کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: آرایه های شعر

قالبهای شعر فارسی ( بخش اول )

بعد از آشنایی با ردیف و قافیه و جایگاه، نقش و ویژگی های هریک در شعر فارسی، در این بخش با انواع قالبهای شعر فارسی و مشخصات هریک آشنا می‌شویم

مقدمه : منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصرع ها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف می‌گنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیده اند

و شکلهایی خاص را در مصراع بندی و قافیه آرایی شعر به رسمیت شناخته اند. به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شده اند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشته ایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است


قالب شعرچیست: قالب شعر به شکل شعر گفته می‌شود که بر دو نوع است:

۱ـ شکل ظاهری : شکل ظاهری قالب شعر شامل چیز است الف) وزن یا بی ‌وزنی، ب)تساوی مصرع‌ها و یا کوتاهی و بلندی آن ها، ج)  قافیه‌ها « البته در صورتی که قافیه‌ای وجود داشته باشد »  د) صداها و حرکات ظاهری کلمه. به عبارت دیگر دو اصل ۱ـ قافیه آرائی ۲ـ وزن شعر، عوامل اصلی تعیین کننده قالب اشعار می‌باشد. در واقع می‌توان گفت قالب در شعر کلاسیک فارسی، شکل ظاهری است که قافیه و وزن به شعر می‌بخشد. طول هر مصرع، چیدمان هجاهای هر مصرع، تعداد ابیات، آرایش مصرع‌ها، قافیه آرایی آنها و حتی  عاطفه انتقالی شاعر به خواننده دیگر عوامل تعیین کننده قالب ظاهری شعر محسوب می‌شود.

۲ـ  شکل درونی (یا شکل ذهنی) : در شعر سپید و شعر نوی فارسی، عنصر دیگری وجود دارد با عنوان شکل درونی (شکل ذهنی). شکل ذهنی عبارت از محیطی است که شعر در آن حرکت می‌کند و پیش می‌رود و اشیاء و احساس‌ها را با خود پیش می‌برد. شکل ذهنی به یک شعر یا یکپارچگی می‌دهد یا آن را از وحدت و استحکام درمی‌آورد.

با توجه به آنچه گذشت شاید بتوانیم قالب اشعار را به سه نوع کلی الف) قالبهای کلاسیک ب)  قالب شعر نو ج)  قالب شعر سپید. تقسیم کنیم

عوامل تعیین قالب یک شعر

الف ـ قافیه آرایی،  قافیه آرایی چیست؟ به محل قرارگیری قافیه ها در یک شعر، قافیه آرایی آن شعر گفته می‌شود. که اولین و مهم ترین راه تشخیص قالب های شعری می باشد. برای مثال قالب مثنوی دارای قافیه های مشترک در انتهای هر مصرع است و قافیه هر بیت ممکن است با قافیه دیگر ابیات تفاوت داشته باشد. لیکن در یک غزل یا قصیده، قافیه در پایان مصرع اول بیت اول و تمامی مصرع های دوم کل ابیات آورده می‌شود.

ب ـ نوشتار اصلی؛ وزن شعر: به نجوه و شکل چیدمان هجاهای هر مصرع در یک شعر، وزن آن شعر می‌گویند. هجاها در زبان فارسی به سه دسته کوتاه، بلند و کشیده تقسیم می‌شوند. حال اگر در دو مصرع اولا تعداد هجاها با هم برابر باشند، آن دو مصرع هم وزن نامیده می‌شوند. ( هجای کشیده را می‌توان با یک هجای کوتاه + یک هجای بلند معادل گرفت.

