کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: مقتل


روایت کامل و جامع ورود کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا

درباره : روایت های خروج از مدینه تا شب عاشورا
منبع : پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۱۲۱ مستند به کتب دسته اول تاریخی

سیّد الشهداء علیه‌السلام شبانه از قصربنی‌مقاتل حرکت کردند و تا صبح در حالی‌که لشکریان حُرّ او را همراهی می‌کردند به راهشان ادامه دادند و در صبـح روز دوّم مُحـرّم به نينـوا رسیدند. از نینوا به سمت کربلا حرکت کردند. در نینوا[1] جواب نامه حُرّ به ابن زياد هم رسيد و ابن‌زياد دستور داده بود چون نامه من به تو رسید،کار را بر حسین سخت بگیر و او را در بیابانی بی‌آب و علف فرود آور. حُرّ نامه را براي امام علیه‌السلام خواند و حضرت فرمودند بگذار به قریه‌های مجاور که آب هست برویم. حُرّ گفت من نمي‌توانم از این دستور سرپيچي كنم، زیرا ابن‌زياد براي من جاسوسانی گمارده تا كارهاي مرا به اوگزارش كنند.


البته در لهوف، الاخبارالطِوال، قمقام، مقتل مقرّم، مقتل امام حسین و مقتل جامع تصریح شده حُرّ مجدداً اجازه داد تا کمی حرکت کردند و به کربلا رسیدند. در اين لحظه زُهَيْرُ بْنِ قَيْن[2] به امام علیه‌السلام عرض کرد: اجازه دهيد همين الان تا شمارشان زياد نشده با آن‌ها بجنگيم و امام علیه‌السلام فرمودند: نه، نمي‌خواهم شروع كننده جنگ باشم.[3]

خطبه امام بعد از رسیدن دستور توقّف

در این هنگام[4] امام علیه‌السلام مابين لشکريان ایستادند و بعد از حمد و ثناي خداوند خطاب به آنان فرمودند: إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ بِنَا مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْيَا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَكَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ اسْتَمَرَّتْ حِذَاءً وَ لَمْ تَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ كَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِيسُ عَيْشٍ كَالْمَرْعَى الْوَبِيلِ  ، أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا يُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا يُتَنَاهَى عَنْهُ لِيَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِي لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً؛ آنچه را بر من وارد شده است شما ديديد. دنيا عوض شده، بدي‌‌هاي خود را ظاهر و خوبي‌‌ها را برگردانده است. از آن چيزي نمانده است، مگر قـطراتـي در ظرف و زندگي پستي در زمين شوره‌زار! آيا نمي‌بينيد كه به حقّ عمل نمي‌شود و باطل تا آنجا كه مي‌‌شود، پیش رفته. مؤمن در اين هنگام، سزاوار لقاء پروردگار است كه من مرگ را جُز سعادت نمي بینم و زندگي با ستمگران جُز بدبختي.[5]

زُهَيْرُ بْنِ قَيْن ايستاد و عرض كرد: يابن رسول‌الله! ما سخنان شما را شنيديم؛ خداوند تو را زُهَيْرُ بْنِ قَيْن ايستاد و عرض كرد: يابن رسول‌الله! ما سخنان شما را شنيديم؛ خداوند تو را راهبري کند، اگر دنيا براي ما باقي بود و در آن جاودانه مي‌مانديم، باز هم شما را بر همة آن‌هـا ترجيح مي‌‌داديم.[6] سپس نَافِعٍ بْنِ هِلـَالُ بَجَلِي بعد از یـادآوری نوع رفتار مردم با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و علی علیه‌السلام گفت: به خدا قسم ما از ديدار خدايمان ناراحت نيستيم و بر نيّات خود ايستاده‌ايم؛ با دوستان شما دوست و با دشمنـان شما دشمنيم! آن گاه بُرَيْرُ بْنِ خُضَيْر ايستاد و گفت: يابن رسول الله! به خدا قسم خداوند به خاطر وجود شما بر ما منّت نهاد؛ ما پيش چشم شما جانفشاني مي‌‌كنيم و بدن‌هايمان را برايتان فدا مي‌‌كنيم تا جدّتان در روز قيامت شفيع ما باشد![7]

