کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

نام تو پُـر شده است کران تا کـرانه‌ها            هر جا که رو کـنم ز تو بیـنم نشانه‌ها

دسـتـم نـمی‌رسـد به تـمـاشـای تو دگر            ای روح پـر کـشـیـدۀ در بی‌کـرانـه‌هـا


از سوگ یار رفته نشد طاقتی، که لب            بر هم نـهـم ز گـفـتن این شـاعـرانه‌ها

از جای خالی تو جـماران چه پیر شد            گیرد ز هر شکسته دل، از تو نشانه‌ها

حـلقـه زدیم مثـل یـتـیـمـان به دور هم            اشـک است تـرجـمان تـمـام بـهـانـه‌ها

ای خفـته در جوار شهیدان لالـه‌گون!            روح خـدا! امـام هـمـه عـاشـقـانـه‌هـا!

بر پشت خصم خیرۀ این انقلاب هست            از تو هـنـوز جـای دو صد تازیـانه‌ها

بعد از تو ای بهار! نسیـمی امید بخش            وا مـی‌کـنـد بـه بـاغ تـمـام جــوانـه‌هـا

پا را به روی تارک خورشید می‌نهیم            مــائـیـم از تــبـار هـمـه جــاودانــه‌هـا

تا خـط و مشی و راه تو باشد مرام ما            (ثـبت است بر جـریده عـالـم دوام ما)

: امتیاز

سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

تـقـدیم غـمت خـون جگـر لالـۀ ما بود            بی‌مـهـر رخـت سایه غـم هـالۀ ما بود

هجـران تو در دل شـرر نـالـۀ ما بود            هر لحظه فراغت غم صد سالۀ ما بود


ای ماه که دادی همه را مهـر خـدائی

چون شد که دمیدی به شبستان جدائی

ای یـاد جـمـال تـو چــراغ سـحـر مـا            ای داغ تو تـا شـام ابـد بـر جـگـر مـا

ای روی نهـان از نظـرت در نظر ما            حیف است که باشیم و نباشی به بر ما

هر صبح فـراق تو به ما شـام بلا بود

ایــام غــمـت بـر هـمـه ایــام بـلا بـود

ای ماه جماران که ز هجرت چو هلالیم            یکبار برافروز و ببین ما به چه حالیم

سر تا به قـدم محنت و اندوه و ملالیم            باید که بـسـوزیم و بـگـرییـم و بنـالـیم

عمر است پس از مرگ تو شرمندگی ما

بی‌تـو شـده جـان کـنـدن ما زنـدگی ما

ای هـمدم یـاران خـدا جـوی جـماران            ای کعبه دل بیت تو در کوی جماران

ای گرد عزایت به سر و روی جماران            با یاد تو چـشم همگـان سوی جماران

بازآ که خزان بی‌تو بهاران دل ماست

بیت الحزن از غصه جماران دل ماست

ای رفــتـه بـه دیـدار خــدا بـا دلِ آرام            آرام دل آرام که گیتی است تو را رام

از نهضت تو مانده به جا نهضت اسلام            با صبح قیامت شب کفر است به اتمام

دیگـر به وطـن دیـو سـتـم بـاز نـیـایـد

از طـبــل ابــرقــدرتـی آواز نــیــایــد

آرام کـز اعــدای تــو آرام ربـــودنــد            یـاران همه از دور پـیـام تو شـنـودنـد

از مـرکـز الـحـاد بـدین راه گـشـودنـد            در دامن کـفـر آیت تـوحـیـد سـرودنـد

خـورشـید قـیام تو گـرفـته هـمه جا را

بخـشنده پیامت به جهـان نـور خدا را

: امتیاز

سالگرد ارتحال امام خمینی رحمة الله علیه

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

رفـتی و عطر یاد تو در روزگار ماند            یعـنی که از تو خاطـره بی‌شـمار ماند

رفتی و در فـراق تو این مـلت بزرگ            خون گریه کرد و تا به ابد اشکبار ماند


رفتی و با غروب تو، قرآن غریب شد            اسلام ناب، در غـم تو، سـوگـوار ماند

رفـتی تو و حـماسـۀ سـرخ حـسینی‌ات            تا نـهـضت امـام زمـان بـرقـرار مـاند

