کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


روایت کامل و جامع مبارزه و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام

درباره : حضرت علی اکبر علیه السلام
منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۹۶ مستند به کتب دسته اول تاریخی

نخستین كسي[1]كه از بني هاشم خدمت امام علیه‌السلام رسيد و اذن ميدان گرفتند حضرت علي اكبر بودند، از این‌رو در زيارت ناحیه مقدّسه مي‌خوانيم: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَوَّلَ قَتِيلٍ مِنْ نَسْلِ خَيرٍ سَليِلٍ. امام علیه‌السلام بی‌درنگ اجازه دادند و حضرت علي اكبر راهي ميدان جنگ شدند؛ امّا  نگاه مأيوسانه‌اي به او‌كردند؛ در دل امام غوغايي بود.

                  چون به میدان زحرم اکبر رفت            روح از جـان حـرم یکسر رفت

                     آن طـرف مرگ به استقبـالـش             اين طـرف جـان پـدر دنبـالش


جدا از پیوند پدري و پسري، علي اكبر جايگاهي خاص براي امام داشتند؛ بوي پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را می‌دادند، از این‌رو وقتي مي‌رفتند امام فرمودند: اللَّهُمَّ! اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ! وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ؛ خدايا! تو شاهد باش كه جواني براي جنگ به سوي اين قوم رفت كه از نظر شمايل، اخلاق و گفتار شبيه‌ترين مردم به پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تو بود! ما هر وقت مشتاق زيارت پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم مي‌شديم به اين جوان نگاه مي‌كرديم. سپس دعا فرمودند[2]: اللَّهُمَّ! امْنَعْهُمْ بَرَكَاتِ الْأَرْضِ وَ فَرِّقْهُمْ تَفْرِيقاً وَ مَزِّقْهُمْ تَمْزِيقاً وَ اجْعَلْهُمْ طَرَائِقَ قِدَداً وَ لَا تُرْضِ الْوُلَاةَ عَنْهُمْ أَبَداً فَإِنَّهُمْ دَعَوْنَا لِيَنْصُرُونَا ثُمَّ عَدَوْا عَلَيْنَا يُقَاتِلُونَنَا؛ خدایا! از این جماعت برکاتت را باز دار و پراکندشان گردان و والیان را از ایشان راضی مگردان که این جماعت ما را به یاری طلبیدند، چون لبیکشان گفتیم، راه دشمنی پیش گرفتند و شمشیر بر روی ما کشیدند. سپس امام رو به عمربن سعد كردند و فرياد زدند: يَا ابْنَ سَعْدٍ! قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي! اي پسرسعد! خدا رَحِم تو را قطع كند، همان گونه كه رحم مرا بریدی. آن گاه رو به آسمان کردند و این آیات را تلاوت فرمودند: « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم[3]»؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر مردم جهان برترى داد. فرزندانی (و دودمانى) كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت،) بعضى از برخی ديگر( نسلِ دیگر) گرفته شده بودند؛ و خداوند، شنوا و داناست.[4]

آنچه در مورد به ميدان رفتن حضرت علي اكبر در كتاب‌های معتبر آمده همين مقدار است. گاهی مطالبی در خصوص نحوه وداع علی اکبر با امام سجاد و یا وداع اهل خیام با علی اکبر و یا اجازه ندادن امام برای جنگ به علی اکبر گفته می شود لذا در صفحه ۲۴۵ مقتل تحقیقی تأکید شده است این موارد صحیح نیست و جزء تحریفات عاشوراست. البته در مقتل مقرّم مطالبی در خصوص سخنان اهل خیام با علی اکبر در هنگام وداع و به میدان رفتن آمده است؛ ولیکن بر خلاف رویه کتاب در این خصوص سندی ارائه نشده است و به نظر می رسد کلام خود مؤلف باشد. در دمعة الساکبه و وقایع الأیام نیز چنین مطالبی آمده و آن را به مهیج الأحزان مستند کرده‌اند و در مهیج الأحزان نیز با عبارت « در بعضی از کتب مقاتل مذکوراست» سند داده شده. همان‌گونه‌که آیت‌الله قاضی‌طباطبائی و محدّث ‌‌نوری تأکیدکرده‌اند، اینگونه استنادها پذیرفته نیست و خود نشـان بر بی‌سنـدی آن روایت است.[5] از این‌رو با توجّه به اینکه در کتب مرجع چیزی نیامده است، صحیح نیست و توصیه می‌کنیم به گزارشات و روایت‌های معتبر و مستند اکتفا کنید و اگر قصد خواندن مطلبی در این خصوص یا موارد مشابه را داشتید حتماً در قالب زبان‌حال باشد. مثل اين بيت شعر:

