کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : مهدی رحیمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

شمشیرِ زهر خورده به سر تکیه داده است           برعکس گشته خیر به شر تکیه داده است
گـاهی شـود هـویت جـنگـل صنـوبـری           آن هم حساب کن به تبر تکیه داده است


از پنج تن چـهـار تنـش هم به مرتضی           عـالم اگر به پـنـج نفر تـکـیه داده است

این ماه ماه منـشق شب‌های کوفه است           ماهی که ظاهراً به سحر تکیه داده است
عـباس زیر بـازوی او را گـرفته است           این دفعه کهکشان به قمر تکیه داده است
گفتم که رفتنی است همان دم که دیدمش           می‌آیـد و پـدر به پـسر تکـیه داده است
زینب سی و سه سال پس از داستان میخ           چون مادرش نشسته به در تکیه داده است
زخـمی به نام فـاطمه سر ریز می‌شود           زخمی که سال‌ها به جگر تکیه داده است

: امتیاز

مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : علیرضا قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

وصال فاطمه یک عمر بود خواب و خیالش           دهید مژده‌اش اکنون، که می‌رسد به وصالش
به یاد یار غریبش مدام خون جگر خورد           گذشت در غم او، روز و هفته و مه و سالش


اگرچه رفته برون سالها ز شهر مدینه           هنوز خاطـره‌هایش نمی‌رود ز خـیالش

از آن زمان که شکستند استخوان هما را           فتاده است چو پروانه شعله در پر و بالش
گریست عمری و یک تن نگشت یاورش افسوس           کنون که او شده خندان، کنند گریه به حالش
رخش چو قرص قمر داشت جلوه در دل محراب           که تیغ خصم ستمگر شکافت تا به هلالش
طبیب دید حسن گرمِ «یارب» است و به سردی           بگـفت: وایِ دلِ او و آرزوی محـالش!
نهاد مـاهِ فروخـفته پا به خانۀ خورشید           ستاره بار شد از شوق، آفتـابِ جمالش
همیشه داشت سؤالی ز روگرفتنِ زهرا           نگیرد امشب الهی، علی، جواب سؤالش
سعادت دو جهانت گر آرزوست، فقیرا           مدار دست ز دامان لطف حیدر و آلش

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

سی‌سال هر شب روضۀ زهـرا گرفتم            شب‌های عـمـرم را هـمه احـیـا گرفتم

در بـیـن نـخـلـسـتان کـوفـه جـا گرفتم            شکـر خـدا که اذن رفـتـن را گـرفـتـم


زهـرای من درآسـمان‌ها هم خـبر شد

دیـگـر زمـان دیـدنـش نـزدیـکـتـر شد

سی‌سال دست بسـته دیـدم گریه کردم            از این و آن طعـنه شنـیدم گریه گردم

از خـانه تا مسجـد رسیـدم گریه کردم            خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم

تو رفـتـی و شـرمنـدگی مـانـده بـرایم

مسـمار خـیلی روضه‌ها خوانده برایم

بـهـتر که رفـتـی و عـذابـم را نـدیـدی            دیـگـر سـلام بـی‌جــوابــم را نـدیــدی

بی‌خـوابـیِ در وقت خـوابـم را ندیدی            از خـون فـرق سـر خـضابم را ندیدی

بعد از تو زهرا قسمت من درد و غم شد

در اوج غـربت چـاه کوفه هـمدمم شد

حـالا مـنـم بـا روضـه‌هـای رفـتـن تـو            هـسـتم هـمیـشـه در عـزای رفـتـن تـو

عـمـرم تـمـاما سـوخـت پـای رفتن تو            هـر روز جـان دادم بـرای رفـتـن تـو

یک عمر هرشب روضه‌خوانت می‌شدم من

سـیـنـه‌زن قــدّ کـمـانـت مـی‌شـدم مـن

سـیـنه‌زن قـدی که با مـسـمار خـم شد            افـتـاد مـا بـیـن در و دیــوار خــم شـد

از خـانه تا مسجـد بـرای یـار خـم شد            پشت سـرم در راه چـندین بار خم شد

دیــدار مـا روز دهــم پـائـیـن گــودال

دور تنی که رفـته با سرنـیزه از حال

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد معنایی و مستند نبودن مطالب تغییر داده شد؛ زیرا غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