رفـتـی تـو و بـنـای بـرومـنـد انـقـلاب            با این شکـوه و جـذبـۀ پُـر اقـتدار ماند

رفـتی تو و نرفت ز دل شـوق زندگی            در حیرتم از او، که برای چه کار ماند

مُردی و زنده گشت ز تو، دین احمدی            تـاریخ را، به نام تو این افـتخـار مـاند

دست امـام عـصر نهـد مرهـمی مگـر            این سینه را، که در غم تو سوگوار ماند

آتش گرفت جانم و تن شعله‌وار سوخت            از ماجـرای کـرب و بلا بیـقـرار ماند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

حق‌پرستان را امامی هست، دینش دلبری           نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری           :آیه‌های احـمـدی را با حـدیث جـعـفـری


حرف او عشق است، فهمش را به عاشق می‌دهند
صادقان، دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند

مالکی‌ها، شافعی‌ها، خوشه‌چینانش همه           سیدِ طاووس‌ها، طـاووس بُسـتانش همه
شیخ‌ها، عـلامه‌ها، طفـل دبسـتانش همه           گردن‌افـرازانِ دانش، گَرد مـیدانش همه

جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما

لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها           علم‌ها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نـور، مجـرم بود اما، در نـظام کـورها           ترس می‌انداخت حقش، در دل منصورها

در هراس‌اند از وجودش، چون که می‌دانند کیست
حجت‌اللهی که جوشان در رگش، خون علی‌ست

باز هم از خانه، امام دیگری را می‌برند           باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند
باز هم تنها، غـریب مادری را می‌برند           پا برهنه، سیدی را، سروری را می‌برند

نسبتی خورشید را، با نیمه‌شب بردن نبود
حق پـیر آسـمانی‌ها، زمین خوردن نبود

روضه جان‌فرساست، آخر از زبان کوچه است           باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یـاس جـوان کوچه است           با طنابی بر دو دستش، روضه‌خوان کوچه است

از ستم تا آنکه می‌نـوشد چـنین جام بـلا
بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

امشب اینجا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست           باز آتش، شعـله‌ور در خانۀ آل عـباست
حضرت شیخ‌الائمه در میان کوچه‌هاست           گـرد، بر پـیـشانیِ آئـیـنۀ روی خـداست

روضه‌ای جانسوز در این واژه‌های ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است

خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد           یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پَـر کشم با قالَ صادق‌ها و باقـرها، نشد           شاعـر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد

بـر خـلاف زنــدگـیِ از خــطـا آکـنـده‌ام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمنده‌ام

دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم           صادقانه، عاشـقانه این جهـان را بنگرم
مثل تو، با یاد فـرزندت، به فردا بنگرم           روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم

مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که می‌باید شدند

مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهم‌اند           هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند
غـم نـدارند اولـیـاءالله، غـمخـوار هم‌اند           با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکم‌اند

دولت فردا از آنِ صالحان عـاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳؛ مقتل معصومین ج ۳ ص ۱۹۹ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

باز از این کوچه، امام دیگری را می‌برند           باز هم با دست بسته، حیدری را می‌برند

 

در مدینه تا که می‌نـوشد چـنین جام بـلا          بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا

مدح و مناجات با امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مسمط

دنـیـای کـلام تو جـهـان بـرکـات است            عمری‌ست جهان ریزه‌خور این کلمات است
در ساحت عرفان غمت فلسفه مات است            نام تو پُر از عطر سلام و صلوات است


ای سورۀ شأن تو پر از سجـدۀ واجب            زانو زده در محضرت ادیان و مذاهب
دارند نصیب از نفست حاضر و غایب            راهی که تو ابلاغ کنی راه نجات است

فیض ازلی چـیست؟ مسلـمانِ تو بودن            لطـف ابـدی شیـعـۀ چـشـمـان تو بودن
در خوف و رجا دست به دامان تو بودن            مهر تو و قهر تو حیات است و ممات است

ای کاش که بـاشد نظـر لطف تو با ما            تا سـوی تـنـور امـر کـنـی بـاز امـامـا
با عـشـق تو آتـش شده بـرداً و سـلاما            آتش نه که این روشنی آب حیات است

