- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
غزل مناجاتی با خداوند کریم
راه گم کردم، چه باشد گر بهراه آری مرا؟ رحمتی بر من کنی و در پناه آری مرا؟ مینهد هر ساعتی بر خاطرم باری چو کوه خوف آن ساعت که با روی چو کاه آری مرا راه باریک است و شب تاریک، پیش خود مگر با فروغ نور آن روی چو ماه آری مرا رحمتی داری، که بر ذرّات عالم تافتهست با چنان رحمت عجب گر در گناه آری مرا خاطرم تیرهست و تدبیرم کژ و کارم تباه با چنین سرمایه کی در پیشگاه آری مرا؟
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضۀ حضرت علی اکبر علیهالسلام
هـمینکه نـالـه زدم عـفّـوکَ دلم وا شد نیـایـش تو دلِ مـرده را مـسـیـحـا شـد بـرای آخــرتــم تــوشـهای نـدارم مـن چگـونه دستِ تـهـی میشود مـهـیا شد
: امتیاز
|
مناجات رمضانی و توسل به حضرت علی علیهالسلام
باز شد بر بنـدگـان راه سـعـادت بازهم میشود در کنج عزلت کرد خلوت بازهم آهِ من، من را درِ این آستان آورده است در بساطم نیست جز این آهِ حسرت بازهم تو به من بخشیدهای هر بار دُر اشک را با نگاه تو شدم من غـرق ثروت بازهم گرچه زیر و رو کشیدم بارها با تو ولی زیر و رویم کردی و کردی رفاقت بازهم آخر ای مولا مرا دوری از تو میکشد کاشکی قسمت کنی روزی زیارت بازهم گرچه زیـر سـایـۀ شـاه خـراسـانـم ولی میکنم دور از نجف احساس غربت بازهم ناودانت گریهها میکرد تا عاشق شویم قطره قطره ریخت بر کامم محبت بازهم گاه ساعـتها به ایوان طلا زل میزدم کاش میشد تکیهگاهم باب ساعت بازهم باب ساعت گفتم و در یادم آمد غصهای زینب و دروازۀ ساعات و محنت بازهم
: امتیاز
|
مناجات رمضانی و روضۀ حضرت قاسم علیهالسلام
روسـیاه آمدهام گرچه سرم پائین است منم آن بد که به بخشیده شدن خوشبین است میزبان هرچه دلم خـواست مهیا کرده نَنِـشینم سر این سفره اگر توهین است
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بـاری نـدارد عـمـرم، استغـفـار دارد بسکـه گـنـه کـاریام اسـتـمـرار دارد آن روسـیـاهـم که شده مـغـرورِ دنـیـا هم صحـبـتی با تو بـرایش عـار دارد آتـش کـجـا و خـانـۀ نـامـوسِ حـیــدر خـیـلی شـکـایت از در و دیـوار دارد
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضه سیدالشهدا علیهالسلام
آمـدم تا از گـناهـم پـرده بـردارم خـدا کوله بارم معصیت یعنی گرفتارم خدا با تـمام روسـیاهی دوسـتت دارم خـدا بازهم من آمدم با کـوله باری از گـناه آمدم با اشـک با درد دل و روی سیاه جنس بیارزش شده در بین بازارم خدا خوانـدمت در ابـتدا و انتهای هر اذان اشهـد انّ شریکی نیست با تو در اذان انتهـای نـامه با امضا خـریـدارم، خدا با گناهانم دل از رزق عبادت دور شد چشمم از فرط تباهی تار شد تا کور شد من به اشک روضهاش خیلی بدهکارم خدا روضه گفتم قامت ابیات خم شد دال شد هرچه شد بعد از علمدارش در آن گودال شد گریه کردم غصه خوردم وا شد افطارم خدا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
روز وداع با امـیـرالـمـؤمنـیـن است از حال رفته زینب ونقش زمین است سردار خیـبر، پهـلـوان جنگ خـندق اینک شهـید تـیغ جهـل مسلمین است در سوگ او عـرش خدا مـاتم گرفته عـالـم عـزادار امـامی راسـتین است
