کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مادر

شاعر : مرضیه نعیم‌امینی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

جانی نمـانده در تنت از بس گریستی            هم بـین بـسـتری و هم انگـار نیـسـتی

این بار چندم است به دیوار رو زدی            تا حـیـدرت به در نـرسـیـده بـایـسـتی


این رَخت چیست رج به رجش آه می‌کشی؟!            مـادر به فکـر روز مـبادای کـیستی؟!

پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشـست            تا نـخ بـرای پـیـرهـن کهـنـه ریـسـتی

زینب ببـیـند آتـش اگر، گـریه می‌کـند            مـادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

عـالمى سوخته از آتش آهِ من و توست            اين در سوخته تا حشر گواهِ من و توست

غـربـتم را همه ديـدنـد و تمـاشا کـردند            بی‌پنـاهی فقـط انگـار پناهِ من و توست


کوچه آن روز پُر از ديـدۀ نامحـرم بود            همۀ روضه نهان بين نگاهِ من و توست

صورت نیـلی تو از نفـس انداخـت مرا            گرچه زهرای من اين اول راهِ من و توست

آه از اين شعله که خاموش نگردد ديگر            آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

اسـیـرِ بـسـتـرم بابا؛ ندارم قـوّتی دیگر            پُر از دردم! به این دنیا ندارم رغبتی دیگر

پس از تو می‌روم از حال؛ لحظه لحظه با سردرد            سه ماهی می‌شود پایم ندارد قدرتی دیگر


سرم پایین بود و بیهوا خوردم چنان سیلی            که در چشمَم ندارم هیچ خوابِ راحتی دیگر

لگد زد بی هوا، خوردم زمین، شش ماهه‌ام را کشت            ندیدم محـسنم را و ندارم حاجـتی دیگر

نفسگیر است وقتِ سجده بازویِ ورم کرده            برای دخترت بابا! نمانده طاقـتی دیگر

از این پهلو به آن پهلو شدن با درد؛ دشوار است            ببَر پیشِ خودت امشب مرا تا ساعتی دیگر

حسن با ذکرِ "یا شافی" شبانه اشک می‌ریزد            ندیدم با خدا زیباتر از این خلوتی دیگر

کجایی تا ببـینی بی‌رمـق افـتاده پهـلویم            همان دستی که بوسیدی، ندارد حرکتی دیگر

برایم ساخت تابوت و دعایش کردم و گفتم            علی جانم! حلالم کن اگر شد زحمتی دیگر

پدر! تنهاییِ حیدر برایم بدترین درد است            سلامِ بی‌جوابش شد برایم غربتی دیگر!

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع لن قالب شعر : غزل

بر در کـشیده شعـلـه‌های اخـتلافـش را            هـیزم به هـیزم جـمع کرده ائتلافـش را

مردی سکوت خـلوت قـدیسه‌ها را بُرد            با مشت می‌کوبد به در، حرف خلافش را


حتی در و دیـوار با فـریـاد می‌گـریـنـد            مرثـیه‌خـوان وقتی بخواند اعترافش را

این خانۀ زهراست، اینجا مهبط وحی است            عرشی که کعبه فرض می‌داند طوافش را

خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم            پیش ملائک شرح می‌داده عـفـافـش را

عرش خدا در روضه می‌لرزد که نامردی            محکم به دست فاطمه می‌زد غلافش را

دستی شکسته که کریمان نقل می‌کردند            بـخــشـیـدن پـیــراهـن شـام زفـافـش را

اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه            کوثر گرفت از گونه‌اش اشک مضافش را

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بی اذن زهرا و علی، «در» هم نمی‌زد            این خـانه را جـبـریل با پَـر هم نمی‌زد

محض تبرک پُشتِ «در» می‌رفت، حتی            پَر سمت «در» می‌بُرد، آخر هم نمی‌زد


این خانه حُرمت داشت، در این کوچه حتی            «در» را به آرامی، پیـمـبر هم نمی‌زد

«در» با لگد وا شد ولی این ضربه را باد            حـتی به پـهـلـوی صنـوبـر هم نـمی‌زد

این «در» فقط با دست زهرا باز می‌شد            ای‌کاش «در»، این اصل را بر هم نمی‌زد

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهم السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

باغ را آتش زدند و باغـبان را می‌برند            شد زمین گریان چو می‌دید آسمان را می‌برند

یک طرف گل‌های باغ از غم گریبان می‌درند            یک طرف با دست بسته، باغبان را می‌برند


پیش چشم لالـه‌های بـاغ گل‌چـینان چرا            همره خود جلـوۀ باغ جـنان را می‌برند

