- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت امام حسن عسگری علیهالسلام
سـوخـتی در تب انـدوه کـنار پـسـرت فقط او بود که فهمید چه آمد به سرت تا لب خشک تو را دید کمی آب آورد که بکاهد مگر از شعـلۀ داغ جگـرت آب نـوشـیدی و شد خـیـمۀ سـقـاخـانـه عطش ظهر دهم قاب به چشمان ترت سامرا شد قفس روح تو ای سدره نشین و شکستند در آن کنج قفس بال و پرت یاد مـادر همه جا با دل تنهـای تو بود لحظهای خاطره کوچه نرفت از نظرت سالها میگذرد منتظریم ای خورشید تا دمد از افـق صبـر، فـروغ سحـرت گـره از کار فـرو بـسـتۀ ما وا نـشـود مگر از پردۀ غـیبت به در آید پسرت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت سکینه سلاماللهعلیها
بـا کــلامُ اللهِ نــاطــق هــمکـــلام! ای سـکـیـنه! بر کـرامـاتت سلام! مشعـل روشن ز مـصـباح الهـدی در عـبادت غرق و مجـذوب خـدا برتـرین زنهای عـصر خـویشتن یــادگــار مـــانــدگــار پــنــج تــن در زنـان هـاشـمی صاحـب وقـار خـانـدان فــاطــمــی را افــتــخـار آفتابی خود که عمری در حجـاب بــودهای در سـایــهســار آفــتــاب ای فـصاحـت بی نـوایت، بـینـوا صـد نـوا از نــای تـو در نـیـنــوا در اســارت نــقـش ایـفـا کـردهای پا بـه پـای عـمـّه غـوغـا کـردهای در حـرم، در خـیمهگه، در قـتلگاه در مـسـیــر کـوفـه و شـام سـیــاه مـیدرخـشـد نـام تـو، گـفـتـار تـو اشـک تـو، ایـمـان تـو، ایـثـار تـو خورده بر جان و دلت مُهر عطش شام غـربت دیدی و ظُهـر عطش از عـطش گـر چه ز پـا افـتادهای سهـم آب خـود به طـفـلان دادهای در مـصـائـب پــایـداری کـردهای عـمّـه را با صبـر یـاری کـردهای در وداع آخــریـنـت بــا حــسـیـن کز حرم برخاست بانگ یا حسین اوّلـین کـس را که مـولا یـاد کـرد نـام شـیـریـن تـو را فــریـاد کـرد ای سـکـیـنـه حـامـی ایـتـام بـاش! ای دلآرامِ حـــسـیــن آرام بــاش! قـطـرههای اشک بر سـیـما مـزن شـعـلـههـای درد بــر دلهـا مـزن پـیـشتــر آ نــزد بــابــا پـیــشتـر گـریـهها در پیـش داری بـیـشـتـر رفت در میدان و دیگـر برنگشت برنگشت و از تن و از سر گذشت رفت و پنهان از نظر شد منظرش تا که دیـدی بـر فـراز نـی سـرش طاقـت از کـف داده و دل باخـتی خویش را بر خاک و خون انداختی در وداع سـیـنـه سـوز خـویـشـتـن دست بـردی زیر آن خـونین بـدن تا گـرفـتـی آن تـن صـد چـاک را سـوخـت آهـت خـیـمـۀ افـلاک را زان زیارت در فـضا هنگامه شد پــارههـای دل زیــارتنــامـه شـد مـاه محـمـل باز انـجـم را بخـوان «شیعَتی مَهما شَرِبتُم» را بخـوان
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت سکینه سلاماللهعلیها
مُسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را مـرهـم نـهـادی آن جگـر داغ دیده را با واژههـای سبـز تـسلّا و دست مهـر ساحل شدی نگاه به طـوفان رسیده را اینـک تو میروی و من امـا یتـیـمتـر باید چگونه آن سر در خون تپیده را... فردا کسی به دخـتر تو رحـم میکـند؟ آرام میکـنـنـد مـصـیبت کـشـیـده را؟ بگـذار قـدری اشک بریـزم به دامنت تا حس کنم حرارت شعـری شنیده را شعر من آتش است، عطشناک و ناتمام بـایـد به انتـهـا بـبـرم این قـصـیـده را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت سکینه سلاماللهعلیها قبل از وفات
مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را شکسته صاعـقۀ تازیانه، بال و پرم را اگر فـرات به دجله بریزد و بخـروشد نمینـشـانـد، یک ذره آتش جـگـرم را غروب بود که با کاروان، به شام رسیدم در آفتاب رصد کن، حکایت سفـرم را کـدام اقـیـانوس، از دهان رود شـنـیـده تـغــزل کـلـمـات بــرادر و پــدرم را؟ چگونه سرو بمانم؟ که خط خاطره و خون شکسته است دلم را، شکسته بال و پرم را
: امتیاز
|
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ز گردون تیره ابری؛ تندگردی بر شد از دریا جواهرخیز و گوهربیز و گوهرریز و گوهرزا امام ثامن ضامن حریمش چون حرم آمن زمین از حزم او ساکن؛ سپهر از عزم او پویا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به ظاهر زائرم اما زیارت را نمیفهمم من بیچاره لطف آشکـارت را نمیفهمم زیارت نامه میخوانم دلم از نور لبریز است اگر چه گاه معـنای عبارت را نمیفهمم
