاز شد که از آن جمله میتوان به حضور امیرمؤمنان علیهالسلام به عنوان شاهد، و آمدن حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها به مسجدالنبی و ایراد خطبه در همین ایام، اشاره کرد. مفسرین شیعه [48] و مفسرین اهل تسنن [49]، در ذیل آیه «وَ آت ذَا الْقرْبی حقَّهُ» (اسراء: ۲۶) تصریح کردهاند که پس از نزول این آیه پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به دستور خداوند فدک را به حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها هدیه دادند، و این امر حکایت از آن دارد که غالب مهاجران و انصار از قضیه اطلاع داشتند، اما به رغم این شیوع و به سبب اصرار ابوبکر بر آوردن شاهد، حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها به ناچار، امیرمؤمنان علیهالسلام و امّ ایمن را به عنوان گواه، نزد ابوبکر بردند. بازگشت لشکر اسامه و بالاگرفتن اعتراضات به خلافت ابوبکر بنا بر گزارش بلاذری و یعقوبی مدت زمان رفت و برگشت سپاه اسامه ۶۰ روز بوده [50] طبری نیز در این باره مینویسد: آنان ۴۰ روز در آنجا (مناطق جنگی ذوالمره، و قبایل قضاعه و ابل) ماندند تا تمامی آنچه را رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم به آنان امر کرده بود انجام دهند، سپس به مدینه بازگشتند و این مدت (۴۰ روز) بجز ایام رفت و برگشت آنان است [51] ابن کثیر نیز زمان رفت و آمد آنان را بین ۴۰ تا ۷۰ روز میداند [52] این سخن با کلام طبری، که تنها مدت اقامت آنان در مناطق جنگی، بدون احتساب زمان رفت و برگشت را ۴۰ روز میداند، بسیار نزدیک است. اما واقدی مجموع مدت رفت و برگشت این سپاه را ۳۵ روز دانسته است؛ ۲۰ روز برای رفتن و عملیات و ۱۵ روز نیز برای بازگشت. طبرسی نیز مجموع این سفر را قریب ۴۰ روز دانسته که به نقل واقدی نزدیک است. بنابراین، آنچه به واقع نزدیک تر مینماید این است که بر اساس مأموریتِ محول شده به این سپاه، پس از قریب چهل روز غیبت از مدینه، به این مدینه بازگشته است. در نتیجه، با احتسابِ ۱۵ روزِ پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم که صرف آماده سازی و اعزام این سپاه شد، زمان بازگشت اسامه و سپاهش تقریبا ۵۵ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بوده است. حال ممکن است این سوال مطرح شود که مدت رفت و برگشت لشگر اسامه چه ارتباطی با حمله به خانۀ امیرالمومنین علیهالسلام و جسارت به حضرت زهرا دارد؟ پاسخ این است که پرچمدار این سپاه کسی است بنام بُرَیده بن حُصیب اسلمی از قبیله بنی اسلم، او پس از برگشت از جنگ این پرچم را بُرد و داخل قبیله خود نصب کرد و ضمن دعوت مردم به قیام گفت: جَاءَ بُرَيْدَةُ حَتَّى رَكَزَ رَايَتَهُ فِي وَسَطِ أَسْلَمَ ثُمَّ قَالَ لَا أُبَايِعُ حَتَّى يُبَايِعَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیهالسلام تا زمانی که علی بن ابیطالب علیهالسلام با ابوبکر بیعت نکند من نیز بیعت نخواهم کرد! [53] عملکرد بُرَیده به گونهای بود که برخی از افراد قوم او (بنی اسلم)، که خود یکی از ارکان حوادث پس از سقیفه در گرفتن بیعت برای ابوبکر بودند، نیز تحت تأثیر بُریده، فریاد برآوردند: لَا أُبَايِعُ حَتَّى يُبَايِعَ بُرَيْدَةُ «تا وقتی بُریده بیعت نکند ما نیز بیعت نخواهیم کرد»[54] .از این روایت می توان نتیجه گرفت که تا زمان رفت و برگشت لشکر اسامه هنوز موفق نشدهاند از امیرالمومنین علیهالسلام به زور بیعت بگیرند و در نتیجه حمله به خانه هم صورت نگرفته است. بر اساس برخی گزارش ها، خود اسامه نیز با بیعت ابوبکر مخالفت کرد. گفتنی است که ابوبکر پس از حرکت لشکر اسامه، او را از مقامش عزل کرده بود. بدین روی، اسامه پس از بازگشت، در جمع مردم مدینه، ضمن ابراز تعجب از برکنار شدنش توسط ابوبکر، پس از اعتراض به ابوبکر، خلافت وی را مشروع ندانست و گفت: من و هر کس که در لشکر من بوده، تو را به خلافت نگمارده است.