پـشت در افـتاده بـانـوی بهـشت احمدی            دوزخی‌طبعان امیرِ مؤمنان را می‌برند

جان عالم برلب آمد باعث خلقت چو دید            عده‌ای با ریسمان جان جهان را می‌برند

آی جـبریل امین! یکدم فرود آی و ببین            رازدار و مَحـرم راز نهـان را می‌برند

دست عترت دامن پاک ولایت را گرفت            دید چون سرمایۀ امن و امان را می‌برند

تا که زهرا حافظ این بوستان سرمدی‌ست            کی «وفایی» طائر عرش‌آشیان را می‌برند!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : مسمط

آتش افـتاده به جان همه؛ اما چه شده؟            همه جمـعـند دَرِ خانۀ مـولا؛ چه شده؟

آسمان ناله زد و گفت: درآن‌جا چه شده؟            فاطمه پشتِ در افتاده؛ خدایا چه شده؟


دودی از آتش آن دَر به سماوات رسید            گل یـاسِ نـبوی را چه جراحات رسید

به فـلک ناله‌ای از مـادر سادات رسید            که خبر داشت که در عالَم بالا چه شده؟

آسمان دید که بر عـرش، طـنین افتاده            شعـله بر بال و پَرِ روح الامـین افتاده

غـنچـه پرپر شده و گل به زمین افتاده            وای فضه! تو بگو پهلوی زهرا چه شده؟

در هیاهو که همه فـتـنه‌گران هم‌دسـتند            نـاگهـان آتـش و بیـداد بـهـم پـیـوسـتـند

عده‌ای دست علی را به طنـابی بستـند            بی حیا مردم بی‌شرم! شمارا چه شده؟

گرچه مأمور به صبر است تواناست علی            در برِ کوهِ مصیبات، شکـیـباست علی

خیز ای فاطمه از جای که تنهاست علی            خیز از جا و ببین حرمت مولا چه شده؟

نظر گل به سوی خرمنی از خار افتاد            مـثـل آتش به دل اهـل سـتـمـکار افـتاد

بازوی فـاطمه با ضربتی از کار افتاد            یـارِ تنهای عـلی در بَرِ اعـدا چه شده؟

به خـداونـد، گُـلِ لـم یـزلـی زهـرا بود            در شب غربت و غم، نورِ جلی زهرا بود

تا که جان داشت به تن، یارِ علی زهرا بود            ای «وفایی» چه بگویم گل طاها چه شده؟!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عباس احمدی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

سرنـوشت آن گـل پرپر نمی‌دانم چه شد            شرح این خون‌گریه را آخر نمی‌دانم چه شد

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود            آن سفـارش‌های پیغـمبر نمی‌دانم چه شد


روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت            آشیانش سوخت، بال و پر نمی‌دانم چه شد

چند نـامـرد آمـدند و هـیـزمـی آمـاده شد            «در» که کلاً سوخت، میخ در نمی‌دانم چه شد

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید            حالت گـلـبرگ نیـلـوفـر نمی‌دانم چه شد

شد فدک سیراب از سرچشمۀ پهلوی او            لالـه‌های رسته بر بستر نمی‌دانم چه شد

دست‌های رهبرش زخمی شد از ردّ طناب            ریسمان بر گردن حیدر نمی‌دانم چه شد

هیچ کس قبر شریفش را نمی‌داند کجاست            آخرِ این قـصه را دیگر نمی‌دانم چه شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ فراموش نکنیم که دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها از امام زمانش بود نه از شوهرش و اگر بر فرض محال هر کسی به غیر از امیرالمؤمنین هم جانشین برحق پیامبر بود حضرت زهرا سلام الله علیها از او دفاع میکرد.

دست‌های شوهرش زخمی شد از ردّ طناب            ریسمان بر گردن حیدر نمی‌دانم چه شد

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هرکسی باشد صدای حق، صدای فاطمه‌ست            آیۀ «ثُـمَّ اسْتَـقـامُوا» ماجـرای فاطمه‌ست

هر طرف مانده‌ست مظلومی میان شعله‌ها            ای مسلمان! هان به پا خیز! این ندای فاطمه‌ست


تا همیشه «مثل زهرا پای حق می‌ایستیم»            هر کسی شد یار حق، یارش خدای فاطمه‌ست

وقت پیکار است با خصمِ خدا و خصمِ خلق            کشتن مرحب به شوق مَرحبای فاطمه‌ست

گوش کن از غزه و لبنان و صنعا بشنوی            این طـنـینِ انقـلابِ بچـه‌های فاطـمه‌ست

