کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شبهات

آیا کربلا زمینی خشک بی آب و علف بود؟ ویا تشنگی وجود داشته و امام و اصحابش از آب منع بودند؟

مدتی است که دشمنان اهل بیت در فضای مجازی و اینترنتی با طرح سوالات و شبه هایی در مورد واقعۀ کربلا مطرح می‌کنند تا شاید بتوانند ارادت و ارتباط مردم به اهل بیت را کم کنند ؛ سوالاتی که از این قبیل که کربلا در کنار رود فرات بوده است پس چگونه می‌گویند سرزمینی خشک و بی آب علف بوده است؟ امام با کندن دو یا چند متر چاه به راحتی به آب دسترسی داشتند؟ چگونه ممکن است یا توجه به گسترۀ رود فرات مانع دسترسی یاران امام به فرات بشوند؟ دهم محرم در فصل پائیز و مهرماه بوده است پس تشنگی با آن گستردگی معنا ندارد؛ که در زیر بطور خلاصه به این شبهات پاسخ داده می‌شود.

۱ـ آیا کربلا سرزمین بی آب و علف است : اسناد متعددی از کتب اهل سنت در قرنهای سوم تا پنجم هجری وجود دارد که ابن زیاد دستور داد سیدالشهدا علیه‌السلام را در سرزمینی بی آب و علف و


خشک پیاده کند و بر او سخت بگیرد و حُر هم همین دستور را اجرا کرد و حتی وقتی سیدالشهدا علیه‌السلام فرمود اجازه بده به قریه مجاور برویم حر گفت ابن زیاد جاسوسانی برای من تعیین کرده و گزارش کار مرا به او میدهند لذا نمی‌توانم و چنین اجازه ای هم نداد.  به عنوان مثال به این کتب اهل سنت مراجعه کنید (طبری مورخ  قرن چهارم در ص ۴۰۸ جلد ۵ تاریخ الامم والملوک ؛ بلاذری مورخ قرن سوم در ص ۳۸۵ جلد ۳ اَنْسابُ الاَشْراف؛ الاخبارالطِوال ۲۹۸ و ۲۹۹؛ الارشاد ج۲ ص ۱۲۲؛ ابن اعثم کوفی مورخ قرن چهارم در ص ۸۰ جلد ۵ الفتوح ؛ دینوری مورخ قرن سوم در ص ۲۹۸ و ۲۹۹ الاخبارالطِوال؛ ابن مسکویه مورخ قرن پنجم در ص ۶۷ جلد ۲ تَجارِبُ الاُمَم)  به غیر از اینها علما و مورخین شیعه همچون شیخ مفید، شیخ صدوق و ... دیگران هم بر این موضوع تصریح کرده اند.

چند نکته مهم در این خصوص: 

اولاً به اشتباه گفته می شود کربلا بین دو رود بزرگ دجله و فرات است که کاملاً اشتباه است؛ زیرا هم دجله و هم فرات هر دو در شرق کربلا قرار دارند که ابتدا فرات و سپس دجله قرار دارد آن هم با فاصلۀ بسیار زیاد.( به نقشه های عراق مراجعه بفرمائید) 

ثانیاً کربلا در امتداد فرات بوده و هست نه در کنار آن!!!. در واقع در ۳۵ كیلومتری شمال شرقی شهر كربلا شهر مسیب قرار دارد كه رودخانه فرات از آن رد می‌شود و مرقد مطهر طفلان مسلم در آن قرار دارد و شاخه‌ای از فرات که به نام نهر حسینیه ( علقمه ) موسوم گردیده، در این منطقه از فرات جدا شده و از داخل شهر کربلا می‌گذرد و می‌دانیم که شهر در اطراف حرمین که ۵۰۰ متر با هم فاصله دارند، ساخته و آباد شده است. دیگر شهر نزدیک به کربلا که رود فرات از آن عبور می کند شهر الهندیة است که در شرق کربلا قرار دارد و فاصلۀ آن با کربلا ۲۲ کیلومتر است پس فاصله کربلا تا فرات ۳۵ یا حداقل ۲۲ کیلومتر است؛ اما با آن شاخه از رود فرات ( نهر الحسینیه ) زیاد نبوده است؛ هم اکنون فاصلۀ خیمه گاه که محل استقرار خیمه های سیدالشهدا بوده است با مقام امام زمان که در کنار نهر علقمه قرار دارد و نزدیکترین نقطۀ علقمه با خیمه گاه است تقریباً بین ۱ تا ۱/۵ کیلو متر است.