ورود کاروان سیّدالشهدا علیه‌السلام به کربلا

در مجاورت کربلا زمین یا قریه‌ای هست که اصحاب به امام عرض کردند اگر اجازه بدهید به آنجا برویم؛ امام علیه‌السلام فرمودند نام آن چیست؟گفتند: عَقْر و امام فرمودند: اَللّهُمَّ اِنِّي أعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَقْر![8] سیّدالشهدا علیه‌السلام در دوّم مُحرّم[9] وارد كربلا شدند و سؤال کردند: مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض‏؛ اسم اين سرزمين چيست؟ گفتندكربلا.[10] حضرت تا نام كربلا را شنیدند، فرمودند: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ خدايا، من از اندوه و بلا به تو پناه مي‌‌برم. سپس ادامه دادند: هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ؛ اينجا جايگاه اندوه و بلاست. انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا سَيْفَه؛ پس فرود بياييد. به خدا قسم اينجا محلِّ اقامت ما و محلِّ ريختن خون ماست! وَ هاهُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا  و َهَاهُنَا واللهِ مَحَلُّ سَبیِ حَریمِنَا؛ اينجا محلِّ قبرهاي ماست؛ به خدا قسم اينجا حرمت ما را مي‌‌شكنند! بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّهِ؛ اين خبر را جدّم رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به من فرموده است.[11] ضمناً در مابقی کتب دسته اول تاریخی[12]  فقط سوال حضرت، اعلام نام کربلا در همان بار اوّل سؤال کردن و فراز اوّل جمله امام ( أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ؛ هَذَا كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ) آمده است.

دو روایت معتبر دیگر در ورود به کربلا

سِبْط ابْنِ جُوْزی و دیگران نقل کرده اند که سیّدالشهدا علیه‌السلام قدم بر خاک کربلا گذاشتند و فرمودند امّ السلمه به من گفت روزی جبرئیل در محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود و تو در نزد من گریه کردی و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تو را طلبید؛ وقتی به نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رفتی جبرئیل با دیدن تو خبر شهادتت را در کربلا به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم اعلام کرد و زمین کربلا را به او نشان داد. سیّدالشهدا علیه‌السلام بعد از ذکر این روایت خاک کربلا را بوییدند و فرمودند: والله این همان خاک است که جبرئیل، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به آن خبر داد.[13]

در گزارش دیگری آمده وقتی نام کربلا را گفتند، سیّدالشهدا علیه‌السلام فرمودند هنگام بازگشت از صفّین من نیز هـمراه پدرم بودم؛ به این سـرزمین که رسیدیم، پدرم ایستادند و فرمودند: اینجا محلِّ فرود آمدنشان و اینجا محـلِّ ریختن خـون‌هایشان است. پرسیـدند چه کسانی؟ فرمودند گروهی از خاندان محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم.[14] 

به روایتی دیگری امام علیه‌السلام در جمع اصحاب فرمودند: النَّاسُ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ؛ يعنى مردم بنده زر خريد دنيا هستند. دين لیسیدنی است روی زبان شان( لقلقه زبان است). مردم تا زمانی ديندار هستند كه معيشت آنان تأمين شود؛ امّا وقتى با بلاء آزمايش شوند، دين‌داران اندك خواهند بود؛ سپس فرمودند: آيا اين سرزمين كربلا ست؟ گفتند: آرى يابن رسول اللَّه و فرمودند اینجا جایگاه اندوه و بلاست، اینجا محل اقامت ما و محل ریختن خون ما و ....[15]