تذکر : یک حرف را هجای کوتاه ، دو حرف را هجای بلند و سه و چهار حرف و را  هجای کشیده گویند،

مثال:

همانطور که در بیت بالا دیدید هر مصرع از این بیت دارای چهار هجای کشیده، چهار هجای بلند و پنج هجای کوتاه می‌باشد. ( بحث اوزان شعری و تقطیع آن بحث کاملا تخصصی و مشروحی است که بعدا به آن می‌پردازیم )

نکته: همانطور که در بالا مشاهده کردید کلمه تو هجای کوتاه محسوب شد و اینگونه (ت ) نوشته شد، دلیل آن است که در قانون وزن شعر  کلمات آنگونه که تلفظ می شوند محسوب می‌شوند لذا کلماتی مثل : ( تو ، به ، که ، خوار ) بصورت ( تُ ، بِ ، کِ ، خار )  محسوب شده و بر همین اساس هجای آن تعیین می‌گردد.

در تقسیم بندی قالب شعری پیش از هر چیز به سه دسته بندی کلی مواجه می‌شویم که عبارتند از  الف )  قالب های شعر کلاسیک  ب ) قالبهای شعر نو  ج ) قالبهای شعر سپید. حال به قالب های شعری هر کدام از این سه دسته می‌پردازیم.

الف : قالب های شعر کلاسیک: قالب های شعر کلاسیک عبارتند از: تک بیت، دو بیتی، رباعی،  مثنوی، قصیده، غزل، قطعه، مسمط مستزاد، ترجیع بند، ترکیب بند، چهار پاره و  بحر طویل

۱ـ مفردات یا تک بیتی ها :

همانگونه که میدانید حداقل سخن موزون یک مصرع و حداقل حداقل شعر یک بیت است که به اینگونه اشعار مفردات ( یعنی فرد ها ) گویند. اشعار مفردات کاربردی کمی دارد و بیشتر در بيان نكته هاي اخلاقي به كار می‌روند و حكم كلمات قصار و ضرب المثل را در نثر دارد. . دو مصراع شعر تک بیتی می‌توانند هم می‌توانند هم قافيه باشند و يا آنکه دارای قافیه نباشند .  مثال:

  پــــاي ملخي نــزد سليمان بــردن           زشت است وليكن هنر است از موري

                                                                                 «سعدی »

***********************************************

۲ـ دوبـيـتـي هـا:
شعری است که از چهار مصرع مساوی ( دو بیت ) با قافیه هایی مشترک در مصراع های اول، دوم و چهارم درست شده است که  از حيث وزن، همچون رباعي محدودیت ندارد ، اما  بيشتر بر وزن « مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل» سروده
می‌شود. هر چند در گذشته موضوع دوبیتی عارفانه و عاشقانه بوده است اما امروزه در موضوعات دیگر همچون اشعار مذهبی نیز سروده می‌شود. دوبیتی را در فارسی «ترانه» هم می‌گویند. در شعر دوبیتی نیز همچون دیگر قالبهای شعری شاعر می‌تواند هم ردیف بیاورد و هم خود را محدود به کلمه ردیف نکند.
نمودار د قرار گرفتن قافیه در شعر دو بيتي :

