- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
نماز جمعه بودم آفتاب از خاطرم رد شد ردیف شعرهای من پس از آن «خواهد آمد» شد نماز جمعه میخواندم هوای گریه با من بود جهان لبخند زد، جانها پر از عطر محمد شد قنوتِ گریه بستم، دیدنش را آرزو کردم صدای گنبد و گلدستهها پژواکِ «باشد» شد کسی آنسوتر از من «شاید این جمعه بیاید» خواند جماعت گفت: باید فارغ از «اما و شاید» شد یکی پرسید: پس کی میرسد ماهی که در راه است؟ جلوتر از من آقایی جوان، ذکرش «میآید» شد نـماز جـمعـه و بـاران نرم انتـظار، اما غروب جمعه شد آقا نیامد، باز هم بد شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
خــبــر آمــدنـت آمــده از راه، بـــیــا سـر بـزن از دل يک جمعۀناگاه، بيا! مـاه کـامـل نـشـود تـا تـو نــيـايـی آقـا تا که کـامـل بـشـود نيـمـۀ اينماه، بيا عهد بستیم و شکستيم و گذشتی هربار بــاز هـم بــا دل آلــودۀ مــا راه بــيــا درد ما بیخبریهاست، خودت باخبری ای تو از درد دل ما هـمـه آگـاه، بـیـا خواب غـفـلـت شده کار همۀ ما بیتو يوسف قـافـله يک سر به لب چـاه بـيا جمعهها رفت، ولی جمعۀ موعود نشد جمعهها میرود ای جمعۀ دلخـواه بيا زنده ماندیم که در روز ظهورش باشیم آه! ای جـان بـهلـب آمـده، کـوتاه بـیا! گفت شاعر؛ "خبر آمد، خبری در راه است" خــبــر آمــدنـت آمــده از راه، بـــیــا
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام در شب جمعه
بر شانههای زخمی خود کوهِ غـم دارم من در مـحـرم بیـشـتر میل حـرم دارم عشق به ششگوشه مرا از زندگی انداخت از دوریاش یک کربلا در سینه غم دارم این اشک را از لـقـمـههای سـفـرۀ بابا این مهر را از شـیر پـاک مـادرم دارم گفتند: «کل الخیر فی باب الحسین» آری! من هرچه که دارم از این باب الکرم دارم با خلـوت بـارانی خود هر شب جـمعه در سر هـوای شعـرهای محـتـشم دارم دلتنگیام چندین برابر شد در این شبها مهـدی زهـرا را میان روضه کم دارم درد فـراق کـربـلا بی خـانـمـانام کرد شبهای جمعه رهسپار جمکرانم کرد
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام در شب جمعه
نـفَـسهـای مـرا وابـسـتـۀ آهِ دمـادم کـن طناب بُغض را دور گلویم سخت محکم کن چه کم دارد کسی که در دلش داغ تو را دارد تنور سینهام را روشن از گرمای این غم کن به جای مال دنیا «گریه» میخواهم فقط از تو دو جرعه اشک را در استکان چشم من دَم کن پس از مُردن لباس روضهام نذر حسینیّهست تمام تار و پود مشکیاش را خرج پرچم کن در آغوشم نمیگیری؟ چه زجری بیشتر از این! بیا با بوسهای دردِ دلِ عُشّاق را کم کن همه عالَم مرا دیوانۀ عشق تو میخوانند اگر این است رسوایی، مرا رسوای عالَم کن حبیب تو شدن شیرینترین رؤیای نوکرهاست پس از عُمری به پایت سوختن، پُشت مرا خم کن نسیم کوی تو حُرِّ یزیدی را حسینی کرد مرا با عطر بابالقبلهات یک روز آدم کن برایم هر شبی که از حرم دورم، شبِ یلداست خودت این حسرت طولانی من را مجسم کن فقیرم، کربلایِ این گدا را لنگ نگذاری بساط رفتنم را یک شبِ جمعه فراهم کن من از تعداد زخم پیکرت سر درنیاوردم خودت فکری به حال پُرسشی اینگونه مبهم کن کسی جز تو، تن پاشیده را جمعش نخواهد کرد بیا ای بوریا! کاری برای جسم درهم کن
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
