کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : وحید زحمتکش     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

نـاگـهـان شـعـلـۀ آتـش وسـط در افـتاد            بـاز هم یـاد غـم حـضرت مـادر افـتاد
پا بـرهـنه وسط کـوچه کـشاندند او را            یـاد مظـلـومـیت حـضرت حـیدر افتاد


بین یک عدّه حرامی چو گرفتار شد او            نظـرش سمت حـریـم شه بی‌سـر افتاد

خون به قلبت شده در کرب و بلا یا جدا            آن زمانی که دو چشم تو به اکبر افتاد
وسط معرکه شمر آمد و بر سینه نشست            سر جدا کرد و زمین دید که خواهر افتاد
تا روی نیزه سر خـون خـدا بالا رفت            نـالـۀ یــا ولــدی آمــد و مــادر افـتــاد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن تغییر داده و یا حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

دست بـسته وسط کوچه کشاندند او را            یـاد مظـلـومـیت حـضرت حـیدر افتاد

وسط کو‌چه زمین خورد و صدا زد عمه            باز از نـسل عـلی یک گـل دیگر افتاد

مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

صـاحـب رَأفـت وُ رفـتـارْ اباعبدالله            پــدرِ مـکـتـبِ ایــثـار ابـاعــبـدالـلـه
نَبَوی مَسلَک و زهرا صفت و مولا خُو            روحِ صـدق و سـخـنِ یـار اباعبدالله


وارثِ کرب وُ بلا باعث و بانیِّ وِلا            بـیــرقَـت پـرچـم سـالار ابـاعـبـدالله
تو که از نَسل حسین وُ حَسنی یا صادق            خـوانـده‌ای مَـدح عـلـمدار ابـاعبدالله
حـضرت شیخ الائمّه پسرِ فاطمه‌ای            چــارۀ دردِ گـرفـتــار ابـاعـبــدالـلـه
نوه‌ات والیَّ طوس است وُ هوایِ پابوس            کـرده این عـاشـقِ تو زار ابـاعبدالله
ذاکـر شاه وَفـا تـذکِـرِه می‌خـواهم با            ذکـرِ تـو از شَـهِ دربــار ابـاعـبـدالله
تو که با روضۀ ِشاهِ شهـدا مأنوسی            کُـنـیـه‌ات اعـظمُ الاذکـار ابـاعـبدالله
جمعه‌ها دیده به راهِ دلبرم می‌دوزی            بینِ هر نـدبـه زَدی جـار اباعـبـدالله

: امتیاز

ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آقـا تو را چون حـیـدر کـرار بـردند            در پیـش چـشم بچـه‌هـای زار بردند
تو آنهـمه شاگـرد داری پس کجایند!            آقا چه شد آنشب تورا بی‌یار بردند؟


این اولین باری نبـود اینطور رفـتید            آقـا شـما را اینـچـنـین بـسـیار بردند
آنشب میان کـوچه‌ها با گـریه گـفتی            که عمه جان را هم سر بازار بردند
یـاد رقـیـه کـردی آنجـا که شـمـا را            پـای بـرهـنـه از مـیـان خـار بـردند
این ظاهر درهم خودش می‌گوید آقا            حـتـما شـما را از سر اجـبـار بردند
سخت است اما آخـرش تابـوتتان را            آقـا هـزاران شیعـه در انـظار بردند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

وقـتی شـما فـرزند ابـراهـیم هـسـتی            قـطـعاً شـما را از مـیان نـار بـردند

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مسدس

دلـم هــواى بـقـیـع دارد و غـم صـادق            عـزا گـرفـتـه دل مـن ز مـاتـم صـادق

دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم            زنـم به سـیـنـه که آمد مـحـرم صـادق


سلام من به بـقـیع و به تـربت صـادق

سـلام من به مـدیـنه به غـربت صادق

سـلام من به مـدیـنـه به آسـتـان بـقـیـع            سـلام من به بـقـیع و کـبـوتـران بـقـیع

سـلام مـن بـه مــزار مـعـطّـر صـادق            که مـثـل ماه درخـشد به آسـمـان بقـیع

سـلام من به شـشم مـاه فـاطـمىّ بقـیـع

سـلام من به گـل یـاس هـاشـمىّ بـقـیع

ز غربتش چه بگویم که سینه‌‏ها خون است            براى صادق زهرا مدینه محزون است

دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت            که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است

همانکه غربتش از قبر خاکی‌اش پیداست

امام صـادق شیـعـه سـلالـۀ زهـراست

ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد            هدف به تیـر جسارت امام صـادق شد

همان که فاطمه را بین کوچه زد گویا            ز کـیـنه قـاتل این پیـر مـرد عاشق شد

امام پیر و کهـنـسال شیـعـه را کـشـتند

امان که روح سبکـبال شیعه را کشتند

براى فاطمه از بی‌کسى سخن می‌گفت            براى مادرش از غربت وطن می‌گفت

بخاک حجره ‏اش از سوز سینه می‌غلطید            پسر به مادر خود از غم و محن می‌گفت

ز زهر کینه که بر جسم او شرر می زد

کـنار بـسـتر او مـادرش به سر می زد

فضاى شهـر مدیـنه به یاد او تار است            هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است

هنور می‌کـشد او را عـدو به دنبـالـش            هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است

هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است

هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

بخاک حجره ‏اش از سوز سینه می‌غلطید          پسر به مادر خود از کتک زدن می‌گفت

از آن شبی‌که زد او را ز کینه اِبْن‏ ربیع          دوانده در پی‌اش اندر مدیـنه ابن ‏ربیع

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی کبیری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : چهارپاره

یـابن امـیـرالمـومـنـین فـرزنـد زهـرا            حبل المتین، نورالهدی، کـنز الحقایق

صدها مسلمان پای درست گشته سلمان            مـانـنـد اجـدادت شـدی قــرآن نـاطـق


تیغ کـلامت خـورد بر قـلب خـرافات            وقـتـی مـدیـنه بود در دسـتان ابـلـیس

تو کـربـلا را زنـده کردی با احـادیث            شد زهر کاری نطق تو بر جان ابلیس

وقتی زمین خـوردی میان کوچۀ غـم            با روضه‌های مجـتبی مأنـوس بـودی

سیـلی نخـوردی از حـرامی‌ها ولیکن            در بند درد و گـریه و افـسوس بودی

از بس که روی روضه‌اش حساس بودی            یــاد آوری کــردنــد داغ مـــادرت را

هرچند مسماری درون سینه‌ات نیست            سوزانده هرم کـیـنه‌ها بال و پرت را

در بین آتـس ذکـر مـادر بر لـبت بود            وقـتی که افـتـادی به یـاد زخـم سیـنـه

آقا بـمـیرم روضـه‌ها را دوره کردی            در کـربـلا و کـوفـه و شـام و مـدیـنه

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت روایی و مستند نبودن تغییر داده و یا حذف شد؛ در شهادت امام صادق علیه السلام چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام علیه السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام علیه السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن ؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ـ موضوع آتش زدن امام صادق علیه السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام علیه السلام ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همینجا کلیک کنید.

افـتاده‌ای یـاد سه سـالـه لحـظـه‌ای که            پـای بـرهـنه پشت مـرکب می‌دویـدی

لب تشنه رفـتی از مـدیـنه در دل شام            وقتی که فحش از بی‌حیاها می‌شنیدی

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : فرشته حسینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در امـتـداد کـوچ غـریب سـتـاره‌هـا            رونق گـرفت ظلـمتِ دارالامـاره‌ها
باقی نمانده بود بجز خطی از کتاب            از دین نمانده بود به غیر از مناره‌ها


