- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست عصارۀ نفـحات خوش خـدا زهراست سـلالـۀ خـلـف خـتـم مـرسـلـین یـعـنی خـلاصـۀ همه آیـات انـبـیـا زهـراست زلال نـور رسالت در او نمایان است چرا که آیـنۀ مـصـطـفینـما زهراست کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز شدهست ورد زبان فرشتهها زهراست گلی که باغ شهادت از او به بار نشست چـراغدار شهـیـدان کـربـلا زهراست دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن امیدوار که باشی، گـرهگشا زهراست اگر که کـوه غـم افـتاده روی شانۀ تو علاج کار تو یک یا علی! و یا زهراست! اگر چه کـشـتی پهـلـو گرفـته میمـاند تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست مگو که راه رسیدن به عشق طولانیست چرا که فاصلهاش از حسین تا زهراست مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق به هوش باش که دار و ندار ما زهراست چنین غریب اگر در بقـیع پنهان است مسلّم است که گنجی گرانبها زهراست مـدیـنـه! گـوهـر ما آرمـیده در دل تـو گواه باش که گـنجـیـنۀ حـیا زهراست اگر در آتش کـین سوختهست خانۀ او تو دردمـنـد بـیا؛ خـانۀ شـفا زهـراست دلا سراغ مگـیـر از مـزار پـنـهـانـش نگـاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها با بلال
اشک غمت ستارۀ هفت آسمان، بلال! در آسمـان غـربت مـولا بـمـان! بلال! داغ نـماز بر دل محـراب مـانده است انگـار سالهاست نگـفـتی اذان، بلال! بغض سکوت در گـلویم پـنجه میزند جز غم کسی نمانده مرا همزبان، بلال! برخیز و سوگنامۀ این فصلِ درد را با حنجری به وسعت غمها بخوان، بلال! ای زخمِ شانههای نجابت! صبور باش در الـتهـاب کـیـنـۀ نـامـردمـان، بلال! تا سنگ کـیـنه حـرمت آئـیـنه بـشکـند شد دست ظلم و فاجعه همداستان، بلال! زود است مثل مرغ مهاجر شکسته بال یکـباره پر بگیرم از این آشیان، بلال! زود اسـت تـا در آیـنـۀ غـربـت عـلـی جز نقش درد و داغ نبینی عیان، بلال! زود است تا مـدیـنه نـبـیـنـد ز فـاطمه جز یک مزار گـمشدۀ بینشان، بلال! میراث صبر و زخم و شهادت به روزگار مـانـد بـرای آل عـلـی جـاودان، بلال!
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
امید جان خـستهام! از بر من سفر مکن بمان به پیش من، مرو، مرا تو خونجگر مکن بیتو غریب و بیکسم، مرو مرو همنفسم آتـش سـیـنۀ مـرا، بـیا و شـعـلهور مکن میان سوز و ساز خود، به چشم نیمهباز خود به یاد محسنت دگر، نظر به سوی در مکن ز دل که آه میکشی، مرا ز غصه میکُشی نثار قلب و جان من، ز آه خود شرر مکن روح من و روان من، سوخت چو شمع جان من برای غُربت علی، گریه تو از جگر مکن صبر من و قرار من، دلبر و غمگسار من به سوگ و هجر روی خود، مرا تو نوحهگر مکن تو گفتهای که یاعـلی، مرا کفن نما ولی نگفتهای که بر رُخ کـبود من نظر مکن غـم دلت نهـفـتـهای، شب وداع گـفـتهای هیچ کسی را تو علی، ز تربتم خبر مکن «وفایی» شکسته دل، که گشتهای ز من خجل جز به عزای فاطمه، ز اشک دیده تر مکن
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام
آشـوب فـتـنه در مـدیـنه قـائـله انداخت دیـوار بیت وحی را از شاکـله انداخت آتـش زبـانـه میکـشـید از خـانـۀ مـولا این شعلهها در آسمانها ولوله انداخت دنیا به عاشقها همیشه سخت میگیرد مابین زهرا و عـلی هم فاصله انداخت جای غـلاف تیغ بر بازوی مـادر ماند یک دست او را از قنوت نافله انداخت آن دست که با ریسمان دست علی را بست در کوفه دور دست زینب سلسله انداخت ثـانی ملعـون در مـدیـنه ظـلـم کرد اما در کـربلا تیر جـفا را حـرمله انداخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دیشب که چشم شهر مست خواب شیرین بود زینب کنار مادرش تا صبح غمگین بود دست دعـا در ربـنـای خـانه میلـرزید انگـار لکـنت بر زبـان سـرخ آمین بود با جان پـیغـمبر چه میکردید ای مردم آیا مـودّت با ذوی القـربای او این بود؟ با زخم بازو، زخم پهلو، زخم ابرویش من شک ندارم درد او تنهـایی دین بود من شک نـدارم درد او تـنهـایی حـیدر در التهاب لحظههای سخت تـدفـین بود حیف دعـا! حـیف غـم الجـار ثـم الدار! این شهر تنها مستحق چوب نفرین بود درد یتیمی درد سنگـیـنیست این یعنی مـادر میان بـستر خود نیز تسکـین بود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
زهــرا مـگـیـر از حـرمـم آفـتــاب را بر چـهـرهات مـبـند عـزیزم نـقاب را شرمـندهام که پای غـریـبیِ مـرتـضی کردی تحمل این همه رنج و عذاب را در روزهای صبر علی، با خطابهات دادی جواب دشـمن حاضر جواب را دیـدی فـراریـان اُحـد با چه کـیـنـهای بـسـتـند دور گردن و دستم طـناب را لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد بـا که بـگـویم آخـرِ این فـتـح بـاب را در خــانــهام زدنــد زنــم را مـقـابـلـم زهـرا حـلال کن، منِ خانه خراب را سـوزانـد آن که غـنچـۀ نـشکـفـتۀ مرا خواهـد چـشـید آتش یـوم الحـساب را زینب کنار بسترت از حال رفته است از بس که خوانده سورۀ اُمُّ الکتاب را فهـمیدم از نفـس زدنت، درد پهلـویت از پلک تار و بی رمقت برده خواب را ریــحـانـۀ مـجـلـلـه و ســرو قــامـتـم! بیچـاره کـرده قـد خـمت، بوتـراب را حالا دگر سفـارش تـابـوت میدهی؟! بغضم شکسته، فاطمه! کم کن شتاب را هر شب حسین تشنهلب از خواب میپرد بگـذار بازهـم به برش ظـرف آب را
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بر جهـانِ تـشنه بـاران است نام فاطمه لهـجـۀ محزون قـرآن است نام فـاطـمه خطبههایش کرده جانِ بیتها را شعلهور در سکوت شهر، طوفان است نام فاطمه هر کجا که یـادِ مـظلـومـیّت مـولا شود سوی آن مجلس شتابان است نام فاطمه با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه رمز پیروزیست در گرداب اشک و خاک و خون ذکر سـربـند شـهـیدان است نـام فاطمه هر کجا دیدی مَلَک در حال رفت و آمد است در دل آن خانه مهـمان است نام فاطمه رو بگردان از افـاضات طـبیبِ مدّعی ای پریشانحال! درمان است نام فاطمه
: امتیاز
|
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بـبـین، تـاریخ در تکـرار مانـدهست جهـان در حـسرت بـسیار ماندهست نـمـیآیـی چــرا؟ چـشــمانـتـظـارت گـلـی بـیـن در و دیـوار مـانـدهسـت ***************** دل سـبـز و جــوانـی دارد ایـن گـل ولـی قــدِّ کــمــانــی دارد ایـن گــل بـیـا، چـشـمانــتـظـار تــوسـت آخـر مــزار بــینـشــانـی دارد ایـن گــل ***************** جـهـان در انــتـظـار آفـتــاب اســت تـمـام رنـجهـایـش بیحـسـاب است کسی با ذوالـفـقـار از دور پـیداست جهان در معرض یک انقلاب است
: امتیاز
|
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