جای شُكر است كه قم، خار دلآزار نداشت سـنـگ با ساحتِ پيشانی تو كار نداشت جای شُكر است كه برعكس دمشق اين وادی چشـم ناپـاك، سر كوچه و بازار نداشت قُـم "علی" داشت به لب لحظۀ استقبالت وای بر شام كه از سبّ علی، عار نداشت روسـپـيـدی قـمـیهـا، عـوض شـامیها احتياجی به نشان دادن و اِظهار نداشت دسته دسته به سر محـمل تو گُـل بـاريد ساقۀ هيچ گلی بر تن خود، خار نداشت دردسر سـاز نـشد فـاطـمه بودن در قـم كار با پهلويت اينجا در و ديوار نداشت سـدّ راهت وسط كوچه نـشد هيچ كسی عطش خون تو را حَنجرِ مسمار نداشت تو پـرستار فـراوان به كـنـارت بود، آه فاطمه جُـز عـلی خسته پـرستار نداشت همه با گريۀ تو گـريهكُـنان ضجّه زدند در غمت هيچ كسی غيرِ دل زار نداشت قـم پس از دفـن تو تا چند صباحی بانو روزهايش به خدا، غيرِ شبِتار نداشت ميـثـم شهـر تو با داشـتـن چـندين نـخـل مدح میگفت ولی سربه سر دار نداشت سائلت را به صف حـشـر خُـدا آمرزيد چون به جز دوستی حيدر كرّار نداشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
تو شعـرِ آمـده از آسـمـان، تو بـارانـی که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی کویر، قبل تو با مرگومیر قافیه داشت سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی بمان و گرد و غـبار مـدیـنه را بتکـان تو سـهـمِ مـردمِ مـا از مـزار پـنـهـانی ببـخـش لـهـجـۀ مـا را سرِ تـلاوتتـان ای استخارۀ خـوب ای فـصیحِ قـرآنی! تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا که پـای هر نـفـسـت میدهـیـم قـربانی سـپـردهایـم گـدایـان صدا به در نـزنـند نشـسـتـهایـم درِ خــانــهات به دربـانـی مـراقـبـیـم که گـردی به چادرت نرسد به تارِ معـجـرتـان پـودی از پریـشانی مـراقـبـیـم نگـاهـی به سـمـتتـان ندود اگر چه چشمۀ پاکیست، چـشمِ ایرانی سـپـردهایـم بـه آتـش مـراقــبـت بــاشـد شنـیـدهایم برای که روضه میخوانی!
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
معصومهای که تالی زهرای اطهر است ناموس حقّ و دختر موسی بن جعفر است همچـون رضا بـرادر والاتـبـار خویش باشد غریب و دور ز بابا و مادر است نومـید کـس نـرفـتـه و هـرگـز نمیرود تا حشر هر که چشم امیدش بر این در است جـبـریل گـرد این حـرم آهـسته میپـرد خواهر دلش شکـستۀ هجر برادر است گویی که یـاد روی رضا میکـند هنوز بهر برادر اشکفشان چشم خواهر است با پهـلـویی شکـسـته به قـم آیـد از بقـیع زهرا دلش گرفـتۀ غـمهای دخـتر است چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش هر دیده را که بنگری از خون دل، تر است معصومه خود به عمّۀ خود گریه میکند زینب که از ستاره غم او فزونتر است آن خواهری که هر چه نظر کرد روی نی دید آفتاب، نیزه نشین است و محشر است گفت: ای هلال یکشبهام! ای که همرهت هجده ستاره است و مرا در برابر است! چون آسـمـان کـوفه گـرفته دلـم حـسین قرآن بخوان که صوت تو تسکین خواهر است ای «رستگار»! کاش نمیشد به خون، خضاب! مویی که جای شانه زدنهای مادر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
سلام ای مرقدت از صبح بیت النور زیباتر سکوتت از صدای خندههای حور زیباتر همیشه دوست دارم بیشتر نزدیکتان باشم اگرچه هست گاهی گنبدت از دور زیباتر به چشم ما سر ظهـر خیابان ارم در قـم همیشه بوده از شبهای نیشابور زیباتر میان گریههای شوق از سمت ضریح تو صدایی میرسد از نغـمۀ ماهـور زیباتر به سویت آمدند از راههایی دور این مردم به شوق خندهای از "سعیکم مشکور" زیباتر عجیب این است بین این همه دلداده میبینم مدارا کرده با این وصلـۀ ناجـور زیباتر بسوزان دختر موسای عاشقها گناهم را میان شعـلههـای آتـشی از طـور زیـباتر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