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تنهـا دلت نـبود كه شـوق شـفا نداشت حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت حق میدهم كه دیده بدوزی به راه مرگ دنـیای بعـد فاطـمه دیگر صفـا نداشت بـابـای مــهــربـان تــمــام یــتــیــمهــا بعد از تو سفرههای یتیمان غذا نداشت زخم سـرت اگر كه دوا داشت باز هم زخم عـمیق قلب تو هرگز دوا نداشت طوری فراق فـاطمه قدّ تو را شكست سیسال خونجگر شدنت هم صدا نداشت هـمـراه تو فـقـط حـسنـینند ای غریب بیشك مدینه غربت دفن تو را نداشت كـوفه پس از تو باز هم اهل وفـا نشد هـرچند این دیـار از اول وفـا نـداشت با بغض بر حسین تو شمشیر میزدند حتی برای بوسهای آن جسم جا نداشت
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
حـریم خانۀ کعـبه اگر قـلب زمین باشد یقـیناً قلب این خانه امیر المـؤمنین باشد بها میگیرد این دنیا، رها میگردد از غمها اگر که چند روزی آسمان خاکی نشین باشد عـلـیُّ حـبُّـه جُّـنَّـه قَـسـیمُ الـنّار و الجَنـَّه امـامَ الانس و الجِـنّه امام المتـقـین باشد جهانی بر سر خوانش عوالم تحت فرمانش همان شاهی که هم شأن ملِکبانوی دین باشد عـلی بن ابی طالب امـیر فـاتـح غـالـب همان که قدرت دست خدا در آستین باشد امیـد زندگی حـیدر، دلیـل بندگی حـیدر خدایم آن خداوندی که حیدرآفرین باشد شب معراج، ابالزّهرا علی را دید در هرجا تعجّب نیست از حیدر مقامش اینچنین باشد مسیر هر دل عاشق، میان خلق با خالق رسیده تا که در این رابطه حبل المتین باشد علی یعنی همانی که، دقیقاً در زمانی که به راه افـتاد سیل فـتـنه سدّ آهـنین باشد دوباره روز خواهد شد، علی پیروز خواهد شد شب تاریک حتی در یسار و در یمین باشد هجـوم لا فرارِ او، طلـوع ذوالفـقـار او غروب ناکثین و مارقین و قاسطین باشد فـراتر از زمینیها، کـلـینیها امـینیها هر آنچه گفته شد در مدح مولا بیش از این باشد رجز با ذکر یا حیدر مدد شیر خدا حیدر هـمیشه بر لب یکـتا یل اُمّ البـنـین باشد اگر باده به کف دارم به سر شوق نجف دارم که صحن روشنش همسایه با عرش برین باشد من آن مجنون بیلیلی، دل بیتاب من خیلی هواخواه نجف تا کربلای اربعـین باشد امیـر بیگـزند آمد زبان شعـر بنـد آمـد پس از این زحمت شعرم به دوش نقطه چین باشد
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مردی که بود ارض و سما زیر پرچمش از کـودکی مـلائـکـه بـودنـد هـمـدمـش اسرار سر به مُهر علی راز خلقت است انسان درون نقـطۀ پـرگار او گـم است هم اخم روی صورت او، هم تبسم است خورشید در حریم عـلی معـتکـف شده مجـمـوعـۀ فـضـائـل او مـخـتـلـف شده یعـنی که محـو او شـده پـروردگـار هم آن شب که کار داشته با مصطفی، خدا آن شـب که رفـته بود به دیـدار با خـدا آن شب که فـاصله دو کمان بود تا خدا پـرسید: این صدای عـلی بود یا خـدا؟! وابـسته است هـستی عـالم به هست او زهراست مست او، حسنین اند مست او در دولت عـلی چه برادر، چه دیگری سـهـمـی نـبـردهانـد مـگـر بـا بـرابـری رسمش بگو چه شد؟! که لقب مانده از علی یک اسم در جهان عرب مانده از علی
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