زیر هـجـوم درد شکـسـتـهست قـامـتـم تقدیر من غم است، چه تلخ است قسمتم کاری نمیکـنم به تو نـزدیکتـر شـوم انـگـار من بـدون حـضـور تو راحـتـم طیّ طـریق من به نـیازم رسیدن است تو گریه میکنی به من و من به حاجتم ای غایب از نظر! تو حضورت همیشگیست بـیچـاره من؛ منی که گـرفـتار غـیـبـتم چـشـمـم به التـمـاس دعـای بـقـیـه بـود نعمت تو هستی و پی کـفـران نـعـمـتم این آبـروی عـاریـهای مانـدگار نیست بـا سـیـلیِ گـنـاه شـده سـرخ، صـورتـم دست مرا بگـیر و دخـیـل حـسـین کـن من بی حـسـین گـم شـدهام، آخر خـطم این روزها که شال عزا بستهای به دوش رخصت اگر دهـید شریک مـصـیـبـتم این بوی دود از طرف خانه علیست! آقـا نمیکـنـیـد به اینروضـه دعـوتـم؟ این روزها که شاه نجف گـریه میکند لبـریـز یاعـلی شده ساعـت به سـاعـتم
: امتیاز
|
مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
به زیـر بـیـرق دارالـبـکـای مـادرتـان عــزا گـرفـتــهام آقـا بـرای مــادرتـان نشـستهام که بریزم شـبیه قـطرۀ اشک تـمام هـسـتی خود را به پـای مادرتان نـوشـتـهانـد بـرای هـمـه دعـا میکـرد نـیـازمـنـد دعــایـم، دعــای مــادرتـان تمام عالم از این روضه رزق میگیرند شـدنـد عــالـم امـکـان گـدای مـادرتـان به زیر چادر زهراست آنچه که خیر است و روضهاش شده دار الشفـای مادرتان به این امـیـد که اُمُّ الحـسن شـفـا گـیرد قــنــوت بـسـتـهام آقـا بـرای مـادرتـان شنیدهام که نمازش شده است بی جوهر شـنـیـدهام که گـرفـته صدای مـادرتـان نبـوده اجـر رسـالـت، حـکـایت کـوچه نـبوده صورت نیـلی، سـزای مادرتان دوباره شد شب جـمعه خـدا کـند برسم به روضهخـوانی کـربـُـبلای مـادرتان دوباره میرسد از مضجع شریف حسین صـدای زمــزمـۀ وای وای مــادرتـان حــسـیـن در دل گـودال؛ آمـده زیـنـب و بوسه زد به گلویش، به جای مادرتان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
سـنـد محـکـم مـظـلـومـیت حـیـدر بود چـادر سوخـتۀ فـاطـمه، روشنگـر بود کاش اسلام نـمیدیـد چـنـین روزی را آنکه میسوخت، جگرگوشۀ پیغمبر بود یاس یاسین پسری داشت خـدایا پسری عمر آن غنچۀ نشکفته ز گل کمتر بود گـاه ای عـلّت ایجـاد! به خود میگـویم من و ما کـاش نبـودیـم ولی مـادر بود پیـر شد بعد تو آقـای جـوانـان بـهـشت دیدن قـاتـلت از بسکه عـذاب آور بود آه مادر! چه از آن کشتۀ عطشان گفتی زینبت گـفت که این توصـیۀ آخـر بود آنچه با دیدن آن پشت حسین تو شکست بعدِ پهـلوی تو، پهـلوی علی اکـبر بود
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عمریست دل به چشم تو بستم نگاه کن زهـرای من! عـلی تو هستم نگاه کن ای دل بـریـده! تا نـبـریـدم بـلـنـد شـو ای پـرشکـسته! تا نـشکـستم نگاه کن زانـوی بـوتـراب به خاک آشـنا نبـود بر خاک التـمـاس نـشـسـتـم نگـاه کن یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت حالا به لـرزههـای دو دسـتم نگاه کن چون تار و پود چادرت از زخم کوچهها از هم هـزار بار گـسـسـتـم نگـاه کـن ای يار! كـلـّمـينی ... زهـرا! أنا علی زهـرای من! عـلیِ تو هستم نگاه كن
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