بانو دلم کبوتر صحن و سرای توست یعنی که زائـر حـرم با صـفـای توست گویی به سمت کعـبۀ مقـصود میرود هرکس مسافـر حـرم دلـگـشای توست آن در که بر بهشت برین باز میشود از گـلـشـن مـقـدســۀ دلـربـای تـوسـت ای داسـتـان هـجـرت تو عـزّت آفرین ورد زبـان ما همه جا ماجـرای توست تـو خـواهـر امـام رئـوفـی، رئـوفـهای معصومهای و اُسوۀ زنها حیای توست ما را دعـای خـیـر شما میدهـد نجات چشمم به استجابت و حال دعای توست فـردای رستـخـیز شـفـاعت کنی از او امروز هرکسی که به زیر لوای توست بر محـمـل نـیـاز رسـیـدم حـضورتـان بانو قبول کن که «وفایی» گدای توست
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
دل مرده است و پَر به فراسو نمیزند هر کس که سر به خـانۀ بـانو نمیزند جـبریل، صحـن آیـنـه را مثـل خـادمی با هـیچ چـیز جـز مـژه جـارو نمیزند وقتی که این حرم پُر از الطاف مادریست پـس بـا مــزار مـادرمـان مـو نـمیزند یک گوشه از فضائلتان «إشفِعی لَنا»ست زائر که بیجـهـت به شما رو نمیزند صد بار در بزن که در این شهر هر کسی بر سـیـنه دست رد بـزند... او نمیزند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت معصومه سلاماللهعلیها
قدم قدم به حضورت چکیده اشک مدامم منم که شوق سراسر برای عرض سلامم برای اذن زیـارت پـر از تلاطم اشکـم برای عرض ارادت چه الکن است کلامم چنان غـبار رسیدم به خاکبـوسی دریا مرددم که خودم را در این حرم چه بنامم سلام میدهم از هر کجای شهر به سویت که با سلام تو آغاز گشته صبحم و شامم سلام بر تو! جگرگـوشهٔ عزیز پیـمـبر! سلام زهـرهٔ زهـرا، سـلام مـاه تـمـامـم سلام دختر بـاران! سلام کـوثـر قـرآن! سلام خواهر خورشید! نور چشم امامم! چه عطر و بوی ملیحیست در بهشت تو بانو رسیده رایحهٔ مشـهـد الـرضا به مشـامم چه آرزوی قشنگیست من شهید تو باشم چه آرزوی قشنگیست اینکه حُسن ختامم...
: امتیاز
|
مدح و منقبت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
در کـنـار خـوبها گـمراه میآيد حـرم بـا تـمـام زائـرانـش راه مـیآیـد حــرم هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم بـنده میآید حـرم، هم شـاه میآید حرم لحظهای خـالی نمیماند اگر دقت کنیم روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب کـوه از شـوقِ تو مثـلِ کاه میآید حرم هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را راه خود را میکـند کوتاه؛ میآيد حرم بُعد منزل نيست وقتی که سفر روحانی است هر دلی هـرجا بگـويد "آه" میآيد حرم خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است گـاه میآيـد حـرم، بیگـاه میآيـد حـرم
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