ثالثاً وجود نهر علقمه هم در سمت اردوگاه لشکر ابن زیاد بوده نه سمت اردوگاه سیدالشهدا علیه‌السلام که دشمنان نیز از دسترسی به این نهر جلو گیری می‌کردند!!! پس تصدیق میفرمائید که وجود یک نهر فرعی جدا شده از فرات آن هم با ۳۵ کیلومتر فاصله نمی تواند یک جلگۀ سرسبز و خرم ایجاد کند!!! بلکه حداکثر تا ۵۰ متر حاشیه علقمه را می توانسته تحت تأثیر قرار دهد؛ به همین دلیل هم در فرهنگ لغات (فرهنگ معین، ۶/۱۳۱۶) کربلا به عنوان جلگۀ گرم و خشک معرفی شده است!!! یکی دیگر از دلایل خشک و گرم بودن کربلا وجود دریاچه نمک الزراره ( بحیرة الملح ) در قسمت شمال غربی کربلاست !!!

رابعاً منظور از بی آب علف بودن کربلا این نیست که کلاً بیابان بی‌آب و علف و لم یزرع (مانند کویر لوت) بوده است. بلکه آنجا  نخلستان هم داشته است. چنانچه در تاریخ می‌خوانید که ضاربین دستان مبارک حضرت عباس علیه‌السلام در پشت نخل کمین کرده بودند. که این نخلستان ها در دست دشمن بوده است و اردوگاه سیدالشهداعلیه‌السلام را در طرف مقابل قرار داده بودند. در ضمن بدیهی است که جنگ در داخل نخلستان‌ها واقع نشد، بلکه در زمینی باز که فاصلۀ طولی کوتاهی با نهر الحسینیه یا همان نهر علقمه داشت صورت پذیرفته و طبیعی هم این است که جنگ تن به تن در زمین باز صورت پذیرد. البته گاهی هم جنگ‌های تن به تن به داخل نخلستان‌های حاشیه کشیده می‌شد. پس کربلا جلگه گرم و خشک و سوزان بوده، چنان چه اهواز، مسجد سلیمان و …

۲ـ آیا آب بر روی سیدالشهدا علیه‌السلام بسته شد یا نه و این امر چگونه بوده است؟ این موضوع نیز در تمامی کتب تاریخی دسته اول تاریخی از جمله کتب اهل سنت هم آمده و تصریح شده که در هفتم محرم به دستور ابن زیاد آب را بر روی اردو گاه امام حسین علیه‌السلام بستند به عنوان مثال به این کتب اهل سنت مراجعه کنید(طبری مورخ  قرن چهارم در ص ۴۲۱ جلد ۵ تاریخ الامم والملوک ؛ بلاذری مورخ قرن سوم در ص ۳۸۹ جلد ۳ اَنْسابُ الاَشْراف؛ دینوری مورخ قرن سوم در ص ۳۰۱ الاخبارالطِوال؛ ابن اعثم کوفی مورخ قرن چهارم در ص ۹۲ جلد ۵ الفتوح ؛ ابن مسکویه مورخ قرن پنجم در ص ۷۰ جلد ۲ تَجارِبُ الاُمَم)  به غیر از اینها علما و مورخین شیعه همچون شیخ مفید، شیخ صدوق ؛ سید بن طاوس و ... نیز همین موضوع را نقل کرده اند. در ضمن گزارش جلگه بودن زمین کربلا به استناد تاریخ طبری غلط است زیرا خود طبری در صفحات قبل کتابش تصریح به خشک و بی آب و علف بودن کربلا دارد.