[55] بعضی از محققین در کتب و مقالات خود یکی دیگر از اسناد اثبات حمله به خانه امیرالمومنین علیهالسلام بعد از بازگشت لشکر اسامه از جنگ بوته را حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل میکنند که شیخ صدوق در الخصال و طبرسی در الاحتجاج و دیگران در کتب خود ذکر کردهاند. در این حدیث امام صادق علیهالسلام اسامی یازده تن (خالد بن سعید بن عاص از بنی امیه، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود، عمار بن یاسر، ابوالهثیم بن تیهان، سهل و عثمان فرزندان حنیف، خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین، ابی بن کعب، ابوایوب انصاری) از صحابه ذکر کردند که پس از بازگشت از جنگ به خلافت ابوبکر اعتراض کرده و .... آنان قبل از هر اقدامی برای مشورت و کسب اجازه نزد امیرالمومنین علیهالسلام میروند و ....، اما به نظر ما ( نویسنده مقاله در سایت آستان وصال) این استناد درستی نیست زیرا اگر دقت بیشتری به سخنان و توصیههای امیرالمومنین علیهالسلام داشته باشیم متوجه میشوم گویا در هنگام اعتراضات آنان فاجعۀ حمله به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها و ... صورت گرفته است زیرا علی علیهالسلام ضمن اینکه از آنان میخواهد قبل از هر اقدام نظامی، ابتدا به میان مردم بروند و هرچه را از رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم درباره ابوبکر شنیدهاند برای مردم بازگو نمایند تا با این کار، حجت به صورت کامل بر مردم تمام و عذرشان پایان یابد می فرمایند: وَ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتُمْ ذَلِكَ لَشَهَرُوا سُيُوفَهُمْ مُسْتَعِدِّينَ لِلْحَرْبِ وَ الْقِتَالِ به خدا سوگند اگر چنين كنيد،( شمشیر بکشید و بجنگید) آنان شمشيرهاى خود را عريان مى كنند و آماده جنگ مى شوند، كَمَا فَعَلُوا ذَلِكَ حَتَّى قَهَرُونِي وَ غَلَبُونِي عَلَى نَفْسِي وَ لَبَّبُونِي همان گونه كه اين كار را كردند و مرا مقهور و مغلوب ساختند و اعتراف مرا خواستند وَ قَالُوا لِي بَايِعْ وَ إِلَّا قَتَلْنَاكَ فَلَمْ أَجِدْ حِيلَةً إِلَّا أَنْ أَدْفَعَ الْقَوْمَ عَنْ نَفْسِي و به من گفتند: بيعت كن و گرنه تو را مى كشيم و من چاره اى نيافتم جز اينكه اين قوم را از خودم دفع كنم، وَ ذَاكَ أَنِّي ذَكَرْتُ قَوْلَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ نَقَضُوا أَمْرَكَ وَ اسْتَبَدُّوا بِهَا دُونَكَ وَ عَصَوْنِي فِيكَ فَعَلَيْكَ بِالصَّبْرِ حَتَّى يَنْزِلَ الْأَمْرُ و اين بدان جهت بود كه سخن پيامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم را به ياد آوردم كه فرمود: يا على آنگاه که، قوم امر تو را شكستند و بدون تو در آن استبداد كردند و در باره تو مرا نافرمانى كردند، بر تو باد صبر تا امر خدا فرود آيد.[56] بیعت خواهی مجدد ابوبکر از امیرالمؤمنین علیهالسلام و یاری خواهی مجدد حضرت علی علیهالسلام از صحابه سلیم بن قیس به نقل از سلمان، اولین بیعت خواهی ابوبکر را پس از رفتن امیرمؤمنان علیهالسلام و حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها به در خانه مهاجر و انصار و هنگام جمع قرآن دانسته است. از ادامه این نقل، چنین بر میآید که پس از عرضه قرآن توسط امیرالمؤمنین علیهالسلام و به تحریک عمر، ابوبکر کسی را برای بیعت خواهی به درِ خانه امام علیهالسلام فرستاد. فرستاده ابوبکر طی دو نوبت به درِ خانه امام علیهالسلام آمد و پیغام ابوبکر را رساند، اما با پاسخ منفی و قاطع امام علیهالسلام مواجه شد. ازاین رو، غاصبان خلافت آن روز را صبر کردند. به گفته سلمان، هنگامی که شب فرارسید، امیرالمؤمنین علیهالسلام حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را بر مرکبی سوار کردند و دست حسنین علیهالسلام را