کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و منقبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اکبر لطیفیان     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

هر که با زهراست احساس سخاوت می‌کند            «مور این وادی سلیمان را ضیافت می‌کند»

فرشیان نه، عرشیان هم رو به او می‌ایستند            در میان خـانه‌اش وقـتی عـبادت می‌کند


مرتضی بر فاطمه یا فاطمه بر مرتضی!            کیست که بر دیگری دارد امامت می‌کند؟!

هرچه مولا مدح خود را کرد، مدح فاطمه‌ست            آیـنه از شـأن هـمـتـایش حکـایت می‌کند

روز محشر که بیاید کار دست فاطمه‌ست            مرتضی می‌ایستد، زهـرا قیامت می‌کند

رشته‌ای از چادرش هم دست ما باشد بس است            رشته‌ای از چادرش؟! آری شفاعت می‌کند

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : احمد حسین‌پور علوی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن قالب شعر : غزل

می‌بارد از چشم‌هایم باران اشکی که نم‌نم            شد آبشاری پریشان، رودی که پاشیده از هم

زهرای من بی تو دنیا، غربت‌سرای بزرگی‌ست            آبی ندارد به‌جز داغ، نانی ندارد به‌جز غم


بر سفرۀ سادۀ ما، جز آب و نان و نمک نیست            ای روزی کل هستی، بر خوان لطفت فراهم!

ای قـدر تو بی‌کرانه، ای جایگاه تو والا            در چشمه‌سار احادیث، در نصّ آیات محکم

مدیون لطف تو حوّا، مرثیه‌خوان تو هاجر            محو دعای تو زینب، چشم‌انتظار تو مریم

طعم نگاه تو والتّین، الحمد و طاها و یاسین            آب وضوی تو تسنیم، اشک زلال تو زمزم

تسبیح و ذکر مدامت، گلواژه‌های کلامت            تصویر نوری مداوم، معنای فیضی دمادم

آه ای پرستوی زخمی! بر اهل این خانه رحمی            این خانه می‌ریزد از پِی، این جمع می‌پاشد از هم

تصویر آن روز کوچه، بگذار در پرده باشد            طاقت ندارم بگویم از روضه‌های مجسّم

روزی که در یاری از دین، دنبال من می‌دویدی            با حال و روزی پریشان، با گام‌های مصمّم

باید که پنهان بماند، از چشم دنیا مزارت            باید که مخـفی بماند، قـدر تو قـدر مسلّم

شکر خدا دردمندیم، شکر خدا داغداریم            در غـربت فـاطمیه در روزهای محـرّم

یا فاطمه اشفعی لی، یا فاطمه اشفعی لی            یا فاطمه اشفعی لی، یا فاطمه در دو عالم

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : روح الله پیدایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

یک نظر کن سوی من خیلی گرفتارم هنوز            زار و مضطر آمدم محتاج غمخوارم هنوز

من به امـید آمـدم رو برنگـردان از گدا            حال و روزم را عوض کن تا نفس دارم هنوز


صبح تا شب هم برای تو اگر گریه کنم            خوب میدانم به تو خیلی بدهکارم هنوز

با وجودی که دویدم زیر این بیرق ولی            در مسیر نوکری‌ات وای کم کارم هنوز

دائما داری هـوایم را ولی افـسـوس من            باز هم رفـتم به بیـراهـه گـنه‌کارم هنوز

خوش به حال بنده‌ای که زیر لب نجوا کند:            از فراقت ای حبیبم سخت بیمارم هنوز

نیمه شبها فـرق دارد گریه و حال دعـا            من به شوق دیدن روی تو بیدارم هنوز

روبه‌راهم کن برس آقا به فریادم که من            بیقرار کـربـلا؛ صحـن علـمـدارم هنوز

گریه‌های من دم باب الحسین یادش بخیر            همچو ابرم از غم دوری‌ت می‌بارم هنوز

روضۀ مادر به قلب زار من آتش زد و            داغدار خون زهـرا روی دیوارم هنوز

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا یزدانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دری را که مَلَک با احتیاط - آهسته - وا می‌کرد            که حتی کوبه‌اش هم حق تعالی را صدا می‌کرد

که حتی طرز دق البابش آداب و رسومی داشت            چه آسان آسمان را از زمین، آن در جدا می‌کرد


همین که بسته می‌شد‌، باز می‌شد بغض دلتنگان            همین که باز وا می‌شد، گره بسیار وا می‌کرد

کسی آن سوی در می‌زیست که عالم به قربانش!            که عطر نان خود را نیز تقدیم خدا می‌کرد

