کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


نماز ظهر عاشورا و شهادت حَبِيبِ بْنِ مُظَاهِر

درباره : اصحاب سیدالشهدا علیه السلام منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۸۶

وقتی روز به نیمه رسید و ظهر شد، عُمَرِ بْنِ‌عَبْدِ اللَّه- مُلقّب به أَبِو ثُمَامَةَ - خدمت امام علیه‌السلام رسید و عرض کرد دوست دارم قبل از کشته شدنم، آخرین نمازم را با شما بخوانم. حضرت سر به آسمان بلند کردند و فرمودند! ذَکَرتَ الصَّلاة جَعَلَکَ اللهُ مِنَ المُصَلِّین! ياد كردي از نماز؛ خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. آن گاه فرمودند: از اين قوم بخواهيد براي ساعتي از جنگ دست بردارند تا ما نماز بخوانيم. حُصَيْنُ بْنِ نُمَيْر(حُصَيْنُ بْنِ تَميم) از لشکريان عُمَرِبنِ سَعد فرياد زد که نماز شما مقبول خدا نيست و حَبِيبِ بْنِ مُظَاهِر جواب داد: اي حِمار غَدّار!  نماز پسر رسول خدا پذیرفته نيست! نماز تو قبول است![1]

مبارزه و شهادت بُرَيْرُ بْنِ خُضَيْر و نافع بن هلال

درباره : اصحاب سیدالشهدا علیه السلام منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۸۳

مبارزه و شهادت بُرَيْرُ بْنِ خُضَيْر: پس از مُسْلِمُ بْنِ عَوْسَجَه، بُرَيْرُ بْنِ خُضَيْركه فردي عابد بود و سيّدالقرّاء لقب داشت به ميدان رفت و از طرف مقابل يَزيدُ بْنِ مُعْقَل یا يَزِيدُ بْنِ مُغَفَّل را به درك واصل كرد. در نبرد بعدي‌اش در حال مبارزه با رَضي بْنِ مُنْقِذ، یا بُحیر بْنِ اوس بود كه از پشت سر با نيزه او را به شهادت رساندند.[1]

مبارزه و شهادت نَافِع بْنِ هِلال: پس از بُرَيْرُ بْنِ خُضَيْر؛ نَافِع بْنِ هِلال به میدان رفت و چند نفری از دشمنان را به درک فرستاد و در این زمان عَمْرُوبْنِ حَجَّاج[2]

مبارزه و شهادت وَهبِ بْنِ عَبدُالله كَلْبي

درباره : اصحاب سیدالشهدا علیه السلام منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۸۳

نفر بعدي وَهبِ بْنِ عَبدُالله كَلْبي[1] بود كه به همراه زن و مادرش در كربلا بود. نصراني‌اي كه به دست امام علیه‌السلام مسلمان شد.[2] بعد از به درك رساندن شماری از دشمنان به پيش مادرش آمد و گفت: آيا از من راضي شدي؟ مادرش پاسخ داد تا در راه امام شهيد نشوي راضي نمي شوم.[3] وهب برگشت و به مبارزه ادامه داد تا انگشتان دستش را قطع كردند. در اين هنگام همسر[4]وهب عمود خيمه را برداشت و به ياري او شتافت و گفت از تو جدا نمي‌شوم تا همراهت در راه امام شهيد شوم. سیّدالشهدا علیه‌السلام جلو رفتند و فرمودند:

استغاثه سیّدالشهداء علیه السلام در صبح عاشورا و ندامت و توبه حرّ

درباره : اصحاب سیدالشهدا علیه السلام منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۸۰

قبل از شروع مبارزات[1] امام علیه‌السلام با صدايي رسا فرياد ‌زدند: أَ مَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ! آيا فرياد رسي نيست كه برای خدا ما را ياري كند؟ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه! آيا مدافعی نيست كه از حرم رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دفاع كند![2]

ندامت و توبۀ حُرِّ بْنِ يَزِيدَ ريَاحِي پس از استغاثۀ امام علیه‌السلام

با اين ندا، لرزه‌اي به جان حُرِّ بْنِ يَزِيدَ ريَاحِي افتاد و از خواب غفلت بيدار شد و به سمت عُمَرِبْنِ سَعد رفت و گفت: آيا تو واقعاً مي‌خواهي با اين مرد بجنگي؟ اِبْنِ سَعد گفت: آري به خدا قسم؛ جنگي خواهم كرد كه كمترين چيز آن جدا شدن سرها از پيكر و دست‌ها از بدن باشد!

آغاز جنگ در کربلا

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۷۹

عُمَرِبْنِ سَعد به جلوي لشکر آمد و تيري به سمت ياران و اردوگاه امام علیه‌السلام پرتاب كرد و خطاب به لشکريانش گفت: در نزد ابن‌زياد شهادت بدهيد كه من اوّل كسي بودم كه تيري به سوي لشکر حسين  پرتاب كردم و بعد از آن باران تير بود كه به سوي ياران امام سرازیر شد. امام علیه‌السلام رو به يارانشان كردند و فرمودند: خدا رحمتتان كند! خود را براي مرگي كه هيچ راه فراري از آن نيست آماده كنيد! اين تيرها كه پرتاب مي‌شوند پيام آن قوم به ماست![۱]

سپس امام علیه‌السلام فرمودند: اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى الْيَهُودِ إِذْ جَعَلُوا لَهُ وَلَداً وَ اشْتَدَّ غَضَبُهُ عَلَى النَّصَارَى

خطبه سیدالشهدا علیه السلام در صبح عاشورا

درباره : روایت های روز عاشورا و شام غریبان منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۶۹

برپایه روایت امام علیه‌السلام برخاستند[1]و به قائمه شمشير تكيه دادند و با صداى بلند فرمودند: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْرِفُونَنِي؟ شما را به خدا! آيا مرا مى‏ شناسید؟ گفتنـد: آرى به خدا. تو فرزند رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هستی.

