
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی

![]() مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
همان کسی که تو را خـانۀ گـدایان بُرد و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد برای این که علوم از تو منـتـشر نشود مـیـان لـشکـر با آن همه نگـهـبـان بُـرد کجـاست تا که بـبـیـند حـریم تو امروز چقـدر غـصه و غـم از دل پریشان بُرد چــقـــدر درد بــرای طــبـیـب آوردنــد مریض از حـرم تو چـقـدر درمـان بُرد همان حـرم که برای غـبار آن، جبریل هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد به قـدر ظـرفـیت سائـلـش تـفـضل کرد که خضر، علم لدن، تخت را سلیمان بُرد چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است از این جهت که از امر امام فرمان بُرد دل شراب هم از این مصیبتش خون است طَهور را به سرای شـراب مهـمان بُرد شـراب بـود ولـی او یــزیـد شـام نـبـود مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
صحن و سـرایت بُـوَد کـعـبـۀ اهل ولا رو بـه تـو آوردهام زادۀ خــیــرالـنـسـا وصف کرامات تو بُرده دل از سائلان زنـده شـود مُـرده از نـام مسـیـحای تو سرمـۀ چـشـم همه خـاک کـف پـای تو قصـۀ تنـهـایـیات میرسـد از سـامـرا بانگ هم آوائـیات میرسد از سامـرا هر کـه به کـویـت بـرد راه پی الـتـجـا تـا بـه ابـد میشـود از کـرمـت پـادشـا غربت جانکاه تو شاعر بزم غـم است گریه بر اندوه تو تا به قیامت کم است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بـیداد رسـیدهست به اوج خـفـقان از خــداونـد نـبـایـد اثـری بـاشـد اگــر از دهان « مـتوکل» برسد صـوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مُهر سکوت مجرم است آنکه برد نام علی را به زبان راویان سلـسله در سلـسله در بند شدند شیـعـیـانی مـتواری شده هـمپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحـظۀ تلخ که مـزار پـسر شـاه نـجـف شد ویـران دلـم از درد شکـسـتهست خـدا میدانـد آه ایـن قـصـۀ جـانـسـوز نـدارد پـایـان بـاز بـیوقـفـه بـه دریـا زدهام بـادا بـاد نیـسـتم، نیـستم از عـاقـبـتـش دلنگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس »ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بیواهمه گفت: قـلب بیدغـدغـۀ عـشق نـدارد ضربان دهمین عشق بلافـصل! سلام ای دریا! پاکتر از نفـس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو میرفت کنار که حـقـیقت نشد از چـشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفـسیر نگـاه تو کتابیست جدا جذبـۀ مـاه، پُـر از مهـر، وَ تیغـی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غـفـلت جامعـه او را نـکـند سرگـردان همگی دست به شمشیر، چه میفرمائید؟ آسمان منتظـر توست کران تا به کران تو فـراتـر ز بـیـانـی به خـداونـد قـسـم سخن شعر نبودهست به جز «سَبقِ لِسان« متن تاریخ فقـط گفت که مسمـوم شدی هیچکس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کُشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حـرم کنج دلم جا خوش کرد به دعـایی دل ما را به مرادش برسان
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