چه حیف شد، نشد آخر به دلبرش برسد دوبـاره بـاز به وصل بـرادرش برسد به سرنوشت نوشـتـند از ازل، در قـم شکـوه تربت زهـرا به دخترش برسد علاقهای که پیمبر به دختر خود داشت نوشتهاند به موسیابنجعـفـرش برسد کنار محـمـلش آهـستـهتـر قـدم بـزنـید مباد گرد و غباری به معجرش برسد نـدیــد دیــده نـامـحـرمـی عـبـایـش را خـدا کـند که به گـوش برادرش برسد ز پـا فـتـاد و نیـفـتـاد یا رضـا ز لبش امـید داشت که ساعـات آخـرش برسد تنـش کـفـن شد و اما بـرادرش نرسید برای دفن تنـش کاش بر سرش برسد شـبـیـه عـمه خود مـانـد بین نـامـحرم رضا کجاست به فریاد خواهرش برسد ز ره رسید برادر، نخواست دست کسی پس از وفات به جسم مطهـرش برسد همیـشـه روضه مـعـصومه سـتـمدیـده به عمهجان گرفتار و مضطرش برسد به وقت ناقهسواری ز شـش برادر او یکی نـبـود به فـریاد خـواهرش برسد نه قـاسمی نه عـلی اکـبری نه عباسی نه یک پسر که به یاری مادرش برسد نگه به پیکر صد پـاره حـسیـنـش کرد سری نداشت که آن سایه سرش برسد فتاد لرزه به پایش چو دید نزدیک است که شـمر داد زنان در بـرابـرش برسد نگاهی از روی حسرت به سمت علقمه کرد امـیـد داشت عـلـمـدار لشکـرش برسد صدا زد ای کس و کارم بلندشو عباس گـره فـتـاده به کـارم بـلـند شـو عباس
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
آیــۀ انــتــظــار مـعـصـومـه عــزّت پــایـدار مـعـصـومـه مـایــۀ افـتـخـار مـعـصـومـه هـمهجـا سـفـرهدار معصومه دختر و خـواهـر امـامت بود خانهاش مـعـدن کـرامت بود چـه قَـدَر حـامـیِ ولایـت بود از پــدر یـادگـار مـعـصـومه دستهای گرهگـشایی داشت تا سحـر ذکـر ربـنایی داشت سجده میکرد و هایهایی داشت عـبد شب زنـدهدار معصومه روضه میخواند با خودش هرشب اینچنین بود روضهاش بر لب الـســلام عــلـیـک یا زیـنـب عـاشـق بـیقـرار مـعـصومه نیمهشب ناقه را سوار شد و مثل زینب چه بـاوقـار شد و به بـلا هم کـمی دچـار شد و غـربـت بیشـمـار معصومه در دلـش عـکـس ماه افـتـاده از مــدیــنـه بـه راه افــتــاده در پــیِ ســر پــنـاه افــتــاده دل بـریـد از دیـار معصومه بین راه از دلش هـوار کشید نـالـه از دل بیاخـتـیار کشید آه، از هجـر روی یار کـشید بـارهـا زد هـوار مـعـصومه غربتـش داشت بیشتر میشد لشکـر کـفـر حـملهور میشد و به زینب شـبـیـهتـر میشد زیـنب روزگـار مـعـصـومه لـشکـرش روی خاک افتادند بـا تـن چـاک چـاک افـتـادنـد بـینــشـان و پـلاک افـتـادنـد شد به غـمها دچار معصومه چـشمهـایـش هـماره دریا شد شـاهـد جـسـم اربـاً اربـا شـد کـربـلایـی دوبـاره بر پـا شد اشک بـیاخـتـیار معـصومه حـاجـتـش دیـدن امـامش بود یا رضا یا رضا کـلامش بود خنده این روزها حرامش بود خـواهر غـمگـسار معصومه حـیـف حـاجـتروا نشد خانم دردهــایـش دوا نـشـد خـانـم از روی خـاک پـا نـشد خانم به رضا جـاننـثار معصومه بین بستر دلش قـرار نداشت غیر اوضاع سوگوار نداشت غیر یک نامه یادگار نداشت هـسـت ابـر بـهـار معصومه حـال که من نـیـامدم، تو بـیا نـصـفی از راه آمـدم، تو بـیا من زمینگـیرتر شدم، تو بیا قلب او گـشته زار معصومه گرچه در غربتی رضاجانم! من هم از راه دور گـریـانـم! پس به فکر غریب عـطشانم روضـۀ آشـکـار مـعـصـومه بـدنت زیـر و رو نشد هرگز با سـنان روبـرو نـشد هرگز نیزه سـهـم گـلـو نـشد هـرگز هست در احتضار معصومه