من نگويم مرو اي ماه برو           ليك قدري بر من راه برو

قبلاً فرق‌هـای زبان‌حال با زبان‌قال يا مقتل را ذکر كرده‌ایم. نكته‌ای كه در بيان زبان‌حال مهمّ است و بايد رعايت شود، اين است كه زبان‌حال را فقط در مورد موضوع‌هايي كه رخ داده یا امکان واقع شدن آن بوده است، مي‌توانيم داشته باشيم، مثلاً ليـلا مادر حضرت علي اكبر دركربلا نبوده است.[6] علاّمه مجلسی در جلاءالعیون علت آن را زنده نبودن او ذکر کرده و در منتخب التّواریخ آمده است اگر لیلا زنده بود، یزید به اهل بیت بیش از اندازه جسارت نمی‌کرد، زیرا مادر لیلا، خواهر معاویه بوده است لذا در مقتل تحقیقی هم این موضوع جزء تحریفات عاشورا معرفی شده است چنانچه در نفس المهموم و مقتل جامع عنوان می ­شود هیچ یک از منابع معتبر تاریخی گزارشی از حضور حضرت لیلا در کربلا نداده ­اند و ایشان در کربلا نبوده‌اند.[7] پس در مورد گفتار مادر، در هنگام رفتن حضرت علي اكبر به ميدان، زبان‌حال غلط است. چنان‌که نادرست است که امام  علیه‌السلام آمد و به ليلا گفت براي فرزندت دعا كن. در هیچ یک از مآخذ ما هم نیست از همین رو در صفحه ۲۵۴ مقتل تحقیقی هم تصریح شده این موضوع برای اولین بار در تذکرة الشهدا تحریف شده است لذا علما و محققین نیز در کتب خود[8] آن را جُزء تحریفات عاشورا شمرده‌اند.

حضرت علي اكبر علیه‌السلام به ميدان رفتند و شمار زیادی[9] از دشمنان را به درك فرستادند؛ سپس به خدمت پدر برگشتند و عرض کردند: يَا أَبَتِ! الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي! فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيل؟ پدر جان! تشنگي آن قدر شديد است كه كم مانده مرا از پاي درآورد و سنگيني اين اسلحه و زره من را به سختي انداخته است! آيا راهي براي به دست آوردن آب هست؟ مورّخین نوشته‌اند؛ فَبَكَى الْحُسَيْنُ وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ! يَا بُنَيَّ ! قَاتِلْ قَلِيلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْـقَى جَـدَّكَ مُحَمَّداً فَيَسْقِـيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَـةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَـداً؛ امام حسین علیه‌السلام گريه كردند و فرمودند:[10] اي پسرم! نزد من آبي نیست؛ كمي ديگر جنگ كن، ساعتي ديگر جدّت پيغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را ملاقات خواهي كرد و از دست او آن چنان آب مي‌نوشي كه سيراب شوي و پس از آن هرگز تشنه نخواهي شد. در روایتی دیگر امام فرمودند:[11]پسرم! زبان خود را نزديك بياور و زبان حضرت علي اكبر را در دهان مباركشان گذاشتند و مكيدند و انگشتر خود را به علي اکبر دادند و فرمودند آن را در دهانت بگذار و به سوي دشمن برگرد؛ اميدوارم كه هنوز روز به پايان نرسيده از جدّت جامي بنوشي كه هرگز تشنه نشوي![12]

نکته: هر چند اين دو نقل در كتب معتبر آمده و مستند است، امّا پذيرفتن آن براي خود من اندکی سنگین است. علي اكبرعلیه‌السلام، مظهر ادب و به اوضاع خيمه هم كاملاً آگاه بودند و مي‌دانستند آبي نيست، پس اين تقاضا چه معنايي دارد؟ آيا علي اكبر خدای ناخواسته مي‌خواهند پدرشان را خجالت زده كنند؟ فکر می‌کنم يك حلقه مفقوده در اينجا هست يا مطلبي برتر از فهم ماست! برداشت و استنباط شخصي من این است که شـايد علي اكبر حس كرده بودندكه مهر پدري باعث شده كه امام  نظر ولايتي به او داشته باشند زیرا به گزارش شیخ مفید، حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام چند بار حمله کردند و مردم کـوفه از کشتـنش خودداری می‌کردند و طبيعي است كه تا وقتی چنین است، آن بزرگـوار به شهادت نمي‌رسند، از این‌رو وقتي فرمودند: الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي! مرادشان تشنگي شهادت بود نه تشنگي آب، امام هم وقتي اين ميزان بالاي ولايت شناسي و امام شناسي او را ديدند؛ به اين بهانه زبان علي اكبر را بوسيدند. [13] درصفحه۲۱۹ منتخب التّواریخ آمده است، احتمالاً علی اکبر می‌خواستند با این بهانه از دهان مبارک امام، چشمه‌های علم و معرفت را بچشند. والله اعلم.