بعد از تو این مردم غرورم را شکستند            در بین مسجد پشت برمن می‌نـشـستند

ذکر مصائب تشیع و تدفین امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

نهان ز چشم مردم، زمانه می‌رود علی           شكسته فرق وخونجگر، ز خانه می‌رود علی

باغم ومحنت درون، با پر و بال غرق خون           به سوی گلشن جنان، زلانه می‌رود علی


قسم كه حق مدارشد، به سجده رستگار شد           به ديدن خـدا بدين تـرانه می‌رود عـلی

زبی‌كسی وغربتش، به سوی خاك تربتش           به همره هـزارها، نشـانه می‌رود علی

همره اشك زينبين، با دل خونين حسين           به روی دوش مجتبی، زخانه می‌رود علی

نهان زچشم دشمنان، جانب تربتی نهان           غريب‌تر ز فاطمه، شبانه می‌رود علی

شب غمش شده سحر، بسته اگر بار سفر           برای ديدن گُـل و جـوانـه می‌رود علی

زگلشن عشق وشرف، به وادی پاك نجف           دريغ جسم اطهرش، به شانه می‌رود علی

چه باصفا و بايقين، ز خاك تاعرش برين           پی وصال ايـزد، يگــانـه می‌رود علی

وفایی اشك غم فشان، بگو نفس نفس زنان           نهان ز چشم مردم زمانـه می‌رود علی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

وفایی اشك فشان، بگو نفس نفس زنان           نهان ز چشم مردم زمانـه می‌رود علی

مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلاتن قالب شعر : غزل

مرغ جان پر زند از پیکر روحانی مولا           عرق مرگ نشسته است به پیشانی مولا
گر چه آزاد شد از حبس بدن، جان عزیزش           نشـد از سـیـنه رها نـالـۀ زنـدانی مولا


مسجد و منبر و محراب، بنالید خدا را           که زخون شسته شده صورت نورانی مولا
نخل خرما دل شب آمده سیراب زاشکش           چـاه دارد خــبر از نـالـۀ پنـهـانی مولا
مسجد و منبر و سجّاده و محراب پر از خون           بزم عشقی‌ست که نازد به گل افشانی مولا
سفره‌های تهی و گریۀ اطفال و خرابه           همه هـسـتـند گـواه شب مهـمـانی مولا
شیر بر قاتل خود بخشد و شمشیر به دشمن           بخـدا مثـل خـدا نیست کسی ثـانی مولا
مرغ شب پای مناجات علی گرید و گوید           معجـز نـوح کجـا و دل طـوفـانی مولا
گو بدوزند لب از میثم و گیرند زبانش           همه اعضاش بود گرم ثـناخوانی مولا

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مربع ترکیب

قـرآن نـاطـق حـیـدر و تـفـسیر، زینب            اُمُّ المصائب شد به هر تـقـدیـر، زینب
حالا که گـفتی می روم شد پیـر، زینب            مثل تو شد از دست مردم سیر، زینب


از کـاسـه‌های شـیـر خـیـلـی نـا امـیـدم
از نـسخـه‌های کـوفـیان خـیـری نـدیدم

با چـاه کـردی درد دل با دخـتـرت نه            زانـو بـغـل کـردم کـنـار بـسـتـرت نـه
صدها گـلایه کردی از زخم سرت نه            گفتی ز هر بابی سخن از همسرت نه

ای لیلة الـقـدرت شب گـیـسوی زهـرا
پهلـو به پهلـو می‌شوی پهـلـوی زهـرا

خیبر شکن! حالا چرا در هم شکستی؟            از بعد کوچه دیـدمت کم کم شکـسـتی
با ضربـۀ آن سـیـلی محـکم شکـسـتی            وقتی که دیدی فاطمه شد خم شکـستی

یک شب نـشـد یـاد در و مادر نیـفـتی
در سجده‌هایت نیـمه‌شب با سر نیـفـتی

قـرآن به سـر می‌گـیـرم امـا بـیـقـرارم            سنگ مـزارت می‌شـود سنگ مـزارم
داری وصـیت می‌کـنی تحـت فـشـارم            بـا کـوفــیـان در آمـده بـعـد تـو کــارم

دلشورۀ این کوچه سازی‌ها مرا کشت
دلشورۀ این سنگ بـازی‌ها مرا کشت

هـر شـب گـرفـتـارم گـرفـتار حـسـیـنم            بـابـا سـفـارش کـن که پـاکـار حـسیـنم
من خواهرم یعنی که غمخـوار حسینم            اصلا” چه گـفـتی با عـلـمدار حـسینم؟