نام تو بلـند است و مقام تو رفـیع است            لطف تو مدام است و عطای تو وسیع است
هم در دل ما حـسرت دیدار بقیع است            هم در دل ما حسرت درک عتبات است

: امتیاز

زباحال امام جعفر صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حمید رمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نفـس‌نفـس‌زدنم را حـسین می‌بیـند            جـراحـت بـدنم را حـسین می‌بیـند

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده            و شعـله‌های تـنم را حسین می‌بیند


دویدن از پیِ مرکب برای من سم است            نـحـیف‌تر شـدنم را حسین می‌بیند

حریم شخصی من جای این اراذل نیست            غـریـبی وطـنم را حـسین می‌بیـند

چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد            نوای “واحَـسَنم” را حسین می‌بیند

شبیه دامن طفل سه‌ساله می‌سوزم            عزای سوخـتنم را حسین می‌بـیند

تمام فکر من این است لحظۀ تدفین            سـفـیدی کـفـنم را حـسیـن می‌بـیند

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آتش شکـست، حرمتِ بیت‌الحـرام را            تـا خـلـوتِ امـام، کـشـیـد ازدحـام را

دستِ طنابِ روضه به حبل‌المتین رسید            آخـر شکـست، حـرمتِ دستِ امام را


شـیخ‌الکـبـیر، پـای پـیاده حـقـیر کرد            در کوچه‌های شهـر، سواره نظام را

موی سپـید، مصحفِ نـوح‌الائمه بود            هر بی‌وضو رسید، شکست احترام را

آتش؛ در این مجادله «بَرداً سلام» شد            با شـعـله زد خـلـیـل، عـلیه‌الـسلام را

با دو گـریز، داغِ حـسـینـیه تـازه شد            از شعله‌های روضه بگویم کدام را؟!

آتش؛ نمازِ مادرمان را شکست و رفت            با مـیخِ در رساند، به سجـده قـیام را

آتش؛ وبـالِ دامنِ طفـلی سه ساله شد            آتـش؛ گـرفت، معـجـرِ اهـل خـیام را

از آتشی که هـیزمِ این روضه‌ها شده            ای چشم تر ببار و بگیر انتـقام را

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امـشب دلـم گـرفـتـه و دارم هـوای تو            تا این که لحظه‌ای بنهم سر به پای تو

آن قـدر از حجـاب و گنه پُـر شده دلـم            دیگـر کجـا کـنـد دل سنـگـم هـوای تو


آن قـدر درد دل شـده انـبـار روی هـم            کوهی شده است تا که بگویم برای تو

بـغـض شکـسـتـۀ دل من بـاز می‌شـود            تـا بـر لـبـم شـبـی بـنـشـانـم نــوای تـو

از خـیـمه‌ات هـزار بـیـابـان جـدا شدم            دیگـر نـمی‌رسـد به دل من صـدای تو

آن قدر گریه می‌کنم از درد و بی‌کسی            تا این که یک سحر برسم در سرای تو

یـاد مـنـی و یـاد غـم وغـصـه‌های من            یـادی نمی‌کـنم ز تـو و غـصه‌هـای تو

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد حسن بیات لو نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن جمعه‌ای که روز ظهور تو می‌شود            دل‌هـای مـا سـراچـۀ نـور تـو مـی‌شـود

گـرد و غــبـار جـادۀ دل را گـرفــتـه‌ام            روزی دلـم مـسـیـر عـبـور تو می‌شـود


چـشمم به راه آمدنت خـیـره مـانـد و آه            شـرمـندۀ دو پـلـک صبـور تو می‌شـود

اردیـبـهـشـت مـی‌شـود اسـفـنـد بـاغ مـا            روزی که سبز عطر حضور تو می‌شود

این جمعه هم گذشت، چرا پس نمی‌رسد؟            آن جمعه‌ای که روز ظهور تو می‌شود

: امتیاز

مناجات فراق با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : مجتبی قاسمی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قبل هجران تو آقا ما به هجران رفته‌ایم           خود سرانه کو به کو دنبال شیطان رفته‌ایم

یک هزار و سیصد و چندی است غیبت خورده‌ایم           تو تماماً حاضری و ما به هجران رفته‌ایم


