
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی

![]() مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
زمین انـداخـتم زیر عـلم بـارِ گـنـاهم را و شستم با گلابِ گریهام روی سیاهم را به دیوارِ عزایت میخکـوبم مثل بیـرقها نخواهم داد، حتی آجری از تکیهگاهم را هزار و نهصد و پنجاه لشگر اشک آوردم که شاید مرهمت باشد؛ بگیر از من سلاحم را دم هَلمِنمُعینت چارده قرن است در گوش است که باشم لحظهای سرباز، شاه کمسپاهم را هزار و چارصد سال است دنبال تو میگردم بیانداز از مسیر کج به راه راست، راهم را همیشه سایۀ دست تو را روی سرم دیدم همیشه آرزو کـردم ببـوسم سر پـناهم را به دیوار اتاقم نیست تقویمی به جز بیرق غم روز دَهُم گم کرده روز و سال و ماهم را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید فطر عید بندگی و عبادت
عـیـد صـیـام آمـد و مـاه صـیـام رفـت لطـف تـمـام آمـد و فـیـض تـمـام رفت مـاهی که بـارِ عـامِ خـدا بـود شد تـمام خوشبخت آن کسی که در این بارِ عام رفت ای همچو من به حـسرت مـاه خدا! بیا غمگین از این مباش که ماه صیام رفت ماه صیام رفته، نرفته است لطف حق فضل خدا به جاست گر این صبح و شام رفت این ماه بود فـیض موقـت که شد تمام! باید به سـوی درگـه فـیض مـدام رفت شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد گـَردِ غــمِ گــنـاه ز جـان عــوام رفـت خود جانشین لیلۀ قدر است عـید فـطر فرخـنده روز آمد و فرخـنده شام رفت این عید مسلمین بُوَد و باید ای عزیز! در نـزد دوسـتان به دعـا و سلام رفت بگْشای دست جود و کرم با زکات فطر کاین شـیـوه در مرام رسول أنام رفت داری اگر گـنـاه دو عـالم سِـزد که باز بـر درگـه حـسـیـن عـلـیه الـسلام رفت آن رحـمت خـدای، شـفـاعـت کـند اگر روز جزا تـوان که به دارالسلام رفت
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() عید سعید فطر عید بندگی و عبادت
عيد میآيد كه عطرش خوش كند احوال را آسمـان آمـاده كـرده بـزم اسـتـقـبـال را سر به فرمان خدای خويش دارد جبرئيل تا بـيـارد بـار ديـگـر "آيـۀ اكــمـال" را تا بيايد عـيد نـو بعد از عـبـادتهای ما ماه نو میبـوسد امشب گونـۀ شـوّال را هر نگاهی بيشتر زل میزند بر آسمان تا بجويد "ماه پنهانْ پشت استهـلال" را سفرههای ميهمانی را خدا برچيده است تا خودش پايان دهد مهـمانی امسال را میرسد روزی كه سرخط خبرها میشود: ماه نو در هم شكـسـته فـتـنـۀ دجّـال را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل اخلاقی و عید سعید فطر
مقصود ماست دریا، هرچند مثل جوئیم از خود گذشته یک ماه، دنبال وصل اوئیم یک مـاه ما خـمـاریم، سـاقی بـیار باده کار از قـدح گـذشـته، ما تـشنه سبـوئیم مـاه صیـام رفـت و، عــیـد صـیـام آمـد هم خنده در دهانیم، هم گریه در گلوئیم زان بی نشان کجا ما، یابـیم یک نشانه تا در مسیر دنـیا، دنـبال رنگ و بوئیم تا نشکنیم خود را، پـرواز کی توانیم؟! بیچـاره ما که عـمری، در قـید آبروئیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند و وداع با ماه مبارک رمضان
ای روزهـای خـتـمِ قـرآنـی خـداحـافـظ لحْـظـاتِ نـابِ أدعـیهخـوانی خـداحافظ ای مـاهِ نـجـواهایِ عـاشـقانه در خلوت شبزنـدهداریهـایِ طـولانی خدا حافظ ای سُفـرۀ افـطار! ای شوقِ لکَ صُمتُ ای بهـترین معـنـایِ مهـمـانی خداحافظ ای اشکِ جاری در مناجـاتِ أبوحـمزه ای چـشـمهای خـیـسِ بـارانی خداحافظ ای جنّتِ جوشن کبیر، ای ذکرِ خَـلّصنا شبهای قدر، ای حالِ عرفانی خداحافظ خوف و رجایِ دلنـشینِ وقتِ استغـفـار ای حسّ بیتـابی و حـیـرانی خداحـافظ ای فرصتِ انفاق در پسکوچۀ اخلاص ای نان و خـرمـاهایِ پنهـانی خدا حافظ ای روضۀ فُزتُ و ربّ العکبه در محراب ای فَرقِ خونین! زخمِ پیشانی خداحافظ میگفت شاید بیرمـق حـیدر شبِ آخر ای عـمرِ سرتـاسر پریـشانی خداحافظ!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند و وداع با ماه مبارک رمضان