هُـرم نجف حـرارتـمان را زیاد کرد گرمایِ عشق، طاقتمان را زیاد کرد مانند بـوذر از کـرمش زر گـرفتهایم مِهر علیست ثروتـمان را زیاد کرد عـنوان مـاست عـبد کـرمخانه نجـف عبدش شدیم، شُهـرتمان را زیاد کرد از وادی السلام عـلی تا که رَد شدیم شوقِ به مرگ جرأتمان را زیاد کرد با یا علی زمین و زمان را بِهَم زدیم تـأثـیـر ذکـر قـدرتـمان را زیـاد کرد گـفـتیم شـیعـهایم، طـرفـدار حـیـدریم این گفته خوب عزّتمان را زیاد کرد بودیم مستِ بوسه به درب حرم ولی ایـوان طـلاش لـذّتـمـان را زیاد کرد ما را سحر به صحن رساند و غروب بُرد سـهـمــیـۀ زیـارتـمـان را زیـاد کـرد مـا کـاه خـواسـتـیـم ولی کـوه داد، آه اینگـونه او جـسارتـمان را زیاد کرد بیقـیـمت آمـدیم به بـازار مـرتـضی دستش رسید، قـیـمتمان را زیاد کرد گر روسیاه گر که بَد، اما به این خوشیم مـولای ما شـفـاعـتـمان را زیاد کرد یا مظهرالعجائب و یا مـرتضی علی ذکـر عـلی عـبـادتـمـان را زیـاد کرد آری همین مسیر نجف تا به کربلاست هر سـاله باز هـمـتـمان را زیاد کرد در کـربـلا تـمـام عـلـیها فـدا شـدنـد این داغ ها مصیـبتـمان را زیاد کرد
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت در سفـرهاش نان جـوین خشک بود اما در کیسۀ خـیرات نان گرم گـندم داشت از برکت دستان او شهری نمک میخورد شهری که در آزردن قلبش تفاهم داشت هم دوست هم دشمن نمک بر زخم او پاشید او باز هم شوق هدایت، درد مردم داشت یا نیمهشب همسایههایش را دعا میکرد یا از غمی دیرینه با چاهی تکلم داشت مـردابها هر چند قـدرش را نفهـمـیدند او باز باران ماند و بر دلها ترنّم داشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
زندگی با عاشـقی باشد صفـایش بیشتر هر که عاشق شد خدا دارد هوایش بیشتر عشق اصلا رزق را چندین برابر میکند سائل عـاشق شود نان و نـوایش بیشتر بـهـترینهای جـهان، دلداده گان حـیدرند این قبیله هر چه باشی سر به راهت میکنند غم نخور از روسیاهی که نگاهت میکنند این در و آن در نزن اصلا ندارد این زمین ذکر هر اعجاز علی و ذکر طوفانها علی نقـش سـربند تـمام مـرد مـیـدانها علی در صحابه کیست با احمد برادر جز علی در غلامیات خلاصه میشود آقا شدن دشمنانت یک به یک محکوم بر رسوا شدن چه مقامی چه مقامی، شد جهان حیران تو مـور ناچـیزم پـناهـم ده سـلیـمان نجف بینظیرم کن علی جان مثل ایوان نجف مؤمنین را شیر میدان میکند این سرزمین ای عـلـی عـالـی اعـلا امـیر المـؤمنـین حضرت حـلال مشکلها امیرالمؤمنین چارۀ بیچارگیها مهدی موعود توست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
برای طوف نجف واژهها قـطار شدند به یمن مدح علی، جمله رستگار شدند حـدیث مـنـزلـت بـوتـراب را گـفـتـنـد به سوی خانه خـورشید رهسپار شدند به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند شدند دُرّ نجـف، جـملهای قصار شدند زلال میگـذرد خـطـبۀ تـطـنـجـیـهاش سـرودۀ لب مـیـثـم به روی دار شـدند چه عـاشـقـانه میان حـریر سبـز غزل برای هـدیه به حـوریـهاش نـثار شدند رجز شدند و زره پوش یا علی گـفتند بـرادر دم یـاهـوی ذوالـفــقــار شـدنـد برای سـجـده به او قـبله بیقـرار شود بهشت حجرهای از روضۀ منوّر اوست سریر عرش خـدا بارگاه دیگر اوست سلوک نوری خورشید در مدار علیاست غـبـار راهِ قـدمهـای ذرهپـرور اوست به وصلـههای عـبـایش دخـیل میبندد فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است