کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سیدحبیب نظاری     نوع شعر : توسل     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل     قالب شعر : دوبیتی    

بـبـین، تـاریخ در تکـرار مانـده‌ست            جهـان در حـسرت بـسیار مانده‌ست

نـمـی‌آیـی چــرا؟ چـشــم‌انـتـظـارت            گـلـی بـیـن در و دیـوار مـانـده‌سـت


*****************

دل سـبـز و جــوانـی دارد ایـن گـل            ولـی قــدِّ کــمــانــی دارد ایـن گــل

بـیـا، چـشـم‌انــتـظـار تــوسـت آخـر            مــزار بــی‌نـشــانـی دارد ایـن گــل

*****************

جـهـان در انــتـظـار آفـتــاب اســت            تـمـام رنـج‌هـایـش بی‌حـسـاب است

کسی با ذوالـفـقـار از دور پـیداست            جهان در معرض یک انقلاب است

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

زیر هـجـوم درد شکـسـتـه‌ست قـامـتـم            تقدیر من غم است، چه تلخ است قسمتم

کاری نمی‌کـنم به تو نـزدیک‌تـر‌ شـوم            انـگـار من بـدون حـضـور‌ تو راحـتـم


طیّ‌ طـریق من به نـیازم رسیدن است            تو‌ گریه می‌کنی به من و من به حاجتم

ای غایب از نظر! تو‌ حضورت همیشگی‌ست            بـیچـاره من؛ منی که گـرفـتار غـیـبـتم

چـشـمـم به التـمـاس دعـای بـقـیـه بـود            نعمت تو هستی و پی کـفـران نـعـمـتم

این آبـروی عـاریـه‌ای مانـدگار نیست            بـا سـیـلیِ گـنـاه شـده سـرخ، صـورتـم

دست‌ مرا بگـیر و دخـیـل حـسـین کـن            من بی حـسـین گـم شـده‌ام، آخر خـطم

این روزها که شال عزا بسته‌ای به ‌دوش            رخصت اگر‌ دهـید شریک مـصـیـبـتم

این بوی دود از طرف خانه علی‌ست!            آقـا نمی‌کـنـیـد به این‌روضـه دعـوتـم؟

این روزها که شاه نجف گـریه می‌کند            لبـریـز یاعـلی شده ساعـت به سـاعـتم

: امتیاز

مناجات ایام فاطمیه با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه

شاعر : رضا تاجیک نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

به زیـر بـیـرق دارالـبـکـای مـادرتـان            عــزا گـرفـتــه‌ام آقـا بـرای مــادرتـان

نشـسته‌ام که بریزم شـبیه قـطرۀ اشک            تـمام هـسـتی خود را به پـای مادرتان


نـوشـتـه‌انـد بـرای هـمـه دعـا می‌کـرد            نـیـازمـنـد دعــایـم، دعــای مــادرتـان

تمام عالم از این روضه رزق می‌گیرند            شـدنـد عــالـم امـکـان گـدای مـادرتـان

به زیر چادر زهراست آنچه که خیر است            و روضه‌اش شده دار الشفـای مادرتان

به این امـیـد که اُمُّ الحـسن شـفـا گـیرد            قــنــوت بـسـتـه‌ام آقـا بـرای مـادرتـان

شنیده‌ام که نمازش شده است بی جوهر            شـنـیـده‌ام که گـرفـته صدای مـادرتـان

نبـوده اجـر رسـالـت، حـکـایت کـوچه            نـبوده صورت نیـلی، سـزای مادرتان

دوباره شد شب جـمعه خـدا کـند برسم            به روضه‌خـوانی کـربـُـبلای مـادرتان

دوباره می‌رسد از مضجع شریف حسین            صـدای زمــزمـۀ وای وای مــادرتـان

حــسـیـن در دل گـودال؛ آمـده زیـنـب            و بوسه زد به گلویش، به جای مادرتان