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد جــلـوۀ روشـنـی از عــالــم بــالا دارد گـنـبد زرد تو از پـرتـو آیات پُـر است از حدیث کرم و شرح کرامات پر است میتوان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا اهل قم جمله بر آناند خراسان اینجاست مهد آرامش دلهای پریشان، اینجاست تار و پودت همه دین است، خدا میداند روشن از نور یقـین است، خدا میداند قـلـب قــم، قـلـب بـرازنـدۀ ایـرانـی تو روح عـرفـانی شیراز و خـراسانی تو روشـنــای نـفـس شـاهـچـراغـی، آری با خودت عطر حریم رضوی را داری چه بگوئیم که توصیف تو کامل باشد؟ واژهای نیست که با عشق معادل باشد پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری! پای در عرش نهادی، چه مقامی داری! نـور چـشم پدری، یاس معـطر شدهای معنی تـازهای از سـورۀ کـوثـر شدهای پـای تـا سـر همه آئـیـنـۀ طـاهـا هستی تو که یـادآور صـدیـقـۀ کـبـری هـستی قـدم پـاک تو بیشک قدم فـاطمه است حـرمـت نیز یـقـیـناً حرم فـاطـمه است در کنارِ تو شب و زمزمه را میفهمیم به خـدا رایـحـۀ فـاطـمـه را میفـهـمیم تو روایـتگـر آن گـوهـر نـابی، بـانو! جـلــوۀ روشـن آئـیـنـه و آبـی، بــانــو! میتوان با تو به آن رایـحۀ پاک رسید پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید میتوان با تو به سرمنزل توحید رسید از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید میتوان یک سحر از جرم و خطا عاری شد مثل امواج روان در حرمت جاری شد در حریمت همه اندیـشۀ طاعـت دارند به شـفـا آمـدگـان شوق شـفـاعت دارند زائـران رایـحـۀ آه تـو را مـیفـهـمـنـد ماجـرای غـم جـانکـاه تو را میفهـمند قـصۀ آمـدنـت قـصـۀ بـیتـابـیهـاسـت شوق دیدار سحر، قصۀ بیخوابیهاست دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده اینچنین راهی این راهِ خـطیرت کرده سخـتـی راه؛ چه بـایـد بـنـویـسم بـانو؟ عـمـرِ کـوتـاه؛ چه بـایـد بنـویـسم بانو؟ قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد تو بمانی و پـر از عطر وجودت باشد تو بمانی و قـم از مِهـر تو آکـنـده شود شوق در خـاطـرۀ خاک پـراکـنده شود تا که هر گوشۀ این خاک معـطر باشد قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد ای شفاعتگر محشر! نظری کن ما را این هـمـه قـطرۀ جا مـانـدۀ از دریا را نظری کن که شـبی زائر کـویت باشیم سـائـل دائـمی صـحـن نـکـویت باشـیـم شک نداریم پُر از نور یقین است اینجا جلـوۀ خاکی فـردوس برین است اینجا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
رسـیـده حـجـتِ دینِ خـدا، ابـاالمـهـدی امـینترین وصیِ مصطـفی، اباالمهدی دعای روز و شب مرتضی، اباالمهدی عـطای حـضرتِ خیـرالنسا، اباالمهدی کسی که چشم و چراغ تمامِ آل علیست امـامِ یـازدهم؛ جـلـوۀ جـمالِ عـلـیست به یُمنِ سورۀ کوثر، نِکو ثمر حسن است سلالۀ حسنین، عشق را اثر حسن است حسینِ فاطمه را هشمین پسر حسن است برای هادیِ دین، پارۀ جگر حسن است به شعرِ زنـدگیاَش بیت بیت مینـازیم به دومـیـن حـسـنِ اهـلبـیت مـینـازیم کسیکه معدنِ اسرار، در کرانۀ اوست کسیکه گل پسرِ فـاطمه، جوانۀ اوست کسیکه حجتِ ثانی عشر، نشانۀ اوست کسیکه یاریِ دین، کارِ جاودانۀ اوست نگـاهِ جـمـلگیِ انـبـیـاست، سـوی حسن تـمـامِ زنـدگـیِ اولـیـاست، روی حـسن برای یاریِ دین، غصههای دوران دید ز نـقـشـۀ خلـفـا، سالهای هـجـران دید جفا و خدعه و تبعید و داغ و زندان دید چقدر طعن و اهانت، ز مکرِ عدوان دید برای آنکه نیـایـد، وصیِّ او به جـهـان هَـماره تحـتِ نـظر بود آشکـار و نهان چه خوب، امتِ خود را، رهِ سعادت داد به شیعه، سَطوَت و آقائی و سیادت داد پیـام و نـامه، به یـارانِ با رشـادت داد مُحبّ و پیروِ خود را، به هجر عادت داد تقـیّه کرد و به کِـتمانِ سِرّ، قـیام نـمود وظیفه را همه، تفهیمِ خاص و عام نمود برای فاطمه صبر و قرار، عسکری