ای مـاه! ای چـراغ فـروزان راه مـن ای آشـنـای زمـزمـه و اشک و آه من ای ماه! رمزی از رمضان در نگاه توست ای آنکه دیـده دوخـتهای در نگـاه من هر چند میروی و وداع تو مشکل است پیـوسـته بـاد خـاطرهات تکـیـهگاه من ای مـاه! دل سـپـردۀ مـهـمـانـی تــوأم ماهی که گفته است خدا: هست ماه من ای شاهـدِ سـپـیـدۀ شـبهـای انـتـظـار ای قدر حُرمتِ شب قـدرت، گواه من بر شانـههای تـوبه که سر میگـذاشتم دستی کـشـید پـرده به روی گـنـاه من یادش بهخیر، در دل شبهای قدر هم زمـزم شـنـیـد زمــزمـۀ گــاهگــاه مـن برگرد و سایه از سر و سامان ما مگیر باشد که اشک توبه شود عذرخواه من باران نور آیۀ «لا تَـقـنطوا» کجاست تا چـتر رحـمتـش بشود سرپـنـاه من؟ ای مـاه! با وداع تو ای کاش بگـذرند از جرم و از خطای من و اشتـباه من
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() بزرگداشت روز قدس و محکومیت جنایات صهیونیست
چه سالها در انتظار ذوالفـقار حـیدری تویی که در احـاطۀ یـهـودیـان خـیـبری کـبوتـران صلـح در هوای تو فـدا شدند تو در همیشۀ جهان، برای عشق سنگری رواق توست سجدهگاه خـلوت پیـمـبران و از گـلاب اشکهای انـبـیـا مـعـطری تو دیدهای شکوه بیمثال مُلک عشق را برای آن شکوه هم، تو زینتی، تو زیوری چه خانۀ یگانهای! چه بیت عاشـقانهای! که دم به دم، نفس نفس دل از مسیح میبری میان طعنههای خلق، جانپـناه مـریـمی برای هجرتی عـظیم، تکـیهگاه هاجری نماز روی فرش تو عروج میکند به عرش بُراق شاهد است از تـمام آسـمان سری خدا به طالع زمین نوشته «ارث صالحین» تو از زبور قصه را شنیدهای و از بری تویی که حسن مطلع و تویی که حسن مقطع و تو قـبـلهگـاه اول و تو سجـدهگـاه آخری
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() بزرگداشت روز قدس و محکومیت جنایات صهیونیست
سلام بر دل پـر خـون مـسجـدالاقصی به مسجدی که خـداوند گفت «بارَکنا» سـلام ما به تو و دسـتهای بـسـتهشده سلام ما به تو، ای حرمت شکسته شده اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه تفـرقه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکـفیر از پشت میزند خـنجـر نبردهایم ز خاطر دمی تو را ای قدس! تویی هـنوز تویی آرمان ما ای قـدس! بگو به دشمـنمان انتـقـام سنگـین است و فـتـح آخـر ما قـبـلـۀ نـخـسـتین است بگو سپاه عـلی سوی خـیـبر آمده است بگو که دورۀ کودککشی سر آمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست دگر به محکمههای جهان امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقیست دمی که تـیـغ قـیـام از نـیـام بـرخـیـزد به عـزم ما هـمه دیـوارهـا فـرو ریـزد زمانه فـتنۀ شام است و ما سحـر زادیم زمین اگر همه خامـوش مانده، فریادیم به رغـم تـوطـئـۀ نـابـرادران، هـستـیم و در کنار تو ای قدس، همچنان هستیم مـبـاد آن که رفـیـقـان نـیـمـهراه شـویـم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببـین که در غـم تو لحـظهای نیاسودیم هنوز چـشم به راهـان صبح موعـودیم نبردهایم ز خاطر دمی تو را ای قدس! تویی هـنوز تویی آرمـان ما ای قدس!
