کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : علی ذوالقدر     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم           گاه شادی، گـاه غـم دارد برای ما حرم

کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند           قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم


یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم           یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم

اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود           این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟

فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر           خادم فـرزند او دارد در این دنـیا حـرم

در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند           بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم

گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست           داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم

یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه           پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم

ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین           ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محمد جواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

جلـوهٔ جـنّت به چشم خاکـیان دارد بقیع            یا صـفـای خـلـوت افـلاکـیان دارد بقیع

گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است            الفـتی با مهـر و مـاه آسـمان دارد بقـیع


گرچه محصولش به‌ ظاهر یک نیستان ناله است            یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع

گرچه می‌تابد بر او خورشید سوزان حجاز            از پـر و بال ملائک سایـبان دارد بقیع

می‌تـوان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر            بی‌نهـایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع

این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست            در دل هر ذرّه خورشیدی نهان دارد بقیع

اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال            هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع

در پـناه مـجـتـبی، در ظلّ زین‌العـابدین            ارتـباط معـنـوی با قـدسـیان دارد بـقـیع

بـاقـر عـلـم نـبـی و صـادق آل رســول            خفته‌اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع

قـرن‌ها بگذشته از آن ماجـرا اما هنوز            داغ هجده‌ساله زهرای جوان دارد بقیع

آخر اینجا قصه‌گوی رنج بی‌پایان توست            غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع

حوریان گیسو پریشان‌اند در این آستان            شاید از انـسـیۀ حـورا، نشان دارد بقیع

تربت زهرای اطهر بی‌نشان است ای دریغ            تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟

شب که تنها می‌شود با خلوت روحانی‌اش            ای مـدیـنه! انتـظار میـهـمان دارد بقـیع

شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌اند            زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع

: امتیاز

ذکر مصیبت تخریب حرم مطهر ائمه بقیع علیهم السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

همیشه خاکی صحن غریب‌ها بد نیست            بقـیع، پنجـره دارد اگرچه مشهد نیست

چه دست‌ها که رسیده‌ست تا بقیع از دور            که قد کشیدن زائر به قامت و قد نیست


نه صحن مانده، نه ایوان، نه آینه، نه رواق            اگرچه خـاک، دلیل نبـود مـرقـد نیست

همیشه حـسّ زیـارت حـرم نمی‌خـواهد            که گاه عرض ارادت به رفت و آمد نیست

بـرای بـودن در زیــر آفـتــاب ایـنـجــا            میان مانـدن و رفـتن کسی مردد نیست

»دعای سوته‌دلان مستجاب، خواهد شد«            در این حرم که اجابت به طاق و گنبد نیست

بقیع، خاکی عشق است پس بگو شاعر            اگر به شوق ضریح آمده، نیاید، نیست

: امتیاز

مناجات عید فطری با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اسـیـر درد شـدیـم و دوا نـیـامـد بـاز            گـذشت مـاه خـدا مـاه مـا نیـامـد بـاز
شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت            نفس به سیـنۀ ما ماند و جا نیامد باز


چقدر هر سحر از درد دوریش یک ماه            صـدا زدیـم که آقـا بـیـا، نـیـامـد بـاز
دوباره من نشدم آنچه را که او می‌خواست            دوبـاره کـرد بـرایـم دعـا نیـامـد بـاز
اگرچه بد شده بـودم ولی مرا بخـشید            اگرچه شد دلش از من رضا نیامد باز
دوباره روضه بخوان،روضه خوان،که گریه کنیم            که صاحـب هـمۀ روضه‌ها نیامد باز
پس ازگذشتن یک ماه گریه در دستم            مـگـو که تـذکـرهٔ کـربـلا نـیـامد بـاز

