- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام
زائرانش دسته دسته خیلِ صدها توده بود او پناه صد هزاران همچو من آلوده بود هرچه از او دورتر گشتم، دلم آشوبتر هر زمانی در حرم بودم، دلم آسوده بود قبل از آنی که به او رو آرَم و توبه کنم او خودش پیش خدا رو زد، خدا بخشوده بود میشمارد هر زیارت رفتنِ ما را و بعد ضرب در سه، میکند جبران، چنین فرموده بود خواهش ما دَه که باشد، لطف او صد میشود حاجت ما را خودش وقت عطا افزوده بود هر کسی دور ضریحش گشت، حاجی میشود راه وصل است این رَهی که زائرش پیموده بود تا که گفتم؛ یا رضا، پروندۀ من پاک شد کاخ شد کوخی که در سیل گنه فرسوده بود جز درِ باب الرّضا، هر در که دقّ الباب شد بسته بود و بسته بود و بسته و بیهوده بود
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
مـرغ دلـم پـر زنـد بر سر کـوی رضا دسـت نـیـازم بـود بـاز به سـوی رضـا خلق جهـان زائرند از همه سو کعبه را کعـبه بـود در حجـاز زائر کـوی رضا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فریاد غربت دارد و چشمش به در بود در انــتــظــار دیـدن روی پــسـر بـود او دست و پا میزد مـیان حجـرۀ خود در غربت و از زهر كين خونین جگر بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
غرقِ دریای غمم غم مبتلا مثلِ حسین میکِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین میشوم پهلو به پهلو بسکه بیتابم خـدا نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دید چون نیست، به جز غصّه انیس دگرش زهر یارش شد و بنشست، کنار جگرش گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید خود خبر داد که برگشت ندارد، سفرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دوباره پـای من و آسـتـان حضرت تو سـر ارادت و خـاک سـرای جـنـت تو و بـاز سـفـره لـطـف تو و عـنـایت تو کـویـر دسـت من و بارش کـرامت تو امـام مـشـرقـی عــالــم وجــود رضــا سحاب رحـمت حق آسمان جود رضا دوبـاره مـثـل همـیـشـه رسـانـدیم آقـا مـیـان این هـمـه دلـداده خـوانـدیم آقا خـودم نـیــامـدهام تـو کــشـانـدیم آقــا ســـلام داده نـــداده تـــکـــانــدیم آقــا شکـسـتـم و به نگـاه تو سلـسـبـیل شدم و پشت پنـجـره فـولادتـان دخـیـل شدم میان صحـن تو بـرگ بـرات میدادند مـداد عــفـو گـنــه را دوات مـیدادنـد به زائـران شـکـسـتـه ثـبـات میدادنـد شـراب کـوثـر و آب حـیـات میدادنـد من آمـدم که مـریض مـرا شـفـا بدهی من آمـدم که به من اذن کـربـلا بـدهی هـمینکه میرسم از چـشـمهای بارانی هزار حـاجت ناگـفـته را تو میخوانی در انتظار تو هـستم خودت که میدانی درست مثل همان پـیـر مـرد سـلـمـانی نـشـسـتهام به تـمـنـای چـشـمهـایت من بیا که سـر بـگـذارم به زیـر پـایت من شنیدهام که خودت در زمان پَـر زدنت به روی خاک رها گشت پیکر و بدنت هـزار لاله روان شد ز گـوشـه دهـنت غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی ولـی زمـان غـروبـت جـواد را دیـدی اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو ولی ندید تنت را به خـاک خـواهر تو به زیر سم سـتـوران نـرفت پیـکـر تو اسیـر پنـجـه سـرنـیـزهها نـشد