۳ـ لشکریان عمر سعد چگونه مانع رود فرات با آن همه گستره شدند؟ اولاً اینکه گفتیم فاصله کربلا با فرات حداقل ۲۲ کیلومتر است و نهر علقمه نیز در سمت دشمن بوده آن هم نه با گستره رود فرات!!!. ثانیاً همانگونه که در حدیث امام صادق علیه‌السلام آمده: تَاسُوعَا يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُهُ بِكَرْبَلَاء؛  اصحاب امام از روز تاسوعا از هر طرف کاملا محاصره شده بودند و ۳۰۰۰۰ لشکر دور تا دور منطقه را کاملا محاصره کرده بودند.

۴ـ چرا امام علیه‌السلام چاه نکندن زیرا با توجه به نزدیکی به فرات حتماً به آب می رسیدند؟  اولاً اینکه امام حسین علیه‌السلام و یارانش تا روز هفتم محرم دسترسی به آب داشتند بعد از هفتم محرم نیز به رغم محاصرۀ آب، گاه با یک یورش، آب بر می‌داشتند. البته در این مدت چون دستور جنگ نرسیده بود و عبیدالله بن زیاد نیز ابتدا نمیخواست جنگی در گرفته و دستش به خون امام علیه‌السلام آغشته شود، حفاظت از آب در حد معمول بوده و با کوچکترین درگیریی دسترسی به آب ممکن بود که چنین نیز شده است. پس لزومی نداشته است تا هفتم محرم برای چاه کندن اقدامی کنند؛ ضمناً بنابر روايت ابن اعثم كوفى و ابن شهرآشوب، امام حسين علیه‌السلام در جلوىِ خيمه (به فاصله‌ی ۱۹ قدم) چاهى حفر كردند، اصحاب از آن آب نوشیدند و سپس آن چاه ناپدید شد. (ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيدالدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۵۰ و ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص ۸۹۳). اما لشکر دشمن از این کار هم ممانعت می کرد به عنوان مثال پس از حفر چاه توسط امام علیه‌السلام عبیدالله بن زیاد به عمر سعد نوشت: «اما بعد به من چنین خبر رسانده‌اند كه حسين علیه‌السلام و ياران او چاه‌ها فرو برده‌اند و آب بر مى‌دارند، لهذا ايشان را هيچ فرو ماندگى نيست! چون بر مضمون نامه وقوف يابى، بايد كه حسين بن على علیه‌السلام و ياران او را از كندن چاه منع كنى و نگذارى كه پيرامون آب بگردند». (ابن شهرآشوب، ابى جعفر رشيدالدين محمد بن على، مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۵۱ و ابن اعثم كوفى، ابو محمد احمد بن على، الفتوح، ص ۸۹۳)