دیدم که چشمانی پُر از افـسوس داری
سخت است می‌دانم غـم ناموس داری

ما را مـیـان کـوچـه‌ها سـر می‌دوانـند            دنـبـال سـرهـای به نـیـزه می‌کـشـانـند
پـیـش زن و مـرد غـریـبـه می‌نـشانـند            خـرما و نـان خشک بر ما می‌رسـانند

وای از غــم بـازار، از الـوات کـوفـه
از زیـوری که می‌شود سـوغات کوفه

: امتیاز

مدح و شهادت امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای که توحید از وجودت یافته تمثال‌ها            در نبـوت احـمدی و، در امـامت آل‌ها

نور تو دیدند، چون خورشید، حتی کورها            مدح تو خواندند، چون آیات، حتی لال‌ها


در فصاحت پیش تو صف بسته قدهای الف            در بلاغت نزد تو خـم گـشته قد دال‌ها

کن تلاوت (ما لها) را تا زمین بشناسدت            معنی (انسان) تویی در سورۀ (زلزال)ها

جامۀ جنگ تو بی‌پشت است و در وقت نبرد            هیچ کس چون تو نکرد از مرگ استقبال‌ها

سنگ بستن بر شکم سهم تو گشته از جهان            داغ شد دست عقیل از سهم بیت المال‌ها

جامه‌های پر بها تر را به قـنبر داده‌ای            تا وجود اطهرت، عریان شد از آمال‌ها

در نمازت تیر از پای تو بیرون می‌کشند            در نمـازت تیغ بر فـرقت زند دجال‌ها

تو به سجده رفتی و شمشیر پشتت سجده رفت            رب کعبه رستگارت دید در آن حال‌ها

گفتی از غیرت اگر مردی بمیرد عیب نیست            وقتی از پای زنی غارت شود خلخال‌ها

غیرت اللهی و حق داند که بر تو چه گذشت            از غلاف تیـغ و از رنگ کـبود بال‌ها

ای که بخشیدی به سائل خاتم خود را ببین            کربلا تکرار شد این قصه در گودال‌ها

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بینِ محرابِ دعا بابا پرت خونین شده            در میانِ سجده بودی که سرت خونین شده

تا ندای جبرئیل آمد زمین خوردم ز خوف            یک نظر کن دیدگانِ دخترت خونین شده


بعدِ عمری خونِ دل خوردن چه آمد بر سرت؟            زخمی زینب! ببین که بسترت خونین شده

کاش می مُردم نمی دیدم چنین احوالِ تو            ای پرستوی خدایی شهپرت خونین شده

خون گرفته پلک هایت را عزیزِ مصطفا            ای بقربانِ دو چشمانِ ترت خونین شده

این شکافِ سر مرا تا شهرِ پیغمبر رساند            من خودم دیدم چگونه همسرت خونین شده

روضه‌ای شد در کنارِ بسترت برپا پدر            چشمهای بچه‌هایت در برت خونین شده

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمّدقاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

برداشت سر ز سجده و در دَم سرش شکست            با ضربتی، نمازِ مجسّم، سرش شکست

از شرم، سرخ شد به فلک صورت فلق            خورشید بی‌قرینۀ عـالم سرش شکست


سر در نیـام خویش فـرو بُرد سَیفِ او            وقتی به تیغ زادۀ مُلجَـم سرش شکست

پیـشـانی مـقــدّس او تا شـکـاف خـورد            بین بهشت حضرت آدم سرش شکست

در عرش قلب حضرت زهرا کباب شد            وقتی قـرار سیـنۀ خاتم سرش شکـست

گـیـرم نـمـی‌رسـیـد نـدای « تَـهَـدَّمَت»             من خود به گوش خویش شنیدم، سرش شکست

پیـوستـگیِّ ابـرویش از هم گُسـسته شد            از بس به دست حادثه، مُحکَم سرش شکست

تـکـرارِ جـاودانـه‌ای از بـوتـراب بـود            مردی که در حوالی عَلقَم سرش شکست

بعد از عـلی و مُسلمِ تنها، در این دیار            تفسیرْگویِ سورۀ مریم*سرش شکست

: امتیاز

مناجات شب قدری با خداوند کریم

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : توسل وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

آنچـنـان زخـم‌ گـنـاهـان به پـرم افـتاده            که به صد شهـر‌ دگـر هم خبرم‌ افتاده

هرچه را جمع نمودم سر یک غفلت سوخت            زیـر پــای هـمـه حـالا ثـمــرم افـتـاده


