کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : انسیه سادات هاشمی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

کـتاب بود و به روی جهـانـیان وا بود            جـواب هـرچه نـمـی‌دانـمِ جـدل‌هـا بود

به روی فـرش امامت معـلمی می‌کرد            و تخـت سـست خلافت اسیر دعوا بود


به نـام آل مـحـمـد، غـریـبـه وارث شد            کسی نـدیـد مگـر آل او هـمـین‌جا بود؟

دوباره قصۀ خاری به چشم و بغض گلو            هنوز پاسـخ نـهـج‌الـبـلاغـه حـاشـا بود

چقـدر نـامـۀ کوفی از این و آن که بیا            نمک به زخم عمیقی که همچنان وا بود

هـنور خـاطـرۀ کـربـلا جـگـرسـوز و            مرام عهـد شکـسـتن هـنـوز بـرپـا بود

به چشم اگرچه که دورش شلوغ بود اما            به جز تنور که می‌داند او چه تنها بود؟

عجیب نیست بر آن خانه آتش افکندند            که این مدیـنـه‌نـشین از تبار زهرا بود

بگو به آن‌که به زعمش دهان حق را بست            کتاب جعفری شیعه همچنان باز است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

باید غـزل سـرتـاسـرش آتـش بگـیرد            شاعـر بـسـوزد دفـتـرش آتش بگـیرد

از داغ پی‌درپـی سزاوار است شیـعه            با گـریـه مـژگـان تـرش آتش بگـیرد


وقتی کبوتر در قـفـس محـبوس باشد            ای وای اگر بال و پـرش آتش بگیرد

وقتی زنی پشت در خـانـه‌ست هرگز            خـانـه نـبـایـسـتـی درش آتـش بگـیرد

سخت است پیش چشم مردی که به نیزه‌ست            دار و نـدار خـواهـرش آتـش بـگـیرد

گیرم به غـارت رفت گردنبند طـفـلی            دیگر چرا پس معجرش آتش بگیرد؟

فـرزند ابراهـیـم در آتش بـعـیـد است            یک تـار از مـوی سرش آتش بگیرد

مرد خـراسـانی! ببـیـن هـارون مکّی            حـاشـا که یکـدم بـاورش آتش بگـیرد

تا پـنـج تن یـار حـقـیـقـی نـیـست باید            شیـعـه نـگـاهِ بر درش آتـش بـگـیـرد

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو           عـرش آرام است زیر سـایۀ طـوبای تو
بادها را
مسخ کرده عطر جان افزای تو           ماه، فانوسی برای شب نـشـیـنی‌های تو


تو تـجـلّی اصـولی، تو بـنـای مـنـطـقـی
تـو امـام راسـتـیـنـی، تـو امـام صـادقـی
از قـنوت صبحگاهت تا دعایی می‌رسد           مستـمند تو به یک نان و نوایی می‌رسد
پای درس‌ت روح آدم تا رهایی می‌رسد          
جابرِ حیّان در این مکتب به جایی می‌رسد
طایر عـلـم لـدُنّی جـلد بـامِ صـادق است
شیعه هرچه دارد از قالَ الامام صادق است
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است           خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی‌حاصل است           طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم‌ت را به ژرفای جهان تابانده‌اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده‌اند
حال عاشق نیمه‌شب با چشم بارانی خوش است           پس سحر لطفی کنی من را بگریانی، خوش است
یک نظر تنها، به سمتم، سربگردانی خوش است           در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می‌چـکـد عـطـر خـدا از اَلـسّلام آخرت           شش قدم می‌خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افـتاد وقـتی باز شد بـال و پرت           بندگی‌ات شیعـه را انداخـت یـاد مادرت
اشک را مانند مـادر می‌کـنی آب وضو
آنقدر، مولای من،
زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می‌کنم          
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می‌کنم
دست چشمم را کـنار قـبر تو رو می‌کنم           بارگاه خـاکی‌ات را آب و جـارو می‌کنم
کاش در خاک بقـیع تو
حرم می‌ساخـتیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می‌ساخـتیم