: امتیاز

عید سعید فطر و پایان ماه مبارک رمضان

شاعر : ناشناس نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

می‌خواست بهانه‌ای که پُر نور شویم            از هرچه بـدی و غـیر او دور شویم

یک مـاه پر از فـرصت برگـشتن داد            یک عـیـد فـرسـتاد که مغـفـور شویم


**************

یک مـاه صـدا کـرد که زیـبـا بـاشـیم            در هر سحر و شـبی چو مـولا باشیم

ماه رمـضان مـاه مهارت ورزی‌ست            باشد که هـمیـشـه مـثـل حـالا بـاشـیـم

**************

یک مـاه بهـشت بر زمـین حـاکـم شد            یک مـاه ز عـصـیان دلـمـان نادم شد

یا رب نکـند دوبـاره مهـجـور شـویم            یک مـژده بـده که وصـلمان دائم شد

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

لـحـظـات دعـا، خـدا حـافـظ            روزهـای خـدا، خـدا حـافظ

لحـظات غـریب قـبل سحـر            بـوی افـطار هر شب مـادر


ذکـرهـای نـهـفـتـه زیـرِ لب            مثل تـصمـیم‌های از امشب

ذکرمان گـشت ربّنا، افطار            پای هر سفـره آتـنا، افـطار

چه‌قدَر با خدات کردی حال؟            پلک بر هم زنی شده شوّال

چـشم‌های به در، خـداحافظ            لـحـظات سـحـر، خـداحافظ

روزهای مـقـدس رمـضـان            لحظه‌های غریب تا به اذان

حال و احـوال قبل افطاری            قــدرهـای بــلـنـد بــیــداری

چه‌قدَر مانده است تا ساحل            رمضان رفت، ای دل غافل

راه بـاز است، تو نمی‌بـینی            میـوۀ بغـض را نـمی‌چـیـنی

خویش‌تن را بشوی پس با اشک            دست بر دامن توأم، یا اشک

اشک تنها چراغ این راه است            از مسیـر درست آگاه است

دست خود را بده به دست چراغ            تا کبوتر شود دوبـاره کلاغ

تا پـر و بـال در حـرم بزند            توی بـاب‌الـرضا قـدم بـزند

شب بیست و نهم، چه مأیوسی            تو که مثـل کـبـوتر طـوسی

گـاه در پشت پنجـره فـولاد            گاه در کنج صحن گوهرشاد

دل تو سنگ مرمر حرم است            تا به اذن دخول، یک قدم است

الـسـلام عـلـیک، دل‌تـنـگـم            ای بـمیـرم که مـایـۀ نـنـگـم

ای بـمیـرم که زائرت نشدم            بیست و نُه روز شاعرت نشدم

به من خسته هم نگاهی کن            دل من را دوباره راهی کن

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان

شاعر : احمد ایرانی نسب نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن قـدر بـد شدیم که ما را عِـقاب کرد            با دوری از مجالس روضه عذاب کرد

بیـمـارِ بـی‌پـنـاه، فـقـط گـریـه می‌کـنـد            وقتی طبیب حـاذقش او را جواب کرد


می‌سوخـتـیم و روزیِ اشکی نداشـتـیم            بار گـنـاه، اشـک گـدا را سـراب کـرد

بــرداشـتـیـم یـک قــدم ســاده تـا خــدا            او مـادرانه سـمـت دل مـا شـتـاب کرد

حاجت به غیرِ روضه و هیئت نداشتیم            گفـتیـم یا حـسین و خـدا مستجـاب کرد

عمری‌ست دور سفـرۀ مولا نشـسته‌ایم            زهرا همیشه فـطریه‌ها را حساب کرد

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پـاک در بـنـدگـی‌ام قـافـیه را باخـتـه‌ام            فرصتی را که به من داد خدا، باخته‌ام

یک طرف دست تهی ازطرفی فرصت رفت            باز هم عـمـر دوسـر باخته را باخته‌ام


من که از دوست به غیر از خودِ او خواسته‌ام            متن دل را به هـمین حاشـیه‌ها باخته‌ام

مست از میکده‌ها سهم خودش را برده            من ولی حـال دعـا را به ریـا باخـته‌ام

نفس هر طور که می‌خواست مرابازی داد            سر و پا را به همین بی‌سر و پا باخته‌ام

در پس پرده حنایم چقدر بی‌رنگ است            آبـرویی که تو دادی هـمه جا، باخـته‌ام

باختن در همه اوقات ولیکـن بد نیست            من دلـم را به غـم کـرب و بلا باخته‌ام

باخـتم دل به حسین و به حـقـیقت بردم            سجده شکـر کنم بس که به جا باخته‌ام