آخرش شرح غـمـم روی زبانها افتاد همه گـفـتـند که خـیـبرشکن از پا افتاد آه! رفــتـی و تــمــام بـدنــم مـیلــرزد پهـلـوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است چـشـم من بر رخ نـیـلی تو حـالا افـتاد بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است جای دستی به روی صورت حورا افتاد با یـتـیـمـان تو هـمـنـاله شده جـبرائـیل ولـولـه در وسـط عـرش مـعـلـّی افـتاد ساحلم بودی و رفتی و نگـفتی با خود که عـلـی در وسـط مـوج بـلایـا افـتـاد با چه رویی بـدنت را بـدهم بر پـدرت لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد با چه رویی به پدرجان تو این را گویم «پـیش چـشـمان همه، اُمّ ابـیـهـا افتاد»
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است راه در دنیای او چندین برابر بسته است فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس در مقام قُرب او، جبریل هم پَربسته است عصمتالله است این بانو، که در عالم خدا راه کشف این معما را سراسر بسته است هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است جز پـریـشانی ندارد حـاصل بیمـادری چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت روضههای فاطـمیه غـالباً سربسته است نیست بیعلت اگر از او خجالت میکشید ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است «یکنفر، یکروز میآید برای انتـقام» جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است
: امتیاز
|
زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلاماللهعلیها در مادر
جانی نمـانده در تنت از بس گریستی هم بـین بـسـتری و هم انگـار نیـسـتی این بار چندم است به دیوار رو زدی تا حـیـدرت به در نـرسـیـده بـایـسـتی این رَخت چیست رج به رجش آه میکشی؟! مـادر به فکـر روز مـبادای کـیستی؟! پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشـست تا نـخ بـرای پـیـرهـن کهـنـه ریـسـتی زینب ببـیـند آتـش اگر، گـریه میکـند مـادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
عـالمى سوخته از آتش آهِ من و توست اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست غـربـتم را همه ديـدنـد و تمـاشا کـردند بیپنـاهی فقـط انگـار پناهِ من و توست کوچه آن روز پُر از ديـدۀ نامحـرم بود همۀ روضه نهان بين نگاهِ من و توست صورت نیـلی تو از نفـس انداخـت مرا گرچه زهرای من اين اول راهِ من و توست آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
اسـیـرِ بـسـتـرم بابا؛ ندارم قـوّتی دیگر پُر از دردم! به این دنیا ندارم رغبتی دیگر پس از تو میروم از حال؛ لحظه لحظه با سردرد سه ماهی میشود پایم ندارد قدرتی دیگر سرم پایین بود و بیهوا خوردم چنان سیلی که در چشمَم ندارم هیچ خوابِ راحتی دیگر لگد زد بی هوا، خوردم زمین، شش ماههام را کشت ندیدم محـسنم را و ندارم حاجـتی دیگر نفسگیر است وقتِ سجده بازویِ ورم کرده برای دخترت بابا! نمانده طاقـتی دیگر از این پهلو به آن پهلو شدن با درد؛ دشوار است ببَر پیشِ خودت امشب مرا تا ساعتی دیگر حسن با ذکرِ "یا شافی" شبانه اشک میریزد ندیدم با خدا زیباتر از این خلوتی دیگر کجایی تا ببـینی بیرمـق افـتاده پهـلویم همان دستی که بوسیدی، ندارد حرکتی دیگر برایم ساخت تابوت و دعایش کردم و گفتم علی جانم! حلالم کن اگر شد زحمتی دیگر پدر! تنهاییِ حیدر برایم بدترین درد است سلامِ بیجوابش شد برایم غربتی دیگر!