۵ـ دهم محرم سال ۶۱ هجری چه ماه شمسی است؟ اولاً اینکه اگر در اینترنت نرم افزارهای مختلف تبدیل ماه قمری به شمسی را سرچ و امتحان کنید می بینید اختلاف محاسباتی بین آنها زیاد است و هر کدام یک تاریخ را می‌دهند و این هم به دلیل متغییر بودن ماه های قمری است که ممکن است یک ماه ۲۹ روز و یک ماه ۳۰ روز باشد؛ ثانیاً فضای عراق و کربلا با ایران کاملا متفاوت است به عنوان مثال شما در اواسط فروردین ماه و یا مهرماه به شهر مرزی مهران مراجعه کنید ( این شهر نسبت به کربلا کمتر گرم است و بیشتر به مناطق سردسیر نزدیک است) می‌بینید در فروردین و مهرماه نمی‌شود در این شهر بدون کولرگازی زندگی کرد!!!!! این که شهر است حال زمین بیابانی خشک بی آب و علف که جای خود دارد. ضمن اینکه کتب اهل سنت هم بر تشنگی و در کربلا تصریح کرده اند و طبیعی است اگر همراه با جنگ و زره و ... باشد این گرما و تشنگی چند برابر خواهد شد. در هر حال در مورد وضعیت زمانی واقعه عاشورا هیچ موقع در ۲۱ مهر، دمای شهرهای جنوبی ایران، عراق و یا سرزمین حجاز و اطراف خلیج فارس کمتر از ۳۵ یا ۴۰ درجه نبوده است و در چنین حرارتی بدون آب حتی نمی‌شوید دوید، چه رسد به این که تازید و جنگید. بر فرض که عاشورا در مهر ماه و در دشتی سبز واقع شده است! که اسناد تاریخی ارائه شده بر خلاف این است!!! آیا آدمی در مهرماه آب نمی‌نوشد و اگر مانع دسترسی او به آب شوند، تشنه نمی‌گردد و اگر وارد جنگ تن به تن شود و پیاده به قلب دشمن بزند و یا با اسب بتازد، عطش‌اش مضاعف نمی‌گردد؟؟! نکته آخر اینکه اصل مصیبت و جنایات کربلا و عاشورا تشنگی نیست!! عطش و تشنگی ظاهر این جنایت است؛ اصل جنایت و هتک حرمت به اهل بیت علیهم السلام بسیار بالاتر از این است و هر کس کربلا و عاشورا را به تشنگی حضرت و یارانش محدود کند معلوم می شود بسیار سطحی نگر و حتی می توان گفت بی بصیرت و بی سواد است 

۶ـ در شب عاشورا هم یاران سیدالشهدا توانستند چندین مشک آب به خیمه ها برسانند؛ اما با شرایط وصف شده در بالا ( خشکی صحرا؛ رزم و مبارزه، گرمای شدید آفتاب و ...) تصدیق خواهید کرد که این چند مشک آب برای حداقل ۷۲ جنگاور و ۸۴ زن و بچه که جمعا ۱۵۶ نفر خواهند شد حتی کفاف رفع تشنگی تا ساعات اولیه صبح را هم نمی‌کند تا چه برسد نیمه روز و موقع عصر که هنگام شهادت امام است.

۷ـ چرا از شیر شتران برای رفع عطش استفاده نکردند؟ اولاً این افراد عزیمت امام حسین علیه‌السلام و یارانش که به دعوت اهالی معتبر شهر بزرگ کوفه بوده است را با کوچ عشایر اشتباه گرفته‌اند که با تمام تجهیزات و گله دام حرکت می‌کنند. مگر وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام به همراه یاران برای زعامت حکومت اسلامی از مدینه به سوی کوفه حرکت نمودند، با خود شتر و گاو و گوسفند و بز بردند؟! مگر وقتی معاویۀ ملعون از شام به سوی مدینه حرکت نمود، مانند عشایر و چوپانان با خود گله آورد؟! مگر وقتی سپاهیان یزید، عبیدالله بن زیاد و عمر سعد، اسرا را از کوفه به شام می‌بردند، با خود گله آورده بودند و در بازگشت نیز گله را همراه بردند؟! و مگر کسی شتر مادۀ شیرده با خود به چنین سفری می‌برد؟! و یا احیاناً با شتر باردار به جنگ می‌رود؟! لذا هر سفری ملازمات خاص خودش را دارد؛ وهمراهی دام به آن گستردگی که استفاده از شیر آنها مشکل عطش آنها را رفع کند معنا نداشته است.
دوماً: بر فرض حیواناتی همراه کاروان بودند، آیا حیوان برای شیر دادن باید تغذیه و آب مناسب برای نوشیدن داشته باشد تا بتوان از شیر آن استفاده نمود یا نه؟ آیا در شرایطی که مشکل کم آبی یا عدم دسترسی به آب وجود داشته وحتی آب برای سیراب کردن کودکان نبوده، تصور سیراب کردن حیوانات برای استفاده از شیر آنها منطقی
می‌باشد؟ ضمن اینکه حیوان روزانه یک بار یا دوبار دوشیده می‌شود که مقدار شیر آن تناسب خیلی زیادی با تغذیه و وجود خوراک برای دام است؛ حال در آن شرایط آیا حیوانات تعذیه مناسبی داشتند؟ و مقدار شیر دوشیده شده آیا برای سیراب کردن کاروان بیش از ۲۰۰ نفر کفایت می‌کرده؟ آیا حیوانی که علوفه و آب برای تعذیه ندارد، شیر می‌دهد؟
ثالثاً  در آن زمان روش این بود که کاروان آذوقۀ لازم تا توقف‌گاه بعدی را که شاید یک یا دو روز راه بود به همراه بر می‌داشت و در آن توقف‌گاه آذوقۀ لازم برای ادامۀ مسیر تا توقف بعدی را تهیه می‌نمود. این سفر نیز همین‌گونه بود. حضرت علیه‌السلام پول کافی داشت. آن قدر که وقتی در سرزمین کربلا متوقف گردید و وقوع جنگ را حتمی دید، دستور داد زمین‌هایی که در کربلا (منطقه‌ی جنگ) مالک دارد، خریداری شود. پس آذوقه را در توقف‌گاهی که حتماً آبادی بود تهیه می‌کردند و در کربلا نیز که راه آنان سد شد، آذوقۀ رسیدن تا به کوفه را نیز همراه داشتند، اما توقف ده روز به طول انجامید و به شهادت و اسارت ختم شد.