عـلـی الـدوام نمکگـیر دست خـوبـانم چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم! سوار کـشـتیشان میکنند سگ را هم کنار نوح که هستم چه غـم ز طوفـانم فـقـط بـه دامـن آل عـلـی دخـیــل شـدم اگـرچـه تـر شـده با هـر گـنـاه دامـانـم سـلام حـضرت هـادی! سـلام اربـابم! بگـیـر دسـت مـرا خـسـتـهام پـریـشانم به زیر دست شما تربیت شدم یک عمر همـیـشه نـان تو بـوده به زیـر دنـدانـم بـیـا که پـوزه بـمـالـم به پـات آقـا جان مرا تو شـیـر حـسـابم بکـن نه انـسـانم دلـم گرفـته بـرایت غـریب جـان دادی برای مـادرتان باز روضـه میخـوانم عـزا عـزا! جـگـر فـاطـمه شـرر دارد عـلی شدن چـقدر رنج و دردسر دارد مصیبت است که از دوستان جدا باشی اسـیـر هـر شـبـۀ نـانـجـیـبهـا بـاشـی دلت بـرای مـدیـنـه هـمـیـشه پَـر بـزند ولی هـمـیـشـه گـرفـتـار سـامـرا باشی دعای اهل و عیالت به پادگان این است که از جـسـارت سـربـازها رهـا باشی عـزیـزکـردۀ زهـرا! نـبـیـنـم آقـا جـان به روی خاک بیفتی و بیعصا باشی! تو خورده ای به زمین گونه ات چرا خاکیست؟! بـرای آنـکـه عـزادار کــربـلا بـاشـی! دلت شکست ولی شکرحق سرت نشکست قـرار نیـست که با سنـگ آشـنـا باشی قـرار نیست تنت را به نـیـزهها ببـرند قـرار نیست که بـر روی بـوریا باشی مـیـان نـالـۀ تو کـف نـمـیزنـد احــدی خدا نخواست که بین سر و صدا باشی تمام اهل حرم خـانـهاند! پشت حجاب! به فکـر غـارت پوشـیهها چرا باشی؟! چه روضهها که نهان مانده است با زینب بزن به سیـنـۀ خـود دم بگـیر یا زینب
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دارد امـیـد که دردش به مُـداوا نکـشد با چنین درد غمش کاش به فردا نکشد زهر خورد و جگرش سوخت لبش را سوزاند چه کـند از دل اگـر نـالـۀ زهرا نکشد بـارِ اول که در این خـانـه نـبـوده امـا کاش میشد به کـنـارِ پسـرش پا نکشد سینه وقتی که بسـوزد نَفَـست میگیرد نیست امـیـد که کـارش به تَـقَـلا نکشد پسرش چاک گریبان زده بر بالـیـنـش چه کـند دسـت اگر بر سـرِ بـابا نکشد ظرفِ آبی به لبش دید فقط گفت حسین نَـفَـسی نـیـست اگر وای حـسـینا نکشد کربلا آب رسید و به زمین اما ریخت خواست نامرد که یک آه هم آقا نکشد دست خواهر به سرش، داشت دعایی شاید لـحـظـۀ آخـرِ او کـار به دعـوا نـکـشد ضربـهها اینهمه بر صورت آقـا نزنید هیچ کس نیست که یک تیغ در اینجا نکشد شـعـلـه اُفـتـاده به دامـانِ یـتـیـمـی امـا میدَود تا که کسی گیسوی او را نشکد بیـشـتر میشـود آتش اگر اینـقـدر دَوَد عمّه ایکاش که این شعله به بالا نکشد میبَرد هرچه دلش خواست حرامی باشد کاش فـریـاد سـرِ دخـتـر نـوپـا نـکـشد خوب شد بود عمو بر سر نیـزه تا که حالِ این خـواهرِ تنهـا به تمـاشا نکشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
اگر ز زهـر جفا سوخت نازنین بدنت شکر خدا که نیـزه نخـورهست بر تنت ندید پیکـر تو زخـم و، سر بـریده نشد ز سم اسب نگـشته است پاره پیرهنت ز سوز زهر و عطش بال و پر زدی اما ندیـد خـواهر تو لحـظهای نفس زدنت هـزار شکـر بـرایت کـفـن مـهـیـا بـود حصیر مردم صحرا نـشین نشد کـفنت عدو به مجلس می خوارهها تو را آورد ولی به خنده نزد چوب بر لب و دهنت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
سر زد طلوع رحمت از طور الهی آمـد به دنـیـا پـنـجـمـیـن نـور الـهـی دلهای یاران، خوشحال و شاد است این نـور چـشـمِ، زیـن الـعـبـاد است آمد عزیزِ، زهرا و حیدر الله اکــبـــر الله اکــبــر... الله اکـبـر الله اکـبـر؛ الله اکـبـر الله اکـبـر *********************** ماهِ رجـب زینت گرفته از وجودش قربانِ دستانِ کریم و لطف و جودش بر هر دو عـالـم، سـرور خوش آمد مـولا و عـشـق و، دلـبـر خـوش آمد آمد شفـیعِ، فردای محـشر الله اکــبـــر الله اکــبــر... الله اکـبـر الله اکـبـر؛ الله اکـبـر الله اکـبـر *********************** ای نـور چشمِ فاطمه بر ما عطا کن ما را دعـا کن، عبد درگـاه خـدا کن ای راه عــشــقــت، راه ســعــــادت نــام تــو بُـــردن، مــا را عــبـــادت اُنظُر اِلَـینا، ای نـور داور الله اکــبـــر الله اکــبــر... الله اکـبـر الله اکـبـر؛ الله اکـبـر الله اکـبـر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