در آن زمان که در خفقان در سکوت شوم            گـم می‌شـدند خـیـل صداها اشاره‌ها
صدها هشام از دم پاک تو جان گرفت            از باغ چشم‌های تو سر زد زراره‌ها
مــردم چــرا رعـیـت آل امــیــه‌انـد            وقتی به سوی توست همه راه چاره‌ها
پیـش صـداقـت تو حـقـیـرند واژه‌ها            پیش سخاوت تو چه اندک، شماره‌ها
چشمم به خون نشسته از آندم که خوانده‌ام            تو بر زمین کشیده شدی و سواره‌ها
آتـش زدند خانۀ امن تو را، و شکر            پــروانـه‌ای نـبـود مـیـان شـراره‌هـا
باید برای تو حرمی ساخت از طلا            بایـد نـوشت نـام تو را بر نگـاره‌ها
مـا لایـق زیـارت قــبـرت نـبـوده‌ایم            ای زائر بـقـیـع تو مـاه و سـتـاره‌ها

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : امیر حسین حجتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : چهارپاره

ای صبح صادق در نگاه تو عیان            می‌آیـد از انـفـاس تـو عـطـر خدا
آقــا فـــدای نــام زیـبـایـت شـــوم            شـیـخ الائـمّــه صــادق آل عــبــا


بنـیـان گـذار حـوزه‌هـای عـلـمـیه            ای پهـلـوان عـرصـۀ تـرویج دین

شیعـه به لطف قال صادق‌های تو            دارد به دل حُـبّ امـیـرالـمـؤمنین
درمدح علم تو زبان‌ها قاصر است            طفـل دبـسـتان تو طـوفـان می‌کند
فـنِّ بلاغـت دارد و لحـن فـصـیح            در مـکـتبت تـفـسیر تبـیان می‌کند
و اللهِ بـا آبِ طـلا بــایـد نــوشــت            کــوهِ احـادیـث و روایــات تـو را
آموختی بر شیعیان شور و شعور            بـا خـوانـدنِ مـرثـیـه‌هـای کـربـلا
منصور احساس خطر کرد آن زمان            بـا دیــدن مـــردان دانــشـگـاه تـو
باید که می‌انـداخت با تدبـیر خود            سنگ بزرگی در مسیـر و راه تو
آخـر هجـوم آورد سـوی خـانه‌ات            آقــا بـه قــصــد و نـیّـتِ آزار تـو
کـاشـانۀ تو از جـفـا آتـش گـرفت            چشم فلک آن لحظه شد خونبار تو
وقـتی میانِ شـعـله‌ها می‌سـوخـتی            گویی احادیث از جـفا می‌سوختند
لعـنت بر آن نـامـردمان دوزخـی            آنها که بر جـنّت شرر افـروخـتند
تا اینکه مـانـد جـاودان آئـین حـق            باید که می‌شد آتشِ کـین حاصلت
ورنه تو از نسل خـلـیل الـلـهی و            گـلـزار مـی‌گـردد تـنـور مـنـزلت

: امتیاز

سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

نام تو پُـر شده است کران تا کـرانه‌ها            هر جا که رو کـنم ز تو بیـنم نشانه‌ها

دسـتـم نـمی‌رسـد به تـمـاشـای تو دگر            ای روح پـر کـشـیـدۀ در بی‌کـرانـه‌هـا


از سوگ یار رفته نشد طاقتی، که لب            بر هم نـهـم ز گـفـتن این شـاعـرانه‌ها

از جای خالی تو جـماران چه پیر شد            گیرد ز هر شکسته دل، از تو نشانه‌ها

حـلقـه زدیم مثـل یـتـیـمـان به دور هم            اشـک است تـرجـمان تـمـام بـهـانـه‌ها

ای خفـته در جوار شهیدان لالـه‌گون!            روح خـدا! امـام هـمـه عـاشـقـانـه‌هـا!