بارها گفتی که اشک روضه‌ها مشکل‌گشاست           دردمندان گریه بر هر در بی‌درمان دواست
خـتم منبـرهایت آغـاز گـریز کـربلاست           قـاتلِ جان تو آقا روضۀ طشت طلاست
اشک‌های گریه‌کن‌ها را شمارش کرده‌ای
گریه بر
جدِّ غریبت را سفارش کرده‌ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت           آسمان قلبش شکست و بارشی نم‌نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت           دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیـش چـشم دخـتر
تو خانه را آتش زدند
بین این کوچه تو را در نیمۀ شب می‌کشند           بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می‌کشند
تا گذر از جمعیت می‌شد لبالب می‌کشند           ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می‌کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پـروانه‌ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه‌ها

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ البته این موضوع بدان معنا نیست که ربیع و فرزندش در حق امام جفا نکرده اند، بلکه بطور قطع بخاطر منافع دنیایی خویش تن به دستور منصور داده و در حق امام ظلم نموه اند لیکن اعمال گفته شده در بالا را که معمولا در بعضی اشعار می آید انجام نداده اند؛  جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

پیش پای‌ت اشک‌های همسرت افتاده است           جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه‌ای از شعله بر روی سرت افتاده است           رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی‌مروّت‌ها اسیرت کرده است

ناسزای بی‌حیا در کوچه پیرت کرده است

زباحال امام جعفر صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

دم آخـر بـه بـرم زود بـیـا مـادر جـان            تا کنم سفـره دل پیـش تو وا مادرجان
هـمه اعـضای تـنـم مـثل تنت آب شده            بین بـسـتر بنـگـر حـال مـرا مادرجان


سوخت چون خانۀ تو خانه و کاشانه من            می‌زدم در وسـط شعله صدا مادرجان

سـوخـتن ارثـیـۀ مـادری مـاسـت ولـی            صورت حور کجا شعله کجا مادرجان

نه فقط آن شب و آن صحنه، خدا می‌داند            روضه خوان تو شدم در همه جا مادرجان
یاد کردم ز کتک خوردن تو، تا گفـتند            می‌زدند پیـرزنی را ز جـفـا مادرجان
گـفته بودم به همه مـادر ما را کـشـتند            قنفذ و ضرب
غلافش به خدا مادر جان
گفته بودم به همه بعد پیـیـمبر شده بود            کار تو گریه به هر صبح و مسا مادرجان
گفته بودم به همه رکن تو را بشکستند            با همان ضرب در و ضربه پا مادرجان
گفته بودم به سرت پارچه‌ای می‌بستی            بعد از آن واقعه کـوچه چرا مادرجان
گـفته بودم به همه ناحـلة الجـسم شدی            شبهی ماند فقـط از تو به جا مادرجان

گفته بودم به همه مادر ما غش می‌کرد            دم به دم بود چنین حال شما مادر جان
گفته بودم که شکست و به روی خاک افتاد            گـوشـوار تو ز سیـلـی جفا مـادر جان
گفته بودم که از آن هیزم نیم سوخته، هست            نزد ما، تا برسد مـهـدی ما مـادر جان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

نه فقط آن شب و نه آن صحنه، خدا می‌داند            روضه خوان تو شدم در همه جا مادرجان           

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز ما را چشمه‌ای از اشک جاری داده‌اند           روز و شب خاصیت ابر بهاری داده‌اند

سینه شد کانون آه و دیده شد دریای اشک           آب و آتش باز با هم دست یاری داده‌اند


در غروب صبح صادق، ماه پنهان کرد روی           شب‌نـشـیـنان فـلک را بی‌قراری داده‌اند

بر زمین سیل بلا جاری نشد، یا قدسیان           آسمان را در عزایش بردباری داده‌اند؟

کعبه هم، در هجر اسماعیلِ زهرا، ندبه کرد           زین سبب او را ردای سوگواری داده‌اند

