- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
آیــۀ انــتــظــار مـعـصـومـه عــزّت پــایـدار مـعـصـومـه مـایــۀ افـتـخـار مـعـصـومـه هـمهجـا سـفـرهدار معصومه دختر و خـواهـر امـامت بود خانهاش مـعـدن کـرامت بود چـه قَـدَر حـامـیِ ولایـت بود از پــدر یـادگـار مـعـصـومه دستهای گرهگـشایی داشت تا سحـر ذکـر ربـنایی داشت سجده میکرد و هایهایی داشت عـبد شب زنـدهدار معصومه روضه میخواند با خودش هرشب اینچنین بود روضهاش بر لب الـســلام عــلـیـک یا زیـنـب عـاشـق بـیقـرار مـعـصومه نیمهشب ناقه را سوار شد و مثل زینب چه بـاوقـار شد و به بـلا هم کـمی دچـار شد و غـربـت بیشـمـار معصومه در دلـش عـکـس ماه افـتـاده از مــدیــنـه بـه راه افــتــاده در پــیِ ســر پــنـاه افــتــاده دل بـریـد از دیـار معصومه بین راه از دلش هـوار کشید نـالـه از دل بیاخـتـیار کشید آه، از هجـر روی یار کـشید بـارهـا زد هـوار مـعـصومه غربتـش داشت بیشتر میشد لشکـر کـفـر حـملهور میشد و به زینب شـبـیـهتـر میشد زیـنب روزگـار مـعـصـومه لـشکـرش روی خاک افتادند بـا تـن چـاک چـاک افـتـادنـد بـینــشـان و پـلاک افـتـادنـد شد به غـمها دچار معصومه چـشمهـایـش هـماره دریا شد شـاهـد جـسـم اربـاً اربـا شـد کـربـلایـی دوبـاره بر پـا شد اشک بـیاخـتـیار معـصومه حـاجـتـش دیـدن امـامش بود یا رضا یا رضا کـلامش بود خنده این روزها حرامش بود خـواهر غـمگـسار معصومه حـیـف حـاجـتروا نشد خانم دردهــایـش دوا نـشـد خـانـم از روی خـاک پـا نـشد خانم به رضا جـاننـثار معصومه بین بستر دلش قـرار نداشت غیر اوضاع سوگوار نداشت غیر یک نامه یادگار نداشت هـسـت ابـر بـهـار معصومه حـال که من نـیـامدم، تو بـیا نـصـفی از راه آمـدم، تو بـیا من زمینگـیرتر شدم، تو بیا قلب او گـشته زار معصومه گرچه در غربتی رضاجانم! من هم از راه دور گـریـانـم! پس به فکر غریب عـطشانم روضـۀ آشـکـار مـعـصـومه بـدنت زیـر و رو نشد هرگز با سـنان روبـرو نـشد هرگز نیزه سـهـم گـلـو نـشد هـرگز هست در احتضار معصومه
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلاماللهعلیها
حرمت خاک بهشت است، تماشا دارد جــلـوۀ روشـنـی از عــالــم بــالا دارد گـنـبد زرد تو از پـرتـو آیات پُـر است از حدیث کرم و شرح کرامات پر است میتوان گفت که سرچشمۀ نور است اینجا جمعه در جمعه کسی گرم حضور است اینجا اهل قم جمله بر آناند خراسان اینجاست مهد آرامش دلهای پریشان، اینجاست تار و پودت همه دین است، خدا میداند روشن از نور یقـین است، خدا میداند قـلـب قــم، قـلـب بـرازنـدۀ ایـرانـی تو روح عـرفـانی شیراز و خـراسانی تو روشـنــای نـفـس شـاهـچـراغـی، آری با خودت عطر حریم رضوی را داری چه بگوئیم که توصیف تو کامل باشد؟ واژهای نیست که با عشق معادل باشد پاکی مطلقی ای عشق! چه نامی داری! پای در عرش نهادی، چه مقامی داری! نـور چـشم پدری، یاس معـطر شدهای معنی تـازهای از سـورۀ کـوثـر شدهای پـای تـا سـر همه آئـیـنـۀ طـاهـا هستی تو که یـادآور صـدیـقـۀ کـبـری هـستی قـدم پـاک تو بیشک قدم فـاطمه است حـرمـت نیز یـقـیـناً حرم فـاطـمه است در کنارِ تو شب و زمزمه را میفهمیم به خـدا رایـحـۀ فـاطـمـه را میفـهـمیم تو روایـتگـر آن گـوهـر نـابی، بـانو! جـلــوۀ روشـن آئـیـنـه