: امتیاز
|
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
مثل یک خواهش لـبریز حـیا آمده بود از هیـاهـوی فـراگـیـر رهـا آمـده بـود رعـیت سـوخـتـه از غـم به پـناهـندگیِ سـایـۀ چـتـر مـعـین الضـعـفـا آمده بود
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
تـنـهـا مـیـان خـانه با حـالی خـرابم خونین جگر از زهر کین در التهابم دردی تـمام پـیـکـرم در بر گـرفـتـه میپـیچـم و مینـالم و در اضطرابم بر روی خاک افتاده و مینالم از درد منهم چو جـد اطهـر خود بـوتـرابم زهری که مأمون داده آتش بر دلم زد سوزد دل و لب تشنۀ یک جرعه آبم دور از مدینه در غریبی میدهم جان سوی جنان بییار و یـاور در شتابم دلتنگ خویشانم در این وادی غربت نام جـوادم این زمـان باشد خـطـابم سر را به روی زانوی او میگذارم او الـتـیـامی هـست بر قـلـب کـبـابم هستم رضا یعنی که راضی بر قضایم در راه حق گـشـته شهـادت انتخـابم شکـر خدا مینوشم از جام شهـادت سرمست وصل از لذت این شرب نابم وا میگـذارم بـر خـدا خـصم پـلـیدم در انــتـظـار وعــدۀ روز حـســابـم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان آن لحـظه که پـرپـر زدی و آه کـشیدی معصومه مظلومه، کجا بود رضا جان؟ بـر دیـدنت آمد چـو جـوادت ز مـدیـنـه سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بود رضا جان تنها نه جگـر، شمعصفت شد بدنت آب کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان تو ناله زدی، در وسط حجره و زهـرا بالای سـرت نوحـهسـرا بود رضا جان یک چـشم تو در راه، به دیدار جوادت چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها این زهـر، برای تو شـفا بود رضا جان از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت اما به لـبت، ذکـر خـدا بـود رضا جـان روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکی در سـینه ما، سـوز شما بود رضا جان از خویش مران «میثم» افـتاده ز پا را عمری در این خانه گدا بود رضا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود او در مـیان حـجـرهای دربـسته اما صدها فرشته در کنار بسـترش بود او دست و پا میزد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظههای آخرش بود اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود یـاد غـریـبیهای جـد بیسـرش بود مردم گریز کربـلایم اینچنین است آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود بـایـد جـوانـان بـنـیهـاشـم بـیـایــنـد تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
زهـر جـفـا نیـلـی نـموده پـیکـر من یعـنی رسـیـده لحـظـههای آخـر من در بین حجره بر خودم میپیچم از درد این چه بـلایی بـود آمـد بر سـر من چشمم نمیبیند، زمین خوردم دوباره این ضعف بسیارم شده درد سر من درد کـمـر آخـر امــانـم را بــریــده تـازه شـبـیـه تو شـدم ای مـادر مـن از روضههای «تازیانه» «میخ» «سیلی» آتـش زبـانـه مـیکـشـد از بـاور من با هر نفس خون جگر میریزد از لب آلالـه مـیبــارد کـنـار بــسـتــر مـن شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد این صحنه جان دادنـم را خواهر من تصویـری از گـودال و تلّ زیـنـبـیه افـتـاده بـین قـاب چـشـمـان تـر مـن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
نـالـه و زمـزمـه مـرغ سـحـر مـیآیـد مگر امـروز عـزیـزی ز سفـر میآیـد برو ای باد صبا گو به غـریب الغـربا تـقـی امـروز بـه دیــدار پــدر مـیآیـد منتظر باش طـبـیـبانه پسر از ره دور ســر بـالـیـن تـو بـا دیــده تـر مـیآیــد چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس ناگـهـان دیـد جـوادش که ز در میآید لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست آنچه در دست ز تـاریخ و خـبر میآید دیـد در کـربـبلا زینب مـظلـومـه زار که حـسیـن بر سـر بالـین پـسر میآیـد چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید خون از آن صورت مانند قـمر میآید