شـمیـم روح فـزای تن مـعـطر اوست همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش به افـتخار بگـوید عـلی بـرادر اوست کسی که صورت ملکـیۀ خداوند است ملـیکـۀ هـمه کـائـنـات هـمـسر اوست تـرّنـم لب سـاقی است دم به دم زهـرا رواق قلب عـلی بارگـاه کـوثر اوست علی همان که به اشراق عرش تابیده است علی که آیۀ قهر است برق شمشیرش علی که سورۀ حشر است صور تکبیرش دل تمـامی ما قـلعـهای که او بیجنگ به غـمزۀ نگهی کرده است تسخیرش علی که آیۀ نور است خط به خط وصفش عـلی که نقـطه با بوده است تفـسیرش علی که نسخۀ لاهوت نام دیگر اوست منـزّه است از آن که کـنـیم تـعـبـیرش هـمـان که آیـنـهها میشوند دلـتـنگـش میان قـاب دل فـاطمه است تصویرش چه کـرده از دل فـولاد تـاک میروید وجود آهن بیجان شده نـمک گـیرش علی علی غـزل دانههای تسبیح است شـبـیـه ذات خــدا آفــریـده شـد ذاتـش عـروج کـرده نـبـی تا کـند مـلاقـاتـش میان خـلـق خـدا آن کـسی پـیـمـبر شد که بـوده نـاد عـلـی نـغـمـۀ مـنـاجـاتش کسی که هم سخـنش بود، شد کـلیم الله کسی که بود نجف سرزمین میـقـاتش خراب کوثر او سلـسـبـیل و تسنـیـماند فـرشـتهها همه مخـمور در خـراباتش تـبـسـمـش غـزل آفـریـنـش نـور است علیست نور خدا، فاطمه است مشکاتش نزول وحی خدا رشحهای ز نور علیست که مـدح کـرده عـلـی را تـمـام آیـاتش شده است مرکب طفلی یتـیم در بازی کسی که میگذرد فوق عرش اوقاتش شـنـاسـنـامـۀ او روح قل هـو الله است می طهور ضریحش شده به جان جاری عـلـی عـلـی شده در بـاده اذان جاری دلـیـل مـسـتی ما از حلالـزادگی است علی علی شده در شیر مادران جاری نـجـات بـخـش تــمـامی انـبـیـا او بـود شبیه کشتی نوح است در زمان جاری هــمـیـشـه نــغــمــه یـا لا الـه الا هــو کـنار نـام عـلی بوده بر زبـان جـاری خروش کرده دم لافـتای روح الامیـن شده است در نفس هفت آسمان جاری همیشه عطر علی جاری است در تاریخ زلال فضل علی هست همچنان جاری حدیث غـربت او را یتـیـمها خـوانـدند شده است در غزل مادری جوان جاری طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
عـلـمـا مـوقـع تـدریـس عـلـی میگویند زحل و زهره و بِرجیس علی میگویند صالح و یوشع و جرجیس علی میگویند تا نخ و سـوزن ادریس عـلی میگـویند دائم از هر طرف عرش خبر میشنوم «ها عـلیٌ بـشرٌ کـیف بشر» میشـنوم یوسف از دست زلیخا به علی بُرد پناه نـوح با دیـدن دریـا به عـلـی بُـرد پـناه هر نفس حضرت عیسی به علی بُرد پناه دل در سوخت و زهرا به علی بُرد پناه هیچ کس در طلب میکده سردرگم نیست به خدا میکدهای غیر علی در خم نیست «عین»تو هست به معنای عُلو درجات «لام» تو هست همان لام سلام و صلوات «یاء» تو یاء حسین است که بین دو صلات میکـشاند دل غـمگین مرا سمت فرات سند غـربت تو خـون حسین است علی راز حـقـانـیـتت در ثـقـلـین است عـلـی زخم شمشیر غمت بر سر عالم خورده وای بر آنکه دلش را به عـلی نـسپرده متواری شده از وحشت و در دم مرده هر که از تیغ دو دم جان به سلامت برده هر که از شیـوۀ جـنگاوریات شد آگاه گـفـت:«لا حــول ولا قــوة الا بــا لله» در کویری که به دریای کرم نزدیک است عاشقت هستم وقلبم به حرم نزدیک است نجف اینجاست! فقط چند قدم نزدیک است کفر وایمان من امروز به هم نزدیک