نـور؛ وقـتی اولِ ماهِ رجـب سر میزند عاشق انگاری، به سویِ دلبرش پَر میزند ملتمس؛ امید دارد، حسرتش بیهوده نیست خانۀ خورشید را تا صبح، گر در میزند عشق، یعنی: عاشقی فارغ زِ غوغای جهان رویِ لوحِ سینهاش، نقشی زِ دلبر میزند تا ببـیـند رویِ صاحبخانه را، امیدوار میزند در را؛ نشد وا، بارِ دیگر میزند "يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ" گفتم، بعد از آن دیدم از شرقِ دلم، خیری عیان سر میزند دل سپردم بر نگاهش، نیک میآید جواب هرچه دارد این گـدا، فالِ مکرر میزند ایها الـباقـر! اَلا ای پنجـمـین نـورِ خـدا! قلبِ من، با عشقِ تو، تا روزِ آخر میزند
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() سرود ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
یثرب دوباره گشته است پُر ز شور و شادی گوید با شور و با شعف؛ نکتهای منادی گلی ز گلزار دین؛ ز لطـف حق وا شده نـور خـدا سـاجـدین؛ بنـگـر که بابا شده حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** در آسـمان دین حق؛ ماهی گشته ظاهر عالم هستی روشن از؛ شمس روی باقر مـاه مـنـوّر رسـید؛ گـل مـعـطـر رسـیـد بـاقـر گـل فـاطـمه؛ ز نسل حـیدر رسید حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** مدینه امشب پُر شد از؛ نـور حی سرمد از مـقـدم پـنـجـم ولی؛ دومـیــن مـحـمـد پیچیده عـطر جنان؛ زیبا گـلی شد عیان ز مـقـدم پـاک او؛ صفـا گـرفـتـه جهـان حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** امشب در عالم زد قدم؛ پنجمین مه دین معنی آیـات مبـین؛ نور و فجر و یاسین پنجم گل عصمت است سرتا بپا رحمت است نام گل ساجدین؛ بر شیعیان عزت است حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** شد بر حسن نور عین؛ این گـل ولایـت تمـام هـستی حـسین؛ پـا به سر عـنـایت پیـچـیـده هر جا خبر؛ داده ولایت ثـمـر بر ساجدین هدیهای؛ داده خـدا گل پـسر حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** فاطمـۀ بنت حـسن؛ بـوسه زد به رویش چارم گل باغ ولا؛ مست عطر و بویش مدینه شد غرق نور؛ گشته چو وادی طور ز مقدمش هرکجا؛ پیچیده عطر حضور حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** ای بـاقـر عـلم نـبـی؛ عـاشـق تو هـسـتم در شب میـلاد بگـیر؛ از کـرم تو دستم آمـدم از لـطـف تـو؛ بـه درگـه تـو پـنـاه عـزیـز آل رسول؛ بر سائـلت کن نگـاه حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** ذرهپروری از ازل؛ بوده خلق و خویت ای پنجمین نـور خـدا؛ دست من بسویت شرمنده امشب من از؛ احسان باقر شدم از لطف خاص خدا؛ مـهـمان باقـر شدم حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** شکـرلله گـردیـدهام؛ ریزهخـوار خوانت در شب مـیلاد شـما؛ گـشـته مـیـهـمانت ای رهـبـر بیحـرم؛ من سـائل این درم بر سـائـل روسـیـه؛ لطـفی نـما از کـرم حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد *********************************************** کجـا روم از درگـهت؛ من کـسی ندارم هستی تو از لطف خدا؛ نـور قلب زارم ای پـسر فـاطـمه؛ تـویی همه هست من به حق مادر بگیر؛ از کرمت دست من حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد؛ حضرت باقر مدد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیهالسلام
خدا را مغفرت خواهی، بیا در مکتب باقر نبی را هر صفت خواهی، بیا در مکتب باقر بزن زانوی تکریمش، که او مولاست عالم را ز سر تا پاست بالایش، شبیهِ مصطفی جدش ز پا تا سر تولایش، شبیهِ مرتضی جدش مُزین شد چه فرخنده، ز سرمد نام نیکویش صفاتِ حضرت داور، نشانِ حضرت باقر همه اوصافِ پیغمبر، از آنِ حضرت باقر شکافد علمِ سرمد را به اذنِ حضرت زهرا چه تبـیینهای زیبایی، ز آیات خدا دارد چه تشبیهات یکتایی، ز کشتیِ ولا دارد تمامِ حوزههای علمیه، مرهون او هستند در ایامی که حتی، یک سخن از دین نبود اصلاً نشان در امتِ اسلام، از آئین نبود اصلاً ز فرصت بهره برداریِ کامل کرد، اعجازش خدا را با دعا و استغاثه خواند، هر گاهش پر از شور و نوا شد، هر مناجاتِ سحرگاهش در آن دورانِ وانَفساه، تا دشمن به خود آید علَم زد بر فرازِ عرش، توحید و ولایت را جهانی کرد، ایمان بر نبوت را، هدایت را علومی که شروعش از دلِ گودال میجوشد از آنروزی که دانش، نیزه باران، سنگ باران شد نزولِ قطرههای علم، در رگهای یاران شد قسم بر بنـدگیِ بینظـیرِ حضرتِ زینب زلالِ معرفت خواهی، به درسِ کربلا بنگر هدایت را به زیز دست و پا، غرقِ بلا بنگر اسیری را ببین، بانوی حق بر اُشترِ عریان همینجا میشود پیدا، دلیل پرچمِ روضه که روشن میشود بر ما، چراغِ ماتمِ روضه همیشه یادِ ما باشد، که باید روضهها باشد صدای روضه اول بار نیز، از قتلگاه آمد صدای خواهری از دشتِ خون، از خیمهگاه آمد مَبر رَأسِ حسینم را، مَکِش خنجر به این حنجر
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
چه خوب شد که روی خاک مُرده پا گذاشتی خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی چه منـتّی سـر قَـدَر، سر قـضا گذاشتی تویی که پـای جای پـای انبـیا گـذاشتی تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام صفا گرفـته خانه امامت از حضور تو تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو تو از تـبار فـاطـمه تو معـنی صداقـتی تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی تو از حسینی و حسن تو جلـوه امامتی رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی تویی که مـثل نـور سمت آیـنه شتافـتی تویی پیـمبری که نیل عـلم را شکافـتی عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو هـمه زمـیـنـیان و آسـمـانـیـان فـدای تو و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو فـدای تو که پنجـمین چراغ آل احـمدی فـدای نـام پـاک تو که دومـین محـمدی نگاه کن که یک به یک همه مسافر توأیم کجـا بـدون زائـری تـمـام زائـر تـوأیـم هـمه به زیـر دِین قـال قـال باقـر توأیم اشـاره کن بـبـین که بـنـده اوامـر توأیم قیام ما قعـود ما ز برکت قـنوت توست هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست بـنـا کـنـیم عـاقـبت بـقـیـع، گـنـبـد طـلا برای تو ضریح و مرقـدی شبیه کربلا که دور آن نشستهاند یک به یک فرشتهها چه صحنهایست صحن تو کنار صحن مجتبی فـدای غـربت تو ای نهفـته در دل بقیع فـدای غـربت تو ای چراغ محفـل بقیع
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