از همان بار که چشمم به ضریحش افتاد            دل جـدا بـاخـته و عـقـل جـدا باخـتـه‌ام

: امتیاز

مناجات آخر ماه مبارک رمضان با خداوند کریم

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دارم از پای بساط سفـره‌ات پا می‌شوم            بعد از این شبها خدایا باز تنها می‌شوم

دور بودم سی شب از دنیای وانفسا ولی            بعد از این سی‌شب دوباره غرق دنیا می‌شوم


دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود            تا ابد ممـنون این الـطاف مولا می‌شوم

میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست            میزبانم که رود من عبد هرجا می‌شوم

حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است            چاره‌ای دیگر نمانده رو به صحرا می‌شوم

امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است            میل گـریه دارم و راهیِ دریـا می‌شوم

امشب این العفـوها بوی جدایی می‌دهد            الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها می‌شوم

چهره‌ام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد            با چنین وضعـیتی عـبد تو آیا می‌شوم؟

تـوبه‌هـایم را بخـر، اما گـنـاهم را بـبر            ورنه امشب دست بر دامان زهرا می‌شوم

تشنگی این روزها لبهای ما را خشک کرد            با لب خشکـیده غرق واحـسینا می‌شوم

: امتیاز

مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه السلام

شاعر : ناصر حامدی نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مرا به ابـر، به باران، به آفـتاب ببخش           مرا به مـاهی لـرزان کـنار آب ببخـش

دلــم زبــانـهٔ آتـش، دلــم خــرابـهٔ شــام           مرا به خاطـر این خـانهٔ خـراب ببخش


ببین! خرابی من از حساب بیرون است           مرا بگیر در آغوش و بی‌حساب ببخش

تمام عمر حواست به حال و روزم بود           تمام عمر خودم را زدم به خواب، ببخش

اگـر شـکــسـتـه پـر و روسـیـاه آمـده‌ام           مرا به نـور حـسیـن بن آفـتـاب ببخـش

حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است           مرا به عـشـق عـزیز ابـوتـراب ببخش

همیشه جانب او گفتم «السلام علیک«           مـرا به لطف فـراوان آن جـناب ببخش

شـنـیـده‌ام که تو با کـودکان رفـیق‌تـری           مرا به گـریهٔ شیر‌خـوارهٔ ربـاب ببخش

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شـنـیـده‌ام که تو با کـودکان رفـیق‌تـری           مرا به گـریهٔ شـش‌مـاهـهٔ ربـاب ببخش

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : رضا خورشیدی فرد نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم           چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم

دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد           از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم


وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و می‌ریزم           به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم

برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم           برای زخم‌های سینه مرهم، دوستت دارم

نگو از چشمت افتادم؛ نگر من چشم در راهم           که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم

خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه حُر           که با اشک خودش می‌گفت نم‌نم دوستت دارم

در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا           چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم

مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی           زنم فـریاد در بـین جهـنّم دوستت دارم

دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار           ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم

فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان           مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم           که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم

غزل مناجاتی با خداوند کریم

شاعر : اوحدی مراغه ای نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

راه گم کردم، چه باشد گر به‌راه آری مرا؟           رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟

می‌نهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه           خوف آن ساعت که با روی چو کاه آری مرا


راه باریک است و شب تاریک، پیش خود مگر           با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا

رحمتی داری، که بر ذرّات عالم تافته‌ست           با چنان رحمت عجب گر در گناه آری مرا

خاطرم تیره‌ست و تدبیرم کژ و کارم تباه           با چنین سرمایه کی در پیشگاه آری مرا؟

: امتیاز

مناجات با خداوند و روضۀ حضرت علی اکبر علیه‌السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هـمینکه نـالـه زدم عـفّـوکَ دلم وا شد            نیـایـش تو دلِ مـرده را مـسـیـحـا شـد
هر آنکه دور شد از فیضِ تو دلش مرده است            هر آنکه پیشِ تو برگشته زود احیا شد