شد شهید آخر، مسیحایی که از انفاس او           دانش و دین را قوام و استواری داده‌اند

پـیـروان مـذهـب این آفـتـاب عـشـق را           معـرفت آموخـتـند و رستگـاری داده‌اند

شد پریشان، خاطرِ صدیقۀ زهرا که دید           از نمک مرهم برای زخم کاری داده‌اند

دل بدین گلشن چه می‌بندی پس از تاراج گل؟           این چـمن را آب از بی‌اعـتباری داده‌اند

سرمه کن خاک بقیعش را که در آن آستان           عرشیان را رتبۀ خدمت‌گـزاری داده‌اند

شب که تاریک است آنجا، پرتو مهتاب را           در گـذرگـاه نـسـیـم آئـیـنـه‌داری داده‌اند

گر چراغ لاله‌ای روی مزار او نسوخت           لاله‌ها پایان به این چشم‌انتظاری داده‌اند

آب شد شمع وجودش پشت دیوار بقـیع           هر که را پروانۀ شب‌زنـده‌داری داده‌اند

تا محـبـان را فراخواند به پـابـوس امام           اشک‌های مـا به دل، امیـدواری داده‌اند

: امتیاز

ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دوباره کینه‌ها انداخت آتش در دلِ کوچه           به پا شد داغ سنگینی دوباره داخلِ کوچه

مصیبت دیده و بگذار در حال خودش باشد           دلِ من هم گـرفته باز هم مثـل دلِ کوچه


همان دود و همان شعله! فقط با این تفاوت که           دو دست پیرمردی بسته شد در منزلِ کوچه

اگر بردند با پای برهـنه عـلتش این بود           که در تاریخ باشد ردّ حقّ و باطلِ کوچه

رئیس مذهب شیعه در آن اوجِ بـلا حتی           نظرها داشت با لطف و کرَم بر سائلِ کوچه

میان گریه‌ها می‌گفت: وا أمّاه…یا زهرا           همین ذکر پیاپی گـفـتنش شد قاتلِ کوچه

عبایش رفت زیر سمّ مرکب گفت یا جدّاه           به جز گودال، مقتل شد پس از این شاملِ کوچه!

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ البته این موضوع بدان معنا نیست که ربیع و فرزندش در حق امام جفا نکرده اند، بلکه بطور قطع بخاطر منافع دنیایی خویش تن به دستور منصور داده و در حق امام ظلم نموه اند لیکن اعمال گفته شده در بالا را که معمولا در بعضی اشعار می آید انجام نداده اند؛  جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

محاسن گرد و خاکی، تازیانه، طعنه و تهمت           جسارت‌هایِ کفرآلود می‌شد حاصلِ کوچه

کشیدند و چه محکم بر زمین خورد و زبانم لال           به روی صورتش پاشیده شد آب و گِلِ کوچه

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : احمد علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای رتبه‌ات فراتر از ادراک و از عقول            آئـیـنۀ بصیـرت چشمت جـهـان شـمول
حـلـم تو بی‌نـهـایت و عـلـم تو لایـزول            یا کـاشف الحـقـایق و یا جامع الاصول


کوچک‌تـرم از آنکه بخواهم بـخوانمت
یـا بـرتـریـن سـرودۀ عــالــم بـدانـمـت

عـلم اصول و عـلم قرائت ازآن توست            تفـسیر و فـقـه پلـه‌ای از نردبان توست
عـلـم نـجوم در رصد کهکـشان توست            راز عـلـوم کل جهـان بر زبـان توست

شیخ الائـمـه هـستی و دریای بی‌کـران
ای بـاقـرالـعـلـوم‌تـرین صــادق
جـهـان

مـردان سـرزمـین تو عـاشـق نبـوده‌اند            در باب عـشـق با تـو مـوافـق نبـوده‌اند
چون آشـنـا به کُـنـه حـقـایـق نـبـوده‌انـد            در پیـشـگـاه درس تو
صادق نـبـوده‌اند