زنی بود آنچنان که قاصرم از مدح و توصیفش            که وصفش را کسی هم‌چون علیِ مرتضا می‌کرد

همین که باخبر می‌شد فقیری پشتِ در مانده            سراسیمه نماز مستحبش را رها می‌کرد

کمک می‌کرد هر خلق خدا را بی‌گمان، حتی            اگر آتش درِ آن خانه عرض التجا می‌کرد

به دست و پاش می‌افتاد اگرکه تازیانه‌ هم            زنِ این خانه بی‌شک حق رحمت را ادا می‌کرد

چه آسان خاک کوچه، چادرش را - آه - می‌بوسید            کسی که خاک را با یک نظر چون کیمیا می‌کرد

یتیم آمد، فقیر آمد، اسیر آمد، محبت دید            زن این خانه حتی دشمنش را اعتنا می‌کرد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدرضا مؤید نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

سـلام فـاطـمـه، ای جـلـوۀ شـکـیـبـایـی            که نور حُسن تو جان می‌دهد به زیبایی

تویی تو روح ولایت به هر ولی، سوگند            تویی تو عصمت یکتا، قسم به یکـتایی


ز خاک پای تو جوشد افـاضۀ ملکـوت            ز آســتــان تـو خــیــزد بـهــار دانـایـی

هرآن که را تو شفاعت کنی به روز جزا            سـزد شـفـیـع قـیـامـت شـود به تـنهـایی

بهـشت عـاشق آن کس که سائل تو بوَد            کـه سـائـل تـو بـوَد کـیـمـیــای دارایـی

نبی که دست تو بوسیده، پس روا باشد            که خـاکِ پای تو بوسد سپـهـر مـیـنایی

ز کور چهره بـپـوشی که نـشنود بویت            الا! حـیـای مـجـسـم! فــروغ بـیـنـایـی!

نـگـیـن فـضـۀ تـو خــاتــم سـلـیـمــانـی            نـگـاه بــوذر تـو مـعـجـز مـســیـحـایـی

قـلـم گـذاشـته تا سر به صفـحـۀ تـاریخ            تو را سـتـوده به مـظلـومی و تـوانـایی

چرا به گریه چنین خو گرفته‌ای زهرا؟            الا ز خـنـدۀ تـو عـشـق را شـکـوفـایـی

حریم خانه‌ات آنجا که مکتب وحی است            کجا و حـمـلـۀ سنـگـین‌دلانِ هـرجـایی؟

علی‌ست باخبر از ماتمت که می‌سوزد            ز داغ گـل، جگـر لالـه‌های صحـرایی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سعید بیابانکی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست            عصارۀ نفـحات خوش خـدا زهراست

سـلالـۀ خـلـف خـتـم مـرسـلـین یـعـنی            خـلاصـۀ همه آیـات انـبـیـا زهـراست


زلال نـور رسالت در او نمایان است            چرا که آیـنۀ مـصـطـفی‌نـما زهراست

کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز            شده‌ست ورد زبان فرشته‌ها زهراست

گلی که باغ شهادت از او به بار نشست            چـراغ‌دار شهـیـدان کـربـلا زهراست

دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن            امیدوار که باشی، گـره‌گشا زهراست

اگر که کـوه غـم افـتاده روی شانۀ تو            علاج کار تو یک یا علی! و یا زهراست!

اگر چه کـشـتی پهـلـو گرفـته می‌مـاند            تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست

مگو که راه رسیدن به عشق طولانی‌ست            چرا که فاصله‌اش از حسین تا زهراست

مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق            به هوش باش که دار و ندار ما زهراست

چنین غریب اگر در بقـیع پنهان است            مسلّم است که گنجی گران‌بها زهراست

مـدیـنـه! گـوهـر ما آرمـیده در دل تـو            گواه باش که گـنجـیـنۀ حـیا زهراست

اگر در آتش کـین سوخته‌ست خانۀ او            تو دردمـنـد بـیا؛ خـانۀ شـفا زهـراست

دلا سراغ مگـیـر از مـزار پـنـهـانـش            نگـاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با بلال

شاعر : جعفر رسول‌زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال!            در آسمـان غـربت مـولا بـمـان! بلال!

داغ نـماز بر دل محـراب مـانده است            انگـار سال‌هاست نگـفـتی اذان، بلال!


بغض سکوت در گـلویم پـنجه می‌زند            جز غم کسی نمانده مرا همزبان، بلال!

برخیز و سوگ‌نامۀ این فصلِ درد را            با حنجری به وسعت غم‌ها بخوان، بلال!

ای زخمِ شانه‌های نجابت! صبور باش            در الـتهـاب کـیـنـۀ نـامـردمـان، بلال!