برگشت حضرت علی اکبر علیه‌السلام به میدان جنگ

حضرت علي اكبر علیه‌السلام دوباره راهي ميدان شدند و شمار دیگری از دشمنان را به درك واصل كردند. مُرَّّةبْنِ مُنقَذعَبْدِي یا مُنْقِذبْنِ مُرَّةَ عَبْدِي گفت: گناه عرب به گردن من باشد، اگر اين جوان بر من بگذرد و چنين حمله بکند و من داغ مرگش را بر دل پدرش نگذارم. تا اینکه فرصتي یافت و تیر یا نيزه‌اي از پشت به بدن مبارك علي اكبر علیه‌السلام زد. به روایتی، شمشیری بر فرقش زدند.[14] از اين فرصت ديگران هم سوء استفاده كردند و چند ضربه شمشير ديگر به علي اكبر وارد كردند و رمق جان علي كم شد؛ عنـان اسب را رها كردند و دست به گردن اسب انداختند و راه ديدة اسب بسته شد و اسب بي اختيار علي را در بين دشمن به اين سو و آن سو مي‌برد و در اين ميان هر كس كه به اين بزرگوار مي‌رسيد، ضربه شمشيري به ایشان مي‌زد تا جايي كه نوشته‌اند:[15]وَ قَطَّعُوهُ بِسُیُوفِهِم إِرباً إِرباً؛ او را با شمشیرها قطعه قطعه كردند.

 در اين میان تیري هم به گلوي مبارك علي اكبر علیه‌السلام خورد و از اسب به زمين افتادند، در حال جان دادن بودند و روح به گودی گلویشان رسیده بود که فرياد زدند: يَا أَبَتَاهْ !عَلَيْكَ السَّلَامُ ! هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا! پدر جان! خداحافظ! اين جدّم پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است كه بر شما سلام مي‌رساند و مي‌گويد براي آمدن نزد ما عجله كن! بـه روایت دیگری فرمودند: يَا أبتَاهْ! هَذَا جَدِّيَ رَسُولُ الله قَدْ سَقَاني بِكأسَةً الأَوْفى شَرْبَةً لَا أَظْمَأ بَعْدِهَا أَبَداً وَ هُوَ يَقُولُ اَلعَجِّلْ العَجِّل فَإِنْ... ؛ پدر جان! این جدّم رسول خداست صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که با جام گوارایش سیرابم کرد که پس از آن تشنگـی نخـواهم داشت و می‌گوید زود بشتـاب که جامی هم برای تو آماده کرده‌ایم.[16] ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَارَقَ الدُّنْيَا؛ سپس صیحه‌ای زدند و جان بجان آفرین تسلیم کردند.[17] سیّدالشهدا علیه‌السلام با عجله به بالاي سر علي اکبر رفتند وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ؛ و سر به صورت علي گذاشتند و فرمودند: قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ ! مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ! خدا بكشد كساني كه تو را كشتند! اين‌ها نسبت به خدا و هتك حرمت پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم چقدر گستاخ شده‌اند. عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ! پس از تو خاك بر سر دنيا! امام  علیه‌السلام بر سر بدن علی اکبر با صدای بلند گریه کردند و تا آن زمان کسی صدای گریه امام را نشنیده بود.[18] در اين هنگام حضرت زينب (سلام الله علیها) از خيمه بيرون آمدند،  خودشان را به بدن مبارك علي اكبر رساندند و خویش را روي پیکر مطهّر علي اكبر انداختند. امام علیه‌السلام سر خواهر را از روي علي اكبر برداشتند و او را آرام كردند و به خيمه برگرداندند؛ آن گاه اهل بیت امام یکی پس از دیگری وارد قتلگاه حضرت علی اکبر علیه‌السلام شدند و دشمن هم به آنان حمله می‌کرد! سیّدالشهدا علیه‌السلام فریاد زدند: « صَبْراً يَا بَنِي عُمُومَتِي! صَبْراً يَا أَهْلَ بَيْتِي! فَوَ اللَّهِ لَا رَأَيْتُمْ هَوَاناً بَعْدَ هَذَا الْيَوْمِ أَبَداً ! ای عمو زادگان و ای اهل بیت من، صبر و تحمّل کنید، زیرا به خدا قسم از این پس مشکلی نخواهید داشت[19]»، سپس رو كردند به جوانان بني هاشم و فرمودند: إِحمِلُوا أَخَاكُم إِلَي الفُسطَاط[20]؛ بياييد بدن نازنين برادرتان را به خيمه بازگردانيد.[21] امـام صـادق علیه‌السلام در روایتی ضمـن تشریح چگـونگی زیارت قبر حضرت علی اکبر علیه‌السلام، فرمودند: سیّدالشهدا علیه‌السلام بالای سر علی‌اکبر شهادت او را برای خدا دانستند و خون او را به آسمان پرتاب کردند و قطره‌ای از این خون‌ها به زمین بر نگشت.[22]

گزارشات ضعیف و بی‌سند در شهادت حضرت علی اکبر علیه‌السلام

متأسّفانه در باره شهادت حضرت علي اكبر علیه‌السلام اغراق گويي‌ها در زبان‌حال يا روضه بسیار است كه بايد بيشتر مراقبت باشيم. مطالب به ميدان رفتن حضرت علي اكبر را قبلاً یاد کردیم و امّا در شهادت این بزرگوار تذکّر هفت نکته ضروری است:

۱. جزئیات مبارزه حضرت علی اکبر علیه‌السلام و کشتن طارق بن شبث و فرزندانش و ... توسط علی اکبر که اولین بار در روضة الشهدا آمده است صحیح نیست و همانگونه که در صفحه ۲۵۳ مقتل تحقیقی هم تأکید شده است این قصه از تحریفات عاشوراست.