و آبـی، بــانــو! میتوان با تو به آن رایـحۀ پاک رسید پر زد از خاک به اندیشۀ افلاک رسید میتوان با تو به سرمنزل توحید رسید از شب تیره گذر کرد، به خورشید رسید میتوان یک سحر از جرم و خطا عاری شد مثل امواج روان در حرمت جاری شد در حریمت همه اندیـشۀ طاعـت دارند به شـفـا آمـدگـان شوق شـفـاعت دارند زائـران رایـحـۀ آه تـو را مـیفـهـمـنـد ماجـرای غـم جـانکـاه تو را میفهـمند قـصۀ آمـدنـت قـصـۀ بـیتـابـیهـاسـت شوق دیدار سحر، قصۀ بیخوابیهاست دوری از عشق، چه دلخسته و پیرت کرده اینچنین راهی این راهِ خـطیرت کرده سخـتـی راه؛ چه بـایـد بـنـویـسم بـانو؟ عـمـرِ کـوتـاه؛ چه بـایـد بنـویـسم بانو؟ قسمت این است که قم چشمۀ جودت باشد تو بمانی و پـر از عطر وجودت باشد تو بمانی و قـم از مِهـر تو آکـنـده شود شوق در خـاطـرۀ خاک پـراکـنده شود تا که هر گوشۀ این خاک معـطر باشد قسمت این است که قم مشهد دیگر باشد ای شفاعتگر محشر! نظری کن ما را این هـمـه قـطرۀ جا مـانـدۀ از دریا را نظری کن که شـبی زائر کـویت باشیم سـائـل دائـمی صـحـن نـکـویت باشـیـم شک نداریم پُر از نور یقین است اینجا جلـوۀ خاکی فـردوس برین است اینجا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
رسـیـده حـجـتِ دینِ خـدا، ابـاالمـهـدی امـینترین وصیِ مصطـفی، اباالمهدی دعای روز و شب مرتضی، اباالمهدی عـطای حـضرتِ خیـرالنسا، اباالمهدی کسی که چشم و چراغ تمامِ آل علیست امـامِ یـازدهم؛ جـلـوۀ جـمالِ عـلـیست به یُمنِ سورۀ کوثر، نِکو ثمر حسن است سلالۀ حسنین، عشق را اثر حسن است حسینِ فاطمه را هشمین پسر حسن است برای هادیِ دین، پارۀ جگر حسن است به شعرِ زنـدگیاَش بیت بیت مینـازیم به دومـیـن حـسـنِ اهـلبـیت مـینـازیم کسیکه معدنِ اسرار، در کرانۀ اوست کسیکه گل پسرِ فـاطمه، جوانۀ اوست کسیکه حجتِ ثانی عشر، نشانۀ اوست کسیکه یاریِ دین، کارِ جاودانۀ اوست نگـاهِ جـمـلگیِ انـبـیـاست، سـوی حسن تـمـامِ زنـدگـیِ اولـیـاست، روی حـسن برای یاریِ دین، غصههای دوران دید ز نـقـشـۀ خلـفـا، سالهای هـجـران دید جفا و خدعه و تبعید و داغ و زندان دید چقدر طعن و اهانت، ز مکرِ عدوان دید برای آنکه نیـایـد، وصیِّ او به جـهـان هَـماره تحـتِ نـظر بود آشکـار و نهان چه خوب، امتِ خود را، رهِ سعادت داد به شیعه، سَطوَت و آقائی و سیادت داد پیـام و نـامه، به یـارانِ با رشـادت داد مُحبّ و پیروِ خود را، به هجر عادت داد تقـیّه کرد و به کِـتمانِ سِرّ، قـیام نـمود وظیفه را همه، تفهیمِ خاص و عام نمود برای فاطمه صبر و قرار، عسکری است حسنمدار و حسینی تبار، عسکری است برای شیعه، همه اعتبار، عسکری است چراغِ روشنِ شبهای تار، عسکری است به آن نشانه، که از اربـعـین به ما داده هــزار قــافــلــه را، اِذنِ کــربــلا داده نـشـانـههـای خـدا را، دقــیـق فـرمـوده ز اِلــتـزامِ ولایـت، عـمــیـق فــرمــوده برای شـیعه سـفـارش، عـقـیق فـرموده چه خـوب، از بـرکـاتِ رفـیق فـرموده رفـیـقِ خـوب، بـدیِ تو را بـرَد از یـاد هـزار بـار کـنـد، خـوبـیِ تـورا فـریـاد بـگـو کـدام رفـیـق، از امـامـمـان بهتر چه نصرتی به رهَش، از دَوامِمان بهتر اِطاعـتـش، ز قـعـود و قـیـامـمـان بهتر به فعل، یاریِ مان، از کلامـمان بـهـتر اگر امـام شـنـاسی، خـوشا بر اَحـوالت