من هـمان شـاخه سرسـبز ته باغ توأم            که دگـر پـیـر شـدم بـرگ‌و بـرم افتاده

بشکند پای من ای وای چه کردم به خودم            به چـه جـاهـای بدی که گـذرم افـتـاده

دل من جای عـلی بـود خـرابش کردم            از دلــم نــام شــریــف پــدرم افــتــاده

آشتی کن که دوباره به خودت برگردم            آرزوهــام هـمــه دور و بــرم افــتـاده

جـوشن ای کاش پنـاهـم بدهـد از آتش            من که خوردم به زمین و سپرم افتاده

بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ بـه عـلـیٍ به عـلـی            که هــوای نـجـف او بـه سـرم افـتـاده

تا به ایـوان طـلایش نظـر من خـورده            جنّت و هـشت بهـشت از نظرم افـتاده

بـرسـانیـد سـلام من بـد را به حـسیـن            فطرس امشب تو ببر من که پرم افتاده

شـب قـدری بـبـریـدم طـرف کـربـبـلا            خـیـر عـالـم همه در این سـفـرم افتاده

دم افـطار فـقـط گریه به آن تـشنه کنم            داع خـشکـی لـبـش بـر جـگـرم افـتاده

نیزه‌ها عاقبت از اسب زمینش زده‌اند            خـبـر ذبـح سـرش بـیـن حــرم افـتـاده

: امتیاز

مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : توسل وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بر زخم‌های سینۀ عاشق دوا بس است            داغ ندیـدنت به جگـرهای ما بس است

بی‌تو شبـیه کـوچۀ تنگ است شهرمان            ای زائـر شهـیـد مـدیـنـه بـیـا بس است


پُـر کن دوبـاره کِـیل مـرا ایهـا العـزیز            آقـا نگـو تـصـدّق این بی‌نـوا بس است

بر خشکی لبان من افـطار چاره نیست            قدری غبار از کف پای شما بس است

غفـلت مرا به مجلس عیش و گناه بُرد            رفتم خلاف میل شما هرکجا بس است

من دوست دارمت که نشـستم ببـینـمت            بیرون نکن! نگو که برو بی‌حیا بس است

ای صاحب اخـتیار من و قـدرهای من            دست مرا خودت بدهی بر خدا بس است

قـرآن به سر گرفتم و گـفتم فـقط عـلی            یعنی علی اگرکه ببخشد مرا بس است

این بالحـسین‌های تو دست مـرا گرفت            اصلاً برای تـوبۀ من کـربلا بس است

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

غمی امشب شبی بر صفحه تقدیر وارد شد           سحر بود و کسی در نیّتش تقصیر وارد شد

تمامِ شب به فکر نیّت شوم و گناهش بود           رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد


کسی با هیبتِ ابلیس آشوب و سراسیمه           نمازش را فرادا خواند و بی‌تکبیر وارد شد

غضب در چشم‌هایش داشت و وحشت میانِ دل           زمانِ فتنه بود و کفر با تکفیر وارد شد

دلِ محراب لرزید و تن مسجد تکانی خورد           زمان محکم زمین خورد و در او تغییر وارد شد

هدایت منهدم شد تا که آن ملعون رسید از ره           سپس بر فرقِ قرآن ضربۀ شمشیر وارد شد

نمی‌فهمید قرآن جز علی معنا ندارد که!           از آن لحظه کنارِ ترجمه، تفسیر وارد شد

مرادی بود و حاصل شد مرادش، پس خوش آمد گفت           به او شیطان! همینکه با غل و زنجیر وارد شد

پدر را بُرد از مسجد، سپس زخم سرش را بست           جوان از خانه رفت اما شکست و پیر وارد شد

برای اینکه بابا را نبـیند اینچنین زینب           کمی این پا و آن پا کرد و با تأخیر وارد شد

اگر کوبید مُشتش را به دیوارِ کنارِ «در«           دلش پُر بود از کوچه اگر دلگیر وارد شد

سکوتش سال‌های سال زجرش داد تا اینکه           به روی جسم و تابوتش هزاران تیر وارد شد!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تمامِ راه را می‌گفت ذکر توبه با تسبیح           رسید آشفته خاطر، از «درِ تزویر» وارد شد

هدایت منهدم شد تا که بسم الله را گفت و           سپس بر فرقِ قرآن ضربۀ شمشیر وارد شد

بیت زیر به دلیل غیر مستند بودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد همانگونه که کتب انساب الأشراف ج ۲ ص ۴۹۴ و تاریخ طبری ج ۳ ص ۱۵۶ و تذکرة الخواص ص ۱۵۹ به نقل از امام مجتبی آمده است امام حسن نیز همراه امیرالمؤمنین بوده است، ضمن اینکه خیلی بعید است که امام حسن و امام حسین در هنگام نماز در مسجد نبوده باشند.