-------------------- *            --------------------- *

---------------------             --------------------- *

عـلمـدار و یل و سـقـا ابوالفضل            سـلام الله عـلیک یـا ابوالـفـضل

شدی نـائـل عـزیز من از امروز            تو به فـرزندی زهـرا ابوالفضل

********* شاعر: مهدی مقیمی ********

نه تـنهـا زخـم‌ها بی‌الـتـیـام است            حـدیـث غـربت او نـا تـمـام است

مــیــان قــتــلـگــاه افــتــاده امــا            نـگـاه آخـرش سـوی خـیام است

********* شاعر: یوسف رحیمی ********

زهجران تو اشک من روان شد            زبـان درد مـن آه و فــغــان شـد

تو رفتی و پس از تو ای پدرجان            عـلـی تنهـاتـرین مرد جهـان شد

********* شاعر: هاشم وفایی ********

گُل من چون تو را در گِل بپوشم          ز هجران تو خــــون دل بنوشم

در ایـــــــام جـــوانی قسمـــتم شد          که تــابوت تو را گیرم به دوشم

********* شاعر: غلامرضا سازگار ********

 روش تشخیص رباعی از دو بیتی: برای تشخیص رباعی از دوبیتی به دو نکته باید توجه داشت. ۱- وزن ، وزن رباعی مخصوص است و در وزنی که در زیر ذکر می‌شود سروده می‌شود  و اگر شعری وزن دیگری داشته باشد دوبیتی است.  ۲- موضوع ( البته همانگونه که گفته شد ممکن است شاعری موضوع را رعایت نکند و مثلا  در وزن رباعی مضامین عاشقانه یا عارفانه هم بسراید ) 
- معروفترین شاعران دوبیتی گو: بابا طاهر عریان همدانی و فایز دشتستانی
می‌باشد .

***********************************************

۳ ـ ربـاعـی : 

"رباعی" از کلمه ی "رباع" به معنی "چهارتایی" گرفته شده است و  "رباعی" شعری است چهار مصراعی که همچون دو بیتی باید در مصرع های اول، دوم و چهارم قافیه رعایت شود هر چند بعضی از شعرا در مصراع سوم هم قافیه را لحاظ می‌کنند اما این موضوع اختیاری است. رباعی بر وزن « لاحول و لاقوة الابالله  و یا  مفعول مفاعلن مفاعیلن فع »  سروده می‌شود ؛ اما  باید توجه داشت که هر دو عبارت « لاحول و لاقوة الابالله یا مفعول مفاعلن مفاعیلن فع » یک وزن است و باهم تفاوتی ندارند ؛ پس نتیجه آنکه رباعی تنها یک وزن دارد.
مهم ترین ویژگی رباعی این است که سه مصراع اول آن تقریباً مقدمه ای برای منظور شاعر هستند و حرف اصلی در مصراع چهارم گفته
می‌شود. محتوای رباعی­ها بیشتر عارفانه، عاشقانه یا فلسفی است. خیام بزرگ­ترین رباعی سرای جهان است
نمودار د قرار گرفتن قافیه در شعر رباعی :

---------------------- *            ---------------------- *

-----------------------             ---------------------- *

بـشـنـو ز فـلـک حـقـیـقـت معـنـا را            از عـرش ندای دعـوت الحُـسنی را

مـیـلاد امـام عـسـگـری آمـده اسـت            تـبــریـک بـگـو سـلالــۀ زهــرا را

********* شاعر: محمود ژولیده ********

چون سرو که بر زمین فتاد افتادی            دلـتـنـگ شـدی یـاد جـواد افــتـادی

مانند عـلی که سمت زهرا می رفت            بر روی زمیـن تو هـم ز یاد افـتادی

********* شاعر: مهدی مقیمی********

در پیـروی از عشیره‌ات شیعه شدم            در پـرتو حُـسن سیره‌ات شیعه شدم

هـادی قـلـوب حـق طـلـب ادرکـنـی            با جـامـعـۀ کـبـیـره‌ات شـیـعـه شـدم

********* شاعر: محمد میرهاشمی ********

انواع رباعي : 

 رباعي عاشقانه :  همچون رباعيات رودكي   

رباعي صوفيانه ،: مانند ابوسعيد ابوالخير و رباعيات عطار و مولوي .

رباعي فلسفي : مثل  رباعيات منسوب به خيام و خواجه عبدالله انصاري .

***********************************************

۴ـ مـثـنـوی ( دوگانه ) (دو تا دو تا ):