سـر تو حسین گـفـتم و قـلبت شکـست آقا جان به دل غـبار مـحـرم نـشـست آقـا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دلم را کردهای امشب روان سوی خراسانت دخیلم بستهای با شال غم در کنج ایوانت تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت مس دل را طلا کردی به قدر طرفة العینی بنازم قدرت جادوی بیتـمثال چشمانت تـمـام اولـیا خـدمتگـزاران سـرِ کـویت گروهی در رواق و عدهای هم نیز دربانت ملائک صف به صف در نوبت فرّاشی صحنت چه صحنی کاش میگفتم که خورشید درخشانت چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا مسیحیها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت گناه خلق میپـوشد قنوت دستهایت؟ نه غلط گفتم، قنوت زائران یاران محبانت تمام هستیام را میدهم همواره در راهی که پایانش شوم یکشب به کنج صحن، مهمانت به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت، سلطان به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت الا ای ضامن آهوی صحرا گوشۀ چشمی جهان تشنه است بر خیرکثیر طعم احسانت میان ذرّه ذرّه عـالم هـسـتی اثـر داری تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش به یمن دیدهای کز روز آغاز است گریانت به کام تشنۀ شاه شهـیدان گریهها کردم که در پائین سقاخانهات گردم به قربانت تو را کشتند با زهری به شکل دانۀ انگور همانهاییکه روزی خوردهاند از تاکِ دستانت نه تنها جان تو از آتش این زهر میسوزد خدا را، سوخت جان فاطمه از آه سوزانت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای رئوف همیشه خوب، سلام پـیـش تــو مـیشــود دلــم آرام کـاش قـلـب مرا تـکـان بـدهی از هـمـه غـیـر تـو بُـریـدم من خویش را تا حـرم کـشـیدم من این رئـوفی که میشـنـاسم من رَد نـکـرده ز خـانـهاش دشمن تو گـنهـکـار را عوض کردی دلِ بـیــمـار را عـوض کـردی شــاهِ گـنـبـد طــلا، امـام رضـا جـلـوههـای خــدا، امــام رضـا قـبله نـور حـضرت خـورشـید نـورِ حـیدر ز صحـنِ تو تابـید صحنهایت بهشت این دنیاست چون حریم تو جنتالزهراست تا کـشـیدی عبا به روی سرت نظـر انـداخـتی به دور و برت همه درهایِ حـجـره را بـستی روی پـهـلـو گـرفـتـهای دسـتی لبش از تشنگی تکان میخورد نیزه او را به هرطرف میبُرد تـا بـدن پـایــمـال مـرکـب شـد وقـت دیـدار، نـیـمـه شـب شـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به نـام قـبـلـه ایــرانـیـان بـه نـام حـرم به نام خادم و جـاروکش و غلام حرم به نام پنجره فـولاد و لطف بـسـیارش به نام این هـمه خیر علی الـدوام حرم به نـام هـر که حـسادت کـند به اقـبـالِ کـبـوتـران بـهــشـتـی روی بـام حــرم کـسی نـبـود کـه مـا را دهـد پـنـاه امـا هـزار مـرتـبه قـربـان این مـرام حـرم فــدای مـیــکـدۀ مـا تــمــام مـیـکـدههـا هزار سال گذشت و پر است جام حرم هزار رنگ عـوض کرد روزگـار اما حرم به این همه وسعت ندیده این دنیا تو بیـمـه کـردهای آقـا تـمـام ایـران را خدا نگیرد ازین مملکـت خـراسان را به روی هر کس و ناکس در حرم باز است نشد که بشکـنی آقا غـرور مهـمـان را سلام بر حـرمی که میان خـود جا داد میـان آن همه مـؤمن، گـنـاهکـاران را سـلامِ بر