۲. گاهی گفته مي‌شود « امام علیه‌السلام سر علي را به دامن گرفتند و دلشان آرام نشد، سر علي را به سينه چسباندند و دلشان آرام نشد و ... » که بايد در قالب زبان‌حال باشد؛ مثل شعری که یاد شد. وگرنه اصل روضه در روايات همان است كه گذشت.

۳. در بعضی از کتب همچون مقتل منسوب به ابو مخْنف، دمعة الساکبه، معالی السبطین و اسرار الشهادة جملاتی همچون « ای پسرم تو از غم و غصّه دنیا راحت شدی ولی پدرت تنها ماند و ... » برای امام در بالای سر حضرت علی اکبر علیه‌السلام نقل کردند که در هیچ یک از کتب معتبر نیست. همان گونه که در صفحه ۸۲۳ مقتل جامع هم آمده این‌گونه مسائل بیشتر بعد از قرن یازدهم به بعد رواج یافتند. با تحقیق، بررسی و تطابق این کتاب‌ها در می‌یابیم اکثر روایت‌های غلط به طور مستقیم و یا با یک یا دو واسطه به سه کتاب پر از ایراد و تحریفی مقتل منسوب به ابو مخنف، روضةالشهدا و اسرار الشهادة می‌رسند.

۴. گفته مي‌شود حضرت زينب(سلام الله علیها) امام علیه‌السلام را آرام كردند و تسلي دل دادند و از روي پیکر مطهّر علي اکبر بلند كردند كه برعكس است؛ يعني امام حضرت زينب(سلام الله علیها) را از روي بدن حضرت علي اکبر علیه‌السلام بلند و به آرامش دعوت كردند.

۵. گاهی گفته می‌شود که حضرت علی اکبر علیه‌السلام در زمان حضور امام علیه‌السلام در بالای سرشان زنده بودند که این هم نادرست است، زیرا همان گونه که آمد، امام وقتی رسیدند که علی اکبر جان به جان آفرین تسلیم کرده بودند. در صفحات ۱۲۲ خصایص الحسینیه و ۲۲۰ منتخب التّواریخ آمده است: این از بزرگواری علی اکبر بود که به محض افتادن از اسب، پدر را صدا نزدند بلکه در آخرین لحظات جان دادن امام را صدا زدند، چرا که نمی‌خواستند امام علیه‌السلام با دیدن صحنه جان دادنش جگرشان بیشتر بسوزد. البته در ناسخ التّواریخ آمده به گزارشی هم در لحظه آمدن امام علی اکبر زنده بودند و این موضوع را به صفحه ۴۵جلد۴۴ بحارالأنوار مستند کرده است، در صورتی که عین عبارت ذکر شده در بحارالأنوار این است: فَلَمَّا بَلِغَت الرُوحَ التَرَاقي قَالَ رَافِعاً صَوتَه يَا أبتَاه ...؛ هنگـامی که روح به گودی گـلویشان رسید ( در حال خارج شدن از بدن بود)  پدرشان را صدا زدند و گفتند ای پدر ... و در سطور بعدی آمده است: ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَارَقَ الدُّنْيَا. از این‌رو بنظر می‌رسد مرحوم سپهر در این خصوص هم چون بعضی موارد دیگر اشتباه کرده است.

۶. همچنین مواردی همچون امام حسین هفت مرتبه صدا زدند« ولدی علی» یا اینکه امام سر از پیکر علی اکبر بر نمی داشتند و همه فکر کردند امام جان سپرده اندو.. ، امام حسین علیه‌السلام به دنبال پیکر مطهرعلی اکبر می گشتند و... ، سخنان حضرت زینب با مادر علی اکبر در شهادت او، سخنان علی اکبر با سیّدالشهدا در لحظة شهادت که در کتب تحریفی و ضعیف قرن سیزده و چهارده همچون مُحْرِقُ القُلوب و تذکرة الشهدا آن هم بی هیچ سندی آمده است صحیح نیست و همانگونه که در صفحات ۲۵۳ تا ۲۶۲ مقتل تحقیقی هم آمده است این موارد همگی از تحریفات عاشوراست و به هیچ وجه صحت ندارد.