علی «فزتُ و ربّ الکعبه» را گفت و خبر بردند           حسن با بغض؛ صبری کرد و قدری دیر وارد شد

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بغضِ کرار، سرِ سفرۀ افطار شکست            بعدِ سی‌سال فرو خوردنش؛ این بار شکست

کـولـه‌بارِ غـمش از شانۀ لـرزان افـتاد            کمرِ کـوه، از افـتادن این بار شکـست


وقت رفتن شد و بر دامنش افتاد دخیل            رفت و با هق‌هقِ در، شانۀ دیوار شکست

آنقـدر مـأذنه با «حیّ عـلیٰ» گـفت نـیا            که اذان نیز، سرِ این همه اصرار شکست

کعبه با «قَد قُتِل» و «فُزتُ بِربّ الکعبه«            نوحـه دم داد: سرِ قـبـلۀ سـیّار شکست

استخوان؛ خرد شد و راه گلو را وا کرد            اشکِ شوق آمد و در چشمِ ترش خار شکست

روی او؛ آیــنـۀ قــدّی زهــرایـش بـود            حیف شد؛ آینه در لحظۀ دیدار شکست

سجدۀ آخرِ این قصه دو رکعت روضه‌ست            دین‌پناه است، نمازی که به اجبار شکست

وارث فضل پدر زخم سرش را هم خواست            سیبِ غم نصف شد و فرقِ علمدار شکست

کـوفـۀ سـرشـکـن؛ ارثـیّـۀ بـابـا را داد            سنگ؛ آئـینۀ او را سر بـازار شکست

: امتیاز

مدح و ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد مهدی سیار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

امام رو به رهایی؛ عـمامه روی زمین            قیامتی شد؛ بعـد از اقـامه؛ روی زمین

خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک            چکید خـون خـدا در ادامه روی زمین


خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو            گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین۱

زمان به خـواب ببـیـند که باز امیرانی            رقم زننـد به رسم تو نامه روی زمین:

مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان            مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین۲

: امتیاز
نقد و بررسی

۱. چگونه سیر بخوابم در حالی که شاید در «حجاز» یا «یمامه» گرسنه‌ای حسرت نانی بَرَد. (نهج البلاغه: نامه ۴۵)
۲. بدانید که امام شما بسنده کرده از دنیا به دو جامه‌اش و از خوراک‌ها به دو قرص نانش. (نهج البلاغه: نامه ۴۵)

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : سعید تاج محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دوباره سهم زینب کرده غم، بیمارداری را            دل خون را، نگاه مضطرب را، بی‌قراری را

پدر از خانه بیرون رفته، اما دیر برگشته            دوباره خانه دارد می‌چشد چشم انتظاری را


بگو با ابن ملجم تیغ او شق القمر کرده            صدا پیچید در عالم که: دیدم رستگاری را

پدر پوشانده با عمامه و دست و عبا سر را            مبادا دیـدۀ زینب ببـیـند زخـم کاری را

مگو با گریۀ فرزندها: آهسته آهسته...            که می‌دانند اهل خانه رسم سوگواری را

شب قدر است، با من ذکر یا الله و یا حیدر            ببین آورده‌ام با خود هر آنچه دوست داری را

: امتیاز

مدح امیر المؤمنین حضرت علی علیه‌السلام

شاعر : احسان نرگسی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عشق یعنی تا نَفَس باقی‌ست مثل شهریار            روز وشب نام علی را می‌برم با افتخار
گفته در وصفِ شکوهِ او خود پروردگار            لا فتی الا عـلی لا سـیف الا ذوالفـقـار


در تمام زندگی حِصن حصینم حیدر است
دلخوشم تنها امیرالمؤمنینم حیدر است

شاه هم بودی، گـدای حیدر کرار باش            عبد بی‌چون و چرای حیدر کرار باش
تـا ابـد زیـر لـوای حـیـدر کـرار بـاش            هر که هستی خاک پای حیدر کرار باش