راهِ قدس از خاک پاک کربلا خواهد گذشت            کـربـلا آئـیـنۀ عـزم و وفـای فـاطمه‌ست

«مادرم مظلومه بود و یاور مظلوم‌ها»            اولین مظلوم عالم، مرتضای فاطمه‌ست

دست مولا بسته شد با ریـسمان فـتـنه‌ها            نـاجی اُمَّت یدِ مشکـل‌گـشای فـاطمه‌ست

شد طواف فاطمه در کوچه‌ها دور علی            بیت زهرا مروه و مسجد صفای فاطمه‌ست

شد علمدارِ علی، زهرای هجده ساله‌اش            محسن شش‌ماهه پشتِ در فدای فاطمه‌ست

فاطمه عزم سفر دارد از این خاک غریب            آرزوی مـرتضی اما شِـفـای فاطمه‌ست

کاشف الکرب علی لبخند زهرا بود و بس            بعد از این بیت علی، ماتم‌سرای فاطمه‌ست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سیدمهدی حسینی رکن‌آبادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

چو آفـتاب رُخـت را غـبار ابـر گرفت            شکوه نام عـلی غـربـتی سـتـبـر گرفت

جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود            عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟


خــمـیـد قــامـت او زیـر بـار انـدوهـت            اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت

پدر به دیـدن تو تا بهـشت صبـر نکرد            تو را ز دست علی در میان قبر گرفت

تمام غربت خود را گریست در دل چاه            که تا همیـشه دل چـاه مثـل ابـر گرفت

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

«عشق، سوزان است بسم الله رحمن الرحیم            هر که خواهان است بسم الله رحمن الرحیم»

کـشتی‌ام بی‌نـاخدا دارد به دریا می‌رود            وقت طوفان است بسم الله رحمن الرحیم


دست من بسته‌ست، جای من رجزخوان می‌شوی            کوچه، میدان است بسم الله رحمن الرحیم

ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید»            رو به پایان است بسم الله رحمن الرحیم

«قدر» می‌خوانم وَ می‌دانم که از نامحرمان            «قدر» پنهان است بسم الله رحمن الرحیم

آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسما»! بریز            غسل باران است بسم الله رحمن الرحیم

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

بیمارت ای علی‌جان، جز نیمه‌جان ندارد            میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد

غم چون نسیم پائیز برگ و بر مرا ریخت            این لالـۀ بـهـاران غـیر از خـزان ندارد


خواهم که اشک غربت از چهره‌ات بگیرم            شرمنـده‌ام که دیگـر دسـتـم تـوان ندارد

بگذار کس نداند در پشتِ در چه بگذشت            من لب نـمی‌گـشایم، محـسن زبان ندارد

هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا            قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد

شهری که در امان‌اند حتی یهود در آن            در بـین خـانۀ خود، زهـرا امـان ندارد!

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا خورشیدی‌فرد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن قالب شعر : غزل

شـاید او یـوسف ذریـۀ طـاهـا می‌شد            روشـنی‌بـخـشِ دل و دیدۀ بابا می‌شد

شاید او در دل گهواره زبان وا می‌کرد            همدم فاطمه ـ فِی المَهدِ صَبِيّا ـ می‌شد


شاید او بین مناجات و نماز شب خویش            جلوۀ روشنی از حضرت موسی می‌شد

شاید او از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد            مثل پیغمبرمان خوش قد و بالا می‌شد

شاید او در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات            اَشبهُ النّاس به صدیـقۀ کـبـری می‌شد

شاید او مثل ابـاالفـضل مـیان صفـین            ذوالـفـقـار عـلـیِ عـالیِ اعـلی می‌شد

شاید او مشک به دوش از وسط نخلستان            از حرم با رجزی راهی دریا می‌شد

شاید... امّا چه بگویم که چه شد در آتش            کاش او پاسـخ این شاید و امّا می‌شد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از غم بی دردی مردم به سینه "آه" داشت            در میان بیت الاحزان، نالۀ جانکاه داشت

گاه از چشم کبودش اشکِ غربت می‌چکید            گاه از پهلوی مجروحش شرارِ آه داشت


گرچه آزرده شد از همسایگان خود، ولی            لب به نفرین وانمی‌کرد و از آن اکراه داشت

لحظه‌ای دست از دفاعِ از ولایت برنداشت            در غریبیِ علی، جان و دلی آگاه داشت

جان خود را او به قربان امام خویش ساخت            کوثری که عمر پُر عزّت، ولی کوتاه داشت

کس نمی‌داند مـزارش را کجا پـیـدا کند            کاش مثل بچه‌های خود زیارتگاه داشت