: امتیاز
|
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
زائرانش دسته دسته خیلِ صدها توده بود او پناه صد هزاران همچو من آلوده بود هرچه از او دورتر گشتم، دلم آشوبتر هر زمانی در حرم بودم، دلم آسوده بود قبل از آنی که به او رو آرَم و توبه کنم او خودش پیش خدا رو زد، خدا بخشوده بود میشمارد هر زیارت رفتنِ ما را و بعد ضرب در سه، میکند جبران، چنین فرموده بود خواهش ما دَه که باشد، لطف او صد میشود حاجت ما را خودش وقت عطا افزوده بود هر کسی دور ضریحش گشت، حاجی میشود راه وصل است این رَهی که زائرش پیموده بود تا که گفتم؛ یا رضا، پروندۀ من پاک شد کاخ شد کوخی که در سیل گنه فرسوده بود جز درِ باب الرّضا، هر در که دقّ الباب شد بسته بود و بسته بود و بسته و بیهوده بود
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
مـرغ دلـم پـر زنـد بر سر کـوی رضا دسـت نـیـازم بـود بـاز به سـوی رضـا خلق جهـان زائرند از همه سو کعبه را کعـبه بـود در حجـاز زائر کـوی رضا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فریاد غربت دارد و چشمش به در بود در انــتــظــار دیـدن روی پــسـر بـود او دست و پا میزد مـیان حجـرۀ خود در غربت و از زهر كين خونین جگر بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
غرقِ دریای غمم غم مبتلا مثلِ حسین میکِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین میشوم پهلو به پهلو بسکه بیتابم خـدا نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دید چون نیست، به جز غصّه انیس دگرش زهر یارش شد و بنشست، کنار جگرش گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید خود خبر داد که برگشت ندارد، سفرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دوباره پـای من و آسـتـان حضرت تو سـر ارادت و خـاک سـرای جـنـت تو و بـاز سـفـره لـطـف تو و عـنـایت تو کـویـر دسـت من و بارش کـرامت تو امـام مـشـرقـی عــالــم وجــود رضــا سحاب رحـمت حق آسمان جود رضا دوبـاره مـثـل همـیـشـه رسـانـدیم آقـا مـیـان این هـمـه دلـداده خـوانـدیم آقا خـودم نـیــامـدهام تـو کــشـانـدیم آقــا ســـلام داده نـــداده تـــکـــانــدیم آقــا شکـسـتـم و به نگـاه تو سلـسـبـیل شدم و پشت پنـجـره فـولادتـان دخـیـل شدم میان صحـن تو بـرگ بـرات میدادند مـداد عــفـو گـنــه را دوات مـیدادنـد به زائـران شـکـسـتـه ثـبـات میدادنـد شـراب کـوثـر و آب حـیـات میدادنـد من آمـدم که مـریض مـرا شـفـا بدهی من آمـدم که به من اذن کـربـلا بـدهی هـمینکه میرسم از چـشـمهای بارانی هزار حـاجت ناگـفـته را تو میخوانی در انتظار تو هـستم خودت که میدانی درست مثل همان پـیـر مـرد سـلـمـانی نـشـسـتهام به تـمـنـای چـشـمهـایت من بیا که سـر بـگـذارم به زیـر پـایت من شنیدهام که خودت در زمان پَـر زدنت به روی خاک رها گشت پیکر و بدنت هـزار لاله روان شد ز گـوشـه دهـنت غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی ولـی زمـان غـروبـت جـواد را دیـدی اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو ولی ندید تنت را به خـاک خـواهر تو به زیر سم سـتـوران نـرفت پیـکـر تو اسیـر پنـجـه سـرنـیـزهها نـشد سـر تو حسین گـفـتم و قـلبت شکـست آقا جان به دل غـبار مـحـرم نـشـست آقـا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دلم را کردهای امشب روان سوی خراسانت دخیلم بستهای با شال غم در کنج ایوانت تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت مس دل را طلا کردی به قدر طرفة العینی بنازم قدرت جادوی بیتـمثال چشمانت تـمـام اولـیا خـدمتگـزاران سـرِ کـویت گروهی در رواق و عدهای هم نیز دربانت ملائک صف به صف در نوبت فرّاشی صحنت چه صحنی کاش میگفتم که خورشید درخشانت چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا مسیحیها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت گناه خلق میپـوشد قنوت دستهایت؟ نه غلط گفتم، قنوت زائران یاران محبانت تمام هستیام را میدهم همواره در راهی که پایانش شوم یکشب به کنج صحن، مهمانت به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت، سلطان به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت الا ای ضامن آهوی صحرا گوشۀ چشمی جهان تشنه است بر خیرکثیر طعم احسانت میان ذرّه ذرّه عـالم هـسـتی اثـر داری تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش به یمن دیدهای کز روز آغاز است گریانت به کام تشنۀ شاه شهـیدان گریهها کردم که در پائین سقاخانهات گردم به قربانت تو را کشتند با زهری به شکل دانۀ انگور همانهاییکه روزی خوردهاند از تاکِ دستانت نه تنها جان تو از آتش این زهر میسوزد خدا را، سوخت جان فاطمه از آه سوزانت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای رئوف همیشه خوب، سلام پـیـش تــو مـیشــود دلــم آرام کـاش قـلـب مرا تـکـان بـدهی از هـمـه غـیـر تـو بُـریـدم من خویش را تا حـرم کـشـیدم من این رئـوفی که میشـنـاسم من رَد نـکـرده ز خـانـهاش دشمن تو گـنهـکـار را عوض کردی دلِ بـیــمـار را عـوض کـردی شــاهِ گـنـبـد طــلا، امـام رضـا جـلـوههـای خــدا، امــام رضـا قـبله نـور حـضرت خـورشـید نـورِ حـیدر ز صحـنِ تو تابـید صحنهایت بهشت این دنیاست چون حریم تو جنتالزهراست تا کـشـیدی عبا به روی سرت نظـر انـداخـتی به دور و برت همه درهایِ حـجـره را بـستی روی پـهـلـو گـرفـتـهای دسـتی لبش از تشنگی تکان میخورد نیزه او را به هرطرف میبُرد تـا بـدن پـایــمـال مـرکـب شـد وقـت دیـدار، نـیـمـه شـب شـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به نـام قـبـلـه ایــرانـیـان بـه نـام حـرم به نام خادم و جـاروکش و غلام حرم به نام پنجره فـولاد و لطف بـسـیارش به نام این هـمه خیر علی الـدوام حرم به نـام هـر که حـسادت کـند به اقـبـالِ کـبـوتـران بـهــشـتـی روی بـام حــرم کـسی نـبـود کـه مـا را دهـد پـنـاه امـا هـزار مـرتـبه قـربـان این مـرام حـرم فــدای مـیــکـدۀ مـا تــمــام مـیـکـدههـا هزار سال گذشت و پر است جام حرم هزار رنگ عـوض کرد روزگـار اما حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا تو بیـمـه کـردهای آقـا تـمـام ایـران را خدا نگیرد ازین مملکـت خـراسان را به روی هر کس و ناکس در حرم باز است نشد که بشکـنی آقا غـرور مهـمـان را سلام بر حـرمی که میان خـود جا داد میـان آن همه مـؤمن، گـنـاهکـاران را سـلامِ بر تو هـمیـشه گـرهگـشایی کرد سلام بر تو عوض کرد حال انسان را به جز هوای حرم که به ما نـمیسازد به عـالـمـی نـفـروشـیـم زیر ایـوان را برای عـرض ارادت به ما وجـود بده برات مشهـد ما را تو زود به زود بده حـرم پـنـاه امیـر و رعـیـیـت است آقا همیـشه دور و بر تو قـیامـت است آقا پی عـلاج به جایی به جز حـرم نروم دوای هر غم و دردی زیارت است آقا کـنـار پـنـجـره فـولاد تـو هـمه دیـدنـد رسـیدن به مـحـالات، راحـت است آقا میان آن حرمی که پُر از ملائکه هست نفـس کـشـیدن ما هم عـبادت اسـت آقا خدا کـند که بـمیـرم نبـیـنـد این چـشمم که روبروی ضریح تو خلوت است آقا کسی شـبـیه تو با من نکـرد هـمراهی همیشه از حرمت دست پُر شدم راهی مـنم امـام رضـایـی مـنـم خـراب شـما نـیـازمـنـد دعـاهـای مـسـتـجـاب شـمـا منم همان که شب و روز میخورد غبطه به سنگهای کف صحـن انقـلاب شما خدا کـند بـشود قـسمـتم که جـان بـدهم شبیه حضرت معصومه در رکاب شما سـلام دادهام آقـا به سـویـتـان هر شب چه کـردهام نشـنـیـدم شبی جـواب شما مـیان چـاه زمـانـه نـشـسـتـهام عـمری خـدا کـند که به دادم رسـد طـناب شما چه غم ازین همه غربت چه غم ز بییاری دلم خوش است همیشه تو دوستم داری نـدیـدهایـم کسی را بـه مـهـربـانـی تـو فـدای این هـمـه الـطـاف آسـمـانـی تو چـشـیـده آهـوی آواره هـم مـرامـت را بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند چه خاطرات قـشنـگی ز مـیـزبانی تو بگـیر تا به ابـد دست آن جـمـاعت که نـدادهانـد بـه مـا یـاد جـز نـشـانـی تـو بـیـا و قـسـمـت مـا کـن لـیـاقـت ریـان شویم محـرم اسرار روضهخـوانی تو شکستهایم و زمین گیر، بال میخواهیم دلی محرمی و اشک و حال میخواهیم
: امتیاز
|