قـبـولِ لطف و کرم میشوند، اَعـمالت هزار شکر به ما، مهدیاَش نظر دارد به اعـتـبـارِ پـدر، مرحـمـت پـسر دارد اگرچه دوریِ او، سخت دردِ سر دارد ولی ز حالِ هـمه، دوسـتـان خـبر دارد به دردِ شیعـه اگر لطف، آن طبیب کند خـدا جـمـالِ دلآرای او نـصـیـب کـنـد محـبِّ او هـمـهجـا درد و داغ میبـیـند گهی به غـزه و گه، شـاچـراغ میبـیند خـرابـه را بـه غـمِ یـار، بـاغ میبـیـنـد بدان امید، که وصل از فـراق میبـیـند سری به حجـرۀ سـردابِ سامـرا بزنیم و با امـام زمـان، سر به کـربـلا بزنـیم بخوان دعای فرج را به حالِ مضطر، آه بگو به درد و غـمِ کـودکان بیسـر، آه به یـادِ اشکِ ربـاب و لبـانِ اصغـر، آه که آب بسته به لبهای طفل و مادر، آه بـه کــامِ تــشـنـۀ نــوزادِ زیــرِ آن آوار به پشتِ خـیـمه بِگِرییم، تا قـیامت زار
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
همیشه فـاصلههـا سدِّ راهِ دیـدن نیست همیشه اوج به دنبالِ پَـر کشیدن نیست همیشه میوۀ شیرین برایِ چیدن نیست همیشه سرعتِ دیدار در دویدن نیست همیشه گوش سزاوارِ حق شنیدن نیست همیـشه یـوسـفی آمـادۀ خـریـدن نیست آهای یـوسـفِ مـصری بـیـا خبر دارم بـرایِ شــامِ فــراقِ دلـت سـحــر دارم بیا به شکلِ زُلـیـخـا که خـوبـتـر دارم بـه سـامـرایِ خـدایـی شـده نـظر دارم دلم کبوترِ صحن است وُ بال و پر دارم مَرامِ صاحبِ این خانه برگزیدن نیست نـمیرود کـسی از خـانـۀ تو بی توشه مـیـانِ ارتـشِ تـو دارم از اَزل پـوشـه گدایِ گـنـدم و نـانـم بـده به من خوشه دوباره گوشِ دلِ عاشقی وُ چاووُشِ... خوشِ حریمِ تو وُ عطر وُ بویِ ششگوشه زیارتِ تو جدا از غـریب دیدن نیست عـزیـزِ فــاطـمـهای وُ تـجـلِّـیِ حـیــدر حسن مرام وُ حسن نام وُ تینت وُ مَنظر شمیم وُ جلوۀ ششگوشۀ تو چون دلبر حریمِ توست مسیری به کربلا پس پر گـشوده مـرغِ دلم تا بگـویـد از سرور به جز حسین امیدی در این پریدن نیست امیرِ سامـره هم گفته بیحساب حسین دمِ نـبـی وُ بـتـول وُ ابـوتـراب حـسـین نکیر وُ منکر وُ پرسش من وُ جواب حسین تپـیده سینه وُ گـفته تبَش به تاب حسین امـیـدِ رهـبری وُ مـشیِ انقـلاب حسین بدونِ عشـق مـسـیرِ دلم رسیدن نیست میانِ جشنِ حسن شهـدِ عـید میخواهم وصالِ یـار وُ طلـوعِ نـویـد میخواهم به یُـمنِ عـدل جهـانی جـدید میخواهم تقـاصِ سرخیِ خـونِ شهـید میخواهم ظهـورِ جـمـعۀ نـور وُ امـید میخواهم توانِ العـجـل وُ تابِ نَه شـنـیدن نیست قـسم به وعـدۀ شیـرینِ مَن یَـمُت یَرَنی قسم به جـمعۀ نـصر و به سیّدِ حـسنی قـسـم به نـصرُ منَ اللّه میشود عـلـنی نـدایِ یـاعـلـیِ قـدس وُ غـرّش یـمـنـی تمامِ هیبتِ صهـیـونی است سـوخـتـنی به اذنِ سیّدعلی قدس جایِ دشمن نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
نادِعـلی که خـواندم و گـفـتم سیـنـجـلی روحم جـلا گرفت، به ذکرِ عـلی عـلی عمریست خـوردهام نمکِ والی الولی چـون از ازل به آلِ عـلـی گـفـتهام بلی صبحِ ازل که فـاطـمی و حـیدری شدم مدیون و سائلِ "حسنِ عـسکـری" شدم یا رایتُ الهُـدی! حسنِ عـسکـری! مدد خورشـیدِ سامـرا! حسنِ عسکری! مدد بر دردِ من دوا! حـسنِ عـسکـری! مدد حک شد به سینه یا حسنِ عسکری مدد از ابـتـدا تـو دسـتِ گـدا را گـرفـتـهای پشتِ مرا هـمیـشه و هـر جا گـرفـتهای گوشه نگاهِ لطفِ تو دریایِ رحمت است همواره سامرای تو لبریزِ غربت است ای دومین "حسن" کرمت بینهایت است اصلاً همیشه کارِ "حسن" ها کرامت است ای رمزِ اسـتجـابت و تعجـیلِ در فـرج در حسرتِ وجودِ تو باشد همیشه "حج" مکه برای وصلِ تو مـنّت کشیده است رویِ تو را ندیده و حسرت کشیده است کعبه چِقَدر از تو خجـالت کـشیده است بر رویِ دوش، بارِ مصیبت کشیده است شد قـبلـهگـاه و کعـبـۀ من شهرِ سـامرا ای روحِ کعبه! نفْسی و روحی لکَ الفِداء هم وارثِ نـمـادِ کـرم، مـجـتـبـی شـدی هم وارثِ مـحـبـت و مهـرِ رضـا شدی تو روضهخوانِ تـشنه لبِ کـربلا شدی تـو بـانـیِ زیـــارتِ خــونِ خــدا شـدی از تو روایت است که در روزِ اربعین باشد زیـارتـش از عـلامـاتِ مـؤمـنـین
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بـاز دل شکـسـتـهام نـوای دیـگـر آورد پردۀ بهـتری زند، نغـمۀ خوشتر آورد لـئـالـی کـلام را ز طـبـع مـن بـر آورد مگر ثنای عسکری، حجّت داور آورد که آگه از مقام او، کسی به جز اله نیست نسیم درک و عقل را در این حریم راه نیست عبد خدا که داده حق، خدایی از عبادتش بسته شده به طوق جان سلسلۀ ارادتش رام شده وحوش هم، به درگه سیادتش حقیقت غـدیر خم، جلـوهگر از ولادتش ولادتـش بـه هـشـتـم ربـیـع ثـانـی آمـده جهان پیر را از این مژده، جوانی آمده به سامرا نظر کن و جلوۀ ذوالکرام بین قِران مهر و ماه را در این خجسته شام بین باب امام عصر را فراز دست مام بین دهـم امـا را به بـر یـازدهـم امـام بـیـن چشم عـلی منوّر از جـمال ماه پارهاش فاطمه کو که بنگرد؟ بر حسن دوبارهاش نور ولایتش به رخ ردای خلقتش به بر لوای عصمتش به کف تاج شفاعتش به سر بر همه هستیاش نظر در همه عالمش گذر اما هادیاش پدر حضرت مهدیاش پسر خلایـقـند چاکرش، ملائکـند عسکـرش هیچ کسی نمیرود به نا امیدی از درش رسالت پیـمـبران تکیه زده به دوش او درس هدایت بـشر زمـزمۀ سـروش او وضع جهان و چشم او راز نهان و گوش او حصار ظلم ظالمان شکسته از خروش او به دورهای که معتمد کرد فزون نفاق را به هم دریـد سـعـی او پردۀ اخـتناق را بهشت علم پرورد آب و هوای گلشنش اهل کمال، خوشه چین، ز گوشههای خرمنش حکیم مانده از سخن، به وقت درس گفتنش امام عصر تربیت، یافـته روی دامنـش نهال عصمتی چنان بر آورد چنین ثمر درود ما بر آن پدر سلام ما بر این پسر ســلالـۀ پـیــمـبـر و مـبـشّـر پـیـام حـق که دیده بس شکنجه تا زنده شود مرام حق مبـیـّن اصـول دیـن مـفـسـّر کـلام حـق داده به دست مهدیاش رسالت قیام حق که بعد من امـام بر جـوامع بـشر تویی مهدی منـتـقـم تویی امام منـتـظر تویی رفت یکی ز شیعیان به پیشگاه حضرتش برای حـاجـتی ولی اذن نداد خجـلـتـش امام را ببین که چون داشت خبر ز ذلّتش نخوانده گفت پاسخش نگفته داد حاجتش ز یک اشاره از کـف امام کامـیاب شد به قدر احـتیاج او خاک طلای ناب شد ای جلوات کبریا جلـوه گر از جمال تو کتاب تفـسیر تو خود آیتی از کـمال تو من که ز پا نشسته ام به درگه جلال تو امید رحـمـتم بود، ز لطف بیزوال تو «مؤیّدم» گدای تو بر آستان مهـدیات امید آن که خوانی م ز دوستان مهدیات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن عسکری علیهالسلام