۷. دیده شده که می‌گویند حضرت زينب(سلام الله علیها) قبل از امام علیه‌السلام به بالين علي اكبر رسيدند كه اين هم صحیح نیست و مغایر گزارش های معتبر است و درکتب معتبر نیامده است. طبق مآخذ معتبر، حضرت زينب نه جلوتر از امام رسيدند و نه او امام را آرام كردند، بلكه به عكس بوده است. این داستان ساختگی را برای اولین بار مرحوم مازندرانی در قرن چهاردهم در معالی السبطین ص ۲۵۴ آورده است؛ اما همانگونه که در صفحه ۲۶۱ مقتل تحقیقی هم تصریح شده است صحیح نبوده و جزء تحریفات عاشوراست.

البته بعضی از کتب نامعتبر امروزی همچون معالی السبطین زودتر رسیدن حضرت زینب (سلام الله علیها) را بی‌ارائه سند ذکر کرده‌اند؛ امّا اوّلاً اینکه هیچ مطلبی بی‌ارائه سند به کتب مرجع از هیچ کتابی پذیرفته نیست. پیش از این گفتیم که کتب دسته دوّم ( قرن هشتم تا دوازدهم قمری) و دسته سوّم تاریخی، (کتب بعد از قرن دوازدهم) مطالبشان را حتماً باید به یکی از کتب دسته اوّل (کتب قرن دوّم تا قرن هفتم) مستند کرده باشند و الاّ اثبات آن از طریق اجتهاد باید صورت بگیرد. ثانیاً وقتی مطلبی درکتب مختلف مقاتل نیست، آن هم کتب بزرگانی همچون حاج شیخ عبّاس قمی که خاتم المحدثین لقب دارد، شیخ الامت شیخ مفید، شیخ صدوق، ابن بابویه، علاّمه مجلسی، طبرسی، سیّد بن طاوس، که همگی بزرگان عالم تشیّع هستند و ما جُز ایشان کسی را نداریم؛ بودنش در یکی دو کتاب غیر مرجع و نامستند که تحریفی بودنش را بسیاری از اهل فن ثابت کرده‌اند؛ نمی‌تواند سند باشد. چطور این همه را نادیده می‌گیریم و یک کتاب را نادیده نمی‌گیریم، آیا در اختلافات پزشکی و ... نظر چند نفر را بر یک نفر ترجیح نمی‌دهیم؟ به ویژه وقتی چند متخصص و فو ق تخصص بر یک نظرند و نظر متفاوت از یک پزشک عمومی است که محلّی از اعراب ندارد. اینجا هم همین گونه باید بـاشد. اين تذكّر در مورد روضه‌های ديگر هم صادق است. از نظر عقلي هم منطقی و صحیح نیست! مگر پیغمبر نفرمودند: دين مرد، عقل اوست و هركه عقل ندارد، دين ندارد. یااینکه: علم، دوست مؤمن و عقل، رهبر او ست،[23]دین، علم و رهبر شما چه می‌گوید؟ علي اكبر در وسط ميدان جنگ بودند و هنوز دشمنان دور و برش بودند و با آمدن امام  علیه‌السلام پا به فرار گذاشتند؛ حتّی پس از آمدن عدّه‌ای از اهل بیت به مقتل علی اکبر، دشمن در همان لحظه به آن‌هـا هم حمله کرده است؛ حضرت زينب(سلام الله علیها) چگونه مي‌توانستند درآن شرايـط با پای پیـاده، زودتر از امام حسین علیه‌السلام سـوار بر اسب، وارد قتلگاه حضرت علي اكبر علیه‌السلام شوند! حتّی درصفحه ۲۳۳ مقتل مقرّم آمده است که حضرت زینب(سلام الله علیها) وقتی به بالین علی اکبر آمدند که پیکر مطهّر او را به خیمه گاه رسانده بودند که به نظر این معقولانه‌تر و صحیح‌تر است.

نکته آخر: درکتاب وقایع الأیام به نقل مهیج الأحزان مطالبی در باره سؤال حضرت سکینه از امام حسین علیه‌السلام در خصوص علی اکبر و واکنش حضرت سکینه از شهادت علی اکبر ذکر شده است. در صفحه ۴۵۵ مهیج الأحزان و دمعة الساکبه هم با جمله سؤال انگیز« از شیخ مفید نقل شده»!؟ به شیخ مفید مستند می‌شود درحالی‌که همچنان‌که در مقتل جامع (۱/۱۳۰) و مقتل تحقیقی (۲۶۲) هم تصریح شده، این موضوع در ارشاد، أمالی شیخ مفید و دیگر آثار شیخ مفید نیست، حال چه کسی و در چه کتابی نقل کرده است، خدا عالم است! احتمالاً یکی از کتب تحریفی باشد که مرحوم یزدی نخواسته نامش را ببرد.

در مورد سن علي اكبر هم اختلاف نظر هست و در کتب مقاتل ۱۸، ۱۹، ۲۵ و ۲۷ ساله ذکرشده است، از این‌رو بعضی او را بـزرگ‌تر و بعضی کوچـک‌تر از امام سجّاد  علیه‌السلام می‌دانند؛ که ما به جهت اختصار وارد این بحث نمی‌شویم امّا به احتمال قوی با توجّه به شواهد و اسناد تاریخی ۲۷ سال از همه صحیح‌تر می باشد.