تو در عـلـوم عـقـلی و نـقـلی سرآمدی
تـا روز حــشـر
صـادق آل مـحــمــدی

حکـام جـور خـلـوتـتـان را به هم زدند            گردونـۀ زمـین و زمان را به هم زدند
سرچشمه‌های اشک روان را به هم زدند            با کـشتن تو نظم جهـان را به هم زدند

ای جـای پـای غـربت تو در دل بـقـیع
هرکس
که گشت دور تو گردید مستطیع

: امتیاز

زباحال امام جعفر صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بخدا سخـت‌ترین لحظۀ عـمرم این بود           که شبـیـه دل زینب جگـرم خونین بود

دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ استر، گریان           چون اسیریِ حرم، خاطره‌ای غمگین بود


یاد غـم‌هـای رقـیه، جـگـرم را سوزاند           و همین روضه برای دل من تسکین بود

وسـط شـعـلـۀ آتـش، نـفـسـم بـنــد آمــد           وای بر قاتل زهـرا، به لبـم نفـرین بود

ناصبی بود و به مادر، بد و بیرا می‌گفت           بد دهن بود و فقط بر لب او توهین بود

ریـسمان بـسـته چو مولام، کشیدند مرا           این جفا از خلفا، یک عمل ننـگـین بود

بـا وجـودی‌ که اهـانت به نـهـایت دیـدم           باز هم تلخ ترینَـش، به نظر شیرین بود

هیچ‌کس زیر سُـم اسب تنـم را نـفـِشرد           یاد گـودال ولی سیـنـۀ من سنـگـین بود

نیزه و خنجر و شمـشیر و سنانم نزدند           کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود

اهـل بـیـتـم کـه گـرفـتـار اراذل نـشـدند           عمه افـسوس، اسیر سپـهی بی دین بود

وای از دغـدغـۀ عـمَّـتِـیَ الـمـضـروبـه           چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است، البته این موضوع بدان معنا نیست که ربیع و فرزندش در حق امام جفا نکرده اند، بلکه بطور قطع بخاطر منافع دنیایی خویش تن به دستور منصور داده و در حق امام ظلم نموه اند لیکن اعمال گفته شده در بالا را که معمولا در بعضی اشعار می آید انجام نداده اند ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

تن خـود را سـپـرِ اهـل حـرم می‌کـردم           در دفـاعِ حـرم فـاطـمه سهـمـم این بود

ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

غم گرفته است حسـیـنـیه زهرایت را            شعـله کـوبـید درِ جـنّـت الاعـلایت را

بشکـند پاش الهی چه کسی نیـمۀ شب            بُـرده آرامـش فـردوسِ مـصـلایـت را


حال که دست تو را خواست زمانه بسته            تو فـقـط آه بـکـش غـربت بـابـایت را

این زمین خوردنت ارثی ست ز مادر آقا؟            یا گـرفـتـه‌ست دویـدن، رمـق پایت را

همه دادند در این کوچه بهم دست به دست            تـا مهـیـا بـکـنـی روضـۀ فـردایـت را

شکـرلله نـدیـدنـد در ایـن بـزم شـراب            خـیـزران خـوردن دنـدان ثنـایـایت را

وقت تدفین کـفنی داشتی و جمع نکرد            با حصیری پسرت تک‌تکِ اعضایت را

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ ، البته این موضوع بدان معنا نیست که ربیع و فرزندش در حق امام جفا نکرده اند، بلکه بطور قطع بخاطر منافع دنیایی خویش تن به دستور منصور داده و در حق امام ظلم نموه اند لیکن اعمال گفته شده در بالا را که معمولا در بعضی اشعار می آید انجام نداده اند؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

آه از بـد دهـنـی! لال شـود ابن ربـیـع            چه مگر گفته که لرزانده سراپایت را

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حبیب زاده نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : غزل