منتظَر هستی و عـالم منتـظِر بر دیدنت           قرن‌ها این جاده را با چشم گریان رفته‌ایم

سیصد و اندی نشد یارت شویم از این همه           با تأسف ما همه در چاه عصیان رفته‌ایم

ادعـای شـیـعـگـی داریـم امـا در عـمـل           برخلاف گـفـته‌های شاه خـوبان رفته‌ایم

حال ما این است؛ فکری کن به حال ما خودت           ما به دنبـال گـنه بـسیار ارزان رفـته‌ایم

غیر تو بر هر که دل دادیم خسران دیده‌ایم           بر خلاف مِیلـتان با این و با آن رفته‌ایم

حیف شد؛ قبلا تو بودی بهترین معشوق ما           حال جای تو سراغ نفـس، آسان رفته‌ایم

خوب یا بد، هر چه هستیم آخرش مال توأیم           سـالـیـانی می‌شـود آقـا به دنـبـال تـوأیـم

: امتیاز

مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : کاظم بهمنی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

رفـیق حـادثـه‌هـایی به رنگ تقـدیـری            اسـیـر ثـانـیـه‌هـایی شـبـیـه زنـجـیـری

در این رسـانـۀ دنـیـا مـیان بـرفـک‌هـا            نه مانده از تو صدایی نه مانده تصویری


رسیده سن حـضورت به سن نـوح اما            شـمارِ مـردم کـشتی نکـرده تـغـیـیری

هـزار جـمعۀ بی‌تـو گـذشـته از عـمرم            هــزار سـال پـیـاپـی دچـار تـأخـیــری

شبـیه کـودک زاری شدم که در بازار            تو دست گمشده‌ها را مگر نمی‌گیری؟

: امتیاز

مناجات سال نویی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه

شاعر : نرگس غریبی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : قطعه

یعـقوب نداری که به این هجـر بسوزد            حق داری که از غیبت خود باز نگردی

ای یوسف گمگشته کسی منتظرت نیست            با کـلـبۀ احـزان خـودت باز چه کردی


میخواهم از این هجر بگویم،نفسی نیست            اینبار بگویم به چه رویی و چه دردی؟

ای حضرت خورشید که در پردۀ ابری            تا کی به شب تیـره تو در فکـر نبردی

چشمی به نبودت نرسیدست، که تر نیست            کی جمعه گذشت و به غمت گریه نکردی؟

ای درد که عمری‌ست به زندان زمینی            ای داغ قـدیمی، تو چرا تازه نگـردی؟

امسـال گـذشت و به تـمـاشـا نـرسـیـدیم            صد حیف، زمستان سپری شد به چه سردی

ای چاه نـشیـنی که به کـنعـان نرسیدی            از گرگ صفت‌ها تو چرا شکوه نکردی؟

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محسن حبیب اله پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آن بقـعه را دیگـر چرا تخریب کردند            قــبـر امـامـان مـرا تـخـریآب کـردنـد

یک گنبد ساده و کوچک روی آن بود            آن را به شـکـلی ناروا تخریب کردند


لا مذهـبان دسـتـور ویـرانی که دادنـد            دنـیـای مـا را گـوئـیـا تخـریب کـردند

وهـابیـت حـرمـت نمی‌فهـمـد، محـبّان            با دست خود آن بقعه را تخریب کردند

بـا آه و نـاله شـیـعـیـان هـم آن بـنـا را            قبل از حـضور اشـقـیا تخریب کردند

روز عزای شیـعـیان بود، آن حرم را            بـا گـریـه‌های بی‌صـدا تخریب کردند

با قلب خون و سـینهٔ پر درد آن روز            آن را به صد شور و نوا تخریب کردند

بقعه که چیزی نیست، اصل دین ما را            در مـقـتـل کرب و بـلا تخریب کردند

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

مدینه شهر پیغمبر ولی مستور در غربت           تمام شهـر آبـاد و بقـیع نـور در غـربت

مدینه سرزمین وحی و اهلش بی‌خبر از آن           تو گویی هست قرآن خدا مهجور در غربت


اگر بر دخت پیغمبر سلامی داشتی باید           سلامی مختصر با گریه‌ای از دور در غربت