تا سنگ کـیـنه حـرمت آئـیـنه بـشکـند            شد دست ظلم و فاجعه هم‌داستان، بلال!

زود است مثل مرغ مهاجر شکسته بال            یکـباره پر بگیرم از این آشیان، بلال!

زود اسـت تـا در آیـنـۀ غـربـت عـلـی            جز نقش درد و داغ نبینی عیان، بلال!

زود است تا مـدیـنه نـبـیـنـد ز فـاطمه            جز یک مزار گـمشدۀ بی‌نشان، بلال!

میراث صبر و زخم و شهادت به روزگار            مـانـد بـرای آل عـلـی جـاودان، بلال!

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدهاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

امید جان خـسته‌ام! از بر من سفر مکن            بمان به پیش من، مرو، مرا تو خونجگر مکن

بی‌تو غریب و بی‌کسم، مرو مرو هم‌نفسم            آتـش سـیـنۀ مـرا، بـیا و شـعـله‌ور مکن


میان سوز و ساز خود، به چشم نیمه‌باز خود            به یاد محسنت دگر، نظر به سوی در مکن

ز دل که آه می‌کشی، مرا ز غصه می‌کُشی            نثار قلب و جان من، ز آه خود شرر مکن

روح من و روان من، سوخت چو شمع جان من            برای غُربت علی، گریه تو از جگر مکن

صبر من و قرار من، دلبر و غم‌گسار من            به سوگ و هجر روی خود، مرا تو نوحه‌گر مکن

تو گفته‌ای که یاعـلی، مرا کفن نما ولی            نگفته‌ای که بر رُخ کـبود من نظر مکن

غـم دلت نهـفـتـه‌ای، شب وداع گـفـته‌ای            هیچ کسی را تو علی، ز تربتم خبر مکن

«وفایی» شکسته دل، که گشته‌ای ز من خجل            جز به عزای فاطمه، ز اشک دیده تر مکن

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام

شاعر : محمدحسین مهدی پناه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

آشـوب فـتـنه در مـدیـنه قـائـله انداخت            دیـوار بیت وحی را از شاکـله انداخت

آتـش زبـانـه می‌کـشـید از خـانـۀ مـولا            این شعله‌ها در آسمان‌ها ولوله انداخت


دنیا به عاشق‌ها همیشه سخت می‌گیرد            مابین زهرا و عـلی هم فاصله انداخت

جای غـلاف تیغ بر بازوی مـادر ماند            یک دست او را از قنوت نافله انداخت

آن دست که با ریسمان دست علی را بست            در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت

ثـانی ملعـون در مـدیـنه ظـلـم کرد اما            در کـربلا تیر جـفا را حـرمله انداخت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عاطفه سادات موسوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

دیشب که چشم شهر مست خواب شیرین بود            زینب کنار مادرش تا صبح غمگین بود

دست دعـا در ربـنـای خـانه می‌لـرزید            انگـار لکـنت بر زبـان سـرخ آمین بود


با جان پـیغـمبر چه می‌کردید ای مردم            آیا مـودّت با ذوی القـربای او این بود؟

با زخم بازو، زخم پهلو، زخم ابرویش            من شک ندارم درد او تنهـایی دین بود

من شک نـدارم درد او تـنهـایی حـیدر            در التهاب لحظه‌های سخت تـدفـین بود

حیف دعـا! حـیف غـم الجـار ثـم الدار!            این شهر تنها مستحق چوب نفرین بود

درد یتیمی درد سنگـیـنی‌ست این یعنی            مـادر میان بـستر خود نیز تسکـین بود

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زهــرا مـگـیـر از حـرمـم آفـتــاب را            بر چـهـره‌ات مـبـند عـزیزم نـقاب را

شرمـنده‌ام که پای غـریـبیِ مـرتـضی            کردی تحمل این همه رنج و عذاب را


در روزهای صبر علی، با خطابه‌ات            دادی جواب دشـمن حاضر جواب را

دیـدی فـراریـان اُحـد با چه کـیـنـه‌ای            بـسـتـند دور گردن و دستم طـناب را

لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد            بـا که بـگـویم آخـرِ این فـتـح بـاب را

در خــانــه‌ام زدنــد زنــم را مـقـابـلـم            زهـرا حـلال کن، منِ خانه خراب را

سـوزانـد آن که غـنچـۀ نـشکـفـتۀ مرا            خواهـد چـشـید آتش یـوم الحـساب را

زینب کنار بسترت از حال رفته است            از بس که خوانده سورۀ اُمُّ الکتاب را

فهـمیدم از نفـس زدنت، درد پهلـویت            از پلک تار و بی رمقت برده خواب را

ریــحـانـۀ مـجـلـلـه و ســرو قــامـتـم!            بیچـاره کـرده قـد خـمت، بوتـراب را