در مکـتب عـشق باید عـاشق باشی            هـمــراز دل گـل شــقــایـق بــاشــی

از جـان به ره دلـبر خود در گذری            این کـار سـبب شـود که لایق باشی


در محـضـر یـار خـاک پـا بـاید شد            شـایـد بـشـود یــار حــقـایـق بـاشـی

فـانـی بـشـود در طـلـب خـال لـبـش            بـر آتش هـجـر مثـل عـایـق بـاشـی

مــانـنـد اویـس قــرنـی دل بـسـپــار            معناش جز این نیست که حاذق باشی

در زندگی‌ت پیروی از عـشق بکن            در مــوج بـلا ســوار قـایـق بـاشـی

با ذکـر عـلـی مـرده اگر زنده کـنی            تـا شـیـعـه حـیـدری صـادق بـاشـی

: امتیاز

ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علیرضا شریف نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اندوه و غم به چشم ترت سخت می‌گرفت           یک عمر غصه بر جگرت سخت می‌گرفت
از روضـه‌هـای خـانـۀ مـادر دل شـمـا           در کوچه موقع گذرت سخت می‌گرفت


از روی در به خـانۀ امـن تو ریخـتـنـد           دشمن شـبانـه آنقـدرت سخت می‌گرفت
حـتی امـان نـداد که نـعـلـیـن پـا کـنـیـد          
آن بی‌حیا که دور و برت سخت می‌گرفت
پای برهـنه در پی مرکـب به کـوچه‌ها           با ریسمان به بال و پرت سخت می‌گرفت
بـر تـخـت بـود و اذن نـشـسـتن نـداد آه           بر پای خسته و کمرت سخت می‌گرفت
لـبریـز خـشـم بر سـرتـان داد می‌کـشید           تیغ برهنه‌اش به سرت سخت می‌گرفت
این روزها که پیـرتـر و پیـرتـر شـدید           با زهر کینه بر جگرت سخت می‌گرفت
بعد از گذشت اینهمه سال از غریبی‌ات           خاک بقیعِ غم، به برت سخت می‌گرفت
آقـا سـؤال؟ رفـتی و در مـاتـمت کـسی           با تـازیـانه بر پـسرت سخت می‌گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ ، البته این موضوع بدان معنا نیست که ربیع و فرزندش در حق امام جفا نکرده اند، بلکه بطور قطع بخاطر منافع دنیایی خویش تن به دستور منصور داده و در حق امام ظلم نموه اند لیکن اعمال گفته شده در بالا را که معمولا در بعضی اشعار می آید انجام نداده اند؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بـیـن نـمـاز از سـر سـجـاده‌ات کـشـیـد           از چه به نالۀ سحـرت سخت می‌گرفت

گاهی چنان لـباس تو با جـبر می‌کـشید           گاهی چنان به موی سرت سخت می‌گرفت

هر چه به کوچه بیشتر افتادی از نفـس           ای مو سپـید بیـشترت سخت می‌گرفت

غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حتّی بدون صحن و گنبد هم صفا دارد            این خاک غیر از بوی غم بوی خُدا دارد

مُشتی از آن را چند سال قبل بو کردم            دیدم که عطری مثل خاک کربلا دارد


گرچه تبرِک جُستن از این خاک ممنوع است            حتّی غُبارش هم درونِ خود شفا دارد

با اینکه از چشم تمام خلـق نا پیـداست            از جنس نور این آستان صحن و سرا دارد

آری اگر خورشید بر دارد کُلاه از سر            از فرط نـورانیّت این صحن، جا دارد

جایی که در آن چار تا معصوم مدفونند            حـدّ اقل در حـدّ عـرشِ حق، بها دارد

دارد هرآنچه این زمین از خیر و از برکت            بی‌شُـبهـه از دستِ امـام مُجـتـبی دارد

اینجا چقدر آدم به یـادِ حضرت سـجّاد            حال مُنـاجات و تـضـرّع در دعا دارد

باافتخار این خاک در هر لحظه می‌گوید:            مـثـل امـام بـاقــر مـن را کُـجـا دارد؟