است حسنمدار و حسینی تبار، عسکری است برای شیعه، همه اعتبار، عسکری است چراغِ روشنِ شبهای تار، عسکری است به آن نشانه، که از اربـعـین به ما داده هــزار قــافــلــه را، اِذنِ کــربــلا داده نـشـانـههـای خـدا را، دقــیـق فـرمـوده ز اِلــتـزامِ ولایـت، عـمــیـق فــرمــوده برای شـیعه سـفـارش، عـقـیق فـرموده چه خـوب، از بـرکـاتِ رفـیق فـرموده رفـیـقِ خـوب، بـدیِ تو را بـرَد از یـاد هـزار بـار کـنـد، خـوبـیِ تـورا فـریـاد بـگـو کـدام رفـیـق، از امـامـمـان بهتر چه نصرتی به رهَش، از دَوامِمان بهتر اِطاعـتـش، ز قـعـود و قـیـامـمـان بهتر به فعل، یاریِ مان، از کلامـمان بـهـتر اگر امـام شـنـاسی، خـوشا بر اَحـوالت قـبـولِ لطف و کرم میشوند، اَعـمالت هزار شکر به ما، مهدیاَش نظر دارد به اعـتـبـارِ پـدر، مرحـمـت پـسر دارد اگرچه دوریِ او، سخت دردِ سر دارد ولی ز حالِ هـمه، دوسـتـان خـبر دارد به دردِ شیعـه اگر لطف، آن طبیب کند خـدا جـمـالِ دلآرای او نـصـیـب کـنـد محـبِّ او هـمـهجـا درد و داغ میبـیـند گهی به غـزه و گه، شـاچـراغ میبـیند خـرابـه را بـه غـمِ یـار، بـاغ میبـیـنـد بدان امید، که وصل از فـراق میبـیـند سری به حجـرۀ سـردابِ سامـرا بزنیم و با امـام زمـان، سر به کـربـلا بزنـیم بخوان دعای فرج را به حالِ مضطر، آه بگو به درد و غـمِ کـودکان بیسـر، آه به یـادِ اشکِ ربـاب و لبـانِ اصغـر، آه که آب بسته به لبهای طفل و مادر، آه بـه کــامِ تــشـنـۀ نــوزادِ زیــرِ آن آوار به پشتِ خـیـمه بِگِرییم، تا قـیامت زار
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
همیشه فـاصلههـا سدِّ راهِ دیـدن نیست همیشه اوج به دنبالِ پَـر کشیدن نیست همیشه میوۀ شیرین برایِ چیدن نیست همیشه سرعتِ دیدار در دویدن نیست همیشه گوش سزاوارِ حق شنیدن نیست همیـشه یـوسـفی آمـادۀ خـریـدن نیست آهای یـوسـفِ مـصری بـیـا خبر دارم بـرایِ شــامِ فــراقِ دلـت سـحــر دارم بیا به شکلِ زُلـیـخـا که خـوبـتـر دارم بـه سـامـرایِ خـدایـی شـده نـظر دارم دلم کبوترِ صحن است وُ بال و پر دارم مَرامِ صاحبِ این خانه برگزیدن نیست نـمیرود کـسی از خـانـۀ تو بی توشه مـیـانِ ارتـشِ تـو دارم از اَزل پـوشـه گدایِ گـنـدم و نـانـم بـده به من خوشه دوباره گوشِ دلِ عاشقی وُ چاووُشِ... خوشِ حریمِ تو وُ عطر وُ بویِ ششگوشه زیارتِ تو جدا از غـریب دیدن نیست عـزیـزِ فــاطـمـهای وُ تـجـلِّـیِ حـیــدر حسن مرام وُ حسن نام وُ تینت وُ مَنظر شمیم وُ جلوۀ ششگوشۀ تو چون دلبر حریمِ توست مسیری به کربلا پس پر گـشوده مـرغِ دلم تا بگـویـد از سرور به جز حسین امیدی در این پریدن نیست امیرِ سامـره هم گفته بیحساب حسین دمِ نـبـی وُ بـتـول وُ ابـوتـراب حـسـین نکیر وُ منکر وُ پرسش من وُ جواب حسین تپـیده سینه وُ گـفته تبَش به تاب حسین امـیـدِ رهـبری وُ مـشیِ انقـلاب حسین بدونِ عشـق مـسـیرِ دلم رسیدن نیست میانِ جشنِ حسن شهـدِ عـید میخواهم وصالِ یـار وُ طلـوعِ نـویـد میخواهم به یُـمنِ عـدل جهـانی جـدید میخواهم تقـاصِ سرخیِ خـونِ شهـید میخواهم ظهـورِ جـمـعۀ نـور وُ امـید میخواهم توانِ العـجـل وُ تابِ نَه شـنـیدن نیست قـسم به وعـدۀ شیـرینِ مَن یَـمُت یَرَنی قسم به جـمعۀ نـصر و به سیّدِ حـسنی قـسـم به نـصرُ منَ اللّه میشود عـلـنی نـدایِ یـاعـلـیِ قـدس وُ غـرّش یـمـنـی تمامِ هیبتِ صهـیـونی است سـوخـتـنی به اذنِ سیّدعلی قدس جایِ دشمن نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