تو هـمیـشه گـرهگـشایی کرد سلام بر تو عوض کرد حال انسان را به جز هوای حرم که به ما نـمیسازد به عـالـمـی نـفـروشـیـم زیر ایـوان را برای عـرض ارادت به ما وجـود بده برات مشهـد ما را تو زود به زود بده حـرم پـنـاه امیـر و رعـیـیـت است آقا همیـشه دور و بر تو قـیامـت است آقا پی عـلاج به جایی به جز حـرم نروم دوای هر غم و دردی زیارت است آقا کـنـار پـنـجـره فـولاد تـو هـمه دیـدنـد رسـیدن به مـحـالات، راحـت است آقا میان آن حرمی که پُر از ملائکه هست نفـس کـشـیدن ما هم عـبادت اسـت آقا خدا کـند که بـمیـرم نبـیـنـد این چـشمم که روبروی ضریح تو خلوت است آقا کسی شـبـیه تو با من نکـرد هـمراهی همیشه از حرمت دست پُر شدم راهی مـنم امـام رضـایـی مـنـم خـراب شـما نـیـازمـنـد دعـاهـای مـسـتـجـاب شـمـا منم همان که شب و روز میخورد غبطه به سنگهای کف صحـن انقـلاب شما خدا کـند بـشود قـسمـتم که جـان بـدهم شبیه حضرت معصومه در رکاب شما سـلام دادهام آقـا به سـویـتـان هر شب چه کـردهام نشـنـیـدم شبی جـواب شما مـیان چـاه زمـانـه نـشـسـتـهام عـمری خـدا کـند که به دادم رسـد طـناب شما چه غم ازین همه غربت چه غم ز بییاری دلم خوش است همیشه تو دوستم داری نـدیـدهایـم کسی را بـه مـهـربـانـی تـو فـدای این هـمـه الـطـاف آسـمـانـی تو چـشـیـده آهـوی آواره هـم مـرامـت را بگو به کی نرسیده است نان رسانی تو بزرگ و کوچک ایران تمامشان دارند چه خاطرات قـشنـگی ز مـیـزبانی تو بگـیر تا به ابـد دست آن جـمـاعت که نـدادهانـد بـه مـا یـاد جـز نـشـانـی تـو بـیـا و قـسـمـت مـا کـن لـیـاقـت ریـان شویم محـرم اسرار روضهخـوانی تو شکستهایم و زمین گیر، بال میخواهیم دلی محرمی و اشک و حال میخواهیم
: امتیاز
|
مدح حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام ( زبانحال )
ای مـزار من چـراغ قـلب ایـران شما آسـمـانیها زمین بـوس خـراسان شما سـایۀ گـلـدسـتههایم سـجـدهگـاه آفـتـاب گـنـبد زرّین من خـورشـیـد تابـان شما ای مرا همسایه، یاران خـراسانیِّ من! با شـمـایم جـان زوّار من و جـان شما بضعۀ پاک نبی در شهرتان مدفون شده عطر زهرا میدمد از باغ و بستان شما وادی ایمن بود ایران، خراسان است طور زادۀ موسی بود موسی بن عمران شما گر شما باشید با ما در خط فـرمان ما آورم فـرمـانروایان را به فـرمان شما شعلههای فتنه سر برداشتند از چار سو در پی سـوزانـدن بـنـیاد و بـنـیان شما مهر من "برداً سلاما" بوده در این سرزمین با ولای من شـده آتش گـلـسـتـان شـما مهر مقبولیّ تهـلیل شما مهر من است دوسـتیِّ مـا بود امـضـای ایـمـان شـما تا رضا دارید در میدان ایثار و شرف هیچ نامـردی نگـردد مـرد میـدان شما هر کجا رفتید برگردید سوی این حرم جز سر کوی رضا دنیاست زندان شما پرچـم سـبزی که باشد بر فـراز قـبّهام تا قـیامـت آبـرو بـخـشد به ایـران شما گر ولای ما در ایران شما حـاکم نبود در گل و لای عـدم گُم بود تهران شما نیست بیم از فـتـنۀ اهـریمنان کور دل تا امام هـشتم است اینجا سلـیـمان شما من خراسان را برای خویش کردم انتخاب خواهرم معصومه در قم گشت مهمان شما نیستم تنها در این دنیا شما را همجوار با شمایم در صراط و حشر و میزان شما پرچم توحیدتان