 حضرت فرمودند: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أُمِّي فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى؟ شمارا به خدا! آيا مى ‏دانيد كه مادرم فاطمه سلام‌الله‌علیها دختر محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است؟ گفتند:آرى به خدا.

 فرمودند: أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ! هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّ أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ؟ شما را به خدا! آيا مىدانيد كه پدرم علىّ بن ابى طالب علیه‌السلام است؟ گفتند: به خداوند آرى.

سخنان امام علیه السلام با حضرت زینب (س) در شب عاشورا

درباره : روایت های خروج از مدینه تا شب عاشورا منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۵۳

از امام سجّاد علیه‌السلام نقل شده که در شب عاشورا من سخت بیمار بودم و عمّه‌ام زینب سلام‌الله‌علیها در خیمه‌ام در حال پرستاری از من بودندکه پدرم به خیمه خود یا به روایتی به خیمه‌ای دیگر رفتند و به همراه جَوْن بْنِ حُوَیّ غلام ابی‌ذر غفاری[1] مشغول تیز کردن شمشیرشان بودند و این اشعار را زمزمه می‌کردند: 

يَا دَهْـرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خـَلِيـلٍ             كَمْ لَكَ بِـالْإِشْـرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏   

مِنْ طَالِبٍ وَ صَـاحِبٍ قَتِـيل[2]ٍ             وَ الـدَّهْـرُ لَا يَقـْنَـعُ بـِالْبـَدِيلِ‏

تدابیر نظامی امام شب عاشورا و اقدامات اصحاب امام

درباره : روایت های خروج از مدینه تا شب عاشورا منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۴۸

تدابیر نظامی امام شب عاشورا: امام علیه‌السلام در شب عاشورا دستور دادند خيمه‌ها را به هم نزديك كنند، به شکلی كه طناب‌هاي مهار چادر‌ها را در بين همديگر نهادند تا دشمن نتواند در زمان حمله به خيام در لابه لاي خيمه‌ها جولان بدهد. همچنین امام علیه‌السلام در پشت خيمه‌ها خندقی كَندند[1]و آن را پُر از هيزم و نيزه كردند تا هنگام جنگ با آتش زدن آن‌ها از حمله دشمن به خيام جلوگيري كنند و تنها از روبه رو با دشمن به مقابله بپردازند.[2]

همچنین در شب عاشورا امام حسين علیه‌السلام حضرت علي اكبر را همراه ۵۰ نفر از اصحاب فرستادند كه آب به خيمه‌ها برسانند كه اين كار در تاريكي شب انجام شد. وقتي آب به خيمه‌ها رسيد سیّدالشهدا علیه‌السلام رو به اصحاب كردند و فرمودند: برخيزيد،آب بنوشيد، وضو بسازيد، غسل كنيد و لباس‌هاي خود را بشویيد كه اين لباس‌ها كفن‌هاي شما هستند. از این‌رو اصحاب، غسل شهادت كردند، خود را معطّر ساختند و نوره كشيدند و تا صبح به عبادت و راز و نياز با خدا پرداختند.[3]

سخنان حضرت قاسم در شب عاشورا

درباره : حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص 147

از ابی حمزه ثمالی و سیّد بحرانی نقل شده است پس از سخنان اصحاب، حضرت قاسم؛ فرزند امام حسن  علیه‌السلام هم جلو آمدند وگفتند عمو جان من هم فردا شهيد مي‌شوم و امام علیه‌السلام فرمودند: قاسمم! مرگ در نظر تو چگونه است؟ عرض کردند: اََحْلی مِنَ العَسَل: شيرين ترازعسل. امام علیه‌السلام او را در آغوش گرفتند و فرمودند: إِي وَ اللَّه! أَنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ يَقْتُلَ مِنَ الرِّجَال مَعيَ بَعْدَ أَن تَبلُوَ  بِبَلاءٍ عَظِيم؛ بله قاسمم! تو هم یکی از کسانی هستی که به بلای عظیمی كشته مي‌شوي و بعد فرمودند بعد از تو علی اصغرم هم کشته می‌شود.[1]

سخنان امام علیه السلام در شب عاشورا

درباره : روایت های خروج از مدینه تا شب عاشورا منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۴۴

 شب عاشورا امام علیه‌السلام اصحاب را در خيمه‌اي گرد آوردند و براي آن‌ها صحبت كردند. امام سجّاد علیه‌السلام فرموده‌اند:[1] من با وجودي كه به شدّت بيمار بودم، خودم را به اين خيمه نزديك كردم که ببينم پدرم به يارانشان چه مي‌گويد. ایشان بعد از حمد و ثناي خدا رو به اصحاب كردند و فرمودند: فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي ، فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْراً؛ من یارانی بهتر و با وفاتر از ياران خود سراغ ندارم و خانواده‌اي نيكوتر و مهربان تر از اهل بيت خودم نديده‌ام. خدا به همه شما جزاي خير عنايت كند!