ساقی بـیـاورید که بـزمـی بهپـا کـنیم ساغـر بـیـاورید که قـدری صفـا کنیم مطرب بیاورید که تا خـط خویش را از خـط پـیـروان طـریـقـت جـدا کنیم عمری نماز پشت سر شیخ خواندهایم حالا شـبی به پـیـرمـغـان اقـتـدا کـنیم خواندم دعا به مسجد و حاجت روا نشد یکبار بین میکـده امـشـب دعـا کنیم حالا که نام پاک تو اکسیر واقعیست با ذکر یا حـسن مس دل را طلا کنیم وقتی که مرده را نگهت زنده میکند بایـد تو را مـسیح پـیـمـبـر صدا کـنیم حُرّیم و زیـر دیـن نگـاه تو رفـتـهایـم آقا چگـونه قـرض شـمـا را ادا کنیم؟ حالاکه بیولای تو طاعات باطل است باید نـماز و روزۀ خود را قـضا کنیم وقتی به خاطر تو، به ما شأن میدهند دیگر چه احتیاج که در دین ریا کنیم زهـرا اگر اجـازه دهـد در بهشت هم خدمت به خـانـدان شـریف شما کـنیم تمّار شهرعـشق عـلی باش ای رفـیق تا اینکه پای دار غـمش گـریهها کنیم گیرم که تو حبیب نبودی؛ زهیر باش تا اینکه زیر تیغ جـنون جان فدا کنیم در باب نوکـری به مقـامی نمیرسیم تنهـا اگـر به سـیـنـه زدن اکـتـفا کـنیم ما را غلام قصر خودت کن که در بهشت شبهای جمعه روضه برایت به پا کنیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن عسکری علیهالسلام
بر او سلام که شایـسـتـۀ سلام است او که از سلالۀ اِبن الرّضا، بِـنام است او که هاشمینسب و فاطمیمرام است او که یـادگـار بـرومـنـد ده امـام اسـت او به شهر سامره، مصداق فیض عام است او به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات جـمـال گـلـشن تـوحـید را تبـسّم اوست مسیـح عـترت اطهـار را تجسّم اوست کـلـیم با شـجـر طور در تکـلم، اوست که دومین حسن، اِبن الرّضای سوم اوست ز حادثات جهان، جانپناه مردم اوست به هر که راه برد در پناه او، صلوات خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسَنش ستارۀ سحـری، خـوشهچـين انجـمـنش شـفـای دیـدۀ یـعـقـوب، بوی پیـرهـنش که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟ شـمـیم وحی خـدا میتراود از سخـنش به عطر و رایحۀ دلبخواه او، صلوات ستارگان همهشب شمع محفـلش هستند فـرشـتگـان به ادب در مقـابـلش هستند مـوالـیـان خـداجـوی سـائـلـش هـسـتـند معـاشران همه محـو فـضائـلش هستـند به آیـه آیـۀ قـرآن که در دلـش هسـتـنـد شدهست سورۀ قـرآن گواه او، صلوات نـگـاه او، به گـل تـازهچـیـده مـیمـانـد شـمـیـم او، به گـلاب چـکـیـده میمـاند لبـش، به غـنـچـۀ شـبـنم نـدیـده میماند قـدش، به سرو ز نـور آفـریده میماند دلش به پـاکی صبح و سپـیـده میمـاند به سجدۀ سحـر و صبحگاه او صلوات امام گفت که یکرنگ باش و یکرو باش برای سنجش اعـمال خود تـرازو باش برای خدمت و ایثار دست و بازو باش مباش در پی شهرت ولی خـداجو باش هـمیـشـه یـاد خـدا و عـنـایـت او بـاش به اوج و منـزلت دیـدگـاه او، صلوات کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست به جـذبـههای بـدیـع نگـاه او، صلوات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
در زمین و آسمان یکتاست، ای جانم حسین مهربانیهای او غوغاست، ای جانم حسین میخرد دَرهم، سوا کردن نباشد عادتش بس که مثل مادرش زهراست، ای جانم حسین هر که با او در بیفتد را خدا خوارش کند پرچـم ارباب ما بالاست ای جانم حسین هر چه بد کردیم ما، او خوب بود، او خوب بود بیشتر از ما به فکر ماست ای جانم حسین شک ندارم قاتلش را هم شفاعت میکند آی مردم او دلش دریاست، ای جانم حسین داد سر اما به ذلت زندگی را سر نکرد شیرمرد محشر کبراست ای جانم حسین ما رأیتِ زینب کـبـری به عـالـم یاد داد زندگی با او فقط زیباست، ای جانم حسین آبرو خواهی اگر هم در زمین، هم آسمان با حـسـین بن عـلـی بن ابیـطـالب بـمـان