با مهر من در احتزاز زنده و جـاوید باد اسـلام و قـرآن شما آیۀ "نصر من الله" است نقـش پرچـمم در پـنـاه مـاست حـزب الله لـبـنان شما امتحان کردم، اگر صد بار در هم بشکنید نشکند یک بار با ما عهد و پیمان شما با وضو باشید ای اهل خراسان تا که هست جـای پـای زائـر من در خـیـابان شـما میشود دریای رحمت در کنار صحن من قطرۀ اشکی که میریزد ز چشمان شما بیم تان از خشم طوفان ها نباشد، تا رضاست ناخـدا و کـشـتی و دریـا و سکان شما خون ما میجوشد اینجا در تن پیر و جوان مهـر مـا آمـوخـته طـفـل دبـسـتان شما بر هـمه آزادگان در سـایۀ ما نـور داد نـهـضت اسـلامی پـیـر جـمـاران شما چشم صد یعقوب در این آستان بینا شود یوسف زهـراست اینجا ماه کنعان شما با خدا هم صحبتید و با رضا همسایهاید اهل مشهد! جان «میثم» باد قربان شما
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است یا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است بر چه میریزد سرشک تلخ از مژگان فلک عالمی را رخت ماتم نوحهگر بر پیکر است ارض هستی یکسره گردیده بیصبر و سکون خون چکان عرش و فلک در ماتم پیغمبر است فاطمه دخت نبی میسوزد از هجـر پدر خلقت هستی پریشان از نوای کوثر است یک طرف نالان حسن سویی حسین و زینبین سوی دیگر دل غمین بهر برادر حیدر است ناگهان آمد سروشی غم مخور زهرای من نگذرد چندی پدر واصل به وصل دختر است مهر تابان هدایت گشته خـاموش عاقبت مرتضی دیگر غریب و بیکس و بییاور است آب غسل تو نخشکیده هنوز ای نور حق دخترت پهلو شکسته بین دیوار و در است بعد تو از آتش بدعـتت سرایت سوخـتند غنچه نارستهای از ظلم کینه پرپر است خـیز از جا یا رسـولالله بـنگر بیمعـین ریسمان بر گردن فتاح و میر خیبر است یا رسولالله چنان سیلی به زهرایت زدند کز شرارش تا ابد نیلی عذار دختر است یا رسولالله زجا برخیز و زهرا را ببین آنکه را خواندی ابیها را گرامی مادر است یا رسولالله عـلی شد بعـد تو خانهنـشین حق شده خاموش و ناحق بهر امت رهبر است
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
هنگـامـه رنج و غـم و ماتم شده امشب گـریـان، ز غـمى دیده عالم شده امشب پـایـان شـب آخـر مـاه صـفـر است این یا آنـكه ز نـو مـاه مـحـرّم شـده امـشب
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت و خیانت اهل سقیفه
تا چَشمِ من به چَشمِ تو دلدار میخورد اِنـگـار که به دیـدۀ من خـار میخـورد غُـصّه نخـور که زود میآیی کنارِ من چَشمت سه ماه حَسرتِ دیدار میخورد بوی بهـشت میرسد از سـیـنهات ولی روزی دَرِ بهشت تو مِسـمار میخورد در پشت در که نالۀ جانـسوز میکشی پهلـوی تو به گـوشـۀ دیـوار میخـورد پیشِ تو میبـرَند عـلی را کِـشانکِـشان غُصّه، علی، از آن همه آزار میخورد جـانِ پـدر صِـدا بـزنـی زود مـیرسـم بر بازویت، غَلاف که هربار میخورد از سیـنهام حُسین و حَسن را جُدا مکن نَخـلِ من از دو میـوۀ تو بار میخورد روزی حَسن به شَهـرِ مدینه شَوَد کبود از دَستِ یار، زَهـرِ شَرَربار میخورد روزی حُسین، با سَرِ زخمی به روی نِی سنگ از جفای کوچه و بازار میخورد با دستهای بسـته رَوَد زِینَـبَت به شام این دُخـترِ تو لَـطمـۀ بـسـیار میخورد