بـرای آخــرتــم تــوشـه‌ای نـدارم مـن            چگـونه دستِ تـهـی می‌شود مـهـیا شد
بـه دربِ خـانـۀ تـو هـر قـدر گـدا آمـد            به لطفِ قطرۀ اشکی که ریخت آقا شد
جز این نبـوده بدان از کنار این سفره            ضرر نموده هر آنکس که زودتر پا شد
چه خوب قطرۀ اشکی که ریخت پای حسین            دو چـشم گریه کنش قـیمـتی و بالا شد
از اشکِ گریه‌کنان فاطمه گرفت و کشید            کـمـی نـه، ذرّۀ آن هـم‌تـرازِ دریـا شـد
به هر کسی ندهد دل گـدای کوی شما            هر آنکسی که عـلی اکبری شد آقا شد
*********
میانِ معرکه تا دوره شد عزیزِ حسین            مدینـه زنده شد و باز کـوچه‌ای وا شد
نِشست نیزه و شمشیر آن قدر به تنش            مـثــالِ دانـۀ تــسـبـیـح اربــاً اربـا شـد
هـزار تـکّـه شـد آئـیـنـۀ جـمـالِ عـلـی            هـزار مـرتبه تکـثـیر شد، عـلی‌ها شد
مزن به جسمِ پسر پیـشِ چشم‌های پدر            از این مصیبتِ عظمی قدِ حسین تا شد
شبیه داغِ تو به روضه‌های فاطمه شد            و پر جراحت از این روضه قلبِ زهرا شد
توئی که حیدر کرب وبلا به تو گفـتند            چگونه شد بدنت بین یک عبا جا شد؟

: امتیاز

مناجات رمضانی و توسل به حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : ابوالفضل مروتی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باز شد بر بنـدگـان راه سـعـادت بازهم            می‌شود در کنج عزلت کرد خلوت بازهم

آهِ من، من را درِ این آستان آورده است            در بساطم نیست جز این آهِ حسرت بازهم


تو به من بخشیده‌ای هر بار دُر اشک را            با نگاه‌ تو شدم من غـرق ثروت بازهم

گرچه زیر و‌ رو کشیدم بارها با تو ولی            زیر و رویم کردی و کردی رفاقت بازهم

آخر ای مولا مرا دوری از تو می‌کشد            کاشکی قسمت کنی روزی زیارت بازهم

گرچه زیـر سـایـۀ شـاه خـراسـانـم ولی            می‌کنم دور از نجف احساس غربت بازهم

ناودانت گریه‌ها می‌کرد تا عاشق شویم            قطره قطره ریخت بر کامم محبت بازهم

گاه ساعـت‌ها به ایوان طلا زل می‌زدم            کاش می‌شد تکیه‌گاهم باب ساعت بازهم

باب ساعت گفتم و در یادم آمد غصه‌ای            زینب و دروازۀ ساعات و محنت بازهم

: امتیاز

مناجات رمضانی و روضۀ حضرت قاسم علیه‌السلام

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

روسـیاه آمده‌ام گرچه سرم پائین است            منم آن بد که به بخشیده شدن خوشبین است
منِ آلـوده کـجـا دعـوتِ این مـاه کـجـا            چه قَدَر سفـرۀ مهمانیـتان رنگین است


میزبان هرچه دلم خـواست مهیا کرده            نَنِـشینم سر این سفره اگر توهین است
کارِ صد توبه کُند قطرۀ اشکِ روضه            هرکه اینجا بِرسد پاک شود، تامین است
جان به قربانِ لبانِ تو ذبـیح العـطشان            دمِ افـطـار فـقـط زمـزمـۀ ما این است
دردمـنـد هــسـتـم و دنـبـالِ دوا آمـده‌ام            دیدنِ کرب و بلا دردِ مرا تسکین است
هرکسی گفته حسین لطفِ حسن بوده و بس            هر کسی شد حسنی آخرتش تضمین است
مجتبی بس به گدا جود و کرم می‌ورزد            بی‌سبب نیست درِ خانه پُر از مسکین است
قاسم بن الحسنی باش جز این نیست تو را            مجتبی کرده دعا نجمه لبش آمین است
بـاده را از عـسلِ نـابِ شـما پُـر کردم            مرگ در راهت عمو جان چه قَدَر شیرین است
چه ملالی‌ست که اوضاعِ تـنم بد باشد            خوب این است که زانوی عمو بالین است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، زیرا موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم ص ۲۸۱، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه ص ۱۶۲ و محققین مقتل جامع ج ۱ ص ۸۲۹ تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، در ترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت گوید کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

نعل‌ها می‌برد هر یک زِ تنِ من سهمی            سُمِّ مرکب چه قَدَر محکم و بد سنگین است
زیرِ پـا مانـده‌ام و زنده تـنم خاک شده            اِی عمو زود خودت را برسان، تدفین است!