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

سـنـد محـکـم مـظـلـومـیت حـیـدر بود            چـادر سوخـتۀ فـاطـمه، روشنگـر بود

کاش اسلام نـمی‌دیـد چـنـین روزی را            آنکه می‌سوخت، جگرگوشۀ پیغمبر بود


یاس یاسین پسری داشت خـدایا پسری            عمر آن غنچۀ نشکفته ز گل کمتر بود

گـاه ای عـلّت ایجـاد! به خود می‌گـویم            من و ما کـاش نبـودیـم ولی مـادر بود

پیـر شد بعد تو آقـای جـوانـان بـهـشت            دیدن قـاتـلت از بس‌که عـذاب آور بود

آه مادر! چه از آن کشتۀ عطشان گفتی            زینبت گـفت که این توصـیۀ آخـر بود

آنچه با دیدن آن پشت حسین تو شکست            بعدِ پهـلوی تو، پهـلوی علی اکـبر بود

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

عمری‌ست دل به چشم تو بستم نگاه کن            زهـرای من! عـلی تو هستم نگاه کن

ای دل بـریـده! تا نـبـریـدم بـلـنـد شـو            ای پـرشکـسته! تا نـشکـستم نگاه کن


زانـوی بـوتـراب به خاک آشـنا نبـود            بر خاک التـمـاس نـشـسـتـم نگـاه کن

یک دست من ز پیکر خیبر توان گرفت            حالا به لـرزه‌هـای دو دسـتم نگاه کن

چون تار و پود چادرت از زخم کوچه‌ها            از هم هـزار بار گـسـسـتـم نگـاه کـن

ای يار! كـلـّمـينی ... زهـرا! أنا علی            زهـرای من! عـلیِ تو هستم نگاه كن

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

آخرش شرح غـمـم روی زبان‌ها افتاد            همه گـفـتـند که خـیـبرشکن از پا افتاد

آه! رفــتـی و تــمــام بـدنــم مـی‌لــرزد            پهـلـوان تو زمین خورد، وَ از نا افتاد


دو سه ماه است که رخسار تو با پوشیه است            چـشـم من بر رخ نـیـلی تو حـالا افـتاد

بشکند دست کسی که... اثرش معلوم است            جای دستی به روی صورت حورا افتاد

با یـتـیـمـان تو هـمـنـاله شده جـبرائـیل            ولـولـه در وسـط عـرش مـعـلـّی افـتاد

ساحلم بودی و رفتی و نگـفتی با خود            که عـلـی در وسـط مـوج بـلایـا افـتـاد

با چه رویی بـدنت را بـدهم بر پـدرت            لبم از شرم، ز هر صحبت و نجوا افتاد

با چه رویی به پدرجان تو این را گویم            «پـیش چـشـمان همه، اُمّ ابـیـهـا افتاد»

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است            راه در دنیای او چندین برابر بسته است

فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس            در مقام قُرب او، جبریل هم پَربسته است


عصمت‌الله است این بانو، که در عالم خدا            راه کشف این معما را سراسر بسته است

هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق            روضه‌های او خصوصی شد، اگر در بسته است

جز پـریـشانی ندارد حـاصل بی‌مـادری            چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است

از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت            روضه‌های فاطـمیه غـالباً سربسته است

نیست بی‌علت اگر از او خجالت می‌کشید            ذوالفقارش در غلاف و دست حیدر بسته است

«یک‌نفر، یک‌روز می‌آید برای انتـقام»            جان ما تنها به این مضمون آخر بسته است

: امتیاز

زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مادر

شاعر : مرضیه نعیم‌امینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

جانی نمـانده در تنت از بس گریستی            هم بـین بـسـتری و هم انگـار نیـسـتی

این بار چندم است به دیوار رو زدی            تا حـیـدرت به در نـرسـیـده بـایـسـتی


این رَخت چیست رج به رجش آه می‌کشی؟!            مـادر به فکـر روز مـبادای کـیستی؟!

پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشـست            تا نـخ بـرای پـیـرهـن کهـنـه ریـسـتی

زینب ببـیـند آتـش اگر، گـریه می‌کـند            مـادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

عـالمى سوخته از آتش آهِ من و توست            اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست

غـربـتم را همه ديـدنـد و تمـاشا کـردند            بی‌پنـاهی فقـط انگـار پناهِ من و توست


کوچه آن روز پُر از ديـدۀ نامحـرم بود            همۀ روضه نهان بين نگاهِ من و توست

صورت نیـلی تو از نفـس انداخـت مرا            گرچه زهرای من اين اول راهِ من و توست

آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر            آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اسـیـرِ بـسـتـرم بابا؛ ندارم قـوّتی دیگر            پُر از دردم! به این دنیا ندارم رغبتی دیگر

پس از تو می‌روم از حال؛ لحظه لحظه با سردرد            سه ماهی می‌شود پایم ندارد قدرتی دیگر


سرم پایین بود و بیهوا خوردم چنان سیلی            که در چشمَم ندارم هیچ خوابِ راحتی دیگر

لگد زد بی هوا، خوردم زمین، شش ماهه‌ام را کشت            ندیدم محـسنم را و ندارم حاجـتی دیگر

نفسگیر است وقتِ سجده بازویِ ورم کرده            برای دخترت بابا! نمانده طاقـتی دیگر

از این پهلو به آن پهلو شدن با درد؛ دشوار است            ببَر پیشِ خودت امشب مرا تا ساعتی دیگر

حسن با ذکرِ "یا شافی" شبانه اشک می‌ریزد            ندیدم با خدا زیباتر از این خلوتی دیگر

کجایی تا ببـینی بی‌رمـق افـتاده پهـلویم            همان دستی که بوسیدی، ندارد حرکتی دیگر

برایم ساخت تابوت و دعایش کردم و گفتم            علی جانم! حلالم کن اگر شد زحمتی دیگر

پدر! تنهاییِ حیدر برایم بدترین درد است            سلامِ بی‌جوابش شد برایم غربتی دیگر!

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

بر در کـشیده شعـلـه‌های اخـتلافـش را            هـیزم به هـیزم جـمع کرده ائتلافـش را

مردی سکوت خـلوت قـدیسه‌ها را بُرد            با مشت می‌کوبد به در، حرف خلافش را


حتی در و دیـوار با فـریـاد می‌گـریـنـد            مرثـیه‌خـوان وقتی بخواند اعترافش را

این خانۀ زهراست، اینجا مهبط وحی است            عرشی که کعبه فرض می‌داند طوافش را

خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم            پیش ملائک شرح می‌داده عـفـافـش را

عرش خدا در روضه می‌لرزد که نامردی            محکم به دست فاطمه می‌زد غلافش را

دستی شکسته که کریمان نقل می‌کردند            بـخــشـیـدن پـیــراهـن شـام زفـافـش را

اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه            کوثر گرفت از گونه‌اش اشک مضافش را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمی‌زد            این خـانه را جـبـریل با پَـر هم نمی‌زد

محض تبرک پُشتِ «در» می‌رفت، حتی            پَر سمت «در» می‌بُرد، آخر هم نمی‌زد


این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی            «در» را به آرامی، پیـمـبر هم نمی‌زد

«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد            حـتی به پـهـلـوی صنـوبـر هم نـمی‌زد

این «در» فقط با دست زهرا باز می‌شد            ای‌کاش «در»، این اصل را بر هم نمی‌زد

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باغ را آتش زدند و باغـبان را می‌برند            شد زمین گریان چو می‌دید آسمان را می‌برند

یک طرف گل‌های باغ از غم گریبان می‌درند            یک طرف با دست بسته، باغبان را می‌برند


پیش چشم لالـه‌های بـاغ گل‌چـینان چرا            همره خود جلـوۀ باغ جـنان را می‌برند

پـشت در افـتاده بـانـوی بهـشت احمدی            دوزخی‌طبعان امیرِ مؤمنان را می‌برند