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() وداع با ماه مبارک رمضان و روضۀ سیدالشهدا
خـداحـافظ ای مـاه خوب صیام خداحافـظ ای رحـمـت مـسـتدام خدا حافـظ ای سـفـرههای سحر نـمـاز و دعـا و قـعـود و قـیــام رسیدیم از این فیض تا عید فطر از آن حُسن مطلع به حُسن ختام چه ماهی که با لطف حق شد شروع چه ماهی که با لطف حق شد تمام چه شبهای اُنسی، چه حال خوشی که پُر میشد از عطر رحمت مشام چه محروم باشم چه مرحوم، باز به لطـف خـدا چـشـم دارم مدام اگر عقده داری چو من در گلو اگر از گـنـاهـان شدی تـلخ کام به دربار حق رو کن و زیر لب بـبـر نـام زهـرا "عـلـیها سلام" بگـو مـهـر او هست در سینهام بـه اولاد زهـرا غـلامـم، غـلام اگر شاهدی از تو درخواست شد بـرای مـلائک بـگـو ایـن کـلام دو چشمم عزادار آن تشنهایست که بر زخـم او نـیـزه شد التـیام عـقـب مـانـدههای حُـنین و اُحد گـرفـتـنـد از آن بیکـفـن انتـقام تـنـش پـایــمــال سُـم اسـب شـد عـیالش روان شد به بازار شام فــدای رقــیــه کـه در راه حـق فــدا شــد بــرای بــقــاء قــیــام
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند و وداع با ماه مبارک رمضان
آخـر مـاه آمده، شـرمنـده و زارم هنوز آه؛ بر این نفـسِ وامانده گرفـتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز سائلانِ شهر هم خوابند این ساعاتِ شب آنقَدَر درماندهام، اینگونه بیدارم هنوز شرمسارم از اباصالح امام عـصر خود چون نکرده ذرهای تغییر، رفتارم هنوز بندگـانت توبه کردند و همه برگـشتهاند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه میخواهی بخوان، اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز سـیـدی دلـتـنـگ ایـوانِ طـلای حـیـدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا ماندهام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شـروعِ مـاه، گـریانِ وداعـش بودهام شد تمام این ماهِ رحمت، سخت میبارم هنوز یاد زینب بودهام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفـتن آمده، آرامتـر قـدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت هرچه غم در سینهات داری خریدارم هنوز دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمیدانی مگر میدهد یک خار در پای تو آزارم هنوز
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند و وداع با ماه مبارک رمضان
تن از تو گرفتهست شکوفایی و جان هم آری تن و جان از تو شکوفاست، جهان هم مشغـول تو بودند در این ماه دلانگـیز تنهـا نه فـقـط عـابد و زاهد، دگران هم امـا نـتـوانـسـت کـه از خـوابِ زمـانـه بـیـدار کـنـد جـان مـرا بـانـگِ اذان هم سرگرم خود آنگونهام ای دوست که چندیست جاری نـشده نـام تـو حـتی به زبـان هم از چشمۀ رحمت که روان بود در این ماه لب تـشـنگیاش ماند برای من و آن هم هـر گـاه نـشـسـتـم وسـط روضـۀ سـقـا شرمنده شدم از خود و از سینهزنان هم تا خواستم اینبار بـیایم به خودم، رفت از دستِ منِ سر به هوا، این رمضان هم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند کریم و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