 یادسپاری: ۱. احتمالاً شما هم این روضه را شنیده‌اید که اسب امام از حرکت ایستاد هرچه کردند حرکت نکرد و امام علیه‌السلام اسامی مختلف کربلا را پرسیدند و ... این سخنان از کتاب منسوب به مقتل ابی مِخْنَف است، همان طورکه علما دین و محققین[16] کشور،  گفته‌اند  ابی مِخْنَف عالم بزرگی است؛ امّا اصل مقتل او در دست نیست و این مقتل، منسوب به او و دارای اغلاط فراوانی است! پس همان طور که در صفحات ۱۲۳ جلد اوّل مقتل جامع و ۱۲۱ مقتل تحقیقی هم تصریح شده این گزارش صحیح نیست، زیرا همان گونه که قبلاً ذکر شد، امام علیه‌السلام این سرزمین را کاملاً می‌شناختند و به امّ‌السلمه خاک آن را دادند و در مواجهه به ملائکه، وعدگاه خود را اینجا معرّفی کردند و در خطبه خروج از مکّه به این سرزمین اشاره کردند و در برگشت از جنگ صفّین به همرا پدرشان در این سرزمین پیاده شدند و شاهد مناجات و گریه‌های علی علیه‌السلام در این سرزمین برای شهادتشان بوده‌اند. در ثانی نینوا، غاضریه، عقر و ... نام های روستاها و زمین های اطراف کربلاست نام زمینی که امام در آن فرود آمدند فقط کربلاست.    

۲. گفته می‌شودکه امام علیه‌السلام اهل بیت را در خیمه‌ای گردآوردند و شروع کردند به گریه کردن، عزاداری و ..... ؛ یا اینکه حضرت زینب (سلام الله علیها) پیغام فرستادند و امام علیه‌السلام رفتند پشت خیمه، دیدند بر خاک نشسته و فرمودند برادرم این سرزمین کجاست و ....  این دو مطلب هم در هیچ یک از مآخذ و مقاتل معتبر نیامده و نمی‌تواند صحیح باشد.

 

[1]. در الفُتُوحْ، مَقْتَل خوارزمی، لهوف، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ و ناسخ التّواریخ منزل عذیب هجانات و در جلاءالعیون زمین کربلا ذکر شده است.

[2] . سخنان زُهَیْرِ بْنِ قَیْن در لهوف و مُثیرُالاَحزان نیامده است و دیگر  مطالب نیز در این دو کتاب به طورکاملاً خلاصه آمده است.  

[3]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۰۸؛ اَنْسابُ الاَشْراف۳/۳۸۵؛ الاخبارالطِوال۲۹۸ و۲۹۹؛ الارشاد ۲/۱۲۲؛ الفتوح ۵/۸۰ ؛ اللهوف۶۶؛ مَقْتَل خوارزمی۱/۳۳۴؛ تاریخِ حَلَبْ ۱۴۶؛ الکامل فی‌التّاریخ۱۱/۱۵۶؛ مُثیرُالأحْزان ۱۷۴؛ روضة الواعظین ۲۹۷؛ قمقام ۳۶۰؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲/۶۷؛ إعْلام الوَری ۳۳۱؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۵۰؛ جلاءالعیون ۵۴۴؛ نفس المهموم ۱۸۱؛ بحارالأنوار۴۴/۳۸۰؛ منتهی الآمال ۳۹۶؛ مقتل امام حسین ۱۰۲؛ ناسخ التّواریخ ۳۵۷؛ دمعة الساکبه ۳۲۳؛ مهیج الأحزان ۱۶۱؛ وقایع الأیام ۱۴۹؛    مقتل مقرّم ۱۲۹؛ مقتل جامع ۱/۶۸۵. 

[4]. این خطبه در لهوف درعذیب هجانات، در جلاءالعیون در زمین کربلا، درکَشف الغُمَّة، در تاریخ دمشق هنگام مواجهه با عُمَرِبنِ سَعد، در تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ در صبح عاشورا  و در تاریخ الامم والملوک، نفس المهموم، قمقام، مقتل امام حسین، مقتل جامع و مُثیرُالاَحزان  هم در منزل ذوحسم و بی اشاره به رسیدن جواب نامه ذکر شده است؛ اما باتوجّه به متن سخنان حُرّ با امام صحیح‌تر آن است که نامه در نینوا یا کربلا رسیده باشد.