مناجات با خداوند و روضه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : قصیده

بـاری نـدارد عـمـرم، استغـفـار دارد            بسکـه گـنـه کـاری‌ام اسـتـمـرار دارد
من آن خطا کارم فرو رفته در عصیان            من آن بـدم که در گُـنه اصـرار دارد


آن روسـیـاهـم که شده مـغـرورِ دنـیـا            هم صحـبـتی با تو بـرایش عـار دارد
بـدبـخـت آنکـه هـیچ در تـوشـه ندارد            خالی ز نیک و از بدی طـومار دارد
در غـفـلتـیم انگار ما را خواب بُـرده            خـوشبـخت آنکه دیـده‌ای بـیـدار دارد
خـیلی گـنـه کارم عـیـوبم شد فـراوان            خوب است بنـده خـالـقی سـتـار دارد
کاری به کـارِ حـضرتِ حجـت ندارم            از لطف او پیـوسـته با من کـار دارد
تعـجـیـل کـن در آمدن این روزها که            دنــیـا پــرسـتـی بـیـشـتـر بـازار دارد
آنکه به معـنای حـقـیقی منتظر نیست            چـه انـتـظـاری آخـرش از یــار دارد
گرچه بـدم حُـبِّ عـلی در سیـنه دارم            دل بـه تـــولّای عــلــی اقـــرار دارد
دستِ گـدایـی از درش خـالـی نـرفـته            شاهی که بخشیده است هر مقدار دارد
بگـذار تا نعـره زنم هـو یا عـلی جان            چون دم زدن از نـامِ مـولا جار دارد
غـیرِ عـلی شـاهی کجا مـانندِ مـالـک            مـقـداد و سـلـمـان، مـیـثـمِ تـمّار دارد
مثلِ عـلی پیدا نخـواهـد شد در عـالـم            دنـیـا فـقـط یـک حــیــدرِ کــرار دارد
حُـبِّ عـلی ما را بهـشتی می‌کند، پس            نوکر کجا ترسی و خوف از نار دارد
آسوده خاطر می‌رود چون روزِ محشر            هـم بـا عـلـی هم فـاطـمـه دیـدار دارد
زهـرا مـی‌آیـد قــد خـمــیـده دیـدنِ مـا            رنگِ کـبودی مـانده در رخسار دارد

آتـش کـجـا و خـانـۀ نـامـوسِ حـیــدر            خـیـلی شـکـایت از در و دیـوار دارد
زحـمت نده دیگر به بازوی شکـسـته            این سـیـنه زخـمِ تـیـزیِ مسـمار دارد
دستت مـغـیـره بـشکـنـد که مـادرِ مـا            از بـعـدِ کـوچه چــشـم‌هـای تـار دارد
در کوچه‌ای تنگ و چهل نامردِ جنگی            یک زن چـگـونه قـدرتِ پیکـار دارد
جان‌ها فـدای لحـظـه‌ای که دیـد مـادر            رأسِ پـســر جـا در دلِ نـیــزار دارد
یک جـای سـالـم در بـدن بـاقی ندارد            جـسـمی که تـیر و نیـزۀ بـسـیار دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کاری به کـارِ حـضرتِ حجـت ندارم            او بـوده که با من هـمـیـشه کار دارد

مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین خیریان نوع شعر : مناجات با خدا وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

آمـدم تا از گـناهـم پـرده بـردارم خـدا            کوله بارم‌ معصیت یعنی گرفتارم خدا
عطر یادت گم شده در صحن کردارم خدا            بازهم این بنـدۀ بـد؛ باز سـربـارم خدا


با تـمام روسـیاهی دوسـتت دارم خـدا

بازهم من آمدم با کـوله باری از گـناه            آمدم با اشـک با درد دل و روی سیاه
خسته‌ام درمانده‌ام جامانده‌ام در بین راه            مهربان چیزی ندارم جز خطا و اشتباه