باید که اینجا فِقهِ ناب جعفری آموخت            اینجا تَـشـیُّع قـیـمتی بیش از طلا دارد

اصلاً بقیع این حالت زار و پریشان را            از شرم قـبرِ حضرتِ خیرُ النّسا دارد

با بـودن أمّ البـنـین اینـجـا، دَمِ مغـرب            بی روضۀ عبّاس هم چشـمم بُکا دارد

از روضۀ بـازوی زهـرا رد شدم امّـا            اشـک همه بوی دو تا دستِ جُدا دارد

عبّاس، عبّاس است چه با دست چه بی‌دست            هر طور باشد او ادب دارد، وفا دارد

: امتیاز

غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

اینجا بـقـیع و گـریه اینـجا جرم دارد            با چشم خـیس اینجا تـماشا جرم دارد
بـوی سـقـیـفه می‌دهـد بی‌حـرمـتـی‌ها            در شهـر حـیدر نام زهـرا جرم دارد


اینجا هرآنکس حرفی از عشق علی زد            انـــدازۀ تــاریــخ دنــیــا جـــرم دارد
حق زیـارت‌نـامه خـواندن هم نداری            اسـم مـفـاتـیح الـجـنـان ها جـرم دارد
اینجا که یک روزی شبیه کربلا بود            حرف
از حرم افسوس حالا جرم دارد
دست از روی دیـوارها بـردار زائـر            قـصدت تـبرک هـست اما جـرم دارد
هرگـز مـبـادا آهـت از سـیـنـه بـرآید            جـز اشک ایـنجـا
آه حـتی جـرم دارد
قـاری طـوطی وار بـسـیار اسـت اما            قـرآن با تـفـسـیر و مـعـنا جـرم دارد
گـفـتـند روزی با پیـمـبر این جماعت            کاغـذ قـلـم در مـکـتب ما جـرم دارد

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قرنی از تخریب رد شد سهم ما شرمندگی‌ست           سهم ما از این سکوت و این بلا شرمندگی‌ست

دست روی دست بگذاریم تا کی تا کجا           قسمت ما تا به کی یا تا کجا شرمندگی‌ست


شرطه‌ها با چکمه آنجا رفت و آمد می‌کنند           کار ما از دیدن این صحنه‌ها شرمندگی‌ست

روی پرهای کبوترها غبار است و غبار           پس نصیب ما در این حال و هوا شرمندگی‌ست

وای من آنجا زیارت نامه خواندن مشکل است           اولین خط زیارت نـامه با شرمندگی‌ست

جای گنبد جای گلدسته در آنجا خالی است           ذکر ما در محضر خیرالنسا شرمندگی‌ست

از خجالت آب شد شاعر کنار این ردیف           در مدینه نام این صحن و سرا شرمندگی‌ست

: امتیاز

غربت ائمه بقیع علیهم السلام و مصائب آن

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

تو بیکـرانـه‌ای و داغ بیکـرانه دیـده‌ای           عجـیب بی‌وفـایی از اهل زمانه دیده‌ای

فقط نه اینکه دیده‌ای کبود، رنگ یاس را           تو خون تازه لحـظۀ دفن شـبانه دیده‌ای


تو روی بازوی امانت خـدا و مصطفی           رَدّ غـلاف تیغ و جـای تـازیـانه دیده‌ای

تو سالهای‌ سال شب‌ به‌ شب سر مزار او           اشک امـام بی‌کَــس مرا روانه دیـده‌ای

حریم حُـرمـتی ولی شـبـیه بیت فاطـمه           زیاد از آن هجوم‌های وحـشیانه دیده‌‌ای

وقت وداع از مدیـنه زینب و حسین را           فتاده روی خاک قـبـر بی‌نشـانه دیده‌ای

چه‌قدر مهدی آمده سر مزار چار امام؟           چقدر بزم روضه‌های مخفیانه دیده‌ای؟

به‌لُطف اُمِّ‌بی‌بَنین تو‌ ای فراتر از زمین           چه‌قدر مجلس عـزای مادرانه دیده‌ای!!