 

[1]. در روضة الواعظین، مَقْتَل خوارزمی، مَناقِبِ آلِ ابیطالب، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، ناسخ التّواریخ،  مهیج الأحزان، و دمعة الساکبه عبدالله بن مسلم به عنوان اوّلین نفر معرّفی شده است. همچنین در بحارالأنوار، ناسخ التّواریخ و دمعة الساکبه ذکر مقتل حضرت علی اکبر جزء آخرین نفرات در ترتیب ذکر مقاتل آمده است؛ اما همان گونه که در تمامی کتب تحقیقی هم تأکید و تصریح شده است اکثر قریب به اتفاق منابع دست اوّل همچون الاَخبارالطِوال ۳۰۳؛ اَنْسابُ الاَشْراف ۳/۴۰۶؛ لهوف ۹۸؛ تاریخ الامم والملوک ۵/۴۴۶؛ ارشاد ۲/۱۰۶؛ مقاتل الطالبیین ۱۱۵؛ الکامل فی‌التاریخ ۱۱/۸۴ ؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲/۷۸؛ تاریخِ حَلَبْ ۱۵۱؛ کامل بهائی ۶۲۸؛ تاریخنامه طبری ۴/۷۰۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۶؛ لهوف ۹۸؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ البِِدایَة والنَّهایة ۸/۱۸۵؛ بحارالأنوار۴۵/۴۵؛ جلاء العیون۵۷۳ و دیگر مآخذ این کتاب علی اکبر را اوّلین شهید بنی‌هاشم می‌دانند.

[2]. در لهوف، مُثیرُالاَحزان، مقاتل الطالبیین، روضة الواعظین و أمالی صدوق این دعا ذکر نشده است و در مقتل جامع نیز دعا با اندکی تفاوت بعد از شهادت علی اکبر ذکر شده است. در تاریخ حلب (۱۳۳) هم فقط همین دعا بدون ذکر مقتل حضرت علی اکبر آمده است.

[3]. سوره آل عمران آيه ۳۳ و ۳۴. این آیه در لهوف، مُثیرُالاَحزان، مقاتل الطالبیین، روضة الواعظین و أمالی صدوق نیامده است.

[4]. مقاتل الطالبیین ۱۱۵؛ الفُتوح ۵/۱۱۴؛ روضة الواعظین ۳۰۹؛ اللهوف ۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۶؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۳۴؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۱۰؛ بحارالأنوار۴۵/۴۳؛ جلاءالعیون ۵۷۳ ؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۶۸؛ مقتل امام حسین ۱۵۱؛ مهیج الأحزان ۴۴۶؛ منتخب التّواریخ ۲۱۷؛  مقتل مقرّم ۲۲۸؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۳؛ وقایع الأیام ۳۹۱؛ دمعة الساکبه ۴۲۰؛ قمقام ۴۳۱؛مقتل جامع ۱/۸۱۷ و۸۲۲ . توضیحات: روایت به میدان رفتن علی اکبر در بحارالأنوار و جلاءالعیون کمی کاملتر و در مقاتل الطالبیین به طور مختصرتر آمده است. در صفحات ۳۰/۱۶۲ أمالی صدوق و ۲/۷۸ تَجارِبُ الاُمَم  نیز فقط اشاره به میدان رفتن علی اکبر و فراز اوّل جمله امام شده است.

[5] . لؤلؤومرجان ۱۸۹؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۱. در بعضی از کتب امروزی نیز موضوع به روضة الشهدا استناد داده شده است و احتمال دارد منظور مرحوم یزدی حائری از عبارت « بعضی ازکتب مقاتل» همان روضة الشهداء باشد اما به دلیل بدنامی   روضة الشهداء نخواسته نام آن را ببرد. در مورد غیر مستند بودن این کتاب به دلیل ایرادات  فراوانی که  به آن وارد است. در بخش پایانی کتاب به طور مفصّل بحث خواهد شد.

[6]. البته در مناقب آل ابی طالب (۴/۱۱۰) بی‌هیچ استنادی آمده است: « فَصارَتْ اُمُّهُ شَهْربانُویَه وَ لَهی تَنْظُرُ اِلیهِ وَ لا تَتَکَلَّم؛ شهربانو مادر او نگاه می‌کرد و حرفی نمی‌زد » اوّلاً اینکه مادر علی اکبر لیلا است نه شهربانو! البته خود ابن شهر آشوب هم در صفحه ( ۴/۷۷ ) کتابش نام مادر علی اکبر را ( برة  بنت عرة بن مسعود ثقفی ) ذکر کرده است! دوّم اینکه هیچ مطلبی بی‌سند از هیچ کتابی پذیرفته نیست. به احتمال قوی این گزارش، مربوط به شهربانو مادر طفلی است‌که در روزعاشورا شهید شد و ابن شهر آشوب به‌اشتباه آن را برای حضرت علی اکبر ذکر کرده است. لازم به ذکر است که مرحوم ابن شهر آشوب در کتابش واقعه عاشورا را بطور مختصر نوشته است بطوریکه وقتی این کتاب را مطالعه می کنید می بینید که بسیاری از جمله ها و یا گزارش ها بطور ناقص و کاملاً به اختصار آمده است. ضمناً شیخ عباس قمی نیز در صفحه ۲۷۵ نفس المهموم می‌نویسد در خصوص بودن مادر علی اکبر درکربلا در کتب معتبر چیزی نیافتم و این در حالی است که مناقب آل ابی طالب از مآخذ نفس المهموم است و قطعاً محدّث قمی نیز این گزارش را دیده امّا احتمالاً به دلایلی که ما هم عرض کردیم آن را نپذیرفته است.