۸ـ مگر امام حسین علیه‌السلام عالم به غیب نیست چرا به کربلا رفتند و اگر می دانستند شهید میشود چرا خانوادۀ خود را به همراه بردند؟ ما در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم ائمه و خزان العلم هستند در تفسیر این عبارت می‌خوانیم منظور این است که ائمه به علم غیب که مختص خداست دسترسی دارند اما بنا نیست از آن سوء استفاده کنند بلکه هرگاه صلاح دین باشد از آن بهره می برند مثل اینکه خزانه دار که کلید خزانه را دارد باید امین باشد و اجازه ندارد برای منافع شخصی اش در خزانه را باز کند. در جلد ۴ تفسیر نور می‌خوانیم روزی پیامبر فرمود: بگردید شتر مرا پیدا کنید مردم رفتند و پیدا نکردند مرد منافقی گفت این چه پیغمبری است که حتی نمی داند شترش کجاست وقتی پیامبر این خباثت را دید از علم غیبش استفاده کرد و فرمود: بروید در فلان نقطه شتر من زیر فلان درخت است

۹ ـ اما اینکه چرا امام علیه‌السلام زن و فرزندانش را به کربلا برد؟ اتفاقا این موضوع جدای از اینکه دستور الهی است همچنان خود خود سید الشهدا علیه‌السلام در مکه در جواب محمد حنفیه که پرسید چرا زن ها و بچه ها را می‌برید فرمود : إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا؛ رسول خدا فرمودند كه خداوند مي‌خواهد آن‌ها را هم اسير ببيند؛ جدای از این بردن اهل بیت به کربلا عین سیاست بود زیرا؛ اولا یزید دیگر نمی‌دانست بگوید اینها قیام کرده و قصد جنگ دارند زیرا کسی که به جنگ می‌رود زن و کودک شیر خوار با خود نمی برد؛ دوما اینکه بودن اهل بیت و جنایات یزید نسبت به اسرا عامل بر ملا شدن خباثت و ذلت دشمن بود؛ سوما این زنان و بچه ها بودند که انقلاب کربلا را به شهرها بردند و ... شاید اگر آنها نبودند همه چیز در کربلا تمام شده و در آن زمان کسی متوجه نمی‌شد در کربلا چه اتفاقات و جنایاتی رخ داده است.