سخن تـمام شد ولی غـم تو نا تـمام ماند           که بیکـرانـه‌ای و داغ بیکـرانه دیـده‌ای

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز هم با رحمتی مشهود بخشیدی مرا            تا که یک «العفو» گفتم زود بخشیدی مرا

اشکـهایم راهیِ دریـای غـفـران تو شد            غرق کردی بنده را در جود بخشیدی مرا


بد شکـستم تـوبه‌هـایم را ولیکن باز هم            تا که برگشتم! شدی خشنود بخشیدی مرا

من گنهکارم ببین پرونده‌ام سنگین شده            گفتم و با شیوه‌ای پُر سود بخشیدی مرا

شد حسابم پاک و شد عشقِ تو سودِ این حساب            پاک شد هر قدر عصیان بود! بخشیدی مرا

تا ابد چـشم امـید من به تو محـدود شد            بسکه بی‌اندازه نامحـدود بخـشیدی مرا

خواند در گوشم که برگرد و نرو، توبه نکن            تا که نفْسم را کنی نابود بخشیدی مرا!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

دو سه شب مانده فقط، فرصتمان محدود است           رحم کن گرچه گدای تو گنه آلود است

وای بر من اگر امشب نخـری بارم را           آه پس من چه کنم نفس خـطاکـارم را؟


هیچ کس مثل من خسته پـریـشان نشده           روزه‌هـایـم سـپـر آتـش سـوزان نـشـده

دانه دانه‌ گـنـه من شده صـدها خـروار           ماندم از فیض نمازی که قضا شد هربار

در سرم جز هوس و خواهش نفسانی نیست           خبری دیگر از آن سجدۀ طولانی نیست

جای مظلـوم، ستـم‌پـیـشه هم‌آغـوشم شد           از عـلـی گـفـتم ‌و اَیـتـام فـرامـوشم شـد

معصیت کم کم از این خانه مرا دورم کرد           خویِ دنیـا طلـبی بود که مغـرورم کرد

سَیدی، صیـد شدم در شهـواتم، الغـوث           سخت دلواپس میزان‌و صراطم، الغوث

بی‌نـوایم، به گـدا نـان ‌و نـوایی بـرسان           درد دارم چه کـنم؟ زود دوایی برسـان

نسخـه‌ای نیست بـجـز گریـۀ بر ثـارالله           )هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم‌الله)

سر مولا به روی نـیـزۀ اعـدا می‌رفت           نالـۀ خـواهـر او بـود که بـالا می‌رفـت

به هـمان گـریـۀ بی‌تـاب، الـهـی العـفـو           بـه لـب تـشـنـۀ اربـاب، الـهـی الـعــفـو

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : مرضه عاطفی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بیـچـاره و فـقـیرم، یارب الهی العفـو            از دست خود اسیرم، یارب الهی العفو
این نـفْـسِ لاأبـالـی حـال مرا گـرفـتـه            از اشـتـباه سـیـرم، یا رب الهی العـفـو


کم معصیت نکردم! کافیست خبط و خسران            ابلـیـس کرده پیـرم، یا رب الهی العفو
درمـانـده‌ام! نـدارم جز آه در بـسـاطم            از شرم سر
به زیرم، یارب الهی العفو
دادی بها به این بد! اما به جای جبران            دائم بهـانه گـیـرم! یا رب الهی العـفـو
ممنون که راه دادی! حالا که نیمهٔ‌شب            خورده به تو مسیرم، یارب الهی العفو
هر طور هست باید رزق شهـادتم را            از دست تو بگیرم، یا رب الهی العفو
تا اینکه بین روضه، رو به ضریح ارباب            در کـربلا بمـیرم، یا رب الهی العفـو!