الهی با نگاهی جلوه دادی صبحگاهان را و بخشیدی به چشمانِ جهان، خورشید تابان را شب تاریک دنیا را چراغان کرده آیاتت میـان آسـمـان آویـخـتـی ماهِ فـروزان را برای ما فرستادی چنان نورٌ عَلی نوری که روشن کرده شام تیره و تاریک، انسان را زمین گهوارۀ امنیست در دستان پُر مهرت به ما بخشیدهای یکجا امان و امن و ایمان را در آشوب و تلاطمها به دستان تو دلگرمم ندارد این پَر و بال شکسته، تاب طوفان را شبیه تو نـدیـدم مهـربـانی در همه عـالم در آغوشت بگیر اینبار هم عبد هراسان را نگیر از من نگاهت را، نگاه مهربانت را که با جان و دلم حس میکنم این مهر پنهان را الهی «تُخرِجُ الْحیَّ مِنَ المَیّت» که میخوانم خبر دارم دلم مردهست، امشب زنده کن آن را گمانم نیست برگردانی از سرچشمۀ لطفت خدایا بندهای حیران و سرگردان و عطشان را به حق کاشف الکرب حسین، ای کاشف غمها! بگیر این دستهای سرد، این دستان لرزان را
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
دست ببر بر آسمان، تا مگر از دعای تو یا نگرم به مـاه رخ، یا شنوم صدای تو روی به هر طرف کنی، نور دو دیدۀ منی پای به هر کجا نهی، قلب من است جای تو من که رُخَت ندیدهام، دل رَوَد از دو دیدهام وای بر آنکه بنـگـرد بر رخ دلربای تو یا به دو دیدهام بنه پای ز لطف و مرحمت یا بـگـذار لحـظهای دیده نَهَـم به پای تو سـلـسـۀ فـراق را بـاز نـمیکـنـد کـسـی از دل زار من مگر دست گرهگشای تو ناز غم تو میکشم، هر چه کنی بدان خوشم صاحب من توییّ و من خلق شدم برای تو اشک به دیده کو به کو، بلکه شوند روبرو گـریۀ هـایهـای من، خـندۀ بیریای تو گردن من به بند تو، تا چه بُوَد پسند تو خرّمم از ولای تو، سرخوشم از بلای تو زخم بزن که مرحمت، کار مسیح میکند درد بـده که گـشـتـهام شـیـفـتـۀ دوای تو أَینَ مُـعـِزُّ الْأَوْلِـیا؟! یـوسف فـاطـمه بیا! تا ببرد دل از همه، روی خـدانـمای تو ای به وجود قائمه، چشم و چراغ فاطمه بیا که سـایـه افـکـند بر سر ما لوای تو «میثم» کوی تو منم که پیشتر ز بودنم تو بودی آشنای من، من شدم آشنای تو
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیا امـیـر من! ای تـیغ در نـیـامِ علی که با تو جلـوه نمـاید دوباره نامِ علی تو میرسی و جهان را نجات خواهی داد تو میرسی و به پا میکنی قیام علی بیا و خطبه بخوان از عـدالت عـلوی بیا و خطبه بخـوان بـاز با کلام علی سر شکستۀ حیدر هنوز هم زخم است نوشـتـهانـد به پـای تـو انـتـقـام عـلـی بـیا که پـشـت سـر تـو نـدا دهـیـم آقـا "علی امام من است و منم غلام علی" هزار سـر به فـدای حـسین فـاطمه و "هـزار جـانِ گرامی فـدای نام علی" "قسم به وعدۀ شیرین مَنْ یَمُت یَرَنی که ایـسـتـاده بمـیرم به احـترام علی"
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
خـیـلی دلـم گـرفـته مرا هم نگاه کن ابـر سـیـاه غـفـلـت من را تـبـاه کـن دل از هلال مهر تو داد این خبر به من فصل رسیدن است، نگاهی به ماه کن! در آسمـان وزیـده نسیم خوش سحر آن را برای فـصل خـزانـم پـنـاه کن از دشتهای عاطفه تا سفرههای نور من را مـقـیم رحمت این بارگـاه کن بـا آیـههـای بـیـم و امـیـدت دل مـرا فرصت بده دوباره و پاک از گناه کن نـوروز آمـده که مـرا زنـدهتـر کـنـد وقت شکفتن است، مرا هم نگاه کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() غزل مناجاتی با خداوند کریم
ای مهربان! به این دل من هم نگاه کن حـالم بـد است! حـال مرا روبـراه کـن سـویت مُجـیـر، از هـمهجا رانـده آمدم یا رب! نظر به بـندۀ بی تکـیـهگـاه کن فـرصـت بـده به راه بـیـایـم، اگر نشد، بـاشـد قـبـول، زنـدگـیام را سـیـاه کـن دارم شکست میخورم از لشکـر گـناه سرباز بیسـلاح و سـپـر را نـگـاه کن یـا اَیُـهـا الـعـزیــز! مَــسَـنــا و اَهـلَـنــا رحـمی بر این شـکـسـتهدلِ بیپـناه کن طفـل چـموش نفـس مرا زودتر بگیر! با تـرکـۀ مـحـبت خـود سـر به راه کن باید تو را به ذکر "علی جان" قسم دهم ای مهربان! به این دل من هم نگاه کن