نادِعـلی که خـواندم و گـفـتم سیـنـجـلی روحم جـلا گرفت، به ذکرِ عـلی عـلی عمریست خـوردهام نمکِ والی الولی چـون از ازل به آلِ عـلـی گـفـتهام بلی صبحِ ازل که فـاطـمی و حـیدری شدم مدیون و سائلِ "حسنِ عـسکـری" شدم یا رایتُ الهُـدی! حسنِ عـسکـری! مدد خورشـیدِ سامـرا! حسنِ عسکری! مدد بر دردِ من دوا! حـسنِ عـسکـری! مدد حک شد به سینه یا حسنِ عسکری مدد از ابـتـدا تـو دسـتِ گـدا را گـرفـتـهای پشتِ مرا هـمیـشه و هـر جا گـرفـتهای گوشه نگاهِ لطفِ تو دریایِ رحمت است همواره سامرای تو لبریزِ غربت است ای دومین "حسن" کرمت بینهایت است اصلاً همیشه کارِ "حسن" ها کرامت است ای رمزِ اسـتجـابت و تعجـیلِ در فـرج در حسرتِ وجودِ تو باشد همیشه "حج" مکه برای وصلِ تو مـنّت کشیده است رویِ تو را ندیده و حسرت کشیده است کعبه چِقَدر از تو خجـالت کـشیده است بر رویِ دوش، بارِ مصیبت کشیده است شد قـبلـهگـاه و کعـبـۀ من شهرِ سـامرا ای روحِ کعبه! نفْسی و روحی لکَ الفِداء هم وارثِ نـمـادِ کـرم، مـجـتـبـی شـدی هم وارثِ مـحـبـت و مهـرِ رضـا شدی تو روضهخوانِ تـشنه لبِ کـربلا شدی تـو بـانـیِ زیـــارتِ خــونِ خــدا شـدی از تو روایت است که در روزِ اربعین باشد زیـارتـش از عـلامـاتِ مـؤمـنـین
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بـاز دل شکـسـتـهام نـوای دیـگـر آورد پردۀ بهـتری زند، نغـمۀ خوشتر آورد لـئـالـی کـلام را ز طـبـع مـن بـر آورد مگر ثنای عسکری، حجّت داور آورد که آگه از مقام او، کسی به جز اله نیست نسیم درک و عقل را در این حریم راه نیست عبد خدا که داده حق، خدایی از عبادتش بسته شده به طوق جان سلسلۀ ارادتش رام شده وحوش هم، به درگه سیادتش حقیقت غـدیر خم، جلـوهگر از ولادتش ولادتـش بـه هـشـتـم ربـیـع ثـانـی آمـده جهان پیر را از این مژده، جوانی آمده به سامرا نظر کن و جلوۀ ذوالکرام بین قِران مهر و ماه را در این خجسته شام بین باب امام عصر را فراز دست مام بین دهـم امـا را به بـر یـازدهـم امـام بـیـن چشم عـلی منوّر از جـمال ماه پارهاش فاطمه کو که بنگرد؟ بر حسن دوبارهاش نور ولایتش به رخ ردای خلقتش به بر لوای عصمتش به کف تاج شفاعتش به سر بر همه هستیاش نظر در همه عالمش گذر اما هادیاش پدر حضرت مهدیاش پسر خلایـقـند چاکرش، ملائکـند عسکـرش هیچ کسی نمیرود به نا امیدی از درش رسالت پیـمـبران تکیه زده به دوش او درس هدایت بـشر زمـزمۀ سـروش او وضع جهان و چشم او راز نهان و گوش او حصار ظلم ظالمان شکسته از خروش او به دورهای که معتمد کرد فزون نفاق را به هم دریـد سـعـی او پردۀ اخـتناق را بهشت علم پرورد آب و هوای گلشنش اهل کمال، خوشه چین، ز گوشههای خرمنش حکیم مانده از سخن، به وقت درس گفتنش امام عصر تربیت، یافـته روی دامنـش نهال عصمتی چنان بر آورد چنین ثمر درود ما بر آن پدر سلام ما بر این پسر ســلالـۀ پـیــمـبـر و مـبـشّـر پـیـام حـق که دیده بس شکنجه تا زنده شود مرام حق مبـیـّن اصـول دیـن مـفـسـّر کـلام حـق داده به دست مهدیاش رسالت قیام حق که بعد من امـام بر جـوامع بـشر تویی مهدی منـتـقـم تویی امام منـتـظر تویی رفت یکی ز شیعیان به پیشگاه حضرتش برای حـاجـتی ولی اذن نداد خجـلـتـش امام را ببین که چون داشت خبر ز ذلّتش نخوانده گفت پاسخش نگفته داد حاجتش ز یک اشاره از کـف امام کامـیاب شد به قدر احـتیاج او خاک طلای ناب شد ای جلوات کبریا جلـوه گر از جمال تو کتاب تفـسیر تو خود آیتی از کـمال تو من که ز پا نشسته ام به درگه جلال تو امید رحـمـتم بود، ز لطف بیزوال تو «مؤیّدم» گدای تو بر آستان مهـدیات امید آن که خوانی م ز دوستان مهدیات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
