
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
-
مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
-
علی سیفی
-
جلال ابراهیمی
-
غلامعلی جندقی ( رجبی )
-
محمدرضا تورجی زاده
-
حاج سيد مجتبي علمدار
-
سید رضا حسینی در افشان
-
سایت قرآنی تنـــــزیل
-
سایت مقام معظم رهبری
-
سایت آیت الله مکارم شیرازی
-
سایت آیت الله نوری همدانی
-
سایت آیت الله فاضل لنکرانی
-
سایت آیت الله سیستانی

![]() |
![]() |
شهادت حضرت قاسم علیه السلام به روایت کتب مختلف تاریخی
الأرشاد شیخ مفید( از علمای قرن پنجم هجری): حميد بن مسلم گويد: در اين گيرودار بوديم كه ديدم پسركى بسوى ما آمد كه رويش همانند پاره ماه بود و در دستش شمشيرى بود، و پيراهنى بتن داشت و ازار و نعلينى داشت كه بند يكى از آن دو نعلين پاره شده بود، عمر بن سعد بن نفيل ازدى گفت: بخدا من باين پسر حمله خواهم كرد: گفتم سبحان اللَّه تو از اين كار چه بهره خواهى برد (و از جان اين پسر بچه چه میخواهى) او را بحال خود واگذار اين مردم سنگ دل كه هيچ كس از اينان باقى نگذارند كار او را نيز خواهند ساخت؟ گفت: بخدا من بر او حمله خواهم كرد، پس حمله كرده رو بر نگردانده بود كه سر آن پسرك را چنان با شمشير بزد كه آن را از هم شكافت و آن پسر برو بزمين افتاده، فرياد زد: اى عموجان! حسين علیهالسلام ![]() |
![]() |
![]() |
روایت کامل و جامع مبارزه و شهادت حضرت قاسم علیه السلام
از ديگر شهداي بني هاشم قَاسِمِ بْنِ الحَسَن است. [شهادت اين بزرگوار هم بسیار در اهل خيام و امام حسين علیهالسلام اثرگذاشته است. او براي امام، بوي برادرشان امام حسن علیهالسلام را ميداد. هر چند مادرش هم بوده است، امّا پس از شهادت امام حسن علیهالسلام این آقازاده نزد عمو بزرگ شده بودند. اگر مهر و جايگاهش در دل امام، بيشتر از علي اكبر نباشد، كمتر هم نيست.] وقتي براي اذن به ميدان رفتن، خدمت امام رسيدند، هر چه كردند، امام اجازه ندادند[1]و دست بهگردن قاسم انداختند و هر دو شروع به گريه كردند، تا جاييكه نوشتهاند: حَتَّى غُشِيَ عَلَيْهِمَا. یعنی غش کردنـد.[2] البته اين غش كردن در اکثرکتب قـدیمی و دسته اوّل تاریخ همچون أمالی صدوق، ![]() |
![]() |
![]() |
روایت کامل و جامع مبارزه و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
نخستین كسي[1]كه از بني هاشم خدمت امام علیهالسلام رسيد و اذن ميدان گرفتند حضرت علي اكبر بودند، از اینرو در زيارت ناحیه مقدّسه ميخوانيم: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا اَوَّلَ قَتِيلٍ مِنْ نَسْلِ خَيرٍ سَليِلٍ. امام علیهالسلام بیدرنگ اجازه دادند و حضرت علي اكبر راهي ميدان جنگ شدند؛ امّا نگاه مأيوسانهاي به اوكردند؛ در دل امام غوغايي بود. چون به میدان زحرم اکبر رفت روح از جـان حـرم یکسر رفت آن طـرف مرگ به استقبـالـش اين طـرف جـان پـدر دنبـالش ![]() |
![]() |
![]() |
ورود کاروان سیدالشهدا علیه السلام به کربلا در گزارشهای کتب مختلف تاریخی
لهوف سید بن طاوس : قَالَ: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَيْنَ علیهالسلام قَامَ وَ رَكِبَ وَ سَارَ وَ كُلَّمَا أَرَادَ الْمَسِيرَ يَمْنَعُونَهُ تَارَةً وَ يُسَايِرُونَهُ أُخْرَى حَتَّى بَلَغَ كَرْبَلَاءَ وَ كَانَ ذَلِكَ فِي الْيَوْمِ الثَّانِي مِنَ الْمُحَرَّمِ فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ. سپس حسين علیهالسلام برخاست و برنشست، حركت كرد و حرّ و لشكرش گاهى مانع از حركت شده، و گاهى نيز با وى حركت میكردند تا امام به كربلاء رسيد و اين روزدوم محرّم بود، پرسيد: «اين زمين را چه نام است». گفته شد: كربلاء. فَقَالَ ع اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ امام علیهالسلام فرمود: «فرود آييد، به خدا كه اين جا جاى فرود آمدن و ريختن خونهاى ماست، و اينجا جايگاه قبور ![]() |
![]() |
![]() |
روایت کامل و جامع ورود کاروان سیدالشهدا علیهالسلام به کربلا
سیّد الشهداء علیهالسلام شبانه از قصربنیمقاتل حرکت کردند و تا صبح در حالیکه لشکریان حُرّ او را همراهی میکردند به راهشان ادامه دادند و در صبـح روز دوّم مُحـرّم به نينـوا رسیدند. از نینوا به سمت کربلا حرکت کردند. در نینوا[1] جواب نامه حُرّ به ابن زياد هم رسيد و ابنزياد دستور داده بود چون نامه من به تو رسید،کار را بر حسین سخت بگیر و او را در بیابانی بیآب و علف فرود آور. حُرّ نامه را براي امام علیهالسلام خواند و حضرت فرمودند بگذار به قریههای مجاور که آب هست برویم. حُرّ گفت من نميتوانم از این دستور سرپيچي كنم، زیرا ابنزياد براي من جاسوسانی گمارده تا كارهاي مرا به اوگزارش كنند. ![]() |