جان عالم برلب آمد باعث خلقت چو دید            عده‌ای با ریسمان جان جهان را می‌برند

آی جـبریل امین! یکدم فرود آی و ببین            رازدار و مَحـرم راز نهـان را می‌برند

دست عترت دامن پاک ولایت را گرفت            دید چون سرمایۀ امن و امان را می‌برند

تا که زهرا حافظ این بوستان سرمدی‌ست            کی «وفایی» طائر عرش‌آشیان را می‌برند!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مسمط

آتش افـتاده به جان همه؛ اما چه شده؟            همه جمـعـند دَرِ خانۀ مـولا؛ چه شده؟

آسمان ناله زد و گفت: درآن‌جا چه شده؟            فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟


دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید            گل یـاسِ نـبوی را چه جراحات رسید

به فـلک ناله‌ای از مـادر سادات رسید            که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟

آسمان دید که بر عـرش، طـنین افتاده            شعـله بر بال و پَرِ روح الامـین افتاده

غـنچـه پرپر شده و گل به زمین افتاده            وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟

در هیاهو که همه فـتـنه‌گران هم‌دسـتند            نـاگهـان آتـش و بیـداد بـهـم پـیـوسـتـند

عده‌ای دست علی را به طنـابی بستـند            بی حیا مردم بی‌شرم! شمارا چه شده؟

گرچه مأمور به صبر است تواناست علی            در برِ کوهِ مصیبات، شکـیـباست علی

خیز ای فاطمه از جای که تنهاست علی            خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟

نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد            مـثـل آتش به دل اهـل سـتـمـکار افـتاد

بازوی فـاطمه با ضربتی از کار افتاد            یـارِ تنهای عـلی در بَرِ اعـدا چه شده؟

به خـداونـد، گُـلِ لـم یـزلـی زهـرا بود            در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود

تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود            ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سرنـوشت آن گـل پرپر نمی‌دانم چه شد            شرح این خون‌گریه را آخر نمی‌دانم چه شد

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود            آن سفـارش‌های پیغـمبر نمی‌دانم چه شد


روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت            آشیانش سوخت، بال و پر نمی‌دانم چه شد

چند نـامـرد آمـدند و هـیـزمـی آمـاده شد            «در» که کلاً سوخت، میخ در نمی‌دانم چه شد

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید            حالت گـلـبرگ نیـلـوفـر نمی‌دانم چه شد

شد فدک سیراب از سرچشمۀ پهلوی او            لالـه‌های رسته بر بستر نمی‌دانم چه شد

دست‌های رهبرش زخمی شد از ردّ طناب            ریسمان بر گردن حیدر نمی‌دانم چه شد

هیچ کس قبر شریفش را نمی‌داند کجاست            آخرِ این قـصه را دیگر نمی‌دانم چه شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ فراموش نکنیم که دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها از امام زمانش بود نه از شوهرش و اگر بر فرض محال هر کسی به غیر از امیرالمؤمنین هم جانشین برحق پیامبر بود حضرت زهرا سلام الله علیها از او دفاع میکرد.

دست‌های شوهرش زخمی شد از ردّ طناب            ریسمان بر گردن حیدر نمی‌دانم چه شد

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرکسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست            آیۀ «ثُـمَّ اسْتَـقـامُوا» ماجـرای فاطمه‌ست

هر طرف مانده‌ست مظلومی میان شعله‌ها            ای مسلمان! هان به پا خیز! این ندای فاطمه‌ست


تا همیشه «مثل زهرا پای حق می‌ایستیم»            هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمه‌ست

وقت پیکار است با خصمِ خدا و خصمِ خلق            کشتن مرحب به شوق مَرحبای فاطمه‌ست

گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی            این طـنـینِ انقـلابِ بچـه‌های فاطـمه‌ست

راهِ قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت            کـربـلا آئـیـنۀ عـزم و وفـای فـاطمه‌ست