همانگونه که از اسم آن معلوم است شعری است که هربیت آن دو قافیه ی جداگانه داشته باشد. به عبارتی دیگر شعری که اولا، تمام ابیاتش مُصّرَع است ( یعنی ،در مصراع اول و دوم تمامی بیت ها قافیه وجود دارد) ثانیا، قافیه ی هر بیتی مستقل بوده و با ابیات دیگر تفاوت دارد . از این رو ، هر تعداد که بخواهیم، قافیه برای ابیات پیدا می‌شود، زیرا کلمات قافیه عوض می‌شوند. در مثنوی می‌توان قافیه ی یک بیت را پس از چند بیت بعد، دوباره به کار ببریم و محدودیتی در این زمینه ندارد به همین دلیل، داستان ها، حماسه ها و اغلب مطالب طولانی به صورت مثنوی سروده شده است .حداقل مثنوی ۲ بیت است، اما حداکثر آن هیچ محدودیتی ندارد. در خصوص ردیف نیز شاعر آزاد است و اختیار تام دارد به همین دلیل در اشعار مثنوی می‌بینیم شاعر در بیتی کلمات ردیف را آورده است اما در ابیات بعدی همان مثنوی ردیف آورده نشده است.

وزن مخصوص مثنوی « فاعلاتن فاهلاتن فاعلن » می‌باشد اما معمولا شعرا در اوزان دیگر نیز شعر مثنوی سروده اند و اشکالی در این خصوص وجود ندارد.

نمودار د قرار گرفتن قافیه در شعر مثنوی  :

---------------------- *            ---------------------- *

---------------------- +            --------------------- +

---------------------- =            ----------------------=

---------------------- @            --------------------- @

---------------------- #            ---------------------- #

سـلام ای عـمـۀ سادات زینب            کـتـاب مـحـکـمُ الایـات زینب

سلام ای نقـش ایـمان پیـمـبـر            تـجـلّــی گـاه قــرآن پـیــبـمـر

سلام ای دخـتـر خـیـرالبـریّـه            شکـوه خـطـبـه‌های حـیـدریّـه

سلام ای دومین زهرای اسلام            حـدیث قـدسی و قـرّای اسلام

تو زینب، زِیـن بابایی عـقـیله            یقین دارم چو زهرایی عقـیله

تـو عِـیـنُ الله ثـارُالله هـسـتـی            چراغ شب فـروز راه هـستی

تویی که یک زن اما شیرمردی            تو ثابت کرده‌ای مـرد نبردی

خـدایـی که عـلـمـدار آفـریـده            عـلـمـداری شـبـیـه تـو نـدیـده

تو هم بر این علم حساس بودی            حسین و اکبر و عـباس بودی

تو با آن ذوالفـقار خطبه‌هایت            شکوه و اقـتـدار خـطبه‌هـایت

اگرچه خویشتن را پیر کردی            تمام کـوفه را تسخـیـر کردی

زِ هُـرم خـطـبۀ تو ماه لـرزید            دل سـنـگ عـبـیـدالله لــرزیـد

دلـش لـرزیـد، امّا بی‌حـیا بود            عُبِیدِ کفـر و زشتی و زنا بود

حرم را خارجی می‌خواند، ملعون!            میان کوفه می‌چرخاند، ملعون!

در این کوفه دل خیرالنّسا سوخت            قمرها بر فراز نیزه‌ها سوخت

در این کوفه تو را گریان نمودند            سـوار نـاقـۀ عـریـان نـمـودند

در این کوفه تو را آزار دادند            نـشـان مـردم اغــیــار دادنــد

نگاهت را به نیزه مات کردند            برایت پـارچه خیـرات کردند

********* شاعر: امیر عظیمی ********

گذشته نیمـه اى از شب، دریـغــا        رسیده جـانِ شب بر لب، دریـغا
چراغ خـانه مولاست، خـامــوش        که شمع انـجمن آراست خاموش