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
تـسنـیم دعای سحـر و عـطر اذان است این مائده، این ماه مبارک، رمضان است این سفـرۀ رحمت که سحرگاه به پا شد آغاز بهـاریست که آرامـش جان است ماهیست که قدرش به شب قدر شبیه است ماهیست که قدرش چو شب قدر نهان است این مـاه اگر رخ بنمـاید همه روز است پیداست درخشندگیاش گر چه نهان است «در حـسـرت دیـدار تو آوارهتـریـنـم» ای ماه که تصویر تو در آب روان است ای ماه مبارک، رمضان، ماه درخشان آرامش تو نـابترین حـسّ جهـان است
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و منقبت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در رفـعـت آسمان سهیم است علی عرشیست که در زمین مقیم است علی با آنهمه شوکـتـش شگفتا که چنین هـمـبـازی کـودك یـتـیـم است عـلی ************ دنـبـال دلـم به هر طـرف رو کردم افـسوس همیشه بیهـدف رو کردم دیـدم هـمـه عـالـم بـه دلـم رو آورد وقـتی که به ایـوان نجف رو کردم ************ هستی هر آنچه هست از هست علیست عرش است ولی خانۀ دربست علیست نعلینش اگرچه وصلهدار است ولی رزق همه کائنات در دست علیست ************ در معـرکه هـیـبت عـلی غوغا بود از میـمـنـه تا مـیـسـره او پـیـدا بود از شیـوۀ جنگاوریاش هیچ نپرس یک عمر دهان ذوالـفـقارش وا بود ************ دیـدار عـلـیست بـهـتـرین تـقـدیرم بـا آرزوی جــمــال او مـیمـــیـرم هـرگاه بـخـواهم به عـلـی فکر کنم پـا میشـوم و زود وضـو میگـیرم ************ مردی که تـمـام دین و ایـمـان بوده مــاهــیـّت آیـــههــای قــرآن بــوده مظـلـومیـتـش را بـنـگـر بعد از او گـفـتـند مگر عـلـی مـسلـمان بوده؟
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدری با خداوند کریم
همچو اشکی به زمین خوردم و تکثیر شدم سوی دریـاچـۀ عـفـو تو سـرازیر شدم آسـمـان جـای دلـم بـود، خـودم میدانم معصیت کردم و اینگونه زمینگیر شدم نَفْس بال و پرِ پرواز مرا زخـمی کرد بی تو در خلوت پُر حادثه زنجیر شدم رو زدم جز تو به هر بـنده و بالا رفتم مثل فواره زمین خوردم و تحـقیر شدم تشنۀ جرعـهای از سفـرۀ یکرنگ توأم من از این سفرۀ صد رنگ گُنه سیر شدم دلم آلـوده و بـد بـود ولی در شب قـدر بـعـلـیٍ بـعـلـی گـفـتـم و تـطـهـیـر شدم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مدح و مرثیۀ و غربت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
نَفَسم تشـنۀ این راز و نـیاز است هنوز دلم افروخته از سوز و گداز است هنوز هر چه از غربت مولا بنویسیم کم است شرح این قِصۀ پُر غُصه دراز است هنوز مـتـولـد شـده در کـعـبـه ولی در مـکـه بردن نام عـلی مسـئـلهسـاز است هنوز در خودش عطر قدمهای علی را دارد تَرَکِ کعبه اگر چـشـمنـواز است هنوز شیعه را میکُشد این داغ که صدها سال است مدفن فاطمه در چنگ حجاز است هنوز در مسیر علی و فـاطمه جان میبـازیم ما برای حـسـنـش نیز حـرم میسـازیم
: امتیاز
|
![]() |
![]() |
![]() مناجات شب قدری با خداوند کریم
بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکـسـتۀ من! ای شکسته بال خودم بخوان به لهجۀ اشک و بخوان به لحن سکوت چقدر خستهام از لحن قیل و قال خودم اگر رسید صـدایت به شور عـشق بگو مرا رها نکـند لحـظهای به حال خـودم شب معاشقه قرآن به سر بگیر و بخوان که رزق گریه بگیرم برای سال خودم قـرار بود من و تو به آسـمـان بـرسـیم مرا ببخش که اینگونه خود وبال خودم شبی به لطف علی میرسم به صحن نجف تمام عـمر، خوشم با همین خیال خودم
: امتیاز
|