: امتیاز
|
مدح مقام معظم رهبری و خطبه تاریخی ایشان در نماز جمعه در مقابله با اسرائیل
ببین نماز عشق را، قـیام شیعه را بیین بیا شکـوه تـامّ و تـمـام شـیـعـه را ببـین صدا نـمیزنـد بـرو، اشاره میکـند بـیا طلایـهدار امـتـش، امـام شیـعه را ببـین بیا و قامتش نگر، جلال و هیبتـش نگر به خطبهاش صلابت کلام شیعه را ببین اگر نبرد شد هدف، ببین به شور لا تَخَف به صحنهاند صف به صف، مرام شیعه را ببین فدا شدن کرامت و شهادت است عادتش به روی مرگ خنده و سلام شیعه را ببین اگر نمردی از عذاب وعدههای صادقش بمان و ضرب شست انتقام شیعه را ببین
: امتیاز
|
مدح مقام معظم رهبری و خطبه تاریخی ایشان در نماز جمعه در مقابله با اسرائیل
نگاه آسـمانیهاست در این ظهـر آدیـنه به تو ای بهترین، زیباترین مصداق آئینه نمکپرودهات هستیم و از عشق تو سرشاریم چگونه میشود پنهان بماند شوق در سینه قیامت چیست؟ غیر از قدّ و بالایی که تو داری؟ صلابت چیست؟ غیر از خطبهخوانی با طمأنینه شکوهی را که ما در آینه حتی نمیبینیم تو میبینی، تو میبینی در این جام سفالینه تو حتی با نمازت کفر دشمن را درآوردی و با تکبیرةالاحرام تو میسوخت از کینه تو حالا با نماز جمعه میخواهی بفهمانی نمیمـاند سـلاح مرد میدان بین گنجـینه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
بیتو چه سخـت میگـذرد انتـظـارها پـایـان رسـیـد عـمـر همه روزگـارها صدپاره شد قلب زمان از وفور زخم خون میچکد ز چشم زمین بر مدارها در امتداد ظلـمت این فصلهای سرد جـلـوه نـمیکـنـنـد چـرا نـوبـهـارهـا ؟ پژمردهایم در پس این انحطاط محض جامـانـدهایـم در پس این انـحـصـارها بر گل نشسته زورق دلهای بیشکیب طـوفان زده به ساحل چـشم انتظارها در این شب سیـاه طلاقی خـیر و شر گلگـون شده حـنجـر حق روی دارها در انتظارجلـوهات ای صبح بیبـدیل صبـری نـمـانـده بر دل این بیقرارها مـائـیم و موج فـتنه و طوفان حادثات از تـو ولـی رسـیـده به مـا اقـتـدارهـا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
نمیرسم من از این جادهها به گرد شما به خاک پـای گـدایـانِ کـوچه گرد شما خـدا کـند که عـنانگـیرِ مَـرکـبت باشم فــدای پـا بـهرکـابــان در نـبــرد شـمـا ارادتـی بــه تــو و خــانــوادهات دارم مـنـم غــلامِ غـلامـان فَـرد فَـردِ شـمــا چرا شـبـیه گـذشـتـه مرا نمیخـواهی؟ مگر نمیخورم آقای من به درد شما؟ غروب جمعه رسیده؛ زمان خجلتم از مـرور نـامـۀ اعـمـال و آهِ سـرد شـمـا
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
بیا که جان به لب آمد ز شوق دیدارت هـمیـشه یـار دل من! خـدا نگـهدارت! چو اشک بر سر بازارِ دیده پای گذار الا که گرمتر از محشر است بازارت! نشـسـتهاند به راه و سـتادهاند به صف پـیـمـبـران الـهـی بـه شــوق دیــدارت سلامـت دو جـهـان را به هیچ انگـارد عـنایـتی که تو داری به جان بیـمارت مرا دمی ز کـمند غـمت رهایی نیست که بوده این دل ما دم به دم گـرفتارت رسان به تُـربتِ زهـرا سلامِ ما و بگو بِـــده زِ دور جــــوابِ ســـلامِ زوّارت سری ز پـنجـرۀ خانهات درآر و ببـین به صد امید نـشـسـتـیم پـشت دیـوارت قبول شعر «مؤیّد» نکوترین صله است قـبول کن که نباشد جز این سزاوارت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