حالا دگر سفـارش تـابـوت می‌دهی؟!            بغضم شکسته، فاطمه! کم کن شتاب را

هر شب حسین تشنه‌لب از خواب می‌پرد            بگـذار بازهـم به برش ظـرف آب را

: امتیاز

مدح و منقبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : اعظم سعادتمند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

بر جهـانِ تـشنه بـاران است نام فاطمه            لهـجـۀ محزون قـرآن است نام فـاطـمه

خطبه‌هایش کرده جانِ بیت‌ها را شعله‌ور            در سکوت شهر، طوفان است نام فاطمه


هر کجا که یـادِ مـظلـومـیّت مـولا شود            سوی آن مجلس شتابان است نام فاطمه

با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را            چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه

رمز پیروزی‌ست در گرداب اشک و خاک و خون            ذکر سـربـند شـهـیدان است نـام فاطمه

هر کجا دیدی مَلَک در حال رفت و آمد است            در دل آن خانه مهـمان است نام فاطمه

رو بگردان از افـاضات طـبیبِ مدّعی            ای پریشان‌حال! درمان است نام فاطمه

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سیدحبیب نظاری نوع شعر : توسل وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

بـبـین، تـاریخ در تکـرار مانـده‌ست            جهـان در حـسرت بـسیار مانده‌ست

نـمـی‌آیـی چــرا؟ چـشــم‌انـتـظـارت            گـلـی بـیـن در و دیـوار مـانـده‌سـت


*****************

دل سـبـز و جــوانـی دارد ایـن گـل            ولـی قــدِّ کــمــانــی دارد ایـن گــل

بـیـا، چـشـم‌انــتـظـار تــوسـت آخـر            مــزار بــی‌نـشــانـی دارد ایـن گــل

*****************

جـهـان در انــتـظـار آفـتــاب اســت            تـمـام رنـج‌هـایـش بی‌حـسـاب است

کسی با ذوالـفـقـار از دور پـیداست            جهان در معرض یک انقلاب است

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زیر هـجـوم درد شکـسـتـه‌ست قـامـتـم            تقدیر من غم است، چه تلخ است قسمتم

کاری نمی‌کـنم به تو نـزدیک‌تـر‌ شـوم            انـگـار من بـدون حـضـور‌ تو راحـتـم


طیّ‌ طـریق من به نـیازم رسیدن است            تو‌ گریه می‌کنی به من و من به حاجتم

ای غایب از نظر! تو‌ حضورت همیشگی‌ست            بـیچـاره من؛ منی که گـرفـتار غـیـبـتم

چـشـمـم به التـمـاس دعـای بـقـیـه بـود            نعمت تو هستی و پی کـفـران نـعـمـتم

این آبـروی عـاریـه‌ای مانـدگار نیست            بـا سـیـلیِ گـنـاه شـده سـرخ، صـورتـم

دست‌ مرا بگـیر و دخـیـل حـسـین کـن            من بی حـسـین گـم شـده‌ام، آخر خـطم

این روزها که شال عزا بسته‌ای به ‌دوش            رخصت اگر‌ دهـید شریک مـصـیـبـتم

این بوی دود از طرف خانه علی‌ست!            آقـا نمی‌کـنـیـد به این‌روضـه دعـوتـم؟

این روزها که شاه نجف گـریه می‌کند            لبـریـز یاعـلی شده ساعـت به سـاعـتم

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا تاجیک نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

به زیـر بـیـرق دارالـبـکـای مـادرتـان            عــزا گـرفـتــه‌ام آقـا بـرای مــادرتـان

نشـسته‌ام که بریزم شـبیه قـطرۀ اشک            تـمام هـسـتی خود را به پـای مادرتان


نـوشـتـه‌انـد بـرای هـمـه دعـا می‌کـرد            نـیـازمـنـد دعــایـم، دعــای مــادرتـان

تمام عالم از این روضه رزق می‌گیرند            شـدنـد عــالـم امـکـان گـدای مـادرتـان

به زیر چادر زهراست آنچه که خیر است            و روضه‌اش شده دار الشفـای مادرتان

به این امـیـد که اُمُّ الحـسن شـفـا گـیرد            قــنــوت بـسـتـه‌ام آقـا بـرای مـادرتـان

شنیده‌ام که نمازش شده است بی جوهر            شـنـیـده‌ام که گـرفـته صدای مـادرتـان