[5]. در مقتل جامع خطبه طولانی‌تر آمده است زیرا خطبه حضرت در هنگام ورود به کربلا را نیز در ادامه همین خطبه آورده‌اند.

[6]. در تاریخ الامم والملوک و مقتل جامع از سخنان اصحاب فقط سخنان زُهَیْرِ بْنِ قَیْن آمده است. در مُثیرُالاَحزان، کَشف الغُمَّة، تاریخ دمشق، تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ، مَقْتَل خوارزمی، الْمَناقِبُ وَالْمَثالِب و شَرْحُ الأخْبار نیز سخنان هیچ یک از اصحاب نیامده است.

[7]. تاریخ الامم والملوک ۵/۴۰۴؛ شَرْحُ الأخْبار ۳/۱۵۰؛ اللهوف ۶۷؛ مُثیرُالأحْزان ۱۶۲؛ کَشف الغُمَّة ۲/۲۰۸؛ مَقْتَل خوارزمی۲/۷؛ الْمَناقِبُ وَالْمَثالِب ۲۸۸؛ تاریخ دمشق ۱۴/۲۱۷؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۷۶؛  بحارالأنوار۴۴/۳۸۱؛ جلاءالعیون ۵۴۵؛ قمقام ۳۵۴ و۳۶۶؛ نـفس المهموم ۱۶۹؛ منتهی الآمال ۳۹۶؛ مقتل امام حسین ۹۵؛ مقتل مقرّم ۱۳۲؛ ناسخ التّواریخ ۳۵۸؛ وقایع الأیام ۱۵۰؛ دمعة الساکبه ۳۲۴ ؛ مقتل جامع ۱/۶۶۵.

[8]. الفتـوح ۵/۸۴ ؛ تاریخ الامم والملوک ۵/۴۰۹؛ تَجارِبُ الاُمَم ۲/۶۸؛ الاَخبارالطِوال ۲۹۹؛ الکامل فی‌التاریخ ۱۱/۱۵۶؛         مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۸۸؛ تاریخِ حَلَبْ  ۱۴۷؛ نفس المهموم ۱۸۳.

[9]. در الاَخبارالطِوال (۲۹۹) و نفس المهموم (۱۸۶) به روایتی هم اوّل مُحرّم هم نقل شده؛ در جلاءالعیون (۵۴۴ ) نیز در روایت دوّمی هشتم مُحرّم نیز عنوان شده است.

[10]. در مقتل مقرّم (ص۱۳۰) آمده گفتند طف، امام پرسیدند نام دیگری دارد گفتند کربلا. در الفتوح هم آمده امام پرسدند آیا اینجا کربلاست؟ گفتند آری امام فرمودند: اللهم انی ... در ناسخ التّواریخ (ص۳۵۹ ) نیز آمده اسامی مختلفی را گفتند اما برای آن سندی ارایه نداده است؛ امّا از ساختار جمله معلوم است سند او مقتل جعلی منسوب به ابی مخنف بوده است و این در حالی است که در گزارش های نقل شده از ابی مخنف در کتب دسته اول تاریخی چنین چیزی نیامده است.

[11]. الفتوح ۵/۸۳ و۸۴؛ أمالی صدوق ۳۱/۱۵۵؛ اللهوف ۶۸؛ کَشف الغُمَّة ۲/۲۲۵؛  مَطالِبُ السَّئووُل ۲۶۲؛  فُصُولُ المُهِمَّۀ ۲/۸۱۶؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب ۴/۹۷؛ بحارالأنوار ۴۴/۳۸۲؛ جـلاءالعیون ۵۴۴؛ منتهی الآمال۳۹۷؛ نفس المهموم ۱۸۴؛ مقتل مقرّم ۱۳۱؛ قمقام ۳۶۶؛ ناسخ التّواریخ۳۶۰؛ وقایع الأیام۱۵۲؛ مهیج الأحزان۱۶۲؛ دمعة الساکبه ۳۲۶؛ مقتل جامع ۱/۶۸۷. توضیحات: این گزارش در أمالی صدوق، الفتو.ح، مَناقِبِ آلِ ابیطالب، فُصُولُ المُهِمَّۀ، مَطالِبُ السَّئووُل و قمقام  به طور خلاصه ذکر شده است.

