کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: آرایه های شعر

قالب های شعر فارسی ( بخش چهارم )

۱۱ ـ مستزاد :

مستَزاد مشتق از کلمه زاید است. و در ادبیات به قالب شعری گفته می‌شود  که در آخر هر مصراع شعر ( معمولا رباعي، غزل و قطعه ) جمله ی کوتاه آهنگین  و مسجعی اضافه می‌کنند، بطوری که عبارت افزوده شده معنی مصراع ماقبل خود را تکمیل می‌کند .این عبارت از نظر قافيه هم  بايد با مصرعی که در مقابل آن قرار گرفته است هماهنگ باشد، ولی با وزن اصلی شعر یکسان نیست. در واقع کلمه ی مستزاد به معنی "زیاد شده" هم همین معنی را می‌دهد و علت نام گذاری این نوع شعر هم عبارت کوتاه اضافه شده در پایان هر مصراع است .
مستزاد برای اولین بار توسط مسعود سعد سلمان سروده شد. بعد از او شعرای زیادی به این قالب شعر گفتند. مستزاد مجلس چهارم (در رابطه با وقایع سیاسی مجلس چهارم مشروطیت ) که توسط میرزاده عشقی سروده شده‌است از مستزادهای بسیار معروف است.


نمودار قرار گرفتن قافیه در شعر مستزاد

---------------------- *         --------- *

---------------------- +         --------- +

----------------------=         --------- =

---------------------- #         --------- #

---------------------- @         --------- @

گر حاجت خود بری به درگاه خدا               با صدق و صفا

حاجات ترا کند خـداونـد روا                  بی چون و چرا
ز نهار مبر حاجت خود در بر خلق              با جامه ی دلق
کز خلق نیاید کرم وجود و عطا              بی شرک و ریا
************************

                                                با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست            کار ایران با خداست

مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست             کار ایران با خداست

شاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مست            مملکت رفته ز دست

هر دم از دستان مستان فتنه و غوغا به پاست            کار ایران با خداست

مملکت کشتی، حوادث بحر و استبداد خس                ناخدا عدل است و بس

کار پاس کشتی و کشتی‌نشین با ناخداست               کار ایران با خداست

پادشه خود را مسلمان خواند و سازد تباه               خون جمعی بی‌گناه

ای مسلمانان! در اسلام این ستمها کی رواست؟           کار ایران با خداست

باش تا خود سوی ری تازد ز آذربایجان                    حضرت ستار خان

آن که توپش قلعه کوب و خنجرش کشورگشاست           کار ایران با خداست

                                                                           ( محمد تقی بهار) 

***********************************************            

۱۲ـ دوبيتي نو  ( چهار پاره) :

چهار پاره كه گاهي به غلط از آن با عنوان رباعيات پيوسته نام می‌برند، قالب شعري جدیدی است كه همزمان با رواج شعر نو بوجود آمد. مهم ترین دلیلی که نمی‌توانیم  چهارپاره را رباعیات پیوسته بدانیم نوع قافیه آرایی آن است، در قالب رباعی مصرع های اول، دوم و چهارم قافیه دارند؛ اما در چهار پاره فقط مصرع های دوم و چهارم دارای قافیه هستند و در هر بند با  قافیه ای مجزا آورده می‌شود. با این توضیح شاید بتوانیم بگوئیم چهار پاره متشکل از چند قطعه دو بیتی است. پس یک چهارپاره، ترکیبی است از چندین قسمت که هر کدام دو بیت باشند با وزن یکسان  اما قافیه متفاوت، که قافیه ی هر دو بیت مستقل و با دیگر دو بیت ها تفاوت دارد .

نمودار قرار گرفتن قافیه در شعر چهار پاره  :

-----------------------             ---------------------- *

-----------------------             ---------------------- *

-----------------------             ---------------------- +

-----------------------             ---------------------- +

------------------------            ---------------------- #

------------------------            ---------------------- #

خواب ديدم در اين شب غربت                  خواب دشتي عجيب و خون آلود

                                   خواب ديدم كه پيكرم، خواهر                  طمعه ي گرگ هاي وحشي بود                                        *****************

اضطرابي به جانم افتاده                   كه بيان كردنش ميسر نيست

                                            يك جوانمرد با شرف، زينب              بين اين سي هزار لشگر نيست                                               *****************

ماجراهاي عصر فردا را               در نگاه تر تو مي بينم

                                         راضي ام بر رضاي معبودم               تا سحر بوته خار مي چينم                                                  *****************

باغ سرسبز خاطراتت را             غصه پاييز مي كند زينب

گوش کن! شمر خنجر خود را          آن طرف تيز مي كند زينب

                                                                                                           ( وحید قاسمی )

***********************************************

۱۳ـ مسمط :

مُسَمَّط  به قالب شعری گفته می‌شود که شاعر ابتدا به اختیار خود چند مصراع هم‌ قافیه ( می‌تواند ۲، ۳، ۴ ، ۵ ، ۷ مصرع باشد ) می سراید و در پایان آن یک مصراع دیگر با قافیه ای متفاوت می‌آورد که به مجموع این چند مصرع یک رشته یا یک بخش از قالب شعری  مسمط  گویند. در واقع چند مصرع اول ( ۳، ۴ ، ۵ ، ۶)  که دارای قافیه مشترک هستند را  ( بند مسمط يا تسميط ) و يك مصراع آخر که قافيه ای مجزا  دارد را ( رشته مسمط يا مصراع تسميط ) گویند.