است در مـقـامـت دهـنـم بـسـته بـمـاند بهـتر عـشـق آهـسـته و پـیـوسـته بمـاند بهتر نخلها اشک تو را زیر نظـر داشتهاند رودها از جـریـان تـو خـبـر داشـتـهاند بـادها پـرده ز اسـرار تـو بـرداشـتـهاند خـاکها چـشم به دسـتان پـدر داشتهاند ابـرها با کـرمت مـایۀ رحـمت شـدهاند فقـرا در حرمت صاحب مُکنت شدهاند شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن لا فـتـایی شـدن و سـاقـی کـوثـر بـودن فـاتـح یـک تـنـۀ قــلـعـۀ خـیــبـر بـودن بـا پـیـمــبـر هـمـۀ عـمـر بـرادر بـودن نفـسـت عـطر نـفـسهـای مـحـمـد دارد بـردن نــام تـو شـیـریـنـی بـیحـد دارد گــذر مــاه بـه تــاریـکـی چــاه افـتــاده باز از اشک غمت چشمه به راه افتاده مـنکـر تو که به این روز سـیـاه افـتاده در نـمـاز شب خـود هم به گـناه افـتاده زندگی بیعـلی اصلا چه صفایی دارد «مطرب عشق عجب ساز ونوایی دارد» نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم متـفـرق شده بـودیـم که یکـدست شـدیم عاشق هر که به یاران تو پیوست شدیم تا ز پیمانۀ «اکـملت لکـم» مست شدیم عطر«اتممت علیکم» همه جا را پُر کرد نان بد گـوی بد اندیش تو را آجـر کرد اولین مرحلۀ عشق پـریشان شدن است اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است در شـب قـدر به آوای جـلـی میگـویـد به عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـی میگـویـد خواب دیدم که کسی گفت چنین شعر بخوان بادل سوخـته آرام وحزین شعر بخوان به نمایندگی از اهل زمین شعر بخوان بر هـمین پلۀ اول بنـشـین شعـر بخوان چه قشنگ است شبی غرق تماشا بودن! «شهریار» غـزل حضرت مولا بودن
: امتیاز
|
مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
میگذرد روز و شب، زندگیام با علی بـنـدۀ یـا هــو شـدم، بـنـدۀ مــولا عـلـی عرش خدا كرده است، شهر نجف را علی فاضل و افضل علی، عالی و اعلی علی جان عـلی فـاطـمه، هـستی زهـرا علی بـنـدۀ بـنـده نـواز، خــاكـی بـالا نـشـیـن وصـلـۀ نـعـلـین او، نـقـطۀ ثـقـلِ زمـین مـالک روز جـزا، حـاكـم فـی یـوم دین موقع طوفان كه شد، گفت خـدا اینچنین نوح! پـریشان نبـاش، زود بگو یا علی ای دل اگرعـاشـقی، در پی دلـدار باش پـشـت درِ خــانـۀ، حــیـدر کــرار بـاش جـان بـده پـای عـلی، مـیـثم تـمـار باش خسته نشو در بزن، عاشق این کار باش دل بکـن و دل بـبـر، از هـمه الا عـلی دست گدا خالی و، دست كریمان طلاست بر سر خوان علی، روزی مهمان طلاست در نجف مرتضی، قطرۀ باران طلاست شكر خدا بر سرم، سایۀ ایوانْ طلاست عـزّت امـروز عـلی، عزّت فردا عـلی سـاقی كـوثـر عـلی، نَفْـسِ پیـمـبر علی زینت مـنـبر عـلی، فـاتـح خـیـبـر عـلی از همه بهتر علی، ظاهر و مظهر علی یا علی حـیدر علی، یا عـلی حیدر علی شیعۀ حـیـدر بگو، یكـصد و ده تا عـلی چشم علی روشن است، تا قمرش فاطمه است شكر خدا میكند، دور و برش فاطمه است پشت نكرده به جنگ، پشت سرش فاطمه است كِیْ به زمین میخورد، تا سپرش فاطمه است فاطمه وقتی كه رفت، شد تك و تنها علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