بر پشت خصم خیرۀ این انقلاب هست            از تو هـنـوز جـای دو صد تازیـانه‌ها

بعد از تو ای بهار! نسیـمی امید بخش            وا مـی‌کـنـد بـه بـاغ تـمـام جــوانـه‌هـا

پا را به روی تارک خورشید می‌نهیم            مــائـیـم از تــبـار هـمـه جــاودانــه‌هـا

تا خـط و مشی و راه تو باشد مرام ما            (ثـبت است بر جـریده عـالـم دوام ما)

: امتیاز

سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

تـقـدیم غـمت خـون جگـر لالـۀ ما بود            بی‌مـهـر رخـت سایه غـم هـالۀ ما بود

هجـران تو در دل شـرر نـالـۀ ما بود            هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود


ای ماه که دادی همه را مهـر خـدائی

چون شد که دمیدی به شبستان جدائی

ای یـاد جـمـال تـو چــراغ سـحـر مـا            ای داغ تو تـا شـام ابـد بـر جـگـر مـا

ای روی نهـان از نظـرت در نظر ما            حیف است که باشیم و نباشی به بر ما

هر صبح فـراق تو به ما شـام بلا بود

ایــام غــمـت بـر هـمـه ایــام بـلا بـود

ای ماه جماران که ز هجرت چو هلالیم            یکبار برافروز و ببین ما به چه حالیم

سر تا به قـدم محنت و اندوه و ملالیم            باید که بـسـوزیم و بـگـرییـم و بنـالـیم

عمر است پس از مرگ تو شرمندگی ما

بی‌تـو شـده جـان کـنـدن ما زنـدگی ما

ای هـمدم یـاران خـدا جـوی جـماران            ای کعبه دل بیت تو در کوی جماران

ای گرد عزایت به سر و روی جماران            با یاد تو چـشم همگـان سوی جماران

بازآ که خزان بی‌تو بهاران دل ماست

بیت الحزن از غصه جماران دل ماست

ای رفــتـه بـه دیـدار خــدا بـا دلِ آرام            آرام دل آرام که گیتی است تو را رام

از نهضت تو مانده به جا نهضت اسلام            با صبح قیامت شب کفر است به اتمام

دیگـر به وطـن دیـو سـتـم بـاز نـیـایـد

از طـبــل ابــرقــدرتـی آواز نــیــایــد

آرام کـز اعــدای تــو آرام ربـــودنــد            یـاران همه از دور پـیـام تو شـنـودنـد

از مـرکـز الـحـاد بـدین راه گـشـودنـد            در دامن کـفـر آیت تـوحـیـد سـرودنـد

خـورشـید قـیام تو گـرفـته هـمه جا را

بخـشنده پیامت به جهـان نـور خدا را

: امتیاز

سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رفـتی و عطر یاد تو در روزگار ماند            یعـنی که از تو خاطـره بی‌شـمار ماند

رفتی و در فـراق تو این مـلت بزرگ            خون گریه کرد و تا به ابد اشکبار ماند


رفتی و با غروب تو، قرآن غریب شد            اسلام ناب، در غـم تو، سـوگـوار ماند

رفـتی تو و حـماسـۀ سـرخ حـسینی‌ات            تا نـهـضت امـام زمـان بـرقـرار مـاند

رفـتـی تـو و بـنـای بـرومـنـد انـقـلاب            با این شکـوه و جـذبـۀ پُـر اقـتدار ماند

رفـتی تو و نرفت ز دل شـوق زندگی            در حیرتم از او، که برای چه کار ماند

مُردی و زنده گشت ز تو، دین احمدی            تـاریخ را، به نام تو این افـتخـار مـاند

دست امـام عـصر نهـد مرهـمی مگـر            این سینه را، که در غم تو سوگوار ماند

آتش گرفت جانم و تن شعله‌وار سوخت            از ماجـرای کـرب و بلا بیـقـرار ماند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری           نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری           :آیه‌های احـمـدی را با حـدیث جـعـفـری


حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند
صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند

مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه           سیدِ طاووس‌ها، طـاووس بُسـتانش همه
شیخ‌ها، عـلامه‌ها، طفـل دبسـتانش همه           گردن‌افـرازانِ دانش، گَرد مـیدانش همه

جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما

لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها           علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نـور، مجـرم بود اما، در نـظام کـورها           ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها

در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست
حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست

باز هم از خانه، امام دیگری را می‌برند           باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند
باز هم تنها، غـریب مادری را می‌برند           پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند

نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود
حق پـیر آسـمانی‌ها، زمین خوردن نبود

روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است           باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یـاس جـوان کوچه است           با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است

از ستم تا آنکه می‌نـوشد چـنین جام بـلا
بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست           باز آتش، شعـله‌ور در خانۀ آل عـباست
حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست           گـرد، بر پـیـشانیِ آئـیـنۀ روی خـداست

روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است

خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد           یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پَـر کشم با قالَ صادق‌ها و باقـرها، نشد           شاعـر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد

بـر خـلاف زنــدگـیِ از خــطـا آکـنـده‌ام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام

دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم           صادقانه، عاشـقانه این جهـان را بنگرم
مثل تو، با یاد فـرزندت، به فردا بنگرم           روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم

مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند

مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند           هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند
غـم نـدارند اولـیـاءالله، غـمخـوار هم‌اند           با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند

دولت فردا از آنِ صالحان عـاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند           باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند

 

در مدینه تا که می‌نـوشد چـنین جام بـلا          بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسمط

دنـیـای کـلام تو جـهـان بـرکـات است            عمری‌ست جهان ریزه‌خور این کلمات است
در ساحت عرفان غمت فلسفه مات است            نام تو پُر از عطر سلام و صلوات است


ای سورۀ شأن تو پر از سجـدۀ واجب            زانو زده در محضرت ادیان و مذاهب
دارند نصیب از نفست حاضر و غایب            راهی که تو ابلاغ کنی راه نجات است

فیض ازلی چـیست؟ مسلـمانِ تو بودن            لطـف ابـدی شیـعـۀ چـشـمـان تو بودن
در خوف و رجا دست به دامان تو بودن            مهر تو و قهر تو حیات است و ممات است

ای کاش که بـاشد نظـر لطف تو با ما            تا سـوی تـنـور امـر کـنـی بـاز امـامـا
با عـشـق تو آتـش شده بـرداً و سـلاما            آتش نه که این روشنی آب حیات است

نام تو بلـند است و مقام تو رفـیع است            لطف تو مدام است و عطای تو وسیع است
هم در دل ما حـسرت دیدار بقیع است            هم در دل ما حسرت درک عتبات است

: امتیاز

زباحال امام جعفر صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حمید رمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نفـس‌نفـس‌زدنم را حـسین می‌بیـند            جـراحـت بـدنم را حـسین می‌بیـند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده            و شعـله‌های تـنم را حسین می‌بیند


دویدن از پیِ مرکب برای من سم است            نـحـیف‌تر شـدنم را حسین می‌بیند

حریم شخصی من جای این اراذل نیست            غـریـبی وطـنم را حـسین می‌بیـند

چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد            نوای “واحَـسَنم” را حسین می‌بیند

شبیه دامن طفل سه‌ساله می‌سوزم            عزای سوخـتنم را حسین می‌بـیند

تمام فکر من این است لحظۀ تدفین            سـفـیدی کـفـنم را حـسیـن می‌بـیند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آتش شکـست، حرمتِ بیت‌الحـرام را            تـا خـلـوتِ امـام، کـشـیـد ازدحـام را

دستِ طنابِ روضه به حبل‌المتین رسید            آخـر شکـست، حـرمتِ دستِ امام را


شـیخ‌الکـبـیر، پـای پـیاده حـقـیر کرد            در کوچه‌های شهـر، سواره نظام را

موی سپـید، مصحفِ نـوح‌الائمه بود            هر بی‌وضو رسید، شکست احترام را

آتش؛ در این مجادله «بَرداً سلام» شد            با شـعـله زد خـلـیـل، عـلیه‌الـسلام را

با دو گـریز، داغِ حـسـینـیه تـازه شد            از شعله‌های روضه بگویم کدام را؟!