جنس بی‌ارزش شده در بین بازارم خدا

خوانـدمت در ابـتدا و انتهای هر اذان            اشهـد انّ شریکی نیست با تو در اذان
وقت دیدار است می‌گیرد مرا دربر اذان            من خجالت داشتم دیدی نوشتی بعد از آن

انتهـای نـامه‌ با امضا خـریـدارم، خدا

با گناهانم دل از رزق عبادت دور شد            چشمم از فرط تباهی تار شد تا کور شد
پابه‌پای نفس رفتم چون دلم مغرور شد            تا بساط گریه‌ بر ارباب بی‌سر جور شد

من به اشک روضه‌‌‌اش خیلی بدهکارم خدا

روضه گفتم قامت ابیات خم شد دال شد            هرچه شد بعد از علمدارش در آن گودال شد
پیکرش افتاد زیر دست و پا پامال شد            بر سر پیراهن و عمامه‌اش جنجال شد

گریه کردم غصه خوردم وا شد افطارم خدا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

آمـدم تا از تـمـامـم پـرده بـردارم خـدا            کوله بارم‌ معصیت یعنی گرفتارم خدا

مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل تقوایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

روز وداع با امـیـرالـمـؤمنـیـن است            از حال رفته زینب ونقش زمین است
روح بـلـند مـرتـضی از تن رهـا شد            در انتظارش روح ختم المرسلین است


سردار خیـبر، پهـلـوان جنگ خـندق            اینک شهـید تـیغ جهـل مسلمین است

در سوگ او عـرش خدا مـاتم گرفته            عـالـم عـزادار امـامی راسـتین است
کـوفه یتـیـمـش بار دیگـر بی‌پـدر شد            محـشر بـپـا از نالـه‌های آتـشین است
هـمـدم نـدارد بـعـد مـولا چـاه کـوفـه            باغ عـلی هم با تباهی هم نشین است
تشییع ودفنش مخفیانه همچو زهراست            زهرای او در جنت الاعلی حزین است
اشک حسین، اشک حسن، عباس وزینب            اندر کـنار قـبر جاری بر جبین است

: امتیاز

مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تنهـا دلت نـبود كه شـوق شـفا نداشت            حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت

حق می‌دهم كه دیده بدوزی به راه مرگ            دنـیای بعـد فاطـمه دیگر صفـا نداشت


بـابـای مــهــربـان تــمــام یــتــیــم‌هــا            بعد از تو سفره‌های یتیمان غذا نداشت

زخم سـرت اگر كه دوا داشت باز هم            زخم عـمیق قلب تو هرگز دوا نداشت

طوری فراق فـاطمه قدّ تو را شكست            سی‌سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت

هـمـراه تو فـقـط حـسنـین‌ند ای غریب            بی‌شك مدینه غربت دفن تو را نداشت

كـوفه پس از تو باز هم اهل وفـا نشد            هـرچند این دیـار از اول وفـا نـداشت

با بغض بر حسین تو شمشیر می‌زدند            حتی برای بوسه‌ای آن جسم جا نداشت

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل‌ شبرنگ نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

حـریم خانۀ کعـبه اگر قـلب زمین باشد           یقـیناً قلب این خانه امیر المـؤمنین باشد

بها می‌گیرد این دنیا، رها می‌گردد از غم‌ها           اگر که چند روزی آسمان خاکی نشین باشد


عـلـیُّ حـبُّـه جُّـنَّـه قَـسـیمُ الـنّار و الجَنـَّه           امـامَ الانس و الجِـنّه امام المتـقـین باشد

جهانی بر سر خوانش عوالم تحت فرمانش           همان شاهی که هم شأن ملِک‌بانوی دین باشد

عـلی بن ابی طالب امـیر فـاتـح غـالـب           همان که قدرت دست خدا در آستین باشد

امیـد زندگی حـیدر، دلیـل بندگی حـیدر           خدایم آن خداوندی که حیدرآفرین باشد

شب معراج، ابالزّهرا علی را دید در هرجا           تعجّب نیست از حیدر مقامش اینچنین باشد

