کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


محصور کردن امام صادق علیه السلام و سختی دسترسی شیعیان به ایشان

درباره : امام جعفر صادق علیه السلام
منبع : الخرائج و الجرائح، القطب الراوندي ،ج‏ ۲،ص:۶۴۲؛ بحار الانوار: ج ۴۷ ص ۱۷۱

هارون بن خارجه نقل می‌كند كه: مردى از شيعيان، همسرش را به یکباره سه طلاقه کرده بود. از مطّلعين شيعه مسأله را پرسيد و آنان گفتند: اشكال ندارد. اما همسرش گفت: راضى نمی‌شوم مگر اينكه از امام صادق علیه‌السلام بپرسى. و اين هنگامى بود كه امام علیه‌السلام به دستور ابو العباس، خليفه عباسى، در منطقه ای بنام حيره در خانه ای محصور بود.

گويد: به حيره رفتم ولى نتوانستم با آن حضرت سخنى بگويم؛ چون خليفه ورود مردم به خدمت امام صادق علیه‌السلام را منع كرده بود. فكر می‌كردم كه چگونه او را ملاقات كنم تا اينكه مردى روستايى را ديدم كه لباس پشمى در بردارد و خيار می‌فروشد. گفتم: همه اين خيارها را به چند می‌فروشى؟


گفت: به يك درهم. يك درهم را به او دادم و گفتم لباست را نيز به من بده. آنگاه لباسش را گرفتم و پوشيدم و صدا كردم: چه كسى خيار می‌ خرد؟ تا اينكه به خانه آن حضرت، نزديك شدم. و غلامى را ديدم كه از طرف او آمد و گفت: اى صاحب خيار! وقتى نزديك آن حضرت رفتم، فرمود: چه چاره خوبى كردى، چه نيازى دارى؟

گفتم: من مبتلا شدم و زنم را يك دفعه سه طلاقه نموده ‏ام. از شيعيان پرسيدم گفتند: اشكال ندارد. ولى همسرم گفت: راضى نمی‌شوم مگر اينكه از امام صادق علیه‌السلام بپرسى. حضرت فرمود: به سوى خانواده ‏ات برگرد كه هيچ اشكالى بر تو نيست‏.

متن عربی روایت: أَنَّ هَارُونَ بْنَ خَارِجَةَ قَالَ كَانَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا طَلَّقَ امْرَأَتَهُ ثَلَاثاً فَسَأَلَ أَصْحَابَنَا فَقَالُوا لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ فَقَالَتِ امْرَأَتُهُ لَا أَرْضَى حَتَّى تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ كَانَ بِالْحِيرَةِ إِذْ ذَاكَ أَيَّامُ أَبِي الْعَبَّاسِ.

قَالَ فَذَهَبْتُ إِلَى الْحِيرَةِ وَ لَمْ أَقْدِرْ عَلَى كَلَامِهِ إِذْ مَنَعَ الْخَلِيفَةُ النَّاسَ مِنَ الدُّخُولِ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ أَنَا أَنْظُرُ كَيْفَ أَلْتَمِسُ لِقَاءَهُ فَإِذَا سَوَادِي عَلَيْهِ جُبَّةُ صُوفٍ يَبِيعُ خِيَاراً فَقُلْتُ لَهُ بِكَمْ خِيَارُكَ هَذَا كُلُّهُ.

قَالَ بِدِرْهَمٍ فَأَعْطَيْتُهُ دِرْهَماً وَ قُلْتُ لَهُ أَعْطِنِي جُبَّتَكَ هَذِهِ فَأَخَذْتُهَا وَ لَبِسْتُهَا وَ نَادَيْتُ مَنْ يَشْتَرِي خِيَاراً وَ دَنَوْتُ مِنْهُ فَإِذَا غُلَامٌ مِنْ نَاحِيَةٍ يُنَادِي يَا صَاحِبَ الْخِيَارِ فَقَالَ علیه‌السلام لِي لَمَّا دَنَوْتُ مِنْهُ مَا أَجْوَدَ مَا احْتَلْتَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ حَاجَتُكَ قُلْتُ إِنِّي ابْتُلِيتُ فَطَلَّقْتُ أَهْلِي ثَلَاثاً فِي دَفْعَةٍ فَسَأَلْتُ أَصْحَابَنَا فَقَالُوا لَيْسَ بِشَيْ‏ءٍ وَ إِنَّ الْمَرْأَةَ قَالَتْ لَا أَرْضَى حَتَّى تَسْأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السّلام فَقَالَ ارْجِعْ إِلَى أَهْلِكَ فَلَيْسَ عَلَيْكَ شَيْ‏ءٌ.