آتش؛ نمازِ مادرمان را شکست و رفت            با مـیخِ در رساند، به سجـده قـیام را

آتش؛ وبـالِ دامنِ طفـلی سه ساله شد            آتـش؛ گـرفت، معـجـرِ اهـل خـیام را

از آتشی که هـیزمِ این روضه‌ها شده            ای چشم تر ببار و بگیر انتـقام را

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امـشب دلـم گـرفـتـه و دارم هـوای تو            تا این که لحظه‌ای بنهم سر به پای تو

آن قـدر از حجـاب و گنه پُـر شده دلـم            دیگـر کجـا کـنـد دل سنـگـم هـوای تو


آن قـدر درد دل شـده انـبـار روی هـم            کوهی شده است تا که بگویم برای تو

بـغـض شکـسـتـۀ دل من بـاز می‌شـود            تـا بـر لـبـم شـبـی بـنـشـانـم نــوای تـو

از خـیـمه‌ات هـزار بـیـابـان جـدا شدم            دیگـر نـمی‌رسـد به دل من صـدای تو

آن قدر گریه می‌کنم از درد و بی‌کسی            تا این که یک سحر برسم در سرای تو

یـاد مـنـی و یـاد غـم وغـصـه‌های من            یـادی نمی‌کـنم ز تـو و غـصه‌هـای تو

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن جمعه‌ای که روز ظهور تو می‌شود            دل‌هـای مـا سـراچـۀ نـور تـو مـی‌شـود

گـرد و غــبـار جـادۀ دل را گـرفــتـه‌ام            روزی دلـم مـسـیـر عـبـور تو می‌شـود


چـشمم به راه آمدنت خـیـره مـانـد و آه            شـرمـندۀ دو پـلـک صبـور تو می‌شـود

اردیـبـهـشـت مـی‌شـود اسـفـنـد بـاغ مـا            روزی که سبز عطر حضور تو می‌شود

این جمعه هم گذشت، چرا پس نمی‌رسد؟            آن جمعه‌ای که روز ظهور تو می‌شود

: امتیاز

مناجات فراق با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته‌ایم           خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته‌ایم

یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده‌ایم           تو تماماً حاضری و ما به هجران رفته‌ایم


منتظَر هستی و عـالم منتـظِر بر دیدنت           قرن‌ها این جاده را با چشم گریان رفته‌ایم

سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه           با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته‌ایم

ادعـای شـیـعـگـی داریـم امـا در عـمـل           برخلاف گـفـته‌های شاه خـوبان رفته‌ایم

حال ما این است؛ فکری کن به حال ما خودت           ما به دنبـال گـنه بـسیار ارزان رفـته‌ایم

غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده‌ایم           بر خلاف مِیلـتان با این و با آن رفته‌ایم

حیف شد؛ قبلا تو بودی بهترین معشوق ما           حال جای تو سراغ نفـس، آسان رفته‌ایم

خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توأیم           سـالـیـانی می‌شـود آقـا به دنـبـال تـوأیـم

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : کاظم بهمنی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رفـیق حـادثـه‌هـایی به رنگ تقـدیـری            اسـیـر ثـانـیـه‌هـایی شـبـیـه زنـجـیـری

در این رسـانـۀ دنـیـا مـیان بـرفـک‌هـا            نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری


رسیده سن حـضورت به سن نـوح اما            شـمارِ مـردم کـشتی نکـرده تـغـیـیری

هـزار جـمعۀ بی‌تـو گـذشـته از عـمرم            هــزار سـال پـیـاپـی دچـار تـأخـیــری