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام
بر در کـشیده شعـلـههای اخـتلافـش را هـیزم به هـیزم جـمع کرده ائتلافـش را مردی سکوت خـلوت قـدیسهها را بُرد با مشت میکوبد به در، حرف خلافش را حتی در و دیـوار با فـریـاد میگـریـنـد مرثـیهخـوان وقتی بخواند اعترافش را این خانۀ زهراست، اینجا مهبط وحی است عرشی که کعبه فرض میداند طوافش را خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم پیش ملائک شرح میداده عـفـافـش را عرش خدا در روضه میلرزد که نامردی محکم به دست فاطمه میزد غلافش را دستی شکسته که کریمان نقل میکردند بـخــشـیـدن پـیــراهـن شـام زفـافـش را اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه کوثر گرفت از گونهاش اشک مضافش را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمیزد این خـانه را جـبـریل با پَـر هم نمیزد محض تبرک پُشتِ «در» میرفت، حتی پَر سمت «در» میبُرد، آخر هم نمیزد این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی «در» را به آرامی، پیـمـبر هم نمیزد «در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد حـتی به پـهـلـوی صنـوبـر هم نـمیزد این «در» فقط با دست زهرا باز میشد ایکاش «در»، این اصل را بر هم نمیزد
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام
باغ را آتش زدند و باغـبان را میبرند شد زمین گریان چو میدید آسمان را میبرند یک طرف گلهای باغ از غم گریبان میدرند یک طرف با دست بسته، باغبان را میبرند پیش چشم لالـههای بـاغ گلچـینان چرا همره خود جلـوۀ باغ جـنان را میبرند پـشت در افـتاده بـانـوی بهـشت احمدی دوزخیطبعان امیرِ مؤمنان را میبرند جان عالم برلب آمد باعث خلقت چو دید عدهای با ریسمان جان جهان را میبرند آی جـبریل امین! یکدم فرود آی و ببین رازدار و مَحـرم راز نهـان را میبرند دست عترت دامن پاک ولایت را گرفت دید چون سرمایۀ امن و امان را میبرند تا که زهرا حافظ این بوستان سرمدیست کی «وفایی» طائر عرشآشیان را میبرند!
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
آتش افـتاده به جان همه؛ اما چه شده؟ همه جمـعـند دَرِ خانۀ مـولا؛ چه شده؟ آسمان ناله زد و گفت: درآنجا چه شده؟ فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟ دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید گل یـاسِ نـبوی را چه جراحات رسید به فـلک نالهای از مـادر سادات رسید که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟ آسمان دید که بر عـرش، طـنین افتاده شعـله بر بال و پَرِ روح الامـین افتاده غـنچـه پرپر شده و گل به زمین افتاده وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟ در هیاهو که همه فـتـنهگران همدسـتند نـاگهـان آتـش و بیـداد بـهـم پـیـوسـتـند عدهای دست علی را به طنـابی بستـند بی حیا مردم بیشرم! شمارا چه شده؟ گرچه مأمور به صبر است تواناست علی در برِ کوهِ مصیبات، شکـیـباست علی خیز ای فاطمه از جای که تنهاست علی خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟ نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد مـثـل آتش به دل اهـل سـتـمـکار افـتاد بازوی فـاطمه با ضربتی از کار افتاد یـارِ تنهای عـلی در بَرِ اعـدا چه شده؟ به خـداونـد، گُـلِ لـم یـزلـی زهـرا بود در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!
: امتیاز
|