[7] . جلاءالعیون ۵۷۴ ؛ منتخب التّواریخ ۲۲۱؛ مقتل تحقیقی ۲۳۹؛ نفس المهموم ۲۷۵؛ مقتل جامع ۲/۵۵۸.

[8]. تأمّلی‌درنهضت‌ عاشورا ۳۱۸؛ حماسه حسینی۳/۲۵۵ و۳/۲۸۶؛ کبریت احمر۱۸۷؛ زندگانی امام حسین۴۶۱؛ منتهی‌الآمال ۴۵۵؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ۱۷۷ و۳۱۶؛ مقتل تحقیقی ۲۵۴؛ مقتل جامع ۱/۱۳۴.

[9]. در خصوص تعداد کشته‌های دشمن به دست یاران و خانواده امام اختلافات زیادی هست که قابل جمع نبوده و بعضی از این ارقام قابل دفاع نیست. برای نمونه تعداد کشته شده‌ها به دست حضرت علی اکبر به روایت ابن اعثم، خوارزمی، علاّمه مجلسی و شیخ عباس قمی ۲۰۰ نفر (۸۰ +۱۲۰) و به گزارش شیخ صدوق ۴۴ نفر است. این رقم را فاضل دربندی به دروغ ۲۰۰۰ نفر اعلام می‌کند بزرگانی چون شیخ مفید و سیّدبن طاوس هم عددی ذکر نکرده‌اند. توصیه ما این است در این‌گونه موارد به شیوه سیّدبن طاوس عمل کرده و بگوییم تعداد زیادی از دشمنان را به درک فرستادند.

[10]. در مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، جلاءالعیون، مقتل امام حسین، وقایع الأیام و قمقام آمده امام فرمودند: بر محمد، علی و پدرت سخت است که از آنان‌ کمک بخواهی و نتوانند کمک کنند. سپس زبان علی را در دهان .......  در بحارالأنوار، مهیج الأحزان و دمعة الساکبه نیز هر دو روایت آمده است.

[11]. این روایت دوّم در لهوف، الفتوح، مقتل جامع، بحارالأنوار، الفُتوح، مقاتل الطالبیین، روضة الواعظین و مُثیرُالاَحزان نیامده است.

[12]. مقاتل الطالبیین ۱۱۶؛ الفُتـوح ۵/۱۱۵؛ أمـالی صدوق ۳۰/۱۶۲؛ روضة الواعظین ۳۰۹؛ تاریخنامه طبری ۴/۷۰۹؛ اللهوف۹۹؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۳۵؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۳۱۱؛ مُثیرُالأحْزان۲۴۷؛ بحارالأنوار۴۵/۴۳؛ جلاءالعیون۵۷۲؛ منتهی الآمال ۴۴۳؛   نفس المهموم ۲۶۹؛ منتخب التّواریخ ۲۱۹؛ مقتل مقرّم۲۳۰؛ مقتل امام حسین ۱۵۲؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۵؛ وقایع الأیام ۳۹۵؛    قمقام ۴۳۲؛ مهیج الأحزان ۴۴۸؛ دمعة الساکبه ۴۲۱؛ مقتل جامع ۱/۸۱۸ . توضیحات: این گزارش در مقاتل الطالبیین کمی مختصر و در أمالی صدوق، تاریخنامه طبری و روضة الواعظین کاملاً به اختصار آمده است.

[13]. البته در صفحات ۳۲۸ الثّاقِب فِی الْمَناقِب؛ ۱۳۳ و ۱۸۵ کبریت احمر؛۲/۵۸۴ مناقب الطاهرین و ۳۶۵ و۳۶۹ دمعة الساکبه احادیثی از امام صادق  علیه‌السلام و امام رضا  علیه‌السلام نقل شده است مبنی بر این که تمامی شهدا از جمله حضرت علی اکبر قبل از شروع جنگ یا در اثناء مبارزه توسط سیّدالشهدا  علیه‌السلاماز شربت بهشتی سیراب می‌شدند. همچنان‌که خود سیّدالشهدا نیز سیراب شدند.