نکته : چند مصراع اول هر بند که قافیه مشترک دارند می‌تواند در بندهای بعدی قافیه مستقل دیگری داشته باشند اما مصرع آخر که همان رشته مسمط  نام دارد باید در تمامی بندها هم قافیه باشد چرا که این مصرع رشته ارتباط بین بخش ها با یکدیگر هستند.

انواع مسمط: به مسمط هايي كه بند مسمط و رشته ي مسمط آن ها، مجموعا سه مصراع باشند مسمط مثلث می‌گويند، همين طور به چهار مصراعي مسمط مربع و به پنج مصراعي مسمط مخمس وبه شش مصراعي مسمط مسدس و به هشت مصراعی مثمن می‌گويند. بدين ترتيب مسمط حداقل مثلث و حداكثر مثمن است اما بیشتر نوع  مسدس آن سروده می‌شود. مانند مسمط های منوچهري كه همه مسدس هستند.

نمودار قرار گرفتن قافیه در شعر مسمط

---------------------- *            ---------------------- *

---------------------- *             ---------------------- *

------------------------- *

 ------------------------ +

---------------------- #            ----------------------  #

---------------------- #            ----------------------- #

------------------------- #

 ------------------------ +

بنیان‌گذار این قالب منوچهری دامغانی، شاعر قرن پنجم، است، که همهٔ مسمطات وی مسدس‌اند. و مشهورترین مسمط فارسی را نیز منوچهری سروده‌ است، که با بیت زیر آغاز می‌گردد:

 

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است              باد خنک از جانبِ خوارزم وزان است 

آن برگِ رزان است که بر شاخِ رزان است         گویی به‌مَثَلْ پیرهن رنگرزان است

دهقان ز تعجب سرِ انگشت گزان است 

کاندر چمن و باغ نه گُل ماند و نه گلنار

بنابراین، تکه‌ شعر بالا یک «رشته» است و «کاندر چمن و باغ نه گُل ماند و نه گلنار»، بندِ آن به‌ شمار می‌آید.

تو که می توانی بمانی بمان               عزیزم تو خیلی جوانی بمان
تو هم مثل من نیمه جانی بمان          زمین گیر من! آسمانی! بمان
اگر می شود می توانی بـمان
تو نیلوفرانه ترین یاس شهر           وجود تو کانون احساس شهر
دعاگوی هر قدرنشناس شهر        نکش دست ازدست دستاس شهر
نباشی چه آبی؟ چه نانی؟ بمان
چه شد با علی همسفر ماندنت؟          چه شد ماجرای سپر ماندنـت؟
چه شد پای حرف پدر ماندنـت؟           پس از غصه ی پشـت در ماندنت 
ندارد علی همزبانی بمان
برای علی بی تو بد میشود           بدون تو غم بی عدد میشود
نرو که غرورم لگد میشود                 و این سقف سنگ لحد میشود
 تو باید غمم را بدانی بمان
چرا اشک را آب رو میکنی؟                چرا چادرت را رفو میکنی؟
چرا اسـتخوان در گلو میکنی؟              چرا مرگ را آرزو میکنی؟
           چه کم دارد این زندگانی؟ بمان
                                                          (صابر خراسانی)

در وجه تسمیهٔ مسمط گفته‌اند که مسمط اسم عربي است و از ريشه «سمط» و به معناي رشته مرواريد و رشته‌اي كه مانند بند تسبيح در آن مهره‌ها كرده باشند است. ازآن‌جا که دراین قالب شعری، همهٔ بخش‌های شعر با بیت‌های مصراعی به هم مرتبط می‌شوند به آن مسمط گویند.

نوع دیگری از مسمط : علاوه بر موارد فوق الذکر مسمط همچنین به شعری اطلاق می‌شود که در آن، ابیات به چهار بخش هم‌ وزن تقسیم می‌شوند که در سه بخش نخستین، سجع رعایت می شود (و در بخش چهارم قافیه می آید)، و این نوع را شعر مسجّع نیز گفته‌اند. ابيات ذيل از امير معزي، نمونه ای از این شعر است:

اي ساربان منــزل مكن جز در ديــار يار من            تا يك زمان ياري كنم بر ربع و اطلال و دمن

ربع از دلم پر خون كنم اطلال را جيحون كنم          خــاك دمن گلگون كنم، از آب چـشم خــويشتن

***********************************************

۱۴ ـ مسمط تضميني:

نوع خاصي از مسمط مخمس است كه همان خصوصيات مسمط مخمس را دارد اما با این تفاوت که سه مصراع اول هر بند مربوط به یک شاعر و دو مصرع آخر سروده شاعر دیگریست که شاعر دوم شعر او را تضمین کرده است. شاعر در این نوع از شعر مسمط مخمس غزلی از یک شاعر دیگر را تضمین می‌کند و آن به این طریق است که سه مصرع با وزن و قافیه مصرع اول هر بیت می‌آورد که این سه مصرع بعلاوه مصرع اول  هر بیت آن غزل بند مسمط را تشکیل می‌دهند و مصرع دوم هر بیت نیز نقش رشته مسمط را دارد. نکته: شاعر این سه مصرع را به گونه ای باید بسراید که از نظر معنا و مفهوم هم مطابق آن بیت باشد و هم تکمیل کننده آن .

  به عنوان نمونه بندي از مسمطي را كه شيخ بهايي (شاعر قرن دهم) سروده و در آن غزلي از خیالی بخارايي (شاعر قرن نهم) را تضمين كرده، ذكر مي‌كنيم:

تا کي به تـمـنـاي وصال تو يـگــانــه             اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه

خواهد که سرآيد غم هجران تو يا نه          « اي تــيــره غـمـت را دل عشاق نشانه

جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه»

رفتم به در صومـعــه عــابد و زاهد           ديدم همه را پيش رخت راکع و ساجد

در ميکده رهبانم و در صومعه عابد        «  گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد

   يعني که تو را مي‌طلبم خانه به خانه»

هر در که زنم صاحب آن خانه تويي تو            هر جا که روم پرتو کــاشــانه تويي تو

در مـيــکــده و ديــر که جانانه تويي تو              «  مقصود من از کعبه و بتخانه تويي تو

مقصود تويي، کعبه و بتخانه بهانه »

مسمط فوق «مخمس» است و بيت های داخل گيومه از خيالي بخارايي است. و سه مصرع اول آن از شیخ بهایی است.

***********************************************

ب) قالب شعر نو

 شعر نو از نظر قالب سه نوع است :

۱- نيمايي ۲- شاملو (سپيد ) ۳- موج نو

۱ـ شكل نيمايي : نیما یوشیج در قالب شعر کلاسیک تغییراتی ایجاد کرد و آن را به شکل شعر نو درآورد. در شعر نیمایی هجاها با هم یکسان نیست و مصرع‌ها کوتاه و بلند است. همچنین در این نوع شعر قافیه‌ها می‌توانند متفاوت باشند و نیازی به نظم و هماهنگی در قافیه‌بندی نیست.

كه بدان شعر آزاد گويند . شعري است با وزن عروضي ، با این تفاوت که مصراع هاي آن مانند شعر سنتي محدود به دو سه و چها ركن نيست و می‌تواند كمتر از دو ركن داشته باشد ، قافيه در طرز نيمايي جاي منظم و مشخص ندارد .اشعار نيما و اخوان و فروغ و سپهري بدين شكل است : 

نمونه :                  

 هديه

من از نهايت شب حرف می‌زنم

من از نهايت تاريكي

و از نهايت شب حرف می‌زنم

اگر به خانه ي من آمدي براي من اي مهربان چراغ بياور

ويك دريچه كه از آن

به ازدحام خوشبخت بنگرم «فروغ فرخزاد »

۲ـ شعر سپید : احمد شاملو در شعر سپید از تقطیع استفاده کرد. وزن کلمات به این نوع شعر قالب درونی و یا شکلی ذهنی می‌دهد و به این دلیل قالب شعر سپید از قالب شعر نیمایی متفاوت است.

آنچه دربارهٔ قالب شعر مهم است وحدت ذهنی است که چه در قالب کلاسیک و چه در قالب شعر نوی نیمایی و شعر سپید باید رعایت شود. همان‌قدر که شعر موزون باید از وحدتی ذهنی برخوردار باشد شعر آزاد یا بی‌وزن نیز باید از یکپارچگی برخوردار گردد.

۳ـ شعر موج نو

اين نوع شعر،نه تنها وزن عروضي ندارد، بلكه آهنگ و موسيقي آن حتي مانند شعر سپيد هم آشكار نيست . در حقيقت منطق غير نثري آن و تشبيهات و استعارات نوين آن يعني مجموعا زبان شعري،بدان آهنگي معنوي مي بخشد كه در نثر ديده نمي شود . 

قلب تو

قلب تو هوا را گرم كرد

در هواي گرم

عشق ما تعارف پنير بود و

قناعت به نگاه در چاه آب

     ××××××

مردم كه در گرما

از باران آمدند

گفتي از اطاق بروند

چراغ بگذارند

من تو را دوست دارم

       ××××

اي تو

اي تو عادل

تو عادلانه غزل را

 در خواب

در ظرف هاي  شكسته

تنها نمي گذاري           « احمد رضا احمدي »