مسیر هر دل عاشق، میان خلق با خالق           رسیده تا که در این رابطه حبل المتین باشد

علی یعنی همانی که، دقیقاً در زمانی که           به راه افـتاد سیل فـتـنه سدّ آهـنین باشد

دوباره روز خواهد شد، علی پیروز خواهد شد           شب تاریک حتی در یسار و در یمین باشد

هجـوم لا فرارِ او، طلـوع ذوالفـقـار او           غروب ناکثین و مارقین و قاسطین باشد

فـراتر از زمینی‌ها، کـلـینی‌ها امـینی‌ها           هر آنچه گفته شد در مدح مولا بیش از این باشد

رجز با ذکر یا حیدر مدد شیر خدا حیدر           هـمیشه بر لب یکـتا یل اُمّ البـنـین باشد

اگر باده به کف دارم به سر شوق نجف دارم           که صحن روشنش همسایه با عرش برین باشد

من آن مجنون بی‌لیلی، دل بی‌تاب من خیلی           هواخواه نجف تا کربلای اربعـین باشد

امیـر بی‌گـزند آمد زبان شعـر بنـد آمـد           پس از این زحمت شعرم به دوش نقطه چین باشد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

رجز با ذکر یا حیدر مدد شیر خدا حیدر           هـمیشه بر لب شیـر نر اُمّ البـنـین باشد

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : محمد شکری فرد نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

مردی که بود ارض و سما زیر پرچمش            از کـودکی مـلائـکـه بـودنـد هـمـدمـش
هر شب می‌آمـدند به پـابـوس مـقـدمش            تنها همیشه چاه خبر داشت از غـمش!


اسرار سر به مُهر علی راز خلقت است
مردی که بی‌مبالغه اعجاز خلقت است

انسان درون نقـطۀ پـرگار او گـم است            هم اخم روی صورت او، هم تبسم است
کـوه طـلا به دیـدۀ او کـاه گـنـدم اسـت            ای روزگار! درد علی درد مردم است
هر سائلی که دست طلب پیش او گرفت
دیگر به زنـدگـانی شاهـانه خـو گرفت

خورشید در حریم عـلی معـتکـف شده            مجـمـوعـۀ فـضـائـل او مـخـتـلـف شده
حتی عدو به بـرتـری‌اش معـترف شده            وقتی که کعبه سوی نجف منعطف شده

یعـنی که محـو او شـده پـروردگـار هم
هـفـت آسـمـان و نه فـلـک پـایـدار هـم

آن شب که کار داشته با مصطفی، خدا            آن شـب که رفـته بود به دیـدار با خـدا

آن شب که فـاصله دو کمان بود تا خدا            پـرسید: این صدای عـلی بود یا خـدا؟!
یعنی که نیست لحظه‌ای از حق جدا علی
آنگـاه وقت بدرقـه گـفـتـند: «یا عـلی»

وابـسته است هـستی عـالم به هست او            زهراست مست او، حسنین اند مست او
امکان پذیر نیست به میدان شکست او            دشمن مگـر هلاک نگـردد به دست او
بـاید که جـامـه از تن خـود در بیـاورد
شـایـد که رحـم بـر دل حـیـدر بـیـاورد

در دولت عـلی چه برادر، چه دیگری            سـهـمـی نـبـرده‌انـد مـگـر بـا بـرابـری
هرگز عرب نداشت به هر قوم برتری            چون او ندیده است کسی عدل گستری
خدمتگزار و قاضی و شیخ و وزیرشان
هر یک بـرابـرنـد به چـشـم امـیـرشان

رسمش بگو چه شد؟! که لقب مانده از علی            یک اسم در جهان عرب مانده از علی
بر گـردن زمـانه طلب مـانـده از عـلی            دردا، بشر چـقدر عـقب مانده از عـلی
مـولای دستـگـیر! به فـریـادمـان برس
یـا ایـهـا الامـیـر! به فـریـادمـان بـرس

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛  کلماتی همچون معترف و منحرف دارای بار معنایی منفی هستند و به هیچ عنوان شایسته نیست از این کلمات برای خداوند و کعبه بکار ببریم

حتی خدا به بـرتـری‌اش معـتـرف شده            وقتی که کعبه سوی نجف منحرف شده