روشـن جـهـان ز نـام تو یا باقرالعلوم نشناخـت کـس مـقـام تو یا باقـرالعلوم عمریست درس عشق در این خانه خواندهایم روشنتـرین سـتـارۀ دنـیـای مـعـرفت ای در حـدیث ناب تو دریـای معرفت ما پـای مـنـبرت به سعـادت رسیدهایم مـا با تـوأیـم اگر به هـدایت رسـیدهایم غـرقـنـد اهـل عـلـم به دریـای منبرت چون قطرهایست علم همه پای منبرت ای آبــروی عـلـم، جـهـان وام دار تـو حـرفی نـداشـتـنـد بـزرگـان کـنـار تـو رؤیـا شـده مـدیـنـه و صـبـح زیـارتت مـا را بـبـر به دیـدن شـرح کـرامـتت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
پیک شادی به شادمـانی گفت آفـرینش دوباره پُر شوراست در سپـیـده دم طلوع و ظهور آسمان و زمین پُر از نور است نور صبح از سپیده علم است شـبنـشـیـنـان عـالـم ملکـوت همه سـوی زمین نگـه کردند روی دامـان مـهـر مـه دیدنـد کسب نور از فروغ مه کردند روز میلاد ماه خورشید است همه عـرشـیان به هم گـفـتـنـد سـیـد الـسـاجـدیـن گـلـی دارد تا که شـکـر خـدا بـه جـا آرد در مـصــلا نــمــاز بـگــذارد همه این شوق وشور را دیدند همه اصحـاب مـعـرفت دارند شـوق بــشـنـیـدن کـلام تـو را با شکوه و به احترام و وضو روی لـب میبـرنـد نام تو را ای ز وصف و ز مدح بالاتر ای که بر رهروان علم و شرف گـنج عـلم و شـرافـت آوردی تو به کانون عشق و مکتب علم در فـضـیـلـت هـشــام آوردی مـکـتب تـو فـقـیـه پـرور بـود هـرکه شـد تـشـنـه مـحـبت تو جام عـشق و وفـا به او دادی به کمیت و به حـمیری نوری ز ســــحـــرگـــاه آرزو دادی هرکه مهر شما محبت اوست من کـه از سـاحـل محـبت تو رو بــه دریــای جــود آوردم بـر تـو و خـانـدان اطـهـر تـو احــــــتـــــرام و درود آوردم به «وفـائی» تو الـتـفـاتی کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
جلـوه میبـارد از جـمالِ علی جذبه میجوشد از جلالِ علی همه خـیـراتِ آسـمان و زمین نـوشِ جـانِ عـلـی و آلِ عـلی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هر چه دارد خـدا حلالِ عـلی مرتـضی را چه کار با عـالـم هست عـالـم فـقـط وَبـالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همـۀ حـرف توست قـالَ نـبی همۀ حـالِ تـوسـت حـالِ عـلی آمـدی تا که بـا تو ما بـرسـیـم ما همه مـیـوههایِ کـالِ عـلـی لطف زهـرا تو را به ما دادند از کَـرَمـخـانـۀ عـیــالِ عــلـی شب شب عشق آفرین، علی است ای نــمــازِ مــطــهــرِ زهــرا سـجــدههـای مـعــطـرِ زهــرا خـیـرهای خـیـره بر مقـاماتش مــثـلِ قــابـی بــرابــرِ زهــرا میوزد در هـوای گـیـسـویت عـطـرِ گلهایِ قـمصرِ زهـرا آســمـانـی و مــژدهات را داد به زمـیـنهـا پـیـمـبــرِ زهــرا بیخودی نیست فـاطمی هستی پُــری از نــورِ کـوثـرِ زهــرا مـیزنـد مــوج در احـادیـثـت جـلــوههــای مُــکــررِ زهــرا بـا شـمـا جـبــرئـیـل نــامِ مـرا مـیرسانـد به محـضرِ زهـرا فاطمه عاشق همین علی است ای طـلـوعِ عـلـیالـدوامِ حسن آفــتــابِ بــلــنــدِ بــامِ حـســن جـابـر آوردهات سـلامِ رسول مـادرت گـفـتهات سـلامِ حسن میرسـنـد از تـبـارِ مادریات هـفت مـعـصوم بر امام حسن حـسـنـیزادهای از آلِ حـسـین ای حـسیـنیتـرین کـلامِ حسن دست تو دست مجـتـبای کریم به تو زیـبـنـده است نامِ حسن به عـمـویت ارادتت پـیـداست در بـقـیـعی به احـتـرامِ حـسن چـارتا مـجـتـبـی کـنارِ هـمـید ای تــمـامِ شــمـا تـمـامِ حـسـن هم حسن هم حسین این علی است ای محـمـد ترین دعایِ حسین دومـین احـمـدِ حرایِ حـسـین آمـدی تـا بـه انــتــهـا بــرسـد امـتـدادی از ابـتـدایِ حـسـیـن از پــدر ارث بُـردهای، داری به سرِ شـانـهات رَدایِ حـسین آنکه روزی “حسینُ مِنی “گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای عـلــی اکـبــرِ امــام شــده اکـبـرِ بـعـدِ کـربـلایِ حـسـین تـو حـسـیـنـیـۀ خــدا هـســتـی با تو مانـدیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجـمین علی است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