[14]. بعضی از این ضربات در بعضی از مقاتل نیامده است. در مورد قاتل نیز بعضی از مقاتل منقذ بن مره و بعضی مره بن منقذ   گفته‌اند؛ که ما برای پرهیز از تشویش اذهان خوانندگان  به جزئیات این موضوع نپرداختیم.

[15].دست گردن اسب انداختن و... در تاریخ الامم والملوک، الکامل فی‌التاریخ، نفس المهموم، ارشاد، مُثیرُالاَحزان، مقاتل الطالبیین، اَلْمُنْتَظَمْ و لهوف نیامده است. عبارت« وَ قَطَّعُوهُ بِسُیُوفِهِم إِرباً إِرباً » نیز در لهوف، الکامل فی‌التاریخ، اَلْمُنْتَظَمْ  و ارشاد نیامده است.

[16]. در مقتل امام حسین، وقایع الأیـام و مهیج الأحزان در روایت سوّمی آمده فرمودند: این جدّم مصطفی، پدرم علی و جدّه‌ام زهراست و همه مشتاق تو هستند. ضمناً روایت دوّم در لهوف، تاریخ الامم والملوک، مقاتل الطالبیین و مقتل جامع نیامده است. روایت اوّل نیز در مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مقتل مقرّم، مهیج الأحزان و دمعة الساکبه  نیامده است. همچنین در ارشاد، تاریخ الامم والملوک، اعلام الوری، الکامل فی‌التاریخ، اَلْمُنْتَظَمْ  و مُثیرُالاَحزان هیچ جمله ای ذکر نشده است.

[17]. جان به جان آفرین تسلیم کردن در منتهی الآمال، نفس المهموم، تاریخ الامم والملوک، الکامل فی‌التّاریخ، مقاتل الطالبیین، اَلْمُنْتَظَمْ، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ،  مُثیرُالاَحزان، ارشاد، اعلام الوری و مقتل امام حسین تصریح نشده است.

[18]. بلند بلند گریه کردن امام فقط در تاریخنامه طبری، بحارالأنوار، وقایع الأیام، نفس المهموم  و منتخب التّواریخ آمده است.

[19]. این جمله در تاریخ الامم والملوک، لهوف، ارشاد، اَلْمُنْتَظَمْ، جلاءالعیون، کبریت احمر، مقاتل الطالبیین، مقتل جامع،  مقتل امام حسین، مُثیرُالاَحزان و اعلام الوری نیامده است. در الفتوح، مهیج الأحزان، قمقام، مَقْتَل خوارزمی، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، و دمعة الساکبه نیز بعد از شهادت حضرت قاسم و در مقتل مقرّم بعد از شهادت دسته جمعی اصحاب ذکر شده است.

[20]. این جمله در لهوف، اَلْمُنْتَظَمْ، جلاءالعیون، کبریت احمر، ارشاد، مقتل مقرّم و اعلام الوری نیامده است.

[21].تاریخ الامم والملوک ۵/۴۴۶؛ مقاتل الطالبیین ۱۱۵؛ الارشاد۲/۱۵۸؛ اللهوف۹۹؛ مُثیرُالأحْزان ۲۴۸؛ الکامل فی‌التّاریخ۱۱/۱۸۴؛ مَقْتَل خوارزمی ۲/۲۷۳؛ إعْلام الوَری ۳۴۶؛ اَلْمُنْتَظَمْ۵/۳۴۰؛  البِِدایَة والنَّهایة ۸/۱۸۵؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۶۴؛ بحارالأنوار۴۵/۴۴؛ منتهی الآمال ۴۴۲؛ نفس المهموم ۲۷۰؛ ناسخ التّواریخ ۴۸۶؛ منتخب التّواریخ ۲۱۹؛ کبریت احمر ۱۸۵؛ مقتل امام حسین۱۵۳؛ مقتل مقرّم۲۳۱؛ قمقام۴۳۳؛ وقایع الأیام۴۰۱؛ مهیج الأحزان۴۴۹؛ دمعة الساکبه ۴۲۲؛ مقتل جامع ۱/۸۲۰ . توضیحات: گزارش مبارزه و شهادت حضرت علی اکبر در مقاتل الطالبیین، اعلام الوری و مُثیرُالاَحزان به طور مختصر و در ارشاد، البدایة والنّهایة، اَلْمُنْتَظَمْ و الکامل فی‌التّاریخ کاملاً به اختصار آمده است. در أمالی صدوق ۳۰/۱۶۲ نیز فقط اشاره به تعداد کشتگان دشمن و سپس شهادتش شده است. 

[22]. کامل الزیارات ۷۳۸؛ نفس المهموم ۲۷۱؛ مقتل امام حسین ۱۵۴؛ وقایع الأیام ۳۹۶؛ مقتل مقرّم ۲۳۳؛ مقتل جامع ۸۲۳ .

[23] . نهج الفصاحه صص ۴۸۴ و۵۸۱ احادیث ۱۵۸۱ و۲۰۲۱.