ساقی بـیـاورید که بـزمـی بهپـا کـنیم ساغـر بـیـاورید که قـدری صفـا کنیم مطرب بیاورید که تا خـط خویش را از خـط پـیـروان طـریـقـت جـدا کنیم عمری نماز پشت سر شیخ خواندهایم حالا شـبی به پـیـرمـغـان اقـتـدا کـنیم خواندم دعا به مسجد و حاجت روا نشد یکبار بین میکـده امـشـب دعـا کنیم حالا که نام پاک تو اکسیر واقعیست با ذکر یا حـسن مس دل را طلا کنیم وقتی که مرده را نگهت زنده میکند بایـد تو را مـسیح پـیـمـبـر صدا کـنیم حُرّیم و زیـر دیـن نگـاه تو رفـتـهایـم آقا چگـونه قـرض شـمـا را ادا کنیم؟ حالاکه بیولای تو طاعات باطل است باید نـماز و روزۀ خود را قـضا کنیم وقتی به خاطر تو، به ما شأن میدهند دیگر چه احتیاج که در دین ریا کنیم زهـرا اگر اجـازه دهـد در بهشت هم خدمت به خـانـدان شـریف شما کـنیم تمّار شهرعـشق عـلی باش ای رفـیق تا اینکه پای دار غـمش گـریهها کنیم گیرم که تو حبیب نبودی؛ زهیر باش تا اینکه زیر تیغ جـنون جان فدا کنیم در باب نوکـری به مقـامی نمیرسیم تنهـا اگـر به سـیـنـه زدن اکـتـفا کـنیم ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت شبهای جمعه روضه برایت به پا کنیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بر او سلام که شایـسـتـۀ سلام است او که از سلالۀ اِبن الرّضا، بِـنام است او که هاشمینسب و فاطمیمرام است او که یـادگـار بـرومـنـد ده امـام اسـت او به شهر سامره، مصداق فیض عام است او به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات جـمـال گـلـشن تـوحـید را تبـسّم اوست مسیـح عـترت اطهـار را تجسّم اوست کـلـیم با شـجـر طور در تکـلم، اوست که دومین حسن، اِبن الرّضای سوم اوست ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست به هر که راه برد در پناه او، صلوات خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسَنش ستارۀ سحـری، خـوشهچـين انجـمـنش شـفـای دیـدۀ یـعـقـوب، بوی پیـرهـنش که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟ شـمـیم وحی خـدا میتراود از سخـنش به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات ستارگان همهشب شمع محفـلش هستند فـرشـتگـان به ادب در مقـابـلش هستند مـوالـیـان خـداجـوی سـائـلـش هـسـتـند معـاشران همه محـو فـضائـلش هستـند به آیـه آیـۀ قـرآن که در دلـش هسـتـنـد شدهست سورۀ قـرآن گواه او، صلوات نـگـاه او، به گـل تـازهچـیـده مـیمـانـد شـمـیـم او، به گـلاب چـکـیـده میمـاند لبـش، به غـنـچـۀ شـبـنم نـدیـده میماند قـدش، به سرو ز نـور آفـریده میماند دلش به پـاکی صبح و سپـیـده میمـاند به سجدۀ سحـر و صبحگاه او صلوات امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش برای سنجش اعـمال خود تـرازو باش برای خدمت و ایثار دست و بازو باش مباش در پی شهرت ولی خـداجو باش هـمیـشـه یـاد خـدا و عـنـایـت او بـاش به اوج و منـزلت دیـدگـاه او، صلوات کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست به جـذبـههای بـدیـع نگـاه او، صلوات
: امتیاز
|