نیست همدردی برایش ای «وفایی» درجهان            بعد زهرا گرعلی سر در میان چاه داشت

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و شهادت حضرت محسن علیهم السلام

شاعر : عطیه‌سادات حجتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

آهای باد سحر! باغ سیب شعله‌ور است            برس به داد دل مادری که پشت در است

چهـل نفـر، همه نامـردهای جـنگ‌آور            به صف، مقابلِ حوریه‌ای که یک نفر است


چه غنچه‌ای‌ست که پرپر شده‌ست کنج حیاط            در آشـیانۀ بـلـبـل چقدر بال و پر است

نـگـفـتـم از پـسر سـوم عـلـی سـخـنـی            که سِرّ مُستَـتر اهل‌بیت، این پسر است

پسر چه عرض کـنم پـیر عـالـم امکان            پسر نیـامده از راه، حـیـدر دگـر است

پـسر نـیـامده از راه، معـنی والـشـمس            پسر نیامده از راه، عـین والقـمر است

پـسر نیـامـده از راه، آه خـواهـد رفـت            پسر نیـامده از راه، راهی خطـر است

گـرفـت صورت خود را مـقـابـل آتـش            پسر به خاطر مـادر، نیامده سپر است

غـم تـمـام پـسـرهـای او، بـزرگ ولـی            غـم نـیـامـده فـرزند او بزرگ‌تـر است

قـرار نیـست بـگـیـرد قـرار بعـد از او            دل شکستۀ مردی که از قضا پدر است

: امتیاز

زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مصائب حمله به خانه

شاعر : قاسم صرافان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد            خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد

مادرم آن را گرفت و تازیانه پشت هم،            هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد


دست مادر آخرش واشد، نمی‌گویم چطور            اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد

حال و روزش فکر می‌کردم که بهتر می‌شود            هرچه ماندم منتظر، فردا و فرداها؛ نشد

هرچه گشتم کوچه را، فردا و فرداها؛ نبود            هر چه گـشتم گوشواره آخرش پیدا نشد

آخرش خم شد به درگاه عـلی، ماه علی            آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد

چشم امید یتـیمان! چشم را وا کن ببـین            نـالـه هم سهـم یـتـیـمان تو از دنـیـا نشد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رقیه سعیدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حَـیّ عَـلَی الـعَـزا کـه عـزادار مـادریم            مـا هـمنــوای نـالهٔ جــانسـوز حـیـدریم

رخت عزاست بر تنمان، بغض در گلو            در خیـمه‌گـاه روضـهٔ خـونـبار دیگریم


هـم بر نخی زِ چـادر او دل سـپـرده‌ایم            هــم پاســدار حُــرمت آن یاس پرپـریم

عمـری‌ست هیـأت دل ما فاطمیه است            شکرت خدا! که بر درِ این خانه نوکریم

بـا افــتـخـار، سـائـل درگــاه او شــدیـم            از سـفـرهٔ کـرامــت او رزق می‌بـریـم

با اشـک و آه فـاطمـه آتـش گـرفـتـه‌ایم            درد آشـنـای غـربت سـاقـیِّ کــوثـریـم

جان‌های ما سرشته به عشق ولایت است            این عشق را به جان و دل خویش می‌خریم

تا هست، درب سوخته حاجات خویش را            جـایی به غیـر خـانـهٔ زهــرا نـمی‌بریم

مـا آبــرو گـرفـتـه‌ایـم از فــاطـمـیـه‌هـا            مـدیـون این عـنـایت دخـت پـیـمـبـریـم

هـر ذره پـای درگه او "کـیــمیا" شـود            اوج سعـادت است اگر خاک این دریم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : زکریا اخلاقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد            یگـانـه کـوکـب بـاغ وجـود، پـرپر شد

شب شهادت زهرا علی به خود می‌گفت:            گـل مـحـمـّدی من چه زود پـرپـر شد!


خزان چه کرد که در چشم اشک‌بار علی            تمام گـلـشن غـیب و شـهـود، پرپر شد

به باغ حُسن کـدام آفـتاب ناب، افـسرد            که در مدار افق هرچه بود، پرپر شد؟

بـرای تـسـلـیـت اهـل بــاغ آمـده بـود!            شقـایقی که به صحرا کـبود، پرپر شد

نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت            بنفشه‌ای که سحر در سجود، پرپر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل اشتباه فاحش حذف شد؛ به اشتباه گفته میشود کربلا بین دو رود بزرگ دجله و فرات است که کاملاً اشتباه است؛ زیرا هم دجله و هم فرات هر دو در شرق کربلا قرار دارند که ابتدا فرات و سپس دجله قرار دارد آن هم با فاصلۀ بسیار زیاد.( به نقشه های عراق مراجعه بفرمائید)  ضمنا کربلا در امتداد فرات بوده و هست نه در کنار آن!!!. در واقع در ۳۵ كیلومتری شمال شرقی شهر كربلا شهر مسیب قرار دارد كه رودخانه فرات از آن رد می‌شود و مرقد مطهر طفلان مسلم در آن قرار دارد و شاخه‌ای از فرات که به نام نهر حسینیه ( علقمه ) موسوم گردیده، در این منطقه از فرات جدا شده و از داخل شهر کربلا می‌گذرد و می‌دانیم که شهر در اطراف حرمین که ۵۰۰ متر با هم فاصله دارند، ساخته و آباد شده است.

ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزّت داشت            گـلی که تـشـنه میان دو رود پرپر شد

 

مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : منصوره محمدی مزینان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : مربع ترکیب

سلام مـادر بـاران؛ سلام عـطر نـسـیم            سلام روضۀ رضوان؛ سلام خُلقِ عظیم

کـرامـتـی و نـشـسـته به دامنِ تو کریم            فـرشـتگـان مـقـرّب به خـانـۀ تو نـدیـم


تو ریـسمان زمـین را به آسمان بستی

بنای عـرش خدا را تو پـلکـان هـستی

تو مـاورای بـهـشـتـی و‌ کـوثـری بانو            در آسـمـان هــدایـت مــنــوّری بــانــو

تـو ذوالــفــقــارِ امــیــر دلاوری بـانـو            بـه کـارزارِ ولا، از هـمه سـری بـانـو

به صدق‌ِ خـطبۀ طوفـانی فـدک؛ زهرا

قسم که دستِ خدایی بدون شک؛ زهرا

دلـیـل خـلـقـت عـالـم؛ اصـول ایـمـانی            مـحـبت تـو شـده؛ ضـامـن مـسـلـمـانی

بـروج و طارقی و انـشراح و فـرقانی            تـو شــرحِ مـنــزلـتِ آیـه‌هـای قــرآنـی

نشان به آیۀ کوثر، به هل اتی و دخان

که آیه آیۀ مـدحـت شـکـفـتـه در قـرآن

منم هـمان که تو را نـور ماسـوی داند            هـمـان که نـام تـو را دافـع الـبـلا دانـد

مریض عشق فقـط، عـشق را شفا داند            تو کیستی و که بودی؟! فـقـط خدا داند

"بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد"

مـگـر دعـای تـو تـأثـیـر تـازه بگـذارد

کسی زِ نـسل شما انقـلاب خواهد کرد            تمـام عـالـمـیان را مجـاب خواهد کرد

دعای ما همه را مستجاب خواهد کرد            ستـون کاخِ ستم را خراب خواهد کرد‌

"ستاره‌ای بدرخـشید و ماه مجلس شد"

تمامِ دار و نـدارت، نصیبِ نرجس شد

: امتیاز

مدح و منقبت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرحوم عابد تبریزی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : قطعه

بتول آن بضعۀ احمد به عصمت آیت سرمد            نشان رحـمت ایزد چـراغ بـزم عرفانی

به اِنعامش جهان مرهون به اکرامش همه مدیون            ز اوج رتبتش مفتون نفوس عالی و دانی


حریمش مهد علم دین سرایش مکتب تمکین            کنیزان را کند تلقین بیانش حکم یزدانی

کسی کاو را شده همدم به صدق عزم و مستحکم            شده مشهور در عالم به علم و فضل انسانی

کنیزش فضّه را بنگر چُنان والا چُنان برتر            که می‌ریزد ز لب گوهر به آئین سخندانی

شنیدی آن حقیقت کاو سخن گفتی چو از هر سو            نبودی گـفـتگوی او به جز آیـات قـرآنی

شب است و در دل صحرا چه گوید مقصد آن والا            ز سُبحانَ الَّذی اَسری نماید قصد پنهانی

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن قالب شعر : غزل

به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم            به دیـر پـایی شـب‌هـای انـتـظـار قسم،

به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید            به روشـنای سـپـیـده، به نوبـهـار قسم،


بـه آشـنـایـی غـم بـا دل صـبـور عـلـی            به روشـنـایـی قـلـب امــیــدوار قــسـم،

به بی‌صـفـایی صبح مـدیـنـه بـی‌زهـرا            به بـی‌وفـایـی دنـیـا، به شـام تـار قـسـم

به آتش دل مسکـین، به آه سـرد اسـیر            به اشک چشم یتیم و به چشمه‌سار قسم

اگرچه قلب جهان غرق در جراحت شد            شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد

: امتیاز