عـزیـز فـاطـمه! جان جهـان به قربانت سلام بر لب عـطـشان و چـشم گریانت سلام بر تن مجـروح و حلق مـذبـوحت سلام بر سـر خـونـین و جسم عـریانت سـلام بر جـگـر خـون و داغهـای دلت سـلام بـر شـرف و غـیـرت جـوانـانـت سـلام بـر دُر دنـدان و غــنـچـۀ دهـنـت سـلام بر لب خـونـیـن و صوت قرآنت ســلام بــر لـحـظـات وداع اکــبــر تــو که وقـت رفـتن او، رفت از بدن جانت سـلام بـر دل زیـنب کـه پـیـش دیـدۀ او عـدو ز چار طرف کرد سنـگـبـارانـت عجیب نیست اگر خصم را کنی سیراب سجـیـّهات کـرم و عادت است احسانت
: امتیاز
|
مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام در شب جمعه
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله پـیچـیـد بـین صحـرا، هیهات منّا الذله تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی در مـوجی از بـلایـا، هیهات منّا الذله تو حـیدری مرامی، تو حجـتی، امامی گـفـتی به پیـش اعـدا، هیهات منّا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یکجا شده است معنا، هیهات منّا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پُر گشت از تو صحرا، هیهات منّا الذله هم روی خاک صحرا، هم پیش چشم زهرا بنـوشت خـون سـقـا، هیهـات منّا الذله با داغ اکـبـر تـو، با خـون اصـغـر تو حک شد به آسمانها، هیهات منّا الذله با نغمۀ رضائک، صبـراً علی بلائک گـفـتی تو در مـصلا، هیهات منّا الذله در راه دین و مکتب، میخواند خطبه زینب بـا مـا رأیت و الا، هـیهـات مـنّا الـذله با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منّا الـذله روز ظهور مهدی، با عشق و با همعهدی بـاشد شعـار دنـیـا، هـیهـات منّـا الـذله خـورشـید آشنایی، شد نغـمـۀ "وفایی" در ســایـۀ تـولا، هـیـهـات مـنـّا الـذلـه
: امتیاز
|
به مناسبت انتقام به حق ایران از رژیم غاصب اسرائیل
بر این آیات روشن باز کن چشم تماشا را بخوان والیل را، والفجر را، انا فتحنا را به «والعصر»ی که گل کردهست در آئینۀ آفاق نخواهد دید ظالم روشنای صبح فردا را هراسی نیست افعیها اگر جمعند در میدان تماشا کن هنرهای عصای دست موسی را عیار شیرمردان خدا امروز روشن کرد فریب سامـریها، فـتـتـهٔ گاو مـطلا را شکوه ذوالفقار و بارش سجیلها دیگر شکست آن شوکت پوشالی بتهای دنیا را تبـسم کرد تهـرانی مقـدم بر سلـیـمـانی شکـوفاتر ببـین لبخـندهای مغـنـیهها را بهم پیوستهاند «اللهاکبر» های پیروزی ببین در اتـصال رودها امواج دریـا را پس از «حیعلیخیرالعمل»، تکبیرةالاحرام و حیران میکند بیتالمقدس عرش اعلی را امام مسلمین هـمراه خود سجاده آورده مصفا میکند در مسجدالاقصی مصلی را
: امتیاز
|
به مناسبت انتقام به حق ایران از رژیم غاصب اسرائیل