[12]. اخبارالطوال ۲۹۹؛ البِِدایَة والنَّهایة ۸/۱۷۰؛ تاریخ الخُلَفاء ۲/۲۳۵؛ تَذْکِرَةُ الْخَواص۳۳۵؛ تاریخِ حَلَبْ ۱۳۰ و ۱۴۷؛ تاریخ دمشق ۱۴/۲۲۰؛ مَقْتَل خوارزمی ( ۱/۳۳۴). توضیحات: در مقتل خوارزمی سؤال حضرت نیامده است. ضمناً در دیگر کتب دسته اوّل همچون ارشاد، اَنْسابُ الاَشْراف، مقاتل الطالبیین، تَجارِبُ الاُمَم و الکامل فی‌التاریخ  نیز هیچ گزارشی در این خصوص نیامده است و در کتب تاریخ الاُمم والملوک، تاریخ حلب، مقتل خوارزمی و تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ نیز فقط گزارش صفحه بعد آمده است.

[13]. تَذکرةُالخَواص ۳۳۵؛ نفس المهموم ۱۸۳؛ مقتل امام حسین ۱۰۳؛ مقتل جامع ۱/۶۸۷ . (در باب ۱۶ کامل الزیارات، الفتوح، اخبارالطوال و الکامل فی‌التاریخ احادیث  مشابهی در این خصوص ذکرشده؛ ولی در هیچ کدام از قول سیّد الشهداء و در زمین  کربلا بیان نشده است.)

[14] الاخبارالطِوال ۲۹۹؛ تاریخِ حَلَبْ ۱۴۷؛ قمقام ۳۶۶؛ مقتل امام حسین۱۰۳؛ مقتل جامع ۱/۶۸۷. توضیحات: این روایت در صفحات ۸۱۸ کامل الزیارات؛ ۴۴/۳۵۱ بحارالأنوار، ۵/۸۹  الطبقات الکبری، ۳۳۵ تَذْکِرَةُ الْخَواص، ۸/۱۹۹ البِِدایَة والنَّهایة و۱۸۳ نفس المهموم هم آمده ولیکن از زبان سیّد الشهداء و در هنگام ورود به کربلا نیست. در صفحه ۱۶۴ مهیج الأحزان نیز این روایت مفصّل‌تر و کمی متفاوت از قول سیّد الشهداء در جواب امّ کلثوم آمده است؛ سند آن را  نیز به بحارالأنوار ارجاع داده است؛ ولیکن ما در بحارالأنوار متفاوت از آنچه در مهیج الأحزان آمده یافتیم.

[15]. تـاریخ الامم والملوک ۵/۴۰۴؛ مَقْتَل خوارزمی ۱/۳۳۷؛  تاریخِ حَلَبْ ۱۲۳؛ تَسْلِیَةُ الْمُجالِسْ ۲/۲۵۲؛ بحـارالأنوار ۴۴/۳۸۲؛ نفس المهـموم ۱۸۶؛ دمعة الساکبه ۳۲۵؛ مقتل امام حسین ۱۰۴؛ مقتل جامع ۱/۶۶۵ . توضیحات: در مقتل جامع و تاریخ الامم والملوک این سخنان امام در پایان خطبه ذوحسم و در تاریخ حلب در منزل شراف آمده است.

[16]. منتهی الآمال ۴۹۵؛ لؤلؤ و مرجان ۱۷۹؛ کبریت احمر۳۹۴؛ اربعین الحسینیه ۱۵؛ تحقیق  درباره اوّل اربعین ۶۱؛ تأملی در نهضت عاشورا۲۰؛ مقتل تحقیقی۱۲۱؛ مقتل جامع ۱/۶۳ .برای کسب اطلاعات بیشتر به مباحٍث پایانی کتاب ( معرّفی کتب نامعتبر) مراجعه فرمایید.