کنار مضجع پاک رسول الله، از خصمش           نگه داریم بغض خویش را معذور در غربت

میان منبر و محراب مخفی روضۀ رضوان           مزار فاطمه اینجاست یعنی حور در غربت

صفای دیگری دارد بقیع و چار معصومش           بقاع نور بارانش چو کوه طور در غربت

امامانی غریب اینجا میان بقعه‌ای مدفون           و از این خاک می‌تابد به عالم نور در غربت

نه شمعی نه چراغی نه شبستانی نه خدامی           نه سقاخانه‌ای یعنی غمی محصور در غربت

به یک سو فاطمه اَمُّ البنین بی‌بنین گریان           به یک سو فاطمه بنت اسد رنجور در غربت

کجا باید سراغ یوسف زهـرا بگیرد دل           نهان تا کی ز شهر مادری، مأمور در غربت

بیا یا منتقم چشم انتظارت هست مظلومه           به مظلومی که شد خانه نشین بدجور در غربت

تمام قـوّت بـازوی مولا را گرفت اینجا           غلافی که به بیعت داشت دست زور در غربت

امـیـر قـافـله بـازآ امیـرالحـاج رخ بنـما           که با دیدار تو شیعه شود مسرور در غربت

به ارواح شهیدان با تو هم عهدیم تا آخر           به روحی پر ز احساس و دلی پر شور در غربت

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : جواد هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چشمم همین که گشت خوش‌اقبال، گریه کرد            یاد بقـیع کرد و به هر حـال گریه کرد

همراه چار قـبلۀ حاجـات اشک ریخت            هـم‌پـاى چـار کـعـبـۀ آمـال گـریه کـرد


«یک‌باره چار کوه کجا بر زمین نشست؟            هفت آسمان به هشتم شوّال گریه کرد»

در کوچه، مادرى به زمین خورد و مجتبى            با یادِ آن شکـسـته پـر و بال گریه کرد

با یـاد نـیـنوا چـه به سـجّـاد مى‌گـذشت            بعد از پدر، قریبِ چهل سال گریه کرد

با داغ باقـر و غـم صـادق دلم شکست            حتّى به روی شانۀ من، شال گریه کرد

بعـد از مـدیـنه، نـوبت کـربـبـلا رسـید            آن جا که تل به سر زد و گودال گریه کرد

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : سید محمد میرهاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نه قبله در تو که قبله‌نماست در تو بقیع            نه کعبه کعـبۀ اهل ولاست در تو بقیع

هزار مرتبه برتر از عرش حق هستی            نیاز خانۀ اهل سـماء است در تو بقیع


سکوت محض تو در اوج غربت تاریخ            نماد نـالـۀ قـلـب خـداست در تو بـقـیع

همین که بی‌حرم و گنبدی و گل دسته            نشان ز واقعه‌ای غم فزاست در تو بقیع

به هر دو عالم اگر فخر می‌کنی چه عجب            مـزار مـادر شـاه وفـاست در تو بقـیع

به اشک نم نم خود زائرت سحر می‌گفت            شمیم عـلـقمه و کـربلاست در تو بقیع

اگر چه مهـد ولایی، به کـربلا نـرسی            کجا سری ز تن خود جداست در تو بقیع

کنار تـربت مـادر به یاد کـرب و بـلا            صدای نالۀ مهدی رساست در تو بقیع

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : ایوب پرندآور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خادمش ابر است و باران، قبرهای بی‌ضریح           زائرش خاک است و طوفان، قبرهای بی‌ضریح
صحن آن بسیار جامع، صحن آن بسیار پهن           صحن آن دشت و بیابان؛ قبرهای بی‌ضریح