توان بخشیده ذکرت هر مریض ناتوان را هم زبان درد دل دادی زبان بیزبان را هم گواهی داده رد الشمس تکوین است در مشتت برای چهار رکعت میزنی برهم زمان را هم برایت سوخـتم خاکـستر من آبرویم شد به زیر دین خود آوردهام آتش فشان را هم ضرر اینست که در پای عشقت بیضرر باشم سراسر سود خالص کردهای حتی زیان را هم برای ایـلـیا انجـیل افـتادست بر سجـده چگونه بنده خود کردهای نصرانیان را هم من از سلمان سیصد ساله فهمیدم جوانی را که پیر عشق میسازد ولایت هر جوان را هم عجب خیریهای داری به روی شانهات مولا شریک کار خیرت کردهای خرما و نان را هم مؤذّن بیعلی تکبیر نه تکـفیر میگوید همیشه نام تو توحید میبخشد اذان را هم نجف آمد به میدان کعبه هم مایل بسویش شد نشانی دادهای با قبهات سنگ نشان را هم تو دستت بر سر هرکس که آمد سقف امنی شد به سلطانی رساندی قنبر بیخانمان راهم صبوری پای صبرت زانوی شاگردیاش را زد گلویت نرم کرده از خجالت استخوان را هم همینکه رفت زهرا زود پیرت کرد هجرانش به سوگ این خزان آوردهای عمری خزان را هم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
چارده قرن است از قتل عدالت رد شدی از کنار خون او، دنیا! چه راحت رد شدی از «قسیم النار و الجنة»، جدایی تا به کی؟ از بهشت سرنوشتت، با چه قیمت رد شدی؟ با چه رویی، چشم بستی روی «اکملت لکم»؟ با لگد از پهلوی آیات عصمت رد شدی؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
دعـا کـنیـد دگـر فـرصت مـداوا نیست دعا کنید که جانی به جسم مولا نیست تـمـام زهــر اثـر کـرده بـر تـنـش امـا به سینهاش اثری غیر زخم دنیا نیست یتـیمها همگی کاسههای شـیر به دست میان کوچه نشستند و ذرّهای جا نیست چـهها به روز یـتـیــمـان کـوفـه آورده همین دو روز که در بستر است و سرپا نیست طبیب کرده جوابش نشانهاش این است که دستمال به فرق شکسته پـیدا نیست دل شکـستـۀ زینب شکـستـهتـر میشـد هزار شکر که زخمِ سرِ علی وا نیست هـمه به خاطـر زینب عـزا گـرفـتند و کـسی به فکـر دلِ بیـقـرار سـقـا نیست حسن، حسین، ابالفضل و دیگران هستند علی اگر برود دخـترش که تنها نیست چه کوفهای بشود بعد مرتضی که بجز لبـاس پـاره تن بچـههای زهـرا نیـست ز کوفه میرود و وقت بازگـشت فقـط سرِ شکـستۀ سجـاد، روی نیها نیست فـدای غربت طفـلی که دست بر پهلـو به گریه گفت ببینم صدای بابا نیست؟!
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
تا نظـر بر این دل پُـر الـتهـابم میکنی با نوای دلنـشین خویش خـوابم میکنی مطمئنم با نگاهی این شب قدر ای علی تو حـسابم میکـنی و مستجـابم میکنی معجزه در چشم تو یعنی خدا را یافـتن ذرهای ناچـیـزم و چون آفـتابـم میکنی دست ما را دادهای دست حسین فاطمه آه آبـاد تـوأم وقـتـی خــرابـم مـیکـنـی اشک میریزم که مرهم روی زخمانت شوم قطره قـطره با غمت اینبار آبم میکنی چشمهایم چشمۀ جوشان الطاف شماست گریه باشم خارج از هر چه سرابم میکنی آه ای بابـا بـزرگ کـربـلا امـشب مـرا روضهخوان غربت طفل ربابم میکنی روضهخوانم روزهام با روضۀ تو وا شده یا حسینی گفتم و چشمان من دریا شده
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام قبل از شهادت
سحر است و سحر عمر علی پایان است این سحر مژدهٔ پایان شب هجران است تا سحـر زیر لـبش زمـزمـه دارد مولا زیـر لـب نـالـه یـا فـاطـمـه دارد مـولا ای سفـر کرده بـبـین هـمسـفرت میآید یار و همسنگر خـونین جگـرت میآید
: امتیاز
|