: امتیاز

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : هستی محرابی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

امشب گـنـاهِ دل را با آبِ توبه شـسـتم            من با خدای خوبم عهدی دوباره بـستم

گـفـتم که بارالـها! من عـبدِ رو سـیاهم            چون پـردۀ حـیا را با هر گـنه گـسستم


از لطفِ بیکرانت یک فرصتی دگر ده            شاید که فائق آیم از هر چه فعـلِ پستم

خود شاهد و گـواهم در ورطـۀ گـناهم            بر خوانِ رحمتِ تو دور از ادب نشستم

در شکرِ نعـمـتِ تو من فـاقـدِ سـپـاسـم            در کفر و ناسپاسی آخر بگو که هستم

آگه ز هر خـطـایم امّـا سـر از نـدامت            در دفـتـرِ تـمـرّد تـقـصـیـرِ در الـسـتـم

اغماض از خطا کن این رو سیه ببخشا            آن روز اگر تو دادی پرونده‌ام به دستم

یـا رب تـفـضّلی کن بر بـنـدۀ حـقـیرت            در کوی حق‌پرستان از جان تو را پرستم

ای منتهای رحمت بر من عـنایتی کن            گرچه سر از جهالت عهدِ تو را شکستم

یا رب ز درگهِ خود این روسیه مرانی            من هر که هرچه هستم آن بنده تو هستم!

: امتیاز

مناجات ماه رمضانی با خداوند و روضۀ حضرت عباس علیه‌السلام

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پـای کـوه عـفـو تو کـوه خـطا آورده‌ام            دست من خالی ست پیش تو ترا آورده‌ام

ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت            کوله بار جرم خود را بی‌صدا آورده‌ام


دست و پاگیرم بکش روی سرم دستی فقط            بر سرم با دست خود خیلی بلا آورده‌ام

دل شکـستم، آمدم حالا دلـم را بشکـنی            زیر و روکن این بنا را، ربّـنا آورده‌ام

قول دادی که ضرر کردم خودت جبران کنی            ظرف خـالی را به امّـید عـطا آورده‌ام

هر کسی را که کسی را هم ندارد میخری            من ضمانت‌نامه از سوی رضا آورده‌ام

چـادر خـاکـی زهـرا را گـرفـتـم آمـدم            مـادرم را واسـطـه پیـش شـما آورده‌ام

از شب قدر تو جاماندم خجالت می‌کشم            آبـروی رفـتـه پـیـش مـرتـضا آورده‌ام

حسرت چای نجف در سفره افطارم است            خواب دیدم که رطب از کربلا آورده‌ام

اربعین قبل از حسین، عباس دستم را گرفت            بـاز حـاجـت زیر ایـوان طـلا آورده‌ام

گفت باران که نیامد، تیرباران شد تـنم            چـند سـوغـاتی بـرای بـچـه‌ها آورده‌ام

هر دو مشکم پاره شد بین دوتا دست قلم            از همه شرمـنده‌ام، فـرق دوتا آورده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

زودتر برگرد خیمه فکر معجر کن حسین            چون خـبرهای بد از شـام بـلا آورده‌ام

مرثیۀ تشییع مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با تـمـام أنـبـیـا و اولـیـا تـشـیـیـع کـرد            نیمهٔ شب عشقِ بی‌مانند را تشییع کرد

پشت تابوتِ علی می‌رفت کعبه غرق اشک            قبله سرگردان! پر از شور و نوا تشییع کرد


حضرت قرآن ناطق را به روی دوش خود            با تـمام سـوره‌ها و آیه‌ها تـشـیـیع کرد

منبر و گلدسته و محراب مشکی پوش شد            مسجدکوفه علی را با عزا تشیـیع کرد

بوسه بر دست حسن زد، دست زینب را گرفت            با یتـیـمـانش شبانه پابه پا تشـیـیع کرد

با تمام شیعـیان در عالم ذر گریه کرد            سائلان بودند و با خیل گدا تشییع کرد

با تـمـام آسـمـان‌ها و همه منـظـومه‌ها            اولین مظلوم عالم را خـدا تشییع کرد!

: امتیاز