نبـوده اجـر رسـالـت، حـکـایت کـوچه            نـبوده صورت نیـلی، سـزای مادرتان

دوباره شد شب جـمعه خـدا کـند برسم            به روضه‌خـوانی کـربـُـبلای مـادرتان

دوباره می‌رسد از مضجع شریف حسین            صـدای زمــزمـۀ وای وای مــادرتـان

حــسـیـن در دل گـودال؛ آمـده زیـنـب            و بوسه زد به گلویش، به جای مادرتان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

سـنـد محـکـم مـظـلـومـیت حـیـدر بود            چـادر سوخـتۀ فـاطـمه، روشنگـر بود

کاش اسلام نـمی‌دیـد چـنـین روزی را            آنکه می‌سوخت، جگرگوشۀ پیغمبر بود


یاس یاسین پسری داشت خـدایا پسری            عمر آن غنچۀ نشکفته ز گل کمتر بود

گـاه ای عـلّت ایجـاد! به خود می‌گـویم            من و ما کـاش نبـودیـم ولی مـادر بود

پیـر شد بعد تو آقـای جـوانـان بـهـشت            دیدن قـاتـلت از بس‌که عـذاب آور بود

آه مادر! چه از آن کشتۀ عطشان گفتی            زینبت گـفت که این توصـیۀ آخـر بود

آنچه با دیدن آن پشت حسین تو شکست            بعدِ پهـلوی تو، پهـلوی علی اکـبر بود

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عمری‌ست دل به چشم تو بستم نگاه کن            زهـرای من! عـلی تو هستم نگاه کن

ای دل بـریـده! تا نـبـریـدم بـلـنـد شـو            ای پـرشکـسته! تا نـشکـستم نگاه کن


زانـوی بـوتـراب به خاک آشـنا نبـود            بر خاک التـمـاس نـشـسـتـم نگـاه کن

یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت            حالا به لـرزه‌هـای دو دسـتم نگاه کن

چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها            از هم هـزار بار گـسـسـتـم نگـاه کـن

ای يار! كـلـّمـينی ... زهـرا! أنا علی            زهـرای من! عـلیِ تو هستم نگاه كن

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

آخرش شرح غـمـم روی زبان‌ها افتاد            همه گـفـتـند که خـیـبرشکن از پا افتاد

آه! رفــتـی و تــمــام بـدنــم مـی‌لــرزد            پهـلـوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد


دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است            چـشـم من بر رخ نـیـلی تو حـالا افـتاد

بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است            جای دستی به روی صورت حورا افتاد

با یـتـیـمـان تو هـمـنـاله شده جـبرائـیل            ولـولـه در وسـط عـرش مـعـلـّی افـتاد

ساحلم بودی و رفتی و نگـفتی با خود            که عـلـی در وسـط مـوج بـلایـا افـتـاد

با چه رویی بـدنت را بـدهم بر پـدرت            لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد

با چه رویی به پدرجان تو این را گویم            «پـیش چـشـمان همه، اُمّ ابـیـهـا افتاد»

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است            راه در دنیای او چندین برابر بسته است

فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس            در مقام قُرب او، جبریل هم پَربسته است


عصمت‌الله است این بانو، که در عالم خدا            راه کشف این معما را سراسر بسته است

هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق            روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است

جز پـریـشانی ندارد حـاصل بی‌مـادری            چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است

از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت            روضه‌های فاطـمیه غـالباً سربسته است

نیست بی‌علت اگر از او خجالت می‌کشید            ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است

«یک‌نفر، یک‌روز می‌آید برای انتـقام»            جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است

: امتیاز

زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مادر

شاعر : مرضیه نعیم‌امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

جانی نمـانده در تنت از بس گریستی            هم بـین بـسـتری و هم انگـار نیـسـتی

این بار چندم است به دیوار رو زدی            تا حـیـدرت به در نـرسـیـده بـایـسـتی


این رَخت چیست رج به رجش آه می‌کشی؟!            مـادر به فکـر روز مـبادای کـیستی؟!

پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشـست            تا نـخ بـرای پـیـرهـن کهـنـه ریـسـتی

زینب ببـیـند آتـش اگر، گـریه می‌کـند            مـادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

عـالمى سوخته از آتش آهِ من و توست            اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست

غـربـتم را همه ديـدنـد و تمـاشا کـردند            بی‌پنـاهی فقـط انگـار پناهِ من و توست


کوچه آن روز پُر از ديـدۀ نامحـرم بود            همۀ روضه نهان بين نگاهِ من و توست

صورت نیـلی تو از نفـس انداخـت مرا            گرچه زهرای من اين اول راهِ من و توست

آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر            آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

: امتیاز