فـغـان تا عـالـم لاهـوت مى رفت        به روى شانه ها، تابوت مىرفت
على زین غم چنان مات ست ومبهوت       که دستش را گرفته دست تابوت
شگفـتا! از عـلى، بــا آن دلــیـرى        کند تـابوت زهـرا، دستـــگیـرى
به مژگان تـرش یاقوت مى سُفت        سرشک ازدیده مى باریدومیگفت
که اى گل نیستى تا  بـوت بــویـم        مگـر بـوى تـو از تـابـــوت بـویم
جـدا از تـو دل، آرامـــى نــــدارد        عـــلـى بـــى تـو دلارامـى نـدارد
چنان درماتمش از خویش میرفت        که خون ازچشم غیرو خویش میرفت
کــه دیـده در دل شب، بلـبــلى را        که زیرِ گـل نهـان سـازد گـلى را
ز بیتابى، گریبان چـاک مى کــرد       جهـانى را به زیر خـاک مى کرد
على با دست خود، خشت لحد چید       بسـاط مـــاتـم خود تــا ابـــد چـیـد
دل خود را به غم  دمساز مى کرد       کفن از روى زهـرا بـاز مى کرد
تو گویى ز آن رخ گردیــده نـیــلى       به رخسار على مى خورد سیـلى!
از آن دامان خود پر لاله مى کـرد       که چون نى، بندبندش ناله میکرد
على، در خاک زهرا را نهان کرد       نهان در قطره، بحربى کران کرد
گُل خود را به زیر گِـل نهان دیــد       بــهــار زنــدگـانى را، خـزان دیـد
شد از سوز درون، شمع مـزارش       علــى بــا آب و آتــش بـود کـارش
چنان ازسوز دل، بی تاب مى شد        که شــمع هـستـىِ او ، آب مى شد
غم پروانه اش،  بی تاب مى کرد        على را قطره قـطره آب مى کـرد
چوبرخاک مزارش دیده مىدوخت        سراپا در میان شعـله مى ســوخت
مگر او گیرد از دست خدا، دست        که دشمن بعد او، دست على بست!

********* شاعر: محمد علی مجاهدی ********

شب بود و شهر کوفه پُر از آه و درد بود            حال و هوای کوفه غم انگیز و سرد بود

شب بود و ظلمتی که فضا را گرفته بود            از بـار غـم تـمـامیِ دل‌هـا گـرفـته بود

مردی غریب سوی مصلی روانه بود            دریـای دیـدگـان تـرش بـی‌کـرانـه بود

می‌رفت وآسمان هم ازاین درد می‌گریست            مردی که در نهایت قدرت؛ غریب زیست

غیر از غم مدینه به لب صحبتی نداشت            غیر از وصال فاطمه‌اش حاجتی نداشت

تنهـاترین، غـریب ترین مرد کوفه بود            کیسه بدوش کوفه و شبگرد کوفه بود

عـمـری ز خـاطرات مدیـنه کباب شد            تـنـهـا انـیـسِ راز دلـش چــاه آب شـد

هـم بـازی تـمـام یـتـیـمـان کـوفـه بـود            فکـر غـذا و سـفـرۀ بی‌نـان کـوفه بود

پایان رسیده لحـظۀ چـشم انتظاری‌اش            دلشوره داشت زینب از این بیقراری‌اش

********* شاعر: محمدحسن بیات لو ********

 موضوعات اشعار مثنوی: قالب شعر مثنوی در موضوعات مختلفی سروده می شود که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

ـ حماسه ها : شاهنامۀ فردوسی، گر شاسپ نامۀ اسدی طوسی

ـ  داستانهای عاشقانه یا عارفانه : خمسه یا پنج گنج نظامی گنجوی، هفت اورنگ جامی .

ـ کتابهای تعلیمی عرفانی و اخلاقی: حدیقة الحقیقۀ سنایی، گلشن راز شبستری، مثنوی مولوی، اسرار نامه، الهی نامه، منطق الطیر و مصیبت نامه عطار، و بوستان سعدی.

ـ خوشبختانه امروزه این قالب شعری در اشعار آئینی بسیار استفاده می‌شود که از آن جمله میتوان به اشعار عمان سامانی و یا ترجمه های خطبه های سیداشهدا توسط شعرای معاصر اشاره نمود.

***********************************************

در بخش دوم با قالب های شعری قصیده، غزل، قطعه، ترکیب بند، جرجیع بند، مسمط، مستزاد، آشنا خواهیم شد