ای آسمان بخند که روز شکـفتن است حرفی بزن که موقع اسرار گفتن است از روی مـاه یـار، خـدا پـرده باز کرد این ماه را به ماه رخش سرفـراز کرد مـاه رجب مبارک از این نورسیده شد قـرص قـمـر در اول این مـاه دیده شد این جلـوۀ خـداست که روشنگـری کند از عـاشـقـان مـاه رجـب دلـبـری کـنـد این گل که از بهار گلستان احمد است باشد ز نسل فاطمه، نامش محمد است این ماه از دو جلوه به خورشید میرسد این کعـبه از دو قبله به توحید میرسد آیـات صبح در رخ او جـلـوهگـر شدند فـرزنـدهـای فـاطـمـه او را پـدر شدند مثل حسن تجلّی صبـر و کرامت است مثل حـسین آیت عشق و شهامت است تـا بـاقــر الـعـلـوم قـدم روی خـاک زد علم از کمال علمی او سیـنـه چاک زد دریـای بـیکـرانـۀ عـلـم است سینهاش دل بُـرده از پیـامـبـران هم مـدیـنـهاش هم نام احمد است و تجلالی حیدر است بابی دگر ز شهـر عـلـوم پیـمـبر است دانش غلام مکتب علمش به صبح و شام بیـنش گدای خرمن حلمش عـلی الدوام کرده است نـقـل او متـحـیر عـقـول را جـابـر به او رسـانـده سـلام رسول را لبخند او حکایتی از صبح صادق است گـفـتـار او تـجـلـی قـرآن نـاطـق اسـت هرجا که بحث علمیِ اصحاب منبر است گـلـواژۀ روایت او حـرف آخـر اسـت ما را هم ای بزرگ، حقیری حساب کن در خانـۀ کـریـم، فـقـیـری حـسـاب کن ما را دعـا کـنـید مـسلـمـانـتـان شـویـم تا ریـزهخـوار سفـرۀ احـسانـتـان شویم ای نـور چـشم فـاطمه هر چند ما بدیم مـا دوسـتدار مــادرتــانــیـم از قـدیـم در هـیـأتـیـم اگر دلـمان در به در نشد بیگـریه بر حـسـین شب ما سحر نشد
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و ولادت امام محمد باقر علیهالسلام
امشب به جهـان آیۀ صبر و سحـر آمد خـورشـید جهـانـتـاب علوم و هنر آمد امشب شب میلاد و پر از شادی شور است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مناجات با امام محمد باقر علیهالسلام
ایکه چشمت بحرِ لطف و ابروانت گلشن است فصل فصل زندگیام در طلوعت روشن است سروی و بر قلهٔ قافی تو ای منصور عشق بلبلِ شوقم که بنیانِ من از گل گفتن است فاطمی دم مرتضی رو مصطفی سیرت تویی آرزویم در دوعالم خاک کویت بودن است در برت از علم، عالِم دم نمی زد هیچ وقت علمِ هر عصری به پای کوهِ علمت ارزن است حکم جابر را حکیمان گر به دیده بردهاند حتم جابر هم خِلالی از خروجِ خرمن است دین سوارِ کشتی امنِ تو در موج بلاست تا که قال الباقری باشد سفینه ایمن است رفته رفته شمسِ عالم تابِ عالم میشویم منطقِ شیعه به درس و از حدیثت متقن است ساقی عشاقِ عشقی حضرت ربالعـلوم درسِ دانشگاه عشق تو ز حیدر گفتن است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است اُمِّ کلثوم غریب است چنانکه حسن است غمش آنقدر بزرگ است که هر روضۀ آن مثـنـوی گـر بشود دفـتر هـفتاد من است شیر دل میشود آن مرد که فرزند علی ست دختر فاطمه هر کس بشود شیر زن است زینب دیگری از کـربـبلا رفـت به شـام دختر دیگر زهراست که دور از وطن است کربلا دید زنی را که قـد افراشت و شد مرثیه خـوان حسینی که بدون کفن است خیمه میسوزد و زن حال عجیبی دارد شاهد آتـش در با خـبر از سـوخـتن است شـام بـازار بـدی دارد و گـر ز سخـنش هرکجا حرف کنیز آمده دندان شکن است روضهخـوان هـمۀ مـرثـیـههـا شد مثـلاً روضۀ چوب میان آمده، حرف از دهن است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها
کوچکـتری و در پناه خواهرت هستی هر لحظه در پیش نگاه خواهرت هستی بـار بـلا بر دوش زیـنب هـست اما تو هرچه نباشد تکـیهگاه خواهرت هستی از مـعـنی اُمُّ المـصـائب کـم نداری تو وقتی شریک سوز و آه خواهرت هستی با این کبودیهای دست و صورت و بازو آئـیـنـهدار روی مـاه خـواهـرت هستی دنـبـال اطـفـال بـرادر در دل صحـراه همراه خواهر در سپاه خواهرت هستی ای یــادگــار آخــریـن خــانــۀ زهـــرا آیا رفـیـق نـیـمهراه خـواهـرت هـستی برگرد نـفـس مطـمئنه با تـنی مجروح فردای محشر تو گواه خواهرت هستی
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها
پروردۀ زهراست از این رو رشیدهست دریـای بیپـایانِ اوصـاف حـمـیدهست او زینب صُغریست این یعنی خدا، باز “زیـنت”برای شـاه مـردان آفـریدهست مانند زهـرا؛ مثل زینب؛ چون خـدیجـه او افــتـخـارِ بــانــوانِ بــرگُـزیـدهسـت آنسان که ما زهـرا تـر از زینب ندیدیم چشم فـلک زینبتر از او را ندیدهست وقتی که دِق کردهست از داغ حُسینش فرض است بر ما که بگوئیم او شهیدهست او از طـفـولـیت شـبیه خواهر خـویش مـاتم کـشـیـده؛ زجر دیده؛ داغـدیدهست پیری قبل از موعـد او بیسـبب نیست بر شـانـه از آغـاز بار غـم کـشیدهست این سرو پا برجا اگر قدّش کمانیست میراثادارِ مـادری قـامت خـمـیدهست خاکم به سر، زخم زبان از شمر خورده وقـتـی دم دروازۀ سـاعـت رسیـدهست خاکم به سر، از آفـتاب گرم و سوزان هم چادرش پوسیده هم رنگش پریدهست از کعـب نـی بـایـد بـپـرسی چند منزل جـان یـتـیـمان بـرادر را خـریـدهست؟ اینکـه رقـیّـه تـشـنه جان داد و گرسنه در بـینِ ویـرانه امـانـش را بُریـدهست
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و وفات حضرت ام کلثوم سلاماللهعلیها
دسـت من و دامـان تـو یا اُمِّ کـلـثـوم جـان و تـنـم قـربـان تـو یا اُمِّ کـلـثوم درد مـن و درمـان تـو یـا اُمِّ کـلـثـوم چـشم من و احـسـان تو یا اُمِّ کـلـثـوم تو جـلـوۀ زهـرا و نـور مرتـضایی تو نـور قـلـب فـاطـمـه نـور خـدایـی هم جان زهـرایی و هم جـانان حیدر هم روح زهرایی و هم ریحان حیدر شد جان احمد مرتضی تو جان حیدر ای جان به قـربان تو و قربان حیدر تــو دلــبــر اربـابهـای عـالـمـیـنـی جان عـلی، جان حسن، جان حـسینی تـو اُمِّ کـلـثـومـی نـشـد قـدر تـو پـیـدا قدر تو پیـدا میشـود در صبـح فـردا ای زینب دیـگـر به اهـل بیت طـاهـا مدح تو بس نور علی هستی و زهرا وصف تو را باید بهـشـتیها بگـویند باید نـبـی و حـیـدر و زهـرا بگـویند از کـودکی با درد و غـصـه آشـنایی مثل حسن تو غـصه دار کـوچـههایی از غـصـۀ مـادر هـمـیـشـه در نوایی تـو شـاهـد اشـک روان مـجـتـبــایـی تو بـودی و آهی که مانده کـنج سینه تـو بـودی و زخـم غـم یـاس مـدیـنـه گـویـنـد در را دیـدهای و مـیخ در را در پشت در یک مادر کشته پسر را با دست بسته حیدر خونین جگـر را در بین آن کوچه چهل بیپا و سر را دیدی به مسجد مرتضی را میکشیدند کـفـتـارها شـیـر خـدا را میکـشـیدند تو محـو الـطـاف خـدا بـودی همیشه با سـیـنـهای غـرق بـلا بودی همیشه غرق غم و صبر و رضا بودی همیشه تو روضه خوان کربلا بودی همیشه دیـدی به دشـت کـربـلا رأس بُـریـده دیـدی ز غـصـه قـامت زینب خـمیده
: امتیاز
|