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت با حضرت زهرا
دخترم روشنی چـشم تَـرَم زهـرا جـان پـیشتر آی و بـبـین بیـشترم زهـرا جان سفـر مرگ به پـیـش آمده و بـاید رفت زین جهان رو به جهان دگرم زهرا جان جـان سـپارم من و از فـتـنه ایـام تو را به خداوند جهـان میسـپـرم زهرا جان دخـترم این همه در ماتم من گریه مکن آتش از اشک مزن بر جگرم زهرا جان بعد من عمر تو کم باشد و از عترت من زودتـر از همه آئی به برم زهـرا جان ناگـزیرم که در این امت بیمهر تو را میگذارم من و خود میگذرم زهرا جان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بابا پس از تو حُرمتِ ما مستدام نیست جای من و علی وسط این عـوام نیست تا هستی حُرمتِ حَرمت در مدینه هست ورنه به اهل بیت تو هیچ احترام نیست زانـو زدم به بیکـسیام گـریـه میکـنم از گـریۀ زیـاد اثـری در صـدام نیست ماه مـدیـنه هستی و بعد از غـروب تو فرقی دگر میان همین صبح و شام نیست دلـشـورههای دخـتـر خـود را نگـاه کن تو میروی و دلخوشی اصلاً برام نیست این خـانه بـود بـابِ حـوائـج ولی دگـر از این عشیره در حَرمت ازدحام نیست بابا بـمـان و اشـک مـرا بیـشـتـر مکن زخـم مـرا به غـیـر پـدر الـتـیـام نیست این روزها نفس زدنت هم به سختی است خـنده دگر به روی لبت ای امام نیست ارکـانِ من تویی و عـلی، لیک بعـد تو غیر از عـلی به زندگیِ من قوام نیست تنها شدی و خـونِ جگـر بود حـاصلت گفتم که، بینِ این همه یک بامرام نیست گـفـتی مباد تـشـنه بـخـوابـد حـسین من حـالا غـمـی شـبـیهِ غـم کـربـلام نیست
: امتیاز
|
زبانحال پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قبل از شهادت
چرا چشمت پُر اشک و سینهات پُر آه میباشد مخور غصه پس از من عمر تو کوتاه میباشد مسوزان قلب بابا را چنین ناله مزن زهرا که شاد از نـاله تو دشمن گمراه میباشد علی را کردهام مأمور صبر و تو کنارش باش پس از من روزهای بی کسی در راه میباشد سپر بهر علی شو وقت آتش سوزی خانه بدان که قـتلگـاه تو همین درگـاه میباشد همین که میزند زخم زبان بر من به پیش تو تو را بعد پدر در کوچه سد راه میباشد بلـرزاند مرا در قـبر تا بر تو زند سـیلی که از مهری که من دارم به تو آگاه میباشد
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
زهرا به خانه و ملک الموت پشت در از بـهـر قـبـض روح شـریـف پیـامـبر از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب بـیاذن فـاطــمـه نـنـهـد پــای پـیـشتـر با آن که بود داغ پـدر سخـت، فـاطـمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش مـحـو نـگـاه آخــر خـود بـود بـر پــدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حـسـین بر روی قـلـب پـیـامـبـر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسهها به حلق حـسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گـودال قـتلگاه