«مادرم مظلومه بود و یاور مظلوم‌ها»            اولین مظلوم عالم، مرتضای فاطمه‌ست

دست مولا بسته شد با ریـسمان فـتـنه‌ها            نـاجی اُمَّت یدِ مشکـل‌گـشای فـاطمه‌ست

شد طواف فاطمه در کوچه‌ها دور علی            بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمه‌ست

شد علمدارِ علی، زهرای هجده ساله‌اش            محسن شش‌ماهه پشتِ در فدای فاطمه‌ست

فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب            آرزوی مـرتضی اما شِـفـای فاطمه‌ست

کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس            بعد از این بیت علی، ماتم‌سرای فاطمه‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدمهدی حسینی رکن‌آبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چو آفـتاب رُخـت را غـبار ابـر گرفت            شکوه نام عـلی غـربـتی سـتـبـر گرفت

جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود            عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟


خــمـیـد قــامـت او زیـر بـار انـدوهـت            اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت

پدر به دیـدن تو تا بهـشت صبـر نکرد            تو را ز دست علی در میان قبر گرفت

تمام غربت خود را گریست در دل چاه            که تا همیـشه دل چـاه مثـل ابـر گرفت

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

«عشق، سوزان است بسم الله رحمن الرحیم            هر که خواهان است بسم الله رحمن الرحیم»

کـشتی‌ام بی‌نـاخدا دارد به دریا می‌رود            وقت طوفان است بسم الله رحمن الرحیم


دست من بسته‌ست، جای من رجزخوان می‌شوی            کوچه، میدان است بسم الله رحمن الرحیم

ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید»            رو به پایان است بسم الله رحمن الرحیم

«قدر» می‌خوانم وَ می‌دانم که از نامحرمان            «قدر» پنهان است بسم الله رحمن الرحیم

آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسما»! بریز            غسل باران است بسم الله رحمن الرحیم

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بیمارت ای علی‌جان، جز نیمه‌جان ندارد            میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد

غم چون نسیم پائیز برگ و بر مرا ریخت            این لالـۀ بـهـاران غـیر از خـزان ندارد


خواهم که اشک غربت از چهره‌ات بگیرم            شرمنـده‌ام که دیگـر دسـتـم تـوان ندارد

بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت            من لب نـمی‌گـشایم، محـسن زبان ندارد

هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا            قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد

شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن            در بـین خـانۀ خود، زهـرا امـان ندارد!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا خورشیدی‌فرد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

شـاید او یـوسف ذریـۀ طـاهـا می‌شد            روشـنی‌بـخـشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد

شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد            همدم فاطمه ـ فِی المَهدِ صَبِيّا ـ می‌شد


شاید او بین مناجات و نماز شب خویش            جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد

شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد            مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد

شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات            اَشبهُ النّاس به صدیـقۀ کـبـری می‌شد

شاید او مثل ابـاالفـضل مـیان صفـین            ذوالـفـقـار عـلـیِ عـالیِ اعـلی می‌شد

شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان            از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد

شاید... امّا چه بگویم که چه شد در آتش            کاش او پاسـخ این شاید و امّا می‌شد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از غم بی دردی مردم به سینه "آه" داشت            در میان بیت الاحزان، نالۀ جانکاه داشت

گاه از چشم کبودش اشکِ غربت می‌چکید            گاه از پهلوی مجروحش شرارِ آه داشت


گرچه آزرده شد از همسایگان خود، ولی            لب به نفرین وانمی‌کرد و از آن اکراه داشت

لحظه‌ای دست از دفاعِ از ولایت برنداشت            در غریبیِ علی، جان و دلی آگاه داشت

جان خود را او به قربان امام خویش ساخت            کوثری که عمر پُر عزّت، ولی کوتاه داشت

کس نمی‌داند مـزارش را کجا پـیـدا کند            کاش مثل بچه‌های خود زیارتگاه داشت

نیست همدردی برایش ای «وفایی» درجهان            بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت

: امتیاز