![]() |
![]() |
آرزوی انتقام امام جواد(ع) از قاتلین مادرش حضرت زهرا(س)
آرزوی انتقام امام جواد علیهالسلام از قاتلین مادرش حضرت زهرا(س) : زكریا بن آدم مى گوید: خدمتح ضرت رضا علیهالسلام نشسته بودم كه امام جواد علیهالسلام را پیش او آوردند. پس آن حضرت از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد علیهالسلام دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان بلند كرد و در فكرى عمیق فرو رفت. امام رضا علیهالسلام فرمود: جانم فدایت چرا در فكرى؟ امام جوادعلیه السلام فرمود: به آن چه درباره مادرم زهرا(علیها السلام) انجام شد، مى اندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است كه اگر دستم به آن ها برسد، آنان را سوزانده، تكه تكه كنم و ریش هشان را بر كنم. در این هنگام، امام رضا علیهالسلام او را در آغوش كشید، میان دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فدایت، به راستى كه تو لایق امامت شیعه هستى. ![]() |
![]() |
![]() |
وصیت های امام جواد علیه السلام
مرحوم كلينى نقل میكند كه خيرانى از پدر خود چنين نقل كرد كه گفت من ملازم خانه حضرت جواد علیهالسلام بودم بواسطه مأموريتى كه داشتم احمد بن عيسى اشعرى سحرگاه هر شب میآمد تا از بيمارى حضرت جوادعليه السّلام اطلاعاتى به دست آورد. هر وقت پيك واسطه بين حضرت جواد علیهالسلام و پدرم میآمد احمد از جاى حركت میكرد و پدرم با او خلوت مینمود. پدرم گفت يك شب پيك امام علیهالسلام آمد احمد بن محمّد بن عيسى از اطاق خارج شد من با پيك خلوت كردم ولى احمد دو مرتبه برگشت و جايى ايستاد كه حرف ما را میشنيد. پيك گفت مولايت سلام میرساند و میفرمايد من از دنيا میروم و امامت متعلق به فرزندم علي است، همان مقامى را كه من بعد از پدرم بر شما داشتم او پس از من بر شما خواهد داشت. پيك راه خود را گرفت و رفت. ![]() |
![]() |
![]() |
در فضایل و شخصیت حضرت معصومه سلام الله علیها
آغاز ماه ذیقعده برای حضرت کاظم و حضرت رضاعلیهالسلام و دودمان نبوت، پیام آور شادی و پایان یک انتظار طولانی است. زیرا حضرت نجمهسلام الله عليها فرزندی جز حضرت رضا علیهالسلام نداشت. مدتها پس از ایشان صاحب فرزندی نشد (حضرت رضا علیهالسلام در سال ۱۴۸ ه.ق و حضرت معصومه سلام الله عليها در سال ۱۷۳، یعنی با ۲۵ سال فاصله متولد گردید) امام صادق علیهالسلام نیز به ولادت چنین بانویی بشارت داده بود.روزی که حضرت معصومه سلام الله عليها دیده به جهان گشود، برای حضرت نجمه سلام الله عليها و حضرت رضا علیهالسلام و پدر بزرگوارشان، روز شادی و سرور وصف ناپذیری بود چرا که دختری از آسمان ولایت و امامت، طلوع کرده بود که قلب ها را جلا میداد و چشم ها را روشن میکرد و کانون مقدس اهل بیت علیهالسلام را گرم می نمود. ![]() |
![]() |
![]() |
آتش زدن خانۀ امام صادق علیهالسلام؛ به درک واصل شدن حاکم مدینه با دعای امام
مرحوم کلینی مینویسد منصور ملعون به حسن بن زید والی مدینه نامه فرستاد که : خانۀ جعفر بن محمدعلیه السلام را آتش بزن، او نیز به درون خانه حضرت قطعه ای آتش انداخت و درب خانه و دالان آن آتش گرفت، امام صادقعلیه السلام بر روی آتش راه میرفت و با گام های خود آتش را خاموش میکرد و میفرمود: من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم. متن عربی روایت : بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: وَجَّهَ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ زَيْدٍ وَ هُوَ وَالِيهِ عَلَى الْحَرَمَيْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى النَّارَ فِي دَارِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَتِ ![]() |
![]() |
![]() |
توسل امام صادق علیه السلام به دعای سیدالشهدا برای رهایی از مکر منصور
بسیارى از محدّثین و مورّخین آورده اند، كه ربیع بن یونس از طرف منصور عبّاسى استاندار شهر مدینه بود؛ پسر ربیع كه فضل نام دارد حكایت كند: منصور خلیفه عبّاسى - در سال ۱۴۷- پس از مراسم حجّ وارد مدینه منوّره شد و به پدرم، ربیع گفت: هر چه زودتر جعفر بن محمّد علیهالسلام احضار كن، میخواهم او را به قتل برسانم . حضرت را نزد منصور لعین بردند ؛ هنگامى كه حضرت بر منصور وارد شد، منصور با حالت تندى و درشتى با وى سخن گفت؛ و سپس حضرت را مورد خطاب و سرزنش قرار داد و اظهار داشت: دشمنان و مخالفین ما در عراق تو را به عنوان امام و رهبر خود برگزیده اند، خدا مرا هلاك كند اگر تو را نكشم و از بین نبرم . ![]() |