جان سپردن در حرم رویای هر سینه زن است
سجده بر ایوان طلایش کار هر روزِ من است

عشق او عمری‌ست مرز بین حق و باطل است            در حقیقت دین ما با حُبّ حیدر کامل است
بی‌گمان جبریل هم وقت رکوعش سائل است            کعبه هم با آن شکوهش سوی حیدر مایل است

عاجزم از درک نامش فوق باورها علی‌ست
در صف محشر جلودار پیمبرها علی‌ست

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : فاطمه عارف نژاد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

به مسجد می‌رود یا سمت قربانگاه می‌آید؟            چرا از هر طرف امشب نسیم آه می‌آید؟

قدم‌هایش چقدر از خانه تا مسجد شتابان است            به سختی عرش دارد پا به پایش راه می‌آید


چه شوقی می‌چکد از صورتش وقت وضو امشب            برایش عاقبت آن لحظۀ دلخـواه می‌آید

برای بار آخر کوچه‌کوچه، کوفه می‌بیند            سراغ سایه‌های تـیره، نـور ماه می‌آید

هلا ای شهر! شام آخر است آماده‌ای آیا؟            چه بر روز تو در این فرصت کوتاه می‌آید؟

نمی‌بیـنـند مردم حجـم تنهـایی مولا را            غریبی عـلی تنهـا به چـشم چـاه می‌آید

: امتیاز

مدح و ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد حسین ملکیان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شده نزدیک‌تر از قبل، شهادت به علی            اقتدا کرده به هـمراه جـماعت به عـلی

با سر تـیغ جدا کـردنشان دشوار است            بس که چسبیده در این لحظه عبادت به علی


فرق شمشیر عرب با همه در یک چیز است            به عقب خم شده از شرم اصابت به علی

درد این‌جاست که در دست دگر خنجر داشت            هر که آمد بدهد دست رفـاقت به عـلی

روزگاری همه از تیغ دو دم می‌گـفتند            افتخارش به عرب ماند، جراحت به علی!

کاسـۀ شیـری و دستان یتـیـمی لـرزان            این خبر را برسانـید سـلامت به عـلی

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این چشم‌ها به راه تو بیدار مانده است            چشم‌انتظارت از دم افـطار مانده است

برخیز و کوله‌بار محبت به دوش گیر            سرهای بی‌نـوازش بسیـار مـانده است


آرام‌تــر نــفـس بـکـش آرام‌تــر بــگــو            چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است

از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد            چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است

سی سال رفته است ولی جای آن طناب            بر روی دست‌های تو انگار مانده است

می‌دانی ای شـکـستـه‌سـر آل هـاشمی!            تاریخِ زنـده در پی تکـرار مانده است

از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست            باقـی آن بـرای عـلـمـدار مـانـده اسـت

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمد جواد شرافت نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تیـغی فـرود آمد و فـرقـت شکـسـت آه            فرقت شکست و موی تو در خون نشست آه

خون قطره قطره از تب پیشانی‌ات گذشت            چشم تو را در آن سحـر تیـره بست آه


زخم سرت عمیق شد اما تو را نکشت            آری تو را که طاقت این درد هست، آه

از آن دمی که ماه تو در خاک و خون نشست            در بـین کـوچـه آیــنـۀ تـو شـکـسـت آه

زخم دل تو سر زد و جان تو را گرفت            زخمی که بر نداشت دمی از تو دست آه

حالا دوباره هـمدم زهـرای خود شدی            دیگر بس است ناله و دیگر بس است آه

: امتیاز

ذکر مصائب ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : سید رضا جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

آزرده طعـم دورى، از یار را چـشیده            روى سـحـر قـدم زد با کـسوت سپـیده

روى زمین قدم زد با آسمان سخن گفت            از ابـرها بـپـرسـید از گـفـته و شنـیـده


می‌رفت سوى مسجد امّا نه مثل هر شب            چون عاشقى که وقت وصل دلش رسیده

تکـبـیر گفت و الحـمد تا انتهـاى سوره            بهـر رکـوع خـم شد با قـامـتى خـمـیده

برخاست از رکوع و آرام رفت سجده            اشک خداست این که روى زمین چکیده

تیغى فرود آمد کعبه شکست و تسبـیح            محراب ماند و تیغى کاین کعبه را دریده

او سجده کرد امّا سر بر نداشت دیگر            سجده به این طویلى مسجد به خود ندیده

کعبه شکست برداشت امّا نه بهر میلاد            نـزدیک شد زمـان دیـدار یک شـهـیده

: امتیاز