شبـیه کـودک زاری شدم که در بازار            تو دست گمشده‌ها را مگر نمی‌گیری؟

: امتیاز

مناجات سال نویی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : نرگس غریبی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : قطعه

یعـقوب نداری که به این هجـر بسوزد            حق داری که از غیبت خود باز نگردی

ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست            با کـلـبۀ احـزان خـودت باز چه کردی


میخواهم از این هجر بگویم،نفسی نیست            اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟

ای حضرت خورشید که در پردۀ ابری            تا کی به شب تیـره تو در فکـر نبردی

چشمی به نبودت نرسیدست، که تر نیست            کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟

ای درد که عمری‌ست به زندان زمینی            ای داغ قـدیمی، تو چرا تازه نگـردی؟

امسـال گـذشت و به تـمـاشـا نـرسـیـدیم            صد حیف، زمستان سپری شد به چه سردی

ای چاه نـشیـنی که به کـنعـان نرسیدی            از گرگ صفت‌ها تو چرا شکوه نکردی؟

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محسن حبیب اله پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آن بقـعه را دیگـر چرا تخریب کردند            قــبـر امـامـان مـرا تـخـریآب کـردنـد

یک گنبد ساده و کوچک روی آن بود            آن را به شـکـلی ناروا تخریب کردند


لا مذهـبان دسـتـور ویـرانی که دادنـد            دنـیـای مـا را گـوئـیـا تخـریب کـردند

وهـابیـت حـرمـت نمی‌فهـمـد، محـبّان            با دست خود آن بقعه را تخریب کردند

بـا آه و نـاله شـیـعـیـان هـم آن بـنـا را            قبل از حـضور اشـقـیا تخریب کردند

روز عزای شیـعـیان بود، آن حرم را            بـا گـریـه‌های بی‌صـدا تخریب کردند

با قلب خون و سـینهٔ پر درد آن روز            آن را به صد شور و نوا تخریب کردند

بقعه که چیزی نیست، اصل دین ما را            در مـقـتـل کرب و بـلا تخریب کردند

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

مدینه شهر پیغمبر ولی مستور در غربت           تمام شهـر آبـاد و بقـیع نـور در غـربت

مدینه سرزمین وحی و اهلش بی‌خبر از آن           تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت


اگر بر دخت پیغمبر سلامی داشتی باید           سلامی مختصر با گریه‌ای از دور در غربت

کنار مضجع پاک رسول الله، از خصمش           نگه داریم بغض خویش را معذور در غربت

میان منبر و محراب مخفی روضۀ رضوان           مزار فاطمه اینجاست یعنی حور در غربت

صفای دیگری دارد بقیع و چار معصومش           بقاع نور بارانش چو کوه طور در غربت

امامانی غریب اینجا میان بقعه‌ای مدفون           و از این خاک می‌تابد به عالم نور در غربت

نه شمعی نه چراغی نه شبستانی نه خدامی           نه سقاخانه‌ای یعنی غمی محصور در غربت

به یک سو فاطمه اَمُّ البنین بی‌بنین گریان           به یک سو فاطمه بنت اسد رنجور در غربت

کجا باید سراغ یوسف زهـرا بگیرد دل           نهان تا کی ز شهر مادری، مأمور در غربت

بیا یا منتقم چشم انتظارت هست مظلومه           به مظلومی که شد خانه نشین بدجور در غربت

تمام قـوّت بـازوی مولا را گرفت اینجا           غلافی که به بیعت داشت دست زور در غربت

امـیـر قـافـله بـازآ امیـرالحـاج رخ بنـما           که با دیدار تو شیعه شود مسرور در غربت

به ارواح شهیدان با تو هم عهدیم تا آخر           به روحی پر ز احساس و دلی پر شور در غربت

: امتیاز