می‌شود پرسید داغ، از سنگ‌های آن حدود           ظهرهای داغ و سوزان، قبرهای بی‌ضریح
بادها از بس که اینجا خاک بر سر می‌کنند           حالتی دارد پریشان، قبرهای بی‌ضریح
حضرت اَمُّ البنـین و حـمزه و بنت اسـد           بی‌ضریحی شد فراوان قبرهای بی‌ضریح
نیمه‌شب‌ها در غـبار غـربت بی‌زائـری           می‌رسد مردی شتابان، قبرهای بی‌ضریح!
غیر شمع چشم‌های حضرت صاحب زمان           فاقد شمع و چراغان، قبرهای بی‌ضریح
اشک‌هایم در می‌آید بغض‌ها سر می‌کشد           پای هر بقعه در ایران، قبرهای بی‌ضریح
کاشکی از کعبه سنگی، از نجف هم آجری           کاش کاشی از خراسان؛ قبرهای بی‌ضریح
کاش سنگی، دود اسپندی، چراغی، پرچمی           مثل گـلزار شهـیدان قـبرهای بی‌ضریح
کاش زهرا هم همین اندازه قبری ساده داشت           بگذریم از بیت پایان قبرهای بی‌ضریح!

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : سید مهدی حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

اینجا نـشـانی از نـگـاه آشـنـایی نیست            یا از صـدای آشـنایی، ردّ پـایی نیست

طوفـانی از اندوه، دلـتـنگی، پـریشانی            جاری‌ست در این دشت، اما ناخدایی نیست


مرزی فـراتر از زمین و آسـمان دارد            بی‌وسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!

قـندیل آه عـاشـقان، فـانـوس شـرم مـاه            مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست

در غربت این دشت، اما آنچه می‌پیچد            تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست

هر یک بقیع کوچکی در سینه‌مان داریم            مائیم و اندوهی که آن را آشنایی نیست

بر شانه‌های غربت ما، زخـم می‌روید            زخـمی که او را ابتدا و انتهایی نیست

مائیم و، ارث چارده قرنِ عـزا، آری!            غمگین‌تر از این قصه، گویا ماجرایی نیست

در شعـله‌های شرم می‌پیچم که می‌بینم            شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

یک زمان اینجا زیـارتـگاه بود            شـعـر زوّار حــرم بـی آه بــود

چـشم‌ها پُـر بود از شـوقِ نگـاه            مـرقـدی که بـود بـر دل‌ها پـناه


شـیـعـیـان را وعـدۀ دیـدار بـود            چـلـچـراغـش دائـمـاً بیـدار بود

بـود امـیـد مـسـلـمـانـان بـقــیـع            کـربـلایِ دیگـر خـوبـان بـقـیـع

باز با نقـشه سقـیـفه رخـنه کرد            در مدیـنه با عـداوت فـتنه کرد

چشم دیدار حرم را چون نداشت            با شقـاوت داغ بر دلها گـذاشت

با همان دستی که مولا را زدند            با همان دستی که زهرا را زدند

باز بـا کـیـنـه نـگـاه انـداخـتـنـد            تـیـشه بر این بارگـاه انداخـتـند

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : علی ذوالقدر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم           گاه شادی، گـاه غـم دارد برای ما حرم

کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند           قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم


یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم           یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم

اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود           این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟

فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر           خادم فـرزند او دارد در این دنـیا حـرم

در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند           بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم

گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست           داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم

یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه           پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم

ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین           ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جلـوهٔ جـنّت به چشم خاکـیان دارد بقیع            یا صـفـای خـلـوت افـلاکـیان دارد بقیع

گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است            الفـتی با مهـر و مـاه آسـمان دارد بقـیع


گرچه محصولش به‌ ظاهر یک نیستان ناله است            یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع

گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز            از پـر و بال ملائک سایـبان دارد بقیع

می‌تـوان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر            بی‌نهـایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع

این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست            در دل هر ذرّه خورشیدی نهان دارد بقیع

اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال            هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع

در پـناه مـجـتـبی، در ظلّ زین‌العـابدین            ارتـباط معـنـوی با قـدسـیان دارد بـقـیع

بـاقـر عـلـم نـبـی و صـادق آل رســول            خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع

قـرن‌ها بگذشته از آن ماجـرا اما هنوز            داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع

آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان توست            غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع

حوریان گیسو پریشان‌اند در این آستان            شاید از انـسـیۀ حـورا، نشان دارد بقیع

تربت زهرای اطهر بی‌نشان است ای دریغ            تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟

شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش            ای مـدیـنه! انتـظار میـهـمان دارد بقـیع

شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند            زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع

: امتیاز