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مدینه شد ز داغ مصطفی بیتالحزن امشب فضای عالم هستی بود غرق محن امشب مکن ای آسمان روشن چراغ ماه را کز کین چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب نه تنها ماتم جان سوز پرچمدار توحید است که هستی شد سیهپوش امام ممتحن امشب گهی گریم ز داغ جانگداز حضرت خاتم گهی نالم چو نی در سوگ فرزندش حسن امشب فدا شد ناخدای فلک حق در بحر طوفان زا که شد دریای دیده در عزایش موج زن امشب دهد غسل از سرشک دیدگان با زاری و شیون عـلیّ بتشکن جسم نبی بتشکن امشب نمیدانم چه حالی میکند پیدا امیر عشق چو میسازد تن آن جان جانان را کفن امشب شد از داغ دو ماتم قلب زهرا لالهسان خونین که در دشت بلا گم کرده یاس و یاسمن امشب چراغ انجمن آرا شده خاموش و اهل دل کند روشن چراغ آه در هر انجمن امشب سرآمد بر همه غـمهاست داغ ماتم خاتم که امّت را برون رفته است روح از ملک تن امشب شرر زد حافظی بر دفتر دل خامهات کاین سان که آتش میزنی بر جان، تو با سوز سخن امشب
: امتیاز
|
مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت اهل سقیفه
از سـراپـای مـدیـنه گِـل غـم میریـزد اشک از دیـدۀ غـمبـار حـرم میریـزد سایۀ خنده از این گـلکـده کم کم برود نـور از خـنده لبهای تـرش میبـارید از گـرفـتاری امت به جـزا میتـرسید دخترت زار به سر میزند ای وای دلم در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و خیانت های اهل سقیفه
دیـدی دلـم از هرچه میتـرسید دیدم افـتـادهای در بـسـترت سـرو رشـیدم هـر روز دیـدم دیـدۀ بــارانـیات را دیـدم شـکـاف کهـنـۀ پـیـشانـیات را از راه رفـتن کـل پـایت پـیـنه بـسـته ناگـفـتـهها را گـفـت دنـدان شکـسـته در مکـه درگـیر بـلای کـوچه بودی زخـمی سنگ بچـههای کوچه بودی »تبت یـدا» خـار بیـابـان بود و پایت یک لـحـظه اما در نـمیآمـد صدایت حـالا من و تو خـلـوتی داریـم با هـم دیگر نگـاهت را نگـیری از نگـاهم بابـا بـگـو پـیـشم دوبـاره مینـشـینی قدری بمان پیشم که محسن را ببینی! تو هستی و اینجا شکوهم مستدام است حـیدر میان هر گذر با احـترام است با بودنت زهرا رخش چون قرص ماه است آرامـش این خـانـۀ سـاده بهراه است آتــش نــدیــده دامــنــم الـحــمـد لـلـه خـونـی نـشـد پـیـراهـنـم الـحـمـد لـلـه هرگز نـدیـده روی زهـرا را غریبه آرام مـیکـوبــد در مـا را غــریــبـه بیتو اگر حـمله کـنـند اینها به خـانه زهـرای تو میمـانـد و صد تـازیانه آتش میافـتد روی در پشت درم من با پهـلـویم سنـگـر برای حـیـدرم من سیـلی میآید سـمت من ای وای بابا بد خواب میگردد حسن ای وای بابا پیـشم بـمان تا قـتل زهـرا را نبـیـنی بیتو صدایم میشـود فـضه خـذیـنی
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها در شهادت پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
بعد از تو سهـمِ فـاطـمه آزار میشود این راهِ ظلـم، بعـد تو هـموار میشود حرف از وداع میزنی و، سقفِ خانهام با حـرفهات، بر سـرم آوار میشود ای دلخوشیِ فاطمه ناخوش مکن مرا دارد دلِ شـکـسـتـۀ من زار مـیشـود بسـتـرنـشـینِ من به روی پـا بلـند شو افـتـادهای و داغ تـو غـمـبـار میشود خـیـلی وخـیـمتـر شـده زخـمِ دلـم پـدر پیـشـم بمـان وگرنه شـبم تـار میشود بالا سـرت نـشـسـتهام و فـکـر میکنم آیا پس از تو فـاطمه بیـمـار میشود؟ بابا تو را نـداشتـه باشـم چه میشود؟ مـزد تو گـفـتهای در و دیوار میشود تو میروی و بعد تو این شهر کینه توز از دخـترت همیـشه طـلبکـار میشود
: امتیاز
|