گرفتند و به درِ خانه تمام اصحاب رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم مراجعه کردند و یاری خواستند، اما باز همان معدود افرادِ طرفدارِ حضرت پاسخ مثبت دادند [57] سُلیم بن قیس به نقل سلمان در ادامه مینویسد: امیرالمؤمنین علیهالسلام پس از یاری خواهی و دریافت نکردن پاسخِ مناسب، ملازمِ خانه شدند و این بار نیز مجدداً با تحریکِ عمر، قنفذ را برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها فرستادند. وی و گروه همراهش طی دو نوبت برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها آمدند، اما پاسخ مثبت دریافت نکردند، اما تاریخ این دو حادثه (بیعت خواهی و یاری خواهی مجدد) چه زمانی بوده است؟ در گزارش سلمان و هیچ گزارش دیگری به تاریخ دقیق این وقایع اشاره نشده است. اما با محاسبه زمان حرکت لشکر اسامه و طول زمان رفت و برگشت آنان، شاید بتوان گفت این اقدام قریب ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داده باشد. پس نتیجه آنکه بر خلاف آنچه مشهور شده است، شواهد موجود حکایت از آن دارد که حمله به خانۀ حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها سه روز پس از شهادت پیامبر نبوده است بلکه حداقل بعد از خطبه فدکیه ( پانزده روز بعد از رحلت پیامبر) و به عبارت صحیح تر تقریباً قریب ۵۵ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داده است، علاوه بر نکاتی که تاکنون گفته شد، میتوان به قراینی که در ادامه تقدیم خواهیم کرد به عنوان مؤید این مدعا اشاره نمود: ۱ـ چنان که گذشت، غصب فدک، ده روز پس از شهادت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داد. توجه به عبارت های موجود در منابع کهن در توصیف چگونگی راه رفتن حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها هنگام رفتن به مسجدالنبی برای ایراد خطبه فدکیه، احتمال وقوع حمله در روزهای نخست را منتفی میسازد. در توصیف چگونگی حرکت آن حضرت آمده است :مَا تخْرِمُ مِشْیتُهَا مِشْیةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم [58] راه رفتن ایشان هیچ تفاوتی با راه رفتن رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم نداشت. روشن است که اگر هجوم به بیت آن حضرت پیش از آمدنشان به مسجد در روز دهم برای ایراد خطبه رخ داده بود، باید به جای چنین توصیفی، که حکایت از نوعی حرکت طبیعی دارد، به نوع حرکت مصدوم و مجروح اشاره میشد؛ مثلاً گفته میشد: در حالیکه بعضی از زنان زیر بازوهای ایشان را گرفته بودند و برای حرکت یاری میدادند به مسجد آمدند. ۲ـ بنا بر روایت هشام بن سالم از امام صادق علیهالسلام، پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هر هفته، روزهای دوشنبه و پنج شنبه به زیارت قبور شهدا [در احد] میرفتند [59] در روایت محمود بن لَبید نیز به استمرار بر این کار توسط آن حضرت اشاره شده است [60] با توجه به روایت سُلیم بن قیس از سلمان فارسی، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها پس از هجوم دشمنان به خانه شان، دچار چنان مصدومیتی شدند که منجر به بستری شدن ایشان گردید و همین وضعیت تا زمان شهادتشان ادامه یافت[61] روشن است که با توجه به فاصله منطقه اُحُد تا مدینه، در صورت مصدومیت ایشان در همان روزهای نخست، طی این فاصله آن هم به طور مکرر، امکان پذیر نخواهد بود. نتیجه آنکه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و مصدومیت ایشان باید مدتی پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داده باشد تا او امکان زیارت قبور شهدا و سوگواری در کنار آن را یافته باشند. ۳ـ در روایت صاحب مصباح الانوار از امام باقر علیهالسلام آمده است: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهالسلام قَالَ: بُدُوُّ مَرَضِ فَاطِمَةَ بَعْدَ خَمْسِينَ لَيْلَةً مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بیماری حضرت فاطمه سلاماللهعلیها ۵۰ شب پس از وفات رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم آغاز شده است [62] در دیگر روایت این کتاب، به نقل از امام باقر علیهالسلام آمده است: حضرت فاطمه سلاماللهعلیها ۶۰ روز پس از وفات رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بیمار شدند و سپس بیماری ایشان شدت گرفت. برخی از محققان برای جمع میان این دو روایت، آغاز بیماری حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم و شدت گیری بیماری ایشان را ۱۰ روز پس از آغاز آن دانستهاند [63] با توجه به اینکه به لحاظ تاریخی، برای بیماری حضرت فاطمه سلاماللهعلیها هیچ سببی بجز مصدومیت ناشی از هجوم به خانه ایشان گزارش نشده است، میتوان نتیجه گرفت: هجوم به خانه حضرت فاطمه سلاماللهعلیها ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داده است. ۴ـ حضرت فاطمه سلاماللهعلیها در خطبه فدکیه با وجود اعتراض به دیگر رفتارهای غاصبان خلافت، هیچ اشارهای به هجوم دشمنان به بیت ایشان نشده است و این حکایت از آن دارد که تا زمان خواندن خطبه، یعنی روز پانزدهم پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم، هجومی صورت نگرفته بوده است، که اگر این فاجعه تا آن زمان رخ داده بود حضرت زهرا به آن اشاره میکرد. ۵ ـ همانگونه که در صفحات قبل توضیح دادیم «بُریده بن حصیب اسلمی» پس از بازگشت سپاه اسامه، به میان قومش رفت و اعلام کرد که تا وقتی حضرت علی علیهالسلام بیعت نکند من بیعت نخواهم کرد. قوم او نیز گفتند: تا وقتی بریده بیعت نکند، ما بیعت نخواهیم کرد [64] این گزارش حکایت از آن دارد که تا زمان بازگشت سپاه اسامه، هنوز گروه حاکم موفق به اخذ بیعت از امیرالمؤمنین علیهالسلام نشده بودند، نتیجه آنکه تا زمان بازگشت سپاه اسامه، هنوز هجوم به خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها رخ نداده است. مدت بیماری حضرت و تاریخ شهادت ایشان با توجه به مطالب ذکر شده در بالا میتوان گفت که آغاز بیماری ناشی از مصدومیتِ حضرت فاطمه سلاماللهعلیها تقریبا ۵۰ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم بوده، اما اینکه این بیماری چند روز طول کشید تا به شهادت آن حضرت منتهی شد؟ لازم است درباره روایات مربوط به تاریخ شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها مروری داشته باشیم. در خصوص زمان شهادت حضرت روایات متعددی همچون ۴۰ روز[65]، ۴۵ روز[66]، ۶۰ روز[67]، ۷۲ روز[68]، ۷۵ روز[69]، ۹۰ روز[70] و ۹۵ [71] روز پس از رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم را گفتهاند، بنابراین، با توجه به تاریخ رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم (۲۸ صفر یا ۲ یا ۱۲ ربیع الاول)، زمان شهادتِ حضرت فاطمه سلاماللهعلیها نیز متغییر خواهد بود اما دو نقل ۷۵ و ۹۵ روز از همه معتبر تر است، که در تأیید دیدگاه دوم میتوان به این نکات اشاره نمود: الف ـ آن گونه که برخی از عالمان شیعه از دیرباز احتمال دادهاند، ممکن است کلمه «خمسه و سبعین»، تصحیف شده کلمه «خمسه و تسعین» بوده باشد [72] مؤید این احتمال وجودِ موارد مشابه برای چنین تصحیفی، با توجه به کم دقتی ها در کتابت و نقطه گذاری است. ب ـ بر اساس قول ۷۵ روز، تاریخ شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها ۱۳ جمادی الاول میشود، ( با پذیرش رحلت پیامبر در ۲۸ صفر) در حالیکه برای این تاریخ، هیچ روایتی از معصوم نرسیده این در حالی است که بر دیدگاه مقابل (سوم جمادی الثانیه) در روایتِ طبری امامی از امام صادق علیهالسلام تصریح شده است. جمع بندی مطالب در مطالب فوق الذکر سعی کردیم با بررسی و چینش درست روایات، گزارشات و شواهد تاریخی، به پاسخی منطقی و درست در خصوص زمان و ترتیب هر کدام از وقایع رحلت پیامبر صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم و دفن آن حضرت، جمع آوری قرآن، یاری خواهی حضرت از مردم، غصب فدک و حمله به خانه حضرت زهرا و مدت بیماری ایشان دست یابیم و ترتیب حوادثِ منجر به شهادت آن حضرت چگونه بوده است؟ قراین و شواهد تاریخی حکایت از آن دارد که هجوم به خانه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر خلاف تصور رایج، بلافاصله پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ نداده است. بلکه زودترین زمانی که می توان تعیین کرد؛ ده تا پانزده روز بعد از رحلت پیامبر ( بعد از خطبه فدکیه) و به احتمال دوم که صحیح تر به نظر میرسد تقریباً قریب ۵۵ روز پس از رحلت رسول خدا صَلَّیَاللهعَلَیهِوَآلِهِوَسَلَم رخ داده است، به احتمال قوی حضرت فاطمه سلاماللهعلیها به مدت ۴۰ روز هم در بستر بیماری بودند، تا آنکه سه ماه پس از رحلت پدر گرامیشان بنا بر نقل امام صادق در سوم جمادی الثانی سال ۱۱ هجری در اثر ضرباتی که توسط عمر و قنفذ در حمله به خانه متحمل شدند؛ به فیض شهادت نائل آمدند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۳؛ نیز ر. ک. ابن هشام، السیره النبویه،ج۴، ص۳۰۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۳۲ [2] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ص ۲۲۶-۲۶۴؛ شیخ مفید، الارشاد،ج۱، ص۱۸۶؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۳. [3] . شیخ مفید، الارشاد، ج ۱ ص۱۸۹؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۷۹۰ [4] . واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۷۲ -۲۷۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴۴؛ مرحوم کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۹؛ امالی شیخ طوسی، ص۲۶۶؛ ابن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۴۶. [5] . ابن ابی الثلج، تاریخ اهل بیت، ص۶۸، محدث اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج۱، ص۱۳، طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۲، ص۴۴۲، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۳. [6] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۵؛ نیز ر. ک. مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۳۳، ص۱۷ -۲۵. [7] . شیخ مفید، الارشاد،ج۱، ص۱۹۱. [8] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص ۲۱۸. [9] . شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید، ج۶، ص۱۹. [10] . رک. طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۱۹و ۲۲۲. [11] . رک. طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۱۹و ۲۲۲. [12] . شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید،ج۱، ص۲۱۹. [13] . شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید، ج۲، ص۵۶. [14] . تفسیر فرات کوفی، ص۸۱. [15] . طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۲۲. [16] . شیخ مفید، الارشاد،ص۵۹. [17] . شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید،ج۶، ص۱۹. [18] . ابن هشام، السیره النبویه،ج۴، ص۳۱۱؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۲، ص۴۵۰، ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۸۴ و۱۸۵. [19] . ابن هشام، السیره النبویه،ج۴، ص۳۱۲. [20] . شیخ مفید، الارشاد،ج۱، ص۱۸۹؛ ابن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه،ج۱، ص۲۹۷. [21] . ابن هشام، السیره النبویه،ج۴، ص۳۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱ -۲۵۲. [22] . مرحوم کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۴۵۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص ۱۰۰، علامه مجلسی بحارالانوار ج22 ص540 ، فیض کاشانی الوافی ج24 ص 273. [23] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۳۹، مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲ ص۵۲۴. [24] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ص۲۹۰؛ ابن هشام، السیره النبویه،ج۴، ص۳۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۱؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۴؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۱۳. [25] . ابن سعد، الطبقات الکبری ۱۳۷۶ ق، ج۲، ص۲۹۵۲۹۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۰ -۲۵۱. [26] . ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰۴، ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰۵. [27] . کتاب سلیم بن قیس،ج۲، ص۵۸۰-۵۸۱. [28] . الاختصاص شیخ مفید ص ۱۸۴؛ بحار الأنوار ج ۲۹ ص ۱۹۰. [29] . مرحوم كليني، الكافي ج ۸، ص ۱۸؛ امالی شيخ صدوق، ص ۳۹۸ – ۳۹۹ کتاب سلیم بن قیس،ج۲ ، ص۹۱۸؛ نیز ر. ک: طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۸۱. [30] . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۱۳۹. [31] . طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۲۵. [32] . طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۲۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۳؛ ابن جوزی، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۷۳؛ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب،ج۱۹، ص۴۶. [33] . نویری، نهایه الارب فی فنون الادب،ج ۱۹، ص۴۶. [34] . مقریزی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۲۶. [35] . ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۱۳۹. [36] . واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۱۱۲۰. [37] . ابن طاووس، الیقین، ۱۹۵۰م، ص۹۵؛ سُد آبادی، المقنع، ۱۴۱۴ق، ص۱۴۲-۱۴۳. [38] . قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۷۱، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۷۲، ح ۱۷۵۴، طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۵۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۶۳، محدث اربلی، کشف الغُمّة، ج ۱، ص ۴۵۴ [39] . قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج ۱، ص ۷۱، شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۷۲، ح ۱۷۵۴، طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۵۳، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۶۳، محدث اربلی، کشف الغُمّة، ج ۱، ص ۴۵۴ [40] . واقدی، کتاب المغازی، ج۳، ص۱۱۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴ و ۴۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۴. [41] . بلاذری، انساب الاشراف، ص۴۷۴؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۸، ص۶۲۶۳. [42] . طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۲۵. [43] . ر. ک. شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید،ج۱۶، ص ۲۶۳. [44] . هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹، ص۳۹؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۵، ص۲۸۸. [45] . دیلمی، ارشاد القلوب، ج۲، ص۳۸۴. [46] . مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۴۶؛ نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۳۸۵. [47] . مرحوم کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۵۴۳؛ شیخ مفید، المقنعه،ص ۲۸۹؛ شرح نهج البلاغه ابنابي الحديد، ج۱۶، ص ۲۶۳. [48] . شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۴۶۸؛ تفسیرقمی، ج۲، ص۱۸؛ تفسیر فرات کوفی، ص۳۲۳؛ تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۸۷؛ ابن شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، ج۲، ص۶۰؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ، ج۶، ص۶۳۴؛ شیبانی، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۱۲؛ سید بن طاووس، سعدالسعود للنفوس منضود، ص۱۰۲. [49] . حسکانی، شواهدالتنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۴۳۸؛ سیوطی، الدرالمنثور فی تفسیرالمأثور ج۴، ص۱۷۷. [50] . بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص ۴۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۷. [51] . طبری، تاریخ الامم و الملوک( تاریخ طبری)،ج۳، ص۲۲۷. [52] . ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۰۴. [53] . شیخ طوسی، تلخیص الشافی ج۳، ص۵۰ و ۷۸، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص ۳۹۲. ر. ک. یوسف بن حاتم شامی عاملی، الدرالنظیم، ج ۲، ص۵۳. [54] . ر.ک محمد هادی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی ج ۴ ص ۱۱۰۰. [55] . یوسف بن حاتم شامی عاملی، الدرالنظیم، ج ۲، ص۵۳. [56] . شیخ صدوق، الخصال ج ۲ ص ۴۶۲، طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۹۸، سیدبن طاوس، الیقین ص ۳۳۷، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص ۲۱۰ . [57] . کتاب سلیم بن قیس،ج۲، ص۵۸۱، علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۹۷. [58] . سید مرتضی علم الهدی ( شریف مرتضی)، الشافی فی الامامه، ج۴ ص ۷۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص۹۸. [59] . مرحوم کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۲۲۸؛ ج ۴، ص ۵۶۱. [60] . خزاز رازی، کفایه الاثر فی النص علی الائمه اثنی عشر،ص ۱۹۸. [61] . کتاب سلیم بن قیس،ج ۲، ص ۵۸۸. [62] . مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳ ص۲۰۱ به نقل از: مصباح الانوار فی فضائل امام الابرار، علامه بحرانی عوالم العلوم ج ۱۱ص ۱۰۷۲. [63] . یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج۴، ص۱۴۱. [64] . سید مرتضی علم الهدی ( شریف مرتضی)، الشافی فی الامامه، ج۳ ص۲۴۳. [65] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۳ ص ۳۵۷، محدث اربلی، کشف الغمه ج۱ ص ۴۴۹، فتال نیشابوری روضة الواعظین ج ۱ص ۱۵۱، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۳ ص ۷ ،شیخ عباس قمی منتهی الآمال ص ۱۶۵. [66] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۳ ص ۳۵۷، یوسف شامی، الدر النظیم ص ۴۸۵ ، علامه مجلسی، بحارالأنوار ج ۴۳ ص ۱۸۰. [67] . علامه مجلسی بحارالأنوار ج ۴۳ ص ۲۱۷ ( به نقل از کتاب مصباح الانوار). [68] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۳ ص ۳۵۷، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ص ۱۴۳. [69] . مرحوم کلینی، الکافی ج ۱ ص ۴۵۸، شیخ صفار، بصائر الدرجات ج۱ ص ۱۵۴، فتال نیشابوری، روضة الواعظین ج ۱ص ۱۴۳، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب ج۳ ص ۳۵۷، محدث اربلی، کشف الغمه ج۱ ص ۴۴۹، فیض کاشانی الوافی ج۳ ص ۷۵۱، طبری شیعه، دلائل الامامیه ص ۱۳۴، علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۱۲۱، شیخ عباس قمی فیض العلام ص ۳۱۵. [70] . مرحوم کلینی، الکافی ج ۱ ص ۴۵۸، محدث اربلی، کشف الغمه ج ۱ ص ۵۰۲، علامه مجلسی بحارالأنوار ج۴۳ ص ۱۸۸؛ علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۲۳۴، مرحوم خراسانی منتخب التواریخ ص ۵۹. [71] . شیخ مفید، مسار الشیعه ص ۵۴، شیخ طوسی، مصباح المتهجد ج ۲ ص۷۹۳، شیخ کفعمی، المصباح ص ۵۱۱، علامه طبرسی، اعلام الوری ج۱ ص ۳۰۰، محدث اربلی، کشف الغمه ج ۱ ص ۵۰۳، طبری شیعه، دلائل الامامیه ص ۷۹، ابوریحان بیرونی آثارالباقیه ص ۵۳۱؛ علامه مجلسی جلاءالعیون ص ۲۳۴، شیخ عباس قمی فیض العلام ص۳۲۸. [72] . رشاد، دانشامه فاطمی، ج۱، ص۳۴۸. |