دید استکـبـار حـالا قـدرت سِـجّـیـل را سرنگـون کـرده سپـاه ما سپـاه فـیل را خواب و رؤیای سپاه کفر را بر هم زدیم بیخ گوش دشمنان یک سیلی محکم زدیم گوشهای از قدرت بی حّد ما شد جلوهگر یـادِ تـهـرانی مـقـدم زنده شـد بـارِ دگر «ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ» این همان خشم خداست ملت ما اهل سازش نیست اهل کربلاست وای اگر دشمن بخواهد باز هم جولان دهد بی گمان این بار جور دیگری تاوان دهد رهبرم لب تر کند راهی میدان میشوم در دل میدان شـبـیـه تـیغ بُرّان میشوم لشکر اسـلام باز از فـتـح خـیـبــر آمده آه؛ دوران "بزن در رو" دگر سر آمده دید استکـبـار حـالا قـدرت سِـجّـیـل را موشک ما زیر و رو کردهست اسرائیل را
: امتیاز
|
مدح و شهادت سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله
نمیفهمند ما را عقلهای بیجنون هرگز بگو سید نباشد راه ما بیفتح خون هرگز نشستن را نمیدانیم در سوگت به پا خیزیم که طوفان نسبتی هرگز ندارد با سکون هرگز درنگ و جنگ ما در فتنهها موقوف فرمان است نباشد سربلـندیهای ما بیآزمون هرگز اَلا إنَّ الدَّعِیَّ ابن الدّعی قَد رَکَّزَ؛ هیهات که بیسر میشویم امروز اما سرنگون هرگز متون را خواندهام، ما آنچنان پیروز فردائیم که حتی نامشان باقی نماند در متون هرگز چنان در خون نصرالله صهیون غرق خواهد شد که از یادش نخواهد رفت نحن الغالبون هرگز
: امتیاز
|
مدح و شهادت سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله
خبر آورده داغی تازه را؛ داغ برادر را خبر اینک شهادت میدهد اندوه خواهر را خبر پرواز ققنوس است از میدان خاکستر خبر سوزانده از هرمش دل سرور و صنوبر را بخوان والفتح را سید! دم نصر من الله است که فتح تو به پرواز است؛ بگشا تا خدا پر را بخوان آیه به آیه، آب و آئینه بخوان باران بخوان والعصر و نصر و مؤمنون و شمس و کوثر را زمستان گرچه طولانی شده اما بهار فتح به آخـر میرسـاند این نبـرد نابرابر را دوباره باغبان پیوند خواهد داد با عشقش نهال نـورسی را با نهـال سبز دیگر را افق را ابرهایی سخت و بارانزا قرق کرده که قطره قطره احیا میکند نخلی تناور را به پرواز قناریها قـسم در آسمان قدس به اشک شوق میبیـنیم لبخند کبوتر را به قطره قطره اشکِ خون؛ به باران عزای تو که بزم سیل خواهد برد بنیان ستمگر را شکست نور و آئینه دوباره زنده میسازد ز نصرالله و ابراهیم؛ قاسمهای دیگر را رسیده وعدۀ صادق به خونخواهیات ای سید و ایران میزند یک بار دیگر حرف آخر را بزودی پرچـم نـصر من الله از بلندیها به گوشت میرساند شوکـت اللهُ اکبر را بلندا نامت ای سید که لبنان از شکوه تو به نامت باز میسازد سپاهی حیرت آور را سپاهی از ستاره میرسد همراه با خورشید در آن روزی که عالم میزند فریاد؛ حیدر را
: امتیاز
|
مدح و شهادت سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله
هم غـزه، هم لبنان، هم شام، هم ایران یک آرمان داریم، یک روح، یک پیمان در جـادۀ بـیــروت، هـمراه "مُـغـنـیّـه" پای جـبـل عـامـل، همگام با "چمران" تـنهـا سلاح مـاست مـردانه جـنـگـیدن بی خود، بی جـوشن، در شام بمباران تا بر زمین خون "سید حسن" جاریست فـریـاد میجـوشـد از قـلب این مـیـدان "سـیـد حـسـن" یـعـنی از پـا نـیـفـتـادن وقـتی تـبـرزار است دنیای دژخـیـمان لب باز کن ای مرد، ای واژه واژه درد همسایـۀ "میثم"، هم مـسلکِ "سلـمان" دریـایی و زنـدهست، قـلب پُر آشـوبت ای گـونههایت سرخ، از سیلی طوفان رزم شـبـانـگـاهـت، نـصـرُ من اللّهـت خاریست در چـشمِ خـونـبـار جلادان ظهر است و عاشوراست، در علقمه غوغاست کرب و بلای ماست: هم غزه، هم لبنان
: امتیاز
|